اگر به گفته میلتون (۱۶۰۸-۱۶۷۴م) شاعر طراز اول انگلیس که شعر باید ساده، محسوس و پرشور باشد صفت «والا» را هم بیفزاییم تا سرودههای کم مایه احساساتی را شامل نشود باید گفت که در ادب گذشته ما شعر سعدی مصداق کامل چنین توصیفی است. میتوان گفت موضوع شعر هر شاعر آن چیزی است که میتواند درباره آن ساده، محسوس و پرشور سخن بگوید. در غزل عاشقانه سعدی این موضوع معشوق انسانی است. البته سعدی غزلهای عارفانه و پندآموز هم دارد، امّا آنچه خاص سعدی است همین غزل عاشقانهی انسانی است که با او شکل یافت و به اوج رسید. سنتی که سعدی در این گونه غزل، که جوهر اصلی شعر غنایی است پایه گذاری کرد نه تنها پس از او در شعر قدیم ما جلوه تازهای نیافت بلکه هر روز کم مایهتر و بیرمقتر گردید. ادامه سالم این سنت عشق انسانی را پس از قرنها تنها در شعر نو، آن هم در شعر دو سه تن از شاعران میتوان یافت. در واقع هر کدام از شیوه های شعر غنایی از احساساتی تا عرفانی نمایندههایی در شعر نو ایران دارد. اما این بحثی است که در اینجا بدان نمیتوانیم بپردازیم. شاید تذکر این نکته ضروری باشد که منظور شعر انسانی و جسمانی است نه شعرهای شهوانی و جنسی که به کلی مقوله دیگری است. این گونه شعرها نیز هم در ادب قدیم و هم جدید ما نمونههای فراوان دارد و در خبیثات سعدی نیز دیده میشود. اما سعدی خود در آغاز خبیثات از سرودن چنین شعرهایی اظهار و طلب عفو کرده است.
سعدی - ضیاء موحد
@shekoftandaraftab