Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
ذوالنون avatar

ذوالنون

● لطایف معنوی
○ هر که به آفتاب نزدیک‌تر بُوَد در آفتاب متحیرتر بود. 
▪︎ادمین:

@Zonnouon

TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置Іран
语言其他
频道创建日期Mar 20, 2020
添加到 TGlist 的日期
Mar 29, 2025
关联群组

记录

19.04.202523:59
2.3K订阅者
28.03.202523:59
100引用指数
16.04.202500:29
426每帖平均覆盖率
17.03.202500:29
426广告帖子的平均覆盖率
02.04.202523:59
7.07%ER
16.04.202523:59
18.64%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
30 MAR '2506 APR '2513 APR '2520 APR '25

ذوالنون 热门帖子

01.04.202515:33
- تصنیف شمس الضحی
با آهنگ محسن نفر و صدای حسام‌الدین سراج
15.04.202521:40
یا مرتضی مشکل گشا
قطعه مستِ قلندر
• Mast qalandar
• Jyoti nooran
• Indian
@zonnoun
转发自:
ذوالنون avatar
ذوالنون
27.03.202521:17
هو
مختصری از زندگی‌نامه مشتاق:
میرزا محمد تربتی معروف به مشتاق علی‌شاه، از صوفیان نامی قرن سیزدهم هجری قمری بود که در اصفهان به دنیا آمد. او در دوران کودکی به‌واسطه‌ فوت پدر، زندگی سختی را تجربه کرد. برادرانش او را مجبور به شرکت در مکتب‌خانه‌ اصفهان کردند؛ ولی میرزا محمد علاقه‌ای به این شکل از تحصیلات نداشت و دیری نپایید که ترک تحصیل کرد. مدتی نیز با اصرار برادرانش در کارگاه بافندگی مشغول به کار شد؛ اما به‌دلیل نداشتن علاقه، این کار را نیز رها کرد. میرزا محمد این بار بنا بر میل خود به‌سمت کشتی پهلوانی رفت و در زورخانه‌ محیط صادقی ثانی اصفهان به ورزش پهلوانی پرداخت و در این مورد تا حد قابل‌قبولی پیش رفت؛ گرچه علاقه‌ او در زمینه‌ای دیگر بود.
وی با توجه به صدای خوبی که داشت، از نوجوانی در مراسم عزاداری سیدالشهدا (ع) نوحه‌خوانی می‌کرد و به‌شدت به موسیقی ایرانی و شناخت دستگاه‌های آن علاقه‌مند شده بود. به این ترتیب، نزد استاد درویش تقی رفت و به کسب مهارت در زمینه‌ موسیقی مشغول شد. علاقه‌ میرزا محمد به موسیقی، موفقیت چشمگیر او در این زمینه را در پی داشت؛ تا آنجا که از برجسته‌ترین نوازندگان سه ‌تار در زمان خود شد. کسانی که با موسیقی سنتی و سازهایش مختصر آشنایی داشته باشند، می‌دانند که سیم چهارم سه‌ تار که اکنون به سیم مشتاق مشهور است، از ابتکارات میرزا محمد تربتی محسوب می‌شود. با این وجود، شهرت موسیقیایی میرزا محمد اتفاق ویژه‌ زندگی او نبود و باید ماجراهای دیگری در زندگی او رخ می‌داد تا به مشتاق علی‌شاه تبدیل شود.

میرزا محمد در جوانی با تصوف آشنا شد و در این آشنایی با صوفیان بزرگی برخورد کرد که مسیر زندگی وی را تغییر دادند. یکی از این صوفیان، بزرگ دراویش نعمت‌اللهی آن زمان یعنی سید معصوم علی‌شاه بود که بر میرزا محمد تاثیر زیادی داشت؛ تا جایی که مریدش شد و مراحل رشد و کمال صوفیانه‌ خود را نزد ایشان طی کرد. لقب مشتاق علی‌شاه نیز توسط سید معصوم علی‌شاه برای او انتخاب شد.
مشتاق به‌دلیل ارادت فراوانش به شاه نعمت‌الله ولی، موسس سلسله‌ نعمت‌اللهی در تصوف و قطب دراویش نعمت‌اللهی، به کرمان رفت؛ جایی که مقبره او وجود داشت و مابقی عمر خود را در این شهر ماند. مشتاق در مدت اقامتش در کرمان بر افراد زیادی تاثیر گذاشت؛ به‌نحوی که هرچه از حضور مشتاق در کرمان می‌گذشت، بر خیل طرفداران و مریدان او افزوده می‌شد. رونق محفل مشتاق در کرمان تا حدی پیش رفت که میرزا محمدتقی کرمانی، از روحانیون برجسته‌ کرمان در آن زمان (معروف به مظفر علی‌شاه) نیز مرید مشتاق شد و در محافل او حضور پیدا می‌کرد.

مخالفان تصوف که رونق کار مشتاق در کرمان را به ضرر خود می‌دیدند، علیه او توطئه و شایعه کردند که مشتاق قرآن را با نوای سه‌ تار تلاوت کرده و به مقدسات بی‌احترامی می‌کند. سرانجام در روز جمعه مورخ ۲۶ ماه رمضان سال ۱۲۰۶ هجری قمری (۱۱۷۱ هجری شمسی) و هنگام حضور مشتاق در مسجد برای ادای فرایض، ملاعبدالله مجتهد کرمانی تحت‌تاثیر همین شایعات دستور سنگسار مشتاق را اعلام کرد و مردم او را هنگام خروج از مسجد در چاله‌ای افکنده و سنگسار کردند.
در جریان این سنگسار، علاوه بر مشتاق، یکی از مریدانش به نام درویش جعفر هم به قتل رسید که برای جلوگیری از اصابت سنگ‌ها به مشتاق، خود را در مقابل وی قرار داده بود. محمدعلی خان راینی که از مریدان مشتاق بود، پیکر مشتاق و درویش جعفر را در کنار مقبره‌ پدرش (محل فعلی آرامگاه) دفن کرد.
@zonnoun
هو
مولانا بدیع الدین جغاتوئی از شیخ [صفی الدین اردبیلی] -قدس‌سره- سوال کرد که شیخ میفرماید که: علم حجابست، چگونه باشد؟
شیخ -قدس‌سره- فرمود: من نمیگویم که علم حجابست، بلکه میگویم که پندار در علم حجاب است. اگر آبی باشد غیر طهور، چه باید کردن که طهور گردد؟ مولانا بدیع الدین گفت: آبی دیگر اِضافتِ آن باید کردن تا هر دو آب به همدیگر رسند، آن آب طهور گردد. شیخ فرمود: من نیز همین میگویم که چون آبی بر ظاهر زمین است و به ملاقات چیزی غیر طهور شد و آبی در اندرون زمین است که طهور است، لیکن حجاب در میان هر دو آب، خاکی است که حایل است میان هر دو، اگر آن خاک را از میان بردارند، هر دو آب به همدیگر رسند طهور گردد. همچنانکه اگر به آب علم ظاهری طهارت نفس حاصل نیاید، که در مدارس به لقمه حرام و غیرها آلوده شده باشد، به آب علم باطنی که آن در اندرون است، ناچار باشد تطهیر کردن؛ پس به کلنگِ "لا اله الا الله" حجابِ نفس از میان بباید برداشتن، تا هر دو آبِ علم ظاهری و باطنی به‌هم رسند و طهارت حاصل آید، پس نفس در میان حجاب باشد نه علم‌.

• حالات و مقامات و کرامات جناب شیخ صفی الدین اردبیلی قدس‌سره، ص ۳۹-۴۰
@zonnoun
转发自:
ذوالنون avatar
ذوالنون
08.04.202520:08
هو

لبّیک، لبّیک، ای سِرّم و نجوایم!
لبّیک، لبّیک، ای قصدم و معنایم!

داعی نه همانا من، مانا که تو بودی، تو؛
«ایّاکَ» اگر گفتم، گفتی: «مَنَت آوایم.»
ای تارم، ای پودم، ای غایتِ مقصودم،
ای نطقِ دلاسودم، ای لُکنتِ زیبایم!
ای کُلّم، ای توشم! ای چشمم! ای گوشم!
ای هرچه بگویم تو! ـــ سَرجمله‌ام، اجزایم ...
ای کُلّم، ای کُلّی! کُلّ در کُلّ پوشیده؛
ای کُلِّ تو پوشیده در پرده‌ی معنایم!
ای جان که تلف شد جان تا در نگهت بستم،
ای گشته کنون یکسر مرهونِ تَوَلّایم!
دور از وطنم، چون ابر، از غُصّه همی گریم؛
در نوحه‌گری دارم امداد از اَعدایم.
چون تنگ درآیم، خوف از پیش بتارانَد؛
پس باززند شوقی آتشْ همه اَحشایم.
آوَه، چه شود کارم با دوستی‌ی یارم؟ ـــ
از علّتِ من فرسود خودْ جانِ اطبّایم.
گویند علاجم اوست! ای قوم، چسان اُفتد
نالانی‌ی من از درد، هم دردْ مداوایم!
دل در سرِ لیلا شد، نالید که «واویلا!
چون شکْوه ز لیلایم آرم برِ لیلایم؟»
من می‌نگرم رویی، دل در خمِ گیسویی،
از دل نکُند قصّه جز چشمْزدنهایم.
وای از جان بر جانم! فریاد از من! دانم
بی‌شُبهه منم، لاغیر، سرچشمه‌ی بَلوایم.
انگشت کِشند آفاق در من که چرا بی هیچ
می‌پیچم و، کَالْغرقی، بازیچه‌ی دریایم؟
رَه نیست درین پرده! تاریک شدم تا دوست
ماهم شد و سر برزد از سِرّ سُویدایم.
آری، مگر او داند کز چیست که، چون رعنا،
زردی زندم از مرگ، سُرخی کُند اِحیایم.
ای غایتِ آمالم، ای ساکنِ اعلایم،
هان ای فرحِ روحم، ای دینم و دنیایم!
در کارِ رَهی، صَرفه‌ست، ارزان که کُنی قلبی؛
مَسْتِه، صنما، چندین! مولایی و مولایم.
مادام که رُخ پوشی در پرده‌ی غیب از من،
با دیده‌ی دل، از دور، بر روی تو بینایم.

حَلاجُ الأسرار - فارسی‌ِ بیژن الهی

https://t.me/zonnoun/1466

@zonnoun
هو
صوفیه گوید انسان فاقد هیچ مرتبه‌ای از کمالات وجود نیست؛ چون مرآت‌ وجود آدمی از زنگار علایق مصفا شود و به اصل خود وصل گردد، انسان کامل شود و در فرق بعد از جمع، مکمل اشیاء و مربی ممکنات تواند بود، و در هر عصر شخصی که به این کمال سرآمد باشد قطب عالم بود، و خلعت خلافت الهی، او را بر دوش قابلیت سزاوار گردد و در هیچ زمان طرفةالعينی عالم از وجود چنین شخصی خالی نبوده و هرگز نخواهد بود. و این معنی چنانچه در عالم کبیر وقوعش‌ حتمی است، در عالم صغير هم که وجود هر فردی از افراد آدمی باشد‌ متحقق است. و این خلیفه در بعضی از ازمنه ظاهر و غالب بود و در بعضی از ادوار عالم مخفی و مغلوب؛ و همچنین در عالم صغیر، قلب که مرکز وجود انسان است در یکی بكمال الوهیت رسد و در یکی مغلوب طبیعت شود.
پس گوئیم: آنکه به تصفیه وجود خود نپرداخته و قلب خود را مرآت ظهور این خلیفه نساخته باشد از هر مقام سخنی گوید تقلید محض باشد.

• مولانا صفیعلیشاه قدس سره
• اسرار المعارف، ص ۳۷-۳۸
@zonnoun
هو
یاری که به‌نیرنگ و فسون مشهور است
وز دیدهٔ اهل حِس رُخَش مستور است
کوران نشناسند جمالش ورنه
صاحب‌نظران را همه‌جا منظور است

• علی کرمانی
• تذکره ریاض العارفین، رضاقلی‌خان هدایت
@zonnoun
11.04.202522:07
İsmi sübhan virdin mi var?
Bahçelerde yurdun mu var?
Bencileyin derdin mi var?
Garip garip ötme bülbül.

Bilirim âşıksın güle
Gülün hâlinden kim bile.
Bahçedeki gonca güle
Dolaşıp söz atma bülbül.

Bilirim âşıksın verde,
Cünûnun var gâyet serde.
Şu sînemde olan derde
Bir de sen dert katma bülbül.

Pervâz vurup uçar mısın,
Deniz deryâ geçer misin?
Bencileyin nâçâr mısın?
Sen de hâlin söyle bülbül.

A bülbülüm uslu musun,
Kafeslerde besli misin?
Bencileyin yaslı mısın?
Garip garip ötme bülbül.

Yunus vücûdun pâk derken,
Cihanda mislin yok derken,
Seher vakti "hakk hakk" derken
Bizi de unutma bülbül

•Yunus Emre
•Ismail Doruk Hoça

@zonnoun
سنت دائویی کانون آیین‌های طریقتی شرق دور است که در مقام وارث «راه درون» در سنت عتیق چین، از زمانی در عصر حکومت «جَّو»ی شرقی در بند اخلاقیات عُرفی نماند و رفته‌رفته استقلال آیینی یافت. تعالیم این سنّت گنجینه‌هایی است در علم و ادب و ذوق و عرفان و بحث و حکمت. پس از گذشت قرن‌ها، هنوز چیزی چشمگیر از این گنجینه‌ها بر جستجوگران آن عوالم معنوی منکشف نگشته است. علّت مادّی آن (در میان علل چهارگانه) البته فراهم نبودن مطالعات جدّی دربارۀ سنّت دائویی است، خاصه در ایران‌زمین و به زبان فارسی. ناآشنایی با معارف دائویی، دیدگاه‌های نامأنوس، ترجمه‌های ناقص، شتاب‌زدگی و سبک شمردن سنّت دائویی متاسفانه سبب شده است بیشتر مطالعاتی که دربارۀ این تعالیم به زبان فارسی پدید آورده‌اند، دقّت و جدّیت درخور را نداشته باشد.
«مجموعۀ مطالعات دائویی» در پی تعلیم ناب دائویی می‌کوشد که از سدّ نقائص مذکور بگذرد و ترجمان حقائق این سنّت باشد.

در این روزهای بهاری می‌توانید این مجموعه را با ۲۵٪ تخفیف و ارسال رایگان تهیه کنید:

– دائوده جینگ
– رموز دائویی
– هنرهای عقل
– صفا و سکون



کتاب برای زندگی بهتر
زندگی روزانه

| انتشارات زندگی روزانه |
مولانا سلطان ولایت قونیه - بیرق طریقت مولویه
@shekoftandaraftab
登录以解锁更多功能。