Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
اِکستاسیس/Ekstasis avatar

اِکستاسیس/Ekstasis

اکنون، بیرون‌ایستاییِ (اِکستاسیس) واقعیتِ گذشته و امکانِ آینده است

@Mahsa_asadollahnejad
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Жовт 27, 2023
添加到 TGlist 的日期
Бер 16, 2025

记录

13.05.202523:59
2.1K订阅者
15.04.202523:59
100引用指数
09.05.202521:06
1.3K每帖平均覆盖率
09.05.202518:14
1.3K广告帖子的平均覆盖率
07.04.202517:59
11.04%ER
10.05.202506:36
61.61%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
БЕР '25КВІТ '25ТРАВ '25

اِکستاسیس/Ekstasis 热门帖子

02.05.202508:44
📁 نشست به مناسبت روز جهانی کارگر


مهسا اسداله‌نژاد: 00:00
محمد مالجو 34:36

🗓چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

📍انجمن‌ جامعه‌شناسی ایران

@outsideitself
27.04.202515:04
در گفتگویِ اینشتین و فروید بعد از جنگ جهانیِ اول، اینشتین پرسش مهمی از فروید می‌پرسد. با این مضمون که آیا بشر مدرن قسی‌القلب‌تر از بشر دیروز است؟ آیا توحش بشر مدرن افزایش پیدا کرده است؟ پاسخ فروید از این قرار است که نه. نمی‌توان گفت بشر امروز بی‌رحم‌تر از بشر دیروز است. به‌زعمِ او میزانِ بی‌رحمیِ بشر تغییر نمی‌کند. رانه‌ی ویران‌گری و نابودکردن بخشی از روانِ بشر است. نه بیشتر شده و نه می‌توان آن را امحا کرد. او در پاسخ به امکانِ امحای‌ِ رانه‌ی نابودگری از امکانِ کنترل آن می‌گوید و در پاسخ به پرسش از زیادشدنِ آن به نقش تخریب‌گریِ عنصر دیگری اشاره می‌کند: تکنولوژی. فروید فکر می‌کرد بشر امروز اگر ویران‌گرتر عمل می‌کند به‌معنای آن نیست که ذاتاً ویران‌گرتر شده‌است؛ بلکه تکنولوژی نیز در این ویران‌گریِ بیشتر نقش بازی می‌کند. تکنولوژی نیز واجد عاملیت است. درواقع بشر امروز به‌علاوه‌ی تکنولوژی ویران‌گرتر عمل کرده و نه آن‌که قسی‌القلب‌تر شده‌است. سهمی هم از بی‌رحمی نصیبِ تکنولوژی می‌شود.

سیستم حاکم چون هر دولت غیردموکراتیک دیگری که با خیر عمومی بیگانه است، علاقه‌ی مبسوطی به تکنولوژی‌های نظامی دارد. به قولِ آشیل امببه، دولت‌های غیردموکراتیک به تکنولوژی‌های نظامی‌ وابستگی و دلبستگیِ شدیدی نشان می‌دهند و احساس عظمت و بزرگیِ گم‌شده‌ی خود را در نمایش بزرگیِ احجامِ تکنولوژیک باز می‌یابند. مسئله در این‌جا این نیست که تکنولوژی بد است. اما تکنولوژی، بالقوه، اگر در خدمتِ خیر عمومی نباشد،‌ سویه‌ی نابودگری عظیمی دارد. مسئله صرفاً به ازخودبیگانگی و تحتِ تسلطِ ماشین‌بودن برنمی‌گردد. گامی فراتر از این باید گذاشت. موضوع خود امکانِ نابودکردن است. در این میان، هر نیروی پیشرویی که در پیِ حفظ زندگی و پاسداشت شرایط زیست‌پذیری‌ست باید تکلیف خود را با تکنولوژی‌های نابودگر مشخص کند.

محمدرضا نیکفر اخیراً پروژه‌ای نوشتاری را تحتِ عنوان برگزاری رفراندوم در جهتِ برچیده‌شدنِ بساط انرژی هسته‌ای پیش می‌برد. موضوع برای او فراتر از دعواهای سیاسی، به خود تکنولوژی هسته‌ای نیز مربوط می‌شود؛ اینکه این تکنولوژی همواره چون بمبی در شرفِ انفجار است و هزینه‌های انسانی و زیست‌محیطی بالفعل و بالقوه‌ای که ایجاد می‌کند، جای هیچ دفاعی در جهتِ لزومِ دراختیارداشتن آن باقی نمی‌گذارد. از دید نیکفر نیروهایِ پیشرو باید دربرابر تکنولوژیِ هسته‌ای قد علم کنند و از انرژی‌های جایگزینی سخن بگویند که زیست‌پذیری را تأمین کرده و تکنولوژی پرخطری محسوب نمی‌شوند.

فاجعه‌ی اسکله‌ی رجایی در بندرعباس بیشتر از همیشه دو چیز را جلوی روی ما می‌گذارد: ۱) اگر بپذیریم که این حادثه محصولِ یک دستکاریِ عمدی‌ست، صحنه‌ای از صحنه‌هایِ ممکن جنگ، حتی اگر محدود، مصور شد. چطور می‌توان آن حجمِ خون و دود و ویرانی را دید و فکر کرد که جنگ یک بازیِ کامپیوتری‌ست؟ ۲) لزوم پرهیز از هر تکنولوژی‌ای که بالقوه ویرانگر است. ایستادن در برابر میلِ افسارگسیخته‌ی نظامی‌گری و تجمیعِ صداها در جهتِ دسترسی‌یافتن به انرژی‌های پاک، به تکنولوژی‌های محدود و بدونِ قدرتِ ویران‌گری و نابودگری؛ دفاع از زیست‌پذیری و کنترلِ قدرتِ نابودگریِ تکنولوژیک که در پیوند با کنترل میل به نابودگریِ انسانی‌ست. 
@outsideitself
转发自:
Bidar avatar
Bidar
08.05.202514:34
آدورنو‌خوانی با:
مهسا اسداله‌نژاد، سمیرا الیاسی، آیدین کیخایی، نوید نادری، سیدمهدی یوسفی
جستار در مقام فرم
پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴، ۱۴ تا ۲۰ (۱ جلسه)

این روزها سخن گفتن از جُستار و جُستارنویسی باب روز شده است. «شب‌ها» و «فستیوال‌ها» و «مدرسه‌ها» و «کارگاه‌های» جستارخوانی و جستارنویسی برگزار می‌شود، و حتی مسابقه‌ها و جایزه‌های جستارنویسی هم شکل گرفته‌اند. جستار گاه «گونه‌ای ادبی» تلقی می‌شود و در مقام یکی از انواع «ناداستان» در کنار «داستان» قرار می‌گیرد و بر «روایی» بودنش تأکید می‌شود؛ گاه به عنوان بدیلی پویا در برابر «مقاله‌نویسیِ» خشکِ دانشگاهی می‌نشیند؛ و گاه حتی ذیل «نوشتن کاربردی» طبقه‌بندی می‌شود.

اطلاعات بیشتر👇
https://t.me/bidarcourses/863
04.05.202504:55
ترکیب لمس‌‌شدن ترکیب عجیبی‌ست. هم‌زمان دو معنی به‌ظاهر متناقض را تداعی می‌کند: بدن هم‌ بواسطه‌ی چیزی لمس می‌شود و تازه می‌گردد هم بواسطه‌ی چیزی لمس می‌شود و از کار می‌افتد. فعالیت و انفعال توأمان. به نظر می‌رسد بدنی که لمس می‌شود قاعدتاً نباید لمس بشود. بدنی که درکی از «حس زنده‌بودن» دارد، نمی‌تواند کرخت و سِر شود. اما این فقط نگاهِ اول است. به‌نظرم تناقض ظاهری این ترکیب چیزهای دیگری نیز می‌خواهد بگوید. بدن هر زمان که خود را در معرض قرار می‌دهد، مخاطره‌ی کرخت‌شدگی را هم به جان می‌خرد. هر زمان که احساسِ زندگی می‌کند، در آستانه‌ی از کار افتادن نیز قرار دارد. بدن هم بواسطه‌ی بی‌شمار محرک بیرونی لمس می‌شود و هم لمس می‌شود. شاید بشود گفت اگر مخاطره‌ی «لمس‌‌شدن» وجود نداشته باشد، هیچ لمسی هم در کار نیست. بدن تازگی را سخت در خودش حفظ می‌کند. نیاز به کوشش مضاعف دارد برایِ آنکه بواسطه‌ی در معرض قرار گرفتن و لمس‌شدن، لمس نشود. لامسه چنین حسِ زودگذری‌ست. به‌راحتی به ضدِ خودش بدل می‌شود. بقیه‌ی حواس انسانی هم به‌درجاتی از این کیفیتِ ناپایداری بهره‌مندند: مداوم دیده‌شدن و دیگر دیده‌نشدن، مداوم شنیده‌شدن و دیگر شنیده‌نشدن. اما لمس، دست‌کم در ساحتِ زبان فارسی، خودش را به ساحتِ کلمه هم رسانده است. لمس می‌شویم و لمس می‌شویم... من را لمس کن و لمس کن.

حواس در عینِ بخشیدن تازگی و درکِ «حس زنده‌بودن» اعتماد کمی را برمی‌انگیزانند. به‌سادگی دست‌خوش زمان می‌شوند و توان خود را مستهلک می‌یابند. در معرض مداوم بودن و در دسترسِ مداوم بودن نابسندگیِ حواس را به رخ ما می‌کشند. آن چیزی که در شعر و عرفان، در جهانِ راز، از آن تحت عنوانِ هوشیاری نام برده می‌شود، تلاشِ گاه کامیاب و گاه ناکامی‌ست برای زدودنِ غبار لمس‌شدن حس‌پذیری. چطور می‌توان لمس شد و لمس نشد. این احتمالاً بزرگ‌ترین دغدغه‌ی دست‌یابی به برقراری جریان هوشیار‌کننده‌یِ ذهنی‌ست. کمک از ذهن، از انتزاع، از بی‌زمانی‌ومکانی برای ایجاد قسمی فاصله‌ی مدام بینِ لمس‌شدن و لمس‌شدن. و از رهگذر این فاصله، این انتزاعِ ضروری، شاید هم قسمی مراقبه و خلوت‌گزینی، بازیابیِ توانِ حس‌کردن. تلاشی در جهتِ لمس‌شدن و لمس‌نشدن. شاید مهم‌ترین نقد به شعر همین‌جا باشد که این مراقبه و خلوت‌گزینی خودْ یک مخاطره است. هیچ پاسخ حتمی و هیچ اطمینان یقین‌بخشی در کار نیست. می‌شود فاصله گرفت و در فاصله ماند. می‌شود بازگشت و غرق شد. همه چیز به آرخه‌ی فاصله برمی‌گردد: به هنر فاصله؛ به برقراری دیالکتیک دوری و نزدیکی. نه آن‌چنان دور که لمسی در کار نباشد و نه آن‌چنان نزدیک که لمس بدل به کرختی شود. هر شکلی از مواجهه‌ی «زنده» با این جهان به تجهیز مداوم به چنین آرخه‌ای نیاز دارد: سیاست به هوشیاریِ شعر متصل است و شعر به فاصله‌ی سیاست. سیاست از غریبه و دوری می‌گوید و شعر از آشنایی و نزدیکی. سیاست از لمس‌نشدن و دیدن-شنیدن، شعر از لمس‌شدن و دیدن-شنیدن. درکِ حس زنده‌بودن به زیستن شاعرانه-سیاسی نیازمند است. 

*ترکیب «حس زنده‌بودن» از: «آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می‌بخشد/ جز درک حس زنده‌بودن از تو چه می‌خواهد؟»

@outsideitself
13.05.202518:10
📝مخاطب؟ نه‌ ممنون، صرف شده‌است

📍تئاتر سیاست: روبسپیر

🗓شهریور ۱۴۰۳
@outsideitself
09.05.202516:42
📝 آزادی اولویت‌بردار نیست

📍 پروبلماتیکا

🗓 ۳ مهر ۱۳۹۸
@outsideitself
转发自:
Bidar avatar
Bidar
درسگفتار (حضوری، آنلاین و آفلاین)
درباره‌ سیاست استتیک؛
۵- رهایی؛ موضوع بازشناسی یا عدم توافق؟
به‌هدایت مهسا اسداله‌نژاد
‌سه‌شنبه‌ها‌ ۱۸ تا ۲۰ ( ۵ جلسه)
از ۱۶ اردیبهشت‌ ۱۴۰۴

غایت اندیشه‌ انتقادی دست‌یابی به رهایی‌ است. حتی اگر غایت‌اش هم نباشد، اندیشه‌ انتقادی جز به چیستی و چگونگی مبارزاتِ رهایی‌بخش نمی‌اندیشد. اما ناهم‌گونی در اندیشه‌ انتقادی از آن جایی برمی‌آید که پرسش‌هایی درباره‌ این‌که «رهایی چیست؟» و «چه کسانی»، به «چه شکلی» می‌توانند به آن دست پیدا کنند، پاسخ‌های متفاوتی می‌یابند. در سال‌هایِ اخیر، شاید با رُشد جنبش‌های خُرد اجتماعی که دیگر سودایِ «رهایی همگان» را در سر ندارند، بازشناسی‌شدن یا به‌رسمیت‌ شناخته‌‌شدن (Recognition) موضوع رهایی شده است. به نظر می‌رسد هر صدایی از هر جایی که بلند می‌شود، یا می‌کوشیم تا بلند شود، یک سودا در سر می‌پروراند: می‌خواهم به رسمیت شناخته شوم، می‌خواهم دیده شوم، می‌خواهم هویتم تأیید شود و به حقوق خود دست پیدا کنم؛ منِ جزئی با مختصاتِ روشن و تاریخ روشنم می‌خواهم آزاد شوم.

اطلاعات بیشتر👇
https://t.me/bidarcourses/849
⭕️ به مناسبت روز جهانی کارگر برگزار می‌شود:

جایگاه کارگران در ساختمان صلح اجتماعی

با حضورِ

مهسا اسداله‌نژاد
فرشاد مومنی
خلیل میرزایی
محمد مالجو

دبیر نشست: حسن امیدوار

✅ زمان: چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۰

✅ مکان: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳

حضور برای عموم آزاد و رایگان است

🟥 پخش زنده از صفحۀ اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
登录以解锁更多功能。