Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
دانشطلب avatar

دانشطلب

بعضی نقدهای تصویری در شبکه‌های اجتماعی را در کانال رسانه می‌گذارم:
https://t.me/DaneshMed1
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Dec 13, 2016
添加到 TGlist 的日期
Mar 17, 2025

Telegram频道 دانشطلب 统计数据

订阅者

545

24 小时
1
0.2%一周
8
1.5%一个月
140
34.6%

引用指数

0

提及1频道上的转发0频道上的提及1

每帖平均覆盖率

639

12 小时6040%24 小时6390%48 小时6390%

参与率 (ER)

2.19%

转发14评论0反应0

覆盖率参与率 (ERR)

117.46%

24 小时0%一周0%一个月
90.4%

每则广告帖子的平均覆盖率

639

1 小时15624.41%1 – 4 小时7912.36%4 - 24 小时59693.27%
将我们的机器人连接到频道以了解该频道的受众性别。
过去 24 小时内的帖子数
1
动态
1

"دانشطلب" 群组最新帖子

سودای آشغال‌خوری و باختِ مای ایرانی

جایی دیدم جوانی خیالات پس از مهاجرت را آب و تاب داده و مک‌دونالد را جزو آرزوهایش آورده! اگر دهه هفتاد بود و سال‌های برآمدن نوکیسه‌ها، پس از تنگناهای انقلاب و‌ جنگ، چندان جای تعجب نبود اما در دهه دوم از قرن بیست و یک، در حالی که در شهرهای بزرگ‌مان رفاه و خدماتی در حد آمریکا و کانادا تجربه شده، ایرانی‌ای که همچنان آرزو دارد به غرب بگریزد تا از مک‌دونالد محروم نباشد، یعنی از کشورش فرار کند تا آشغال بخورد، جلوه تام و تمام از «زوال معنا» و بیانیه‌ای آکنده از فحش به خود و انکار شعور است.

جنسی از ایرانی حاضر است در غرب ذلت بکشد اما با شعار «خراب شده» از وطنش بگریزد، تحقیر را به جان می‌خرد تا به همگنان ثابت کند بدبخت هستند و او زرنگ و باهوش که موفق به فرار شده. برخی حاضرند هر خدمتی به سیاست غرب بکنند تا آوار مصیبت بر سر باقی‌ماندگان بریزد مگر دلشان آرام بگیرد که مهاجرت درست بوده. همزمان تقصیر را هم گردن داخلی‌ها می‌اندازند. شیطانِ سلطه‌جوی غارت‌گر که با جنگ و خونریزی خودش را تغذیه کرده بی‌گناه می‌شود، مقصر آنها که حرفی جز بردگی و پیروی می‌زنند.

ما نمی‌توانیم ثابت کنیم این آرزوها چقدر ضدایرانی هستند و تا کجا شعورمان را زیر سوال برده. قطعا دین و اخلاق به اندازه اصول آشپزی و سلامت، ساده و مورد توافق نیستند از همین رو نباید انتظار داشته باشیم هیچ چالشی در این سرزمین تمام شود. به شدت با عقب‌ماندگی درگیریم آنقدر که در تقلایی آکنده به عقده‌ و انتقام، کلیشه‌های عامیانه برای دهه‌ها کار می‌کنند. لکنت و ناتوانی ما قابل انکار نیست. حتی حریف افتخار به آشغال‌خوری نمی‌شویم و این باخت حقارت‌آمیز را باید در حافظه‌ تاریخی‌مان ثبت کنیم.

@daneshtalab1
اول بربری را تحریم کنید

چون معتقد به فشارِ جمعیتی هستم و سیاست تشویق را نقد کرده‌ام طبیعتا با مهاجرپذیری مخالفم اما فحش و نژادپرستی، موضوع جداگانه‌ای است. در سرویس‌های اطلاعاتی ترکیه و عربستان حتما ستیز و فحاشی را به نیروهای‌شان تجویز می‌کنند، اسرائیل و غربی‌ها هم نیازی به اشاره ندارند. هر چه بدبینی و گسست در دامنۀ ایرانِ کهن بیشتر شود دشمنان ما خوشحال‌تر خواهند شد.

همان‌جا که از بی‌سامانی مهاجران شکایت کردم تذکر دادم که: «افغانستان به معنای واقعی کشورِ خارجی نیست، بیرون از ایران افتاده اما کسی نمی‌تواند خراسان شرقی را جدا از پهنه فرهنگی ما بداند. هم مرزهایش جعلی است هم نامی که بر آن تحمیل کرده‌اند. افغان یعنی پشتون و فقط مناطق جنوبی (هم‌مرز با پاکستان) را می‌شود افغانستان نامید. باقی خراسانی هستند و بعضا ایرانی‌تر از برخی اتباعِ ایران.»

حالا عده‌ای دور گرفته‌اند و با الفاظی مثل اجنبی و اشغالگر اهالی افغانستان را توصیف می‌کنند! خطاب به اینها نوشتم: «کافی است به بلخ نگاه کنیم که در مرز افغانستان افتاده. ابن‌سینا بلخی بود، پدرش به بخارا مهاجرت کرد و آنجا به دنیا آمد. مولوی بلخی بود. عنصری و دقیقی بلخی بودند. رابعه بلخی، بلخی بود. قبادیان از توابع بلخ بود و ناصرخسرو آنجا متولد شد. اینها اجنبی هستند و شما نوکیسه‌های بددهن، ایرانی؟»

اشاره به تاریخ و هویت فایده‌ای نداشت به ناچار از در دیگری وارد شدم. به روایت دائرة‌المعارف بزرگ‌ اسلامی: «هزاره‌های افغانستان موسوم به بربری‌ها طی سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۸ ق به نواحی شرقی ایران مهاجرت کردند و به خاوری معروف شدند. آنها شیعی مذهب‌اند و به گویش هزارگی، از گویشهای فارسی دری صحبت می‌کنند. این گروه نان بربری را که خودشان به آن پنجه‌کش می‌گویند، به ساکنان ایران معرفی کردند.»

فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز آورده: «رواج بربری در تهران در اواخر قاجار نیز توسط [مهاجران هزاره] بود. در خاطرات مونس‌الدوله می‌خوانیم: پشت عمارت مسعودیه یک محله و یک تکیه بود که آن‌جا را سر تخت بربری‌ها می‌گفتند. یک سر این محله توی خیابان اکباتان امروز و یک سرش توی خیابان چراغ‌برق بود. بیشتر اهل این محله بربری بودند و زن‌هاشان نان بربری می‌پختند و مردهاشان می‌فروختند».

بنابراین بی‌تعارف نوشتم: «نژادپرست‌ها نباید بربری بخورند، مال ترک‌های افغانستان است.» و اضافه کردم: «هر چه بیشتر بربری بخورید تأثیر افغانستانی‌ها در ایران را عمیق‌تر جلوه می‌دهید. با منطق خودتان، خدمت به اشغال‌گرها و اجنبی‌ها است‌». به نظرم برخورد با این جنونِ تجویزشده باید در همین حد ساده و جدلی باشد: اگر راست می‌گویید و از همه افغان‌ها و آورده‌هایشان متنفرید، از #تحریم_بربری شروع کنید.

@daneshtalab1
فستیوال کوچه، جشن هنر شیراز

طی ده سال جشنواره‌ای در شیراز برگزار کردند که بخش عمده‌اش موسیقی بود اما به هنرهای دیگر هم می‌پرداخت. از ابتدا نقد و اعتراضِ دینداران را برانگیخت چون ماهیتش رو به غرب داشت و سرانجام دو سه رخدادِ شرم‌آور در آن در شمار محرک‌های انقلاب درآمد. در توییتر نوشتم:

«اینکه در جشن هنر شیراز تعزیه هم برگزار می‌شد چیزی از سخیف بودن یا در نهایت فاجعه‌بار شدنش کم می‌کند؟ فستیوال کوچه هم چنان ماهیتی دارد. بخشی از آن برای بندرعباس عزادار شد و دمام زد اما بخشی دیگر تا دو سه شب بعد هم به رقص و پایکوبی ادامه دادند. ذاتش به سمت ضدایرانی و ابتذال گرایش دارد.»

این جشن‌ها گویی از ابتدا برای شکستن طراحی می‌شوند، برای تغییر. برای اینکه فرهنگ را تکان بدهند و با چیزهایی دیگر مخلوط کنند: درهم شدن و داشتنِ همه چیز با هم به نحوی که جهتِ کلی، به سمت آزادی و رهایی باشد. نوعی دلبخواهیِ فرهنگی که با وانمودهای بومی فریبکاری می‌کند.

چسباندنِ ادعای پست‌مدرن به این تقلاها همان ماهیت و سرانجام را به یاد می‌آورد. فستیوال کوچه البته خیلی زود به خواست عمومی در طیف آزادیخواه (بزن و برقص) سقوط کرد. به معنای آشکار، چماقی دیگر در دوگانه سیاست‌زده برای ضربه زدن به حساسیت‌های مذهبی شد.

@daneshtalab1
موضوع مهم‌تر است یا خودتان؟

بعضی تحلیل‌گرها شاکی‌اند چرا به‌شان توجه نمی‌شود. یک دلیلش خودتان هستید، به خاطر حرافی و خودنمایی. در هر جمله سعی دارید خودتان را ثابت کنید، با کلمات پیچیده یا ارجاع به گفته‌ها. به موضوع نمی‌چسبید و سرراست حرف نمی‌زنید. ناخواسته این حس را می‌دهید که اولویت خودتان هستید، نه موضوع.

مسئولان امنیتی و نظامی باید منطقی برخورد کنند اما اگر نه آگاهانه، به نحو غریزی متوجه می‌شوند تهدید هنوز برایتان تکان‌دهنده نشده و نمی‌توانید موقتا اثبات خودتان را کنار بگذارید پس دیوار بی‌اعتمادی پابرجا می‌ماند. ممکن است حرف‌هایتان خیلی هم درست باشد اما هنوز اولیات مشاوره را نمی‌دانید.

مطلب کلی‌‌تر اینکه:

هر سخنی جهت دارد و می‌توان نیروی پنهانش را تشخیص داد. گاهی سخنران تلاش می‌کند به مخاطب چیزی بیافزاید، گاهی بیش از آن سطح سواد، اهمیت خودش یا ارتباط با آدم‌های مهم را به رخ می‌کشد. در مذهبی‌ها گاهی افراط در تعارف داریم؛ نمایش ارادت به اهل‌بیت یا احترام به مستمع جای موضوع اصلی می‌نشیند.

خلاصه:

جهت سخن جلوتر از فحوای آن نقش‌آفرینی می‌کند، شبیه به فرم در آثار هنری که پیش از محتوا در ذهنِ مخاطب، معنا می‌سازد. شاکله یا شیوه اجرا ممکن است دغدغه گوینده را قربانی یا پیام هنرمند را به ضد خودش تبدیل کند. مسئولیت انحراف بر عهده صاحب اثر است اگر شعور و احساس دیگران را دستکم بگیرد.

@daneshtalab1
پس از زلزله بم دیگر حوادث بزرگ در ایران وحدت ملی نمی‌سازند. مقصرتراشی که نام آن را «لاشخوری سیاسی» گذاشتیم پدیده‌ای است که از تلاقی دو عنصر یعنی اصلاحطلبی تندرو و باز شدن فضای مجازی شکل گرفت.

کین‌توزی و عقده‌گشایی با این کلیشه که «تقصیر خودشان است» هر بار به شکلی خودش را بیرون می‌ریزد‌. پس از انفجار در بندرعباس هم انواعی از آن را دیدیم که یکی از نمونه‌هایش را احمد زیدآبادی مرتکب شد.

مطلب زیر که آبان‌ماه ۹۶ نوشته شده را برای مرور پیشنهاد می‌کنم:

https://t.me/maktubaaat/4619
گشت ارشاد خشن بود اما تلفاتش صفر؟

دو فرضیه را با شلاق مجازی به‌مان تحمیل کرده‌اند اما با شواهد بیرونی نمی‌خوانند: «یک - چند میلیون زن بی‌حجاب داریم که با اکثرشان برخورد شده»، «دو - گشت ارشاد بسیار خشن و بی‌رحم و در یک کلام سرکوبگر بود».

پیامد این دو گزاره تلفاتِ زیاد است اما پیش از مهسا امینی چند اسم داریم که در روند جلب و آزادسازی به صورت جزئی مصدوم و مجروح شده باشند؟ چطور با چند میلیون آدم خیلی سخت برخورد کردند اما تلفات صفر بوده؟

گشت ارشاد بدپوشش‌ها را سوار‌ خودرو می‌کرد (گاهی با کشمکش)، به‌شان فیلم نمایش می‌داد، نصیحت می‌کرد یا اخطار می‌داد، به خانواده‌شان می‌گفتند لباس مناسب بیاورند، بعد رهایشان می‌کرد. غالبا برخورد دیگری نبوده.

جامعه ما در منجلابی از دروغ فرو رفته و اتفاقا بخشی که بیشتر غرق شده، بیشتر عربده زده و فریادِ تنفر سر داده. طرف مقابل هم ملاحظه‌کار است، معمولا تصریح نمی‌کند دروغ و بهانه‌جویی برای خشونت چقدر زیاد شده.

رسانه‌ها و فعالان اصلاحطلب که از حمایت‌های نظام بهره‌مندند نمادهای خودزنی و تناقض‌‌اند. با میدان دادن به اینها عده‌ زیادی در طرف مذهبی هم رفتارشان تغییر کرد، برایشان سخت شد که بایستند و علیه جوسازی‌ها حرف بزنند.

@daneshtalab1
حرام‌های گریزان از مصلحت

قانون حجاب که مخالف‌ها به آن می‌گویند حجاب اجباری گاهی پیامدهای ناخواسته دارد و باعث می‌شود بعضی‌ها الزام شرعی را بهانه کنند و کمر ببندند به دشمنی و مبارزه که قطعا به کشور آسیب می‌زند.

به نظرم همه عقلا تا حدودی این عوارض را قبول دارند اما به تاریخ که نگاه کنیم می‌بینیم قاطبه سیاستمدارها اگر جای امیرالمومنین بودند معاویه را به حال خودش می‌گذاشتند. سعی می‌کردند به توافق برسند یا در وضعیتِ نه جنگ و نه صلح بمانند.

هزینه‌ها و خسارت‌های درافتادن با معاویه هولناک بود و در نهایت هم کمر خلافت را شکست. خونریزی‌ها بسیار گسترده و ترسناک شد. آنچه سرانجام بر سر امیرالمومنین و فرزندانش آمد ذکر مصیبت است و نیازی به تکرار نداریم.

چه می‌خواهم بگویم؟ بعضی چیزها تکلیفی هستند یعنی ناچاریم به شکل حداکثری تا آخرین حد توان ازشان پرهیز کنیم. دین با تحمل جرثومه‌ای مثل معاویه جور درنمی‌آید پس با بیشترین فشار باید اقدام کرد تا از ریشه دربیاید، ولو جنگ مغلوبه شود.

نبرد اصلی در سیاست دینی آنجا است که دست‌مان به «حرام‌های گریزان از مصلحت» آلوده نشود‌. جواز دادن به کشف حجاب که به «تعاون در اثم و عدوان» می‌انجامد یکی از آن حرام‌ها است که از مصلحت می‌گریزد و پیامدهای سنگینش جامعه مسلمین را فاسد می‌کند.

بنیان حجاب و‌ حیا از ولایت فقیه محکم‌تر است چون حکومت فقها مشروعیت دارد تا قوانینِ دین را پیاده کند. در نظامی با قوانین سکولار، در قدرت ماندن علما بی‌معنا است. از سوی دیگر با نگاه عمل‌گرایانه، اگر اکثریت قانون حجاب را نپذیرند چه دلیلی دارد ولی‌فقیه را بپذیرند؟

اینها مسائل ساده‌ای هستند که علاقمندان به عقب‌نشینی و جذب چشم‌شان را بر آنها بسته‌اند. مدارا برایشان کارکرد نمایشی پیدا کرده و متوجه خودزنی نمی‌شوند. آنها هم که مصلحت را پروار کرده‌اند به همین ترتیب، برای عقب‌نشینی مرز نمی‌گذارند‌.

بنده به هیچ جای نظام وصل نیستم و سر سوزنی به آن وابستگی ندارم، نه خودم نه هیچ یک از اعضای خانواده‌ام. تعجبم از کسانی است که بر سر شاخ نشسته‌ و بُن می‌برند. کسانی که شهرت و اعتبارشان وابسته به نظام است چطور از تغییر ماهیتش حرف می‌زنند؟

اگر حکومتی می‌خواهید مثل ترکیه و امارات و مصر که برهنگی را آزاد بگذارد پس اصرار به ولایت فقیه برای چیست؟ اگر روزه‌خواری یا آزادی مسکرات و رقص و عیاشی برایتان قابل توجیه است چرا جلوی براندازی و سکولار شدن مقاومت دارید؟

امام خمینی که آجرهای زیرین نظام را گذاشت مخصوصا روی «قوانین هویتی» مثل قصاص و حجاب تعارف نمی‌ورزید چون به اموری واقف بود که فراتر از بحث‌های روزمره و سیاسی است. هر چند به صورتِ همه‌فهم تبیین نشده اما بصیرت عالمانه‌اش را نمی‌شود انکار کرد.

حکومت دینی بر نهی از منکر استوار است و اگر منکراتِ قطعی و مسلم را به طور کلی (نه جزئی، موردی و موقت) بپذیرد ذاتش زیر سوال می‌رود. این بحث قبل از آن است که وادادن و عقب‌نشینی تبعات دارد، ریزش‌ها جدی خواهد بود یا پشتوانه حکومت را در طیف مذهبی از بین می‌برد.

عندالله چه پاسخی خواهیم داشت اگر بپرسند: چرا در جایی که نباید فکر پیامدها را می‌کردید به مصلحت رو آوردید؟ چرا تشخیص ندادید برهنگی دروازه منکرات است و مقاومت در حد نهایت را انتخاب نکردید؟

عقل می‌گوید اگر مفهوم «حرام‌های گریزان از مصلحت» را بپذیریم یکی از اولین‌ها برهنگی است، ربا همینطور، احکام قطعی مثل قصاص به همین نحو، تبعیض قانونی را هم نمی‌توان سهل گرفت، پذیرفتن سلطه کفار هم با اجبارهایی مثل شناسایی اسراییل نیاز به توضیح ندارد. این موارد اگر رها شوند دیگر با حکومت اسلامی طرف نیستیم و آن وقت مسئله جهاد با نظامی پیش می‌آید که نام اسلام و فقه شیعه را تخریب می‌کند.

تن دادن به حکومت سکولار قطعا آسان‌تر است تا رژیم ظاهرساز و ریاکاری که «گندم‌نمای جوفروش» توصیف می‌شود و مهم‌ترین مصلحتش حفظ خودش است. در پاک کردن نام دین از چنین حکومتی مصلحتِ بزرگی نهفته که نمی‌توان انکارش کرد.

@daneshtalab1
سه تناقض درباره جمعیت

قبلا نوشته بودم رفتار نظام درباره جمعیت استثنایی است. در حالی که همه جا ترس را مدیریت می‌کند و دائم امید و خوشبینی می‌دهد در جمعیت برعکس می‌شود. عمدا مردم را می‌ترسانند و نسبت به آینده نگرانی می‌سازند.

هیچ خطرِ بزرگی از جمله بحران آب و فرونشست، آلودگی هوا، احتمال زلزله در کلان‌شهرها، حتی جنگ با آمریکا هم سران نظام را وانمی‌دارد که مردم را بترسانند اما درباره جمعیت رفتارشان به طرز عجیبی وارونه می‌شود.

جنبه دیگری که این حالت استثنایی را به رخ می‌کشد بدبینی به دولت است. به طور کلی از دولت نفرت دارند، می‌گویند ناکارآمد است، فساد دارد، نباید دخالت کند، اما در جمعیت یادشان می‌رود چه حرف‌هایی درباره قوای اجرایی زده‌اند.

در حوزه عمومی مثل اقتصاد از عدم دخالت حرف می‌زنند، اما در حوزه خصوصی‌تر یعنی زادآوری و تنظیم خانواده با اصرار وارد شده و برنامه‌های پرخرج می‌دهند. به منطق بازار مومن شده‌اند اما در جمعیت فقط مدیریت از بالا!

تشویق فرزندآوری عمدتا به خاطر نیاز به نیروی کار در آینده توجیه می‌شود، می‌گویند جامعه پیر خواهد شد و کارگر به اندازه کافی نخواهیم داشت. اگر نیروی کار از عوامل تولید است پس باید اجازه بدهند همان بازار (مردم) تنظیمش کند.

سومین جنبه‌ای که تناقض را آشکار می‌کند ستایش از استعداد ایرانی است که می‌تواند همه مرزهای دانش را پشت سر بگذارد. اما کشوری که بتواند با فناوری ثروت بیافریند چرا باید نیروی کار ارزان بسازد و بهره‌کشی را دامن بزند؟

کشورهای کوچک و‌ کم‌جمعیت مثل سوئیس، سوئد، نروژ، هلند و... از صنایعِ پیشرفته‌شان ثروت بسیار زیادی به دست می‌آورند اما ایران، با اینکه انفجار جمعیت هم داشته در طول چند دهه جهش نکرده، برعکس هزینه‌هایش بالا رفته.

چالش ما با نگاه نادرست به جمعیت از سطوح بالای نظام شروع می‌شود و متأسفانه همان‌جا به بن‌بست می‌رسد. این سه تناقض (ترساندن مردم، دخالت دولت، ناامیدی از فناوری) نشان می‌دهد سیاستِ تشویق آنقدرها که باید نقد و حلاجی نشده.

@daneshtalab1
اقتصاد آزاد حجاب را هم آزاد می‌کند

مخاطب این نوشته در وهله نخست «راست‌ سنتی» است که به آزادی در فرهنگ حساسیت دارد اما درباره خصوصی‌سازی و آزادی بازار حرف‌هایی می‌زند که بعضی نئولیبرال‌ها هم درباره‌شان تردید دارند.

هر الگوی اقتصادی سبک خاصی از زندگی را تحمیل می‌کند. اقتصاد آزاد در روزگار ما نه تنها بی‌حجابی و برهنگی که سایر مناهی و منکرات را هم عادی خواهد کرد.

«راست سنتی» برای آزادی سرمایه توجیه‌های دینی ردیف می‌کند اما اگر بحث فلسفی و کلامی درباره شعار آزادی را هم کنار بگذاریم از پیامدهای فرهنگی، باطل بودن این گرایش فهمیده می‌شود.

هشدار مهم اینکه نباید آزادی معاملات در دوران سنت را با آزادی بازار پس از سرمایه‌داری قیاس کنیم. بعد از انقلاب صنعتی، شکل تازه‌ای از اقتصاد پدید آمده که با ارجاع به دوران سلف نمی‌توان آن را توضیح داد.

امروز بی‌عملیِ سنتی درها را برای خطرناک‌ترین نوع سرمایه‌داری باز می‌کند.

راست سنتی به ظاهرِ روایات مایل‌تر است تا اجتهاد و لاجرم نوعی سلفی‌گری را دامن می‌زند. سلفی‌گری شیعه بر خلاف اهل‌سنت رو به انفعال دارد چون به دورانی ارجاع می‌دهد که دستِ امامان از قدرت و‌ حکومت کوتاه شد. این رویکرد، در افقش خود جمهوری اسلامی را هم زیر سوال می‌برد.

شیعه‌ی سلفی و سنتی، راه سرمایه را باز می‌کند و سرمایه‌داری، هویت اسلامی را محو. اتکا به صاحبان ثروت با واژگان تمیز مثل تولیدکننده و کارآفرین نه تنها منافع کشور را تأمین نکرده بلکه خواسته‌های فرهنگی‌شان هم سکولاریسم را چیره می‌سازد.

این راهکار امنیتی که سرمایه‌داران جدید خودی باشند یعنی از بین مرتبطین، فرزندان و حتی خود مسئولین برکشیده شوند آنقدر خام و پیش‌دستانه است که استدلال آوردن علیه‌ش به زیاده‌گویی متهم می‌شود.

صاحبان ثروت از هر جا آمده باشند غالبا الگویی را می‌پذیرند که سرمایه الزام می‌کند و سرمایه در روزگار ما با مصرفِ دلبخواهی و‌ آزادی اخلاقی پیوند خورده. نمی‌شود به سرمایه‌داری راه داد اما تبعاتش را بیرون در نگه داشت.

@daneshtalab1
اتحادِ ناممکن، یادی از روزهای کرونا

اتحاد ملی در ایران تقریبا غیرممکن شده. حکومت چون به ثبات نیاز دارد می‌تواند تکاپویش صادقانه باشد اما طرف مقابل اصلا وقعی نمی‌نهد. مثلا کرونا که تهدیدی همگانی بود باید حداقل‌هایی از همبستگی را ایجاد می‌کرد اما از لحظه آمدنش دستاویزی شد تا نفرت از دیگری را بروز بدهند.

در اولین واکنش گفتند چون قم را قرنطینه نکردند ویروس پخش شد. بین خودشان قرارداد درونی ساختند و مثل ضبط صوت تکرار کردند. فرضی بودنش به کنار، با گیلان که همزمان آلوده شده و تلفات می‌داد کاری نداشتند. تقلای آشکار برای اینکه طلبه‌ها را منشأ آلودگی و قم را مرکز تباهی جا بزنند.

در دومین واکنش بخشی از کادر درمان لباس‌های سراسر پوشیده را فرصتی دیدند برای خراش انداختن به حساسیت‌های مذهبی‌. زیر سایه مرگ و بالای سر بیمارانِ بدحال، زدند و رقصیدند. فرصت‌طلبی آنقدر برایشان ارزش شد که موانع اخلاقی و حرفه‌ای را هم جدی نگرفتند.

بعدتر این اعتقاد را ساختند که چون واکسن آمریکایی و انگلیسی ممنوع شد تلفات بالا رفت. انگار که محموله‌های بزرگ آماده ورود بوده اما با حرف رهبری همه را برگردانده‌اند. واقعیت این بود که دوستان آمریکا هم به خاطر کمبودها سراغ چین رفتند. در آن برهه، خطر گروکشی بسیار جدی بود.

اشتباه اصلی نه آن ممنوعیت که بعدتر اصلاح شد، بلکه شرکت نکردن در فاز سوم آزمایش سینوفارم بود، کاری که ترکیه و امارات انجام دادند و زودتر محموله‌های بزرگ را از چین دریافت کردند. حالا ممکن است بپذیرند که گره واکسیناسیون با تغییر دولت غرب‌گرا در ایران گشوده شد؟ قطعا خیر.

مهم همان قرارداد درونی است که تمایل به خراش انداختن و تقابل نیرویش را می‌سازد. بعد از کرونا غائله «ززآ» رخ داد که در جنگِ جنون‌آمیز با دیگری خلاصه می‌شد. نقطه اوجش خوشحالی از باخت تیم ملی به انگلیس و آمریکا بود که نشان داد دوقطبیِ ما و آنها از چه مرزهای خطرناکی گذشته.

ممکن است بگویند‌ اینها اقلیت کوچکی بودند اما جناحی درون حاکمیت هست که از این ستیزها بهره‌های گسترده می‌برد. چون بنیان خودش نفی دیگری است زیرکانه همراهی نشان می‌دهد و گسست‌ها را بیشتر می‌کند. دستکم در سطح رسانه‌هایشان نمی‌توان فرصت‌طلبی برای جنگ را انکار کرد.

@daneshtalab1
سیاست یا پالیسی؟

نمی‌توانیم اصطلاحی که ترامپ به زبان آورد را استفاده کنیم چون خلاف ادب است، به جای آن می‌گوییم «پالیسی». غرب‌گرایی به لیسیدن پای آمریکا رسیده اما بین خودشان آن را سیاست و زرنگی به حساب می‌آورند.

درباره مذاکره خیالات می‌بافند بعد که محقق نشد می‌اندازند گردن رقیب داخلی. این بازی بارها تکرار شده و چون در زنجیره رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی، طلبکاری و پررویی را جا انداخته‌اند از ادامه‌اش منصرف نمی‌شوند.

حتی روحانی حاضر بود با ترامپ کنار بیاید اما برای داخلی‌ها فقط توهین و تمسخر ردیف می‌کرد. به رهبری هم کنایه منقلی پراند و نگذاشت واکنشی به پاره شدن برجام صورت بگیرد. وضعِ باقی غرب‌گراها روشن است.

حالا ترامپ به عمله خودشان مثل زلینسکی و نتانیاهو هم رحم نمی‌کند، عمدا به‌شان ترفندِ غافلگیری می‌زند تا اقتدارش را به رخ بکشد. رسما به زبان آورده فقط «پالیسی» می‌خواهد با این حال اشتیاق‌ها در ایران فروکش نکرده!

به خاطر لجبازی با رقیب داخلی حاضرند به هر حقارتی تن بدهند. آرمان‌شان مخالفت با نیروهای ارزشی شده ولو اینکه هزینه‌اش به باد دادن کشور باشد. هر خفتی را می‌پذیرند به شرطی که انقلابی‌ها احساس شکست کنند.

وقتی در کاخ‌سفید از مدل لیبی حرف ‌می‌زنند چهره‌های اعتدالی مثل آشنا جلو می‌دوند و با نهی و کنایه، رهبری را به قذافی و کشور را به لیبی تشبیه می‌کنند. آیا این تشویق به شورش یا حق دادن به آمریکا برای حمله نیست؟

کشور در وضعیت بدی قرار گرفته و وقتی نیروهای واگرا در لایه‌های امنیتی و تصمیم‌گیری نقش دارند، آینده ترسناک می‌شود. نظامی که مدعی استقلال و عزت بود حالا در درون‌ خودش با غرب‌گراییِ جنون‌آمیز مواجه شده.

خداوند آخر و عاقبت این مملکت را به خیر کند!

@daneshtalab1
فساد فراتر از قانون‌شکنی است

بعضی‌ها فساد را مساوی قانون‌شکنی می‌دانند یعنی درک‌شان «شکلی» است. توجه ندارند که خود قانون ممکن است فقر و تبعیض را زیاد کند یا منابع و محیط زیست را به خطر بیاندازد. در دیدگاه «ماهوی» فساد دامنه بزرگ‌تری دارد یعنی: هر نوع برخورداری ناروا. از این منظر اقتصاد لیبرال، عین‌الفساد است.

خنده‌دار است که می‌گویند در فلان کشور سرمایه‌داری فساد کمتر است. در سرمایه‌داری قانون کمتر شکسته می‌شود چون دزدهای بزرگ خودشان قدرت را گرفته‌اند، به نفع خودشان قانون می‌گذارند و اجرا می‌کنند. در سرمایه‌داری فساد کمتر می‌شود همانطور که اگر دیندار نباشید گناه موضوعیت پیدا نمی‌کند.

@daneshtalab1
دخترانِ بی‌پدر، قهرمان‌های اسطوره‌ای

می‌گویند جهان قدیم «اسطوره‌ای» بود و جهان جدید «عقلانی» است اما این دوگانه خودش شکلی از خرافه است، عقل مدرن هم اسطوره‌های خودش را دارد.

گذشته از فاشیسم و کمونیسم که بازتولید اسطوره در آنها آشکار بود در جهان لیبرال هم انگاره‌هایی مثل داروینیسم اجتماعی، دست پنهان بازار، دمکراسی در جوامع بزرگ (که اساسا ناشدنی است و‌ به الیگارشی تبدیل می‌شود)، داستان‌های موفقیت، برآمدن هرروزه سلبریتی‌ها و موارد دیگر را می‌توان مثال زد که دوگانه یاد شده را زیر سوال می‌برند.

از این گذشته، عقل مدرن اسطوره‌های کهن را از جهان سنت کشف کرد و‌ مثل فرمولی تأثیرگذار به استخدام درآورد تا ذهنیت کودکان و توده‌ها را مال خود کند. برخلاف ادعاهای روشنگری، برای تخدیر از آن رونوشت گرفتند. مثلا کتاب «قهرمان هزار چهره» از جوزف کمبل مرجع بسیاری از هنرمندان شد.

تلاش آشکاری که متولدین دهه هفتاد و هشتاد میلادی تقریبا در همه جای جهان تجربه‌اش کردند کشاندن دختران به جامعه با داستان‌هایی اغواگر بود برای اینکه زودتر و آسان‌تر به نیروی کار تبدیل شوند. افقش اینکه بازدهی سرمایه‌داری را بالاتر ببرند.

بعضی کارتون‌ها که ژاپنی‌ها به سفارش و با داستان‌های غربی ساختند نخِ مشترکی دارند، انگار خواسته‌اند با روایتِ دختران بی‌پدر (حنا، پرین، جودی ابوت، آن‌شرلی، زنان کوچک و...) شخصیت زنان آینده را تسخیر کنند. کلیشه «تنهای مظلوم» را بازسازی کردند تا دخترها فقط در مسیر اجتماعی خودشان را موفق بدانند. مستقل باشند، با خانواده و اطرافیان بجنگند و از این راه به سعادت برسند.

داستان‌های یاد شده عمیقا اسطوره‌ای هستند: قهرمان از کودکی پیشانی بلندی دارد، از وطن و خانواده دور می‌افتد، سفری چند مرحله‌ای و پر از سختی‌ را پشت سر می‌گذارد، بر نیروهای شر غلبه می‌کند، دیگران را به همدلی می‌خواند، سرانجام به موطن بازمی‌گردد یا به وصال محبوب می‌رسد.

برای سریال پرطرفدار هم فرمول ساده‌ای ساختند که یک دختر را شخصیت اصلی بگذارید و زندگی پررنج اما رو به موفقیتش را آب و تاب بدهید. اگر مردهای بدخواه یا توطئه‌گر اضافه کنید زن‌ها بیشتر معتادش می‌شوند و باقی خانواده، خواه ناخواه پای تلویزیون می‌نشینند.

الگوی اخیر نیز در غرب کشف شد اما در کشور ما با اوشین دیده‌ها را تسخیر کرد بعد هانیکو آمد که از بسیاری جهات شبیه آن بود. صداوسیما به حالت افراط به این الگو اقبال نشان داده: پس از باران، نرگس، ستایش، کیمیا و... همه با همین پیرنگ ساخته شدند. سریال‌های کره‌ای یا ترکی که صاحب قلم کمتر ازشان خبر دارد احتمالا از این فرمول‌ بهره‌‌های بیشتری برده‌اند‌.

واقعیت این است که اسطوره در نهان‌ترین لایه‌های وجود بشر ریشه دارد و توقع عقل‌گرایی و منطق‌باوری از انسان‌ها در هیچ دوره‌ای معقول نبوده و نیست. امکانِ بریدن از سنت و تکیه صرف بر عقل‌گرایی توسط خود نیروهای مدرن انکار شده‌.

سینما و تلویزیون به خوبی این واقعیت را ثابت کردند که آثارِ واقع‌گرایانه و انتقادی محبوبیت چندانی به دست نمی‌آورند، راز موفقیت در رسانه خیال‌پردازی و سرگرمی است. خلاصه اینکه: عقلانیت در بشر اولویت ندارد‌.

سرمایه‌داری چون مستقیم به سود می‌اندیشد درک بهتری از وجوه پنهان انسانی پیدا می‌کند اما بنا بر طبیعتش خودخواهانه (معطوف به انقیاد و بهره‌کشی) از آن‌ها بهره می‌برد، نه اخلاقی. ارزش‌هایی مثل فهم عمیق و آرامش یا سعادت اخروی هرگز در فهرست اهداف سرمایه‌داری جای نمی‌گیرند.

@daneshtalab1
سربازی حرفه‌ای، طبقاتی است

همه پسران باید سربازی بروند اما موقعیت‌های سخت و خطرناک نصیب فرزندانِ طبقه‌های پایین می‌شود چون داراها معمولا پس از تحصیل، خدمت وظیفه‌شان را می‌گذرانند.

متأسفانه سربازی حرفه‌ای هم عادلانه نیست و طبقاتی می‌شود. بعضی‌ها که با خدمت همگانی مخالفند به این نکته توجه ندارند و همه چیز را زیر توصیفِ «اختیاری» می‌برند.

پسرانی از طبقات پایین ناچار می‌شوند به خاطر دستیابی به شغل و درآمد، سربازی را انتخاب کنند. یعنی فقط ظاهرش اختیاری است اما در عمل امتیاز طبقاتی.

خرید سربازی احتمالا بهتر از اختیاری یا حرفه‌ای شدنش باشد چون داراها باید مالیاتی هم برای معافیت پرداخت کنند که می‌تواند وضعیت سربازان را بهبود بدهد‌.

خدمت یعنی به خطر انداختن جان، اهدای بخشی از عمر برای دفاع از کشور، یا کمک به قوی شدنش. چون کشور متعلق به همه است پس همه باید به آن خدمت کنند.

خدمت ذاتا مطلوب نیست و همگانی بودن از همین جهت امتیاز دارد. اگر عدالتخواه باشیم مطالبه «خدمت زنان» و «بهبود شرایط سربازی» بهتر از شعارِ اختیاری است.

طبیعتا خدمت زنان نه نظامی بلکه باید کشوری به خصوص در بخش‌هایی مثل آموزش و بهداشت تعریف شود، تضمینش هم اینکه شرطِ تحصیل و اشتغال قرار بگیرد.

در بهبود شرایط نیز، پیش و بیش از همه سربازانی باید امتیاز بگیرند که به مرزها اعزام می‌شوند یا مثلا در نیروی انتظامی در مواجهه با جرم و‌ جنایت قرار می‌گیرند.

@daneshtalab1
به چه افتخار می‌کنید؟

پل ورسک نماد حماقت و ولخرجی است، چرا ایرانی‌ها بهش افتخار می‌کنند؟ جنون خودپرستی بود که خط را به جای دره منجیل به بلندای سوادکوه برد تا از دهات خودشان بگذرد. مسیرش عوضی بود و نفع انگلیس را تأمین می‌کرد، طراح و مهندسینش هم دانمارکی بودند. چه افتخاری برای ما دارد؟ مرگِ کارگرهایمان؟

راه‌آهن سراسری باید از بندرعباس راه می‌افتاد و شیراز و اصفهان و کاشان و قم و تهران و قزوین را به رشت و انزلی وصل می‌کرد. شمردید چند شهر مهم شد؟ منفعت انگلیسی‌ها اما دسترسی از پایگاه نظامی بصره به آسیای میانه بود جایی که امکان داشت روس‌ها به سمت هند پیش بروند. رضاخان دومی را ساخت.

@daneshtalab1

记录

05.05.202523:59
545订阅者
28.03.202513:32
500引用指数
30.03.202516:08
4.2K每帖平均覆盖率
30.03.202523:59
4.2K广告帖子的平均覆盖率
15.04.202514:15
4.26%ER
30.03.202516:08
1062.63%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
APR '25MAY '25

دانشطلب 热门帖子

17.04.202507:16
حرام‌های گریزان از مصلحت

قانون حجاب که مخالف‌ها به آن می‌گویند حجاب اجباری گاهی پیامدهای ناخواسته دارد و باعث می‌شود بعضی‌ها الزام شرعی را بهانه کنند و کمر ببندند به دشمنی و مبارزه که قطعا به کشور آسیب می‌زند.

به نظرم همه عقلا تا حدودی این عوارض را قبول دارند اما به تاریخ که نگاه کنیم می‌بینیم قاطبه سیاستمدارها اگر جای امیرالمومنین بودند معاویه را به حال خودش می‌گذاشتند. سعی می‌کردند به توافق برسند یا در وضعیتِ نه جنگ و نه صلح بمانند.

هزینه‌ها و خسارت‌های درافتادن با معاویه هولناک بود و در نهایت هم کمر خلافت را شکست. خونریزی‌ها بسیار گسترده و ترسناک شد. آنچه سرانجام بر سر امیرالمومنین و فرزندانش آمد ذکر مصیبت است و نیازی به تکرار نداریم.

چه می‌خواهم بگویم؟ بعضی چیزها تکلیفی هستند یعنی ناچاریم به شکل حداکثری تا آخرین حد توان ازشان پرهیز کنیم. دین با تحمل جرثومه‌ای مثل معاویه جور درنمی‌آید پس با بیشترین فشار باید اقدام کرد تا از ریشه دربیاید، ولو جنگ مغلوبه شود.

نبرد اصلی در سیاست دینی آنجا است که دست‌مان به «حرام‌های گریزان از مصلحت» آلوده نشود‌. جواز دادن به کشف حجاب که به «تعاون در اثم و عدوان» می‌انجامد یکی از آن حرام‌ها است که از مصلحت می‌گریزد و پیامدهای سنگینش جامعه مسلمین را فاسد می‌کند.

بنیان حجاب و‌ حیا از ولایت فقیه محکم‌تر است چون حکومت فقها مشروعیت دارد تا قوانینِ دین را پیاده کند. در نظامی با قوانین سکولار، در قدرت ماندن علما بی‌معنا است. از سوی دیگر با نگاه عمل‌گرایانه، اگر اکثریت قانون حجاب را نپذیرند چه دلیلی دارد ولی‌فقیه را بپذیرند؟

اینها مسائل ساده‌ای هستند که علاقمندان به عقب‌نشینی و جذب چشم‌شان را بر آنها بسته‌اند. مدارا برایشان کارکرد نمایشی پیدا کرده و متوجه خودزنی نمی‌شوند. آنها هم که مصلحت را پروار کرده‌اند به همین ترتیب، برای عقب‌نشینی مرز نمی‌گذارند‌.

بنده به هیچ جای نظام وصل نیستم و سر سوزنی به آن وابستگی ندارم، نه خودم نه هیچ یک از اعضای خانواده‌ام. تعجبم از کسانی است که بر سر شاخ نشسته‌ و بُن می‌برند. کسانی که شهرت و اعتبارشان وابسته به نظام است چطور از تغییر ماهیتش حرف می‌زنند؟

اگر حکومتی می‌خواهید مثل ترکیه و امارات و مصر که برهنگی را آزاد بگذارد پس اصرار به ولایت فقیه برای چیست؟ اگر روزه‌خواری یا آزادی مسکرات و رقص و عیاشی برایتان قابل توجیه است چرا جلوی براندازی و سکولار شدن مقاومت دارید؟

امام خمینی که آجرهای زیرین نظام را گذاشت مخصوصا روی «قوانین هویتی» مثل قصاص و حجاب تعارف نمی‌ورزید چون به اموری واقف بود که فراتر از بحث‌های روزمره و سیاسی است. هر چند به صورتِ همه‌فهم تبیین نشده اما بصیرت عالمانه‌اش را نمی‌شود انکار کرد.

حکومت دینی بر نهی از منکر استوار است و اگر منکراتِ قطعی و مسلم را به طور کلی (نه جزئی، موردی و موقت) بپذیرد ذاتش زیر سوال می‌رود. این بحث قبل از آن است که وادادن و عقب‌نشینی تبعات دارد، ریزش‌ها جدی خواهد بود یا پشتوانه حکومت را در طیف مذهبی از بین می‌برد.

عندالله چه پاسخی خواهیم داشت اگر بپرسند: چرا در جایی که نباید فکر پیامدها را می‌کردید به مصلحت رو آوردید؟ چرا تشخیص ندادید برهنگی دروازه منکرات است و مقاومت در حد نهایت را انتخاب نکردید؟

عقل می‌گوید اگر مفهوم «حرام‌های گریزان از مصلحت» را بپذیریم یکی از اولین‌ها برهنگی است، ربا همینطور، احکام قطعی مثل قصاص به همین نحو، تبعیض قانونی را هم نمی‌توان سهل گرفت، پذیرفتن سلطه کفار هم با اجبارهایی مثل شناسایی اسراییل نیاز به توضیح ندارد. این موارد اگر رها شوند دیگر با حکومت اسلامی طرف نیستیم و آن وقت مسئله جهاد با نظامی پیش می‌آید که نام اسلام و فقه شیعه را تخریب می‌کند.

تن دادن به حکومت سکولار قطعا آسان‌تر است تا رژیم ظاهرساز و ریاکاری که «گندم‌نمای جوفروش» توصیف می‌شود و مهم‌ترین مصلحتش حفظ خودش است. در پاک کردن نام دین از چنین حکومتی مصلحتِ بزرگی نهفته که نمی‌توان انکارش کرد.

@daneshtalab1
14.04.202514:58
اقتصاد آزاد حجاب را هم آزاد می‌کند

مخاطب این نوشته در وهله نخست «راست‌ سنتی» است که به آزادی در فرهنگ حساسیت دارد اما درباره خصوصی‌سازی و آزادی بازار حرف‌هایی می‌زند که بعضی نئولیبرال‌ها هم درباره‌شان تردید دارند.

هر الگوی اقتصادی سبک خاصی از زندگی را تحمیل می‌کند. اقتصاد آزاد در روزگار ما نه تنها بی‌حجابی و برهنگی که سایر مناهی و منکرات را هم عادی خواهد کرد.

«راست سنتی» برای آزادی سرمایه توجیه‌های دینی ردیف می‌کند اما اگر بحث فلسفی و کلامی درباره شعار آزادی را هم کنار بگذاریم از پیامدهای فرهنگی، باطل بودن این گرایش فهمیده می‌شود.

هشدار مهم اینکه نباید آزادی معاملات در دوران سنت را با آزادی بازار پس از سرمایه‌داری قیاس کنیم. بعد از انقلاب صنعتی، شکل تازه‌ای از اقتصاد پدید آمده که با ارجاع به دوران سلف نمی‌توان آن را توضیح داد.

امروز بی‌عملیِ سنتی درها را برای خطرناک‌ترین نوع سرمایه‌داری باز می‌کند.

راست سنتی به ظاهرِ روایات مایل‌تر است تا اجتهاد و لاجرم نوعی سلفی‌گری را دامن می‌زند. سلفی‌گری شیعه بر خلاف اهل‌سنت رو به انفعال دارد چون به دورانی ارجاع می‌دهد که دستِ امامان از قدرت و‌ حکومت کوتاه شد. این رویکرد، در افقش خود جمهوری اسلامی را هم زیر سوال می‌برد.

شیعه‌ی سلفی و سنتی، راه سرمایه را باز می‌کند و سرمایه‌داری، هویت اسلامی را محو. اتکا به صاحبان ثروت با واژگان تمیز مثل تولیدکننده و کارآفرین نه تنها منافع کشور را تأمین نکرده بلکه خواسته‌های فرهنگی‌شان هم سکولاریسم را چیره می‌سازد.

این راهکار امنیتی که سرمایه‌داران جدید خودی باشند یعنی از بین مرتبطین، فرزندان و حتی خود مسئولین برکشیده شوند آنقدر خام و پیش‌دستانه است که استدلال آوردن علیه‌ش به زیاده‌گویی متهم می‌شود.

صاحبان ثروت از هر جا آمده باشند غالبا الگویی را می‌پذیرند که سرمایه الزام می‌کند و سرمایه در روزگار ما با مصرفِ دلبخواهی و‌ آزادی اخلاقی پیوند خورده. نمی‌شود به سرمایه‌داری راه داد اما تبعاتش را بیرون در نگه داشت.

@daneshtalab1
03.05.202505:34
اول بربری را تحریم کنید

چون معتقد به فشارِ جمعیتی هستم و سیاست تشویق را نقد کرده‌ام طبیعتا با مهاجرپذیری مخالفم اما فحش و نژادپرستی، موضوع جداگانه‌ای است. در سرویس‌های اطلاعاتی ترکیه و عربستان حتما ستیز و فحاشی را به نیروهای‌شان تجویز می‌کنند، اسرائیل و غربی‌ها هم نیازی به اشاره ندارند. هر چه بدبینی و گسست در دامنۀ ایرانِ کهن بیشتر شود دشمنان ما خوشحال‌تر خواهند شد.

همان‌جا که از بی‌سامانی مهاجران شکایت کردم تذکر دادم که: «افغانستان به معنای واقعی کشورِ خارجی نیست، بیرون از ایران افتاده اما کسی نمی‌تواند خراسان شرقی را جدا از پهنه فرهنگی ما بداند. هم مرزهایش جعلی است هم نامی که بر آن تحمیل کرده‌اند. افغان یعنی پشتون و فقط مناطق جنوبی (هم‌مرز با پاکستان) را می‌شود افغانستان نامید. باقی خراسانی هستند و بعضا ایرانی‌تر از برخی اتباعِ ایران.»

حالا عده‌ای دور گرفته‌اند و با الفاظی مثل اجنبی و اشغالگر اهالی افغانستان را توصیف می‌کنند! خطاب به اینها نوشتم: «کافی است به بلخ نگاه کنیم که در مرز افغانستان افتاده. ابن‌سینا بلخی بود، پدرش به بخارا مهاجرت کرد و آنجا به دنیا آمد. مولوی بلخی بود. عنصری و دقیقی بلخی بودند. رابعه بلخی، بلخی بود. قبادیان از توابع بلخ بود و ناصرخسرو آنجا متولد شد. اینها اجنبی هستند و شما نوکیسه‌های بددهن، ایرانی؟»

اشاره به تاریخ و هویت فایده‌ای نداشت به ناچار از در دیگری وارد شدم. به روایت دائرة‌المعارف بزرگ‌ اسلامی: «هزاره‌های افغانستان موسوم به بربری‌ها طی سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۸ ق به نواحی شرقی ایران مهاجرت کردند و به خاوری معروف شدند. آنها شیعی مذهب‌اند و به گویش هزارگی، از گویشهای فارسی دری صحبت می‌کنند. این گروه نان بربری را که خودشان به آن پنجه‌کش می‌گویند، به ساکنان ایران معرفی کردند.»

فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز آورده: «رواج بربری در تهران در اواخر قاجار نیز توسط [مهاجران هزاره] بود. در خاطرات مونس‌الدوله می‌خوانیم: پشت عمارت مسعودیه یک محله و یک تکیه بود که آن‌جا را سر تخت بربری‌ها می‌گفتند. یک سر این محله توی خیابان اکباتان امروز و یک سرش توی خیابان چراغ‌برق بود. بیشتر اهل این محله بربری بودند و زن‌هاشان نان بربری می‌پختند و مردهاشان می‌فروختند».

بنابراین بی‌تعارف نوشتم: «نژادپرست‌ها نباید بربری بخورند، مال ترک‌های افغانستان است.» و اضافه کردم: «هر چه بیشتر بربری بخورید تأثیر افغانستانی‌ها در ایران را عمیق‌تر جلوه می‌دهید. با منطق خودتان، خدمت به اشغال‌گرها و اجنبی‌ها است‌». به نظرم برخورد با این جنونِ تجویزشده باید در همین حد ساده و جدلی باشد: اگر راست می‌گویید و از همه افغان‌ها و آورده‌هایشان متنفرید، از #تحریم_بربری شروع کنید.

@daneshtalab1
28.04.202515:06
پس از زلزله بم دیگر حوادث بزرگ در ایران وحدت ملی نمی‌سازند. مقصرتراشی که نام آن را «لاشخوری سیاسی» گذاشتیم پدیده‌ای است که از تلاقی دو عنصر یعنی اصلاحطلبی تندرو و باز شدن فضای مجازی شکل گرفت.

کین‌توزی و عقده‌گشایی با این کلیشه که «تقصیر خودشان است» هر بار به شکلی خودش را بیرون می‌ریزد‌. پس از انفجار در بندرعباس هم انواعی از آن را دیدیم که یکی از نمونه‌هایش را احمد زیدآبادی مرتکب شد.

مطلب زیر که آبان‌ماه ۹۶ نوشته شده را برای مرور پیشنهاد می‌کنم:

https://t.me/maktubaaat/4619
26.04.202504:22
گشت ارشاد خشن بود اما تلفاتش صفر؟

دو فرضیه را با شلاق مجازی به‌مان تحمیل کرده‌اند اما با شواهد بیرونی نمی‌خوانند: «یک - چند میلیون زن بی‌حجاب داریم که با اکثرشان برخورد شده»، «دو - گشت ارشاد بسیار خشن و بی‌رحم و در یک کلام سرکوبگر بود».

پیامد این دو گزاره تلفاتِ زیاد است اما پیش از مهسا امینی چند اسم داریم که در روند جلب و آزادسازی به صورت جزئی مصدوم و مجروح شده باشند؟ چطور با چند میلیون آدم خیلی سخت برخورد کردند اما تلفات صفر بوده؟

گشت ارشاد بدپوشش‌ها را سوار‌ خودرو می‌کرد (گاهی با کشمکش)، به‌شان فیلم نمایش می‌داد، نصیحت می‌کرد یا اخطار می‌داد، به خانواده‌شان می‌گفتند لباس مناسب بیاورند، بعد رهایشان می‌کرد. غالبا برخورد دیگری نبوده.

جامعه ما در منجلابی از دروغ فرو رفته و اتفاقا بخشی که بیشتر غرق شده، بیشتر عربده زده و فریادِ تنفر سر داده. طرف مقابل هم ملاحظه‌کار است، معمولا تصریح نمی‌کند دروغ و بهانه‌جویی برای خشونت چقدر زیاد شده.

رسانه‌ها و فعالان اصلاحطلب که از حمایت‌های نظام بهره‌مندند نمادهای خودزنی و تناقض‌‌اند. با میدان دادن به اینها عده‌ زیادی در طرف مذهبی هم رفتارشان تغییر کرد، برایشان سخت شد که بایستند و علیه جوسازی‌ها حرف بزنند.

@daneshtalab1
12.04.202506:02
اتحادِ ناممکن، یادی از روزهای کرونا

اتحاد ملی در ایران تقریبا غیرممکن شده. حکومت چون به ثبات نیاز دارد می‌تواند تکاپویش صادقانه باشد اما طرف مقابل اصلا وقعی نمی‌نهد. مثلا کرونا که تهدیدی همگانی بود باید حداقل‌هایی از همبستگی را ایجاد می‌کرد اما از لحظه آمدنش دستاویزی شد تا نفرت از دیگری را بروز بدهند.

در اولین واکنش گفتند چون قم را قرنطینه نکردند ویروس پخش شد. بین خودشان قرارداد درونی ساختند و مثل ضبط صوت تکرار کردند. فرضی بودنش به کنار، با گیلان که همزمان آلوده شده و تلفات می‌داد کاری نداشتند. تقلای آشکار برای اینکه طلبه‌ها را منشأ آلودگی و قم را مرکز تباهی جا بزنند.

در دومین واکنش بخشی از کادر درمان لباس‌های سراسر پوشیده را فرصتی دیدند برای خراش انداختن به حساسیت‌های مذهبی‌. زیر سایه مرگ و بالای سر بیمارانِ بدحال، زدند و رقصیدند. فرصت‌طلبی آنقدر برایشان ارزش شد که موانع اخلاقی و حرفه‌ای را هم جدی نگرفتند.

بعدتر این اعتقاد را ساختند که چون واکسن آمریکایی و انگلیسی ممنوع شد تلفات بالا رفت. انگار که محموله‌های بزرگ آماده ورود بوده اما با حرف رهبری همه را برگردانده‌اند. واقعیت این بود که دوستان آمریکا هم به خاطر کمبودها سراغ چین رفتند. در آن برهه، خطر گروکشی بسیار جدی بود.

اشتباه اصلی نه آن ممنوعیت که بعدتر اصلاح شد، بلکه شرکت نکردن در فاز سوم آزمایش سینوفارم بود، کاری که ترکیه و امارات انجام دادند و زودتر محموله‌های بزرگ را از چین دریافت کردند. حالا ممکن است بپذیرند که گره واکسیناسیون با تغییر دولت غرب‌گرا در ایران گشوده شد؟ قطعا خیر.

مهم همان قرارداد درونی است که تمایل به خراش انداختن و تقابل نیرویش را می‌سازد. بعد از کرونا غائله «ززآ» رخ داد که در جنگِ جنون‌آمیز با دیگری خلاصه می‌شد. نقطه اوجش خوشحالی از باخت تیم ملی به انگلیس و آمریکا بود که نشان داد دوقطبیِ ما و آنها از چه مرزهای خطرناکی گذشته.

ممکن است بگویند‌ اینها اقلیت کوچکی بودند اما جناحی درون حاکمیت هست که از این ستیزها بهره‌های گسترده می‌برد. چون بنیان خودش نفی دیگری است زیرکانه همراهی نشان می‌دهد و گسست‌ها را بیشتر می‌کند. دستکم در سطح رسانه‌هایشان نمی‌توان فرصت‌طلبی برای جنگ را انکار کرد.

@daneshtalab1
16.04.202507:02
سه تناقض درباره جمعیت

قبلا نوشته بودم رفتار نظام درباره جمعیت استثنایی است. در حالی که همه جا ترس را مدیریت می‌کند و دائم امید و خوشبینی می‌دهد در جمعیت برعکس می‌شود. عمدا مردم را می‌ترسانند و نسبت به آینده نگرانی می‌سازند.

هیچ خطرِ بزرگی از جمله بحران آب و فرونشست، آلودگی هوا، احتمال زلزله در کلان‌شهرها، حتی جنگ با آمریکا هم سران نظام را وانمی‌دارد که مردم را بترسانند اما درباره جمعیت رفتارشان به طرز عجیبی وارونه می‌شود.

جنبه دیگری که این حالت استثنایی را به رخ می‌کشد بدبینی به دولت است. به طور کلی از دولت نفرت دارند، می‌گویند ناکارآمد است، فساد دارد، نباید دخالت کند، اما در جمعیت یادشان می‌رود چه حرف‌هایی درباره قوای اجرایی زده‌اند.

در حوزه عمومی مثل اقتصاد از عدم دخالت حرف می‌زنند، اما در حوزه خصوصی‌تر یعنی زادآوری و تنظیم خانواده با اصرار وارد شده و برنامه‌های پرخرج می‌دهند. به منطق بازار مومن شده‌اند اما در جمعیت فقط مدیریت از بالا!

تشویق فرزندآوری عمدتا به خاطر نیاز به نیروی کار در آینده توجیه می‌شود، می‌گویند جامعه پیر خواهد شد و کارگر به اندازه کافی نخواهیم داشت. اگر نیروی کار از عوامل تولید است پس باید اجازه بدهند همان بازار (مردم) تنظیمش کند.

سومین جنبه‌ای که تناقض را آشکار می‌کند ستایش از استعداد ایرانی است که می‌تواند همه مرزهای دانش را پشت سر بگذارد. اما کشوری که بتواند با فناوری ثروت بیافریند چرا باید نیروی کار ارزان بسازد و بهره‌کشی را دامن بزند؟

کشورهای کوچک و‌ کم‌جمعیت مثل سوئیس، سوئد، نروژ، هلند و... از صنایعِ پیشرفته‌شان ثروت بسیار زیادی به دست می‌آورند اما ایران، با اینکه انفجار جمعیت هم داشته در طول چند دهه جهش نکرده، برعکس هزینه‌هایش بالا رفته.

چالش ما با نگاه نادرست به جمعیت از سطوح بالای نظام شروع می‌شود و متأسفانه همان‌جا به بن‌بست می‌رسد. این سه تناقض (ترساندن مردم، دخالت دولت، ناامیدی از فناوری) نشان می‌دهد سیاستِ تشویق آنقدرها که باید نقد و حلاجی نشده.

@daneshtalab1
10.04.202505:12
سیاست یا پالیسی؟

نمی‌توانیم اصطلاحی که ترامپ به زبان آورد را استفاده کنیم چون خلاف ادب است، به جای آن می‌گوییم «پالیسی». غرب‌گرایی به لیسیدن پای آمریکا رسیده اما بین خودشان آن را سیاست و زرنگی به حساب می‌آورند.

درباره مذاکره خیالات می‌بافند بعد که محقق نشد می‌اندازند گردن رقیب داخلی. این بازی بارها تکرار شده و چون در زنجیره رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی، طلبکاری و پررویی را جا انداخته‌اند از ادامه‌اش منصرف نمی‌شوند.

حتی روحانی حاضر بود با ترامپ کنار بیاید اما برای داخلی‌ها فقط توهین و تمسخر ردیف می‌کرد. به رهبری هم کنایه منقلی پراند و نگذاشت واکنشی به پاره شدن برجام صورت بگیرد. وضعِ باقی غرب‌گراها روشن است.

حالا ترامپ به عمله خودشان مثل زلینسکی و نتانیاهو هم رحم نمی‌کند، عمدا به‌شان ترفندِ غافلگیری می‌زند تا اقتدارش را به رخ بکشد. رسما به زبان آورده فقط «پالیسی» می‌خواهد با این حال اشتیاق‌ها در ایران فروکش نکرده!

به خاطر لجبازی با رقیب داخلی حاضرند به هر حقارتی تن بدهند. آرمان‌شان مخالفت با نیروهای ارزشی شده ولو اینکه هزینه‌اش به باد دادن کشور باشد. هر خفتی را می‌پذیرند به شرطی که انقلابی‌ها احساس شکست کنند.

وقتی در کاخ‌سفید از مدل لیبی حرف ‌می‌زنند چهره‌های اعتدالی مثل آشنا جلو می‌دوند و با نهی و کنایه، رهبری را به قذافی و کشور را به لیبی تشبیه می‌کنند. آیا این تشویق به شورش یا حق دادن به آمریکا برای حمله نیست؟

کشور در وضعیت بدی قرار گرفته و وقتی نیروهای واگرا در لایه‌های امنیتی و تصمیم‌گیری نقش دارند، آینده ترسناک می‌شود. نظامی که مدعی استقلال و عزت بود حالا در درون‌ خودش با غرب‌گراییِ جنون‌آمیز مواجه شده.

خداوند آخر و عاقبت این مملکت را به خیر کند!

@daneshtalab1
01.05.202517:00
فستیوال کوچه، جشن هنر شیراز

طی ده سال جشنواره‌ای در شیراز برگزار کردند که بخش عمده‌اش موسیقی بود اما به هنرهای دیگر هم می‌پرداخت. از ابتدا نقد و اعتراضِ دینداران را برانگیخت چون ماهیتش رو به غرب داشت و سرانجام دو سه رخدادِ شرم‌آور در آن در شمار محرک‌های انقلاب درآمد. در توییتر نوشتم:

«اینکه در جشن هنر شیراز تعزیه هم برگزار می‌شد چیزی از سخیف بودن یا در نهایت فاجعه‌بار شدنش کم می‌کند؟ فستیوال کوچه هم چنان ماهیتی دارد. بخشی از آن برای بندرعباس عزادار شد و دمام زد اما بخشی دیگر تا دو سه شب بعد هم به رقص و پایکوبی ادامه دادند. ذاتش به سمت ضدایرانی و ابتذال گرایش دارد.»

این جشن‌ها گویی از ابتدا برای شکستن طراحی می‌شوند، برای تغییر. برای اینکه فرهنگ را تکان بدهند و با چیزهایی دیگر مخلوط کنند: درهم شدن و داشتنِ همه چیز با هم به نحوی که جهتِ کلی، به سمت آزادی و رهایی باشد. نوعی دلبخواهیِ فرهنگی که با وانمودهای بومی فریبکاری می‌کند.

چسباندنِ ادعای پست‌مدرن به این تقلاها همان ماهیت و سرانجام را به یاد می‌آورد. فستیوال کوچه البته خیلی زود به خواست عمومی در طیف آزادیخواه (بزن و برقص) سقوط کرد. به معنای آشکار، چماقی دیگر در دوگانه سیاست‌زده برای ضربه زدن به حساسیت‌های مذهبی شد.

@daneshtalab1
30.04.202518:56
موضوع مهم‌تر است یا خودتان؟

بعضی تحلیل‌گرها شاکی‌اند چرا به‌شان توجه نمی‌شود. یک دلیلش خودتان هستید، به خاطر حرافی و خودنمایی. در هر جمله سعی دارید خودتان را ثابت کنید، با کلمات پیچیده یا ارجاع به گفته‌ها. به موضوع نمی‌چسبید و سرراست حرف نمی‌زنید. ناخواسته این حس را می‌دهید که اولویت خودتان هستید، نه موضوع.

مسئولان امنیتی و نظامی باید منطقی برخورد کنند اما اگر نه آگاهانه، به نحو غریزی متوجه می‌شوند تهدید هنوز برایتان تکان‌دهنده نشده و نمی‌توانید موقتا اثبات خودتان را کنار بگذارید پس دیوار بی‌اعتمادی پابرجا می‌ماند. ممکن است حرف‌هایتان خیلی هم درست باشد اما هنوز اولیات مشاوره را نمی‌دانید.

مطلب کلی‌‌تر اینکه:

هر سخنی جهت دارد و می‌توان نیروی پنهانش را تشخیص داد. گاهی سخنران تلاش می‌کند به مخاطب چیزی بیافزاید، گاهی بیش از آن سطح سواد، اهمیت خودش یا ارتباط با آدم‌های مهم را به رخ می‌کشد. در مذهبی‌ها گاهی افراط در تعارف داریم؛ نمایش ارادت به اهل‌بیت یا احترام به مستمع جای موضوع اصلی می‌نشیند.

خلاصه:

جهت سخن جلوتر از فحوای آن نقش‌آفرینی می‌کند، شبیه به فرم در آثار هنری که پیش از محتوا در ذهنِ مخاطب، معنا می‌سازد. شاکله یا شیوه اجرا ممکن است دغدغه گوینده را قربانی یا پیام هنرمند را به ضد خودش تبدیل کند. مسئولیت انحراف بر عهده صاحب اثر است اگر شعور و احساس دیگران را دستکم بگیرد.

@daneshtalab1
05.05.202514:05
سودای آشغال‌خوری و باختِ مای ایرانی

جایی دیدم جوانی خیالات پس از مهاجرت را آب و تاب داده و مک‌دونالد را جزو آرزوهایش آورده! اگر دهه هفتاد بود و سال‌های برآمدن نوکیسه‌ها، پس از تنگناهای انقلاب و‌ جنگ، چندان جای تعجب نبود اما در دهه دوم از قرن بیست و یک، در حالی که در شهرهای بزرگ‌مان رفاه و خدماتی در حد آمریکا و کانادا تجربه شده، ایرانی‌ای که همچنان آرزو دارد به غرب بگریزد تا از مک‌دونالد محروم نباشد، یعنی از کشورش فرار کند تا آشغال بخورد، جلوه تام و تمام از «زوال معنا» و بیانیه‌ای آکنده از فحش به خود و انکار شعور است.

جنسی از ایرانی حاضر است در غرب ذلت بکشد اما با شعار «خراب شده» از وطنش بگریزد، تحقیر را به جان می‌خرد تا به همگنان ثابت کند بدبخت هستند و او زرنگ و باهوش که موفق به فرار شده. برخی حاضرند هر خدمتی به سیاست غرب بکنند تا آوار مصیبت بر سر باقی‌ماندگان بریزد مگر دلشان آرام بگیرد که مهاجرت درست بوده. همزمان تقصیر را هم گردن داخلی‌ها می‌اندازند. شیطانِ سلطه‌جوی غارت‌گر که با جنگ و خونریزی خودش را تغذیه کرده بی‌گناه می‌شود، مقصر آنها که حرفی جز بردگی و پیروی می‌زنند.

ما نمی‌توانیم ثابت کنیم این آرزوها چقدر ضدایرانی هستند و تا کجا شعورمان را زیر سوال برده. قطعا دین و اخلاق به اندازه اصول آشپزی و سلامت، ساده و مورد توافق نیستند از همین رو نباید انتظار داشته باشیم هیچ چالشی در این سرزمین تمام شود. به شدت با عقب‌ماندگی درگیریم آنقدر که در تقلایی آکنده به عقده‌ و انتقام، کلیشه‌های عامیانه برای دهه‌ها کار می‌کنند. لکنت و ناتوانی ما قابل انکار نیست. حتی حریف افتخار به آشغال‌خوری نمی‌شویم و این باخت حقارت‌آمیز را باید در حافظه‌ تاریخی‌مان ثبت کنیم.

@daneshtalab1
08.04.202505:32
فساد فراتر از قانون‌شکنی است

بعضی‌ها فساد را مساوی قانون‌شکنی می‌دانند یعنی درک‌شان «شکلی» است. توجه ندارند که خود قانون ممکن است فقر و تبعیض را زیاد کند یا منابع و محیط زیست را به خطر بیاندازد. در دیدگاه «ماهوی» فساد دامنه بزرگ‌تری دارد یعنی: هر نوع برخورداری ناروا. از این منظر اقتصاد لیبرال، عین‌الفساد است.

خنده‌دار است که می‌گویند در فلان کشور سرمایه‌داری فساد کمتر است. در سرمایه‌داری قانون کمتر شکسته می‌شود چون دزدهای بزرگ خودشان قدرت را گرفته‌اند، به نفع خودشان قانون می‌گذارند و اجرا می‌کنند. در سرمایه‌داری فساد کمتر می‌شود همانطور که اگر دیندار نباشید گناه موضوعیت پیدا نمی‌کند.

@daneshtalab1
登录以解锁更多功能。