
دوزخ امّا سرد
Star Treatments سابق.
lasciate ogni speranza, voi ch'entrate.
فرهنگ، ادبیات و فلسفه.
کمی هم سیاست.
دانشآموزِ ازلی.
@MojtabaTreatmentsBot :ارتباط
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانالها
lasciate ogni speranza, voi ch'entrate.
فرهنگ، ادبیات و فلسفه.
کمی هم سیاست.
دانشآموزِ ازلی.
@MojtabaTreatmentsBot :ارتباط
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانالها
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuvІран
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaMar 08, 2025
TGlist-ga qo'shildi
Oct 29, 2024"دوزخ امّا سرد" guruhidagi so'nggi postlar
10.04.202510:27
یک برابر زیبای دیگرش «آبشتنگاه» بود.
آبشتنگاه: مستراحِ خانه را گویند. قریعالدهر گفته:
نه همی باز شناسند عبیر از سرگین
نه گلستان بشناسند از آبشتنگاه
آبشتنگاه: مستراحِ خانه را گویند. قریعالدهر گفته:
نه همی باز شناسند عبیر از سرگین
نه گلستان بشناسند از آبشتنگاه
10.04.202510:15
اَندَمِه: یاد آوردن غم گذشته باشد.
رودکی گفته:
بهترین یاران و نزدیکان همه
نزدشان دارم همیشه اندمه
- فرهنگ وفایی، صفحهٔ ۲۶.
رودکی گفته:
بهترین یاران و نزدیکان همه
نزدشان دارم همیشه اندمه
- فرهنگ وفایی، صفحهٔ ۲۶.
10.04.202509:32
پیغامگیر.:
اون یلدا برای خودم جالب بود.
یلدا رو میگن 亚尔达 yàěrdá بخاطر اینکه تلفظ مشابه یلدا داره. با نوروز هم همین کار رو میشه کرد. این 至冬 یا 冬至
至 تا، رسیدن
冬 زمستان
به زمستان رسیدن. این اسم یلدای خودشونه درواقع. خودشونم جشن میگیرن.
اون یلدا برای خودم جالب بود.
یلدا رو میگن 亚尔达 yàěrdá بخاطر اینکه تلفظ مشابه یلدا داره. با نوروز هم همین کار رو میشه کرد. این 至冬 یا 冬至
至 تا، رسیدن
冬 زمستان
به زمستان رسیدن. این اسم یلدای خودشونه درواقع. خودشونم جشن میگیرن.
10.04.202508:49
بامزه شد.
دوستی اشاره کرد 地獄 که معنی دوزخ میده از دو جزء 獄 به معنای زندان و 地 به معنای زمین ساخته شده که جالب است.
دوستی اشاره کرد 地獄 که معنی دوزخ میده از دو جزء 獄 به معنای زندان و 地 به معنای زمین ساخته شده که جالب است.




10.04.202508:19
Repost qilingan:
اعتراضات و پاسخها - بایگانی

10.04.202508:13
واژهنامهٔ دوزبانهٔ سلسلهٔ مینگ (۱۳۶۸م-۱۶۴۴م) معروف به فرهنگ چینی-بربر، بخش واژگان فارسی، عمدتاً در موضوع نجوم و جغرافیا.
@etrazatvapasokh
@etrazatvapasokh
Repost qilingan:
POV

09.04.202521:55
شبِ ایرانی نزدِ د دُرز
کلامِ قطعهٔ 'When the Music's Over' از پنج بخش تشکیل شده است:
1. Turn Out the Lights/Dance on Fire
2. Cancel My Subscription
3. What Have They Done to the Earth?
4. Persian Night
5. Return to the Main Themes
راوی در بخشِ سوم از بلایی که بر سرِ زمین، خواهرِ پریچهرهٔ ما آوردهاند شاکیست. طنیناندازیِ اینکه میگویند «ما دنیا را میخواهیم و آن را میخواهیم» راه به سکوتی میبَرَد که میدانیم فرجاماش فریاد است. رسیدن به نقطهٔ اوج، به بخش چهارم: شبِ ایرانی.
عبارتِ محبوب، اشارهایست به ماجرایی مذهبی. سه مُغ که ستارهای در آسمان، بشارتِ ولادتِ عیسای ناصری را بهشان میدهد. مُغها یا مجوسها (تلفظ نزدیکاش مگوش/magus است) روحانیانِ ادیانِ کهنِ ایرانی هستند. همانها که واژهٔ سحر و جادو در انگلیسی (Magic) از نامشان نشأت گرفته. اخترشناسانی که حضوری مرموز داشتهاند. در ابتدای انجیلِ مَتّی میخوانیم:
«چون عیسی در دوران سلطنت هیرودیسِ پادشاه، در بیتلِحِمِ یهودیه به دنیا آمد، چند مُغ از مشرقزمین به اورشلیم آمدند و پرسیدند: «کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا ستارهٔ او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم.» چون این خبر به گوش هیرودیسِ پادشاه رسید، او و تمامی اورشلیم با وی مضطرب شدند. (...) پس هیرودیس مُغان را در نهان نزد خود فرا خواند و زمانِ دقیقِ ظهور ستاره را از ایشان جویا شد. سپس آنان را به بیتلِحِم روانه کرد و بدیشان گفت: «بروید و دربارهٔ آن کودک بهدقّت تحقیق کنید. چون او را یافتید، مرا نیز آگاه سازید تا آمده، سجدهاش کنم.» مُغان پس از شنیدن سخنان پادشاه، روانه شدند و ستارهای که در مشرق دیده بودند، پیشاپیش آنها میرفت تا سرانجام بر فراز مکانی که کودک بود، بازایستاد. ایشان با دیدن ستاره بسیار شاد شدند. چون به خانه درآمدند و کودک را با مادرش مریم دیدند، روی بر زمین نهاده، آن کودک را پرستش نمودند. سپس صندوقچههای خود را گشودند و هدیههایی از طلا و کُندُر و مُر به وی پیشکش کردند. و چون در خواب هشدار یافتند که نزد هیرودیس بازنگردند، از راهی دیگر رهسپار دیار خود شدند.» - ترجمهٔ هزارهٔ نو، انتشارات ایلام.
اینچنین است که راوی، فریادکشان دیدنِ نور (دنبالکردنِ ستاره) را خواهان است و از عیسی رهایی طلب میکند. «شبِ ایرانی، عزیزم». جهت آنکه اطلاعاتِ غلط نپراکنده باشم، باید اضافه کنم در تعداد مسافران قطعیتی موجود نیست و چون تعداد هدایا سه عدد بوده، تعداد مُغها را نیز اینچنین فرض گرفتهاند. احتمال دیگر آنکه همهٔ آنها ایرانی نبودهاند و تنها یکیشان ایرانی بوده و دو تنِ دیگر از هندوستان و عربستان بودهاند. امّا آنچه رواج دارد و مرسوم است، به این دقّت نیست که طبیعیست.
- همچنین اینجا، اینجا، اینجا و اینجا را ببینید.
- The Three Magi, Byzantine mosaic c.565, Basilica of Sant’Apollinare Nuovo, Ravenna, Italy.
کلامِ قطعهٔ 'When the Music's Over' از پنج بخش تشکیل شده است:
1. Turn Out the Lights/Dance on Fire
2. Cancel My Subscription
3. What Have They Done to the Earth?
4. Persian Night
5. Return to the Main Themes
راوی در بخشِ سوم از بلایی که بر سرِ زمین، خواهرِ پریچهرهٔ ما آوردهاند شاکیست. طنیناندازیِ اینکه میگویند «ما دنیا را میخواهیم و آن را میخواهیم» راه به سکوتی میبَرَد که میدانیم فرجاماش فریاد است. رسیدن به نقطهٔ اوج، به بخش چهارم: شبِ ایرانی.
عبارتِ محبوب، اشارهایست به ماجرایی مذهبی. سه مُغ که ستارهای در آسمان، بشارتِ ولادتِ عیسای ناصری را بهشان میدهد. مُغها یا مجوسها (تلفظ نزدیکاش مگوش/magus است) روحانیانِ ادیانِ کهنِ ایرانی هستند. همانها که واژهٔ سحر و جادو در انگلیسی (Magic) از نامشان نشأت گرفته. اخترشناسانی که حضوری مرموز داشتهاند. در ابتدای انجیلِ مَتّی میخوانیم:
«چون عیسی در دوران سلطنت هیرودیسِ پادشاه، در بیتلِحِمِ یهودیه به دنیا آمد، چند مُغ از مشرقزمین به اورشلیم آمدند و پرسیدند: «کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا ستارهٔ او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم.» چون این خبر به گوش هیرودیسِ پادشاه رسید، او و تمامی اورشلیم با وی مضطرب شدند. (...) پس هیرودیس مُغان را در نهان نزد خود فرا خواند و زمانِ دقیقِ ظهور ستاره را از ایشان جویا شد. سپس آنان را به بیتلِحِم روانه کرد و بدیشان گفت: «بروید و دربارهٔ آن کودک بهدقّت تحقیق کنید. چون او را یافتید، مرا نیز آگاه سازید تا آمده، سجدهاش کنم.» مُغان پس از شنیدن سخنان پادشاه، روانه شدند و ستارهای که در مشرق دیده بودند، پیشاپیش آنها میرفت تا سرانجام بر فراز مکانی که کودک بود، بازایستاد. ایشان با دیدن ستاره بسیار شاد شدند. چون به خانه درآمدند و کودک را با مادرش مریم دیدند، روی بر زمین نهاده، آن کودک را پرستش نمودند. سپس صندوقچههای خود را گشودند و هدیههایی از طلا و کُندُر و مُر به وی پیشکش کردند. و چون در خواب هشدار یافتند که نزد هیرودیس بازنگردند، از راهی دیگر رهسپار دیار خود شدند.» - ترجمهٔ هزارهٔ نو، انتشارات ایلام.
اینچنین است که راوی، فریادکشان دیدنِ نور (دنبالکردنِ ستاره) را خواهان است و از عیسی رهایی طلب میکند. «شبِ ایرانی، عزیزم». جهت آنکه اطلاعاتِ غلط نپراکنده باشم، باید اضافه کنم در تعداد مسافران قطعیتی موجود نیست و چون تعداد هدایا سه عدد بوده، تعداد مُغها را نیز اینچنین فرض گرفتهاند. احتمال دیگر آنکه همهٔ آنها ایرانی نبودهاند و تنها یکیشان ایرانی بوده و دو تنِ دیگر از هندوستان و عربستان بودهاند. امّا آنچه رواج دارد و مرسوم است، به این دقّت نیست که طبیعیست.
- همچنین اینجا، اینجا، اینجا و اینجا را ببینید.
- The Three Magi, Byzantine mosaic c.565, Basilica of Sant’Apollinare Nuovo, Ravenna, Italy.
O'chirildi10.04.202515:02
09.04.202512:43
این هم از این.


O'chirildi10.04.202515:02
08.04.202514:43
پوستری که منتشرشده فعلاً برای خاکسپاری و سوم و هفتم اینه. امیدوارم تغییر نکنه.
مراسم خاکسپاری چهارشنبه ۲۰ فروردین ساعت ۱۰:۳۰ بهشت زهرا قطعه ۲۳۶.
مراسم یادبود، پنجشنبه ۲۱ فروردین ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰ حسینیه احمدیه نارمک.
مراسم خاکسپاری چهارشنبه ۲۰ فروردین ساعت ۱۰:۳۰ بهشت زهرا قطعه ۲۳۶.
مراسم یادبود، پنجشنبه ۲۱ فروردین ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰ حسینیه احمدیه نارمک.


O'chirildi10.04.202515:02
Repost qilingan:
دیرپای خُجَسته

08.04.202514:25
صبح، صدای توییتر از لابهلای کتابها آمد.
بیهیاهو؛ فقط جملهای بود شبیه در بستهی یک مغازهی خاکخورده:
«کامران محمدخانی هستم. حضورم دیگر مفید نیست.»
کسی که سالها میان صفحهها زندگی کرد،
حالا میان همان صفحهها گم شد.
نه دنبال دلسوزی بود، نه بدرقه.
فقط خسته بود، خیلی زیاد.
برای رفیقی که سایهی حضورش، بیسروصدا، به خیلیها معنا میداد.
برای کامران، که اگر بود، باید هنوز لابهلای کتابها قدم میزد، نه توی خبرها.
بیهیاهو؛ فقط جملهای بود شبیه در بستهی یک مغازهی خاکخورده:
«کامران محمدخانی هستم. حضورم دیگر مفید نیست.»
کسی که سالها میان صفحهها زندگی کرد،
حالا میان همان صفحهها گم شد.
نه دنبال دلسوزی بود، نه بدرقه.
فقط خسته بود، خیلی زیاد.
برای رفیقی که سایهی حضورش، بیسروصدا، به خیلیها معنا میداد.
برای کامران، که اگر بود، باید هنوز لابهلای کتابها قدم میزد، نه توی خبرها.


08.04.202511:37
به یاد کامران که این آهنگ رو خیلی دوست داشت...
@startreatments
@startreatments
O'chirildi10.04.202515:02
08.04.202511:19
مادر کامران چند ماه درگیر سرطان بود و هنوز هم هست. نمیدونم چی شد که به این تصمیم رسید. بارها در توئیتر برای تهیهٔ داروهاش که در ایران کمیاب بودن کمک میخواست و پیگیر بود. شاید همین سه روز پیش بود که نوشت همکارش به دلیل اوتیسم بازدهی کاری کمتری داره و بقیه سعی در اخراجاش دارن، اما اون کوشیده کاری کنه بمونه.
حالا که اون نیست، اما میشه نوشت از «خوب بودن».
حالا که اون نیست، اما میشه نوشت از «خوب بودن».
O'chirildi10.04.202515:02
08.04.202511:13
کامران محمدخانی همچنین آدمی بود. همیشه تو هرجایی چه در محیط کاری و چه در مجازی میکوشید به بقیه کمک کنه. کم دستاش به فحاشی میرفت -و اونم در برابر حامیان نظم موجود بود-. کم از مشکلاتاش با بقیه صحبت میکرد اما بسیاری مشکلاتشون رو میشنید. به خاطر عقاید رادیکالاش از ناآشنایان فحش زیاد میخورد اما سعی میکرد اونارو ببخشه. همین باعث شده بود علاقهٔ زیادی به مسیحیت پیدا کنه. جایی که همیشه میشه سرتو برگردونی و اومدن دست بخشش رو به سوی خودت حس کنی. حیف.


O'chirildi09.04.202500:35
Repost qilingan:
دیرپای خُجَسته

07.04.202516:43
به عنوان صاحب کانال دیرپای خجسته، وضعیت مردمان تیزپای شوربخته.
O'chirildi09.04.202500:34
07.04.202516:39
طبق اخبار اولیه چند نفر از کارگران افغانستانی بودند. یادی کنیم از جناب محسن باقری که مثلاً نمایندۀ کارگران بود و یک ماه پیش به دروغ گفت: «هیچ یک از اتباع افغانستان در معادن ایران کار نمیکنند.»


Rekordlar
10.04.202523:59
4.6KObunachilar08.04.202500:44
100Iqtiboslar indeksi08.02.202518:59
1.9KBitta post qamrovi22.03.202510:50
3.1KReklama posti qamrovi17.03.202522:45
6.68%ER08.02.202518:59
45.71%ERRKanaldagi o'zgarishlar tarixi
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.