
Інсайдер ЗСУ

Новини UA | Україна

Главное новостное. Одесса

Реальна Війна

NOTMEME Agent News

І.ШО? | Новини

Труха⚡️Жесть 18+

Адвокат Права

Україна | Новини

Інсайдер ЗСУ

Новини UA | Україна

Главное новостное. Одесса

Реальна Війна

NOTMEME Agent News

І.ШО? | Новини

Труха⚡️Жесть 18+

Адвокат Права

Україна | Новини

Інсайдер ЗСУ

Новини UA | Україна

Главное новостное. Одесса

ارجاعات
پیشاپیش از همرسانی فرستهها سپاسگزارم.
بخشهایی از کتاب و مقالههایی که میخونم رو اینجا مینویسم.
اگر متنی رونوشت (copy) شده از جایی بود بهش ارجاع داده میشه.
- t.me/startreatments :کانال اصلی
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانالها
بخشهایی از کتاب و مقالههایی که میخونم رو اینجا مینویسم.
اگر متنی رونوشت (copy) شده از جایی بود بهش ارجاع داده میشه.
- t.me/startreatments :کانال اصلی
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانالها
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaJan 19, 2023
TGlist-ga qo'shildi
Oct 29, 2024Rekordlar
07.04.202523:59
2.5KObunachilar26.02.202523:59
200Iqtiboslar indeksi18.01.202523:59
1.6KBitta post qamrovi17.01.202523:59
1.6KReklama posti qamrovi09.03.202523:59
6.29%ER17.01.202523:59
75.23%ERR01.04.202511:31
«بر آیتالله خمینی ایرادی نیست. او آراء خود و نیز برنامهٔ حکومت اسلامی را در کتاب خود چاپ کرد و در اختیار مردم قرار داد. افرادی انگشتشمار مثل دکتر مهدی بهار و مصطفی رحیمی خطر حکومت آخوند را به صراحت به مردم گوشزد کردند، ولی جبههٔ ملّی ایران با آن همه ادعاهایش از خمینی قدیسی ساخت و مردم را فریب داد و به پاداش این مدیحهسرایی رئیس جبههٔ ملّی چند روزی به وزارت امور خارجه کابینهٔ فرمایشی مهندس مهدی بازرگان منصوب گردید و بعد خمینی عذر هر دو بزرگوار را خواست و با خفت و خواری از کار برکنارشان کرد.
گناه جبههٔ ملّی ایران در این مورد نیز نابخشودنیست زیرا جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران بودند که میخ را بر تابوت ملّت ایران ایران کوفتند.»
- همان، یادداشت پایانی جلال متینی، صفحهٔ ۷۹۴.
@erjahat
گناه جبههٔ ملّی ایران در این مورد نیز نابخشودنیست زیرا جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران بودند که میخ را بر تابوت ملّت ایران ایران کوفتند.»
- همان، یادداشت پایانی جلال متینی، صفحهٔ ۷۹۴.
@erjahat
28.03.202510:17
«بهنظر میرسد در انگلستان، کلمهٔ 'سوسیالیست' برای اولین بار در سال ۱۸۲۷ در مجلهٔ کوآپرتیو آمده باشد؛ مجلهای که از سوی پیروان رابرت اوون منتشر میشد... گریگوری کلایس نشان داده است که: "حول و حوش سال ۱۸۴۰... در مسائل اقتصادی چیزی شبیه به یک نگرش سوسیالیستی قابل تشخیص وجود داشت." با این حال چنین مینماید که اصطلاحات 'سوسیالیست' و 'سوسیالیسم' در فرانسه و آلمان زودتر از انگلیس جنبهٔ عملی پیدا کردند...
...اولین سوسیالیستهای خودخوانده، معاصران هوگو بودند. افرادی همچون دولاكروا و ژرژ ساند؛ و خود واژۀ سوسیالیسم هم در اوایل دهۀ ۱۸۳۰ بهکار گرفته شد. یکی از اولین استفادههای این واژه در مقالهای از پییر لورو بود که به سال ۱۸۳۴ در مجلهٔ رُوو انسیکلوپدیک منتشر شد. لورو بعداً نوشت: "برای نخستین بار بنده واژۀ سوسیالیسم را بهکار بردم که در آن زمان یک نوواژه بود، یک نوواژۀ ضرورى. من 'سوسياليسم' را در تضاد با فردگرایی که بسیار شایع شده بود، ابداع کردم."»
- "راهنمای آکسفورد در تاریخ فلسفهٔ سیاسی: سوسیالیسم اروپایی متقدم"، نوشتهٔ جاناتان بیچر، ترجمهٔ علی رسولی، صفحهٔ ۱۶.
@erjahat
...اولین سوسیالیستهای خودخوانده، معاصران هوگو بودند. افرادی همچون دولاكروا و ژرژ ساند؛ و خود واژۀ سوسیالیسم هم در اوایل دهۀ ۱۸۳۰ بهکار گرفته شد. یکی از اولین استفادههای این واژه در مقالهای از پییر لورو بود که به سال ۱۸۳۴ در مجلهٔ رُوو انسیکلوپدیک منتشر شد. لورو بعداً نوشت: "برای نخستین بار بنده واژۀ سوسیالیسم را بهکار بردم که در آن زمان یک نوواژه بود، یک نوواژۀ ضرورى. من 'سوسياليسم' را در تضاد با فردگرایی که بسیار شایع شده بود، ابداع کردم."»
- "راهنمای آکسفورد در تاریخ فلسفهٔ سیاسی: سوسیالیسم اروپایی متقدم"، نوشتهٔ جاناتان بیچر، ترجمهٔ علی رسولی، صفحهٔ ۱۶.
@erjahat
14.03.202522:07
«۲۴ اسفند ۱۳۷۸:
شب میهمان رهبری بودم...
در ساعاتی كه با ايشان بوديم، یکلحظه صدای انفجار ترقههای چهارشنبهسوری قطع نشد؛ شبيه صداهای شبهای عمليات جنگ در قرارگاه مقدم بود. به دفترشان گفتند به وزير كشور تذكر بدهند كه اين چه مسخرهبازی است كه درآوردهاند.»
- "کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی: ۱۳۷۸"، صفحهٔ ۹۰۷.
@erjahat
شب میهمان رهبری بودم...
در ساعاتی كه با ايشان بوديم، یکلحظه صدای انفجار ترقههای چهارشنبهسوری قطع نشد؛ شبيه صداهای شبهای عمليات جنگ در قرارگاه مقدم بود. به دفترشان گفتند به وزير كشور تذكر بدهند كه اين چه مسخرهبازی است كه درآوردهاند.»
- "کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی: ۱۳۷۸"، صفحهٔ ۹۰۷.
@erjahat
28.03.202513:09
«...در دههٔ ۱۸۴۰ ایدئولوژیهای سوسیالیسم رمانتیک به بخشی از جریان وسیع تفکر دموکراتیک و بشردوستانه بدل شدند و نتیجتاً مرز بين سوسیالیسم و جمهوریخواهی دموکراتیک، کمرنگ شد. تا سال ۱۸۴۸ سوسیالیسم رمانتیک با دیگر ایدئولوژیهای چپ دموکراتیک ادغام شد و جنبش واحدی شکل گرفت که رویهمرفته هم دموکراتیک بود و هم سوسیالیستی. باورهای مشترکی که اعضای این جنبش را کنار هم نگه میداشت عبارت بودند از اعتقاد به حق کار و حق رأی همگانی؛ اعتقاد به اینکه اختلافات بین طبقات و ملل مصالحهناپذیر نیست؛ و در نهایت اعتقاد به برنامهٔ 'دموکراسی مسالمتآمیز' که فرض را بر این میگذاشت که اگر سیاستمداران فقط خواستهای بنیادین مردم را کانون توجه قرار دهند، دورۀ جدیدی از هماهنگی طبقاتی و صلح اجتماعی آغاز میشود.»
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۳۶ـ۳۵.
@erjahat
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۳۶ـ۳۵.
@erjahat
20.03.202506:03
«یکی از حقوق پادشاه این است که در نوروز و مهرگان هدایایی تقدیماش شود و علت این است که دو فصلِ سال هستند.
مهرگان عبارت از فرارسیدن فصل زمستان و سرما است، و نوروز نشانهٔ فرارسیدن فصل گرما است، اما در نوروز مزایایی است که در مهرگان نیست. از جمله فرارسیدن سال نو و آغاز موسم باج و خراج و کاشتن و عوض کردن عاملان و متصدیان و سکه زدن درم و دینار و پاک کردن آتشکدهها و آبریزان و قربانی نمودن و آبادی و عمارت و غیره است.
پس برتری نوروز بر مهرگان همین مزایا میباشد.
و در چنین مواقعی از حقوق پادشاه این است که خاصان و افراد خاندان شاه هدایایی تقدیم کنند.
و رسم و آیین ایرانیان این بود که هرکس آنچه را دوست دارد به شاه هدیه کند. مثلاً اگر از طبقهٔ عالیِ کشور و دربار باشد و مُشک را دوست بدارد باید هدیه او به شاه جز مشک چیز دیگری نباشد، و اگر عنبر را دوست داشته باشد باید همان را هدیه کند، و اگر به جامه و لباس توجه داشته باشد هدیهاش باید جامد و پارچه باشد، و اگر از دلیران و جنگجویان و سوارکاران باشد، عادت و رسم این است که اسبی یا نیزهای یا شمشیری هدیه کند، و اگر از تیراندازان باشد رسم آن بود که تیر هدیه بفرستد. و اگر توانگر و مالدار باشد رسم چنانست که زر و سیم پیشکش نماید و اگر از عاملان و متصدیان باشد و مالیات یا خراج ماندهای از سال پیش بر او باشد باید مالیات گردآورد و در کیسههای ابریشمِ بافتهٔ چین گذارد و با نوارهای سیمین و نخهای ابریشمین ببندد و با عنبر آنها را مهر کنند و سپس به درگاه شاه فرستد.
... (حذف شش بند)
اردشیر پسر بابک و بهرام گور و انوشیروان فرمان میدادند که در نوروز و مهرگان آنچه در خزانه جامه و پیراهن بود درآورند و بر مُلازمان و خواص شاه و بعد از آنها بر ملازمان و نزدیکان آن گروه، سپس بر سایر طبقات مردم بر حسب مرتبه و مقام و درجه و اهمیت قسمت کنند.
این پادشاهان میگفتند، شاه در زمستان از جامههای تابستانی و همچنین در تابستان از جامههای زمستانی بینیاز است، و از خوی و عادت پادشاهان نیست و به آنها نمیسزد که جامههای خود را در خزانه پنهان دارند، و در این روش و کردار خود را با افراد ملت مساوی کنند.
پس عادتشان بر این بود که در مهرگان جامههای نو از خز و جامههای بانکار و ملحم میپوشیدند و میفرمودند تا جامههای تابستانی آنطور که گفته شد به مردم داده شود. و چون عید نوروز فرا میرسید جامههای سبک و نازک بر تن میکردند و دستور میدادند تا جامههای زمستانی قسمت شود.
پس از آنها کسی را نمیشناسیم که از آنها پیروی کرده باشد، جز عبدالله بن طاهر که من از محمد بن حسن بن مصعب شنیدم که گفت: عبدالله در نوروز و مهرگان چنان میکرد و هرچه جامه در خزانه داشت میبخشید و یک جامه بهجای نمیگذاشت، و این صفت از بهترین صفات و فضایلی است که از او برای ما حکایت شده است.
...
پذیرایی شاه از مردم در روزهای عید:
از عادات و اخلاق پادشاه یکی اینست که یکروز در مهرگان و یکروز در نوروز بارِ عام دهد، و در این دو روز هیچکس را از خرد و بزرگ و دانا و نادان و پست و شریف از بار یافتن باز ندارد.
و عادت هریک از پادشاهان بر این بود که چند روز پیش از بار عام فرمان میداد تا منادیان و جارچیان مردم را آگاه سازند و برای آنروز آماده شوند، پس هرکس عرضی داشت آماده میشد، یکی نامهٔ خود را آماده مینمود و یکی دلیل و برهان بر مظلومیت خود را تهیه میکرد و آن دیگری چون آگاه میشد که طرف دعوی به شاه شکایت خواهد برد با او به کنار میآمد و آشتی میکرد.
پس در آنروز شاه موبد را فرمان میداد که مردان مورد اعتمادی از همراهان خود را مأمور کند که بر در سرای شاهی که برای ورود افراد ملّت باز است بایستند، تا هیچکس از بار یافتن به حضور شاه باز داشته نشود، و منادی از طرف شاه بانگ میزند: "هرکس شخصی را از تظلم به شاه باز دارد نسبت به خدا و آیین کشور و رسم پادشاهی نافرمانی کرده و هرکس نسبت به خدا نافرمانی کند خدا و شاه دشمن اویند و با او در جنگ میباشند."»
- "التاج فی أخلاق الملوک"، منسوب به جاحظ بصری، قرن سوم هجری، ترجمهٔ محمدعلی خلیلی، صفحهٔ ۲۰۴ـ۲۰۱ و ۲۱۶.
@erjahat
مهرگان عبارت از فرارسیدن فصل زمستان و سرما است، و نوروز نشانهٔ فرارسیدن فصل گرما است، اما در نوروز مزایایی است که در مهرگان نیست. از جمله فرارسیدن سال نو و آغاز موسم باج و خراج و کاشتن و عوض کردن عاملان و متصدیان و سکه زدن درم و دینار و پاک کردن آتشکدهها و آبریزان و قربانی نمودن و آبادی و عمارت و غیره است.
پس برتری نوروز بر مهرگان همین مزایا میباشد.
و در چنین مواقعی از حقوق پادشاه این است که خاصان و افراد خاندان شاه هدایایی تقدیم کنند.
و رسم و آیین ایرانیان این بود که هرکس آنچه را دوست دارد به شاه هدیه کند. مثلاً اگر از طبقهٔ عالیِ کشور و دربار باشد و مُشک را دوست بدارد باید هدیه او به شاه جز مشک چیز دیگری نباشد، و اگر عنبر را دوست داشته باشد باید همان را هدیه کند، و اگر به جامه و لباس توجه داشته باشد هدیهاش باید جامد و پارچه باشد، و اگر از دلیران و جنگجویان و سوارکاران باشد، عادت و رسم این است که اسبی یا نیزهای یا شمشیری هدیه کند، و اگر از تیراندازان باشد رسم آن بود که تیر هدیه بفرستد. و اگر توانگر و مالدار باشد رسم چنانست که زر و سیم پیشکش نماید و اگر از عاملان و متصدیان باشد و مالیات یا خراج ماندهای از سال پیش بر او باشد باید مالیات گردآورد و در کیسههای ابریشمِ بافتهٔ چین گذارد و با نوارهای سیمین و نخهای ابریشمین ببندد و با عنبر آنها را مهر کنند و سپس به درگاه شاه فرستد.
... (حذف شش بند)
اردشیر پسر بابک و بهرام گور و انوشیروان فرمان میدادند که در نوروز و مهرگان آنچه در خزانه جامه و پیراهن بود درآورند و بر مُلازمان و خواص شاه و بعد از آنها بر ملازمان و نزدیکان آن گروه، سپس بر سایر طبقات مردم بر حسب مرتبه و مقام و درجه و اهمیت قسمت کنند.
این پادشاهان میگفتند، شاه در زمستان از جامههای تابستانی و همچنین در تابستان از جامههای زمستانی بینیاز است، و از خوی و عادت پادشاهان نیست و به آنها نمیسزد که جامههای خود را در خزانه پنهان دارند، و در این روش و کردار خود را با افراد ملت مساوی کنند.
پس عادتشان بر این بود که در مهرگان جامههای نو از خز و جامههای بانکار و ملحم میپوشیدند و میفرمودند تا جامههای تابستانی آنطور که گفته شد به مردم داده شود. و چون عید نوروز فرا میرسید جامههای سبک و نازک بر تن میکردند و دستور میدادند تا جامههای زمستانی قسمت شود.
پس از آنها کسی را نمیشناسیم که از آنها پیروی کرده باشد، جز عبدالله بن طاهر که من از محمد بن حسن بن مصعب شنیدم که گفت: عبدالله در نوروز و مهرگان چنان میکرد و هرچه جامه در خزانه داشت میبخشید و یک جامه بهجای نمیگذاشت، و این صفت از بهترین صفات و فضایلی است که از او برای ما حکایت شده است.
...
پذیرایی شاه از مردم در روزهای عید:
از عادات و اخلاق پادشاه یکی اینست که یکروز در مهرگان و یکروز در نوروز بارِ عام دهد، و در این دو روز هیچکس را از خرد و بزرگ و دانا و نادان و پست و شریف از بار یافتن باز ندارد.
و عادت هریک از پادشاهان بر این بود که چند روز پیش از بار عام فرمان میداد تا منادیان و جارچیان مردم را آگاه سازند و برای آنروز آماده شوند، پس هرکس عرضی داشت آماده میشد، یکی نامهٔ خود را آماده مینمود و یکی دلیل و برهان بر مظلومیت خود را تهیه میکرد و آن دیگری چون آگاه میشد که طرف دعوی به شاه شکایت خواهد برد با او به کنار میآمد و آشتی میکرد.
پس در آنروز شاه موبد را فرمان میداد که مردان مورد اعتمادی از همراهان خود را مأمور کند که بر در سرای شاهی که برای ورود افراد ملّت باز است بایستند، تا هیچکس از بار یافتن به حضور شاه باز داشته نشود، و منادی از طرف شاه بانگ میزند: "هرکس شخصی را از تظلم به شاه باز دارد نسبت به خدا و آیین کشور و رسم پادشاهی نافرمانی کرده و هرکس نسبت به خدا نافرمانی کند خدا و شاه دشمن اویند و با او در جنگ میباشند."»
- "التاج فی أخلاق الملوک"، منسوب به جاحظ بصری، قرن سوم هجری، ترجمهٔ محمدعلی خلیلی، صفحهٔ ۲۰۴ـ۲۰۱ و ۲۱۶.
@erjahat
20.03.202506:03
«از رسمهای پارسیان: نوروز چیست؟
نخستین روز است از فروردینماه، وزینجهت 'روزِ نو' نام کردند، زیراک پیشانی سال نو است. و آنچ از پس اوست ازین پنج روز همه جشنهاست. ششم فروردینماه 'نوروز بزرگ' دارند. زیراک خسروان بدان پنجروز حقهای حَشَم و گروهان [و بزرگان] بگزاردندی و حاجت روا کردندی، آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آنست که اول روزی است از زمانه، و بدو فلک آغازيد گشتن.»
- "التفهيم لاوائل صناعة التنجيم"، نوشتهٔ ابوریحان بیرونی، سال ۴۲۰ هجری قمری/۱۰۲۹ میلادی، تصحیح جلالالدين همايی، صفحهٔ ۲۵۳.
@erjahat
نخستین روز است از فروردینماه، وزینجهت 'روزِ نو' نام کردند، زیراک پیشانی سال نو است. و آنچ از پس اوست ازین پنج روز همه جشنهاست. ششم فروردینماه 'نوروز بزرگ' دارند. زیراک خسروان بدان پنجروز حقهای حَشَم و گروهان [و بزرگان] بگزاردندی و حاجت روا کردندی، آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آنست که اول روزی است از زمانه، و بدو فلک آغازيد گشتن.»
- "التفهيم لاوائل صناعة التنجيم"، نوشتهٔ ابوریحان بیرونی، سال ۴۲۰ هجری قمری/۱۰۲۹ میلادی، تصحیح جلالالدين همايی، صفحهٔ ۲۵۳.
@erjahat
02.04.202510:45
«در مآخذ کهن فارسی و عربی اعم از ادبی، تاریخی و جغرافیایی به نظم یا نثر، تا پیش از دورۀ قاجار هیچ اشارۀ آشکاری دربارۀ برگزاری آیین 'سیزده بِدر' وجود ندارد.
کهنترین گزارش از دورۀ فتحعلیشاه قاجار است. در 'تاریخ عضدی' که عضدالدوله فرزند فتحعلیشاه تألیف کرده به برگزاری مراسم روز سیزده عید نوروز در دربار فتحعلیشاه و باغ شاهی اشاره شده است:
"در سیزدهِ عید نوروز تمام اهل حرمخانه میبایست در باغ پادشاهی حاضر شوند و باغ قُرُق شود. (۵۴-۵۳)"
بیشترین گزارشهای مربوط به 'سیزده بدر' از دورۀ ناصرالدینشاه است. برای نمونه ادوارد پولاک در فصلی از سفرنامهٔ خود مینویسد:
"سرانجام روز سیزدهم، یعنی آخرین روز عید فرا میرسد. مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانهها در چنین روزی معروض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازههای شهر خارج میشوند و به باغها روی میآورند. بهخصوص زنان که علاوه بر هراس از خطری که ظاهراً آنها را تهدید میکند به انگیزههای دیگری نیز به دشت و صحرا میروند. (۲۶۵)"
در 'مجمل رشوند' به گردش و رفع شومی سیزدهم فروردین سال ۱۲۷۳ق اشاره شده است: "قرار شد روز سیزده نحوست سال را بیرون کرده سوار شوند."
در 'قانون قزوینی' از بازگشت مردم از بیرون شهر در روز سیزدهم فروردین یاد شده است: "در روز سیزده سال نو... شب شد خلق معاودت کردند به شهر چون که بعضی از خبّاز باز نبودند سایر دکانها شُلُق شد."
نظامالسلطنهٔ مافی در خاطرات خویش از اسبدوانی امینالدوله در روز سیزده عید مهمانی در منزل در سیزدهم فروردین سال ۱۳۰۱ق و دعوت عمومی مخبرالدوله در سیزده نوروز سال ۱۳۲۱ق سخن گفته است.
محمدرفیع نظامالعلمای تبریزی در سفرنامهٔ خویش مربوط به سال ۱۳۰۱ق نوشته است: "روز سیزدهم عید نوروز جناب معظم از داعی و بعضی منسوبان به نهار در همان باغ وعده گرفته بودند و آن روز جمعی از اهل شهر در اطراف آن باغ مشغول سير و تفرج بودند."
...چارلز بیت نیز گزارشی از سیزدهم فروردین در مشهد آورده است:
"در روز سیزدهم نوروز تمامی مردم مشهد یکپارچه از شهر خارج میشوند... این یک رسم بسیار پابرجا و قدیمی است که هرکس باید خانهاش را ترک گفته و در این روز بیرون و حتیالامکان به سبزهزارها برود. در غیر این صورت نحسی این روز گریبانگیر وی خواهد شد. (۲۷۹)"
در این گزارش و پیشتر از آن سفرنامهٔ پولاک، آیین سیزدهم فروردین 'رسمی قدیمی' دانسته شده است؛ ولی چنان که گفتیم در مآخذ قبل از دوره قاجار هیچ اشاره صریحی در این باره دیده نمیشود.
...به احتمال فراوان در روزگار صفویان روز معینی -مانند سیزدهمِ ادوارِ بعد- برای بیرون رفتن از خانه و تفرج در صحرا وجود نداشته است و مردم در روزهای مختلف ایام نوروز این کار را انجام میدادند.
به نظر نگارنده با توجه به گزارشهایی که از معتقدات عامهٔ مردم در دورۀ قاجار دربارۀ مراسم سیزدهمین روز فروردین موجود است، احتمالاً ایرانیان به دلیل اعتقاد به نحوست عدد سیزده و روز سیزدهم هر ماه، نخستین روز سیزدهم هر سال را در خارج از منزل به بزم و شادی میپرداختند تا شومی سال جدید را از خود، خانه و شهرشان رانده و به اصطلاح 'به در' کرده باشند. به بیانی دیگر برگزاری مراسم برای اولین روز سیزدهم هر سال به مثابه رفع بدیُمنی همهٔ روزهای سیزدهم دوازده ماه سال بوده است و با این کار خیال خویش را از خطرات و بلاهای ماههای دیگر آسوده میکردند.
ایرانیانِ چند نسلِ پیش غیر از سیزدهم فروردین، روز سیزده ماه صفر تقویم هجری قمری را هم نحس میدانستند و همچون سیزده فروردین برای دفع شومی آن به گردش و بیرون از خانه میرفتند. قدیمترین گزارش مربوط به آیین سیزدهم صفر نیز مانند سیزده بدر از اوایل دورۀ قاجاری و در کتاب 'تاریخ ذوالقرنین' است که به نخچیر کردن محمدشاه در روز سیزده صفر سال ۱۱۹۳ق به سبب نحوست سیزده اشاره کرده است.
قدیمترین شواهد 'سیزده بدر' در شعر فارسی یکی در ترانهای عامیانه در خاطرات عينالسلطنه است و دیگری در شعری از نسیم شمال:
"بتول خانم نشستهای
در اتاقها را بستهای
مگر چون من تو خستهای
امسال تو با ننه قمر
سیزده بدر نمیری مگر"
- خاطرات عینالسلطنه، ج ۹، ص۶۸۷۴
"از لطف خدا سکته به هر شور و شر آمد
ماه رمضان آمد و سیزدهبدر آمد
یک طایفه را یار خرامان به بر آمد
برخیز بخور باده که سیزدهبدر آمد"
- دیوان نسیم شمال، ص۲۶۶
...اصطلاح 'سیزده بدر' متأخرتر از سابقهٔ برگزاری خود این مراسم است و پیش از ۱۳۱۳ق بهکار نرفته است. در گزارشها قبل از این تاریخ از این آیین ذیل عناوینی چون: سیزدهم فروردین، سیزده نوروز، سیزدهم عید و سیزده سال نو یاد شده است.»
- "سابقه و سبب برگزاری سیزده بدر در سنتهای ایرانی"، نوشتهٔ سجاد آیدنلو، منتشر شده در دوماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۶، شمارۀ ۲۰ خرداد و تیر ۱۳۹۷، صفحهٔ ۱۶۰ـ۱۳۷.
@erjahat
کهنترین گزارش از دورۀ فتحعلیشاه قاجار است. در 'تاریخ عضدی' که عضدالدوله فرزند فتحعلیشاه تألیف کرده به برگزاری مراسم روز سیزده عید نوروز در دربار فتحعلیشاه و باغ شاهی اشاره شده است:
"در سیزدهِ عید نوروز تمام اهل حرمخانه میبایست در باغ پادشاهی حاضر شوند و باغ قُرُق شود. (۵۴-۵۳)"
بیشترین گزارشهای مربوط به 'سیزده بدر' از دورۀ ناصرالدینشاه است. برای نمونه ادوارد پولاک در فصلی از سفرنامهٔ خود مینویسد:
"سرانجام روز سیزدهم، یعنی آخرین روز عید فرا میرسد. مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانهها در چنین روزی معروض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازههای شهر خارج میشوند و به باغها روی میآورند. بهخصوص زنان که علاوه بر هراس از خطری که ظاهراً آنها را تهدید میکند به انگیزههای دیگری نیز به دشت و صحرا میروند. (۲۶۵)"
در 'مجمل رشوند' به گردش و رفع شومی سیزدهم فروردین سال ۱۲۷۳ق اشاره شده است: "قرار شد روز سیزده نحوست سال را بیرون کرده سوار شوند."
در 'قانون قزوینی' از بازگشت مردم از بیرون شهر در روز سیزدهم فروردین یاد شده است: "در روز سیزده سال نو... شب شد خلق معاودت کردند به شهر چون که بعضی از خبّاز باز نبودند سایر دکانها شُلُق شد."
نظامالسلطنهٔ مافی در خاطرات خویش از اسبدوانی امینالدوله در روز سیزده عید مهمانی در منزل در سیزدهم فروردین سال ۱۳۰۱ق و دعوت عمومی مخبرالدوله در سیزده نوروز سال ۱۳۲۱ق سخن گفته است.
محمدرفیع نظامالعلمای تبریزی در سفرنامهٔ خویش مربوط به سال ۱۳۰۱ق نوشته است: "روز سیزدهم عید نوروز جناب معظم از داعی و بعضی منسوبان به نهار در همان باغ وعده گرفته بودند و آن روز جمعی از اهل شهر در اطراف آن باغ مشغول سير و تفرج بودند."
...چارلز بیت نیز گزارشی از سیزدهم فروردین در مشهد آورده است:
"در روز سیزدهم نوروز تمامی مردم مشهد یکپارچه از شهر خارج میشوند... این یک رسم بسیار پابرجا و قدیمی است که هرکس باید خانهاش را ترک گفته و در این روز بیرون و حتیالامکان به سبزهزارها برود. در غیر این صورت نحسی این روز گریبانگیر وی خواهد شد. (۲۷۹)"
در این گزارش و پیشتر از آن سفرنامهٔ پولاک، آیین سیزدهم فروردین 'رسمی قدیمی' دانسته شده است؛ ولی چنان که گفتیم در مآخذ قبل از دوره قاجار هیچ اشاره صریحی در این باره دیده نمیشود.
...به احتمال فراوان در روزگار صفویان روز معینی -مانند سیزدهمِ ادوارِ بعد- برای بیرون رفتن از خانه و تفرج در صحرا وجود نداشته است و مردم در روزهای مختلف ایام نوروز این کار را انجام میدادند.
به نظر نگارنده با توجه به گزارشهایی که از معتقدات عامهٔ مردم در دورۀ قاجار دربارۀ مراسم سیزدهمین روز فروردین موجود است، احتمالاً ایرانیان به دلیل اعتقاد به نحوست عدد سیزده و روز سیزدهم هر ماه، نخستین روز سیزدهم هر سال را در خارج از منزل به بزم و شادی میپرداختند تا شومی سال جدید را از خود، خانه و شهرشان رانده و به اصطلاح 'به در' کرده باشند. به بیانی دیگر برگزاری مراسم برای اولین روز سیزدهم هر سال به مثابه رفع بدیُمنی همهٔ روزهای سیزدهم دوازده ماه سال بوده است و با این کار خیال خویش را از خطرات و بلاهای ماههای دیگر آسوده میکردند.
ایرانیانِ چند نسلِ پیش غیر از سیزدهم فروردین، روز سیزده ماه صفر تقویم هجری قمری را هم نحس میدانستند و همچون سیزده فروردین برای دفع شومی آن به گردش و بیرون از خانه میرفتند. قدیمترین گزارش مربوط به آیین سیزدهم صفر نیز مانند سیزده بدر از اوایل دورۀ قاجاری و در کتاب 'تاریخ ذوالقرنین' است که به نخچیر کردن محمدشاه در روز سیزده صفر سال ۱۱۹۳ق به سبب نحوست سیزده اشاره کرده است.
قدیمترین شواهد 'سیزده بدر' در شعر فارسی یکی در ترانهای عامیانه در خاطرات عينالسلطنه است و دیگری در شعری از نسیم شمال:
"بتول خانم نشستهای
در اتاقها را بستهای
مگر چون من تو خستهای
امسال تو با ننه قمر
سیزده بدر نمیری مگر"
- خاطرات عینالسلطنه، ج ۹، ص۶۸۷۴
"از لطف خدا سکته به هر شور و شر آمد
ماه رمضان آمد و سیزدهبدر آمد
یک طایفه را یار خرامان به بر آمد
برخیز بخور باده که سیزدهبدر آمد"
- دیوان نسیم شمال، ص۲۶۶
...اصطلاح 'سیزده بدر' متأخرتر از سابقهٔ برگزاری خود این مراسم است و پیش از ۱۳۱۳ق بهکار نرفته است. در گزارشها قبل از این تاریخ از این آیین ذیل عناوینی چون: سیزدهم فروردین، سیزده نوروز، سیزدهم عید و سیزده سال نو یاد شده است.»
- "سابقه و سبب برگزاری سیزده بدر در سنتهای ایرانی"، نوشتهٔ سجاد آیدنلو، منتشر شده در دوماهنامهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۶، شمارۀ ۲۰ خرداد و تیر ۱۳۹۷، صفحهٔ ۱۶۰ـ۱۳۷.
@erjahat
20.03.202506:03
«فروردینماه: نخستین روز آن روز نوروز است که اولین روز سال نو است و نام پارسی آن بیانکنندۀ این معنی است. و این روز با دخول آفتاب به برج سرطان طبق زیجهای آنان هنگامی که سالها را کبیسه میکردند مطابق بود. سپس در ایام بهار این روز پس از تأخیر از موضع خود سرگردان شد و در مکانی قرار گرفت که سال همه این احوال را از نزول باران و برآمدن شکوفهها و برگ آوردن درختان تا هنگام رسیدن میوهها و تمایل حیوانات به تناسل و آغاز نو تا تکامل و ذبول طِی کند. این بود که نوروز را دلیل پیدایش و آفرینش جهان دانستند و گفتهاند که در این روز بود که خداوند افلاک را پس از آنکه مدتی ساکن بودند به گردش در آورد و ستارگان را پس از چندی توقف گردانید و آفتاب را برای آنکه اجزای زمان از سال و ماه و روز به آن شناخته شود آفرید پس از آنکه این امر پنهان بود و آغاز شمارش از این روز شد و گفتهاند خداوند عالم سُفلی را در این روز آفرید و کیومرث در این روز به شاهی رسید و این روز جشن او بود که به معنای عید اوست. و نیز گفتهاند خداوند در این روز خلق را آفرید و این روز و مهرگان تعیینکنندۀ زمان هستند چنانکه ماه و آفتاب فلک را تعیین میکنند.
بحثی راجع به نوروز و علت پیدایش آن:
عبدالصمد بن علی در روایتی که به جد خود ابن عباس آن را میرساند نقل میکند که در نوروز جامی سیمین که پُر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند. آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز روز نوروز است، پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آری در این روز است که خداوند عسکره را زنده کرد، پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند. خداوند به آنها گفت بمیرید و مردند، سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر کرد که به آنها ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده است. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب قسمت کرده و گفت: کاش هر روزی برای ما نوروز بود. و برخی از حشویه میگویند که چون سلیمان بنداود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت ولی پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بیافت و پادشاهی و فرماندهی براو برگشت و مرغان بر دور او گرد آمدند ایرانیان گفتند نوروز آمد یعنی روزی تازه بیامد و سلیمان باد را امر کرد که او را حمل کند و پرستویی در پیش روی او پیدا شد که میگفت: ای پادشاه مرا آشیانه ایست که چند تخم در آن است از آنسوتر رو که آشیان مرا در هم مشکنی. پس سلیمان راه خود را کج کرد و چون از تخت خود که بر باد حرکت میکرد فرود آمد پرستو با منقار خویش قدری آب آورد و بر روی سليمان پاشید و یک ران ملخ نیز هدیه آورد و از اینجاست که مردم در نوروز به یکدیگر آب میپاشند و پیشکشیها به نزد هم میفرستند و علمای ایران میگویند که در این روز ساعتی است که فیروز فرشته ارواح را برای انشاء خلق میداند و فرخندهترین ساعات آن ساعات آفتاب است و در صبح نوروز فجر و سپیده به منتهای نزدیکی خود به زمین میرسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک میجویند و این روز، روز مختاری است زیرا که نام این روز هرمزد است که اسم خداوند تعالی است که آفریدگار و صانع و پرورندۀ دنیا و اهل آن است و او کسی است که واصفان توانا نیستند که جزئی از اجزای نعمت های او را توصیف کنند.
... (حذف سه بند)
برخی از علمای ایران میگویند سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که در ایام طهمورث، صائبه آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید دین را تجدید کرد و این کار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از این هم نوروز عظیم و بزرگ بود.
باز عید بودن نوروز را چنین گفتهاند که چون جمشید برای خود گردونه بساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و در یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفتند.
... (حذف یک بند)
در این روز رسم است که مردمان برای یکدیگر هدیه میفرستند و سبب آن چنانکه آذرباد، موبد بغداد، حکایت کرد این است که نیشکر در کشور ایران در روز نوروز یافت شد و پیش از این کسی آن را نمیشناخت. خود جمشید روزی نِیای را دید که کمی از آبهای درون آن به بیرون تراوش کرده بود و چون جمشید دید که آن شیرین است امر کرد که آب این نی را بیرون آورند و آن شکر ساختند. آنگاه در روز پنجم شکر به دست آمد و از راه تبرک به آن، مردم برای یکدیگر شکر هدیه فرستادند و در مهرگان نیز این کار را به همین میزان تکرار کردند.»
- "آثار الباقیه عن القرون الخالیه"، نوشتهٔ ابوریحان بیرونی، سال ۳۹۰ هجری قمری/۱۰۰۰ میلادی، ترجمهٔ اکبر داناسرشت، صفحهٔ ۳۲۹ـ۳۲۴.
@erjahat
بحثی راجع به نوروز و علت پیدایش آن:
عبدالصمد بن علی در روایتی که به جد خود ابن عباس آن را میرساند نقل میکند که در نوروز جامی سیمین که پُر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند. آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز روز نوروز است، پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آری در این روز است که خداوند عسکره را زنده کرد، پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند. خداوند به آنها گفت بمیرید و مردند، سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر کرد که به آنها ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده است. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب قسمت کرده و گفت: کاش هر روزی برای ما نوروز بود. و برخی از حشویه میگویند که چون سلیمان بنداود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت ولی پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بیافت و پادشاهی و فرماندهی براو برگشت و مرغان بر دور او گرد آمدند ایرانیان گفتند نوروز آمد یعنی روزی تازه بیامد و سلیمان باد را امر کرد که او را حمل کند و پرستویی در پیش روی او پیدا شد که میگفت: ای پادشاه مرا آشیانه ایست که چند تخم در آن است از آنسوتر رو که آشیان مرا در هم مشکنی. پس سلیمان راه خود را کج کرد و چون از تخت خود که بر باد حرکت میکرد فرود آمد پرستو با منقار خویش قدری آب آورد و بر روی سليمان پاشید و یک ران ملخ نیز هدیه آورد و از اینجاست که مردم در نوروز به یکدیگر آب میپاشند و پیشکشیها به نزد هم میفرستند و علمای ایران میگویند که در این روز ساعتی است که فیروز فرشته ارواح را برای انشاء خلق میداند و فرخندهترین ساعات آن ساعات آفتاب است و در صبح نوروز فجر و سپیده به منتهای نزدیکی خود به زمین میرسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک میجویند و این روز، روز مختاری است زیرا که نام این روز هرمزد است که اسم خداوند تعالی است که آفریدگار و صانع و پرورندۀ دنیا و اهل آن است و او کسی است که واصفان توانا نیستند که جزئی از اجزای نعمت های او را توصیف کنند.
... (حذف سه بند)
برخی از علمای ایران میگویند سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که در ایام طهمورث، صائبه آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید دین را تجدید کرد و این کار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از این هم نوروز عظیم و بزرگ بود.
باز عید بودن نوروز را چنین گفتهاند که چون جمشید برای خود گردونه بساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و در یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفتند.
... (حذف یک بند)
در این روز رسم است که مردمان برای یکدیگر هدیه میفرستند و سبب آن چنانکه آذرباد، موبد بغداد، حکایت کرد این است که نیشکر در کشور ایران در روز نوروز یافت شد و پیش از این کسی آن را نمیشناخت. خود جمشید روزی نِیای را دید که کمی از آبهای درون آن به بیرون تراوش کرده بود و چون جمشید دید که آن شیرین است امر کرد که آب این نی را بیرون آورند و آن شکر ساختند. آنگاه در روز پنجم شکر به دست آمد و از راه تبرک به آن، مردم برای یکدیگر شکر هدیه فرستادند و در مهرگان نیز این کار را به همین میزان تکرار کردند.»
- "آثار الباقیه عن القرون الخالیه"، نوشتهٔ ابوریحان بیرونی، سال ۳۹۰ هجری قمری/۱۰۰۰ میلادی، ترجمهٔ اکبر داناسرشت، صفحهٔ ۳۲۹ـ۳۲۴.
@erjahat
08.03.202511:31
«این کارگران زن پتروگراد بودند که انقلاب ۱۹۱۷ را آغاز کردند. گروهی از کارگران زن در ۲۲ فوریه (۷ مارس) [تاریخ روسیه عقب بود] برای سازماندهی روز جهانی زنان با هم ملاقات کردند. و. کایروف، رهبر کارگری کمیتهٔ منطقهای سنپترزبورگ حزب بلشویک، از آنها خواست تا از اقدام شتابزده خودداری کنند:
"روز ۲۳ فوریه طی کنفرانس اضطراری پنج نفرۀ کارخانهٔ اریکسون، در کمال غافلگیری و خشم من، از طریق رفیق ناکیفر آیلین از اعتصاب برخی از کارخانههای نساجی و رسیدن شماری از نمایندگان زنان کارگر که اعلام کرده بودند از فلزکارها حمایت میکنند خبردار شدیم. من از رفتار اعتصابکنندگان بهشدت خشمگین بودم. هم به این دلیل که گستاخانه تصمیم کمیتهٔ منطقهای حزب را نادیده گرفته بودند و هم اینکه دقیقاً فردای همان روزی دست به اعتصاب زدند که به آنها سفارش کرده بودم خونسردی و انضباط خود را حفظ کنند. بلشویکها با بیمیلی با گسترش اعتصاب موافقت کردند و کارگران دیگر منشویکها و اسآرها دنبالهروی آنها شدند. اما زمانی که اعتصاب تودهای بهراه افتاد باید همه را به خیابانها کشاند و رهبری اعتصاب را به دست گرفت."
در ۲۵ فوریه بلشویکها نخستین اعلامیهٔ فراخوان اعتصاب عمومی خود را منتشر کردند و دویست هزار کارگر ابزار خود را زمین گذاشتند. موج عظیم اعتصابات و تظاهرات نقطهٔ اوج خشمی بود که طی سالها انباشته شده بود. یکی از شاهدان بعدها نوشت:
"زنان کارگر که بر اثر گرسنگی و جنگ درمانده شده بودند پای به میدان گذاشتند؛ مانند گردبادی که با خشونت فراوان هرآنچه را که بر سر راهاش باشد نابود میکند. این راهپیمایی انقلابی زنان کارگر که از نفرت قرنها سرکوب سرشار بودند جرقهای شد که شعلهٔ عظیم انقلاب فوریه برافروخت. انقلابی که خواهان سرنگونی تزاریسم بود."
این زنان صنعت نساجی بودند که نمایندهها را انتخاب کردند و آنها را برای جلب حمایت به کارخانههای اطراف فرستادند. به این ترتیب بود که آتش انقلاب زبانه کشید. همانطور که تروتسکی مینویسد:
"...این انقلابی بود که از پایین آغاز شد، بر مقاومت سازمان انقلابی خود غلبه کرد و ابتکار عمل خود را از همسازی با ستمدیدهترین و پایمالشدهترین بخش طبقهٔ کارگر، یعنی زنان کارگر نساجی، به دست آورد."
همین زنان بودند که با سربازان از در دوستی وارد شدند و آنها را متقاعد کردند که از دستور فرماندهها سرپیچی کنند و سلاحهای خود را زمین بگذارند.
آنها با شهامت بیشتری نسبت به مردها وارد کمربند حفاظتی پلیس میشوند، جلوی تفنگها را میگیرند و تقریباً دستور میدهند سرنیزههای خود را زمین بگذارید و به ما بپیوندید. سربازان هیجانزده و شرمگین نیمنگاه بیمناکی رد و بدل میکنند و دچار تردید میشوند. اول یک نفر تصمیم قطعی میگیرد؛ سپس سرنیزهها شرمگینانه بر فراز شانههای جمعیتی که نزدیک میشوند به اهتزاز درمیآید، مانع باز میشود و طنینی شادمانه و قدرشناسانه فضا را پر میکند: 'هورا.'
سربازان محاصره شدهاند. فضا مملو از مباحثه، ملامت و مطالبه است؛ انقلاب یک گام به جلو رفته است."
پراودا که حالا از نو احیا شده است در سرمقالهای انقلاب را وامدار زنان میخواند:
"درود بر زنان!
درود بر انترناسیونال!
زنان نخستین کسانی بودند که در روز جهانی زنان پا به خیابانهای پتروگراد گذاشتند. زنان مسکو در بسیاری از موارد نیازهای ارتش را معین کردند؛ آنها به سربازخانهها رفتند تا سربازان را متقاعد کنند که پشت انقلاب بایستند."»
- همان (کلیف، ۱۴۰۱)، ذیل بخش 'به سوی اکتبر'.
@erjahat
"روز ۲۳ فوریه طی کنفرانس اضطراری پنج نفرۀ کارخانهٔ اریکسون، در کمال غافلگیری و خشم من، از طریق رفیق ناکیفر آیلین از اعتصاب برخی از کارخانههای نساجی و رسیدن شماری از نمایندگان زنان کارگر که اعلام کرده بودند از فلزکارها حمایت میکنند خبردار شدیم. من از رفتار اعتصابکنندگان بهشدت خشمگین بودم. هم به این دلیل که گستاخانه تصمیم کمیتهٔ منطقهای حزب را نادیده گرفته بودند و هم اینکه دقیقاً فردای همان روزی دست به اعتصاب زدند که به آنها سفارش کرده بودم خونسردی و انضباط خود را حفظ کنند. بلشویکها با بیمیلی با گسترش اعتصاب موافقت کردند و کارگران دیگر منشویکها و اسآرها دنبالهروی آنها شدند. اما زمانی که اعتصاب تودهای بهراه افتاد باید همه را به خیابانها کشاند و رهبری اعتصاب را به دست گرفت."
در ۲۵ فوریه بلشویکها نخستین اعلامیهٔ فراخوان اعتصاب عمومی خود را منتشر کردند و دویست هزار کارگر ابزار خود را زمین گذاشتند. موج عظیم اعتصابات و تظاهرات نقطهٔ اوج خشمی بود که طی سالها انباشته شده بود. یکی از شاهدان بعدها نوشت:
"زنان کارگر که بر اثر گرسنگی و جنگ درمانده شده بودند پای به میدان گذاشتند؛ مانند گردبادی که با خشونت فراوان هرآنچه را که بر سر راهاش باشد نابود میکند. این راهپیمایی انقلابی زنان کارگر که از نفرت قرنها سرکوب سرشار بودند جرقهای شد که شعلهٔ عظیم انقلاب فوریه برافروخت. انقلابی که خواهان سرنگونی تزاریسم بود."
این زنان صنعت نساجی بودند که نمایندهها را انتخاب کردند و آنها را برای جلب حمایت به کارخانههای اطراف فرستادند. به این ترتیب بود که آتش انقلاب زبانه کشید. همانطور که تروتسکی مینویسد:
"...این انقلابی بود که از پایین آغاز شد، بر مقاومت سازمان انقلابی خود غلبه کرد و ابتکار عمل خود را از همسازی با ستمدیدهترین و پایمالشدهترین بخش طبقهٔ کارگر، یعنی زنان کارگر نساجی، به دست آورد."
همین زنان بودند که با سربازان از در دوستی وارد شدند و آنها را متقاعد کردند که از دستور فرماندهها سرپیچی کنند و سلاحهای خود را زمین بگذارند.
آنها با شهامت بیشتری نسبت به مردها وارد کمربند حفاظتی پلیس میشوند، جلوی تفنگها را میگیرند و تقریباً دستور میدهند سرنیزههای خود را زمین بگذارید و به ما بپیوندید. سربازان هیجانزده و شرمگین نیمنگاه بیمناکی رد و بدل میکنند و دچار تردید میشوند. اول یک نفر تصمیم قطعی میگیرد؛ سپس سرنیزهها شرمگینانه بر فراز شانههای جمعیتی که نزدیک میشوند به اهتزاز درمیآید، مانع باز میشود و طنینی شادمانه و قدرشناسانه فضا را پر میکند: 'هورا.'
سربازان محاصره شدهاند. فضا مملو از مباحثه، ملامت و مطالبه است؛ انقلاب یک گام به جلو رفته است."
پراودا که حالا از نو احیا شده است در سرمقالهای انقلاب را وامدار زنان میخواند:
"درود بر زنان!
درود بر انترناسیونال!
زنان نخستین کسانی بودند که در روز جهانی زنان پا به خیابانهای پتروگراد گذاشتند. زنان مسکو در بسیاری از موارد نیازهای ارتش را معین کردند؛ آنها به سربازخانهها رفتند تا سربازان را متقاعد کنند که پشت انقلاب بایستند."»
- همان (کلیف، ۱۴۰۱)، ذیل بخش 'به سوی اکتبر'.
@erjahat
14.03.202522:45
«امشب به مناسبت چهارشنبهسوری از سراسر شهر صدای انفجار ترقهها به گوش میرسد [اولین اشاره به چهارشنبهسوری در مجموعهٔ خاطرات]؛ بعد از انقلاب بیسابقه است.»
۲۵ اسفند ۱۳۷۷، صفحهٔ ۸۶۸.
«امشب، چهارشنبهسوری است و صدای انفجار ترقهها و آتشبازی به صورت مداوم شنیده میشود. با بوی باروت، با اینکه مکرراً اخطار شده ولی باز هم اقدامات خودسرانه زیاد است و دهها مورد آتشسوزی و صدمات جانی پیش آمده. در خیلی از شهرها و شهرستانها هم وضع چنین است. با اینکه ستاد مراسم غدیر دهها مورد ترتیب جشن و نورافشانی در پارکها و میدانها ترتیب داده بود تا مردم را از آتشسوزی چهارشنبه سوری منصرف کنند، تأثیری نداشته است.»
۲۳ اسفند ۱۳۷۹، صفحهٔ ۶۱۴ـ۶۱۳.
- همان (خاطرات هاشمی رفسنجانی).
@erjahat
۲۵ اسفند ۱۳۷۷، صفحهٔ ۸۶۸.
«امشب، چهارشنبهسوری است و صدای انفجار ترقهها و آتشبازی به صورت مداوم شنیده میشود. با بوی باروت، با اینکه مکرراً اخطار شده ولی باز هم اقدامات خودسرانه زیاد است و دهها مورد آتشسوزی و صدمات جانی پیش آمده. در خیلی از شهرها و شهرستانها هم وضع چنین است. با اینکه ستاد مراسم غدیر دهها مورد ترتیب جشن و نورافشانی در پارکها و میدانها ترتیب داده بود تا مردم را از آتشسوزی چهارشنبه سوری منصرف کنند، تأثیری نداشته است.»
۲۳ اسفند ۱۳۷۹، صفحهٔ ۶۱۴ـ۶۱۳.
- همان (خاطرات هاشمی رفسنجانی).
@erjahat
12.03.202508:15
۰۱/۰۵/۱۹۹۵
«دیشب رفتم به کنسرت پریسا و گروهاش با شعرهایی از مولانا، حافظ، سعدی و...
...از آواز و صدای پریسا -از صدایی که از برکت انقلاب جوانمرگ شد تا مردها تحریک نشوند- همیشه خیلی خوشم میآمد...
...در راه برگشت پیاده و تنها با خودم فکر میکردم که ایرانیها برای دیدن پریسای بیروسری بیتوسری و شنیدن صدای او باید تا اینجا، تا پاریس بیایند! "دریغ از راه دور و رنج بسیار".»
همان (مسکوب، ۱۳۷۹)، جلد دوم، صفحهٔ ۶۵۶ـ۶۵۵.
@erjahat
«دیشب رفتم به کنسرت پریسا و گروهاش با شعرهایی از مولانا، حافظ، سعدی و...
...از آواز و صدای پریسا -از صدایی که از برکت انقلاب جوانمرگ شد تا مردها تحریک نشوند- همیشه خیلی خوشم میآمد...
...در راه برگشت پیاده و تنها با خودم فکر میکردم که ایرانیها برای دیدن پریسای بیروسری بیتوسری و شنیدن صدای او باید تا اینجا، تا پاریس بیایند! "دریغ از راه دور و رنج بسیار".»
همان (مسکوب، ۱۳۷۹)، جلد دوم، صفحهٔ ۶۵۶ـ۶۵۵.
@erjahat


28.03.202510:41
«قاطبهٔ سوسیالیستهای رمانتیک از خشونت بیزاری میجستند و به امکان دگرگونی مسالمتآمیز جامعه باور داشتند. شارل فوريه و سن سیمون انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه را به چشم خود دیده و در دوران ترور تحت فشار قرار گرفته بودند. بنابراین، مطلقاً نمیخواستند که عقایدشان را با زور یا انقلاب خشونتآمیز به مردمان تحمیل کنند و چنین کاری را ضروری نمیدانستند. فوریه و سن سيمون هم مثل رابرت اوون انتظار داشتند که به واسطهٔ ایدههایشان از سوی خواص و اعضای طبقات ممتاز حمایت شوند. به این معنا آنها خوشبینهای اجتماعی بودند و خوشبینیشان هم از اعتقادشان به وجود یک خیر عمومی سرچشمه میگرفت. مثل فیلسوفان عصر روشنگری، متقاعد شده بودند که هیچ تضاد منافع اساسی یا مصالحهناپذیری بین ثروتمندان و فقرا، داراها و ندارها، وجود ندارد.»
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۲۷ـ۲۶.
@erjahat
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۲۷ـ۲۶.
@erjahat


02.04.202523:37
«تغییرات در تعرفههای واردات در ایالات متحده ۱۸۹۱ـ۲۰۰۸
محور x زمان و محور y نسبت واردات مشمول عوارض گمرکی است. این نسبت عبارت از درآمد عوارض گمرکی اخذ شده تقسیم بر ارزش واردات مشمول عوارض گمرکی است. این نسبت معمولاً به صورت درصد بیان میشود. ما میبینیم که دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شاهد افزایش شدیدی در این نسبت بودند. با این حال در طول زمان این نسبت پیوسته در حال کاهش بوده است.»
- "کلیات علم اقتصاد"، نوشتهٔ دارون عجم اوغلو، دیوید لیبسون و جان. ای. لیست، ترجمهٔ سیدعلیرضا بهشتی شیرازی و محمدحسین نعیمیپور، صفحهٔ ۳۶۴.
@erjahat
محور x زمان و محور y نسبت واردات مشمول عوارض گمرکی است. این نسبت عبارت از درآمد عوارض گمرکی اخذ شده تقسیم بر ارزش واردات مشمول عوارض گمرکی است. این نسبت معمولاً به صورت درصد بیان میشود. ما میبینیم که دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شاهد افزایش شدیدی در این نسبت بودند. با این حال در طول زمان این نسبت پیوسته در حال کاهش بوده است.»
- "کلیات علم اقتصاد"، نوشتهٔ دارون عجم اوغلو، دیوید لیبسون و جان. ای. لیست، ترجمهٔ سیدعلیرضا بهشتی شیرازی و محمدحسین نعیمیپور، صفحهٔ ۳۶۴.
@erjahat
07.04.202514:53
«یکی از ویژگیهای بارز حیات سیاسی اروپا در نیمقرن قبل از جنگ جهانی اول، نقش مهمی بود که احزاب سوسیالدموکرات ملّی در کنار اتحادیههای ملّی همپیمان ایفا میکردند. احزاب سوسیالیست در سرتاسر اروپا بین دهههای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ تشکیل شدند و در طول قرن بیستم دولتهای سوسیالیستی در بریتانیا فرانسه، آلمان، اتریش و منطقهٔ اسکاندیناوی همچنان بر اساس سنت سوسياليسم دولتی مداخلهگرا که با لوئی بلان و فردیناند لاسال آغاز شده بود، به کارشان ادامه دادند.»
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۷۱.
@erjahat
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۷۱.
@erjahat
07.04.202513:49
«لوئی بلان اصرار داشت که اصلاحات باید از سوی حکومت انجام گیرد؛ و معنای حرفاش این بود که اصلاحات سیاسی باید مقدم بر اصلاحات اجتماعی باشد. به زعم لوئی بلان، فقط یک حکومت جمهوریخواه برون آمده از دل انتخابات دموکراتیک میتوانست از عهدۀ این مهم برآید. وظیفهٔ چنین حکومتی سازماندهی کار بود؛ اول از طريق تضمين حق کار و دوم با اعطای اعتبار به کارگران برای اینکه بتوانند انجمنهای تولیدی یا کارگاههای اجتماعی را در مشاغل خود تشکیل دهند.
...او سالهای پایانی عمرش را به عنوان یک سوسیالیست دموکرات معتدل گذراند؛ به این ترتیب که با آموزههای انقلاب و مبارزۀ طبقاتی سر مخالفت داشت و با سوسیالیسم مبتنی بر مالکیت عمومی، همراه با مشارکت و خودمدیریتی کارگران در صنعت و نظام پارلمانی دموکراتیک در سیاست موافق بود.»
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۴۳ـ۴۲.
@erjahat
...او سالهای پایانی عمرش را به عنوان یک سوسیالیست دموکرات معتدل گذراند؛ به این ترتیب که با آموزههای انقلاب و مبارزۀ طبقاتی سر مخالفت داشت و با سوسیالیسم مبتنی بر مالکیت عمومی، همراه با مشارکت و خودمدیریتی کارگران در صنعت و نظام پارلمانی دموکراتیک در سیاست موافق بود.»
- همان (بیچر، ۱۴۰۳)، صفحهٔ ۴۳ـ۴۲.
@erjahat
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.