МС
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
ТУ
Труха⚡️Україна
НВ
Николаевский Ванёк
МС
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
ТУ
Труха⚡️Україна
НВ
Николаевский Ванёк

𝗕𝗲𝗹𝗶𝗻𝗮𝘆.

𝖯𝖾𝗈𝗉𝗅𝖾 𝗅𝗂𝗄𝖾 𝗎𝗌 𝗄𝗇𝗈𝗐 𝗁𝗈𝗐 𝗍𝗈 𝗌𝗎𝗋𝗏𝗂𝗏𝖾
𝖳𝗁𝖾𝗋𝖾'𝗌 𝗇𝗈 𝗉𝗈𝗂𝗇𝗍 𝗂𝗇 𝗅𝗂𝗏𝗂𝗇𝗀 𝗂𝖿 𝗒𝗈𝗎 𝖼𝖺𝗇'𝗍 𝖿𝖾𝖾𝗅 𝖺𝗅𝗂𝗏𝖾.
݈ ݈ @madrigxl
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिAug 27, 2024
TGlist में जोड़ा गया
Oct 14, 2024

समूह "𝗕𝗲𝗹𝗶𝗻𝗮𝘆." में नवीनतम पोस्ट

से पुनः पोस्ट किया:
 ㅤ 𝘈𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢
اولین باری که بغلم کردیو خوب یادمه.
وقتی دستاتو دور کمرم حلقه کردی و منو کشیدی تو آغوشت، انگار اون لحظه زمان از حرکت ایستاد..
اون لحظه فقط تو بودی و من و آغوشی که دیگه فاصله‌ای نمیشناخت.
اون لحظه دلم میخواست گم‌شم تو آغوشت... طوری که هیچکس نتونه پیدام کنه.
اولین باری که تو چشمات نگاه کردم انگار برای یه لحظه دنیام آروم‌تر شد.
دلم میخواست غرق‌شم تو دریای آروم‌ نگاهت..
برق چشمات، مثل نور ستاره‌ها بود؛ مثل امیدی که حتی تو تاریک‌ترین لحظه‌ها هم میدرخشه
تو رویایی‌ترین و بی‌نظیرترین فردی بودی که باهاش آشنا شده بودم.
اون شبی که باهم ستاره‌هارو تماشا میکردیم، بهم یه ستاره‌ی دنباله‌دار نشون دادی
گفتی یه آرزو کنم و من فقط یه آرزو کردم..
آرزو کردم که مال من باشی، قلبت مال من باشه، لبخندت مال من باشه، چشمات.. دستات، آغوشت، تمامت فقط برای خودم باشه و همین شد.
تو برآورده شدی!
اومدی و ماه شدی توی آسمون تیره‌ی قلبم.
اومدی و زندگیو برام شیرین‌تر کردی.
تو برام مثل یه معجزه‌ای، مثل اولین نور آفتابی بعد یه شب طولانی و سرد.
مثل یه آغوش گرم بعد یه عالمه خستگی و دردی.
لیلیومه من، تو تموم‌ زندگی منی، تموم چیزی که دلم میخواد تا ابد داشته باشم و عاشقانه بپرستمش.‌
से पुनः पोस्ट किया:
 ㅤ 𝘈𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢
تـو طـلـوعِ زنـدگـی مـنـی!                      
से पुनः पोस्ट किया:
𝖠𝗅𝗂𝖾𝗇𝗀𝗋𝖾𝗒 avatar
𝖠𝗅𝗂𝖾𝗇𝗀𝗋𝖾𝗒
‌ ︐‌آدما از یه جایی به بعد دیگه نمیتونن خیلی چیزارو تحمل کنن و یا حتی فریاد بزنن اونا سکوت میکنن و این سکوت ذره ذره روحشونو تبدیل به خاکستر میکنه طوری که حتی خودشونم نمیتونن خودشونو تشخیص بدن .
— درود! اگر مایل هستید این پیام رو فوروارد کنید تا من با توجه به شناخت/ وایبتون بگم که شما رو چه کسی نوشته و موقع نوشتن‌تون چه حالی داشته که دست به این کار زده
( بر فرض مثال می‌تونه یک نقاش، نویسنده، مجسمه ساز و ... باشه )
से पुनः पोस्ट किया:
‌ ‌ ‌ Starboy avatar
‌ ‌ ‌ Starboy
से पुनः पोस्ट किया:
‌ ‌ ‌ Starboy avatar
‌ ‌ ‌ Starboy
‌ ‌ ‌⋆ ‌ yeonjuni pack #fun , tap tap 🍒
से पुनः पोस्ट किया:
‌ ‌ ‌ Starboy avatar
‌ ‌ ‌ Starboy
से पुनः पोस्ट किया:
‌ ‌ ‌ Starboy avatar
‌ ‌ ‌ Starboy
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌⋆ ‌ yeonjuni pack , tap tap 🍒
‌ ‌ ‌
چه خوش وایب.
𝀫 235?

रिकॉर्ड

06.04.202523:59
230सदस्य
13.10.202423:59
0उद्धरण सूचकांक
30.10.202423:59
45प्रति पोस्ट औसत दृश्य
19.10.202423:59
41प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
14.03.202523:59
9.09%ER
14.10.202423:59
46.59%ERR

विकास

सदस्य
उद्धरण सूचकांक
एक पोस्ट का औसत दृश्य
एक विज्ञापन पोस्ट का औसत दृश्य
ER
ERR
NOV '24DEC '24JAN '25FEB '25MAR '25APR '25

𝗕𝗲𝗹𝗶𝗻𝗮𝘆. के लोकप्रिय पोस्ट

25.03.202522:22
این پیام رو فوروارد کنید..

تا بهتون بگم وایبِ چه ستاره‌ای رو می‌دید و یه بی‌کلامِ شبونه هم تقدیمتون کنم.
05.04.202522:18
این پیام رو فور کنید..

و از بین اعداد " ۸ تا ۱۴۱ "، یک عدد رو انتخاب کنید تا بهتون صفحه‌ای ‌از کتابِ " No idea what I'm doing but fuck it " رو بدم.

چک کنید خط نخورده باشه | یکم بیشتر شیم؟
05.04.202522:55
«و امشب، چانی به مرد خاصی مثل تو، قول می‌ده که هرگز تو رو تنها نمی‌ذاره، عزیزدردونه.» برای همین هنوز آن‌جا ایستاده بود، و مینهو را صدا می‌زد. حتی وقتی مُرد.

و بازهم جوری این نوشته‌ رو خلق کردید که خط به خطش رو می‌شه تصور کرد و احساس می‌کنم دارم یکی از قسمت‌های کتابی رو می‌خونم.
29.03.202521:33
بشدت قلمتون > انقدر که حتی تیکه‌ای ازش رو کوت نکردم و تمامش رو دوست داشتم.
13.03.202500:07
کاش بی توضیح، فقط زنجیرت می‌کردم و حتی التماس هم فایده‌ای نداشت.
से पुनः पोस्ट किया:
coffee. avatar
coffee.
15.03.202511:28
″دلم برای بویِ تنت تنگ شده.
برایِ من زندگی از لحظه ای آغاز شد که چشماتو دیدم. برایِ من دلتنگی از وقتی به‌وجود اومد که دلم خواست کنارت باشه و ببوستت. برایِ من ″ای‌کاش‌ها″ وقتی سرچشمه گرفت که دلم خواست برای همیشه تو ″مالِ من″ باشی.
از زمانی لبخند زدم که لبخندت رو دیدم، زمانی خندیدم که خندتو دیدم، وقتی گریه کردم که صدای گریتو شنیدم. از زمانی قلبمو پیشت جا گذاشتم که دلم می‌خواست برایِ همیشه در آغوشت بگیرم. از زمانی قلبم تپید که هر شب صداتو تویِ گوشم به آرومی نجوا کردی.
ازونجایی فهمیدم دوستت دارم که بجایِ مخدرِ سیگارم، تو دردامو تسکین دادی؛ ازونجایی فهمیدم دوستت دارم که بجایِ هق‌هق های شبانم آغوشتو تصور کردم. ازونجایی فهمیدم دوستت دارم که قلبم رو به زیباییِ چالِ لپ و چشمای درخشانت باختم. ازونجایی فهمیدم عاشقتم که دیگه نتونستم یک روز از زندگیِ سیاهمو بدونِ روشنیِ تو بگذرونم.
روزی فهمیدم تو عشق هستی که دردامو تسکین دادی. روزی فهمیدم تو عشق هستی که جای پاشیدن نمک روی زخمام اونارو لابه‌لایِ دستایِ گرمت قایم کردی. روزی فهمیدم تو عشق هستی که دلم برایِ طعم بوسه ای که تا حالا نچشیده بودمش تنگ شد. روزی فهمیدم تو عشق هستی که هرجارو نگاه کردم یادِ تو افتادم. روزی فهمیدم تو عشق هستی که بینِ نوشته های گُمشدم پیدات کردم. روزی فهمیدم تو عشق هستی که قلبم فقط بخاطر یک دلیل به اسمِ تو میتپید.
برایِ من از اون روز به بعد زندگی تنها یک زیبایی به اسمِ ″لی‌مینهو″ داشت. برایِ من از اون روز به بعد زندگی فقط برایِ یک نفر بود. برایِ من از اون روز به بعد زندگی فقط کنارِ تو بودن بود. برایِ من از اون روز به بعد زندگی فقط بوسیدنِ گونه هات بود. برایِ من از اون روز به بعد زندگی تنها دلیلِ متصل بودنِ من به تو بود.
حالا که نگاه میکنم میبینم که تمامِ عمر و جونم برایِ تو، زندگیم برایِ تو، خوشبختی های مُحالم برایِ تو، عشقم برای تو اما، تو یك نفر فقط برایِ من؛ تو با تمامیِ نقص ها و زیبایی ها، با تمامِ اشک ها و فریاد ها، با تمامِ دونستن ها و ندونستن ها برایِ من.. منِ عاشقِ دیوونه‌ ای که درمونده تویِ عشق تو رویِ این زمینِ خاکی غلت میزنه.
- ۱۴ مارس ۲۰۲۵؛ هوانگ هیون‌جین.
12.03.202518:05
से पुनः पोस्ट किया:
:𝖪𝗂𝗐𝗂 𝖻𝗈𝗒 avatar
:𝖪𝗂𝗐𝗂 𝖻𝗈𝗒
07.04.202517:27
اگه اینجا فیوتونه
میشه این پیام فور کنید ببینمتون؟!
15.03.202511:30
ازونجایی فهمیدم دوستت دارم که بجایِ مخدرِ سیگارم، تو دردامو تسکین دادی؛

نوشته‌یِ ساده و بی آلایشی بود که قلب رو لمس می‌کرد.
से पुनः पोस्ट किया:
ࢪادیـو ولنـتاینـــ. avatar
ࢪادیـو ولنـتاینـــ.
02.04.202522:25
से पुनः पोस्ट किया:
‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ drꭎgs ! (rest) avatar
‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ drꭎgs ! (rest)
07.04.202517:27
چندتا آدامسی میاد پیشمون ؟!
دیلی چوی یونجون و دوستاش 

اگه خواستین عدد بزارید فور بزنم
15.03.202500:34
عجیب‌ترین و خاص‌ترین پستی که این مدت دیدم. وایبِ فیلم‌هایِ دوره‌یِ ۱۳۵۰ رو می‌ده که توی سینماها برای دیدنش می‌رفتن.
15.03.202500:30
:)
05.04.202517:36
دریا، تویی که تنها میدانی برای گریختن از میان آغوش درد، دنبالهٔ دردی بزرگتر پر پرواز گشودم. اما آیا در انتهای داستان من مینویسند که آن درد، پایان کار یک رویا بود؟

بعد از مدت‌ها، پستی رو دیدم که بشدت من رو درونِ خودش غرق کرد. نمی‌دونم چرا و چطوری ولی بسیار دوستش دارم.
05.04.202517:32
@Kianeoma
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।
Cookie

हम आपके ब्राउज़िंग अनुभव को बेहतर बनाने के लिए कुकीज़ का उपयोग करते हैं। 'सभी स्वीकार करें' पर क्लिक करके, आप कुकीज़ के उपयोग के लिए सहमति देते हैं।