
یادداشت های حسن انصاری
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateOct 11, 2017
Added to TGlist
Dec 26, 2024Latest posts in group "یادداشت های حسن انصاری"
24.04.202521:54
با وجود این همه انتقاد از صدا و سیما به دليل برنامه های مبتذل و بی خاصيت و ناهماهنگ با ارزش های ملی و دینی عجيب است که هنوز مديريت آن تصميم نگرفته در شيوه سازمان تحت مديريتش اصلاحی را ايجاد کند. اگر امروز تلويزيون کمترين بيننده را در ميان مردم دارد مقصر مردم نيستند. مقصر سال ها بی توجهی است به فرهنگ و سنت های ملی و دينی و اخلاقی اصيل اين مرز و بوم. به نام تعهد مشتی آدم غير متخصص را مجال دادند و دست آخر حاصلی جز ابتذال نصيبشان نشد. اين درد را کجا بايد فرياد زد؟
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
24.04.202509:14
پیام تسلیت صادره از دفتر مرجع عالیقدر دینی حضرت آیتالله سیستانی (دام ظلّه) به مناسبت درگذشت پاپ فرانسیس
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب کاردینال پیترو پارولین
دبیر دولت واتیکان
با سلام و احترام
با نهایت تأسف و تأثر، خبر درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، را دریافت کردیم؛ شخصیتی که در میان ملتهای گوناگون جهان از جایگاهی معنوی والا برخوردار بود و به واسطهٔ خدمات برجستهاش در عرصهٔ صلح و مدارا، و نیز همدلی با مظلومان و ستمدیدگان در اقصی نقاط دنیا، مورد احترام همگان قرار داشت.
دیدار تاریخی ایشان با مرجع عالیقدر دینی در نجف اشرف، نقطهٔ عطفی بس مهم بود در تأکید دو سویه بر نقش بنیادین ایمان به خداوند متعال و پیامهای الهی، و نیز پایبندی به ارزشهای والای اخلاقی در رویارویی با چالشهای عظیمی که بشر در این عصر با آن روبروست. در این دیدار، بر ضرورت همافزایی تلاشها در راستای ترویج فرهنگ همزیستی مسالمتآمیز، نفی خشونت و نفرت، و تثبیت ارزشهای همدلی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و اندیشههای گوناگون، تأکید شد.
مرجعیت عالی دینی، ضمن ابراز همدردی و تسلیت به پیروان کلیسای کاتولیک در جهان به مناسبت این ضایعهٔ اندوهبار، برای ایشان شکیبایی و آرامش مسئلت مینماید و از درگاه خداوند بلندمرتبه، به فضل بیکران رحمتش، خیر، برکت و صلح را برای آنان و برای تمامی بشریت مسئلت دارد.
۲۲ شوال ۱۴۴۶ هـ.ق برابر با ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ م
دفتر حضرت آیتالله سیستانی (دام ظلّه) ـ نجف اشرف
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب کاردینال پیترو پارولین
دبیر دولت واتیکان
با سلام و احترام
با نهایت تأسف و تأثر، خبر درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، را دریافت کردیم؛ شخصیتی که در میان ملتهای گوناگون جهان از جایگاهی معنوی والا برخوردار بود و به واسطهٔ خدمات برجستهاش در عرصهٔ صلح و مدارا، و نیز همدلی با مظلومان و ستمدیدگان در اقصی نقاط دنیا، مورد احترام همگان قرار داشت.
دیدار تاریخی ایشان با مرجع عالیقدر دینی در نجف اشرف، نقطهٔ عطفی بس مهم بود در تأکید دو سویه بر نقش بنیادین ایمان به خداوند متعال و پیامهای الهی، و نیز پایبندی به ارزشهای والای اخلاقی در رویارویی با چالشهای عظیمی که بشر در این عصر با آن روبروست. در این دیدار، بر ضرورت همافزایی تلاشها در راستای ترویج فرهنگ همزیستی مسالمتآمیز، نفی خشونت و نفرت، و تثبیت ارزشهای همدلی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و اندیشههای گوناگون، تأکید شد.
مرجعیت عالی دینی، ضمن ابراز همدردی و تسلیت به پیروان کلیسای کاتولیک در جهان به مناسبت این ضایعهٔ اندوهبار، برای ایشان شکیبایی و آرامش مسئلت مینماید و از درگاه خداوند بلندمرتبه، به فضل بیکران رحمتش، خیر، برکت و صلح را برای آنان و برای تمامی بشریت مسئلت دارد.
۲۲ شوال ۱۴۴۶ هـ.ق برابر با ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ م
دفتر حضرت آیتالله سیستانی (دام ظلّه) ـ نجف اشرف
20.04.202504:19
غريب اين است که در نسخه های خطی و چاپی کتاب السواد الأعظم سندهای متعددی عموما با تحريفاتی متعدد نقل شده اما از همين سندها و مقايسه آنها روشن می شود که نويسنده کتاب هر که بوده (شايد با کنيه ابو القاسم؛ و همين موجب خطای نسخه برداران و مترجمان کتاب در سده های بعد شده و او را با حکيم ابو القاسم اسحاق سمرقندی يکی گرفته اند) از راويان شخصی بوده به نام ابو يعقوب يوسف بن معروف بن جبير الإشتيخني النّسفي که مدتی کوتاه قبل از سال 360 ق از دنيا رفته (نک: تاريخ الاسلام ذهبي، 26/ 240). کسانی که از اين الإشتيخني روايت می کرده اند حدود سال 400 ق تاريخ مرگشان بوده (نمونه: سمعانی، الأنساب، 5/701) و نیز کسی مانند ابو سعد عبد الرحمن بن محمد بن محمد بن عبد الله بن إدريس الإدريسي الإستراباذي، نويسنده معروف تاريخی برای سمرقند که در 405 ق به خاک رفته گاهی با يک واسطه و گاهی بدون واسطه از اين الإشتيخني نقل روايت می کند (نک: القند نسفي، ص 198 و 352). بنابراين چگونه ممکن است که نويسنده السواد الأعظم ابو القاسم حکيم سمرقندی باشد که بين سال های 260 تا 342 ق زنده بوده و در سال اخیر در کهنسالی از دنیا رفته؟
وانگهی خود آقای ماهر جرار در تعليقات متن در يکجا (ص 91) سال مرگ ربيع بن حسّان الکسّي را به درستی سال 302 ق قلم برده اند. اين شخص در سند کتاب ما استاد و شیخ روايت الإشتيخني است و نويسنده السواد الأعظم به واسطه او از اين ربيع بن حسّان نقل روايت می کند. چطور ممکن است که نويسنده کتاب السواد الأعظم حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد که خود در واقع معاصر جوانتر ربيع بن حسّان است که در همان سمرقند هر دو می زيسته اند؟
با کمی دقت آقای ماهر جرار می توانست تنها بر اساس سندهای کتاب السواد الأعظم به اين نتيجه برسد که نويسنده کتاب السواد الأعظم نمی تواند حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد.
جالب اين است که همه محققان و از جمله ويلفرد مادلونگ به خطا کتاب السواد الأعظم را تأليفی از زمان امير اسماعيل سامانی و از حدود سال 290 ق فرض کرده اند. با اين خطای بزرگ مادلونگ و فان اس و دیگران در واقع تاريخ تحولات برخی عقاید اهل سنت و جماعت در خراسان را که ارتباط وثیقی با تاریخگذاری متن السواد الأعظم دارد برای حدود نود سال به عقب برده اند. اين در حالی است که اين کتاب بايد اواخر دوران امير نوح بن منصور سامانی در اواخر سده چهارم نوشته شده باشد و البته بعدها هم با کلی زیادات و اصلاحات در سده ششم قمری به فارسی ترجمه شده است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
وانگهی خود آقای ماهر جرار در تعليقات متن در يکجا (ص 91) سال مرگ ربيع بن حسّان الکسّي را به درستی سال 302 ق قلم برده اند. اين شخص در سند کتاب ما استاد و شیخ روايت الإشتيخني است و نويسنده السواد الأعظم به واسطه او از اين ربيع بن حسّان نقل روايت می کند. چطور ممکن است که نويسنده کتاب السواد الأعظم حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد که خود در واقع معاصر جوانتر ربيع بن حسّان است که در همان سمرقند هر دو می زيسته اند؟
با کمی دقت آقای ماهر جرار می توانست تنها بر اساس سندهای کتاب السواد الأعظم به اين نتيجه برسد که نويسنده کتاب السواد الأعظم نمی تواند حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد.
جالب اين است که همه محققان و از جمله ويلفرد مادلونگ به خطا کتاب السواد الأعظم را تأليفی از زمان امير اسماعيل سامانی و از حدود سال 290 ق فرض کرده اند. با اين خطای بزرگ مادلونگ و فان اس و دیگران در واقع تاريخ تحولات برخی عقاید اهل سنت و جماعت در خراسان را که ارتباط وثیقی با تاریخگذاری متن السواد الأعظم دارد برای حدود نود سال به عقب برده اند. اين در حالی است که اين کتاب بايد اواخر دوران امير نوح بن منصور سامانی در اواخر سده چهارم نوشته شده باشد و البته بعدها هم با کلی زیادات و اصلاحات در سده ششم قمری به فارسی ترجمه شده است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
20.04.202504:18
برای بازخوانی تاریخ اهل سنت و جماعت و نخستين سندها درباره شکلگيری اين مفهوم کتاب السواد الأعظم همواره متن مهمی قلمداد شده؛ در حالی که ....👇👇


19.04.202521:12
شازده در بيانيه ای ابراز داشته: «این مذاکرات هستهای، صلحی برای خاورمیانه به ارمغان نخواهد آورد.» خاندان پهلوی در تاريخ کوتاه خودش دو کودتا، وابستگی به بیگانگان، واگذاری بحرين، استبداد و تأسيس ساواک را داشت. حال با اين اظهارات شازده منتظر السلطنه بايد به آن سوابق مشعشع حمایت از ادامه تحریم ها و مخالفت با برقراری صلح در منطقه و جهان را هم به کارنامه اين خاندان اضافه کرد. شرم آور.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
19.04.202520:40
نظريه پردازی دينی و فلسفی و فرهنگی مديران دولتی
برای من هيچ چيز عجيب تر و در عين حال مضحک تر از اين نيست که مديرانی دولتی که در سرتاسر عمر به هيچ نحو، نه در تحصيلات و نه در رشته کاريشان، صلاحيت خود را در موضوعات فرهنگی و دينی و فلسفی و تاريخی نشان نداده اند (و بل مديريتی) و هيچ گواهی بر صلاحيتشان جز ادعاهای پوچ وجود ندارد بعد از چهل سال که در ساختار دولتی و مديريت هایی مانند مدير کلی و معاون وزير و وزارت و غيره بوده اند به يکباره بعد از کنار رفتن و / یا کنار گذاشته شدن از قدرت فیلشان به اصطلاح یاد هندوستان می کند و با ولعی توصيف ناشدنی در قامت نظريه پرداز و متفکر فلسفی و فرهنگی و ايرانشهری و البته با رانت شهرت و ارتباط با رسانه ها و کانال های تلگرامی خود و افکار و نظریات مشعشعشان را می خواهند از طريقی ديگر بر مردم و جامعه تحميل کنند. آقا، دست کم اين يک محدوده را برای اهلش وا گذاريد. ديواری کوتاه تر از ديوار اهالی فرهنگ و ادب و علم گير نياورده ايد؟ مدتی استراحت کنيد. باور کنيد برای سلامتی روان خودتان و آسايش مردم بهتر است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
برای من هيچ چيز عجيب تر و در عين حال مضحک تر از اين نيست که مديرانی دولتی که در سرتاسر عمر به هيچ نحو، نه در تحصيلات و نه در رشته کاريشان، صلاحيت خود را در موضوعات فرهنگی و دينی و فلسفی و تاريخی نشان نداده اند (و بل مديريتی) و هيچ گواهی بر صلاحيتشان جز ادعاهای پوچ وجود ندارد بعد از چهل سال که در ساختار دولتی و مديريت هایی مانند مدير کلی و معاون وزير و وزارت و غيره بوده اند به يکباره بعد از کنار رفتن و / یا کنار گذاشته شدن از قدرت فیلشان به اصطلاح یاد هندوستان می کند و با ولعی توصيف ناشدنی در قامت نظريه پرداز و متفکر فلسفی و فرهنگی و ايرانشهری و البته با رانت شهرت و ارتباط با رسانه ها و کانال های تلگرامی خود و افکار و نظریات مشعشعشان را می خواهند از طريقی ديگر بر مردم و جامعه تحميل کنند. آقا، دست کم اين يک محدوده را برای اهلش وا گذاريد. ديواری کوتاه تر از ديوار اهالی فرهنگ و ادب و علم گير نياورده ايد؟ مدتی استراحت کنيد. باور کنيد برای سلامتی روان خودتان و آسايش مردم بهتر است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
19.04.202517:40
آقای ماهر جرار اخيرا متن کتاب السواد الأعظم در تحرير عربی آن را با مقابله چندين نسخه و با مقدمه ای مفصل منتشر کرده اند. در اين چاپ باز اين خطا تکرار شده که کتاب تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی است. متأسفانه در اين چاپ تصحيح به صورت تلفيقی انجام شده و تحريرهای مختلف متن عربی که حاصل روايت های متفاوت و ورسيون های اصلاح شده بعدی است در سازواره انتقادی به شکل واضحی از هم تفکیک نشده اند.
https://www.degruyterbrill.com/document/doi/10.31826/9781463240820/html
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://www.degruyterbrill.com/document/doi/10.31826/9781463240820/html
https://t.me/azbarresihayetarikhi


19.04.202516:57
جناب آقای احمد پاکتچی هم تحت تأثير پژوهش های ديگران و از جمله آقای مادلونگ کتاب را تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی قلم برده اند و بر اساس مقايسه متن کتاب با آثار اعتقادی ديگر حنفی عصر در اين مقاله و چندين مقاله ديگر در دائرة المعارف بزرگ اسلامی نتايجی درباره مکاتب مختلف سنت گرا و عقل گرا در ميان حنفيان عنوان کرده اند که قسمت اعظم آن مطالب بر اساس اين دريافت است که کتاب سواد اعظم تأليف حکيم سمرقندی است؛ و با خطا بودن اين انتساب تمامی آنچه استاد پاکتچی در مقالات مختلف و از جمله مداخل ابو حنيفه و مدخل اسلام و يا مدخل اخلاق و ... در اين زمينه نوشته اند بايد از نو نوشته شود و اعتبارش محل ترديد است. در ضمن در مدخل زير ايشان ابو الوليد باجي (د. 474 ق) ، فقيه و متکلم مالکی اندلسی را شارح السواد الأعظم قلم برده اند که مايه تعجب است. چطور يک متکلم و فقيه مالکی اشعری از اندلس سده پنجم بر کتابی از حنفيان خراسان سده چهارم شرحی نوشته باشد؟ همچنين در اين مقاله ايشان ميان الصحائف الالهیة شمس الدين سمرقندی قرن هفتم با السواد الأعظم منسوب به حکيم سمرقندی قرن چهارم خلط کرده اند. اينها بايد اصلاح شود.
https://www.cgie.org.ir/Fa/article/224965/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AD%DA%A9%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://www.cgie.org.ir/Fa/article/224965/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AD%DA%A9%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C
https://t.me/azbarresihayetarikhi
19.04.202508:03
آقای مادلونگ هر آنچه در اين مقاله درباره حکيم سمرقندی و ارتباطش با کتاب سواد اعظم گفته بر پايه اعتمادش به متن موجود و درکی نادرست از وضعيت فعلی آن است. غیر از او تقريبا همه محققان دیگر تاريخ علم کلام درباره اين متن به خطا رفته اند.
https://www.iranicaonline.org/articles/abul-qasem-eshaq/
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://www.iranicaonline.org/articles/abul-qasem-eshaq/
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Reposted from:
یادداشت های حسن انصاری

18.04.202504:04
با فؤاد افرام بستانی. در منزلش. گمان می کنم سال ۷۲ شمسی بود. با شادروان حیدر بوذرجمهر رفتیم پیش او. زمانی رئیس دانشگاه لبنان و همچنین سر ویراستار دانشنامه بستانی در بیروت بود. از مهمترین شخصیت های مسیحی لبنان در سده بیستم.


10.04.202516:38
هانری کوربن و درک غیر قابل اعتماد او از تاریخ فلسفه اسلامی
هانری کوربن فهم ما را از فلسفه اسلامی و بل عقلانیت فلسفی در اسلام مخدوش کرد. تاریخ فلسفه او همه چیز هست الا تاریخی تحلیلی از فلسفه اسلامی. من یکبار نوشتم اگر می خواهید فلسفه اسلامی را نفهمید حتما کوربن بخوانید. او فلسفه ابن سینا را در پرتوی فلسفه سهروردی و فلسفه سهروردی را در پرتوی فلسفه آخوند ملا صدرا و فلسفه ملا صدرا را در پرتوی مکتب شیخی می فهمید. به تعبیر مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی سبب شد تا فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه آخوند را در غرب بیشتر در شمار علوم غریبه و علوم جفر و حروف بفهمند. شیعه شناسی او هم در حقیقت آیین پاسداشت تفکر غالیانه بود. سال هاست ما در ایران گرفتار خوانش کوربنی از فلسفه هستیم. کتاب های او را نه یکبار که چند بار ترجمه کرده ایم و همچنان در این مسیر کوشاییم. عیبی هم ندارد. عیبش آن است که سخنان دیگران از مخالفان او را هم باید بشنویم و بخوانیم اما این کار را نمی کنیم. کما اينکه کمتر تلاش می کنيم فلسفه اسلامی را در بافتار اصول يونانی آن و سهم فيلسوفان مسلمان مانند فارابی و ابن سينا در شرح و تفسیر فلسفه های ارسطویی و اسکندرانی بفهميم؛ زمينه ای که در آن نوشته های کوربن در سنت های دانشگاهی اصلا مورد اعتنا نيست. خوشبختانه امروز تحقيقات فلسفه اسلامی و به ويژه ابن سينا شناسی در دنيا به تدریج دارد صورت علمی تری به خود می گيرد و در چارچوب سنت های فلسفی مورد مطالعه قرار می گيرد. با ابن سينا شناسی است که می توانيم سهم تمدن اسلامی را در تاريخ تفکر فلسفی از يونان به اين سو به درستی درک کنيم و مساهمت مهم فيلسوفان مسلمان را در تاريخ تفکر معاينه نشان دهيم. اين کار هم با دقت در متن ها، تصحيح مجدد متون، بررسی دقیق ترجمه های سريانی و عربی از متون فلسفی يونانی و اسکندرانی و سهم ابن سينا در فلسفه لاتينی ممکن است و نه با مطالعه آثار هانری کوربن درباره فلسفه اسلامی. برای فهم و درک تاریخی از تشیع و فلسفه شیعی و اسلامی ما نیازی به کوربن نداریم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
هانری کوربن فهم ما را از فلسفه اسلامی و بل عقلانیت فلسفی در اسلام مخدوش کرد. تاریخ فلسفه او همه چیز هست الا تاریخی تحلیلی از فلسفه اسلامی. من یکبار نوشتم اگر می خواهید فلسفه اسلامی را نفهمید حتما کوربن بخوانید. او فلسفه ابن سینا را در پرتوی فلسفه سهروردی و فلسفه سهروردی را در پرتوی فلسفه آخوند ملا صدرا و فلسفه ملا صدرا را در پرتوی مکتب شیخی می فهمید. به تعبیر مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی سبب شد تا فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه آخوند را در غرب بیشتر در شمار علوم غریبه و علوم جفر و حروف بفهمند. شیعه شناسی او هم در حقیقت آیین پاسداشت تفکر غالیانه بود. سال هاست ما در ایران گرفتار خوانش کوربنی از فلسفه هستیم. کتاب های او را نه یکبار که چند بار ترجمه کرده ایم و همچنان در این مسیر کوشاییم. عیبی هم ندارد. عیبش آن است که سخنان دیگران از مخالفان او را هم باید بشنویم و بخوانیم اما این کار را نمی کنیم. کما اينکه کمتر تلاش می کنيم فلسفه اسلامی را در بافتار اصول يونانی آن و سهم فيلسوفان مسلمان مانند فارابی و ابن سينا در شرح و تفسیر فلسفه های ارسطویی و اسکندرانی بفهميم؛ زمينه ای که در آن نوشته های کوربن در سنت های دانشگاهی اصلا مورد اعتنا نيست. خوشبختانه امروز تحقيقات فلسفه اسلامی و به ويژه ابن سينا شناسی در دنيا به تدریج دارد صورت علمی تری به خود می گيرد و در چارچوب سنت های فلسفی مورد مطالعه قرار می گيرد. با ابن سينا شناسی است که می توانيم سهم تمدن اسلامی را در تاريخ تفکر فلسفی از يونان به اين سو به درستی درک کنيم و مساهمت مهم فيلسوفان مسلمان را در تاريخ تفکر معاينه نشان دهيم. اين کار هم با دقت در متن ها، تصحيح مجدد متون، بررسی دقیق ترجمه های سريانی و عربی از متون فلسفی يونانی و اسکندرانی و سهم ابن سينا در فلسفه لاتينی ممکن است و نه با مطالعه آثار هانری کوربن درباره فلسفه اسلامی. برای فهم و درک تاریخی از تشیع و فلسفه شیعی و اسلامی ما نیازی به کوربن نداریم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
08.04.202501:39
براندازان ايران ستيز و خواب های آشفته
براندازان ايران ستيز خواب های آشفته زياد می بينند. يکی اينکه گمان می کنند اسلام و تشيع آينده ای در ايران ندارد. يکيشان را ديدم به تازگی نوشته ايران هيچ آينده ای در اسلام ندارد. خيلی مضحک است. دست کم اگر 2500 سال تاريخ ايران از دوران هخامنشی را در نظر بگيريم حدود 1400 سال آن متعلق به دوران اسلامی است. در مقايسه با تاريخ پيشا اسلامی هر دانشجوی تاريخ می داند که بخش بسيار مهم از تاريخ تمدنی و فرهنگی و سياسی ايران متعلق به همين دوره اسلامی ايران است. عامل پايداری ايران در برابر حمله مغولان همين اسلام بود و عامل پايداری ايران در برابر سلطنت عثمانی، عناصر ملی و دينی حاکم بر دولت ملی و شيعی صفوی بود. مشروطيت ايران هم بدون فتوا و حمايت مرجعيت شيعه سامان نمی گرفت. دوران دفاع مقدس در برابر تجاوز صدام جنايتکار هم با رشادت هایی که ريشه در حس ملی و دينی و مذهبی داشت شکل گرفت و مانع از دست رفتن بخشی از خاک ميهن شد.
نه عزيز؛ اسلام و تشيع از جمله عوامل مهم هويت ملی و فرهنگی ايران است. اسلام در اين کشور عاريتی نيست. زبان و ادبيات و فرهنگ و شعر و نثر و دانش و سنت های ملی اين کشور با اسلام پيوند خورده. کار اين حکومت و آن حکومت هم نيست. ريشه اش به هزار و چهار صد سال پيش می رسد. اين اسلام و دامنه گسترده آن از مرز چين تا جنوب اروپا بود که موجب شد برای قرن ها فرهنگ ايرانی با بهره گيری از امکانات تمدنی و دينی اسلام در سرتاسر سرزمين مسلمانان به انحای مختلف گسترش يابد و بر تمدن های ملل ديگر مسلمان تأثيرات درازدامن بگذارد و خود تبديل به يک فرهنگ جهانی شود. کمی تاريخ بخوانيد. ادبيات بخوانيد.
اين نوشته را در پاسخ به تبليغات پوچ سايتی برانداز و البته به غایت خوش خيال باز نشر کردم که اظهار اميدواری کرده مردم ايران از آنچه آن را "هويت دو پاره ایرانی/ اسلامی" خوانده رها شوند و اينکه عناصر تشکيل دهنده هويت ايرانی در حال دگرگونی است و از اسلام و تشيع گذار خواهد کرد. خواب آشفته می بينيد. مغولان هم نتوانستند ايران و ايرانی را از هويت ايرانی/ اسلامی خود جدا کنند؛ ناچار در نهايت اسلام را پذيرفتند و با فرهنگ ايرانی/ اسلامی خود را هماهنگ کردند.خواب های آشفته می بينيد عزيزان ناکام. کشوری که فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ دارد با آنچه شما از ايران در تصور خامتان داريد به اندازه همه تاریخ چند هزار ساله اين سرزمين عزيز فاصله دارد. کتاب هایی که به زبان ساده این مطالب را توضیح داده باشد کم نیست. از همين کتاب های ساده شروع کنيد. درس خواندن را هم جدی بگيرید...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
براندازان ايران ستيز خواب های آشفته زياد می بينند. يکی اينکه گمان می کنند اسلام و تشيع آينده ای در ايران ندارد. يکيشان را ديدم به تازگی نوشته ايران هيچ آينده ای در اسلام ندارد. خيلی مضحک است. دست کم اگر 2500 سال تاريخ ايران از دوران هخامنشی را در نظر بگيريم حدود 1400 سال آن متعلق به دوران اسلامی است. در مقايسه با تاريخ پيشا اسلامی هر دانشجوی تاريخ می داند که بخش بسيار مهم از تاريخ تمدنی و فرهنگی و سياسی ايران متعلق به همين دوره اسلامی ايران است. عامل پايداری ايران در برابر حمله مغولان همين اسلام بود و عامل پايداری ايران در برابر سلطنت عثمانی، عناصر ملی و دينی حاکم بر دولت ملی و شيعی صفوی بود. مشروطيت ايران هم بدون فتوا و حمايت مرجعيت شيعه سامان نمی گرفت. دوران دفاع مقدس در برابر تجاوز صدام جنايتکار هم با رشادت هایی که ريشه در حس ملی و دينی و مذهبی داشت شکل گرفت و مانع از دست رفتن بخشی از خاک ميهن شد.
نه عزيز؛ اسلام و تشيع از جمله عوامل مهم هويت ملی و فرهنگی ايران است. اسلام در اين کشور عاريتی نيست. زبان و ادبيات و فرهنگ و شعر و نثر و دانش و سنت های ملی اين کشور با اسلام پيوند خورده. کار اين حکومت و آن حکومت هم نيست. ريشه اش به هزار و چهار صد سال پيش می رسد. اين اسلام و دامنه گسترده آن از مرز چين تا جنوب اروپا بود که موجب شد برای قرن ها فرهنگ ايرانی با بهره گيری از امکانات تمدنی و دينی اسلام در سرتاسر سرزمين مسلمانان به انحای مختلف گسترش يابد و بر تمدن های ملل ديگر مسلمان تأثيرات درازدامن بگذارد و خود تبديل به يک فرهنگ جهانی شود. کمی تاريخ بخوانيد. ادبيات بخوانيد.
اين نوشته را در پاسخ به تبليغات پوچ سايتی برانداز و البته به غایت خوش خيال باز نشر کردم که اظهار اميدواری کرده مردم ايران از آنچه آن را "هويت دو پاره ایرانی/ اسلامی" خوانده رها شوند و اينکه عناصر تشکيل دهنده هويت ايرانی در حال دگرگونی است و از اسلام و تشيع گذار خواهد کرد. خواب آشفته می بينيد. مغولان هم نتوانستند ايران و ايرانی را از هويت ايرانی/ اسلامی خود جدا کنند؛ ناچار در نهايت اسلام را پذيرفتند و با فرهنگ ايرانی/ اسلامی خود را هماهنگ کردند.خواب های آشفته می بينيد عزيزان ناکام. کشوری که فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ دارد با آنچه شما از ايران در تصور خامتان داريد به اندازه همه تاریخ چند هزار ساله اين سرزمين عزيز فاصله دارد. کتاب هایی که به زبان ساده این مطالب را توضیح داده باشد کم نیست. از همين کتاب های ساده شروع کنيد. درس خواندن را هم جدی بگيرید...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
07.04.202516:57
با اين موج تحريف تاريخ با هدف فریب دادن نسل جوان چه بايد کرد؟
دامنه تحريف تاريخی سايت ها و کانال های تلگرامی و رسانه های سلطنت طلب اين روزها به مسلماتی تاريخی رسيده است که حقيقتا نمی دانم چه نامی می توان بر آن گذاشت. يکی از اين کانال ها با ادعای ارائه مطالبی درباره تاريخ ايران معاصر گمان برده موضوع مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين از قبيل خالی بندی های رسانه ای "من و تو"یی است درباره ميزان آسايش و رفاه مزعوم در دوره استبداد سياه پهلوی؛ موضوعی که با توجه به اوضاع معيشتی و اقتصادی تأسف بار ناشی از تحريم ها و ناکارامدی ها می توان درباره آن تا می شود دروغ گفت. آيا گمان برده ايد با نشان دادن دو تا سند ادعایی و اظهار چند مطلب بی ربط مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين را می توان زير سؤال برد؟ البته حق داريد. با همين ذهنيت استعماری و استبداد زده بود که در دوره پهلوی بحرين را واگذار کردند و خدا داند اگر قدرت به همان ها باز گردد بناست کدام بخش ديگر اين سرزمين چند هزار ساله را تحويل دهند؟ حالا هدفشان چيست؟ اينکه خدای نکرده کسی امروز نگويد خيانت مسلم محمد رضای پهلوی در واگذاری بحرين و شکست مفتضحانه او در اداره مذاکرات با انگلستان خود دلیلی کافی است که تا هزار سال ديگر هم کسی به پهلوی و پهلوی گرايان اداره حتی يک برگ درخت از خاک ايران را هم تحويل ندهد. کمی شرم هم خوب است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
دامنه تحريف تاريخی سايت ها و کانال های تلگرامی و رسانه های سلطنت طلب اين روزها به مسلماتی تاريخی رسيده است که حقيقتا نمی دانم چه نامی می توان بر آن گذاشت. يکی از اين کانال ها با ادعای ارائه مطالبی درباره تاريخ ايران معاصر گمان برده موضوع مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين از قبيل خالی بندی های رسانه ای "من و تو"یی است درباره ميزان آسايش و رفاه مزعوم در دوره استبداد سياه پهلوی؛ موضوعی که با توجه به اوضاع معيشتی و اقتصادی تأسف بار ناشی از تحريم ها و ناکارامدی ها می توان درباره آن تا می شود دروغ گفت. آيا گمان برده ايد با نشان دادن دو تا سند ادعایی و اظهار چند مطلب بی ربط مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين را می توان زير سؤال برد؟ البته حق داريد. با همين ذهنيت استعماری و استبداد زده بود که در دوره پهلوی بحرين را واگذار کردند و خدا داند اگر قدرت به همان ها باز گردد بناست کدام بخش ديگر اين سرزمين چند هزار ساله را تحويل دهند؟ حالا هدفشان چيست؟ اينکه خدای نکرده کسی امروز نگويد خيانت مسلم محمد رضای پهلوی در واگذاری بحرين و شکست مفتضحانه او در اداره مذاکرات با انگلستان خود دلیلی کافی است که تا هزار سال ديگر هم کسی به پهلوی و پهلوی گرايان اداره حتی يک برگ درخت از خاک ايران را هم تحويل ندهد. کمی شرم هم خوب است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
07.04.202516:50
یک نمونه از صدها مورد خیانت مسلّم حکومت استبدادی، کودتایی و وابسته پهلوی ها در ايران
Reposted from:
چرا ملتها شکست میخورند؟

07.04.202516:45
وقتی اصلاحات ارضی شد، شاه دسته دسته از این لولهها که سند مالکیت بود، به هر کدام از روستاییها میداد و یک کاغذی هم دادند به مالکین که دولت پول زمین شما را هشت ساله از زارع میگیرد و به شما پرداخت میکند. مالکین رفتند و مملکت ماند با عدهای زارع. فصل کشت رسید، و دولت گفت، خب زارعین! بروید و بکارید. زارعین گفتند، ما بذری نداریم. دولت گفت، پس سالهای قبل چه میکردید؟ گفتند، سالهای قبل ارباب انباری برای بذر داشت، از او میگرفتیم. لاجرم دولت سراغ وزارت کشاورزی آمریکا رفت تا بذر قرض کند. بعد آمدند گفتند، حالا چگونه محصولات را بفروشیم؟ دولت مامورین وزارت کشاورزی را که هیچوقت کشاورزی نکرده بودند، میفرستد تا به روستاییان آموزش بدهند! آخر سال هم یک دهم سال قبل گندم برداشت نشد. ناچار دولت ایران دست به دامن دولت آمریکا شد که به ما گندم بفروشید! آمریکا هم نه گندم سال جاری یا پارسال خود را بلکه از سیلوی چهارم به ما گندم فروخت. ایران تا قبل از اصلاحات ارضی تولیدکننده گندم مورد نیاز خود بود اما با اصلاحات ارضی همه چیز از بین رفت.
رضا نیازمند؛ معاون وزیر اقتصاد در دههٔ ۱۳۴۰


Records
25.04.202523:59
8.4KSubscribers11.03.202507:15
1000Citation index30.03.202516:37
1.5KAverage views per post30.03.202516:37
1.5KAverage views per ad post12.03.202506:29
9.78%ER30.03.202516:37
18.36%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
History of channel changes
Log in to unlock more functionality.