Reposted from:
یادداشت های حسن انصاری

05.05.202521:42
شش گفتار درباره تاریخ مختصر انديشه و مذهب زيدیه (اگر می خواهيد با تاريخ مختصر زيديه آشنا شويد شايد شنيدن اين درسگفتارها بد نباشد)
https://t.me/DGoftarha/417
https://t.me/DGoftarha/419
https://t.me/DGoftarha/425
https://t.me/DGoftarha/431
https://t.me/DGoftarha/432
https://t.me/DGoftarha/434
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/DGoftarha/417
https://t.me/DGoftarha/419
https://t.me/DGoftarha/425
https://t.me/DGoftarha/431
https://t.me/DGoftarha/432
https://t.me/DGoftarha/434
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Reposted from:
یادداشت های حسن انصاری

03.05.202508:56
شماری از متن هایی که در سال های اخیر در هشت شماره منتشر شده از مجله مطالعات شیعی بريل تاکنون با همکاری دوستان و محققین مختلف منتشر کرده ام:
دو متن از نصیر الدین عبد الله بن حمزه شارحي
https://brill.com/view/journals/ssr/1/1-2/article-p194_9.xml
اجوبه مسائل سلاريه از شريف مرتضی
https://brill.com/view/journals/ssr/2/1-2/article-p255_1.xml
رساله ای درباره اجماع اهل بيت (ع) از الناطق بالحق ابو طالب هاروني
https://brill.com/view/journals/ssr/3/1-2/article-p253_8.xml
اساس المقالات في قمع الجهالات از ابو مضر زيدی
https://brill.com/view/journals/ssr/5/1-2/article-p47_2.xml
رسالة في وجود کيفية الأعراض
https://brill.com/view/journals/ssr/5/1-2/article-p201_4.xml
سه رساله در رد بر فلاسفه
https://brill.com/view/journals/ssr/5/1-2/article-p217_5.xml
رساله ابو يعلی جعفري درباره تعداد ائمه
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p253_4.xml
پنج متن اعتقادنامه ای اماميه
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p285_5.xml
دو رساله کلامی/ فلسفی از جمال الدین علي بن سليمان بحرانی
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p340_6.xml
رساله ای در اجماع اهل بيت از مؤفق بالله جرجاني
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p381_7.xml
رساله العشر فوائد از الحسن بن محمد الرصاص
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p423_8.xml
المنهاج از سالم بن محفوظ
https://brill.com/view/journals/ssr/7/1-2/article-p127_4.xml
چندین متن معتزلی و زیدی تازه ياب در 200 صفحه در مقاله زير
https://brill.com/view/journals/ssr/7/1-2/article-p157_5.xml
الأجوبة القطعيّة عن المسائل العُذَريّة از الحسن بن محمد الرصّاص (همراه ترجمه متن و تحليل به انگليسی)
https://brill.com/view/journals/ssr/8/1-2/article-p260_6.xml
https://t.me/azbarresihayetarikhi
دو متن از نصیر الدین عبد الله بن حمزه شارحي
https://brill.com/view/journals/ssr/1/1-2/article-p194_9.xml
اجوبه مسائل سلاريه از شريف مرتضی
https://brill.com/view/journals/ssr/2/1-2/article-p255_1.xml
رساله ای درباره اجماع اهل بيت (ع) از الناطق بالحق ابو طالب هاروني
https://brill.com/view/journals/ssr/3/1-2/article-p253_8.xml
اساس المقالات في قمع الجهالات از ابو مضر زيدی
https://brill.com/view/journals/ssr/5/1-2/article-p47_2.xml
رسالة في وجود کيفية الأعراض
https://brill.com/view/journals/ssr/5/1-2/article-p201_4.xml
سه رساله در رد بر فلاسفه
https://brill.com/view/journals/ssr/5/1-2/article-p217_5.xml
رساله ابو يعلی جعفري درباره تعداد ائمه
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p253_4.xml
پنج متن اعتقادنامه ای اماميه
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p285_5.xml
دو رساله کلامی/ فلسفی از جمال الدین علي بن سليمان بحرانی
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p340_6.xml
رساله ای در اجماع اهل بيت از مؤفق بالله جرجاني
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p381_7.xml
رساله العشر فوائد از الحسن بن محمد الرصاص
https://brill.com/view/journals/ssr/6/1-2/article-p423_8.xml
المنهاج از سالم بن محفوظ
https://brill.com/view/journals/ssr/7/1-2/article-p127_4.xml
چندین متن معتزلی و زیدی تازه ياب در 200 صفحه در مقاله زير
https://brill.com/view/journals/ssr/7/1-2/article-p157_5.xml
الأجوبة القطعيّة عن المسائل العُذَريّة از الحسن بن محمد الرصّاص (همراه ترجمه متن و تحليل به انگليسی)
https://brill.com/view/journals/ssr/8/1-2/article-p260_6.xml
https://t.me/azbarresihayetarikhi


20.04.202504:18
برای بازخوانی تاریخ اهل سنت و جماعت و نخستين سندها درباره شکلگيری اين مفهوم کتاب السواد الأعظم همواره متن مهمی قلمداد شده؛ در حالی که ....👇👇
19.04.202516:57
جناب آقای احمد پاکتچی هم تحت تأثير پژوهش های ديگران و از جمله آقای مادلونگ کتاب را تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی قلم برده اند و بر اساس مقايسه متن کتاب با آثار اعتقادی ديگر حنفی عصر در اين مقاله و چندين مقاله ديگر در دائرة المعارف بزرگ اسلامی نتايجی درباره مکاتب مختلف سنت گرا و عقل گرا در ميان حنفيان عنوان کرده اند که قسمت اعظم آن مطالب بر اساس اين دريافت است که کتاب سواد اعظم تأليف حکيم سمرقندی است؛ و با خطا بودن اين انتساب تمامی آنچه استاد پاکتچی در مقالات مختلف و از جمله مداخل ابو حنيفه و مدخل اسلام و يا مدخل اخلاق و ... در اين زمينه نوشته اند بايد از نو نوشته شود و اعتبارش محل ترديد است. در ضمن در مدخل زير ايشان ابو الوليد باجي (د. 474 ق) ، فقيه و متکلم مالکی اندلسی را شارح السواد الأعظم قلم برده اند که مايه تعجب است. چطور يک متکلم و فقيه مالکی اشعری از اندلس سده پنجم بر کتابی از حنفيان خراسان سده چهارم شرحی نوشته باشد؟ همچنين در اين مقاله ايشان ميان الصحائف الالهیة شمس الدين سمرقندی قرن هفتم با السواد الأعظم منسوب به حکيم سمرقندی قرن چهارم خلط کرده اند. اينها بايد اصلاح شود.
https://www.cgie.org.ir/Fa/article/224965/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AD%DA%A9%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://www.cgie.org.ir/Fa/article/224965/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AD%DA%A9%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C
https://t.me/azbarresihayetarikhi
08.04.202501:39
براندازان ايران ستيز و خواب های آشفته
براندازان ايران ستيز خواب های آشفته زياد می بينند. يکی اينکه گمان می کنند اسلام و تشيع آينده ای در ايران ندارد. يکيشان را ديدم به تازگی نوشته ايران هيچ آينده ای در اسلام ندارد. خيلی مضحک است. دست کم اگر 2500 سال تاريخ ايران از دوران هخامنشی را در نظر بگيريم حدود 1400 سال آن متعلق به دوران اسلامی است. در مقايسه با تاريخ پيشا اسلامی هر دانشجوی تاريخ می داند که بخش بسيار مهم از تاريخ تمدنی و فرهنگی و سياسی ايران متعلق به همين دوره اسلامی ايران است. عامل پايداری ايران در برابر حمله مغولان همين اسلام بود و عامل پايداری ايران در برابر سلطنت عثمانی، عناصر ملی و دينی حاکم بر دولت ملی و شيعی صفوی بود. مشروطيت ايران هم بدون فتوا و حمايت مرجعيت شيعه سامان نمی گرفت. دوران دفاع مقدس در برابر تجاوز صدام جنايتکار هم با رشادت هایی که ريشه در حس ملی و دينی و مذهبی داشت شکل گرفت و مانع از دست رفتن بخشی از خاک ميهن شد.
نه عزيز؛ اسلام و تشيع از جمله عوامل مهم هويت ملی و فرهنگی ايران است. اسلام در اين کشور عاريتی نيست. زبان و ادبيات و فرهنگ و شعر و نثر و دانش و سنت های ملی اين کشور با اسلام پيوند خورده. کار اين حکومت و آن حکومت هم نيست. ريشه اش به هزار و چهار صد سال پيش می رسد. اين اسلام و دامنه گسترده آن از مرز چين تا جنوب اروپا بود که موجب شد برای قرن ها فرهنگ ايرانی با بهره گيری از امکانات تمدنی و دينی اسلام در سرتاسر سرزمين مسلمانان به انحای مختلف گسترش يابد و بر تمدن های ملل ديگر مسلمان تأثيرات درازدامن بگذارد و خود تبديل به يک فرهنگ جهانی شود. کمی تاريخ بخوانيد. ادبيات بخوانيد.
اين نوشته را در پاسخ به تبليغات پوچ سايتی برانداز و البته به غایت خوش خيال باز نشر کردم که اظهار اميدواری کرده مردم ايران از آنچه آن را "هويت دو پاره ایرانی/ اسلامی" خوانده رها شوند و اينکه عناصر تشکيل دهنده هويت ايرانی در حال دگرگونی است و از اسلام و تشيع گذار خواهد کرد. خواب آشفته می بينيد. مغولان هم نتوانستند ايران و ايرانی را از هويت ايرانی/ اسلامی خود جدا کنند؛ ناچار در نهايت اسلام را پذيرفتند و با فرهنگ ايرانی/ اسلامی خود را هماهنگ کردند.خواب های آشفته می بينيد عزيزان ناکام. کشوری که فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ دارد با آنچه شما از ايران در تصور خامتان داريد به اندازه همه تاریخ چند هزار ساله اين سرزمين عزيز فاصله دارد. کتاب هایی که به زبان ساده این مطالب را توضیح داده باشد کم نیست. از همين کتاب های ساده شروع کنيد. درس خواندن را هم جدی بگيرید...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
براندازان ايران ستيز خواب های آشفته زياد می بينند. يکی اينکه گمان می کنند اسلام و تشيع آينده ای در ايران ندارد. يکيشان را ديدم به تازگی نوشته ايران هيچ آينده ای در اسلام ندارد. خيلی مضحک است. دست کم اگر 2500 سال تاريخ ايران از دوران هخامنشی را در نظر بگيريم حدود 1400 سال آن متعلق به دوران اسلامی است. در مقايسه با تاريخ پيشا اسلامی هر دانشجوی تاريخ می داند که بخش بسيار مهم از تاريخ تمدنی و فرهنگی و سياسی ايران متعلق به همين دوره اسلامی ايران است. عامل پايداری ايران در برابر حمله مغولان همين اسلام بود و عامل پايداری ايران در برابر سلطنت عثمانی، عناصر ملی و دينی حاکم بر دولت ملی و شيعی صفوی بود. مشروطيت ايران هم بدون فتوا و حمايت مرجعيت شيعه سامان نمی گرفت. دوران دفاع مقدس در برابر تجاوز صدام جنايتکار هم با رشادت هایی که ريشه در حس ملی و دينی و مذهبی داشت شکل گرفت و مانع از دست رفتن بخشی از خاک ميهن شد.
نه عزيز؛ اسلام و تشيع از جمله عوامل مهم هويت ملی و فرهنگی ايران است. اسلام در اين کشور عاريتی نيست. زبان و ادبيات و فرهنگ و شعر و نثر و دانش و سنت های ملی اين کشور با اسلام پيوند خورده. کار اين حکومت و آن حکومت هم نيست. ريشه اش به هزار و چهار صد سال پيش می رسد. اين اسلام و دامنه گسترده آن از مرز چين تا جنوب اروپا بود که موجب شد برای قرن ها فرهنگ ايرانی با بهره گيری از امکانات تمدنی و دينی اسلام در سرتاسر سرزمين مسلمانان به انحای مختلف گسترش يابد و بر تمدن های ملل ديگر مسلمان تأثيرات درازدامن بگذارد و خود تبديل به يک فرهنگ جهانی شود. کمی تاريخ بخوانيد. ادبيات بخوانيد.
اين نوشته را در پاسخ به تبليغات پوچ سايتی برانداز و البته به غایت خوش خيال باز نشر کردم که اظهار اميدواری کرده مردم ايران از آنچه آن را "هويت دو پاره ایرانی/ اسلامی" خوانده رها شوند و اينکه عناصر تشکيل دهنده هويت ايرانی در حال دگرگونی است و از اسلام و تشيع گذار خواهد کرد. خواب آشفته می بينيد. مغولان هم نتوانستند ايران و ايرانی را از هويت ايرانی/ اسلامی خود جدا کنند؛ ناچار در نهايت اسلام را پذيرفتند و با فرهنگ ايرانی/ اسلامی خود را هماهنگ کردند.خواب های آشفته می بينيد عزيزان ناکام. کشوری که فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ دارد با آنچه شما از ايران در تصور خامتان داريد به اندازه همه تاریخ چند هزار ساله اين سرزمين عزيز فاصله دارد. کتاب هایی که به زبان ساده این مطالب را توضیح داده باشد کم نیست. از همين کتاب های ساده شروع کنيد. درس خواندن را هم جدی بگيرید...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
06.04.202522:15
نقل روايات دروغ و جعل های مسلّم را پايان دهيد
بسیاری از آنچه امروز تحت عنوان تبلیغات مذهبی اعم از سخنرانی های مذهبی، نوحه خوانی ها و مداحی هاو ادبیات مذهبی تبلیغی به ویژه با گسترش شبکه های اجتماعی، اینترنت و ماهواره ها شاهد هستیم بی هیچ گفتگو تنها زمینه را برای گسترش خرافه پردازی و دوری از عقلانیت دینی و مدنی فراهم می کند. خوراک عمده آنها هم نقل احادیث بی پایه است و یا کرامات فلان عارف و بهمان عالم همراه با پردازش های قصه گونه برای گرم کردن مجالس. خیلی از این احادیث که در کتاب های غیر معتبر و گاه مجهول الهویه و ساختگی و بعضاً از ساخته های دو سه قرن اخیر نقل می شود درست وقتی مضامین آنها به فارسی ترجمه شوند معلوم می شود چه پایه خرافه پردازی را دامن می زنند. تا وقتی که این مطالب در کتاب های مهجورند خوب چندان مهم نیست. این قبیل روایات مذهبی مخصوص یک دین و مذهب خاص نیست. در طول تاریخ از این قبیل مطالب تبلیغی برای تهییج افکار عمومی و مخاطبان تا بخواهید گفته اند و نوشته اند اما همین که اینها به زبان عامه پسند ترجمه و بعد با تعابیر قصصی و شعر سرایی ها پردازش هایی جدیدی پیدا کنند و صد جور تفسیر من عندی و حاشیه ها و اضافات پیدا کنند (معمولاً تحت عنوان زبان حال و غیره) و بعد در انواع و اقسام شبکه های ماهواره ای و سایت های اینترنتی پخش و تبلیغ شوند شما آنگاه می بينيد چه اتفاقی می افتد. جز این است که نهادینه کردن خرافه اندیشی است و عدم عقلانیت در فهم دینی و ترویج خصومت های مذهبی و خشونت های زبانی و رفتاری و کینه توزی های مذهبی و صد البته بيزاری طيف وسيعی از جوانان تحصيلکرده از دين و مذهب و مناسک مذهبی؟
باری قبول دارم که در قدیم هم از این نوع تبلیغات مذهبی وجود داشت؛ از قصه پردازان و قصاص اولیه تا بسیاری از روضه خوانی های دوره قاجار که از این آفات متأسفانه مأمون نبوده اند. نگاهی باید انداخت به ادبیات دوره قاجار تا دید تا چه اندازه ادبیات مذهبی ما دچار انحطاط شده بود. بسیاری از"دگر اندیشی ها"و حتی مذهب سازی ها هم واکنشی بود به همین رویکردها. مقداری از این عقاید غلو آميز و بی پایه هم با رنگ و لعاب علمی مجال طرح می یافت، با چاشنی افکاری که ریشه اش به تفسیرهایی صوفیانه و عرفانی و صدرایی می رسید و همه گونه تأویل و استحسانات ذوقی را در تفسیر دین ممکن می کرد.؛ همراه با نقل خواب و کرامات و مقامات عرفانی فلان عالم و بهمان عارف. غلو پردازی هم که حد یقفی ندارد. همه چیز می توان گفت و هر چیزی توجیه بردار است. در همین دوره قاجار ببینید چه کتابها که در شرح و تفسیر احادیثی بی پایه و جعل مسلّم غلات نصيری و باطنی نوشته نشد مملو از همین تفسیرهای من عندی و مبتنی بر برخی اصطلاحات صدرایی و محی الدینی و شیخی.
همه اينها به کنار؛ مشکل این است که همینک دنیا تغییر کرده و مخاطب امروز مخاطب دیروزی عصر ناصری نیست. من نمی دانم اگر رفتار این چنینی این قبیل شبکه های ماهواره ای مذهبی بخواهد لا ینقطع و روز افزون ادامه پیدا کند چه بر سر قرائت عقلانی و عقلایی از دین که کسانی مانند شیخ مفید و شریف مرتضی و شیخ انصاری و آخوند خراسانی نمایندگان آن هستند خواهد آورد؟ متأسفانه این خرافه پردازی ها که نمونه های بسیار مشعشع آن در یوتیوب و شبکه های اجتماعی دین گریزی مردم و به خصوص طبقات تحصيلکرده و جوان را هم به دنبال داشته و روزی نیست که با پرسشی درباره آنها روبرو نشويم علاوه بر آن احساسات و تعصبات کور مذهبی و عدم رواداری و جبهه بندی های خودی و غیر خودی و اختلافات مذهبی ابد مدت را بیش از پیش دامن خواهد زد. بیاییم درک دینی خود را از دو حد افراط و تفریط خارج کنیم و اعتدال را در دین و مذهب پیش بگیریم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
بسیاری از آنچه امروز تحت عنوان تبلیغات مذهبی اعم از سخنرانی های مذهبی، نوحه خوانی ها و مداحی هاو ادبیات مذهبی تبلیغی به ویژه با گسترش شبکه های اجتماعی، اینترنت و ماهواره ها شاهد هستیم بی هیچ گفتگو تنها زمینه را برای گسترش خرافه پردازی و دوری از عقلانیت دینی و مدنی فراهم می کند. خوراک عمده آنها هم نقل احادیث بی پایه است و یا کرامات فلان عارف و بهمان عالم همراه با پردازش های قصه گونه برای گرم کردن مجالس. خیلی از این احادیث که در کتاب های غیر معتبر و گاه مجهول الهویه و ساختگی و بعضاً از ساخته های دو سه قرن اخیر نقل می شود درست وقتی مضامین آنها به فارسی ترجمه شوند معلوم می شود چه پایه خرافه پردازی را دامن می زنند. تا وقتی که این مطالب در کتاب های مهجورند خوب چندان مهم نیست. این قبیل روایات مذهبی مخصوص یک دین و مذهب خاص نیست. در طول تاریخ از این قبیل مطالب تبلیغی برای تهییج افکار عمومی و مخاطبان تا بخواهید گفته اند و نوشته اند اما همین که اینها به زبان عامه پسند ترجمه و بعد با تعابیر قصصی و شعر سرایی ها پردازش هایی جدیدی پیدا کنند و صد جور تفسیر من عندی و حاشیه ها و اضافات پیدا کنند (معمولاً تحت عنوان زبان حال و غیره) و بعد در انواع و اقسام شبکه های ماهواره ای و سایت های اینترنتی پخش و تبلیغ شوند شما آنگاه می بينيد چه اتفاقی می افتد. جز این است که نهادینه کردن خرافه اندیشی است و عدم عقلانیت در فهم دینی و ترویج خصومت های مذهبی و خشونت های زبانی و رفتاری و کینه توزی های مذهبی و صد البته بيزاری طيف وسيعی از جوانان تحصيلکرده از دين و مذهب و مناسک مذهبی؟
باری قبول دارم که در قدیم هم از این نوع تبلیغات مذهبی وجود داشت؛ از قصه پردازان و قصاص اولیه تا بسیاری از روضه خوانی های دوره قاجار که از این آفات متأسفانه مأمون نبوده اند. نگاهی باید انداخت به ادبیات دوره قاجار تا دید تا چه اندازه ادبیات مذهبی ما دچار انحطاط شده بود. بسیاری از"دگر اندیشی ها"و حتی مذهب سازی ها هم واکنشی بود به همین رویکردها. مقداری از این عقاید غلو آميز و بی پایه هم با رنگ و لعاب علمی مجال طرح می یافت، با چاشنی افکاری که ریشه اش به تفسیرهایی صوفیانه و عرفانی و صدرایی می رسید و همه گونه تأویل و استحسانات ذوقی را در تفسیر دین ممکن می کرد.؛ همراه با نقل خواب و کرامات و مقامات عرفانی فلان عالم و بهمان عارف. غلو پردازی هم که حد یقفی ندارد. همه چیز می توان گفت و هر چیزی توجیه بردار است. در همین دوره قاجار ببینید چه کتابها که در شرح و تفسیر احادیثی بی پایه و جعل مسلّم غلات نصيری و باطنی نوشته نشد مملو از همین تفسیرهای من عندی و مبتنی بر برخی اصطلاحات صدرایی و محی الدینی و شیخی.
همه اينها به کنار؛ مشکل این است که همینک دنیا تغییر کرده و مخاطب امروز مخاطب دیروزی عصر ناصری نیست. من نمی دانم اگر رفتار این چنینی این قبیل شبکه های ماهواره ای مذهبی بخواهد لا ینقطع و روز افزون ادامه پیدا کند چه بر سر قرائت عقلانی و عقلایی از دین که کسانی مانند شیخ مفید و شریف مرتضی و شیخ انصاری و آخوند خراسانی نمایندگان آن هستند خواهد آورد؟ متأسفانه این خرافه پردازی ها که نمونه های بسیار مشعشع آن در یوتیوب و شبکه های اجتماعی دین گریزی مردم و به خصوص طبقات تحصيلکرده و جوان را هم به دنبال داشته و روزی نیست که با پرسشی درباره آنها روبرو نشويم علاوه بر آن احساسات و تعصبات کور مذهبی و عدم رواداری و جبهه بندی های خودی و غیر خودی و اختلافات مذهبی ابد مدت را بیش از پیش دامن خواهد زد. بیاییم درک دینی خود را از دو حد افراط و تفریط خارج کنیم و اعتدال را در دین و مذهب پیش بگیریم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Reposted from:
باشگاه شاهنامه پژوهان



05.05.202520:13
#سجاد_آیدنلو:
ما به زبان محلی و مادریمان افتخار میکنیم، چنانکه به زبان ملیمان فارسی. همۀ زبانهای محلی و مادری در پیوند با زبان ملی ارزشمند هستند. اما اگر زبان دستمایهی هویتسازی و ملتسازی بشود اشتباه است. یعنی کردیزبانان عزیز ایران، هویت و ملیت و فرهنگشان ایرانی است، اما اگر با استناد به زبان کردی بگویند «ملت کرد» این اشتباه است. کردیزبانهای عزیزِ ما ایرانی هستند؛ چهاینکه بهلحاظ هویتی هیچ تفاوتی میان کردیزبان و تبریزی و سنندجی و اصفهانی و شیرازی وجود ندارد. حالا اگر زبان ترکی هم دستمایه کسانی بشود و بگویند «ملت ترک» و درپی آن یک تبریزی را از یک اصفهانی و سنندجی و کرد و شیرازی جدا کنند اشتباه است. زیرا زبانهای مادری در قالب هویت و فرهنگ ایرانی مطرح میشوند؛ و این یک نکتهی علمی است. اگر کسی مخالف اینها است، این نظر شخصی اوست، اما ما نمیتوانیم نظر شخصی را بهعنوان بیانیه و گزاره اعلام کنیم. تمامِ اهالی ایران ایرانیاند و هویت مشخص و پُرپیشینه ایرانی با زبان ملی ارزشمند فارسی و زبانهای ارزشمند مادری دارند. یک ملیت، یک فرهنگ و یک هویت به نام ایران و ایرانی.
@shahnamehpajohan
ما به زبان محلی و مادریمان افتخار میکنیم، چنانکه به زبان ملیمان فارسی. همۀ زبانهای محلی و مادری در پیوند با زبان ملی ارزشمند هستند. اما اگر زبان دستمایهی هویتسازی و ملتسازی بشود اشتباه است. یعنی کردیزبانان عزیز ایران، هویت و ملیت و فرهنگشان ایرانی است، اما اگر با استناد به زبان کردی بگویند «ملت کرد» این اشتباه است. کردیزبانهای عزیزِ ما ایرانی هستند؛ چهاینکه بهلحاظ هویتی هیچ تفاوتی میان کردیزبان و تبریزی و سنندجی و اصفهانی و شیرازی وجود ندارد. حالا اگر زبان ترکی هم دستمایه کسانی بشود و بگویند «ملت ترک» و درپی آن یک تبریزی را از یک اصفهانی و سنندجی و کرد و شیرازی جدا کنند اشتباه است. زیرا زبانهای مادری در قالب هویت و فرهنگ ایرانی مطرح میشوند؛ و این یک نکتهی علمی است. اگر کسی مخالف اینها است، این نظر شخصی اوست، اما ما نمیتوانیم نظر شخصی را بهعنوان بیانیه و گزاره اعلام کنیم. تمامِ اهالی ایران ایرانیاند و هویت مشخص و پُرپیشینه ایرانی با زبان ملی ارزشمند فارسی و زبانهای ارزشمند مادری دارند. یک ملیت، یک فرهنگ و یک هویت به نام ایران و ایرانی.
@shahnamehpajohan
24.04.202521:54
با وجود این همه انتقاد از صدا و سیما به دليل برنامه های مبتذل و بی خاصيت و ناهماهنگ با ارزش های ملی و دینی عجيب است که هنوز مديريت آن تصميم نگرفته در شيوه سازمان تحت مديريتش اصلاحی را ايجاد کند. اگر امروز تلويزيون کمترين بيننده را در ميان مردم دارد مقصر مردم نيستند. مقصر سال ها بی توجهی است به فرهنگ و سنت های ملی و دينی و اخلاقی اصيل اين مرز و بوم. به نام تعهد مشتی آدم غير متخصص را مجال دادند و دست آخر حاصلی جز ابتذال نصيبشان نشد. اين درد را کجا بايد فرياد زد؟
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
19.04.202521:12
شازده در بيانيه ای ابراز داشته: «این مذاکرات هستهای، صلحی برای خاورمیانه به ارمغان نخواهد آورد.» خاندان پهلوی در تاريخ کوتاه خودش دو کودتا، وابستگی به بیگانگان، واگذاری بحرين، استبداد و تأسيس ساواک را داشت. حال با اين اظهارات شازده منتظر السلطنه بايد به آن سوابق مشعشع حمایت از ادامه تحریم ها و مخالفت با برقراری صلح در منطقه و جهان را هم به کارنامه اين خاندان اضافه کرد. شرم آور.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
19.04.202508:03
آقای مادلونگ هر آنچه در اين مقاله درباره حکيم سمرقندی و ارتباطش با کتاب سواد اعظم گفته بر پايه اعتمادش به متن موجود و درکی نادرست از وضعيت فعلی آن است. غیر از او تقريبا همه محققان دیگر تاريخ علم کلام درباره اين متن به خطا رفته اند.
https://www.iranicaonline.org/articles/abul-qasem-eshaq/
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://www.iranicaonline.org/articles/abul-qasem-eshaq/
https://t.me/azbarresihayetarikhi
07.04.202516:57
با اين موج تحريف تاريخ با هدف فریب دادن نسل جوان چه بايد کرد؟
دامنه تحريف تاريخی سايت ها و کانال های تلگرامی و رسانه های سلطنت طلب اين روزها به مسلماتی تاريخی رسيده است که حقيقتا نمی دانم چه نامی می توان بر آن گذاشت. يکی از اين کانال ها با ادعای ارائه مطالبی درباره تاريخ ايران معاصر گمان برده موضوع مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين از قبيل خالی بندی های رسانه ای "من و تو"یی است درباره ميزان آسايش و رفاه مزعوم در دوره استبداد سياه پهلوی؛ موضوعی که با توجه به اوضاع معيشتی و اقتصادی تأسف بار ناشی از تحريم ها و ناکارامدی ها می توان درباره آن تا می شود دروغ گفت. آيا گمان برده ايد با نشان دادن دو تا سند ادعایی و اظهار چند مطلب بی ربط مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين را می توان زير سؤال برد؟ البته حق داريد. با همين ذهنيت استعماری و استبداد زده بود که در دوره پهلوی بحرين را واگذار کردند و خدا داند اگر قدرت به همان ها باز گردد بناست کدام بخش ديگر اين سرزمين چند هزار ساله را تحويل دهند؟ حالا هدفشان چيست؟ اينکه خدای نکرده کسی امروز نگويد خيانت مسلم محمد رضای پهلوی در واگذاری بحرين و شکست مفتضحانه او در اداره مذاکرات با انگلستان خود دلیلی کافی است که تا هزار سال ديگر هم کسی به پهلوی و پهلوی گرايان اداره حتی يک برگ درخت از خاک ايران را هم تحويل ندهد. کمی شرم هم خوب است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
دامنه تحريف تاريخی سايت ها و کانال های تلگرامی و رسانه های سلطنت طلب اين روزها به مسلماتی تاريخی رسيده است که حقيقتا نمی دانم چه نامی می توان بر آن گذاشت. يکی از اين کانال ها با ادعای ارائه مطالبی درباره تاريخ ايران معاصر گمان برده موضوع مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين از قبيل خالی بندی های رسانه ای "من و تو"یی است درباره ميزان آسايش و رفاه مزعوم در دوره استبداد سياه پهلوی؛ موضوعی که با توجه به اوضاع معيشتی و اقتصادی تأسف بار ناشی از تحريم ها و ناکارامدی ها می توان درباره آن تا می شود دروغ گفت. آيا گمان برده ايد با نشان دادن دو تا سند ادعایی و اظهار چند مطلب بی ربط مالکيت تاريخی ايران نسبت به بحرين را می توان زير سؤال برد؟ البته حق داريد. با همين ذهنيت استعماری و استبداد زده بود که در دوره پهلوی بحرين را واگذار کردند و خدا داند اگر قدرت به همان ها باز گردد بناست کدام بخش ديگر اين سرزمين چند هزار ساله را تحويل دهند؟ حالا هدفشان چيست؟ اينکه خدای نکرده کسی امروز نگويد خيانت مسلم محمد رضای پهلوی در واگذاری بحرين و شکست مفتضحانه او در اداره مذاکرات با انگلستان خود دلیلی کافی است که تا هزار سال ديگر هم کسی به پهلوی و پهلوی گرايان اداره حتی يک برگ درخت از خاک ايران را هم تحويل ندهد. کمی شرم هم خوب است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Reposted from:
ZEKR, MIT Shia Muslim Association



06.04.202515:54
درس گفتارهای تاریخ اندیشه و تمدن اسلامی
🌐 بصورت مجازی، به فارسی
«تاریخ اهل سنت و جماعت»، ۱۰ جلسه
حسن انصاری
موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، نیوجرسی
سه شنبه ها، ۸:۳۰ تا ۱۰:۱۵ شب (به وقت شرق آمریکا)
شروع جلسات از ۱۵ آوریل، ۲۰۲۵
چکیده:
در اين سلسه درسگفتارها به اجمال تاريخ اهل سنت و جماعت را به بحث خواهيم گذاشت. سابقه اصطلاح ترکیبی "اهل سنت و جماعت" گرچه به قرن سوم باز می گردد اما به کارگیری آن برای اشاره به عقايد يک مکتب مذهبی در اسلام نهايتا به اوائل سده چهارم قمری در خراسان قابل پيگيری است؛ اين در حالی است که تشکيل اين مکتب به عنوان يک هويت جامع دينی و سياسی حاصل سلسله ای از حوادث و تحولاتی بود که در نیمه سده پنجم شکل گرفت و زان پس تعبیر اهل سنت و جماعت تعبیر شایعی شد. با این وصف اهل سنت و جماعت به عنوان هويت جامع برای چهار مذهب فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی و نيز دو مذهب کلامی اشعری و ماتريدی تنها در سده شش قمری به ظهور پيوست. در اين سلسله درسگفتارها ريشه های اوليه عناصر مرتبط با "سنت" و "جماعت را که به سده های دوم و سوم قمری باز می گردد و همچنین نقش قدرت سياسی در شکلگيری آن و نسبت دانش و قدرت را در اين فرايند به اميد خدا به بحث خواهيم گذاشت.
Zoom Participation (webinar):
https://mit.zoom.us/j/93933325521
Meeting ID: 939 3332 5521
YouTube Live:
https://www.youtube.com/@AhlulbaytIslamicSociety
🟥 Lecture is recorded in YouTube and can be watched later on our channel with closed caption (CC) and auto-translate.
#سنت_و_جماعت
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT
🌐 بصورت مجازی، به فارسی
«تاریخ اهل سنت و جماعت»، ۱۰ جلسه
حسن انصاری
موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، نیوجرسی
سه شنبه ها، ۸:۳۰ تا ۱۰:۱۵ شب (به وقت شرق آمریکا)
شروع جلسات از ۱۵ آوریل، ۲۰۲۵
چکیده:
در اين سلسه درسگفتارها به اجمال تاريخ اهل سنت و جماعت را به بحث خواهيم گذاشت. سابقه اصطلاح ترکیبی "اهل سنت و جماعت" گرچه به قرن سوم باز می گردد اما به کارگیری آن برای اشاره به عقايد يک مکتب مذهبی در اسلام نهايتا به اوائل سده چهارم قمری در خراسان قابل پيگيری است؛ اين در حالی است که تشکيل اين مکتب به عنوان يک هويت جامع دينی و سياسی حاصل سلسله ای از حوادث و تحولاتی بود که در نیمه سده پنجم شکل گرفت و زان پس تعبیر اهل سنت و جماعت تعبیر شایعی شد. با این وصف اهل سنت و جماعت به عنوان هويت جامع برای چهار مذهب فقهی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی و نيز دو مذهب کلامی اشعری و ماتريدی تنها در سده شش قمری به ظهور پيوست. در اين سلسله درسگفتارها ريشه های اوليه عناصر مرتبط با "سنت" و "جماعت را که به سده های دوم و سوم قمری باز می گردد و همچنین نقش قدرت سياسی در شکلگيری آن و نسبت دانش و قدرت را در اين فرايند به اميد خدا به بحث خواهيم گذاشت.
Zoom Participation (webinar):
https://mit.zoom.us/j/93933325521
Meeting ID: 939 3332 5521
YouTube Live:
https://www.youtube.com/@AhlulbaytIslamicSociety
🟥 Lecture is recorded in YouTube and can be watched later on our channel with closed caption (CC) and auto-translate.
#سنت_و_جماعت
@azbarresihayetarikhi
https://sites.mit.edu/zekrmit/
@zekrMIT


05.05.202520:12
پاسخ دکتر ژاله آموزگار خویی از آذربایجان به قومگرایان:
«ما یک زبان رسمی داریم و آن هم فارسی است».
بخشی از گفتگوی استادان با دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در فرهنگستان زبان فارسی - ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
«ما یک زبان رسمی داریم و آن هم فارسی است».
بخشی از گفتگوی استادان با دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در فرهنگستان زبان فارسی - ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
24.04.202509:14
پیام تسلیت صادره از دفتر مرجع عالیقدر دینی حضرت آیتالله سیستانی (دام ظلّه) به مناسبت درگذشت پاپ فرانسیس
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب کاردینال پیترو پارولین
دبیر دولت واتیکان
با سلام و احترام
با نهایت تأسف و تأثر، خبر درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، را دریافت کردیم؛ شخصیتی که در میان ملتهای گوناگون جهان از جایگاهی معنوی والا برخوردار بود و به واسطهٔ خدمات برجستهاش در عرصهٔ صلح و مدارا، و نیز همدلی با مظلومان و ستمدیدگان در اقصی نقاط دنیا، مورد احترام همگان قرار داشت.
دیدار تاریخی ایشان با مرجع عالیقدر دینی در نجف اشرف، نقطهٔ عطفی بس مهم بود در تأکید دو سویه بر نقش بنیادین ایمان به خداوند متعال و پیامهای الهی، و نیز پایبندی به ارزشهای والای اخلاقی در رویارویی با چالشهای عظیمی که بشر در این عصر با آن روبروست. در این دیدار، بر ضرورت همافزایی تلاشها در راستای ترویج فرهنگ همزیستی مسالمتآمیز، نفی خشونت و نفرت، و تثبیت ارزشهای همدلی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و اندیشههای گوناگون، تأکید شد.
مرجعیت عالی دینی، ضمن ابراز همدردی و تسلیت به پیروان کلیسای کاتولیک در جهان به مناسبت این ضایعهٔ اندوهبار، برای ایشان شکیبایی و آرامش مسئلت مینماید و از درگاه خداوند بلندمرتبه، به فضل بیکران رحمتش، خیر، برکت و صلح را برای آنان و برای تمامی بشریت مسئلت دارد.
۲۲ شوال ۱۴۴۶ هـ.ق برابر با ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ م
دفتر حضرت آیتالله سیستانی (دام ظلّه) ـ نجف اشرف
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب کاردینال پیترو پارولین
دبیر دولت واتیکان
با سلام و احترام
با نهایت تأسف و تأثر، خبر درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کلیسای کاتولیک، را دریافت کردیم؛ شخصیتی که در میان ملتهای گوناگون جهان از جایگاهی معنوی والا برخوردار بود و به واسطهٔ خدمات برجستهاش در عرصهٔ صلح و مدارا، و نیز همدلی با مظلومان و ستمدیدگان در اقصی نقاط دنیا، مورد احترام همگان قرار داشت.
دیدار تاریخی ایشان با مرجع عالیقدر دینی در نجف اشرف، نقطهٔ عطفی بس مهم بود در تأکید دو سویه بر نقش بنیادین ایمان به خداوند متعال و پیامهای الهی، و نیز پایبندی به ارزشهای والای اخلاقی در رویارویی با چالشهای عظیمی که بشر در این عصر با آن روبروست. در این دیدار، بر ضرورت همافزایی تلاشها در راستای ترویج فرهنگ همزیستی مسالمتآمیز، نفی خشونت و نفرت، و تثبیت ارزشهای همدلی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و اندیشههای گوناگون، تأکید شد.
مرجعیت عالی دینی، ضمن ابراز همدردی و تسلیت به پیروان کلیسای کاتولیک در جهان به مناسبت این ضایعهٔ اندوهبار، برای ایشان شکیبایی و آرامش مسئلت مینماید و از درگاه خداوند بلندمرتبه، به فضل بیکران رحمتش، خیر، برکت و صلح را برای آنان و برای تمامی بشریت مسئلت دارد.
۲۲ شوال ۱۴۴۶ هـ.ق برابر با ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ م
دفتر حضرت آیتالله سیستانی (دام ظلّه) ـ نجف اشرف
19.04.202520:40
نظريه پردازی دينی و فلسفی و فرهنگی مديران دولتی
برای من هيچ چيز عجيب تر و در عين حال مضحک تر از اين نيست که مديرانی دولتی که در سرتاسر عمر به هيچ نحو، نه در تحصيلات و نه در رشته کاريشان، صلاحيت خود را در موضوعات فرهنگی و دينی و فلسفی و تاريخی نشان نداده اند (و بل مديريتی) و هيچ گواهی بر صلاحيتشان جز ادعاهای پوچ وجود ندارد بعد از چهل سال که در ساختار دولتی و مديريت هایی مانند مدير کلی و معاون وزير و وزارت و غيره بوده اند به يکباره بعد از کنار رفتن و / یا کنار گذاشته شدن از قدرت فیلشان به اصطلاح یاد هندوستان می کند و با ولعی توصيف ناشدنی در قامت نظريه پرداز و متفکر فلسفی و فرهنگی و ايرانشهری و البته با رانت شهرت و ارتباط با رسانه ها و کانال های تلگرامی خود و افکار و نظریات مشعشعشان را می خواهند از طريقی ديگر بر مردم و جامعه تحميل کنند. آقا، دست کم اين يک محدوده را برای اهلش وا گذاريد. ديواری کوتاه تر از ديوار اهالی فرهنگ و ادب و علم گير نياورده ايد؟ مدتی استراحت کنيد. باور کنيد برای سلامتی روان خودتان و آسايش مردم بهتر است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
برای من هيچ چيز عجيب تر و در عين حال مضحک تر از اين نيست که مديرانی دولتی که در سرتاسر عمر به هيچ نحو، نه در تحصيلات و نه در رشته کاريشان، صلاحيت خود را در موضوعات فرهنگی و دينی و فلسفی و تاريخی نشان نداده اند (و بل مديريتی) و هيچ گواهی بر صلاحيتشان جز ادعاهای پوچ وجود ندارد بعد از چهل سال که در ساختار دولتی و مديريت هایی مانند مدير کلی و معاون وزير و وزارت و غيره بوده اند به يکباره بعد از کنار رفتن و / یا کنار گذاشته شدن از قدرت فیلشان به اصطلاح یاد هندوستان می کند و با ولعی توصيف ناشدنی در قامت نظريه پرداز و متفکر فلسفی و فرهنگی و ايرانشهری و البته با رانت شهرت و ارتباط با رسانه ها و کانال های تلگرامی خود و افکار و نظریات مشعشعشان را می خواهند از طريقی ديگر بر مردم و جامعه تحميل کنند. آقا، دست کم اين يک محدوده را برای اهلش وا گذاريد. ديواری کوتاه تر از ديوار اهالی فرهنگ و ادب و علم گير نياورده ايد؟ مدتی استراحت کنيد. باور کنيد برای سلامتی روان خودتان و آسايش مردم بهتر است...
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Reposted from:
یادداشت های حسن انصاری



18.04.202504:04
با فؤاد افرام بستانی. در منزلش. گمان می کنم سال ۷۲ شمسی بود. با شادروان حیدر بوذرجمهر رفتیم پیش او. زمانی رئیس دانشگاه لبنان و همچنین سر ویراستار دانشنامه بستانی در بیروت بود. از مهمترین شخصیت های مسیحی لبنان در سده بیستم.
07.04.202516:50
یک نمونه از صدها مورد خیانت مسلّم حکومت استبدادی، کودتایی و وابسته پهلوی ها در ايران
Reposted from:
یادداشت های حسن انصاری

06.04.202510:01
خط غلو و تمايز آن با مذهب اماميه از ديدگاه مسعودي
مسعودی در مروج الذهب (ج 4، ص 322) در بحث از پيروان محمد فرزند امام صادق (ع) تعبيری دارد که نشان می دهد برای او که کتابش را اندکی پس از شروع عصر غيبت کبری می نوشته خط غلو شيعی از آنچه او "اماميه" می خوانده (و البته منظورش صرفا دوازده اماميان نيست) متفاوت قلمداد می شده: وظهر في أيام المأمون بمكة ونواحي الحجاز محمد بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين وذلك في سنة مائتين ، ودعا لنفسه ، واليه دعت الشميطية من فرق الشيعة وقالت بإمامته وقد افترقوا فرقاً : فمنهم من غَلا ، ومنهم من قصّر وسلك طريق الإمامية. معمولا منابع فرق شناسی اماميه را جدا از فرق غلات شيعی قرار می دهند. آنچه در عبارت مسعودي مهم است اين است که غلو را در برابر تقصير قرار داده و می گويد اماميه اهل غلو نبوده و به نقطه مقابل آن يعنی تقصير باور دارند. روشن است که منظور از اصطلاح تقصير اينجا عنوانی است که غلات برای مخالفان غير غالی خود قرار داده بودند. اماميه خود را مقصره نمی خواندند. در واقع ماهيت مذهبی اماميه تقابل با انديشه غلات شيعی بود. توضيحش را در بحث غلات بايد گفت.
مسعودی در مروج الذهب (ج 4، ص 322) در بحث از پيروان محمد فرزند امام صادق (ع) تعبيری دارد که نشان می دهد برای او که کتابش را اندکی پس از شروع عصر غيبت کبری می نوشته خط غلو شيعی از آنچه او "اماميه" می خوانده (و البته منظورش صرفا دوازده اماميان نيست) متفاوت قلمداد می شده: وظهر في أيام المأمون بمكة ونواحي الحجاز محمد بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين وذلك في سنة مائتين ، ودعا لنفسه ، واليه دعت الشميطية من فرق الشيعة وقالت بإمامته وقد افترقوا فرقاً : فمنهم من غَلا ، ومنهم من قصّر وسلك طريق الإمامية. معمولا منابع فرق شناسی اماميه را جدا از فرق غلات شيعی قرار می دهند. آنچه در عبارت مسعودي مهم است اين است که غلو را در برابر تقصير قرار داده و می گويد اماميه اهل غلو نبوده و به نقطه مقابل آن يعنی تقصير باور دارند. روشن است که منظور از اصطلاح تقصير اينجا عنوانی است که غلات برای مخالفان غير غالی خود قرار داده بودند. اماميه خود را مقصره نمی خواندند. در واقع ماهيت مذهبی اماميه تقابل با انديشه غلات شيعی بود. توضيحش را در بحث غلات بايد گفت.


05.05.202518:56
تصحيح جديد و انتقادی از رجال ابن الغضائري (الضعفاء) در شماره 9 مجله مطالعات شيعی بريل. بر اساس چند نسخه و از جمله نسخه اصل کتاب. متأسفانه چاپ قبل مشکلات متعدد داشت. در شماره هشتم مجله ترجمه انگليسی متن همراه با مقدمه ای تفصيلی درباره تاريخ رجال نویسی شیعی منتشر شد.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://t.me/azbarresihayetarikhi
20.04.202504:19
غريب اين است که در نسخه های خطی و چاپی کتاب السواد الأعظم سندهای متعددی عموما با تحريفاتی متعدد نقل شده اما از همين سندها و مقايسه آنها روشن می شود که نويسنده کتاب هر که بوده (شايد با کنيه ابو القاسم؛ و همين موجب خطای نسخه برداران و مترجمان کتاب در سده های بعد شده و او را با حکيم ابو القاسم اسحاق سمرقندی يکی گرفته اند) از راويان شخصی بوده به نام ابو يعقوب يوسف بن معروف بن جبير الإشتيخني النّسفي که مدتی کوتاه قبل از سال 360 ق از دنيا رفته (نک: تاريخ الاسلام ذهبي، 26/ 240). کسانی که از اين الإشتيخني روايت می کرده اند حدود سال 400 ق تاريخ مرگشان بوده (نمونه: سمعانی، الأنساب، 5/701) و نیز کسی مانند ابو سعد عبد الرحمن بن محمد بن محمد بن عبد الله بن إدريس الإدريسي الإستراباذي، نويسنده معروف تاريخی برای سمرقند که در 405 ق به خاک رفته گاهی با يک واسطه و گاهی بدون واسطه از اين الإشتيخني نقل روايت می کند (نک: القند نسفي، ص 198 و 352). بنابراين چگونه ممکن است که نويسنده السواد الأعظم ابو القاسم حکيم سمرقندی باشد که بين سال های 260 تا 342 ق زنده بوده و در سال اخیر در کهنسالی از دنیا رفته؟
وانگهی خود آقای ماهر جرار در تعليقات متن در يکجا (ص 91) سال مرگ ربيع بن حسّان الکسّي را به درستی سال 302 ق قلم برده اند. اين شخص در سند کتاب ما استاد و شیخ روايت الإشتيخني است و نويسنده السواد الأعظم به واسطه او از اين ربيع بن حسّان نقل روايت می کند. چطور ممکن است که نويسنده کتاب السواد الأعظم حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد که خود در واقع معاصر جوانتر ربيع بن حسّان است که در همان سمرقند هر دو می زيسته اند؟
با کمی دقت آقای ماهر جرار می توانست تنها بر اساس سندهای کتاب السواد الأعظم به اين نتيجه برسد که نويسنده کتاب السواد الأعظم نمی تواند حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد.
جالب اين است که همه محققان و از جمله ويلفرد مادلونگ به خطا کتاب السواد الأعظم را تأليفی از زمان امير اسماعيل سامانی و از حدود سال 290 ق فرض کرده اند. با اين خطای بزرگ مادلونگ و فان اس و دیگران در واقع تاريخ تحولات برخی عقاید اهل سنت و جماعت در خراسان را که ارتباط وثیقی با تاریخگذاری متن السواد الأعظم دارد برای حدود نود سال به عقب برده اند. اين در حالی است که اين کتاب بايد اواخر دوران امير نوح بن منصور سامانی در اواخر سده چهارم نوشته شده باشد و البته بعدها هم با کلی زیادات و اصلاحات در سده ششم قمری به فارسی ترجمه شده است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
وانگهی خود آقای ماهر جرار در تعليقات متن در يکجا (ص 91) سال مرگ ربيع بن حسّان الکسّي را به درستی سال 302 ق قلم برده اند. اين شخص در سند کتاب ما استاد و شیخ روايت الإشتيخني است و نويسنده السواد الأعظم به واسطه او از اين ربيع بن حسّان نقل روايت می کند. چطور ممکن است که نويسنده کتاب السواد الأعظم حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد که خود در واقع معاصر جوانتر ربيع بن حسّان است که در همان سمرقند هر دو می زيسته اند؟
با کمی دقت آقای ماهر جرار می توانست تنها بر اساس سندهای کتاب السواد الأعظم به اين نتيجه برسد که نويسنده کتاب السواد الأعظم نمی تواند حکيم ابو القاسم سمرقندي باشد.
جالب اين است که همه محققان و از جمله ويلفرد مادلونگ به خطا کتاب السواد الأعظم را تأليفی از زمان امير اسماعيل سامانی و از حدود سال 290 ق فرض کرده اند. با اين خطای بزرگ مادلونگ و فان اس و دیگران در واقع تاريخ تحولات برخی عقاید اهل سنت و جماعت در خراسان را که ارتباط وثیقی با تاریخگذاری متن السواد الأعظم دارد برای حدود نود سال به عقب برده اند. اين در حالی است که اين کتاب بايد اواخر دوران امير نوح بن منصور سامانی در اواخر سده چهارم نوشته شده باشد و البته بعدها هم با کلی زیادات و اصلاحات در سده ششم قمری به فارسی ترجمه شده است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi


19.04.202517:40
آقای ماهر جرار اخيرا متن کتاب السواد الأعظم در تحرير عربی آن را با مقابله چندين نسخه و با مقدمه ای مفصل منتشر کرده اند. در اين چاپ باز اين خطا تکرار شده که کتاب تأليف حکيم ابو القاسم سمرقندی است. متأسفانه در اين چاپ تصحيح به صورت تلفيقی انجام شده و تحريرهای مختلف متن عربی که حاصل روايت های متفاوت و ورسيون های اصلاح شده بعدی است در سازواره انتقادی به شکل واضحی از هم تفکیک نشده اند.
https://www.degruyterbrill.com/document/doi/10.31826/9781463240820/html
https://t.me/azbarresihayetarikhi
https://www.degruyterbrill.com/document/doi/10.31826/9781463240820/html
https://t.me/azbarresihayetarikhi
10.04.202516:38
هانری کوربن و درک غیر قابل اعتماد او از تاریخ فلسفه اسلامی
هانری کوربن فهم ما را از فلسفه اسلامی و بل عقلانیت فلسفی در اسلام مخدوش کرد. تاریخ فلسفه او همه چیز هست الا تاریخی تحلیلی از فلسفه اسلامی. من یکبار نوشتم اگر می خواهید فلسفه اسلامی را نفهمید حتما کوربن بخوانید. او فلسفه ابن سینا را در پرتوی فلسفه سهروردی و فلسفه سهروردی را در پرتوی فلسفه آخوند ملا صدرا و فلسفه ملا صدرا را در پرتوی مکتب شیخی می فهمید. به تعبیر مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی سبب شد تا فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه آخوند را در غرب بیشتر در شمار علوم غریبه و علوم جفر و حروف بفهمند. شیعه شناسی او هم در حقیقت آیین پاسداشت تفکر غالیانه بود. سال هاست ما در ایران گرفتار خوانش کوربنی از فلسفه هستیم. کتاب های او را نه یکبار که چند بار ترجمه کرده ایم و همچنان در این مسیر کوشاییم. عیبی هم ندارد. عیبش آن است که سخنان دیگران از مخالفان او را هم باید بشنویم و بخوانیم اما این کار را نمی کنیم. کما اينکه کمتر تلاش می کنيم فلسفه اسلامی را در بافتار اصول يونانی آن و سهم فيلسوفان مسلمان مانند فارابی و ابن سينا در شرح و تفسیر فلسفه های ارسطویی و اسکندرانی بفهميم؛ زمينه ای که در آن نوشته های کوربن در سنت های دانشگاهی اصلا مورد اعتنا نيست. خوشبختانه امروز تحقيقات فلسفه اسلامی و به ويژه ابن سينا شناسی در دنيا به تدریج دارد صورت علمی تری به خود می گيرد و در چارچوب سنت های فلسفی مورد مطالعه قرار می گيرد. با ابن سينا شناسی است که می توانيم سهم تمدن اسلامی را در تاريخ تفکر فلسفی از يونان به اين سو به درستی درک کنيم و مساهمت مهم فيلسوفان مسلمان را در تاريخ تفکر معاينه نشان دهيم. اين کار هم با دقت در متن ها، تصحيح مجدد متون، بررسی دقیق ترجمه های سريانی و عربی از متون فلسفی يونانی و اسکندرانی و سهم ابن سينا در فلسفه لاتينی ممکن است و نه با مطالعه آثار هانری کوربن درباره فلسفه اسلامی. برای فهم و درک تاریخی از تشیع و فلسفه شیعی و اسلامی ما نیازی به کوربن نداریم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
هانری کوربن فهم ما را از فلسفه اسلامی و بل عقلانیت فلسفی در اسلام مخدوش کرد. تاریخ فلسفه او همه چیز هست الا تاریخی تحلیلی از فلسفه اسلامی. من یکبار نوشتم اگر می خواهید فلسفه اسلامی را نفهمید حتما کوربن بخوانید. او فلسفه ابن سینا را در پرتوی فلسفه سهروردی و فلسفه سهروردی را در پرتوی فلسفه آخوند ملا صدرا و فلسفه ملا صدرا را در پرتوی مکتب شیخی می فهمید. به تعبیر مرحوم حاج آقا مهدی حائری یزدی سبب شد تا فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه آخوند را در غرب بیشتر در شمار علوم غریبه و علوم جفر و حروف بفهمند. شیعه شناسی او هم در حقیقت آیین پاسداشت تفکر غالیانه بود. سال هاست ما در ایران گرفتار خوانش کوربنی از فلسفه هستیم. کتاب های او را نه یکبار که چند بار ترجمه کرده ایم و همچنان در این مسیر کوشاییم. عیبی هم ندارد. عیبش آن است که سخنان دیگران از مخالفان او را هم باید بشنویم و بخوانیم اما این کار را نمی کنیم. کما اينکه کمتر تلاش می کنيم فلسفه اسلامی را در بافتار اصول يونانی آن و سهم فيلسوفان مسلمان مانند فارابی و ابن سينا در شرح و تفسیر فلسفه های ارسطویی و اسکندرانی بفهميم؛ زمينه ای که در آن نوشته های کوربن در سنت های دانشگاهی اصلا مورد اعتنا نيست. خوشبختانه امروز تحقيقات فلسفه اسلامی و به ويژه ابن سينا شناسی در دنيا به تدریج دارد صورت علمی تری به خود می گيرد و در چارچوب سنت های فلسفی مورد مطالعه قرار می گيرد. با ابن سينا شناسی است که می توانيم سهم تمدن اسلامی را در تاريخ تفکر فلسفی از يونان به اين سو به درستی درک کنيم و مساهمت مهم فيلسوفان مسلمان را در تاريخ تفکر معاينه نشان دهيم. اين کار هم با دقت در متن ها، تصحيح مجدد متون، بررسی دقیق ترجمه های سريانی و عربی از متون فلسفی يونانی و اسکندرانی و سهم ابن سينا در فلسفه لاتينی ممکن است و نه با مطالعه آثار هانری کوربن درباره فلسفه اسلامی. برای فهم و درک تاریخی از تشیع و فلسفه شیعی و اسلامی ما نیازی به کوربن نداریم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Reposted from:
چرا ملتها شکست میخورند؟



07.04.202516:45
وقتی اصلاحات ارضی شد، شاه دسته دسته از این لولهها که سند مالکیت بود، به هر کدام از روستاییها میداد و یک کاغذی هم دادند به مالکین که دولت پول زمین شما را هشت ساله از زارع میگیرد و به شما پرداخت میکند. مالکین رفتند و مملکت ماند با عدهای زارع. فصل کشت رسید، و دولت گفت، خب زارعین! بروید و بکارید. زارعین گفتند، ما بذری نداریم. دولت گفت، پس سالهای قبل چه میکردید؟ گفتند، سالهای قبل ارباب انباری برای بذر داشت، از او میگرفتیم. لاجرم دولت سراغ وزارت کشاورزی آمریکا رفت تا بذر قرض کند. بعد آمدند گفتند، حالا چگونه محصولات را بفروشیم؟ دولت مامورین وزارت کشاورزی را که هیچوقت کشاورزی نکرده بودند، میفرستد تا به روستاییان آموزش بدهند! آخر سال هم یک دهم سال قبل گندم برداشت نشد. ناچار دولت ایران دست به دامن دولت آمریکا شد که به ما گندم بفروشید! آمریکا هم نه گندم سال جاری یا پارسال خود را بلکه از سیلوی چهارم به ما گندم فروخت. ایران تا قبل از اصلاحات ارضی تولیدکننده گندم مورد نیاز خود بود اما با اصلاحات ارضی همه چیز از بین رفت.
رضا نیازمند؛ معاون وزیر اقتصاد در دههٔ ۱۳۴۰
Shown 1 - 24 of 105
Log in to unlock more functionality.