حقیقت این است که احوال وطن خوش نیست و ما در یکی از گرهگاههای مهم تاریخ این سرزمین ایستادهایم. اوضاع تقریبا مشابه قبل از مشروطیت است که بحرانهای فزایندهای رخ نمود و منجر به ناآرامیهای گوناگونی در سرتاسر ایران شد. ناظم الاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان به تشکیل گروههای مبارز زیرزمینیای اشاره میکند که میکوشیدند این ابربحرانها را به گوش پادشاه و صدراعظم برسانند، بلکه قبل از گسترش نارضایتیها و جاری گشتن سیل، تدبیری بیاندیشند.
در زیر بخشی از صورت لایحهٔ انجمن مخفی را میآورم که در آن زمان منتشر شد و دردمندانه از عین الدوله میخواهند که برای حل مشکلات ایران کاری کند. اگرچه متعلق به صد سال قبل است اما حقیقتا سخن تازهای است. امید که گوش شنوایی بیابد. اگرچه... «صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعونَ».
«...ای مقوی اعصاب ملیّه، چرا در حق فرزندان مجازی پادشاه فکری نمیفرمایید؟ چرا عاقبت ملت را منظور نمیدارید؟ چرا به شکرانهٔ نعمت خداوندی، مملکت را از ورطهٔ خطر و گرداب هلاکت نجات نمیدهید؟ مگر نشنیدید که دولت و ثروت و قدرت و حرمت ملی از دست رفته، و از یکصد و شصت کرور جمعیت مشتی چند باقی مانده، و اراضی آباد ما مخروب شده، و افکار آزاد ما معیوب گشته. حقوق ما را تصاحب کردهاند، و حدود ما را تغاصب نموده، کلیه بلاد فاسد و بازار تجارت کاسد است؟ مگر نمیشنوید فریاد مظلومان را از دست حکام ظالم؟ مگر نمیدانید امسال پانصد نفر دختر ایرانی به ترکمان فروخته شده؟ مگر خبر ندارید که هر ساله کرورها مردم ایران به روسیه و عثمانی و هند میروند و رعیت خارجه میشوند؟ مگر اطلاع ندارید که پول ما تنزل کرده، مگر ندیدید که سرباز دولت از گرسنگی، حمالی و هیزمشکنی میکند؟ مگر مطلع نیستید که عقلای مملکت و دانشمندان ملت و اشخاص با تربیت بیکار و معطل در گوشه فقر خزیده و خاکساری وزیدهاند، و مردمان جاهل و عوام، دخیل امور و متصدی مهماتند، و علم را مسخره میکنند، و جهالت را اسباب شرافت و شرارت را مایه شهامت میدانند؟...»
خَتَمَ اللَّهُ عَلىٰ قُلوبِهِم وَعَلىٰ سَمعِهِم وَعَلىٰ أَبصارِهِم غِشاوَةٌ وَلَهُم عَذابٌ عَظيمٌ.
منبع: تاریخ بیداری ایرانیان(تاریخ مشروح و حقیقی مشروطیت ایران)، ناظم الاسلام کرمانی، جلد یکم، موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۷۱، ص۲۲۴ـ۲۲۵.
✍بهادر قاسمی
@shahnamehferdowsiii