Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
ایران تورکلرینین تاریخی avatar
ایران تورکلرینین تاریخی
ایران تورکلرینین تاریخی avatar
ایران تورکلرینین تاریخی
21.04.202507:31
هنوز هم در آرزوی اینم که هوای دشت آق قالا را از سنت چمنهای یا خدمنهای کندیمیز بنگر و در یک صبح بهاری با هوای ابری و نم نم ریز و آهسته باران همانتد آن روز که شاید سال ۱۳۵۳ بود بنگرم و بدون چتر در زیر باران شاهد جنب جوش جنگ کالچالار و یا بوغالار باشم که هر یک برای زور آزمایی و تصاحب ماده همراه خود را داشتند یا کاوان شیر ده که تازه از شیر گیری و آخور و یا شیردادن گوساله هایشان تن و شیردانشان خالی شده بود و با حرص ولع بدنبال علف بودند تا چیزی خورده و جبران شدید نیاز نوزادان و یا در اصل خواسته صاحبانشان را با نیاز داخلی شان را بر آورد نمایند و من برای هر عمل این حیوانات لذت برده بیش از هر چیز و هر کس خوشحال و سرحال می شوم .
امروز گله گتوهای کندیمیز می بایست به کوهستان برده شوند آنجا علف زیاد و بکری هست اما راهی که این همه گله از آن بگدرتد کافی نیست از وجود تمامی بچه هایی که در این راستا مشغولند بهره گیری می شود گله به چند دسته ده بیست تایی تقسیم می سشود هر کس یک دسته از کله را راه انداختی بدون اینکه فرصت ورود به مزارع را داشته باشند آنها را هی می کنند . گله به دره خاخوتها در پایین خیردا شوش می رسند علف به وفور وجود دارد با حرص و ولع می خورتد تا ظهر شکم همه گله باد کرده بود و لازم بود آب بخورند یعنی به سمت دست هدایت شوند هنوز هوا ابری و نم نن باران تن تک پوش جان ما دا با ترنک می نوازد چه روزی و چه لذتی.
19.04.202523:02
جنگ نقده و اهمیت تاریخی آن:
تاریخ علمی است ملتها با دانستن آن اسباب ترقی و تنزل گذشتگان خود را میاموزند. هر ملتی تاریخ نداند چون کودکی ماند که پدر و مادر و نیاکان خود را نشناسد ... بدیهی است که پیش آمد حال آیندگان را هم نخواهد دانست.
در خلع تاریخ ملتها مجبور به تکرار مصائب و حوادث روزگار خواهند بود.
ولی چرا اشخاصی در خصوص واکاوی تاریخ چنین می پندارند که گذشته را برای مصلحت مناسبات زندگی امروز نباید دوباره باز سازی یا یاد آوری نمود. که طرح دوباره این مسائل موجب اختلاف اقوام و غیره می شود.
آیا این گونه افراد مطمئن هستند تعهدی بر این هست آنچه که در گذشته اتفاق افتاده دوباره پیش نیاید؟ یا خود ساز دوباره رشد و خود نمایی ننماید؟.
اهمیت موضوع در همین جاست. همچنانکه تاریخ تکرار شده است حوادث تاریخی نیز همچنان در شرایط مساعد همانند گذشته خلق شده و خود نمایی کرده است. لازم است باهوشیاری جامعه و هشدار به نهادهای اجتماعی که میتوانند از روند بروز حوادث و فجایاجلوگیری نمایند مرتب مراتب را تذکر داد و آنها را آماده نمود که بطور قطع و یقین از بروز و پیش آمد فجایع جلو گیری گردد.
بحث مسئله مسائل مناطق آذربایجان غربی درست یکی از همان مسائل حساس و حاد هست که بزنگاهی خود نمایی کرده و همچنان محتمل است خود نمایی کند. و این ادعا تجربه تکرار دهها بار این حادثه در گذشته نه چندان دور تاریخ این منطقه بلا خیز است.
تعدادی از اشخاصی در نقده یا سولدوز که عمدتا هم بقول خودشان قراپاپاق هستند ناراحت و نگران از طرح و بیان فاجعه جنگ نقده در 1358.1.31 می باشند. اما این افراد شاید بدلیل عدم آگاهی به مسائل گذشته تاریخ و یا علاقه وافر به خواب ندانم کاری چنین می پندارند که تمام موضوع جنگ نقده همان اتفاقی است که چند سال پیش اتفاق روی داد و تعدادی شاهد آن واقعه بودند و یا از بزرگان و شاهدان خود شنیده اند. بدون اینکه از گذشته ها چیزی بدانند و یا تحلیلی بر موضوع داشته باشند.
واقعیت موضوع جنگ نقده حتی این نیست که دوست ارجمند ما جناب یگانه آنرا با عنوان (جنگ نقده) به نگارش در آورده اند بلکه آن نوشته حوادث و اتفاقات سه روزه این ماجرا است.
آن چیزی که در طول اقامت. 200 ساله قراپاپاقها از بدو ورود در این منطقه بوقوع پیوسته است ریشه عمیقی در دل تاریخ منطقه دارد.
جنگ سال 1358 اولین این حادثه شوم نبود که واکاوی نشود و اعتمادی هم نیست با توجه به هیستری و روندی که برای توسعه خاکی که مدعیان دارند آخرین این فاجعه نیز باشد.
در واقع جنگ نقده تا بحال دهها بار تکرار شده است و آخرین آن در سال 1358 اتفاق افتاده است.
من به علاقه مندان این موضوع جهت آگاهی و اطلاع نسبی مطالعه بخش آخر کتاب فرود خسروی را پیشنهاد می کنم . همان بخش دوباره نویسی شده کتابچه (حرب الحسن) یادداشتها و یادگار بزرگ مردی از قراپاپاق حسنخان سرتیپ فرمانده سوار قراپاپاق ها که 70 سال برروی زین اسب نشست و برای حفظ حریم و تمامیت ارضی و ناموس قراپاپاق و سولدوز پاسداری داد و بی امان با غارتگران و دزدان مال و مواشی مردم جنگید و تجربیات خود را در آن کتابچه و بیادگار گذاشته است و منبع خوبی برای آگاهی و مطالعه است.
آری جنگ نقده زمانی شروع شد که نقی خان سرتیپ بجای اجرای فرمان عباس میرزا و دفع بلباسها دلسوزی کرد و طایفه مامش را بنا به درخواست آنها زیر بال گرفت و به عباس میرزا قول داد که آنها را زیر فرمان آورده و ملتی مطیع و وفاداری برای حاکمیت نماید. اما نشد و جنگ نقده از همان زمان چاشنی خورد.
جنگ نقده زمانی شروع شد که همان پناه جویان که تمام امنیت خود از خیر سر جانبازان و قهرمانان قراپاپاق بدست آورده بودند به محض مرگ نقیخان سرتیپ ازدهام آورده قلعه مهدیخان فرزند نقیخان را برسرش خراب کردند.
و بعدها دهها حوادث ریز و درشت از سال 1200 تا 1250 که نگارش آن خارج از حوصله این مقال است پیش آوردند.
یا جنگ نقده زمانی شروع شد که عزیزخان مکری با تمام حرص و ولع کل املاک ساوجبلاغ را تملک نموده بود قصد تملک خاک سولدوز را داشت و برای تسلط به آن با همکاری برادر زاده اش پاشاخان شجاع الملک حاکم ساجبلاغ و با هم دستی فرد شروری چون حمزه آقا منگور قصد نابودی سوار قراپاپاق را کرد و در یک ماموریت ساختگی 75 تن از بهترین نیروهای سوار و پیاده قراپاپاق را در نزدیکی ساوجبلاغ به قتل رساند و تنها با هوشیاری حسنخان سرتیپ بود نتوانست منطقه سولدوز را قتل و غارت و نابود کند.
جنگ نقده زمانی اتفاق افتاد که عبدالقادر شمزینی پسر دوم شیخ عبیدالله چهار نعل با اسبان و غارتگران همراه خود خاک سولدوز را از دربند تا ممیند جولانگاه خود کردند و دهها نفر از فرزندان این ملت در جنگ و مقابله با آنها کشته شدند و صدها خانوار از ناامنی و وحشت به مکانهایی دور پناه بردند.
جنگ نقده زمانی پیش آمد که عمرخان شکاک و شیخ طه فرزند شیخ عبدالقادر شمزینی بدستور اسماعیل سمیتقو
19.04.202522:40
شرارت اکراد در مناطق شمال غرب و تشکیل حزب دمکرات کردستان
بخش اول:
دولت استعماری انگلیس برای ناتوان و ناکارآمد نشان دادن حکومت قاجارها تمام تلاش خود را بکار می‌گرفت تا تمام مناطق مرزی کشور را ناامن نماید و شرارت این اشرار را رنگ و بوی ملی می‌داد و چه‌بسا بعد از گذشت یکصد سال امروز این اهداف بجای خود می‌نشیند. پس‌ازآن که استعمار انگلیس مطمئن شد فرد موردنظر خود را برای جایگزینی حکومت احمدشاه قاجار یافته است همزمان با پیش برد اهداف حکومت دست‌نشانده خود به فکر تغییر سیاست و جایگزین تأمین امنیت ملی به‌جای ناامنی را طرح نمود و بعد از روی کار آمدن رضاخان سیاست بکلی چرخید این بار مسئله اصلی تأمین امنیت مرزهای ملی کشور و اولی‌تر مسئله امنیت ملی بود و در منطقه شمال غرب که چندین سال ناامنی امان مردم را بریده و تمام هستی مردم را از دستشان ربوده بود در این زمان اعاده امنیت برگشت حیات دوباره به مردم منطقه بود و به جد مردم را ترغیب می‌نمود که از این سیاست‌ به‌ظاهر جذاب اما در باطن مزورانه انگلیس حمایت نمایند.
در داخل مملکت و حکومت پوشالی اوضاع را چنان مساعد کردند فردی مثل رضاخان را از اسطبل سفیر هلند به دربار پادشاهی رساندند نه‌تنها اعتراض آن‌چنانی نشد بلکه نخبگان جامعه به‌افتخار وارد کابینه حکومتی شدند استعمار بریتانیا تلاشش بر این بود هر چه زودتر حاکمیت این فرد را تثبیت کند. حتی برای موفقیت خود پای «لورنس» را نیز به منطقه شمال غرب کشاندند و در جنگ ساری داش لورنس عملیات را به نفع اکراد پایان داد و فردی چون سردار ارشد قره‌داغی اولین قربانی آن طرح شد. اما گویا این آخرین بازی موش و گربه بود که انگلیس با عروسک‌های خود می‌کرد و این بار اسماعیل شکاک در غالب نام سمیتکو که خودشان نیز معنی واقعی آنرا نمی‌دانند از یک خدمتگزار بزرگ انگلیس باتمام خدمات صادقانه‌اش به مهره‌ای سوخته و تاریخ گذشته بدل شد. تا اینجا که شرارت و غارت اكراد را رنگ و بوی ملی و گاه مذهبی می‌دادند در یک مقطع تاریخی معنای شرارت به خود گرفت. افراد خودفروشی چون سميتکو که با عاملیت روس و انگلیس به‌تنهایی محور شرارت و غارت در منطقه آذربایجان شده بود، باروی كار آمدن رضاخان به توصیه کنسول انگلیس از کشور فراری شده و در خاک عراق پناهنده خود انگلیسی‌ها شد. دوباره به دامن مادر خویش برگشت. باروی كار آمدن حكومت پهلوي در داخل کشور سیاست‌ تبعیض نژادی شوونیزم فارس طراحی و سازمان‌دهی شد. فشار و توهین و تحقیر بر ملل غير فارس آغاز گردید و به‌زودی جایگاه قانونی نیز به خود گرفت.
اسماعیل سمیتکو که از کشور متواری شده بود به امید یافتن یک حامی دیگر به نیات پلید خود ادامه می‌داد درنهایت تصمیم به نابودی وی گرفته شد و در بیست هفت‌تیر ماه هزار سیصد و نه در اشنویه به زندگی منحوسش پایان داده شد.
پهلوان‌های پنبه‌ای چون خورشید آقای هرکی هم در کنار سمیتکو کشته شد و اما عمرشکاک زیندشتی بعد از سال‌ها تازه به هدف و آرزوی خود رسیده بود فرار کرده مدتی گم‌وگور شد و بعدها دستگیر و چند سالی هم در هتل اوین تهران مهمان رضاخان بود بعد از کشته شدن سمیتکو اعتراض مهمی که اکراد داشتند ماجرای سال 1307 قانون اجبار لباس متحدالشكل و كلاه پهلوي بود به مرحله اجرا گذاشته شد این بار رئيس ايل منگور«ملا خليل» با آن مخالفت کرد و در مقابل شوونیزم مخالفت خود را نشان داد هرچند ملا خلیل کشته شد ولی اثر این حرکت سبب شده کردها در عهد خود پای بند بمانند.
بازیگردانان منطقه قرن‌ها بود نگران حکومت ترکان و ملت ترک بودند با از کار انداختن امپراتوری عثمانی و در کنار خاقان‌های قاجار به فکر کنترل ملت‌های ترک بودند و برای این امر نیاز به حصاری داشتند که هم ارتباط دو ملت تورک عثمانی با آذربایجانی را قطع کنند از ابزار دم دستشان برای این امر بهره جستند اما جمعیت کم اکراد تأمین اهداف بلندمدت انگلیس را نمی‌نمود برای جبران این جریان با طرح انگلیس گروه‌های زیادی از اكراد عراقی بنام «بارزاني» و «هرکی » و غیره در چندین مرحله وارد شهرهای شمال غرب آذربایجان کردند و این طوایف غیر مدنی هر بار با ورود خود منطقه را ملتهب نموده و هر بار ورودشان همراه غارت و شرارت بوده و موجب ناامنی منطقه می‌شدند. و این مهاجرت‌ها گذشته از ایجاد حصار بین مردم ترک دو کشور همسایه باهدف دیگری چون تغيير تركيب جمعيتي شهرهاي شمالی آذربایجان پیش برده می‌شد.
Reposted from:
Qafqazpress avatar
Qafqazpress
رئیس جمهور فرانسه امانوئل ماکرون:

ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان علیرغم موضع خود در خصوص آغاز مذاکرات اوکراین و اتحادیه اروپا مورد احترام قرار گرفت. اکنون او باید به اتحادیه اروپا نیز احترام بگذارد.

اوربان نباید برای گروگان گرفتن اتحادیه اروپا تلاش کند. ماه های آینده برای مجارستان و اتحادیه اروپا تعیین کننده خواهد بود.
19.04.202509:25
و اما چرا با این همه حیله و ترفند خواستند دو نفر از اکراد وارد میدان شوند؟ قومیتی که امروزه شعارش و نمود نمادش در مجالس و محافلشان نام و یا تابلوی دیوارشان را تصویر یک جنایتکار بالفطره چون سمیتقو یا عمر شکاک زیندشتی و امثالهم ها مزین می کند، انتظار می رود چه کسانی را وارد میدان مثلا حق طلبی کنند. این چنین تفکرات بهترین گزینه هایش می تواند همین دونفر باشند که ذاتا هزار چهره و بشدت قوم گرا و با تمام نیت بفکر حذف مردم آذربایجان باشد. لذا برای این امر هم از پرنفوذ ترین و دغل بازترین مهره های خود برای کاندیداتوری بمیان می کشند که از نظر اخلاقی پای بند چیزی باشند و نه سواد انچنانی که بخواهند در امر نمایندگی شایسته آن میئولیت باشند و نتیجتا بعد از گذشت یک سال و خرده ای این دو نماینده ثابت کردند که واقعا در حد و اندازه این امر نبوده و نیستند و تفکرشان از عشیره شان به فراتر نرفته است اینها حتی برای نمایندگی بخشداری هم ناتوان هستند چه برسد به نماینده یک میلیون و دویست هزار نفری یک کلانشهر که از نظر جغرافیایی و منابع نیز به نسبت جمعیت و درآمد اقتصادی از با توانمندترین شهرستانهای کشور است . تمام عملکرد این دونماینده تا به امروز خلاصه شده است دیدار از روستاهای صومای، برادوست، ترگور و مرگور ، طرح ایجاد پستهای امداد و بهداشت در آن مناطق ، تاسیس و تجهیز مدارس آن مناطق، ایجاد امکان دست یابی تمامی اکراد منطقه چه شهر نشین و چه روستا نشین از بهره مندی کارد پیاه وری یا ورود و خروج آزاد و بدون پرداخت ورود خروج از مرز به خارج از کشور و حمایت خیلی جدی از کول بری و نابود کردن بازار داخلی و به خاک مذلت نشاندن تولید داخلی یا تجار داخلی. ایجاد تنش قومی انچه که فراتر از از تاریخ و موجودیت قوم بنام کرد که تا به امروز حفظ و نگهداری این آیین ها را حرام دانسته و حتی نود درصدشان نام این ایاد را اصلا نشنیده بودند مگر در مراسمات فرهنگی مردم آذربایجان مشاهده کرده باشند. مسیولیت این دونماینده بزرگ نمایی و تفهیم این کج راهه را در بین مردم خود القا نموده و بالاترین تنش قومی را در شهرستانی که با آرامش با دیگر اقوام ادامه می دادند با پیش کشیدن بحث صحبت در جلسات به زبان رسمی ، سهم خواهی از موجودیت فرهنگی شهر و مردم شهر برای افرادی که سالیان سال آنها فرزندان این ملت را کشته یا ناامنی جبران ناپدیری را به مردم منطقه تحمیل نموده بودند چنین افرادی  را بعنوان شخصیت ارزشمند قلم داد کرده بنامشان اماکن یا خیابان نام گذاری نمایند. که نمود اعمال خودشان امروزه مبین همین تفکر کجراهه است
19.04.202509:04
تمام عملکرد این دونماینده تا به امروز خلاصه شده است از دیدار از روستاهای صومای، برادوست، ترگور و مرگور ، طرح ایجاد پستهای امداد و بهداشت در آن مناطق ، تاسیس و تجهیز مدارس آن مناطق، ایجاد امکان دست یابی تمامی اکراد منطقه چه شهر نشین و چه روستا نشین از بهره مندی کارت پیله وری یا ورود و خروج آزاد و بدون پرداخت هزینه از مرز برای قاچاق کالا به خارج یا وارد کردن آن از کشورهای همسایه و یا حمایت خیلی جدی از کول بری و نابود کردن بازار داخلی و نابودی تولید و بازار داخلی. ایجاد تنش قومی با طرح جعلیات و و توهمات تاریخی انچه که فراتر از تاریخ و موجودیت قومی بنام کرد در منطقه وجود داشته و و ورود به مسایل فرهنگی مانند جسن نوروز که تا به امروز حفظ و نگهداری این آیین ها خود نیاکانشان این اشخاص حرام دانسته و حتی نود درصدشان نام این ایاد را اصلا نشنیده بودند مگر در مراسمات فرهنگی مردم آذربایجان مشاهده کرده باشند. مسئولیت این دونماینده بزرگ نمایی و تفهیم این کج راه در بین مردم و القا آن بالاترین تنش قومی را در شهرستان اورمیه و دیگر شهرهای استان ببار آورده و یابیمیان کشیدن بحث صحبت در جلسات به زبان رسمی ، سهم خواهی از موجودیت فرهنگی شهر و مردم شهر بنام افرادی که خود در جریان تروریسم دست داشته و سالیان سال فرزندان این ملت را به قتل رسانده یا ناامنی جبران ناپدیری را به مردم منطقه تحمیل نموده اند.
19.04.202523:29
جنایت در شهرستان نقده و قتل عام خانواده استوار شکوهی در منزل در ۳۱ فروردین سال ۱۳۵۸
         
استوار غلامحسین شکوهی از ترکان استان خراسان شمالی و باز نشسته ارتش از لشکر 64 اورمیه و پادگان قوشچی بود . سرنوشتی با طول و تفسیر زیاد استوار شکوهی را کشانده و آورده و شریک زندگی خویش را از نقده انتخاب کرده بود وی با دختر مرحوم محمود علیزاده حاج باغلویی ازدواج کرده و از این زندگی صاحب دو دختر و دو پسر شده بود و یک پسر و یک دختر نیز از دیگر همسرش داشت که جمعا 6 بچه داشتند سالهای 52. 1353 استوار شکوهی بازنشسته شده و در روستای عظیم خانلو در سولدوز مسکن گزید و شروع کرد همچون روستائیان به دامداری سنتی و همچنین مرغداری  کوچکی بصورت خانگی نیز راه انداخت چندی گذشت زندگی در روستا با روحیاتش سازگار نشد در خود نقده در خیابان چیانه زمین مسکونی خریده خانه ساخت و از سال 1356 و در شهر ساکن شد. فرزند بزرگ استوار شکوهی بنام محمود شکوهی از سالی که وارد روستا شدند با هم سن و سال بودیم  با هم دوست شدیم و در تمام اوقات فراغت با هم بودیم. سال 1358 سال سوم دبیرستان بودیم من در دبیرستان رازی و ایشان در دبیرستان نظامی درس میخواندیم . تمام روزهای اول انقلاب را با هم بودیم آخر بهمن ماه بود بدلیل نگرانی های داخل شهر پی آمدهای اول انقلاب, نگرانی های حوزه اطراف شهر, تردد مسلح محصلین به مدرسه, سبب شد مدارس تق و لق گردد. هر کس بدور از غوغاهای داخل شهر در محیط خود مشغول کار زندگی خویش بود اوایل روزهای اسفندماه  57 بود یک روز تفریحی و بیشتر برای درد دل کردن رفتیم کوه.  همانجا تصمیم گرفتیم بعد از سه روز با هم برویم تهران. اما سه روز بعد من رفتم ترمینال بلیط تهیه کردم ولی محمود نیامد من با پسر دایی ام به اتفاق هم  رفتیم تهران تا روز یکم اردیبهشت 1358 تهران بودیم اخبار جنگ و درگیری نقده راعصر در میدان شهیاد آنروزی شنیدیم و همان شب حرکت کردیم و صبح ساعت 10 در نقده بودیم آشفتگی شهر تمام آرامش ما را به هم ریخته بود من تنها مشغولیت فکریم این بود که هرچه سریع تر محمود را ببینم و اخبار و اطلاعات شهر را از وی بگیرم. خانه یکی از اقوام ما چهار راه فتوحی پشت شهربانی بود من سری به آنجا زدم مادر و عمه ام در خانه نشسته گریه می کردند پرسیدم چی شده گفتند پدر و پسر عمویت را کردها گروگان گرفته و برده اند. اوضاع روحیم دیگر بدتر شد. برگشتم بروم محمود ببینم سر چهار راه یکی از دوستانم را دیدم اوضاع را پرسیدم گفت خانواده استوار شکوهی را قتل عام کردند. پرسیدم کسی کشته شده؟ گفت آری محمود و یک نفر مهمانشان کشته شده اند. واقعا أن لحظه برایم قابل تحمل نبود خواستم به منزلشان سری بزنم گفتند جنازه ها را امروز تخلیه کردند و بردند شیرخورشید. رفتم شیر خورشید اجساد زیادی تل انبار شده بود با نشانی هایی که گرفتم دیگر جای شبهه نمانده بود محمود همان کت چرمی که در همان آخرین دیدارمان تازه خریده بود تنش بود شکاف تیری که از شکمش خورده و از پشتش بیرون أمده بود همانند جگر پاره پاره اش دل هر انسانی را پاره میکرد. من تمام حرفهای نزده ام در دلم حبس شد زبانم از درد بند آمده بود. و دیگر بار سالها این صحبت و راز با کسی باز نشد. استوار شکوهی چند روز بعد از جنگ خانواده خود را برداشت با مقداری اساس برای همیشه از نقده رفت به ولایت خودشان. این راز در دلم 40 سال بود سنگینی میکرد تا اینکه سال 1398 برادر خانم شکوهی و دایی محمود بنام زیاد علیزاده در نقده مرحوم شد توسط یکی از دوستان اطلاع یافتم که مادر و برادر محمود قراراست برای مجلس ترحیم بیایند نقده و خودم را آماده کردم با آنها مصاحبه کنم. با زحمت یکی از دوستان این ماموریت انجام گرفت و راز سنگین این جنایت که 40 سال بود بر روی دلم سنگینی میکرد باز شد. با مادر محمود و هم برادرش و هم پسر خاله مادرش که أنروز در کنار محمود بودند با هر سه نفر مصاحبه کردم .
این مطلب که بیان می شود تلفیقی از صحبت سه نفر (خانم نجیبه مادر و آقای مقصود برادر محمود و شیرزاد صادقی پسرخاله مادر محمود که در واقع آن روز  همراه محمود بوده است.
بعد از گذشت چهل سال با تمام سنگینی غمی که در دل خود احساس میکردم به سراغ دیدار مادر و برادر عزیزترین دوست دوران کودکی و نوجوانی جوانیم که چهل چهار سال پیش با شقی ترین اعمال انسانی از ما جدا شده بود رفتم.
مادر پیری که موقع بیان چگونگی فاجعه لبانش می لرزید و اشگ از رخش چون سیلابی جاری می شد و تنها چیزی که از فرزند ارشد خانه اش برایش یادگار مانده بود نام محمود بود که سر هرکلمه بر زبان می آورد. پرسیدم مادر چی شد؟. آنروز چه اتفاقی افتاد؟
با هزار آه جانکاه شروع می کند و واقعه را تعریف می کند.🥀🥀
این روایت گفتار تلفیقی از صحبت سه نفر (خانم نجیبه مادر و آقای مقصود برادر محمود و شیرزاد است.
19.04.202522:40
-2 در آن سوی مرز لایان، توینبی، ویلیام هِی، ایزدی، مک داول ها و دیگر مستشار نظامی انگلیسی مامور در خاک عراق ساکنان آن سوی مرز را جمعیت بی هویتی می خواند که می خواهند به آنها هویت قومی ببخشند و درفکرطرح ساماندهی آنها هستند اما همزمان در این سوی مرز در خاک آذربایجان ژنرال گریسی، سرهنگ لردکرزن، ژنرال دنسترویل مسیو رایس ، آرنولدنوین بی، کاپیتان جرج گریسی، سرهنگ مک داول افسران اطلاعاتی ، ژنرال کارپو، دکتر آلیس، ماژور ایدی، ویلیام بیچ، ،انگلیسی و سرهنگ قوژیل، دکتر لپسیوس، ژنرال لیوتنان کاسفل، ژنرال آنتوان گلاریس، ژنرال پالتافیف از افسران ارشد فرانسوی وکاپیتان پیی رسون، دکتر پادوک، دکترولیام شید یا(شد) دکتر پاکارد امریکایی همچنبن سرهنگ بازیل نیکتین، سرهنگ کوزمین، سرهنگ زوداولسکی سرهنگ میلر روسی، بعد از شکست خوردن طرح تشکیل حکومت مسیحی و آشوری در خاک غرب آذربایجان، افراد شرور و جنایتکاری چون اسماعیل سیمتکو و سید طه نوچه ای و عمر شکاک را به همراه صدها نفر یاغی و متمردین کرد ارتش عثمانی و روس تزاری را علیه ملت آذربایجان تحریک نموده و از همه لحاظ حمایت مالی و جانی نموده و آن جنایت و کشتار و قتل نفس و تجاوز به عنف را با نیت پاکسازی قومی و نسل کشی براه انداخته و برای پوشش اهداف پلیدشان به آن تقدس بخشیده و عمل آنها را استقلال خواهی تعریف می نمایند و این دوگانه دو دوز بازی نقش همیشگی استعمارگران پیر و امپریالیستهای جهان خوار بوده و امروز هم محصولی از آن در اقلیم کردستان توسط عواملی چون بارزانی به اجرا گذاشته می شود.
منابع تاریخ تحولات صدو پنجاه سال گذشته مسائل قومی در منطقه آذربایجان غربی
اسفندیار حاجیلو
19.04.202522:40
کرد کیست و کردستان کجاست؟
کردها و حاکمیت‌ انگلیسی‌ ها از خاطرات والاس لایان
والاس لایان مامور انگلیسی از زمان پایان جنگ متفقین با امپراتوری عثمانی تا پایان جنگ جهانی دوم یعنی از سال (1918.م - 1941.م (1297.ش 1320.ش)-(1) در عراق بعنوان بالاترین صاحب منصب انگلیسی انجام وظیفه نموده است. در تمام این دوره وی در سرنوشت شمال شرقی عراق تمام عیار دخیل بود و مدت 26 سال از زمان ورود به خاک عراق عمر خود را در آنجا سپری کرد. پس از انقلاب نافرجام 1941.م( 1320.ش) عراق به ارتش هند پیوست و تا پایان سال 1944.م ( 1323.ش) مستشار سیاسی ارتش بریتانیا در پی فورس هند بود. این مامور انگلیسی تا سال 1944.م تقریبا یکسره در مناطق کرد نشین عراق بود از این رو خاطراتش در مورد این منطقه ارزش خاصی دارد ، خاطرات او گزارش هیجان انگیز و مو به مویی است از زندگی و کار او با مسائل جمعیتی از عرب و ترک و کُرد در آن منطقه و مخصوصا حل و فصل منازعات شیوخ کُرد که در آن کوهستان ها داشتند. خاطرات و در واقع گزارشات والاس لایان خلاء بزرگی را از تاریخ تکامل عراق معاصر و بویژه مناطق به اصطلاح «کردستان» آن روز و امروز را روشن می سازد.
به گفته خود والاس لایان، بیشترین دوره ی کارش در عراق و در گوشه ی شمال شرقی آن گذرانده است که اکثریت جمعبت آن به قول خودشان کُرد بودند و محل زندگی شان بخشی از سرزمینی به شمار می رود که بدون مرزهای مشخصی بدان کردستان می گویند.
لایان می گوید: «هیچ یک از دو واژه ی کُرد یا کُردستان معنی دقیقی ندارند. هرگز کشوری به نام کُردستان در تاریخ نبوده است و کُردستان به منطقه ای ما بین کشورهای ترکیه ، عراق، سوریه و ایران گفته می شود که اهالی آن خود را کُرد می نامند. اما این هم بخوبی روشن نیست که کُرد دقیقا کیست و از کجا آمده است».
او می گوید: در آغاز دوره ای که انگلیسی ها عراق را اشغال کردند این باور وجود داشت که کُردها برخلاف عرب ها و ترک ها آریایی اند. از این رو «ویلیام هِی» که مدت دوسال از سال های (1918 تا 1920.م) (1297 تا 1299.ش) در کردستان عراق خدمت می کرد اطلاعات و تجاربش را گرد آوری و بی درنگ در سال 1921.م ( 1300.ش) انتشار داد. او می نویسد: «از نظر نژادی،آنها (مردمی که خود را کُرد می نامند) موجودیت ژنتیکی متمایزی با دیگر اقوام ندارند. آنها مجموعه ای از قبایل جوراجورند. ترجیح می دهند در استحکامات کوهستانی زندگی کنند و با هر دولتی برسر کار بود بیعت کنند به شرط آنکه بیش از قدرت اسمی اعمال نکند»...
«ایزدی» نویسنده دیگر بریتانیایی تعریف فراگیرتری برای این موضوع دارد: او نیز چنین بیان می کند «در این مورد که کی کُرد است و کی کُرد نیست»، مشخص نیست و در ادامه می نویسد.« من هر جمعیتی را که روزی در منطقه ی که کردستان اش می نامند به سر برده و هویت مستقلی پیدا نکرده است، کُرد می دانم.» او معتقد است که بر اثر امواج مهاجمات و مهاجرت در سالهای قبل از 900 پیش از میلاد این جمعیت (کُردها) با آریایی آمیخته شده باشند ولی هیچ تغییر ژنتیکی در آنها رخ نداده است کُردها را تنها با مشخصات جسمانی شان نمی توان از همسایگان آنها تمیز داد، زیرا همه ی صفات و تنوعات کُردها در میان هر یک از اقوام بزرگ همسایگان آنها نیز پیدا می شود، در عین حال خود کُردها نیز همه مثل هم نیستند. «مک داول» با همین نظریه موافق است و تایید می کند که کُردها قوم یک دستی نیستند و هرگز نبوده اند از اوایل دوره اسلامی، اصطلاح «کُرد» بیشتر معنای اجتماعی ، اقتصادی داشته است تا معنی قومی. نامی بوده است برای کوچ نشینان کناره غربی فلات ایران و شاید همچنین قبایلی که با ساسانیان در بین النهرین همزیستی داشتند و اصلیت بسیاری از آنها سامی (از نژاد عربها) بوده باشد». اطلاق می گردید.
در ادامه می نویسد: «پس چون یقینی وجود ندارد ظاهرا می توان کُردها را فقط مردمانی شمرد که خود را «کُرد» می دانستند و در منطقه ای زندگی می کردند بعلت وجود همین قوم کُردستان نامیده می شد و آنها حتی زبان یا مذهب واحدی هم نداشتند».
بزرگ ترین دشواری مسئله در مورد کردها در حول و حوش سال 1918.م(1297.ش) این بود که آیا آنها یک ملیت بودند، یا آیا خود را یک ملیت می دانستند؟ ...
در ادامه لایان می نویسد: «شاید تصوری که آنها از خود داشتند این بود که پاره ای ناگسستنی از جهان عثمانی بودند».
لایان در ادامه گفتارش بیان می دارد:« با این همه در سال 1914.م( 1293.ش) هنوز این ادعا جای بحث داشت که آیا اصلا ملت کُردی به هر معنی، یا درک واحد نیرومندی از وحدت قومی در میان این جمعیت وجود دارد؟».
کوه‌نوردان آشوری از منطقه حکاری در امپراتوری عثمانی شرقی در ارومیه 1916-1917. معمولاً برای دیگران به عنوان Jilus شناخته می شود. در طول جنگ جهانی اول از زیستگاه خود رانده شدند و به کریدور ارومیه - سلماس پناه بردند.
با توجه به لباس این افراد در اینکه مارشمعون در مذاکره با اسماعیل سمیتقو اظهار میدارد ما هر دو یک ملتیم پس بیراهه نمی گفته است چون از نظر فرهنگی و پوشش لباس. و حتی از خلق و خوی و رفتارهای سبعانه عین هم بوده اند و تازه خواستگاه اولیه شان نیز یک منطقه بوده است. و رفتارشان با مردمان همسایه چه در عراق، چه در ترکیه یا همان عثمانی، و چه در آذربایجان شمالی و جنوبی عین هم توام با راهزنی و قتل و غارت و ترور و جنایت همچنین ادعای ارضی و خاک دیگر ملت ها بوده است
19.04.202523:29
شکوهی برای سرکشی اقوامش به مشهد رفته بود. مهمانی بنام مشهدی حسین اهل نکا مازندران داشتیم پایش را در تهران عمل کرده بودند و بعلت ضایعه یک پایش را از زانو بریده بودند خانمش اهل این مناطق بود آقای شکوهی آنها را دعوت کرده بود خانه مان چند روزی اینجا بمانند. پسر بزرگم محمود از صبح خانه نبود گویا با شیرزاد پسرخاله ام رفته بودند به جمعه بازار نقده سری بزنند. با مشاهده دسته های مسلح در خیابانهای شهر شیرزاد می گوید; محمود گفت: برگردیم خانه مادر و خواهرم تنها هستند اوضاع شلوغ است اتفاقی می افتد آنها می ترسند محمود شیرزا قبل از شروع تیراندازی از نزدیکی استادیوم برمی گردند بطرف خانه. مقصود نیز خانه بوده است با دو نفر میهمان نهار خورده در حال استراحت بودیم که یکباره درب حیات ما به رگبار بسته شد قفل در را شکسته خودشان وارد حیاط خانه شدند در و دیوار را باز بستند به گلوله. محمود بلند شد در خانه را باز کرد که بگوید چرا اینچنین می کنید .بجای پاسخ اولین گلوله از نزدیکی قلب به شکم محمود اصابت نمود و از پشتش  بیرون أمد. محمود همچون فانوسی بی صدا خم شد و خاموش افتاد. اشرار وارد خانه شدند. مهمانمان با تکیه بر عصا از سمت  آشپزخانه بلند شد اعتراض کند دومین گلوله بر پیشانی وی اصابت کرد و او نیز وسط خانه نقش بر زمین شد. دختر بزرگم خواست برادر تیر خورده اش را بلند کند با قنداق تفنگ کوبیدند بر سرش او نیز کنار برادرش نقش زمین افتاد. نمی دانستیم چه بگوییم شیرزاد و مقصود از اطاق دیگر از پنجره به بیرون می پرند حیاط پر مسلح بود در حیاط خانه اتاقکی برسم قدیم  برای تنور و نان پزی داشته اند. مقصود می گوید من رفتم داخل تنور قائم شدم اما شیرزاد را می گیرند یکی می خواهد تیری بر سرش خالی کند.شیرزاد می گوید: من با گریه و لرز گفتم من مهمان این خانه هستم بعد می گفت. حدس زدم یکی از همان افراد هم محلی ما بود محل شیرزاد محل سنی نشین بود وی به همین دلیل شاید مانع کشته شدنش می شود. و می گوید دو نفر کشتیم بس است. اما مادر محمود می گوید بعد از اینکه وارد خانه شدند تمام فرش جاجیم و رخت خوابهای ما را با تیر و قمه تکه پاره کردند و همه خانه را به هم ریختند و تکرارا به من می گفتند تفنگ و بیسیم دارید آنها را تحویل ما بدهید. و من در جواب ناله کنان می گفتم ما همچون چیزهایی در خانه نداریم. ولی کسی باور نمی کرد.
داخل خانه ما در یک لحظه با خون و دود باروت و مرمی فشنگ و جسم بی جان دو نفر به هم أغشته و به ویرانه ای تبدیل شد. من دو نفر از افراد مسلح مهاجم را که بقیه را راهنمایی می کردند شناختم . زن و شوهری بودند در همسایگی دیوار به دیوار ما بودند. حتی از نظر مالی مقداری ضعیف بودند و در موقع ساختن خانه آقای شکوهی کمک زیادی از نظر مادی به آنها کرده بود و أنها جواب محبت های ما را می دادند. البته بعد پایان درگیری دیگر آن دو نفر در نقده دیده نشدند. بقولی کوچ کردند و رفتند. مهاجمین رفتند من با پسرم و پسر خاله ام با سه دختر و خانم مهمانمان بود هفت نفر به داخل حمام خانه پناه بردیم و در را از پشت بستیم و تا فردا بعد از ظهر جرات باز کردن در حمام را نداشتیم تا فردا ظهر آنجا ماندیم و دو جنازه در وسط خانه. سر ظهر بود دوباره درب خانه ما بصدا در آمد از ترس جواب نمی دادیم تکرارا درب را زدند بعد دو نفر وارد حیاط شدند ما را صدا می کردند ما نفسمان را حبس می کردیم تا اینکه یکی از این افراد گفت ما أمده ایم کمکتان کنیم کجایید جواب بدهید و من در را باز کردم دیدم دو نفر مسلح است گفتند نترسید آمده ایم به شما کمک کنیم. من و با بچه ها و آن خانم مهمان را سوار کرده از خانه بیرون بردند.من گفتم خانه پدریم در کوی فرهنگیان است ما را أنجا برسانید. ما را بردند آنجا و جنازه ها در خانه ماندند شب خبری آمد که سر جنازه ها را بریده و برده اند ما شیون بپا کردیم اما فردا صبح که با دونفر از اقوام رفتم خانه سر جنازه ها بر روی تنشان بودند. و بعد جنازه ها را تخلیه کردند و بردند بیمارستان و بعد بردند خاکشان کردند.
بعد از سه روز شکوهی برگشت از اتفاق افتاده جنون پیدا کرد. خانه و زندگی مان را جمع کرد و بردیم مشهد.و با عارضه همین غم فرزندش زیاد عمر نکرد و دق مرگ شد. خانه و چند تا مغازه بر خیابان درست کرده بودیم همه را مفت فروختیم و الان 40 سال است سالی یکی دوماه من برای رفتن بر سر مزار فرزندم می آیم و نقده می مانم. و نمی توانم دل از مزار فرزندم بکنم. جنازه مشهد حسین را بعد ار دوسال برادرانش به شهر خودشان انتقال دادند.
مگر فرزند من و ما چه گناهی را مرتکب شده بودیم این چنین داغی بر دل ما گذاشتند..
✍ اسفندیار حاجیلو
19.04.202522:40
از آنجایی که در سال های زمان جنگ ( جنگ جهانی اول) بویی به مشام متفقین رسیده بود که در آینده نزدیک امپراتوری عثمانی در مقابل متفقین شکست خورده و از هم خواهد پاشید لذا در دیپلماسی متفقین از سال 1915.م (1294.ش) چنین فرضبه ای قوت گرفت و آنها احتمال می دادند که در جای خالی امپراتوری عثمانی چند دولت اقماری در مرزهای یک کشور ترک کوچک در آناتولی ایجاد شود، و ادعاهای تشکیل حکومت برای قومیتی بنام کُرد نیز از همان زمان توسط مستشاران انگلیسی نطفه بسته است. اکتبر سال 1918.م (1297.ش) شخصی بنام «آرنولد توینبی» در وزارت امور خارجه بریتانیا خواستار تاسیس «کردستان خودمختار مشابه با همان نقشی در بین النهرین که ایالت مرزی شمال غربی برای هند ایفا می کرد» ، شد.(2) و در سال 1919.م (1299.ش) شخصی بنام «نوئل» نیز پیشنهاد داد درمناطق سلیمانیه ، موصل و دیاربکر که هر سه تحت حمایت انگلیس بودند توسط دولت انگلیس حکومت خودمختار به مرکزیت سلیمانیه تاسیس گردد. ولی وزارت خارجه انگلیس به این طرح ها به علت هزینه دار بودنش به انگلستان علاقه ای نشان نداد. و از مرکز عراق شخصی به نام«آرنولد ویلسون» از بغداد حلقه ای از حکومت های کُرد اقماری در داخل بین النهرین را توصیه می کرد. این راهبرد همچنان ادامه داشت تا درزمان بسته شدن پیمان «سِور» به اوج خود می رسد. پیمانی که فرانسه و بریتانیا در کنفرانس «سان رمو» آماده اش کردند و این پیمان در اوت 1920.م( 1299.ش) به باقی مانده دولت عثمانی در استانبول تحمیل می شد ولی حکومت نوپای کمال آتاتورک زیر بار این طرح نرفت و تا سال 1926.م(1305.ش) این موضوع کشمکش داشت و اما با تصویب پیمان لوزان در سپتامبر 1923.م (01301.ش) کلا نادیده فرض شد.
منبع:کتاب خاطرات والاس لایان در عراق (کردها، عربها، انگلیسیها. دیوید فیلد هاوس ترجمه حسن افشار.چاپ نشر مرکز اسفند 1395 صفحه 1الی 60
- با توجه به تاریخ این رویدادها، ورود نیروهای انگلیسی به عراق همزمان بود با مسائل خونباری که در مناطق غرب اذربایجان جاری بود.
در تاریخ بیست مرداد سال 1297.ش زمانی بود که تازه ارامنه و جیلوهای فراری از خاک عثمانی، در مناطق غرب آذربایجان دست به یک قتل عام فجیعی زده و بیش از یکصد و پنجاه هزار نفر از مردم غرب آذربایجان را به قصد پاکسازی قومی و نسل کشی در شهرهای اورمیه، سلماس، خوی و سولدوز نابود نموده بودند به خیال اینکه توسط دولت های استعماری، یک دولت مسیحی در این منطقه بوجود بیاورند. اما برای اجرای این طرحشان به هدف نرسیدند و در نهایت با فشار قوای عثمانی اشرار و جنایتکاران ارامنه داشناک و آشوریهای معروف به جیلو منطقه را تخلیه نموده با همیاری قوای انگلیسی به سمت بعقوبه ی عراق متواری شدند. پس از شکست و پایان آن طرح جنایتکارانه و ضد بشری، که دقیقا با دستور دول استعمارگر غربی چون انگلیس، امریکا، فرانسه اتفاق افتاده بود این بار شرارت و جنایات دسته ای از اشراری دیگر به نام کُرد به سردستگی اسماعیل سمیتقو نامی با همراه داشتن صدها نفر از متمردین ارتش روسیه تزاری و قوای عثمانی با سلاح و تجهیزات مدرن و در اختیار داشتن حتی توپخانه در شهر های آذربایجان شروع به قتل و غارت و جنایت نمودند. یعنی درست مسئله از زمانی شروع می شود که نیروهای انگلیسی در آن سوی مرز وارد خاک بین النهرین شده و قسمت خاک عراق امروزی را اشغال نموده و در تدارک جای پای جدید خود در منطقه هستند. بنا به گفته همان مستشاران نظامی بنام والاس لایان آنها که هیچ شناختی تا آن روز از مردمی به نام کُرد نداشتند اما همان جماعت را در این سوی مرز بنا به نیاز اهداف استعماری خود، ترجیحا بطور کامل می شناسند و از آنها در هر نوع جنایت و شرارت حمایت می کنند و جنایات ضد انسانی و ضد بشری شیخ عبیدالله شمزینی را که مصادف بود با تاریخ 19 شوال سال 1297. ق (2/7/1259. ش) که از نظر زمانی 40 سال قبل از ورود انگلیسی ها به عراق اتفاق افتاده بود، وبا توجه به تمام شواهد ادعای خود شیخ عبیدالله که شورش خود را یک ادعای مذهبی معرفی می کرد ولی دول استعماری آن را به یک جریان استقلال خواهی مرتبط می نمایند و خنجر خونین او را در لوای آن تطهیر می کنند. و علت این متناقض اندیشی این است که خود شیخ از دست پروردگان انگلیس و آمریکا بود و به دستور آنها عمل کرده بود.
19.04.202522:40
پس از مدتی باقدرت يافتن نفوذ شوروي در نواحي شمالي، شمال غرب ايران بازی‌ها به هم خورد حکومت شوروی نیز احساس کرد این جماعت ابزار خوبی برای ماشه هستند دست روی آنها گذاشت كردها ارباب عوض کرده تحت نفوذ سیاست‌های روس قرار گرفتند. شوروي كه مخالف سیاست انگلیس در منطقه بود و ارتباط خوبي هم با حكومت پهلوي نداشت، بجهت از دست ندادن منافع خود در ايران، از تمامي نقاط ضعف پهلوي استفاده می‌نمود تا کردها را متوجه حمایت خود کند. جاسوس بلندپایه و مهم روس «ژرژ آقا بك اف» كه در دهه سي ميلادي به غرب پناهنده شد و اسرار سازمان گ.پ.ئو (كا.گ.ب) را افشا نمود، درباره رويكرد شوروي به مسئله كُرد در فاصله دو جنگ جهاني می‌نویسد:
(دولت شوروي در اوایل سال 1927 به فکر افتاد كه در ناحيه كوچك کردنشین در داخل خاك خود يك «جمهوري مستقل كُرد» ايجاد نمايد تا بدین‌وسیله با جلب كُردهاي داخل كشورهاي همسايه به‌سوی خود و تحريك احساسات آنها كه سال‌ها در طلب «كردستان مستقل انگلیسی» بودند، بتواند تمام مناطق كردنشين واقع در سراسر كشورهاي عراق، ايران و تركيه را به خاك كشور خود بی افزایند.) سپس آقا بك اف از تلاش‌های شوروي جهت ايجاد شبكه گسترده جاسوسي در بين كُردها و هم‌پیمان شدن با روساي عشاير كُرد صحبت می‌کند و می‌نویسد: (شهر ساوجبلاغ «مهاباد امروزي» بعنوان مركز چنين عملياتي انتخاب شد.) حمايت آشكار شوروي و نيز حمایت‌ها و تحريكات انگلیسی‌ها از خان‌ها و سران عشاير كُرد سبب تشديد روحيه جاه‌طلبی آنان گرديد و پس از سقوط رضاخان و با بازگشت خان‌های فراري كُرد كه در زمان سمیتکو به عراق متواري شده بودند، بازهم جان و مال مردم تُرك غرب آذربايجان به خطر افتاد. كُردها كه همگي مسلح بودند به راهزني و غارت اموال مردم می‌پرداختند. در چنين زمانی «میر جعفر باقراوف» رئيس حزب كمونيست آذربايجان شوروي متوجه "قاضي محمد" می‌شود كه چند سالي بود به‌اتفاق همفكرانش در کردستان عراق در ساوجبلاغ تشكيلاتي را در راستاي ايجاد «كردستان مستقل» با یاری افسران کرد عراقی مخفیانه تشكيل داده بودند. باقراوف، قاضي محمد را به باكو دعوت می‌کند و بين آنها پیمان‌هایی بسته می‌شود و باقراوف نظر مساعد و حمايت شوروي از قاضي محمد را به وي اعلام می‌کند و به قاضي محمد توصيه می‌شود كه با عضويت در حزب "كومله ژ-ك" كردستان، مقدمات تشكيل حزب دموكرات كردستان را فراهم نمايد. او پس از بازگشت همين كار را می‌کند و بانفوذ در كومله بعنوان دبیر کل و يا به گفته اعضاي حزب، بعنوان رئيس آن برگزيده می‌شود. و پس از چندي حزب دموكرات كردستان ايران را تشكيل داده و چند ماه پس از تشكيل حكومت پیشه‌وری در تبريز قاضي محمد نيز در تاريخ دوم بهمن 1324 درحالی‌که لباس شبیه لباس نظامیان شوروي و عمامه سفيد بر سر داشت حكومت خود در ساوجبلاغ تشكيل می‌دهد.
قاضي محمد كه شخصي انحصارطلب و شدیداً طرفدار استقلال كردستان بود دچار همان اشتباهات پيشين اكراد، يعني ادعاهاي ارضي بر غرب آذربايجان شد. نقشه و طرح تشكيل «كردستان بزرگ» كه آرزوي ديرينه اكراد افراطي است و امروزه نيز آنان شدیداً به دنبال آن هستند، بصورت جدي در زمان قاضی محمد مطرح گرديد. («كساني كه او را در دفتر كارش در مهاباد ديده بوده‌اند از يك نقشه چاپ «لندن» !؟ سخن می‌گویند كه در پشت سرش به دیوار آويخته بود و در آن، حدود «كردستان بزرگ» شامل نواحي كردنشين تركيه، عراق، ايران، سوريه و بخشي از ارمنستان شوروي و از یک‌سو در بندر اسکندران به درياي مديترانه و از سوي ديگر از طريق لرستان و خوزستان و دشتستان در حدفاصل بوشهر و هنديجان به خلیج‌فارس منتهي می‌شد. سرلشکر ارفع می‌گوید: كه در اين نقشه همه شهرهاي غير كردنشين مانند ارزروم، ارزنجان، قارص، ماكو، سلماس، موصل و رضائيه «اورمیه» بخشي از كردستان بودند.) ! (14) می‌بینیم كه حتي دموكرات ترين و سیاسی‌ترین چهره آن روز كردستان با اين شدت و افراط، كه بيشتر به طنز شبيه است، تشكيل كردستان بزرگ، آنهم در سرزمین‌هایی كه هیچ‌گاه متعلق به اكراد نبوده را مطرح می‌نماید و شايد اين مسئله از روحيه تهاجمي و نيز ساده فهمي اكراد افراطي نشات می‌گیرد. چه‌بسا آنان که ادعاهاي ارضي در غرب آذربايجان، شرق تركيه، شمال سوريه، شمال و شرق عراق و لرستان و خوزستان ايران و ارمنستان رادارند هيچ رد پايي و سندي مبني بر تائید ادعاهاي خود در متون موثق تاريخي، کتیبه‌ها و یافته‌های باستان‌شناسی سراغ ندارند ولي از ادعاهای خود نیز دست‌بردار نیستند.
🔴 آفرین به ترکی!

▪️ ترک‌های ایران به علت عدم دریافت آموزش زبان و ادبیات ترکی، از ابتدایی‌ترین قواعد گراماتیک و لغات علمی و ادبی این زبان بی‌اطلاع هستند. همین امر، نقطه ضعفی شده است برای حملات عناصر ترک‌ستیز به نوجوانان ترک و خراشیدن غرور و روحیه آنان که زبان شما فلان کلمه را ندارد! فلان حرف ربط را ندارد!

▪️ فارغ از بحث لغات، زبان ترکی یک زبان التصاقی است و سیستم گرامری آن از اساس با زبان‌های تحلیلی، همچون فارسی متفاوت است. نقش‌های گرامری حروف ربط، اضافه و... در زبان ترکی برعهده پسوندهاست.

▪️ "آفرین" یک اصطلاح تشویقی است. اصطلاحات و ضرب المثل‌های یک زبان را نبایست به صورت تحت اللفظی در زبان دیگر ترجمه کرد. بلکه باید به دنبال معادل مفهومی آن بود. در همه زبان‌ها اینچنین است. فارسی‌زبانانی که یک زبان دیگر همچون انگلیسی را آموخته‌اند متوجه این سخن هستند.

▪️ اصطلاحات تشویقی و سپاس‌گزاری در زبان ترکی: ساغ اوْلاسان، وار اوْلاسان، یاشا، مین یاشا، یاشاسېن، چوْخ گؤزل، چوْخ دَگَرلی، چوْخ سئویم‌لی، چوْخ یارارلی، ال‌لرینه ساغلېق، گؤزلرینه ساغلېق و...

▪️ بخوانید: مغول بودن ترک‌ها!

🆔 @anti_panfarsism
19.04.202509:24
نماینده ارومیه در مجلس:
🔶بسیاری از روستاهای ارومیه مشکل دسترسی به آب سالم دارند


🔹سرویس آذربایجان غربی- نماینده ارومیه در مجلس با اشاره به مشکلات و کمبودهای موجود در بخش‌های صومای برادوست، سیلوانا، زیوه ارومیه و همچنین روستاهای اطراف بند، خواستار تأمین فوری آب شرب سالم برای ساکنان این مناطق شد.

kurdpress.com/x4fHt

کانال آب
@water_bio
19.04.202523:02
تا داخل حرم حاکم ایل قراپاپاق (رشیدالسلطنه) پیش رفتند و تمامی هستی خانواده ها را در روستاها و خود نقده به غارت بردند و حتی به البسه اهل حرم و قنداق نوزادان نیز رحم نکردند. و فردای آن روز شیخ طه فرزند عبدالقادر روی پل راهدانه ایستاده و کرکری خوانده و می گفت امروز تقاص پدرم (شیخ عبدالقادر) را از قراپاپاق ها گرفتم. در آن فاجعه که رسما یک نسل کشی تمام عیار اتفاق افتاد; جمعیت تقریبا 35000 نفری سولدوز تمام عیار غارت شده و بی خانمان گشتند و خرابه های خانه هایشان نیز به آتش کشیده شد. تا دیگربار امیدی برای بازگشت نداشته باشند و پس از سه سال آوارگی دو سوم جمعیت زنده مانده به سولدوز مراجعت نمودند بقیه آنها نابود شده بودند و برای پر کردن جای خالی آنان و هم چنین حمایت از یک ملت به افلاس رسیده دو طایفه از عشایری حیدرلو و اینانلو را از مناطق سهند به سولدوز انتقال دادند.
اما مهمترین واقعیت این است که جنگ نقده زمانی شروع شد که دو دانگ از ملک قصبه نقده با پول نقد به اهالی خود نقده و قراپاپاق فروخته نشد بلکه در قبال بدهی دویست تومان به یک کرد پارچه فروش مهابادی بنام سوجبلاغی داده شد و نطفه همه بدبختیهای مردم سولدوز آن زمان بسته شد و جنگ نقده از همان لحظه آغاز شد.
جنگ نقده زمانی شروع شد که قاضی محمد سولدوز را کردستان فرض نمود و در قصبه نقده کمیته جمهوری مهاباد را با همدستی کسانی ( ... ) در نقده مستقر نمود و سید احمد شمزینی فرزند شیخ طه معروف را از عراق دعوت کرده و در راس کمیته مرکزی نقده نشاند و مسئول کمیته نقده را دستگیر و در مرغدانی حبس کرده و توسط عوامل شان شکنجه نمودند.
جنگ نقده تنها اجرای یک متینگ ساده حزب دمکرات و غیره ذالک در نقده نبود بلکه آن چیزی بود که ملا صالح بجد ادعایش را می کرد. اما این نیت بدست جاهلی چون قاسملو که با تمام ادعاهایش در یک کشتار کور بدام افتاده بود, اجرایی شد.
جنگ نقده; جنگ نقده نبود اهداف توسعه طلبی خاک و یک پاکسازی قومی بود هرچند در این جنایت ضد بشری تعداد زیادی از مردم بی گناه قربانی آن شدند اما اهداف عاملان و عامدان آنچنان که طرح شده بود به نتیجه نرسید و با هدف آنها بپایان نیامد.
بلکه با شهامت و شجاعت و مقاومت جانکاه مردم نقده و با شکست توطعه گران و توسعه طلبان بپایان آمد.
بیاد کشته شدگان مظلوم سال 1358 شهرستان نقده 1399.1.28
✍اسفندیار حاجیلو
19.04.202522:40
شرارت اکراد در مناطق شمال غرب با تشکیل حزب دمکرات
بخش دوم:
درواقع همه می‌دانند اکراد قبايل و عشاير کوچ رو بودند و دائماً در حال مهاجرت از مكاني به مكاني ديگر، به همين جهت است كه نمی‌توان خواستگاه و ريشه تاريخي آنان را عنوان نمود. اما دراین‌بین اكراد افراطي براي خود تاريخي جعلي و دروغين بر پايه افسانه‌ها و تخيلات ساخته‌اند. معمولاً اكراد از «كردوخ ها» كه «گزنفون» بيشتر آنرا موردتوجه قرار داده بعنوان اجداد خود ياد می‌کنند ولي ((تحقيقات شرق شناسان بزرگي همچون «ت.نولدكه»(th.noldeke )، «هارتمان»، و «ويسباخ» در علم زبانشناسي ادعاهاي اكراد را رد می‌کنند.))  در اين اواخر پروفسور «س.ف.لمان هاوپت» متخصص بلندآوازه تاريخ اين بخش از آسيا، ((به مسئله كردوخويي ها بازگشته و معتقد است كه ايشان اجداد كردها نيستند بلكه نياكان "كرتوه لي" هاي گرجي هستند.)) دانشمند روسي "ن. ژ. مار" ( از مكتب يافثي) نيز چنين نظریه‌هایی را تائید كرده است و زبان كردي را لهجه‌ای‌ از زبان فارسي عنوان می‌کند و با عنايت به "تاريخ مسعودي" می‌نویسد كه ((كردها در بدو امر به زبان عربي سخن می‌گفتند.)) "و. مينورسكي" نيز با اشاره به اينكه واژه "كُرد" در زبان عربي مترادف با "چادرنشين" می‌باشد، مسئله کوه‌نشین بودن آنان را مطرح می‌کند. ((همچنين دلايلي محكم بر اساس تحقيقات نژادي و خصوصيات جسماني صورت گرفته بر روي اكراد بر پايه علم مردم‌شناسی نتايج جالبي بدست داده است، به‌گونه‌ای‌ كه تحقيقات صورت گرفته هيچ تناسب و ارتباطي بين اكراد مختلف را بدست نداده است.))
اساساً ((از واژه و نام "كردستان" تا قرن دوازدهم ميلادي اثري نبود و تنها در زمان سلطنت سلطان سنجر آخرين پادشاه بزرگ سلجوقي است كه اين ايالت را بوجود آورد. همچنين نخستين مؤلفی كه از كردستان نام‌برده "حمدالله مستوفي قزويني" (قرن 14 ميلادي) در كتاب"نزهه القلوب" است.)) همچنين می توان اضافه نمود كه ((قبايل و عشاير مكري " که امروزه در مهاباد و بوکان" و حومه آنها زندگی می کنند در اوخر سده نهم هجري و همزمان با تحركات شيوخ صفوي به داخل ايران كوچ كردند.)) طبق نظر مولف "شرفنامه" كه اكراد آنرا تاريخ مفصل كردستان مي نامند، ((طايفه هاي بلباسي و موركي و زيداني و باي كي در زمان سلطان سليمان عثماني از ناحيه حكاري تركيه به ايران آمدند.)) و چند سال پس از آنها ((قبايل دهبوكري نيز در اواخر سده دوازدهم از ديار بكر وارد ايران شدند.)) ورود قوم شکاک و جلالی و پیران نیز دقیقا از سالهای ۱۲۵۰ الی ۱۳۰۰ شمسی اتفاق افتاده است.
بهر روي اكراد با دارا بودن چنين تاريخ مجهولي ادعاهاي ارضي خود بر غرب آذربايجان را همواره در تاريخ معاصر مطرح نموده اند. در زمان قاضي محمد نيز، اكراد هيچگاه دست از ادعاهاي واهي خود برنداشتند و اين مساله ضمن اينكه كينه ها و تضادها و تنش هاي بين تركان و اكراد را بطور فزاينده ايي بالا مي برد بلكه مجال و بهانه ايي را در اختيار دول خارجي قرار مي دهد تا آنان در مسائل داخلي ايران دخالت نموده و از اين راه منافع بيشماري را بدست آورند. شايد در اينجا اين سوال پيش آيد كه با عنايت به جريانات فوق پس چرا ارتباطات و مراودات حكومتي بين قاضي محمد كه يك فرد شديدا افراطي و مفتون اراضي غرب آذربايجان و پيشه وري كه فردي وطن پرست بودند، صورت مي گرفت؟ جواب سوال در بررسي سياستهاي شوروي است. دكتر ايرج ذوقي معتقد است كه روسها در سالهاي 1320 و 1321 اكراد ساكن آذربايجان را بر ضد وحدت ملي تركيه و ايران تحريك مي كردند اما بزودي از دامنه اين تحريكات كاستند زيرا متوجه شدند ((كه شقاوت و بي رحمي كردها در رضائيه در بهار سال 1942م. / 1321ه.ش مستقيما بر عليه تركهاي شيعه مذهب صورت گرفته، يعني همان كساني كه بايد هسته اصلي مقاومت و هر جنبشي را بر عليه حكومت مركزي تهران تشكيل دهند. پس از اين نتيجه گيري بود كه دولت شوروي سعي كرد تا در سياست تحريك كردها تعديلي بوجود آورد و سعي نمايد تا كردهاي شورشي را به همكاري با شورشيان آذربايجاني وادار نمايد.))
بهرصورت حكومت آرمانگراي قاضي محمد، با تغيير سياست شوروي در ايران سقوط كرد و او دستگير شده و در 31 مارس 1947 اعدام گرديد.
دوستان علاقه مند توجه داشته باشند این اسناد و منابع که درخصوص ورود اکراد به ایران و اسکانشان در مناطق آذربایجان نه تنها در منابع معتبر نویسندگان ایرانی و آذربایجانی یا نویسندگان خارجی که منابعشان در دست ماست ذکر شده بلکه همه این موارد را من از منابع خود آنها برداشته ام لطفا این منابع را ضمن حفظ، در کند و کاو تهیه کتب آنها نیز باشید تا در صورت ورود به بحث بتوان مدارک مستدلی را جلوی چشمشان گذاشت تا عثمان قسیم های بی خبر از تاریخ دهن شان را ببندند و ادعای واهی نداشته باشند. و در بحث و گفتارهای آتی به منابع بیشتری از این دست اشاره خواهد شد لطفا این اسناد را جهت اطلاع در گروه ها و کانالهای بیشتری پخش نمائید .
19.04.202522:14
دموگرافی چیست؟ مطلبی که چند روز پیش در این خصوص نوشته شد در ادامه آن مطلب به چند مورد از چگونگی تغییرات دموگرافی اشاره خواهد شد.
دموگرافی انسان ها
دموگرافی انسان ها عادی ترین روش برای شناسایی جمعیت می باشد. منظور شناسایی جمعیت همان جمعیت شناسی می باشد که این اصطلاح کل مجموعه جامعه را در بر می گیرد. کل این مجموعه به زیر مجموعه هایی مثل ملیت، سواد، مذهب، نژاد و دیگر موارد تقسیم می شود.
علم جمعیت شناسی دو بعد نگاه ساده و پیچیده دارد. ا ز نگاه ساده محاسبات کمی می باشد یا به بیان ساده تر می تواند گفت محاسبه تراکم و تعداد جمعیت می باشد. اما نگاه پیچیده محاسبات کیفی یا همان مرور پروسه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیست شناسی را دنبال می کند.

تغییر دموگرافی ملت ها با ایجاد شرایط عادی و در شرایط بحرانی بوجود می آید.
در قسمت قبلی گفتیم در مملکت ما تلاش برای تغییر دموگرافی ملل غیر فارس و اختصاصا برای تورک های آذربایجان بیش از صد و پنجاه سال است آغاز شده است. و مولفه های مختلف دارد که از رشد منفی جمعیت در شهرهای آذربایجان در مقابل رشد جمعیت بالای شهرهای مرکزی فارس نشین شده که عامل موثر در هر دو مهاجرت بوده است.
الف- پائین آمدن جمعیت شهرهای آذربایجان
ب- ازدیاد جمعیت یا افزایش جمعیت شهرهای مرکز نشین در واقع فارس نشین.
در این صد و پنجاه سال گذشته آنچه که در کاهش و پایین آمدن جمعیت شهرهای آذربایجان مخصوصا آذربایجان غربی را سبب شده است به چند مورد آن اشاره می کنیم.
1- از اولین جریاناتی که می توان از آن بعنوان ایجاد و تغییر دموگرافی (جمعیت) در آذربایجان را پایه گذاری نمود. حضور مسیونهای غربی در این منطقه بدلیل نزدیکی آن به دروازه ورود و خروج کشوری بود که یکی از اصلی ترین جریان بحران سازی دائمی در آذربایجان و مخصوصا در قسمت غرب آن است. و می توان بجد ادعا کرد که تاثیرات آن بود سبب بروز چند جریان خونباری در منطقه شده است که می خواهیم به چند نمونه آن در این مقال اشاره کنیم یکی از اولین جریانهایی که با ایجاد نغییر دموگراف در غرب آذربایجان بوجود آمد، شرارت و قتل عام شیخ عبیدالله نهری بود که با جمع آوری نزدیک به بیست تا سی هزار نفر از اشرار و دزد و آدمکشان یا افراد بی بضاعت برای همراهی در غارت، دور خود جمع نموده و به شهرهای اورمیه , سولدوز، ساوجبلاغ، قوشاچای ( مرحمت آباد)، و بناب و ملک کندی حمله نمود که در این اثنا دهها هزار نفر انسان خانه و کاشانه شان مورد تعرض قرار گرفته و هزاران نفر به قتل رسیده و اموال دهها هزار نفر غارت گردید. و در نوع خود بزرگترین لطمه و صدمه ای بود که به امنیت منطقه وارد شد و طبیعی ایست که در هر نقطه از دنیا امنیت نباشد همه چیز در آنجا تحت شعاع قرار گرفته و مردم نسبت به وضعیت موجود زنگی خود را آماده می کنند. و مسلم است اولین چیزی که تاثیر می گیرد مسئله اقتصاد سرمایه گذاری است. این واقعه در سال 1259 شمسی اتفاق افتاد و سالها لطمات آن ادامه یافت.
2- دومین مسئله که در زندگی و آرامش ملت غرب آذربایجان بشدت تاثیر منفی گذاشت ورود ارامنه و آسوری های مناطق جلولاملک از خاک عثمانی به غرب آذربایجان در بین سالهای 1294 الی 1296 به مدت دوسال بود. در این ورود بلامانع نزدیک به 350000 نفر از یک یک جمعیت کوهستانی و بی بند و بار و نیمه وحشی وارد خاک آذربایجان غربی شد. افزایش بی رویه جمعیت در آن دوره ای که بحران مواد غذایی و امراض لاعلاج بزرگترین آسیب به حیات مردم منطقه غرب آذربایجان بود بدون مانع اتفاق افتاد. و بلایی که از این ورود ناخوانده حادث شد.
3- مرحله بعدی که بر اساس سیاست دول غربی که طراحی شده بود، قتل و کشتار مردم شهرهای اورمیه، سلماس، و خوی در واقع پاکسازی قومی به روش راندن یا نسل کشی توسط ارامنه و جیلوهای آسوری بود که در مدت نزدیک به شش ماه از اسفند سال 1296 الی اواخر مرداد سال 1297 اتفاق افتاد. که بیش از 150000 نفر انسان قتل عام گردید.
4- در پس این کشتار و قتل عام تعداد کثیری از مردم که فرصت یافتند جان سالم بدر ببرند اجبارا مهاجرت کرده از این ولایت به مناطق دیگر ( مرکز کشور) رفتند.
19.04.202509:25
اگر کسی حتی به اندازه سر سوزن در ذهن خود چنین بپندارد که دو نماینده کرد زبان اورمیه در مجلس ذره ای به فکر حل مشکلات مردم اورمیه یا مشکلات منطقه آن هستند من به جرعت عرض می کنم در محاسبه شان به بیراهه رفته اند . چرا؟ برای اینکه این دو فرد با توسل به هر نیرنگی و ترفندی که با همیاری استاندار وقت (معتمدیان) صورت گرفت هدفشان فقط برای رسیدن به جایگاه نمایندگی بود و این تفکر ماکیاولستی هر آنچه را که امری دود اخلاقیات بود بدان متوسل  شدند تا فقط همین نام نمایندگی را بدست آورند و هدفشان از این عمل این بود که به محافل غیر مطلع جامعه بباورانند یا انها را اغنا کنند  که جمعیت اورمیه یک باره عرض چند سال اخیر از نود درصد ترک تغییر یافته و حال به بالای مثلا پنجاه درصد قومیت کرد رسیده است. با اینکه خود بهتر می دانند که یک بچه خردسال هم چنین استناطی نمی تواند قبول کند. چه برسد به محافل آگاه جامعه.
برای مثال این موضوع می خواهم یک واقعه تاریخی را اینجا یاد اور شوم.
" زمانی که مردم اورمیه در سال ۱۲۹۶، ۱۲۹۷ توسط ارامنه و جیلوهای وحشی قتل و کشتار و غارت شده و به خاک مذلت نشسته بودند از جمعیت ۳۵۰ هزار نفری مردم اورمیه بعد از شش ماه که از طرف مسئولان دولتی اماری تهیه شدخ بود (بعد از فرار جیلو ها) تنها ۵۰ هزار  نفر انسان زنده و ساکن در اورمیه باقی مانده بود. و از هفتصد روستای آباد اورمیه حتی یک روستا بدون تعدی و تجاوز و تخریب و قتل عام سالم باقی نمانده بود و حتی بیشتر روستاها تمام کمال ویران شده بودند و وضعیتی نداشتند که مردم در حال عادی در آن سکونت یافته و مشغول زندگی باشند. بعد از خروج داشناک های ارامنه و جیلوهای وحشی با طرح جدید دول غربی، فاجعه و بلای خانمانسوز دیگری در این ولایت بخت برگشته آعاز می گردد و این بار هم  سر و کله سمیتقو و به همراه عمر شکاک و سیدطه شمزینی نوه شیخ عبیدالله که شوهر خواهر سمیتقو هم بود، پیدا می شود. اکراد که نزدیک به یک سالی بود بعد از کشتن مارشیمون  به فرمان انگلیس و بدست سمیتقو سران اکراد از ترس انتقام پطرس و دیگر سرکرده های خونخوار ارامنه و جیلو در سوراخ موشی خزیده بودند امروز با سیاستی دیگر و با پول و کمک های مالی انگلیس و امریکا بیک باره شیر شده در منطقه  ظاهر می شوند. مردم اورمیه غارت شده که حتی توان یارای دفن کشته شدگان خود را در قبرستان نداشتند و آنها را در کف خانه یا حیاط خود خاک می نمودند، جماعتی شقی و بیرحم شروری بیکباره بر آنها مسلط شده چون بختک بجانشان می افتند. شهر و مردم مظلوم که دهها بار بدست جنایتکاران جیلو غارت و از هست و نیست ساقط شده بودند، باید مجددا غارت می شدند و در نبود اشیا قیمتی و پول به انسانیت شان تعدی می شد.
در این زمان قوای انگلیس در خاک عراق فعلی مستقر بود و هر روز سمیتقو و سید طه برای گرفتن دستورات لازم اربابان برای شرارت و جنایت به آنها مراجعه و دستورات لازم را دریافت می نمودند. یا با مباشرت و مشاورت کنسولهای آنها در اورمیه و شهرهای اطراف اهداف پلید خود را اجرا می نمودند. این اشخاص که تا بدین روز جز به غارت، جنایت، تعدی و تجاوز به چیز دیگری فکر نکرده و در مخیله شان نیز جز آن هدفی نبود. در دیدار با نماینده انگلیس در روستای بند، نماینده انگلیس به سمیتقو و سید طه چنین یاد آور می شود." شما (سران اکراد) نباید در محافل عمومی بیان کنید که ما مردم منطقه را غارت کرده به انها تعدی و تجاوز  می نمائیم و خود را حاکم جان و مال مردم این منطقه می دانیم، چنین ادعا در عرصه بین الملل شما را بدنام می کند. بلکه هر جا از شما چنین سوالی شد باید بگویید که: (ما برای استقلال) می جنگیم". بعد از گذشت صد سال امروزه نیز ما باز با همان حیله گری سیاست دو دوز بازی روبرو هستیم در تمامی مناطقی که اکراد در آن ساکن هستند همان شعار آنروزی کنسول انگلیس  مجددا به اکراد توجیه و تفهیم می گردد و همچنین ادعا داشته باشید  که این خاک مال شماست، شما برای بدست اوردن وطن خود. خاک خود، و ایجاد دولت کردستان و انهم کردستان بزرگ تلاش می کنید یا مبارزه می کنید. این دسیسه و توطئه توسط مسیونهای غربی به تلافی انتقام جنگ های صلیبی و دیگر اینکه برای مقابله با فهم ضد استعماری ملت ترک نهاده شده و برای نابودیش از ابزار و یا مهره ای بنام کرد پایه گذاری شده و پیش برده می شود و اگر به عنوان یک مسیله داخلی هم بحساب اورده شود تقاص و مافات هوشیاری و حق طلبی خود را میدهد که در منلکت خود نمی خواهد انسان درجه دو محسوب شود و الی همه دنیا می دانند که واقعیت چنین نیست و اکراد از نظر جمعیتی تنها یک هشتم و یا یک نهم جمعیت شهرستان اورمیه را دارا هستند. از نطر خاک و وطن. خاک آذربایجان بیش از هفت هزار سال است ترکها در آن زندگی می کنند و هزاران اشیا قیمتی و باستانی و تاریخی از دل همین خاک بیرون آمده و موجودیت مردم ترک و التصاقی زبان را به ثبوت می رساند.
19.04.202509:04
اگر کسی حتی به اندازه سر سوزن در ذهن خود چنین بپندارد که این دو نمایتده کرد زبان اورمیه در مجلس ذره ای به فکر و حال مردم اورمیه یا مشکلات منطقه هستند من به جرات عرض می کنم در محاسبه شان به بیراهه رفته اند . برای اینکه این دو فرد با توسل به هر نیرنگی و ترفندی که با همیاری استاندار وقت (معتمدیان) انجام گرفت خود را به این جایگاه رساندند اولا فقط آرزوی نماینده شدن داشتند و کاملا به این می اندیشیدند که از نظر قومیتی در انظار جامعه چنین الغا کنند که جمعیت منطقه با اکثریتی از قومیت کرد هست. با اینکه یک بچه خردسال هم چنین استناطی نمی تواند داشته باشد .
برای مثال ایم موصوع یک اتفاق تاریخی بیادم افتاد خالی از عریضه نیست.
در سال ۱۲۹۸ شمسی بود و مردم اورمیه توسط ارامنه و جیلوهای وحشی به خاک مدلت نشسته بودند از جمعیت ۳۵۰ هزهر نفری مردم اورمیه اماری که از طرف دولت بعد هز فرار جیلو ها گرفته بودن تنها ۵۰ هزار نفر رنده و ساکن در اورمیه بودند. از هفت صد روستای اورمیه حتی یک روستا بدون تعدی و تجاوز و تخریب و قتل عام سالم نمانده بود که بعد از این فلاکت بزرگ سمیتقو و عمر شکاد و سیطه شمزینی نوه شیخ عبیدالله و شوهر خواهر سمیتقو که نزدیک به یک سالی بود بعد از کشتن مارشیمون بدستور انگلیس، از ترس انتقام پطرس و دیگر سرکرده های خونخوار ارامنه و جیلوها در سوراخ موش قایم شده بودند با پول و کمک مالی انگلیس و امریکا یک باره شیر شده و در منطقه ظاهر شدند و مردمی که حتی توان یارای دفن کشته شدگان خود را در قبرستان نداشتند و انها ره در کف خانه یا حیاط خود دفن می نمودند بر آنها مسلط شده ادعای جولان و میدان کردند. شهر و مردم مظلوم شهر دهها بار بدست این جنایتکاران مجددا غارت و به انسانیتشان تعدی شد. اما جالب اینجاست قوای انگلیس در خاک عراق فعلی مستقر بود سمیتقو و سید طه برای گرفتن دستورات شرارت و جنایتشان را از انها می گرفتند و با مباشرت کنسولهای انها در اورمیه و شهرهای اطراف اجرا می نمودند بدون اینکه جز غارت، جنایت، تعدی و تجاوز چیزی به مخیله شان برسد. در این حال نماینده انگلی در یک دیدار که در روستای بتد اتفاق می افتد سمیتقو و سید طه را توجیه می کند که (شما نباید در انظار بیان کنید که ما برای عارت و تجاوز و تعدی می خواهیم حاکم جان و مال مردم این منطقه شویم. چون این شعار در عرصه بین الملل شما را بدنام می کند. بلکه هر جا از شما چنین سوالی شد باید بگویید که ما برای استقلال می جنگیم) امروزه در تمامی مناطقی که اکراد در آن ساکن هستند همان شعار آنروزی کنسول انگلیس را به اکراد توجیه و تفهیم می نمایند که این خاک مال شماست، شما برای بدست اوردن وطن خود. خاک خود، و ایجاد دولت کردستان و انهم کردستان بزرگ تلاش می کنید یا مبارزه می کنید. این دسیسه و توطئه توسط مسیونهای غربی به تلافی انتقام جنگ های صلیبی و دیگر اینکه برای مقابله با فهم ضد استعماری ملت ترک نهاده شده و برای نابودیش از ابزار و یا مهره ای بنام کرد پایه گذاری شده و پیش برده می شود و اگر به عنوان یک مسیله داخلی هم بحساب اورده شود تقاص و مافات هوشیاری و حق طلبی خود را میدهد که در منلکت خود نمی خواهد انسان درجه دو محسوب شود و الی همه دنیا می دانند که واقعیت چنین نیست و اکراد از نظر جمعیتی تنها یک هشتم و یا یک نهم جمعیت شهرستان اورمیه را دارا هستند. از نطر خاک و وطن. خاک آذربایجان بیش از هفت هزار سال است ترکها در آن زندگی می کنند و هزاران اشیا قیمتی و باستانی و تاریخی از دل همین خاک بیرون آمده و موجودیت مردم ترک و التصاقی زبان را به ثبوت می رساند.
و اما چرا با این همه حیله و ترفند خواستند دو نفر از اکراد وارد میدان شوند؟ قومیتی که امروزه شعارش و نمود نمادش در مجالس و محافلشان نام و یا تابلوی دیوارشان را تصویر یک جنایتکار بالفطره چون سمیتقو یا عنر شکاک زیندشتی و امثالهم ها مزین می کند، انتظار می رود چه کسانی را وارد میدان مثلا حق طلبی می کند. در جواب باید گفت بهترین گزینه هایش می تواند همین دونفر باشند که ذاتا هزار چهره و بشدت قوم گرا و با تمام نیت بفکر حذف مردم آذربایجان باشد. لذا برای این امر هم از پرنوذ ترین و دغل بازترین ههره ها برای کاندیداتوری حمایت گردید که از نطر اخلاقی پای بتد هیچی نبوده باشند و بعد از گذشت یک سال و خرده ای این دو نماینده ثابت کردند کهه واقعا در حد و اندازه این امر مهم نبوده و نیستند و تفکرشان از عشیره شان به فراتر نرفته است اینها حتی ب ای نمایندگی بخشداری هم ناتوان هستند و چه برسد به نماینده یک میلیون و ددیست هزار نفری یک کلانشهر که از نظر جغرافیایی و منابع به نسبت جمعیت و درآمد اقتصادی از توانمندترین شهرستانهای کشور است .
Shown 1 - 22 of 22
Log in to unlock more functionality.