فتیش راهآهن!
عدهای گمان میکنند که تاسیس مگاپروژههای دولتی بهترین نشانهٔ پیشرفت یک کشور است و اگر ملّتی از قافلهٔ آن عقب افتد حتماً وامانده و صد جای کارش میلنگد. البته یکزمانی روند طبیعی اقتصاد یک کشور و رشد آن چنین تجلیّاتی دارد که در آن حرفی نیست. مثلاً در آمریکا که روند طبیعی اقتصادش با آن عمق و حجم تولید ثروت و البته نیازهای خرد و کلان دیگر چنین سازههای عظیمی را هم میطلبد که عمدتاً توسط خود فعالان اقتصادی طراحی و اجرا شده است. اما در جهان سوم مانند ایران که هنوز در خم کوچهٔ اول صنعت باقی مانده و به زور انواع و اقسام انحصار و رانت تحت لوای «حمایت از تولید ملّی» بنگاههای اقتصادی خود را سرپا نگهمیدارد، به گواه مجریان و سیاسیّون دستاندرکار بیشتر جبرانکنندهٔ «عقده»های تاریخی بوده است تا طبیعت پیشرفت اقتصادی، و هیچ ارتباطی هم با صرفههای بازاری و نبوغ کارآفرینی ندارد.
نمونهٔ تام و تمام چنین مایهٔ غلطی، «راهآهن سراسری» در ایران معاصر است که در زمان پهلوی اول احداث شد. ایران البته قبل از آن، خطوط راهآهن داشت که در مسیرهایی کوتاه و بینشهری ایجاد شد اما راهآهن سراسری با سازهٔ مدرن و پیچیده و پرهزینهٔ خاص خود هیچ توجیه اقتصادی نداشته و اگر هم در عهد قاجار میلی به ایجاد آن در میان بود، سرمایهٔ کافی برای احداث آن در دسترس نبوده است. فارغ از این مطلب، ایران نیازی هم به خطوط ریلی گسترده که نیازمند سرمایهگذاری هنگفت است، نداشت. جادههای زمینی بسیار کمخرجتر، مناسبتر و بهصرفهتر بود و به اقلیم سخت ایران هم بیشتر میآمد.
جالب اینکه با وجود گذشت قریب صد سال از تاسیس مگاپروژهٔ پرهزینه و کمفایدهٔ راهآهن سراسری، که انواع و اقسام منابع، ثابت کرده است که این پروژهٔ عظیم در طراحی خطوط خود آشکارا ابلهانه و غیراقتصادی، در تامین سرمایهٔ خود وابسته به مالیاتگیری شدید و انحصارات دولتی، و در جریان جنگ دوم عامل تحریککنندهٔ اشغال کشور بوده است، اما برخی از لیبرالهای ایرانی[!] دخیل این امامزادهای که شفا هم نمیدهد را رها نمیکنند و از دیدن چند ایستگاه راهآهن-با معماری سرد و ساده-به خلسهای عمیق فرو میروند که نه توجیه خاصی برای چنین فتیشی وجود دارد و نه به لحاظ تاریخی دیگر در خور اهمیت است.
اگر کسانی به دنبال پروژههای بزرگ در شکل ساختمانهای سنگی مرتفع یا دودکشهای کارخانههای ذوبآهن هستند و اینها را نشانه پیشرفت و ترقی تصور میکنند بد نیست سری هم به ممالک کمونیستی موجود بزنند. یا در بلوک شرق سابق جست و خیز کنند و ببیند عاقبت کسانی را که چنین تحفههای صنعتی در کشکول خود داشته و عاقبت هم منقرض و مدفون شدند. این فتیش مگاپروژه در سابق و اکنون بیشتر ابزار عقدهگشایی سیاسیّون ایرانی است و به درد تحمیق تودههای نادان میخورد اما هیچ مبنایی در اقتصادآزاد و تولید ثروت طبیعی ایران ندارد. البته تغییری در این مسیر رخ داده و آن این است که اگر سابقاً راهآهن و فولاد را نشانه میگرفتند، مدتی است به فکر فتح فضا افتاده و میمون به آسمان پرتاب میکنند!