Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
𝒎𝒐𝒐𝒏'𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆<𝟯 avatar

𝒎𝒐𝒐𝒏'𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆<𝟯

J'erre dans la galaxie de tes yeux, comme un pissenlit dansant dans la main du vent♡.

@Moonlittlestars_bot
بـرای هـم‌صحـبتـی
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Apr 13, 2025
添加到 TGlist 的日期
Apr 13, 2025

记录

13.04.202523:59
938订阅者
16.10.202423:59
0引用指数
20.11.202423:59
176每帖平均覆盖率
05.04.202523:59
29广告帖子的平均覆盖率
15.03.202523:59
12.50%ER
13.04.202514:08
3.73%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
NOV '24DEC '24JAN '25FEB '25MAR '25APR '25

𝒎𝒐𝒐𝒏'𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆<𝟯 热门帖子

02.04.202518:29
دنیا به بازی گرفته بودتش.

بهش خانواده میداد و می‌گرفت. عشق میداد و می‌گرفت. نفس میداد و می‌گرفت. آرزو میداد و شانس رسیدن بهش رو می‌گرفت. مشت میداد و برنده شدن رو می‌گرفت. میذاشت تصورات رنگی از آینده داشته باشه و بعد بهش اُردنگی میزد.

#Disguise
+ بیا این رابطه رو تموم کنیم...
- تموم کنیم؟!
مرواریدم، من دوتا قبر برای خودمون تدارک دیدم.

حرف‌هاش رو توی ذهنش مرور میکرد و مدام گوشه‌ی ناخنش رو می‌جوید، وقتی مرد وارد خونه شد، کت و کیفش رو داخل کمد گذاشت و خودش رو روی مبل پرت کرد، اروم کنارش رفت و بهش نگاه کرد.
نگاه خیره‌ی مرد هم بهش دوخته شد، همه چیزی که می‌خواست بگه از ذهش پر کشید و دست‌پاچه زمزمه کرد...

+بیا... بیا این رابطه رو تموم کنیم.
مرد نگاهش رو روی صورت پسر چرخوند و وقتی اثری از شوخی ندید بلند شروع به خندیدن کرد، دست پسر رو گرفت و کنار خودش نشوند.
-ببین پسر کوچولوی من ،بعضی‌ها می‌کشن، بعضی‌ها میدزدن و بعضی‌ها قلبت رو می‌شکنن، تو واقعاً فکر کردی می‌ذارم همین‌جوری بری؟!
دستش رو روی صورت پسر کشید و موهاش رو پشت گوشش فرستاد.
-قلب‌های شکسته، استخون ها رو هم میشکنن و من قرار نیست بذارم بری مروارید کوچولو؛ پس توی قبری که برات کندم می‌پوسی.
صورت پسر و قاب گرفت و با جنون بهش نگاه کرد.
-من دوتا قبر برای خودمون تدارک دیدم عزیزم، ما تا همیشه پیش هم می‌مونیم.
转发自:
دختر آبی avatar
دختر آبی
13.04.202512:10
آهای آبی!
انگار که خوب نیستی. دوباره چی به سرت اومده؟ دوباره دلتنگ چی شدی؟ آدم‌های از دست رفته؟ خاطرات از دست رفته؟ یا هردوش؟ یا شایدم دلت برای آدم‌هایی که خودشون هستن و خاطرات‌شون نیست، به درد اومده.
اصلا مشکلت دلتنگیه؟ بعید می‌دونم.
خسته‌تر از هروقت دیگه‌ای به‌نظر می‌رسی، توی سفیدی چشم‌هات رگه‌های قرمزی دیده می‌شه که هرروزی که جلوتر می‌ره مثل یک ویروس تو کل اون سفیدی پخش می‌شه. دوباره زیاد گریه کردی؟
موهات بهم‌ریخت‌ست، خیلی کم غذا می‌خوری یا که اصلاً به چیزی لب نمی‌زنی. چشم‌هات خستن، یا شایدم این قلبته که خسته‌ست و این خستگی رو آینه روحته که داره فریاد می‌زنه؟
و... ولی چرا؟ خدای من، بازم قلبت درد گرفته؟ همون گرفتگی همیشگی که معمولا اخم‌هات رو درهم می‌کشه و کلافه‌ات می‌کنه؟
مدتی بود که خوب کار می‌کرد.
پس بگو، درد قدیم و خاطرات قدیم و حسرت‌های قدیمی... موضوع اینه آبی.
باز هم یاد دوران کودکی‌ات افتادی؟ جای سوختگی روی دستت اذیتت می‌کنه؟ یا جای سوختگی خاطرات نوجونی؟ دومیه بیشتر درد داره نه؟ همونه که قلبت رو آش و لاش کرده، همونه که باعث شده قلب لعنتیت یا کند بتپه یا تند، باعث شده باز هم بعد دو سال عذاب بکشی.
دو... دوباره که روحت قرار نیست سنگین بشه، قراره؟
حیف روح تو نیست؟ که بخواد تو غم غرق بشه؟
تو قوی‌ای، فقط باید بهش غلبه کنی. با قلبت خوب تا کن تا اونم باهات خوب تا کنه.
موفق باشی!
و اکثر چیز ها در دامنه عظیم هستی خیلی خیلی کوچک و ناچیز بودند...
مخصوصا وقتی این احتمال وجود داشت که فقط یک سال دیگر زنده باشی
转发自:
Denira🦢🤍 avatar
Denira🦢🤍
13.04.202512:12
خاطرات دریچه جهنم میشود بعد انی که میرود.
转发自:
Denira🦢🤍 avatar
Denira🦢🤍
13.04.202512:12
دنیا پر شده از آدم هایی که نه میتوان به آنها تکیه کرد و نه میتوان آنهارا برای ثانیه ای دوست داشت.
13.04.202512:10
دنیا به بازی گرفته بودتش.

بهش خانواده میداد و می‌گرفت. عشق میداد و می‌گرفت. نفس میداد و می‌گرفت. آرزو میداد و شانس رسیدن بهش رو می‌گرفت. مشت میداد و برنده شدن رو می‌گرفت. میذاشت تصورات رنگی از آینده داشته باشه و بعد بهش اُردنگی میزد.

#Disguise
13.04.202512:10
کــاش روزی تــ‌ورا بــتــ‌وانــ‌م . . .

___
13.04.202512:10
-اینجا چیکار می‌کنی؟

-در واقع من اینجا نیستم، توهم اینجا نیستی. از نظر فیزیک کوآنتوم هیچکدوم‌مون نیستیم، نه اینجا نه هیچ جای دیگه. در حقیقت همه چیز توهمه.
وَ من عجیب دلم برای توهمم تنگ شده بود.

#Disguise
转发自:
دختر آبی avatar
دختر آبی
13.04.202512:10
- تا حالا به خودکشی فکر کردی؟
+ آره، ولی یه چیزی ندارم
- جرئت؟ من دارم
+ درسته، من ندارم
- می‌دونی چرا؟ چون هنوز اینجا رو دوست داری، هنوز کسایی هستن که دلت می‌خواد باهاشون وقت بگذرونی، هنوز کارهایی هست که می‌خوای انجام بدی
+ آره، تو چی؟
- من نه... آدمی برام نیست، جایی نیست، هیچی
29.03.202521:31
از من نَگُریز،من دوستت دارم:).
چه ساده از هم جدا شدیم، تو دست او را گرفتی، و من هنوز با دست‌های خالی میان خاطراتت سرگردانم قلبِ‌من.
登录以解锁更多功能。