Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
‌ ‌ ‌ ‌ 𝖩𝖾𝗅︎𝗅︎𝗒𝖿︎𝗂𝗌𝗁︎ avatar

‌ ‌ ‌ ‌ 𝖩𝖾𝗅︎𝗅︎𝗒𝖿︎𝗂𝗌𝗁︎

‌𓍯 : 𝖠︎𝗍 𝗅︎𝖾𝖺𝗌𝗍𝗏︎𝖺𝗌 @Jaykiebot 𝖽𝖾𝖾𝗉 𝖺𝗌
𝗍𝗁︎𝖾 𝗉𝖺𝖼︎𝗂𝖿︎𝗂𝖼︎ 𝗈𝖼︎𝖾an
_________________________________
𝖼︎𝗁︎ ‌ : @jellupie ‌‌
𝖾𝗇︎𝗁︎𝖺 𝗀︎𝗉 : https://t.me/+77Vf2FJru3VhYmE8
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Feb 13, 2025
添加到 TGlist 的日期
Feb 22, 2025

记录

14.05.202523:59
383订阅者
15.02.202523:59
0引用指数
03.04.202520:46
57每帖平均覆盖率
15.05.202518:39
24广告帖子的平均覆盖率
28.02.202518:35
50.00%ER
03.04.202520:46
19.19%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
MAR '25APR '25MAY '25

‌ ‌ ‌ ‌ 𝖩𝖾𝗅︎𝗅︎𝗒𝖿︎𝗂𝗌𝗁︎ 热门帖子

22.04.202519:11
‌ ‌‌‌‌‌𝁨 ‌ ‌‌ ‌ رویـاے پـسرڪِ قـصـہ‌گـو ‌ ‌ ‌𓆸
09.05.202510:33
09.05.202510:33
ㅤㅤㅤㅤ‌ 🍾 show fıle ??
ㅤㅤ ‌ㅤㅤ て﹕bp ’s #lisa
09.05.202510:32
✉️نامـه جیکـ به سـونگهـون

هر چیزی، هر کسی و حتی زندگی هم غم مختص به خودش را دارد و غم من، اشکِ چشم‌های تو بود.
بیش از اینکه نگران این روز‌های گذر نکردنیِ خودم باشم، به این فکر می‌کنم که امروز چند قطره اشک گونه‌هایت را لمس کرد؟! کاش بودم و به همان تعداد می‌بوسیدمت.

عزیزِ دورِ من،
قرار بر این است که از یاد نروی و از یادَت نروم،
نافراموشیِ من را همان عکسی که در آن خیالم را بغل کرده‌ای گواه است!
شعر است و من و درد و آغوش هایی که آغاز نشده ناتمام مانده، پس فراموش نمی‌شوی.
دلتنگی‌ام با چیزی تمام نمی‌شود، احساس می‌کنم تو را از من گرفته‌اند و تنها مانده‌ام با قلبی که عاشقِ تو بود و مرا به اندازه تو دوست ندارد.

گاهی می‌نشینی فکر می‌کنی که چقدر خدانگه‌دار می‌تواند دردناک باشد. آدم‌های زیادی این واژه را کنار گوشم‌هایم نجوا کردند اما هیچ کدامشان به اندازه‌ی نجوای تو زجرآور نبود. انگار که بعد از آن در دریاچه‌ی خاطره‌ها دست و پا می‌زدم و غرق می‌شدم. انگار که نئش شکنجه دیده‌ام با انگشت‌هایی که از آتش گرفتن فیلتر سیگار سوخته بود روی فرش کهنه‌ی قرمز و قدیمی جان می‌داد. انگار که قهوه‌ام یخ میزد و طعم تلخش مثل زهرمار کل بدنم را به لرزه می‌انداخت. می‌بینی؟! یک واژه‌ی کوتاه تو توانست چنین چیزی را به صورتک خنثی و بی روحِ نِشسته روی ایوانم تحمیل کند. تحمیل آدم را از پا می‌اندازد، من نیز از پا افتادم. از پا افتادم و وقتی پاهایم در دلم جمع شده بود و هوا را برای یافتن یک نشانی از بوی تو عمیق نفس می‌کشیدم به گریه پناه آوردم. گریه‌هایی که چشم‌ها و گونه‌هایم را درگیر نمی‌کرد اما تا دلت بخواهد قلبم را چرا! قلبم بسیار برای تو گریست. قلبم خانه‌ات بود، تو خانه‌ات را پشت سرت جا گذاشتی. تو خانه‌ات را با دست‌های خودت ویران کردی و رفتی.

هیچ چیز در نبود تو در جای خودش نبود، حتی قاب عکست؛ هر چه روی دیوار صافش می‌کردم باز کج میشد. پنجره هر ثانیه غبار می‌گرفت. مربا‌هایی که بعد از ظهر هر سه‌شنبه‌ می‌پختم هم رنگ و رویی نداشتند. تو رفتی و زندگی را هم به دنبال خودت کشاندی و بردی.
چه بد که تو فقط رفتن را یاد گرفتی، کاش صفحه‌ی آخرت از ماندن هم یک چیزهایی نوشته شده بود.

بعضی چیز‌ها را نمی‌توان توصیف کرد سونگهونِ من؛ مانند قدم‌هایی که به هنگام ترک کردنم برداشتی، مانند بوسه‌هایی که روی موهایم نشاندی و خنده‌هایی که اشتباهی از لب‌هایم در چمدان تو ریخته شدند و از من رفتند.
تو بی‌رحم‌ترین باغبان بودی؛ کاشتی‌ام، جوانه زدم، درخت شدم و میوه‌ی عشق دادم، عشق‌هایم را چیدی و بعد ریشه‌کنم کردی.
تو جای زخم‌هایم را برای بوسه و مرهم نخواستی؛ خواستی که عمیق‌ترشان کنی، خواستی که بیشترشان کنی همین.

من چیزی برای از دست دادن ندارم دیگر؛ کلیشه‌ای می‌گویم اما درست و حقیقی‌ترین چیزیست که می‌گویم. یک آدمم با کلی عذاب وجدان و گریه‌های بی وقت که چشم‌هایم را به قتل رسانده‌اند. دور شدن و نبودنت درونم چیزی را تغییر نمی‌دهد. برایم مهم نیست. نه که تو را از یاد برده باشم.. نه! ولی دیگر مهم نیست. مهم نیست که می‌خواهی من را پشت در خانه‌ی آدم‌های دورت بگذاری و بعد هم قفلش کنی. مهم نیست که سر نئش خسته‌م نمی‌نشینی و به آن لبخند نمی‌زنی. اصلا مهم نیست که نباشی. می‌بینی؟! من حتی برای اینکه این‌ها را برای تو می‌نویسم هم دیگر گریه‌ام نمی‌گیرد (چشم‌هایم قرمزند) پس امیدوارم یک روز بخوابم و تو از ذهنم پاک شده باشی. درست مثل شهری که برف صبحگاه، شبِ آلوده‌اش را شسته و با خود برده.

اما تمام شدم عزیزم، نیامدی و من خودم را دیگر خیلی وقت است که نمی‌بینم؛ انگار که چیزی از من باقی نمانده... ازت رنجیدم، شکایتی ندارم که خم به ابرویت نیاوردی؛ هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می‌گیرد از ریل خارج نمی‌شود.


اپریـل 𝟮𝟬𝟭𝟵
09.05.202510:33
𝖠 𝗅𝗈𝗏𝖾𝗋'𝗌 𝖽𝖾𝗅𝗂𝗋𝗂𝗎𝗆, 𝗉𝗍 2 𝖺𝗇𝖽 𝗉𝗍 3/𝗍𝗁𝖾 𝗅𝖺𝗌𝗍

𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖧𝖾𝖾𝖧𝗈𝗈𝗇
𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖣𝖺𝗋𝗄 𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖯𝗌𝗒𝖼𝗁𝗈𝗅𝗈𝗀𝗂𝖼𝖺𝗅, 𝖳𝗁𝗋𝗂𝗅𝗅𝖾𝗋, 𝖳𝗋𝖺𝗀𝖾𝖽𝗒
𝖸𝗈𝗎 𝗐𝖾𝗋𝖾 𝗆𝗒 𝗀𝗋𝖺𝗏𝗂𝗍𝗒, 𝖺𝗇𝖽 𝗇𝗈𝗐 𝖨 𝖿𝖺𝗅𝗅.
12.05.202513:42
پاکسازی

لیمیت خوردم، اونر هایی که چنل رو چک میکنن و حمایت میکنن این پیام رو فور کنن، تا چنلشون رو نگه دارم و متقابل حمایت کنم.
13.05.202523:23
@nyixi
15.05.202511:38
میدونی چرا این ادمین فیو همه س ؟! چون ....
فکرکنید کاملش کنم ، جوین باشید .
13.05.202523:22
@jxikxo
15.05.202509:32
فور کنید و تایپتونو بگید تا
یه فکت در موردش بهتون بگم
جوین باشید مرواریدا
13.05.202523:40
' How can I tell you I love you
without you leaving me?
pt3

‌ ‌ ‌ #last_night_with_you
13.05.202523:40
این پست + این پیام رو فوروارد کنید توی چنل‌هاتون و دو پست مشخص کنید تا به مدت 24 ساعت توی چنل بمونه. 📇
15.05.202509:32
فور کنید ، نیم یا نیك
نیمتونو بدید وایب تقدیم کنم
جوین باشید مرواریدا
13.05.202523:42
@jxikxo
@nyixi
13.05.202519:35
خیلی خوشگل شده خسته نباشی نانازی😭🍄
登录以解锁更多功能。