
Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

تاریخ تحلیلی
در این کانال پارهای از تاملاتم را با تمرکز بر تاریخ نهضت ملی ایران مینویسم.
اخطار: نویسنده متخصص و یا کارشناس تاریخ نیست. محتویات کانال صرفا طرح بحث است و نباید به عنوان نتایج پژوهش های روشمند علمی مورد استناد واقع شوند.
تماس با نویسنده :
@hr_abedian
اخطار: نویسنده متخصص و یا کارشناس تاریخ نیست. محتویات کانال صرفا طرح بحث است و نباید به عنوان نتایج پژوهش های روشمند علمی مورد استناد واقع شوند.
تماس با نویسنده :
@hr_abedian
记录
16.05.202518:26
1.9K订阅者28.02.202516:22
500引用指数07.02.202500:27
2.4K每帖平均覆盖率07.02.202500:27
2.4K广告帖子的平均覆盖率14.05.202523:13
7.01%ER07.02.202500:27
127.74%ERR11.05.202508:51
دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان و "جامعه کوتاه مدت" به زبان صمیمی و خودمانی
@hamidrezaabedian
@hamidrezaabedian
16.05.202505:44
پاسخ تاریخی به ادعاهای پر تکرار*
[نقدی بر نظرات موسی غنی نژاد در مناظره با سید محمدمهدی مرادی خلج]
✍ کورش احمدی
از متن: اینکه استاد ما اصرار دارد که ملی کردن نفت و مالکیت دولت بر نفت را سمّ مُهلک بنمایاند، سخنی عجیب، خلاف و بیمعنی است. اساساً در همه دنیا، نفت ملی و در تملک دولتهاست و از همان دهه ۱۹۵۰ حتی قدرتهای استعماری نیز قبول داشتند که نفت به عنوان یک «ثروت طبیعی» باید تحت مالکیت و حاکمیت ملی کشورها باشد.
صدور ۱۰ قطعنامه اغلب اجماعی از ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۲ توسط مجمع عمومیسازمان ملل گویای این امر است. حتی در آمریکا نیز به عنوان یک استثنا حدود ۴۰ درصد منابع نفتی در تملک دولتهای فدرال و ایالتی است. در کانادا مالکیت ۹۰ درصد منابع نفتی در خشکی متعلق به دولتهای ایالتی و تمام منابع دریایی متعلق به دولت فدرال است. در نروژ نه تنها تمام منابع نفتی در تملک دولت است، بلکه ۶۷% و ۱۰۰% دو شرکت اصلی بهرهبردار یعنی به ترتیب Equinor (استاندارد اویل سابق) و Petoro هم متعلق به دولت است.
تلاش آقای غنینژاد در ربط دادن ناکارآمدی دولتها در حوزه نفت و گاز به ملی کردن صنعت نفت و اعمال مالکیت دولت بر این ثروت ملی در ۸۰ سال پیش سخنی بیپایه است.
* هم میهن، ش ۷۸۶، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
@hamidrezaabedian
در صورت تمایل متن کامل را اینجا بخوانید.
[نقدی بر نظرات موسی غنی نژاد در مناظره با سید محمدمهدی مرادی خلج]
✍ کورش احمدی
از متن: اینکه استاد ما اصرار دارد که ملی کردن نفت و مالکیت دولت بر نفت را سمّ مُهلک بنمایاند، سخنی عجیب، خلاف و بیمعنی است. اساساً در همه دنیا، نفت ملی و در تملک دولتهاست و از همان دهه ۱۹۵۰ حتی قدرتهای استعماری نیز قبول داشتند که نفت به عنوان یک «ثروت طبیعی» باید تحت مالکیت و حاکمیت ملی کشورها باشد.
صدور ۱۰ قطعنامه اغلب اجماعی از ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۲ توسط مجمع عمومیسازمان ملل گویای این امر است. حتی در آمریکا نیز به عنوان یک استثنا حدود ۴۰ درصد منابع نفتی در تملک دولتهای فدرال و ایالتی است. در کانادا مالکیت ۹۰ درصد منابع نفتی در خشکی متعلق به دولتهای ایالتی و تمام منابع دریایی متعلق به دولت فدرال است. در نروژ نه تنها تمام منابع نفتی در تملک دولت است، بلکه ۶۷% و ۱۰۰% دو شرکت اصلی بهرهبردار یعنی به ترتیب Equinor (استاندارد اویل سابق) و Petoro هم متعلق به دولت است.
تلاش آقای غنینژاد در ربط دادن ناکارآمدی دولتها در حوزه نفت و گاز به ملی کردن صنعت نفت و اعمال مالکیت دولت بر این ثروت ملی در ۸۰ سال پیش سخنی بیپایه است.
* هم میهن، ش ۷۸۶، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
@hamidrezaabedian
در صورت تمایل متن کامل را اینجا بخوانید.
16.05.202512:04
کورش احمدی: [انگلیسی ها] در تبلیغاتشان مصدق را "Dr. No" تبلیغ میکردند و عوامل شان نیز در داخل، اصطلاح "پیرمرد لجوج" را به کار میبردند و متاسفانه با قلب و تحریف همه واقعیتهای تاریخی و بیاعتنا به همه فکتهای تاریخی، همچنان [کسانی] در ایران، امروز تلاش میکنند تا انگلیس را بیتقصیر و آن "پیرمرد لجوج" را مسبب همه مشکلاتی که در ایران معاصر پیش آمد، معرفی کنند. آنچه که در آن دوران گذشته، اکنون بخشی از تاریخ است و به عنوان تاریخ ِ گذشته باید به آن پرداخت اما تحویل [...] به عنوان تاریخ به مردم کم اطلاع، صرف نظر از اینکه به نفع که و به ضرر که باشد، چیزی جز ظلم در حق مخاطبانی که به گوینده اعتماد می کنند، نیست. [متن کامل]
@hamidrezaabedian
- ویدئوی پیوست، برشی از گفتگوی نفت خبر با دکتر فیاض زاهد در سالگشت ملی شدن نفت (اسفند ۱۴۰۳) است. [قسمت اول ، قسمت دوم]
09.05.202520:32
آبراهامیان دروغ می گوید!
یازدهم اردیبهشت ماه، روزنامه ی هم میهن گزارشی از یک نشست دانشگاهی با عنوان "ملی شدن صنعت نفت: آرمانگرایی یا واقعگرایی" را منتشر کرد که در آن دکتر موسی غنی نژاد به بازگو کردن همان بحث هایی پرداخته بود که طی این سالها بی کمترین توجهی به آرای منتقدان، اینجا و آنجا طرح می کند.
در بخشی از این گزارش، از قول آقای غنی نژاد می خوانیم:
ای کاش آقای دکتر مرجع مورد استناد شان را جهت بررسی و مطالعه ی بیشتر معرفی می کردند. ایشان و هر کس دیگری البته می توانند با جمع بندی و تحلیل مورخ برجسته یرواند آبراهامیان موافق نباشند اما انتساب اتهام دروغ پردازی به کسی مثل او، شایسته نیست. این بیش از آنکه خدشه ای به جایگاه آبراهامیان در تاریخ نگاری معاصر وارد آورد، وهن گوینده است.
بزرگش نخوانند اهل خِرَد
که نام بزرگان به خُردی بَرَد
نویسنده ادعا نمی کند که تسلط ویژه ای بر آثار آبراهامیان دارد اما تا جایی که می داند، چیزی نزدیک به عددی که آقای غنی نژاد در سخنرانی شان گفته اند (چهارصد هزار نفر)، باید آماری باشد که آبراهامیان از حزب توده، سازمان های مرتبط و جنبش کارگری سراسر کشور در آن سال ها بدست می دهد:
▪️ایران بین دو انقلاب:
...شورای متحده نیز مدعی بود که ۳۵۵۰۰۰ عضو دارد...در بهار ۱۳۳۰ که اوج مبارزه ی ملی کردن نفت بود، حزب توده نخست چندین اعتصاب در حوزه های نفتی ترتیب داد و سپس با ساماندهی یک اعتصاب عمومی ۶۵۰۰۰ نفری در خوزستان و صنعت نفت، پیروزی درخشان سال ۱۳۲۵ را تکرار کرد... در آخرین روزهای حکومت مصدق، حزب توده بیش از ۲۵۰۰۰ عضو و حدود ۳۰۰۰۰۰ هوادار داشت...[ترجمه ی گل محمدی و فتاحی، نشر نی، ص ۳۷۴ و ۳۹۳ و ۳۹۵]
▪️مردم در سیاست ایران:
...جنبش کارگری تا سال ۱۳۲۵ به رشدش ادامه داد. شورای متحده ی مرکزی اتحادیه ی کارگران و زحمتکشان ایران در همه ی هشتاد شهر کشور با جمعیت بالای ده هزار نفر شعبه داشت و صد و هشتاد و شش اتحادیه ی مختلف را با همدیگر هماهنگ می کرد که چهارصد هزار عضو ثبت شده داشتند...[ترجمه بهرنگ رجبی، نشر چشمه، ص ۱۷۸]
▪️مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران:
...در اول ماه مه ۱۹۴۶، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۵، این حزب (توده) توانست راهپیمایی هایی را با شرکت بالغ بر چهل هزار نفر در اصفهان، پنجاه هزار نفر در تهران و هشتاد هزار نفر در آبادان، سازماندهی و غالبا شعبه هایی نیز در هر شهر تاسیس کند. بیش از چهل هزار نفر عضو گرفت و بیش از سیصد و پنجاه و پنج هزار نفر از کارگران و کارکنان اداری را به عضویت اتحادیه ها درآورد... [ترجمه ی سهیلا ترابی، نشر شیرازه، ص ۲۱۷]
▪️کودتا:
...بحران در ۲۵ تا ۲۹ فروردین ماه ۱۳۳۰ به اوج خود رسید...در اوج این اعتصاب سراسری، بیش از ۵۰ هزار نفر در مناطق نفتی، کارگاههای تعمیراتی، بندرگاه ها و از همه مهمتر، در پالایشگاه آبادان وارد اعتصاب شده بودند...[ترجمه ی فتاحی، نشر نی، ص ۱۱۰ و ۱۱۱]
تاریخ تحلیلی امیدوار است آقای غنی نژاد و یا شاگردان و همفکران ایشان بزودی برای ارجاع آقای دکتر به آبراهامیان، توضیحات بیشتری داده و مرجع مربوطه را جهت بررسی های دقیق تر معرفی کنند.
@hamidrezaabedian
یازدهم اردیبهشت ماه، روزنامه ی هم میهن گزارشی از یک نشست دانشگاهی با عنوان "ملی شدن صنعت نفت: آرمانگرایی یا واقعگرایی" را منتشر کرد که در آن دکتر موسی غنی نژاد به بازگو کردن همان بحث هایی پرداخته بود که طی این سالها بی کمترین توجهی به آرای منتقدان، اینجا و آنجا طرح می کند.
در بخشی از این گزارش، از قول آقای غنی نژاد می خوانیم:
بعد عدهای هم میآیند و دروغپردازی - می - کنند که یک نفر از آنها، آقای آبراهامیان است که کتابهایش در دانشگاههای ما تدریس میشود. برای مثال، در یکی از موارد گفته است که در تظاهراتی در زمان مصدق در اهواز ۴۰۰ هزار نفر شرکت کردند، این حرف خندهدار است، اصلاً جمعیت اهواز آن زمان این اندازه بوده است؟ چرا دروغپردازی کردهاند؟ یا کتابی مینویسد و سه ترجمه هم میشود و در دانشگاهها هم وجود دارد و مرتب هم کودتا، کودتا میکنند....
ای کاش آقای دکتر مرجع مورد استناد شان را جهت بررسی و مطالعه ی بیشتر معرفی می کردند. ایشان و هر کس دیگری البته می توانند با جمع بندی و تحلیل مورخ برجسته یرواند آبراهامیان موافق نباشند اما انتساب اتهام دروغ پردازی به کسی مثل او، شایسته نیست. این بیش از آنکه خدشه ای به جایگاه آبراهامیان در تاریخ نگاری معاصر وارد آورد، وهن گوینده است.
بزرگش نخوانند اهل خِرَد
که نام بزرگان به خُردی بَرَد
نویسنده ادعا نمی کند که تسلط ویژه ای بر آثار آبراهامیان دارد اما تا جایی که می داند، چیزی نزدیک به عددی که آقای غنی نژاد در سخنرانی شان گفته اند (چهارصد هزار نفر)، باید آماری باشد که آبراهامیان از حزب توده، سازمان های مرتبط و جنبش کارگری سراسر کشور در آن سال ها بدست می دهد:
▪️ایران بین دو انقلاب:
...شورای متحده نیز مدعی بود که ۳۵۵۰۰۰ عضو دارد...در بهار ۱۳۳۰ که اوج مبارزه ی ملی کردن نفت بود، حزب توده نخست چندین اعتصاب در حوزه های نفتی ترتیب داد و سپس با ساماندهی یک اعتصاب عمومی ۶۵۰۰۰ نفری در خوزستان و صنعت نفت، پیروزی درخشان سال ۱۳۲۵ را تکرار کرد... در آخرین روزهای حکومت مصدق، حزب توده بیش از ۲۵۰۰۰ عضو و حدود ۳۰۰۰۰۰ هوادار داشت...[ترجمه ی گل محمدی و فتاحی، نشر نی، ص ۳۷۴ و ۳۹۳ و ۳۹۵]
▪️مردم در سیاست ایران:
...جنبش کارگری تا سال ۱۳۲۵ به رشدش ادامه داد. شورای متحده ی مرکزی اتحادیه ی کارگران و زحمتکشان ایران در همه ی هشتاد شهر کشور با جمعیت بالای ده هزار نفر شعبه داشت و صد و هشتاد و شش اتحادیه ی مختلف را با همدیگر هماهنگ می کرد که چهارصد هزار عضو ثبت شده داشتند...[ترجمه بهرنگ رجبی، نشر چشمه، ص ۱۷۸]
▪️مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران:
...در اول ماه مه ۱۹۴۶، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۵، این حزب (توده) توانست راهپیمایی هایی را با شرکت بالغ بر چهل هزار نفر در اصفهان، پنجاه هزار نفر در تهران و هشتاد هزار نفر در آبادان، سازماندهی و غالبا شعبه هایی نیز در هر شهر تاسیس کند. بیش از چهل هزار نفر عضو گرفت و بیش از سیصد و پنجاه و پنج هزار نفر از کارگران و کارکنان اداری را به عضویت اتحادیه ها درآورد... [ترجمه ی سهیلا ترابی، نشر شیرازه، ص ۲۱۷]
▪️کودتا:
...بحران در ۲۵ تا ۲۹ فروردین ماه ۱۳۳۰ به اوج خود رسید...در اوج این اعتصاب سراسری، بیش از ۵۰ هزار نفر در مناطق نفتی، کارگاههای تعمیراتی، بندرگاه ها و از همه مهمتر، در پالایشگاه آبادان وارد اعتصاب شده بودند...[ترجمه ی فتاحی، نشر نی، ص ۱۱۰ و ۱۱۱]
تاریخ تحلیلی امیدوار است آقای غنی نژاد و یا شاگردان و همفکران ایشان بزودی برای ارجاع آقای دکتر به آبراهامیان، توضیحات بیشتری داده و مرجع مربوطه را جهت بررسی های دقیق تر معرفی کنند.
@hamidrezaabedian
02.05.202518:02
▪️در نقد اَبَر روایت دکتر موسی غنی نژاد از تاریخ نهضت ملی نفت و دکتر محمد مصدق (قسمت دوم، منتشر شده در خبرآنلاین، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴)
دکتر کریم سلیمانی دهکردی : در قسمت نخست و دوم مقاله حاضر تصمیم دارم نگاه دکتر غنینژاد درباره رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که آن را صرفا یک حرکت خودجوش میشمارد، مورد بررسی و نقد قرار دهم. انکار ایشان در کودتایی بودن رخداد ۲۸ مرداد متکی بر یک تعریف ساده، ولی به شدت کلی، از مفهوم کودتا است.
آقای دکتر غنینژاد چنانچه روش معمول ایشان در ساده سازی رخدادهای تاریخی است، در ساخت مفهوم کودتا نیز به چنین شیوهای عمل کرده است. میگوید:
بنابراین مطابق با باور دکتر غنینژاد، رئیس کشور، رئیس «دولت و ملت و جامعه مدنی و مذهب و حکومت» است. در کدام یک از دموکراسیهای امروز، رئیس جمهور از چنین حوزه اختیارات گسترده برخوردار است؟ مگر صرفا در پادشاهیهای مستبد با اختیارات فرا قانونی و یا نظامهای سوسیالیستی سابق.
تعریف آقای دکتر غنینژاد از کودتا آنقدر کلی است که گویی این تعریف، جهانشمول بوده و میشود همه انواع کودتا در ایران و جهان را در چارچوب آن تعریف کرد. حال اگر کودتا، طبق تعریف دکترغنینژاد، صرفا به این معناست که براساس آن، نظامیان، علیه پادشاه قیام کنند، لطفا بفرمایید محمد علی شاه قاجار که با کمک قزاقها مجلس اول را به توپ بست و نظام مشروطه را اگر چه به طور موقت تعطیل نمود، این واقعه را چه بنامیم؟
اگر کودتا نیست، پس باید به این نتیجه رسید که در چارچوب تعریف آقای دکتر غنینژاد، پادشاه، حتی اگر پادشاه مشروطه باشد، اجازه دارد بر علیه ارکان دیگر حاکمیت، لشکرکشی کند. پرسش اساسی از ایشان:
جایگاه این عمل پادشاه در قانون اساسی مشروطه چگونه تعریف شده است؟ قطعا قانون اساسی مشروطه، بمباران مجلس شورای ملی و دستگیری، شکنجه و اعدام برخی از نمایندگان و رجل سیاسی را برای پادشاه پیشبینی نکرده بود بنابراین اگر آن را کودتا بنامیم که بود، تعریف آقای دکتر غنینژاد از کودتا را نقض میکند چون این پادشاه نیست که مورد هجوم قرار گرفته، بلکه شخص شاه، با کمک نظامیان، بر مجلس که رکن اساسی مشروطه بود، قیام کرده است.
این رخداد به ما اجازه میدهد که در واقعه ۲۸ مرداد، همکاری شاه با دولت امریکا و انگلیس، به اضافه بخشی از نظامیان متمرد برای سرنگونی دولت ملی مصدق را کودتا بنامیم. حقیقتی که بانیان اصلی، همگی بر کودتا بودن آن اعترافات صریح کردهاند.....
⬅️ متن کامل را در مشاهد فوری بخوانید:
http://khabaronline.ir/xnw85
دکتر کریم سلیمانی دهکردی : در قسمت نخست و دوم مقاله حاضر تصمیم دارم نگاه دکتر غنینژاد درباره رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که آن را صرفا یک حرکت خودجوش میشمارد، مورد بررسی و نقد قرار دهم. انکار ایشان در کودتایی بودن رخداد ۲۸ مرداد متکی بر یک تعریف ساده، ولی به شدت کلی، از مفهوم کودتا است.
آقای دکتر غنینژاد چنانچه روش معمول ایشان در ساده سازی رخدادهای تاریخی است، در ساخت مفهوم کودتا نیز به چنین شیوهای عمل کرده است. میگوید:
در کودتا باید حرکتی علیه رئیس کشور انجام شود. ... رئیس کشور منظور آن چیزی است که در انگلیسی به آن هد آو استیت (Head of State) میگویند.... استیت واحد سیاسی کشور را میگویند که اعم از دولت و ملت و جامعه مدنی و مذهبی و حکومت است. بنابراین هر کشوری در دنیا رئیسی دارد که در نظامهای مشروطه، رئیس کشور، همان شاه است؛ پادشاه مشروطه. در نظامهای جمهوری، رئیس جمهور است.(دکتر غنینژاد روزنامه دنیای اقتصاد ۷ اسفند۱۴۰۳)
بنابراین مطابق با باور دکتر غنینژاد، رئیس کشور، رئیس «دولت و ملت و جامعه مدنی و مذهب و حکومت» است. در کدام یک از دموکراسیهای امروز، رئیس جمهور از چنین حوزه اختیارات گسترده برخوردار است؟ مگر صرفا در پادشاهیهای مستبد با اختیارات فرا قانونی و یا نظامهای سوسیالیستی سابق.
تعریف آقای دکتر غنینژاد از کودتا آنقدر کلی است که گویی این تعریف، جهانشمول بوده و میشود همه انواع کودتا در ایران و جهان را در چارچوب آن تعریف کرد. حال اگر کودتا، طبق تعریف دکترغنینژاد، صرفا به این معناست که براساس آن، نظامیان، علیه پادشاه قیام کنند، لطفا بفرمایید محمد علی شاه قاجار که با کمک قزاقها مجلس اول را به توپ بست و نظام مشروطه را اگر چه به طور موقت تعطیل نمود، این واقعه را چه بنامیم؟
اگر کودتا نیست، پس باید به این نتیجه رسید که در چارچوب تعریف آقای دکتر غنینژاد، پادشاه، حتی اگر پادشاه مشروطه باشد، اجازه دارد بر علیه ارکان دیگر حاکمیت، لشکرکشی کند. پرسش اساسی از ایشان:
جایگاه این عمل پادشاه در قانون اساسی مشروطه چگونه تعریف شده است؟ قطعا قانون اساسی مشروطه، بمباران مجلس شورای ملی و دستگیری، شکنجه و اعدام برخی از نمایندگان و رجل سیاسی را برای پادشاه پیشبینی نکرده بود بنابراین اگر آن را کودتا بنامیم که بود، تعریف آقای دکتر غنینژاد از کودتا را نقض میکند چون این پادشاه نیست که مورد هجوم قرار گرفته، بلکه شخص شاه، با کمک نظامیان، بر مجلس که رکن اساسی مشروطه بود، قیام کرده است.
این رخداد به ما اجازه میدهد که در واقعه ۲۸ مرداد، همکاری شاه با دولت امریکا و انگلیس، به اضافه بخشی از نظامیان متمرد برای سرنگونی دولت ملی مصدق را کودتا بنامیم. حقیقتی که بانیان اصلی، همگی بر کودتا بودن آن اعترافات صریح کردهاند.....
⬅️ متن کامل را در مشاهد فوری بخوانید:
http://khabaronline.ir/xnw85
17.05.202504:26
29.04.202505:56
مهدی نصیری: سخنرانی مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی در مجلس (همچون محمد مصدق و سید حسن مدرس) ، بلکه ادعای مخالفان چنین بود که با توجه به اینکه پادشاه مشروطه عملاً اختیار حقوقی کشور داری را ندارد و این اختیارات یکسره به نخست وزیر واگذار شدهاست، لذا حیف است که نخست وزیر موفقی مانند سردارسپه به عضوی خنثی همچون پادشاه مشروطه تبدیل شود. البته مصدق بعلت اینکه خودش یک شازده ی قاجاری بود اصلا با تغییر سلسله قاجار مخالف بود و این ادعای او در واقع بهانه ای بود برای اینکه سلسله قاجار خلع نشود !
سرانجام آن چپ رَوی ها، البته این راست رَویِ اِعجاب برانگیز است. بر ایشان حَرَجی نیست. در کار کسانی مانده ام که زیر عَلَم آقای نصیری در رثای دموکراسی سینه می زنند!
دکتر محمد مصدق: اولاً راجع به سلاطین قاجار. بنده عرض میکنم که کاملاً از آنها مأیوس هستم. زیرا در این مملکت خدماتی نکردهاند که بنده بتوانم اینجا از آنها دفاع کنم و گمان هم نمیکنم کسی منکر این باشد. همین سلطان احمد شاه قاجار بنده را در فارس گرفتار سه هزارو پانصد پلیس جنوب کرد. پس از آنکه من استعفا کردم بعد از بیست و هفت روز نوشت که به تصویب جناب رئیس الوزرا آقای سید ضیاءالدین استعفای شما را قبول کردم و فوری به طرف تهران حرکت کنید. مقصودش این بود که من بیایم به تهران و مرا آقا سید ضیاءالدین بگیرد و حبس کند. بنده مدافع اینطور اشخاص نیستم، بنده مدافع اشخاصی که برای وطن خودشان کار نمیکنند، جرأت و جسارت حفظ مملکتشان را نداشته باشند، در موقع خوب هم از مملکت استفاده بکنند و در موقع بد از مملکت غایب شوند، نیستم. اگر دوست حقیقی و قوم خویش خودم هم باشد از آن بالاتر هم باشد وقتی اینطور شده بنده مدافع او نیستم...
(از نطق مصدق در مجلس پنجم شورای ملی، نهم آبان ۱۳۰۴، جلسه ی خلع ید از قاجاریه)
@hamidrezaabedian
- یادداشت آقای نصیری را اینجا بخوانید.
- در مورد نطق دکتر مصدق در جلسه ی خلع ید از قاجاریه، بیشتر بخوانید. (اینجا)


29.04.202508:31
📕ایران بین دو کودتا
داریوش رحمانیان
ویراستار: پرستو رحیمی
📍تهران: کتاب شرق، ۱۴۰۴
📖 ۴۸۶ صفحه
♦️این کتاب به تحلیل و بررسی تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران در فاصلهای حساس و تعیینکننده از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میپردازد. نگاه نقادانه و جامع این کتاب در کنار تجربههای آموزشی و پژوهشی نگارنده باعث شده است درک فرایندهای پیچیدۀ تحولات جامعۀ ایران در این بازۀ زمانی برای دانشجویان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران سهل شود.
♦️از عمدهمباحث این کتاب میتوان به چرایی و چگونگی وقوع کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و نتایج و آثار آن بر استقرار سلطنت پهلوی؛ اقدامات و برنامهریزیهای نوسازی دورۀ رضاشاه و تحولات فکری، ادبی و هنری این دوره؛ مناسبات سیاسی ایران با دول خارجی در دورۀ رضاشاه؛ جنگ جهانی دوم و نقش و جایگاه ایران در آن؛ چگونگی سقوط رضاشاه و دیگر پیامدهای اشغال ایران؛ تحولات ایران در دهۀ ۲۰ شمسی و رفتوآمدهای پیدرپی دولتها؛ بحران آذربایجان و کردستان و مسئلۀ نفت شمال؛ چگونگی پیدایش جنبش ملیشدن صنعت نفت ایران و سقوط دولت ملی مصدق اشاره کرد.
https://t.me/mardomnameh
داریوش رحمانیان
ویراستار: پرستو رحیمی
📍تهران: کتاب شرق، ۱۴۰۴
📖 ۴۸۶ صفحه
♦️این کتاب به تحلیل و بررسی تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران در فاصلهای حساس و تعیینکننده از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میپردازد. نگاه نقادانه و جامع این کتاب در کنار تجربههای آموزشی و پژوهشی نگارنده باعث شده است درک فرایندهای پیچیدۀ تحولات جامعۀ ایران در این بازۀ زمانی برای دانشجویان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران سهل شود.
♦️از عمدهمباحث این کتاب میتوان به چرایی و چگونگی وقوع کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و نتایج و آثار آن بر استقرار سلطنت پهلوی؛ اقدامات و برنامهریزیهای نوسازی دورۀ رضاشاه و تحولات فکری، ادبی و هنری این دوره؛ مناسبات سیاسی ایران با دول خارجی در دورۀ رضاشاه؛ جنگ جهانی دوم و نقش و جایگاه ایران در آن؛ چگونگی سقوط رضاشاه و دیگر پیامدهای اشغال ایران؛ تحولات ایران در دهۀ ۲۰ شمسی و رفتوآمدهای پیدرپی دولتها؛ بحران آذربایجان و کردستان و مسئلۀ نفت شمال؛ چگونگی پیدایش جنبش ملیشدن صنعت نفت ایران و سقوط دولت ملی مصدق اشاره کرد.
https://t.me/mardomnameh
05.05.202504:15
گَردی بر آینه
✍ حسین پسرک لی
دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان شناختهشدهای که بیتردید در حوزه تخصصی خود حرفهایی برای گفتن دارد، در سالهای اخیر با اظهارنظرهای تند نسبت به دولت مصدق و نیز نقدهایی به شخصیت وی، بار دیگر در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته است.
نیت من در این نوشته، بررسی همهی انتقادهای ایشان به دکتر مصدق نیست چرا که بسیاری از آنها بهگمانم از سر ناآگاهی یا کمدقتی مطرح شدهاند. اما لااقل در یک مورد که بهروشنی مصداق بیانصافی است، سکوت را جایز نمیدانم: اتهام پوپولیست بودن مصدق.
غنینژاد که این اتهام را بارها علیه مصدق مطرح کرده است، مینویسد:
این تعبیر، علاوه بر آنکه نادقیق و ناقص است، تلاش میکند چهرهای چون مصدق را در ردیف عوامفریبان سیاسی قرار دهد.
در فضای سیاسی، واژهی پوپولیسم را گاه به «عوامگرایی»، و گاه دقیقتر به «عوامفریبی» ترجمه میکنند؛ مفهومی که در سنت اندیشهی سیاسی فرانسه نزدیک به واژهی دماگوژی است. به باور من:
پوپولیسم یعنی بهرهبرداری عامدانه از احساسات عمومی، با استفاده از روایتهای تحریفشده یا سادهسازیهای فریبنده، برای تقابلسازی میان مردم و نخبگان و تحقیر تخصص در حوزههایی که فرد از آنها شناخت کافی ندارد.
در تاریخ معاصر ایران نیز چهرههایی بودهاند که با وجود محبوبیت، بهدرستی به عنوان پوپولیست شناخته شدهاند. اما این نوع رفتار تنها به سیاست محدود نمیشود؛ در حوزههایی چون پزشکی، تاریخ یا علوم اجتماعی نیز میتوان با این پدیده مواجه شد.
برای نمونه، برخی از مدافعان طب سنتی که بدون رعایت اصول پژوهشهای علمی به مقابله با طب مدرن میپردازند، در جایگاه پوپولیستهای ضدعلم قرار میگیرند. در علم پزشکی، آنچه اعتبار دارد مستند بودن به یافتههای روز و منابع علمی معتبر است، نه صرفاً انتساب به نامهای تاریخی یا باورهای عامه. با این حال، برخی با اتکا به نامهایی چون ابنسینا، مفاهیم بیپایهای نظیر «بیعارضه بودن داروهای گیاهی» را ترویج میکنند.
در تاریخ نیز همین وضعیت حاکم است. برخی با مطالعه جدی به فهمی معتبر میرسند، اما بسیاری دیگر با معلومات محدود و منابع دستچندم، به تحلیلهای بیپایه و روایتسازیهای نادرست دست میزنند.
در این میان، باید از دکتر غنینژاد پرسید: با چه اعتباری خود را در جایگاه داور تاریخ معاصر ایران قرار دادهاند؟ معلوم نیست ایشان با اتکا به چه دانستههایی، چنگ در چهرهی تاریخ میزنند. روایتهای شان مملو از اشتباهاتی است که گویی عامدانه تکرار میشوند؛ مانند نسبت دادن دستگیری نواب صفوی به دوران نخستوزیری حسین علاء، در حالیکه این رویداد در خرداد ۱۳۳۰ و در زمان دولت مصدق رخ داد. یا روایت ناقص و تحریفشدهای که از سرنوشت مجلس هفدهم و نیز نقش سازمان سیا در کودتای ۲۸ مرداد ارائه میدهند—چنانکه گویا همهچیز در ۲۵ مرداد ختم شده و ۲۸ مرداد تنها «قیامی ملی» بوده است!
بدتر آنکه همین خطاها را مبنای تحلیلهای بعدی خود قرار میدهند، بیآنکه در برابر آنها بازنگری کنند یا نسبت به منابع معتبر رجوع نمایند.این پافشاری بر دانستههای ناقص و کهنه، نشانهای است از نوعی غرور علمی که متأسفانه در جامعهی ما مسبوق به سابقه است؛ جامعهای که با شنیدن عنوان «دکتر»، بیآنکه درستی سخن را بسنجد، گوینده را علامهی بیخطا میپندارد.
دکتر غنینژاد، بهتر است بهجای تحریف تاریخ، در حوزهی تخصصی خود فعال باشند و تاریخ را به اهل فن بسپارند. تحلیل علمی تاریخ با هیاهو در گود زورخانه میسر نمیشود.
پوپولیست، آن کسی است که بدون صلاحیت، به نام «دانش» سخن میگوید و اعتماد عمومی را قربانی جاهطلبی یا ناآگاهی میکند.
با اینهمه، مشکل تنها در افراد خلاصه نمیشود. فضای رسانهای امروز، بهجای آنکه حقیقتمحور باشد، سوژهمحور شده است؛ جایی که جنجال و اسمسازی، جای تحلیل و دقت را گرفته است. در چنین فضایی، حتی یک اقتصاددان محترم هم ممکن است —آگاهانه یا ناآگاهانه —به تکرار روایتهایی بپردازد که سالهاست صحتشان زیر سؤال رفته است.
آنگاه که انسان در پی حقیقت است، اینگونه سخنان، گردی است بر آینهی حقطلبی او.
@hamidrezaabedian
✍ حسین پسرک لی
دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان شناختهشدهای که بیتردید در حوزه تخصصی خود حرفهایی برای گفتن دارد، در سالهای اخیر با اظهارنظرهای تند نسبت به دولت مصدق و نیز نقدهایی به شخصیت وی، بار دیگر در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته است.
نیت من در این نوشته، بررسی همهی انتقادهای ایشان به دکتر مصدق نیست چرا که بسیاری از آنها بهگمانم از سر ناآگاهی یا کمدقتی مطرح شدهاند. اما لااقل در یک مورد که بهروشنی مصداق بیانصافی است، سکوت را جایز نمیدانم: اتهام پوپولیست بودن مصدق.
غنینژاد که این اتهام را بارها علیه مصدق مطرح کرده است، مینویسد:
پوپولیسم به جریانی گفته میشود که مدعی است بدون هیچ واسطه حزبی یا نهادی، نماینده مستقیم مردم است، لذا خود را ملزم به پاسخگویی به هیچ نهاد سیاسی نمیداند. سیاستورزی آقای مصدق دقیقا از این سنخ بود.
(نگاه کنید به مقاله دنیای اقتصاد به تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۶ و گفتگو با مجله مهرنامه، فروردین ۱۳۹۲)
این تعبیر، علاوه بر آنکه نادقیق و ناقص است، تلاش میکند چهرهای چون مصدق را در ردیف عوامفریبان سیاسی قرار دهد.
در فضای سیاسی، واژهی پوپولیسم را گاه به «عوامگرایی»، و گاه دقیقتر به «عوامفریبی» ترجمه میکنند؛ مفهومی که در سنت اندیشهی سیاسی فرانسه نزدیک به واژهی دماگوژی است. به باور من:
پوپولیسم یعنی بهرهبرداری عامدانه از احساسات عمومی، با استفاده از روایتهای تحریفشده یا سادهسازیهای فریبنده، برای تقابلسازی میان مردم و نخبگان و تحقیر تخصص در حوزههایی که فرد از آنها شناخت کافی ندارد.
در تاریخ معاصر ایران نیز چهرههایی بودهاند که با وجود محبوبیت، بهدرستی به عنوان پوپولیست شناخته شدهاند. اما این نوع رفتار تنها به سیاست محدود نمیشود؛ در حوزههایی چون پزشکی، تاریخ یا علوم اجتماعی نیز میتوان با این پدیده مواجه شد.
برای نمونه، برخی از مدافعان طب سنتی که بدون رعایت اصول پژوهشهای علمی به مقابله با طب مدرن میپردازند، در جایگاه پوپولیستهای ضدعلم قرار میگیرند. در علم پزشکی، آنچه اعتبار دارد مستند بودن به یافتههای روز و منابع علمی معتبر است، نه صرفاً انتساب به نامهای تاریخی یا باورهای عامه. با این حال، برخی با اتکا به نامهایی چون ابنسینا، مفاهیم بیپایهای نظیر «بیعارضه بودن داروهای گیاهی» را ترویج میکنند.
در تاریخ نیز همین وضعیت حاکم است. برخی با مطالعه جدی به فهمی معتبر میرسند، اما بسیاری دیگر با معلومات محدود و منابع دستچندم، به تحلیلهای بیپایه و روایتسازیهای نادرست دست میزنند.
در این میان، باید از دکتر غنینژاد پرسید: با چه اعتباری خود را در جایگاه داور تاریخ معاصر ایران قرار دادهاند؟ معلوم نیست ایشان با اتکا به چه دانستههایی، چنگ در چهرهی تاریخ میزنند. روایتهای شان مملو از اشتباهاتی است که گویی عامدانه تکرار میشوند؛ مانند نسبت دادن دستگیری نواب صفوی به دوران نخستوزیری حسین علاء، در حالیکه این رویداد در خرداد ۱۳۳۰ و در زمان دولت مصدق رخ داد. یا روایت ناقص و تحریفشدهای که از سرنوشت مجلس هفدهم و نیز نقش سازمان سیا در کودتای ۲۸ مرداد ارائه میدهند—چنانکه گویا همهچیز در ۲۵ مرداد ختم شده و ۲۸ مرداد تنها «قیامی ملی» بوده است!
بدتر آنکه همین خطاها را مبنای تحلیلهای بعدی خود قرار میدهند، بیآنکه در برابر آنها بازنگری کنند یا نسبت به منابع معتبر رجوع نمایند.این پافشاری بر دانستههای ناقص و کهنه، نشانهای است از نوعی غرور علمی که متأسفانه در جامعهی ما مسبوق به سابقه است؛ جامعهای که با شنیدن عنوان «دکتر»، بیآنکه درستی سخن را بسنجد، گوینده را علامهی بیخطا میپندارد.
دکتر غنینژاد، بهتر است بهجای تحریف تاریخ، در حوزهی تخصصی خود فعال باشند و تاریخ را به اهل فن بسپارند. تحلیل علمی تاریخ با هیاهو در گود زورخانه میسر نمیشود.
پوپولیست، آن کسی است که بدون صلاحیت، به نام «دانش» سخن میگوید و اعتماد عمومی را قربانی جاهطلبی یا ناآگاهی میکند.
با اینهمه، مشکل تنها در افراد خلاصه نمیشود. فضای رسانهای امروز، بهجای آنکه حقیقتمحور باشد، سوژهمحور شده است؛ جایی که جنجال و اسمسازی، جای تحلیل و دقت را گرفته است. در چنین فضایی، حتی یک اقتصاددان محترم هم ممکن است —آگاهانه یا ناآگاهانه —به تکرار روایتهایی بپردازد که سالهاست صحتشان زیر سؤال رفته است.
آنگاه که انسان در پی حقیقت است، اینگونه سخنان، گردی است بر آینهی حقطلبی او.
@hamidrezaabedian
04.05.202516:09
روزنامه ی محترم دنیای اقتصاد
با سلام و احترام
انتشار یک گفتگو با آقای دکتر موسی غنی نژاد در شماره ی ۶۲۳۶ (مورخ ۷ اسفند ۱۴۰۳) آن روزنامه به سبب ارجاعی که به کتاب فاخر خواب آشفته ی نفت، اثر گرانسنگ محقق و پژوهشگر فرزانه دکتر محمدعلی موحد داده، نیازمند توضیح است.
تردیدی نیست که دو جلدی خواب آشفته ی نفت: دکتر محمد مصدق و نهضت ملی ایران در زمره ی مناقب نامه نویسی قرار ندارد و نویسنده ی فاضل هرگاه به این تشخیص رسیده که حرفی، حرکتی، تصمیمی و یا اقدامی از ناحیه ی شخص دکتر محمد مصدق و همکاران او بر سیر تکاملی نهضت ملی ایران تاثیر سوء گذاشته، به جهت تعهد به حقیقت و نیز درسی که باید از تاریخ بیاموزیم، زبان به نقد گشوده و خواننده ی جستجوگر را به تامل و تعمق فرا خوانده اما هرگز در این فرازها، جانب انصاف را فرو نگذاشته و از ادب ِ نقد پای پس نکشیده و بیش از هزار صفحه تاریخ نهضت ملی نفت را حول محور شخصیتی گزارش نکرده که منافع ملی ایران را قربانی وجیه المله بودن خودش کرده باشد!
ویژگی اثر ماندگار موحد این است که هنرها و ضعف ها را در ترازوی انصاف می گذارد و از این روی نقد او هرگز در ردیف مشترکی با نقد آقای دکتر غنی نژاد قرار نمی گیرد. آری! فرق است میان آنچه که از خامه ی موحد تراویده با آنچه که آقای غنی نژاد بر آن اصرار می کند:
هر که بخت یار بوده و این دو جلد کتاب را خوانده باشد هرگز نمی تواند بپذیرد که تفاوت نقد دکتر موحد با نقد دکتر غنی نژاد در خصوص نحوه ی مواجهه ی مصدق با پیشنهاد دوم آمریکا و انگلستان - چنان که در گفتگو آمده - صرفا در شکل و فُرم بیان آن بوده که یکی با یک زبان خیلی ادبی و هنرمندانه و دیپلماتیک بیان شده باشد و دومی خیلی صریح و بی پروا :
الحمدالله آقای دکتر موحد که خداوند از گزند روزگار در امان شان بدارد، در قید حیات هستند. چه خوب است اصحاب روزنامه، اگر سودای حقیقت در سر دارند، گزارش این گفتگو را به محضر استاد ببرند تا مولف شریف کتاب، اشاره ی ناتمام خود به "خاطرات و تألمات مصدق" در پی نوشت پنجم کتاب - گفته ها و ناگفته ها - را که مورد استناد آقای غنی نژاد قرار گرفته، تمام کرده و نقطه ی پایانی بر این ماجراها بگذارد.
این درخواست به سبب تعهد و مسئولیت توامان ما در دستیابی به حقیقت است.
با احترام و آرزوی توفیق - حمیدرضا عابدیان
@hamidrezaabedian
با سلام و احترام
انتشار یک گفتگو با آقای دکتر موسی غنی نژاد در شماره ی ۶۲۳۶ (مورخ ۷ اسفند ۱۴۰۳) آن روزنامه به سبب ارجاعی که به کتاب فاخر خواب آشفته ی نفت، اثر گرانسنگ محقق و پژوهشگر فرزانه دکتر محمدعلی موحد داده، نیازمند توضیح است.
تردیدی نیست که دو جلدی خواب آشفته ی نفت: دکتر محمد مصدق و نهضت ملی ایران در زمره ی مناقب نامه نویسی قرار ندارد و نویسنده ی فاضل هرگاه به این تشخیص رسیده که حرفی، حرکتی، تصمیمی و یا اقدامی از ناحیه ی شخص دکتر محمد مصدق و همکاران او بر سیر تکاملی نهضت ملی ایران تاثیر سوء گذاشته، به جهت تعهد به حقیقت و نیز درسی که باید از تاریخ بیاموزیم، زبان به نقد گشوده و خواننده ی جستجوگر را به تامل و تعمق فرا خوانده اما هرگز در این فرازها، جانب انصاف را فرو نگذاشته و از ادب ِ نقد پای پس نکشیده و بیش از هزار صفحه تاریخ نهضت ملی نفت را حول محور شخصیتی گزارش نکرده که منافع ملی ایران را قربانی وجیه المله بودن خودش کرده باشد!
ویژگی اثر ماندگار موحد این است که هنرها و ضعف ها را در ترازوی انصاف می گذارد و از این روی نقد او هرگز در ردیف مشترکی با نقد آقای دکتر غنی نژاد قرار نمی گیرد. آری! فرق است میان آنچه که از خامه ی موحد تراویده با آنچه که آقای غنی نژاد بر آن اصرار می کند:
دکتر موحد: دکتر مصدق اگر بر سر نام و ننگ می لرزید و شیفته ی وجهه و اعتبار خود بود، به شرایط و الزامات آن نیز پایبندی می نمود....(خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران،ص ۸۹۸)
هر که بخت یار بوده و این دو جلد کتاب را خوانده باشد هرگز نمی تواند بپذیرد که تفاوت نقد دکتر موحد با نقد دکتر غنی نژاد در خصوص نحوه ی مواجهه ی مصدق با پیشنهاد دوم آمریکا و انگلستان - چنان که در گفتگو آمده - صرفا در شکل و فُرم بیان آن بوده که یکی با یک زبان خیلی ادبی و هنرمندانه و دیپلماتیک بیان شده باشد و دومی خیلی صریح و بی پروا :
دکتر غنی نژاد: دکتر موحد این تعبیری را که من عرض کردم با یک زبان خیلی ادبی و هنرمندانه و دیپلماتیک، خیلی با احتیاط مطرح کرده ولی من صراحتا عرض می کنم که مشکل دکتر مصدق کلا این بود که آن چیزی که برایش اولویت داشت «وجیه المله بودن» خودش بود، نه منافع ملی ایران. برایش این اولویت بود که هیچ کس به مصدق نگوید که این عامل بیگانه است یا یک برچسب به مصدق نچسبانند که این سازش کرد. به خاطر آنکه این برچسب ها را نزنند، منافع ملی ایران را زیر پا گذاشت.
الحمدالله آقای دکتر موحد که خداوند از گزند روزگار در امان شان بدارد، در قید حیات هستند. چه خوب است اصحاب روزنامه، اگر سودای حقیقت در سر دارند، گزارش این گفتگو را به محضر استاد ببرند تا مولف شریف کتاب، اشاره ی ناتمام خود به "خاطرات و تألمات مصدق" در پی نوشت پنجم کتاب - گفته ها و ناگفته ها - را که مورد استناد آقای غنی نژاد قرار گرفته، تمام کرده و نقطه ی پایانی بر این ماجراها بگذارد.
این درخواست به سبب تعهد و مسئولیت توامان ما در دستیابی به حقیقت است.
با احترام و آرزوی توفیق - حمیدرضا عابدیان
@hamidrezaabedian
25.04.202517:45
بمناسبت۷ اردیبهشت
هفتاد و چهارمین سالگشت نخست وزیری دکتر محمد مصدق
به دکتر محمد مصدق
۵ فروردین ۱۳۳۰ هجری شمسی
قربانت شوم، دستخط مبارکی که از روی کمال لطف بمناسبت حلول سال نو مرقوم فرموده بودید، زیارت، از بشارت صحت وجود با برکت عالی و ابراز محبت و مرحمت و تفقد نهایت تشکر حاصل شد. امیدوارم سال نو بر وجود مبارك مسعود و توأم با کمال صحت و عافیت و خوشی و سعادت و خوشدلی و موفقیت باشد و سال بهبودی اوضاع و احوال بر آشفته جهان و سروسامان یافتن بی سامانی و بینوائی کشور ایران باشد.
اوضاع جهان وحشت انگیز است. احدی در هیچ جای دنیا قرین آرامش نیست و از فردای خود نگران است. جنون و خود خواهی و اشتباه کاری زمامداران ممالك، كار دنیا را باینجا کشانده که ملاحظه می شود!
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت:
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
یونانی های قدیم می گفتند: چون ژوپیتر بر کسی خشم گیرد اول عقل اورا از او می ستاند، حالا آنروز فرارسیده است. اوضاع و احوال خودمان هم این است که بنده دورادور می بینم ظهر الفساد في البر والبحر. مسئول همه بينوائي ها يك عده مردم خود مملکت هستند:
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلك چشم نيك اختری را
دنیا دنیای ترتب علل و معلولات است. مقدمات غلط منجر به نتایج غلط می شود. کسی که فی المثل تخم کدو بکارد انتظار درخت شفتالو نمی تواند داشته باشد:
گندم از گندم بروید جو زجو
بنده بدون مجامله و تعارف بحضرت مستطاب عالی از روی قلب و صمیمیت دعا می کنم و طول عمر و موفقیت می طلبم. حضرت عالی بهترین مثالید بر اینکه نیت پاك منتج چه نتایج عظیمه می شود. آنچه تابحال واقع شده بسیار مستحسن و پسندیده است فقط باید با همان نیت پاك موجباتی فراهم آورید که منجر بانقلابی نشود که دولت قهار شمالی از آن فایده ببرد.
ما محتاج به تحول و انقلاب هستیم اما بطور بطئی و آرام که زمام آن همیشه در دست خودمان باشد و حرکت انقلاب و تحول را در دست داشته باشیم و حاکم بر آن باشیم نه آنکه خودمان هم در سیلاب حوادث بیفتیم و طعمه همان انقلاب شویم و دیگران تار و پود مملکت را از هم بگسلند.
کار غریبی انجام یافت هر چه در اهمیت آن گفته شود مبالغه نیست. یک نفر بدون غرض شخصی و خیرخواه مصالح جامعه ئی که در آن زندگی می کند می تواند عهد تاریخی تازه ئی بوجود آورد.
در موضوع مذکور یعنی نفت بنده وارد جزئیات فنی و اداره آن و هزار و يك خصوصیت دیگر آن مطلقاً نمی شوم زیرا هیچ اطلاعی ندارم و عامی محضم. فقط کلیات موضوع است که اگر چیزی بنظرم برسد وظیفه وجدانی و مقتضای ارادت دیرین قلبی است که بین خودمان عرض بکنم.
نکته مهم همان است که شخصاً این را تحت نظر دقیق خودتان قرار داده راهبری فرمائید و زمام این کار را قبضه فرمائید که کار بدست طبقه ئی نیفتد که روی اعمال خارج از رویه، حرف حساب و حق مسلم ایران مشوب گردد، ولو غالب آنها دارای حسن نیت هم باشند.
مثلاً نهایت اهتمام و توجه را باید داشت که به مال و جان اروپائیان و خارجیان مقیم ایران لطمه ئی نرسد که در مجامع بین المللی برنگ هرج و مرج و هیاهوی عوام و مردم غیر مسئول در آید بلکه در کمال متانت و خونسردی کار قبضه شود و با رعایت اطراف و جوانب، راه حل اداره آن پیدا شود.
این عمل دیگر بازگشت نمی تواند داشته باشد و نیمه راه نمی توان برگشت و بکار بستن این نکات کار یک نفر وطن خواه خالص و مخلص فهمیده عاقل با حزم و احتیاط معتمد مردم است که این صفات در شخص خودتان جمع است. شخصاً این کار را باید قبضه فرمائید. همه اشکال از حالا به بعد است. بنده بار دیگر موفقیت وجود مبارك عالی را از خداوند می طلبم.
ارادتمند صمیمی
قاسم غنی
@hamidrezaabedian
از کتاب نامه های دکتر قاسم غنی، به کوشش دکتر سیروس غنی و دکتر سید حسن امین، ص ۳۸۲- ۳۸۰


04.05.202516:09
دکتر محمدعلی موحد: مصدق با قبول زمامداری در اردیبهشت ۱۳۳۰، تز ملی شدن نفت را از خطر رهانیده و پشت حریف را در میدان دعوی - شورای امنیت و دیوان لاهه - به خاک رسانیده بود. در میدان مذاکرت نیز نهایت حسن نیت را از خود نشان داده و در آمریکا حتی به بهای مایه رفتن از وجهه و اعتبار خود، به فرمولی صحه نهاده بود که در واقع حداکثر عقب نشینی معقول با حفظ چهارچوب ملی شدن نفت بود ولی طرف، سرِ سازش با او را نداشت و هیچگاه از انعطاف او استقبال نمی نمود. طرف اصلا از او خوشش نمی آمد و به هیچ قیمت حاضر نبود که با او کنار بیاید. مسئله برای بریتانیا، مسئله پرستیژ و آبرو بود و برای مصدق، مسئله پایبندی به اصول بود. بریتانیا حاضر نبود به کسی که قوت و حشمت و حیثیت آن دولت را به هیچ گرفته و خواری و خفت و ورشکستگی آن را در جهان صلا زده بود، ناز شست بدهد.....( خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، ص ۸۴۷-۸۴۶)
@hamidrezaabedian
10.05.202504:11
شرحی بر
مقاله ی معمای ملی شدن نفت(شهرام اتفاق)
✍ کورش احمدی
از متن:
- جای تاسف است که آقای اتفاق مطالب مستند و مستدلی را که ارائه کردم، در حکم «سردادن دشنامهای تکراری تحلیلگران ضدامپریالیست» دانستهاند (دنیای اقتصاد، ۲۸ اسفند) که البته پاسخ من به این دست اتهامات سکوت است. واقعیت این است که اگر این مطالب در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر نمیشد، من اساسا نیازی به جواب به آن نمیدیدم.
- آقای اتفاق حتی مرا به تلویح متهم به جانبداری از شرایط غیرشفاف کنونی در کشور و جانبداری از ملی کردن صنایع در اوایل انقلاب ۵۷ کرده و اسامی صنایع ملی شده را به تفصیل آورده است. ایشان همچنین مرا تلویحا متهم به حمایت از سوءسیاستهای ۴ دهه اخیر در حوزه نفت و قاچاق نفت دانسته است! ایجاد «این همانی» توسط ایشان و همفکران ایشان بین کسانی که بر قرائت درست تاریخ بر مبنای اسناد و شواهد تاکید دارند با حامیان سوءجریانات چند دهه اخیر یک شگرد نادرست و غیراخلاقی است.
- جناب اتفاق توضیحات من در رد ادعای ایشان مبنی بر «شراکت ایران در ۲۰ درصد عواید فعالیتهای شرکت نفت ایران و انگلیس(بریتیش پترولیوم) در سراسر جهان» را مبتنی بر «تفسیرهای دستدوم دیگران» دانسته و اضافه کرده است که «بعید میداند که احمدی یکبار متن قرارداد ۱۹۳۳ را از ابتدا تا انتها خوانده باشد.»
- در حالیکه من از اجحافات گسترده شرکت انگلیسی با استناد به گزارش ۲۵ مادهای دولت هژیر و یک مورد یعنی تعلق تنها ۱۷/۶ درصد از منافع خالص APOC به ایران در مقایسه با تعلق ۴۵ درصد سود خالص فقط به دولت انگلیس در ۱۹۴۷ میگویم، (فواد روحانی، همان، ص ۱۳۰ به نقل از گلشائیان وزیر دارایی)، آقای اتفاق ضمن مسکوت گذاشتن این اجحافات فاحش، به کارهای عمرانی شرکت در آبادان مانند ساخت خانه سازمانی، درمانگاه، سینما، حمام عمومی و... پرداخته و ما را شرمنده احسان و سخاوت شرکت انگلیسی کرده است!
- اشکال اساسی کار ایشان و همفکران ایشان این است که متوجه نیستند که APOC بر مبنای یک امتیاز استعماری انحصاری برای بهرهبرداری از منابع طبیعی یک کشور نیمه مستعمره فعالیت میکرد و اختیارات حاکمیتی داشت و در کنترل دولت انگلیس بود. مقایسه چنان شرکتی با یک شرکت خصوصی خارجی معمولی که در یک کشور خارجی با مشارکت یک شرکت محلی کسبوکاری راه میاندازد و در محل ثبت میشود، تابع قوانین و دادگاههای محل است، مالیات بر درآمد و عوارض گمرکی میپردازد و... سادهلوحی است.[*]
[*] دنیای اقتصاد، شماره ۶۲۸۳، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
@hamidrezaabedian
در صورت تمایل متن کامل را اینجا بخوانید.
مقاله ی معمای ملی شدن نفت(شهرام اتفاق)
✍ کورش احمدی
از متن:
- جای تاسف است که آقای اتفاق مطالب مستند و مستدلی را که ارائه کردم، در حکم «سردادن دشنامهای تکراری تحلیلگران ضدامپریالیست» دانستهاند (دنیای اقتصاد، ۲۸ اسفند) که البته پاسخ من به این دست اتهامات سکوت است. واقعیت این است که اگر این مطالب در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر نمیشد، من اساسا نیازی به جواب به آن نمیدیدم.
- آقای اتفاق حتی مرا به تلویح متهم به جانبداری از شرایط غیرشفاف کنونی در کشور و جانبداری از ملی کردن صنایع در اوایل انقلاب ۵۷ کرده و اسامی صنایع ملی شده را به تفصیل آورده است. ایشان همچنین مرا تلویحا متهم به حمایت از سوءسیاستهای ۴ دهه اخیر در حوزه نفت و قاچاق نفت دانسته است! ایجاد «این همانی» توسط ایشان و همفکران ایشان بین کسانی که بر قرائت درست تاریخ بر مبنای اسناد و شواهد تاکید دارند با حامیان سوءجریانات چند دهه اخیر یک شگرد نادرست و غیراخلاقی است.
- جناب اتفاق توضیحات من در رد ادعای ایشان مبنی بر «شراکت ایران در ۲۰ درصد عواید فعالیتهای شرکت نفت ایران و انگلیس(بریتیش پترولیوم) در سراسر جهان» را مبتنی بر «تفسیرهای دستدوم دیگران» دانسته و اضافه کرده است که «بعید میداند که احمدی یکبار متن قرارداد ۱۹۳۳ را از ابتدا تا انتها خوانده باشد.»
- در حالیکه من از اجحافات گسترده شرکت انگلیسی با استناد به گزارش ۲۵ مادهای دولت هژیر و یک مورد یعنی تعلق تنها ۱۷/۶ درصد از منافع خالص APOC به ایران در مقایسه با تعلق ۴۵ درصد سود خالص فقط به دولت انگلیس در ۱۹۴۷ میگویم، (فواد روحانی، همان، ص ۱۳۰ به نقل از گلشائیان وزیر دارایی)، آقای اتفاق ضمن مسکوت گذاشتن این اجحافات فاحش، به کارهای عمرانی شرکت در آبادان مانند ساخت خانه سازمانی، درمانگاه، سینما، حمام عمومی و... پرداخته و ما را شرمنده احسان و سخاوت شرکت انگلیسی کرده است!
- اشکال اساسی کار ایشان و همفکران ایشان این است که متوجه نیستند که APOC بر مبنای یک امتیاز استعماری انحصاری برای بهرهبرداری از منابع طبیعی یک کشور نیمه مستعمره فعالیت میکرد و اختیارات حاکمیتی داشت و در کنترل دولت انگلیس بود. مقایسه چنان شرکتی با یک شرکت خصوصی خارجی معمولی که در یک کشور خارجی با مشارکت یک شرکت محلی کسبوکاری راه میاندازد و در محل ثبت میشود، تابع قوانین و دادگاههای محل است، مالیات بر درآمد و عوارض گمرکی میپردازد و... سادهلوحی است.[*]
[*] دنیای اقتصاد، شماره ۶۲۸۳، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
@hamidrezaabedian
در صورت تمایل متن کامل را اینجا بخوانید.


02.05.202515:16
دکتر محمدعلی موحد: جای تأسف است که پس از گذشت نزدیک به نیم قرن، هنوز از یک دیدگاه جدی و بی طرفانه در ماجرای مصدق و نهضت ملی ننگریسته و به بازنگری و تحلیل نقادانه آن نپرداخته ایم. آخر، مخالفان آن روزی مصدق نیز مانند مخالفان امروزی وی جزئی از همین اجتماع بودند. چطور شد عده ای از نزدیکترین یاران مصدق به دشمنی با او برخاستند و شکست و نابودی و اضمحلال او را به هر قیمت و به هر نحو و از هر راه خواستار گشتند؟ ما در گزارش احوال آن روزگار، شکسته شدن حریم حرمت مصدق از سوی مخالفان در مجلس و زشت گویی های آنان را آورده ایم. حریم قایل شدن برای اشخاص معمّر و موجّه و محترم، ادب جوامع سنتی است ولی اگر ادب دموکراسی در مباحثات سیاسی شناخته نگردد، آن حریم به آسانی شکسته می شود و سمند مبارزه، دو تک و شتابان، سوار خود را تا بیدای وقاحت و بی حیایی سوق می دهد.
@hamidrezaabedian
登录以解锁更多功能。