Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
مدرسه نویسندگی آناهل avatar

مدرسه نویسندگی آناهل

☁️یک دورهمی و انجمن هنری برای علاقه‌مندان در این عرصه ی نویسندگی
✨گپ کتابخوانی: https://t.me/mahfeleketabkhanianahel
✨آنلاین شاپ کتاب: https://t.me/ketabkhooneanahel
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Jan 02, 2023
添加到 TGlist 的日期
Feb 11, 2025
关联群组

记录

22.04.202523:59
5.6K订阅者
25.03.202523:59
1000引用指数
04.02.202517:35
248每帖平均覆盖率
11.01.202517:35
252广告帖子的平均覆盖率
24.03.202523:59
18.64%ER
10.02.202517:35
4.67%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
MAR '25APR '25

مدرسه نویسندگی آناهل 热门帖子

16.04.202513:01
با سلام و احترام به تمامی اعضای عزیز و همراهان گرامی انجمن ناولز 🌟

با افتخار به اطلاع شما می‌رسانیم که در راستای تقویت بخش طراحی و پاسخ به کمبود نیروی متخصص، مدیریت تصمیم به برگزاری دوره‌ای کاملاً رایگان و کاربردی آموزش طراحی گرفته است. این دوره با تدریس توسط زهرا رمضانی، مدرس مجرب و با سابقه، برگزار خواهد شد تا بتوانیم مهارت‌های لازم برای طراحی را به شما عزیزان منتقل کنیم.
جزئیات دوره:

نرم‌افزارهای آموزشی: در این دوره شما به طور حرفه‌ای با نرم‌افزارهای متن‌نگار و پیکس‌آرت آشنا خواهید شد که هر دو کاملاً رایگان بوده و دسترسی به آن‌ها برای همه آسان است.
محورهای آموزشی: آموزش گام‌به‌گام از اصول اولیه تا نکات حرفه‌ای در طراحی و ادیت.

مزایای شرکت در دوره:

1. مهارت‌آموزی حرفه‌ای: یادگیری کاربردی و عمیق کار با نرم‌افزارهای متن‌نگار و پیکس‌آرت به شما امکان خواهد داد که تصاویر و طرح‌های زیبا و منحصر به فرد خلق کنید.
2. ایجاد سابقه کاری: شرکت در این دوره، شما را با تجربه‌ای ارزشمند در طراحی جلد کتاب و رمان آشنا خواهد کرد، که می‌تواند به رزومه کاری شما افزوده شود.
3. پرورش خلاقیت: فرصتی برای به‌کارگیری و تقویت قوه تخیل و خلاقیت شما در خلق طرح‌های متنوع و جذاب.
4. پیشرفت شغلی: این دوره می‌تواند گام اول در مسیر یک حرفه موفق در دنیای طراحی گرافیکی باشد.

این دوره برای تمامی علاقه‌مندان طراحی گرافیک یک فرصت استثنایی است تا با بهره‌مندی از آموزش رایگان، قدمی موثر در جهت تحقق اهداف هنری و شغلی خود بردارند.

از هم‌اکنون برای شرکت در این دوره ثبت‌نام کنید و با یادگیری مهارت‌های جدید، افق‌های نوینی را پیش روی خود بگشایید! ✨

برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام در دوره از لینک زیر اقدام کنید.

لینک ثبت نام
30.03.202510:50
آلبر کامو
افسانهٔ سیزیف

• چگونه آلبر کامو توانست با درک بی معنایی زندگی، از زندگی لذت ببرد و ناامید نشود؟
• آیا درک پوچی پایان است؟
• آیا آغاز زندگی متفاوتی ست؟

⁉️ نظر شما درباره فلسفه آلبر کامو چیست؟
26.03.202506:51
بلندخوانی، جمله‌بندی‌های ناشیانه را روی هوا می‌زند.

بلند خوانی هنگام ویرایش به شما کمک می‌کند تا جملات ناشیانه و خام را با واژه‌های دیگری بیان کنید. اگر روی یک جمله لکنت دارید پس حتما برای خواننده هم همین‌طور خواهد بود. هم‌چنین بلندخوانی می‌تواند کمک کند تا شما جملاتی را که احتمالا آن‌طور که شما می‌خواهید تفسیر نشود، را پیدا کنید.

با بلندخوانی می‌توانید به طول جمله‌ها بیشتر توجه کنید. آیا جملات طولانی زیادی را کنار هم بکار برده‌اید؟ یا برعکس تعداد جملات کوتاه پشت‌سر هم شما زیاد است. جملاتی که طول یکسانی داشته باشند، می‌تواند خواننده را خسته کند. امتحان کنید! حتی گاهی کلمات، آوایی خاص دارند. شاید بخواهید در انتخاب کلمه خود بازنگری کنید تا صدای نرم‌تر یا خشن‌تری ـ بسته به موقعیت ـ انتخاب کنید.
24.04.202507:12
«تَوجّه/ مُتوجّه»
حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابر‌این، در موارد لازم به‌ حرفی که بعد از آن بیاید می‌چسبد: «‌توجّهم (و نه: توجّه‌ام) به او جلب شد»؛ «متوجّهش (و نه: متوجّه‌اش) کرد»؛ «‌توجّهی (و نه: توجّه‌ای) به او نکرد» و نیز این حرف آخر در حالت اضافه همزه نمی‌گیرد: « توجّهِ من را (و نه: توجّهٔ من را به‌خود جلب کرد»؛ «‌متوجّهِ او (و نه متوجّهٔ او) شد».
01.04.202508:19
سلام خدمت شما
مفتخرم که دعوتتان کنم:

انجمن نویسندگی ناولز بستری پویا و الهام‌بخش برای تمامی عاشقان داستان‌نویسی است، جایی که کلمات جان می‌گیرند، شخصیت‌ها متولد می‌شوند و دنیاهای جدید خلق می‌گردند. چه نویسنده‌ای تازه‌کار باشید و چه حرفه‌ای، در ناولز جایگاهی دارید تا استعداد خود را پرورش دهید، اثرتان را به اشتراک بگذارید و از جامعه‌ای حمایتگر بهره‌مند شوید.

🫶🏻مزایای عضویت در انجمن ناولز:

🖋️ محتوای شما با رعایت حقوق نشر و قوانین اخلاقی محافظت می‌شود. هر داستان در حین پارت‌گذاری توسط تیم نظارتی بررسی می‌گردد.
🖋️ بازخوردهای دقیق از سوی ناظران باتجربه و تیم نقد سایت دریافت می‌کنید تا اثرتان را ارتقا دهید، و به صورت رایگان برای آثارتان جلد طراحی می‌شود.
🖋️ با نویسندگان هم‌فکر ارتباط برقرار می‌کنید و با شرکت در بحث‌های گروهی می‌توانید از تجربیات دیگران بیاموزید.
🖋️ می‌توانید در مسابقات دوره‌ای با دیگران رقابت کنید و در صورت برنده‌شدن از جوایز ویژه بهره‌مند شوید.
🖋️ با شرکت در کارگاه‌های آموزشی با موضوعاتی مانند شخصیت‌پردازی، پیرنگ‌سازی، نقد ادبی و موارد دیگر به تجربیات خود بیفزایید و مهارت‌های نویسندگی خود را ارتقا دهید.
🖋️ آثار منتخب در صفحه اصلی انجمن و شبکه‌های اجتماعی تبلیغ می‌شوند و به ناشران معتبر معرفی می‌گردند.
🖊️ می‌توانید به صورت رایگان گویندگی، نظارت، نقد و طراحی را یاد بگیرید و در کنار ما فعالیت کنید. مقام‌های مختلف بگیرید و حتی مدیر تالار شوید.
🖋️ بودن شما در انجمن باعث خوشحالی ماست.

https://forum.nvls.ir/
16.04.202512:45
ترس از نوشتن

ترس از نوشتن هم یکی دیگر از ترس‌هایی است که در کشور ما مدام بر آن دامن زده می‌شود، ‌به‌جای برطرف‌ کردنش و همه ما هم در این دامن‌زدن نقش داریم. نه فقط به دلایل مختلف جلو بچه‌ها و جوان‌هایمان را می‌گیریم، که حتی به‌عنوان منتقد و نویسنده هم مدام طوری وانمود می‌کنیم که انگار نوشتن یک موهبت است، ‌یا توانایی بخصوصی که فقط عده بسیار معدودی از آن برخوردارند.
بله، شاید این کار هم مثل خیلی کارهای دیگر از عهده همه‌کس برنیاید، اما موهبتی هم نیست که فقط عده معدودی داشته باشندش. آدم‌های زیادی دیده‌ام که میل به نوشتن داشته‌اند، اما ترسیده‌اند از این کار و متاسفانه یک دلیل مهمش عکس‌العمل دوستان و نزدیکان بوده است. همه‌مان انگار دیده‌ایم که جامعه‌مان به‌طور کلی و دوستان نزدیکمان به‌خصوص، از این جهت چقدر بی‌رحمند. منتظرند کسی چیزی بنویسد (یا اصولا کاری خارج از قاعده بکند) تا او را سرکوب کنند. درحالی‌ که دیده‌ایم که کسانی چیزهای خوبی (داستان، ‌خاطره، یا حتی اگر شده یادداشت) نوشته‌اند، اما جرات نشان‌دادنش به دیگران را پیدا نکرده‌اند یا ماجراهای زیادی را شاهد بوده‌اند و خاطرات جذابی برای تعریف‌کردن دارند، اما هیچ‌وقت جسارت آن را نداشته‌اند که اینها را بنویسند و منتشر کنند، یا دست‌کم به کسی نشان دهند. بدتر اینکه اغلب جرات نمی‌کنند همان خاطرات و ماجراهای جذاب را، دست‌کم به‌عنوان خاطره، روی کاغذ بیاورند، تا احیانا اگر ارزش انتشار داشت، کسانی واسطه چاپشان شوند.
چرا؟ چون ما، همه ما، دیگری را ترسانده‌ایم، از هر کار تعریف‌نشده و خارج از انتظاری، ترسانده‌ایم هم‌دیگر را، با سختگیری‌هایمان و با انتظار کارهای عالی و بی‌نقص‌داشتن. هر کاری هم که می‌خوانیم، ‌از هرکس و در هر شرایطی هم، می‌گوییم: ‌این چی بود؟ و بعد می‌گوییم که نه، این کجا و انتظارات‌ ما از نوشتن کجا.
اینها را علاوه کنیم به تمام منع‌های خانواده‌ها که بچه‌هایشان را دور می‌کنند از نوشتن و کارهای مثل آن و ببینیم که این ترس‌ها از همان وقت‌ها شروع می‌شوند و در ما رشد می‌کنند و ما هم آن را به دیگران انتقال می‌دهیم تا وضعیتمان همین بشود که بسیاری از وقایع کشور نانوشته و بسیاری از تجربیات آدم‌ها فقط در حد شفاهی باقی بمانند، انگار که ما هنوز همان جامعه شفاهی چند دهه قبلیم و نوشتن هم فقط کار آدم‌های برگزیده. نه‌انگار که جامعه‌ای وجود دارد که قدرت انتخاب دارد و لازم نیست ما پیشاپیش آن را از انتخاب و خواندن آنچه که ممکن است برایش قابل‌توجه باشد، ‌محروم کنیم و طبعا لازم هم نیست منتظر تایید مثلا منتقدهایی باشیم که هیچ‌وقت و هیچ‌چیز را تایید نمی‌کنند، مگر برای نمایش اینکه آنها هم الگوهایی برای ارایه دارند.
جامعه ترس‌خورده ما خیلی کارها باید بکند تا از ترس‌هایش رها شود، یکی‌اش هم همین نترسیدن از نوشتن است در کسانی که ماجرا و حرف جذابی برای روایت دارند.
27.03.202507:22
مسئله شعر نوشتن يعنی خلق کردن فكر . نويسنده هنگامی که به قصد فكر كردن بنويسد، فكرهايش را نمی‌نويسد، او با نوشتن می‌انديشد و اين انديشه از مخازن ذهنی پشت سرش به سراغ او نمی‌آید، مثل تصميم، مثل خيال، بلكه از صفحه سفيد پيش رويش بر می‌خيزد ، مثل تبخير، مثل بخار. پس من هروقت می‌خواهم فكر كنم، می‌نويسم و در اين معنا نوشتن يعنی يک‌جور ديگر نوشتن و هميشه در «جور ديگر نوشتن» است كه انديشه، ديگر می‌شود، و برای جور ديگر نوشتن هميشه كلمه‌ای هست كه در جائی منتظر توست و تو در وقت نوشتن به آن می‌رسی و يا نمی‌رسی...
یدالله رویایی از مؤسسان شرکت انتشاراتی روزن بود. رؤیایی با چند شاعر دیگر، مانیفست «اسپاسمانتالیسم» را منتشر کردند که بعدها به خلق نگرش تازه شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد.
رویایی معتقد است ؛
مردم یک جامعه وقتی کتاب می‌خوانند، چهره‌ی آن جامعه را عوض می‌کنند؛ یعنی به جامعه‌شان چهره می‌دهند..
15.04.202508:42
تغییری کوچک در عادت‌های روزانه می‌تواند زندگی‌تان را به مقصدی متفاوت هدایت کند.
اتخاذ تصمیمی که اوضاع را یک درصد بهتر یا بدتر می‌کند شاید در لحظه بی‌اهمیت به نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل می‌دهند.

این انتخاب‌ها می‌توانند تفاوت ایجاد کنند. تفاوت میان کسی که هستید و کسی که می‌توانستید باشید.

خرده عادت‌ها | جیمز کلییر
13.04.202506:46
آدم حساسی نيستم. وقتی خانهٔ والدينم را ترک كردم گريه نكردم؛ وقتی گربه‌ام مُرد گريه نكردم؛ وقتی در ناسا كار پيدا كردم، گريه نكردم. حتی وقتی روی ماه قدم گذاشتم گريه نكردم.

اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت، با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی می‌کردم از آن فاصله، رنگ و نژاد و مليتی نبود ما بوديم و یک خانهٔ گرد آبی. با خودم گفتم انسان‌ها برای چه می‌جنگند؟ انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کرهٔ زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم.

#نیل_آرمسترانگ
(از خاطرات اولین فضانوردان تاریخ)
13.04.202512:32
مسئله اصلی در مورد نوشتن داستان، پیدا کردن شروع نیست. مسئله اصلی برای شروع کردن داستان، روبرو شدن با صفحه‌های سفید است. صفحه‌های سفید، ترسناکند. آن‌ها این قدرت را دارند که ذهن را به هزار جای ناممکن ببرند. پس جسارت روبرو شدن با صفحه‌های سفید، از پیداکردن شروع داستان مهم‌تر است.
جسارت داشتن، به معنای قرار گرفتن جلوی صفحه کلید یا قلم و کاغذ است. داستان از جایی شروع می‌شود که اولین کلمه‌ها، شروع به بارش می‌کنند. حتی اگر اشتباه باشند. می‌توانیم بعداً این کلمه‌های اضافی را حذف کنیم. توضیحی که در مورد سختی کار در مورد نوشتن این داستان هست را می‌توانیم حذف کنیم. اما باید مانع ذهنی جلوی نوشتن را برداریم و اجازه بدهیم کلمات بیرون بریزند... خودتان را جلوی صفحه کلید قرار بدهید و هرچه به ذهنتان می‌رسد بنویسید. تاکید می‌کنم، هرچه به ذهنتان می‌رسد.
23.04.202513:13
یکی از باورهای خدشه‌ناپذریم در میان انبوه تردیدهایی که در مورد استعداد ادبی دارم، این است که: نویسنده نیک می‌داند نوشتن بهترین امکانی است که می‌توانسته برایش به وجود آید، چرا که نوشتن برای او برترین شیوۀ ممکن زیستن است، آن هم با نادیده گرفتن همۀ موقعیت‌های اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی که از طریق نوشتن می‌تواند نصیب‌اش شود.
به نظر من استعداد، شرط ضروری صحبت دربارۀ مسئله‌ایست که هم مورد اشتیاق و هم سبب تشویق شماست: "چگونه می‌توان نویسنده شد؟". البته این مسئله‌ای اسرارآمیز و پرابهام است. اما این همه، مانع تلاش برای تشریح منطقی آن نیست. آن هم به دور از تمامی باورهای فخرفروشانه اسطوره‌ای و نیز هالۀ تقدسی که رومانتیک‌ها به گرد آن می‌کشیدند و نویسنده را برگزیدۀ خدایان می‌شمردند، موجودی نشان‌شدۀ نیرویی مافوق انسانی برای تحریر کلمات الهی و بی ذره‌ای اختیار که به طُفیل همین ارتباط با "جمال متعال" به جاودانگی دست می‌یابد.

معتقدم تنها آن‌کس به وادی ادبیات راه می‌یابد که همچون فردی که به وادی مذهب گام می‌نهد، همۀ وقت، توان و همت خود را گردآورده و به طور کامل وقف این حرفه نماید تا به نویسنده‌ای تمام عیار بدل شود و اثری را تألیف کند که وجودش بر آمده است.
02.04.202512:16
ما نیاز به این داریم که مرتباً تمرین کنیم تا بهتر شویم. زمانی که هرروز می‌نویسیم، نویسندۀ بهتری می‌شویم.

خیلی از مردم دوست دارند بنویسند اما این کار را نمی‌کنند چون برنامه‌ای ندارند. برنامه‌ریزی و ایجاد زمان‌بندی، نظم و ترتیبی است که اهدافمان را به واقعیت مبدل می‌کند. ما اگر برنامۀ زمانی ثابتی نداریم و فقط وقتی کار می‌کنیم که انگیزه داریم، پس نباید توقع داشته باشیم که در کارمان پیشرفت کنیم و حرفه‌ای شویم.

حرفه‌ای بودن زحمت دارد. حرفه‌ای‌ها به برنامۀ زمانی‌شان وفادارند؛ اما آماتورها به رودخانۀ زندگی اجازه می‌دهند که آن‌ها را به هرکجا خواست ببرد. حرفه‌ای بودن یعنی می‌خواهیم آنچه را دوست داریم یا آنچه برایمان در اولویت است، از حرف به عمل تبدیل کنیم.

حرفه‌ای بودن به معنای اعتیاد به کار نیست بلکه به این معناست که آنچه برایمان اهمیت دارد را زمان‌بندی و اجرا کنیم. به ویژه زمانی که میلی به انجام دادنش نداریم.

بهتر است خودمان را در محدودیت قرار دهیم مثلاً در موقعیتی که ناچار هستیم منتهای استفاده را از زمان بکنیم، فقط از تعداد محدودی کلمه برای نوشتن کتاب استفاده کنیم. محدودیت‌ها خلافتمان را شکوفا می‌کنند و باعث می‌شوند تا بهترین کارهایمان را تولید کنیم.
18.04.202513:06
از همین جایی که هستید شروع کنید. منتظر خلق‌وخوی مناسب بودن تجمل است. برکت است اما ضرورت نیست. نوشتن مثل نفس کشیدن است. می‌شود یاد گرفت که آن را خوب انجام داد، اما به هر حال باید آن را انجام داد.
...برای من نوشتن مثل یک پیژامۀ خوب است؛ یعنی خیلی راحت. در فرهنگ ما، نوشتن بیشتر شبیه اونیفورم نظامی نشان داده می‌شود. ما می‌خواهیم جملاتمان در صفوف منظم رژه بروند. درست مثل دانش‌آموزان مؤدب مدرسه.
عمل نوشتن، باهدف حق مطلب را به جا آوردن، لذت محض است. مغز از نوشتن لذت می‌برد. مغز از عمل نام‌گذاری چیزها و روند تداعی و تمیزدهی، لذت می‌برد.
من وقتی خوب می‌نویسم واقعاً از نوشتن خوشم می‌آید؛ اما وقتی می‌نویسم هم از نوشتن خوشم می‌آید. تمام.
هر جا هستید نقطۀ شروع همان‌جاست. هرگز نیازی به درست کردن چیزی، بستن بند کفش روح و استارت زدن از جایی بالاتر نیست. از همین جایی که هستید، استارت بزنید.

کتاب: حق نوشتن، جولیا کامرون، نشر هیرمند
12.04.202516:44
مولوی می‌گوید عشق چیزی نیست که بیرون بشود پیدایش کرد. درونی است.
تنها کاری که باید بکنیم این است که موانعی را که در درونمان جلوی عشق را می‌گیرند پیدا کنیم و از میان برداریم!

الیف شافاک | ملت عشق
登录以解锁更多功能。