
Україна Сейчас | УС: новини, політика

Україна Online: Новини | Політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальна Війна | Україна | Новини

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Україна Online: Новини | Політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальна Війна | Україна | Новини

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Україна Online: Новини | Політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

مدرسه نویسندگی آناهل
☁️یک دورهمی و انجمن هنری برای علاقهمندان در این عرصه ی نویسندگی
✨گپ کتابخوانی: https://t.me/mahfeleketabkhanianahel
✨آنلاین شاپ کتاب: https://t.me/ketabkhooneanahel
✨گپ کتابخوانی: https://t.me/mahfeleketabkhanianahel
✨آنلاین شاپ کتاب: https://t.me/ketabkhooneanahel
关联群组

❥دورهمی آناهل
272
记录
27.04.202523:59
5.6K订阅者30.04.202523:59
3300引用指数04.02.202517:35
248每帖平均覆盖率11.01.202517:35
252广告帖子的平均覆盖率03.04.202515:12
42.86%ER10.02.202517:35
4.67%ERR03.05.202511:44
اگر شما نمیخواهید رماننویسی بدون یک سبک وابسته باشید، پس تلاش کنید و سبک خودتان را بیابید.
بسیار زیاد مطالعه کنید، چراکه دستیابی به زبان غنی و جامع بدون مطالعۀ گستردۀ ادبیات خوب و اصیل ممکن نیست، و تا جایی که توان دارید در این راه تلاش کنید چراکه پیدا کردن زبانی اختصاصی کار سادهای نیست.
در ضمن هیچگاه از سبک رماننویسانی که تحسینشان میکنید و شما را عاشق ادبیات ساختهاند، تقلید نکنید.
اما در تقلید موارد دیگر از آنها کوشش کنید:
تلاش و همتشان، نظم و انضباطشان، شیفتگیشان به ادبیات، و اگر اینها را درست دیدید خود را به انجامشان مجاب سازید.
در عین حال سعی کنید از بازتولید مکانیکی شکل و شیوه نوشتههای آنها پرهیز کنید.
ولی اگر به دنبال یافتن و ارتقاء سبک شخصی خودتان نباشید، سبکی که از هر سبک دیگری برای آنچه میخواهید بازگو کنید، مناسبتر است، داستانهایتان هرگز به فریبایی لازمی که آنها را زندگی بخشد، دست نمییابد.
بسیار زیاد مطالعه کنید، چراکه دستیابی به زبان غنی و جامع بدون مطالعۀ گستردۀ ادبیات خوب و اصیل ممکن نیست، و تا جایی که توان دارید در این راه تلاش کنید چراکه پیدا کردن زبانی اختصاصی کار سادهای نیست.
در ضمن هیچگاه از سبک رماننویسانی که تحسینشان میکنید و شما را عاشق ادبیات ساختهاند، تقلید نکنید.
اما در تقلید موارد دیگر از آنها کوشش کنید:
تلاش و همتشان، نظم و انضباطشان، شیفتگیشان به ادبیات، و اگر اینها را درست دیدید خود را به انجامشان مجاب سازید.
در عین حال سعی کنید از بازتولید مکانیکی شکل و شیوه نوشتههای آنها پرهیز کنید.
ولی اگر به دنبال یافتن و ارتقاء سبک شخصی خودتان نباشید، سبکی که از هر سبک دیگری برای آنچه میخواهید بازگو کنید، مناسبتر است، داستانهایتان هرگز به فریبایی لازمی که آنها را زندگی بخشد، دست نمییابد.
16.04.202513:01
با سلام و احترام به تمامی اعضای عزیز و همراهان گرامی انجمن ناولز 🌟
با افتخار به اطلاع شما میرسانیم که در راستای تقویت بخش طراحی و پاسخ به کمبود نیروی متخصص، مدیریت تصمیم به برگزاری دورهای کاملاً رایگان و کاربردی آموزش طراحی گرفته است. این دوره با تدریس توسط زهرا رمضانی، مدرس مجرب و با سابقه، برگزار خواهد شد تا بتوانیم مهارتهای لازم برای طراحی را به شما عزیزان منتقل کنیم.
جزئیات دوره:
نرمافزارهای آموزشی: در این دوره شما به طور حرفهای با نرمافزارهای متننگار و پیکسآرت آشنا خواهید شد که هر دو کاملاً رایگان بوده و دسترسی به آنها برای همه آسان است.
محورهای آموزشی: آموزش گامبهگام از اصول اولیه تا نکات حرفهای در طراحی و ادیت.
مزایای شرکت در دوره:
1. مهارتآموزی حرفهای: یادگیری کاربردی و عمیق کار با نرمافزارهای متننگار و پیکسآرت به شما امکان خواهد داد که تصاویر و طرحهای زیبا و منحصر به فرد خلق کنید.
2. ایجاد سابقه کاری: شرکت در این دوره، شما را با تجربهای ارزشمند در طراحی جلد کتاب و رمان آشنا خواهد کرد، که میتواند به رزومه کاری شما افزوده شود.
3. پرورش خلاقیت: فرصتی برای بهکارگیری و تقویت قوه تخیل و خلاقیت شما در خلق طرحهای متنوع و جذاب.
4. پیشرفت شغلی: این دوره میتواند گام اول در مسیر یک حرفه موفق در دنیای طراحی گرافیکی باشد.
این دوره برای تمامی علاقهمندان طراحی گرافیک یک فرصت استثنایی است تا با بهرهمندی از آموزش رایگان، قدمی موثر در جهت تحقق اهداف هنری و شغلی خود بردارند.
از هماکنون برای شرکت در این دوره ثبتنام کنید و با یادگیری مهارتهای جدید، افقهای نوینی را پیش روی خود بگشایید! ✨
برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام در دوره از لینک زیر اقدام کنید.
لینک ثبت نام
با افتخار به اطلاع شما میرسانیم که در راستای تقویت بخش طراحی و پاسخ به کمبود نیروی متخصص، مدیریت تصمیم به برگزاری دورهای کاملاً رایگان و کاربردی آموزش طراحی گرفته است. این دوره با تدریس توسط زهرا رمضانی، مدرس مجرب و با سابقه، برگزار خواهد شد تا بتوانیم مهارتهای لازم برای طراحی را به شما عزیزان منتقل کنیم.
جزئیات دوره:
نرمافزارهای آموزشی: در این دوره شما به طور حرفهای با نرمافزارهای متننگار و پیکسآرت آشنا خواهید شد که هر دو کاملاً رایگان بوده و دسترسی به آنها برای همه آسان است.
محورهای آموزشی: آموزش گامبهگام از اصول اولیه تا نکات حرفهای در طراحی و ادیت.
مزایای شرکت در دوره:
1. مهارتآموزی حرفهای: یادگیری کاربردی و عمیق کار با نرمافزارهای متننگار و پیکسآرت به شما امکان خواهد داد که تصاویر و طرحهای زیبا و منحصر به فرد خلق کنید.
2. ایجاد سابقه کاری: شرکت در این دوره، شما را با تجربهای ارزشمند در طراحی جلد کتاب و رمان آشنا خواهد کرد، که میتواند به رزومه کاری شما افزوده شود.
3. پرورش خلاقیت: فرصتی برای بهکارگیری و تقویت قوه تخیل و خلاقیت شما در خلق طرحهای متنوع و جذاب.
4. پیشرفت شغلی: این دوره میتواند گام اول در مسیر یک حرفه موفق در دنیای طراحی گرافیکی باشد.
این دوره برای تمامی علاقهمندان طراحی گرافیک یک فرصت استثنایی است تا با بهرهمندی از آموزش رایگان، قدمی موثر در جهت تحقق اهداف هنری و شغلی خود بردارند.
از هماکنون برای شرکت در این دوره ثبتنام کنید و با یادگیری مهارتهای جدید، افقهای نوینی را پیش روی خود بگشایید! ✨
برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام در دوره از لینک زیر اقدام کنید.
لینک ثبت نام
05.05.202511:48
به جای «من بزرگ و عالی هستم» میگوییم «من میخواهم بد بنویسم. من حاضرم کار لازم برای اتمام این پروژه را انجام بدهم، چه خوب باشد چه بد.»
وقتی ما روی بزرگ بودن اصرار میکنیم، دیوار متوقفمان میکند. وقتی ما حاضریم افتاده و فروتن باشیم، راهمان را از زیر دیوار باز میکنیم و میتوانیم به شادیِ آزادانه نوشتن برسیم.
ما با آماده بودن برای «بد» نوشتن، خودمان را برای نوشتن آزاد میکنیم؛ شاید حتی برای خوب نوشتن. به عبارت دیگر، ما به ایجاد طرح اولیه برمیگردیم.
وقتی ما روی بزرگ بودن اصرار میکنیم، دیوار متوقفمان میکند. وقتی ما حاضریم افتاده و فروتن باشیم، راهمان را از زیر دیوار باز میکنیم و میتوانیم به شادیِ آزادانه نوشتن برسیم.
ما با آماده بودن برای «بد» نوشتن، خودمان را برای نوشتن آزاد میکنیم؛ شاید حتی برای خوب نوشتن. به عبارت دیگر، ما به ایجاد طرح اولیه برمیگردیم.
06.05.202511:48
اگر شما نمیخواهید رماننویسی بدون یک سبک وابسته باشید، پس تلاش کنید و سبک خودتان را بیابید.
بسیار زیاد مطالعه کنید، چراکه دستیابی به زبان غنی و جامع بدون مطالعۀ گستردۀ ادبیات خوب و اصیل ممکن نیست، و تا جایی که توان دارید در این راه تلاش کنید چراکه پیدا کردن زبانی اختصاصی کار سادهای نیست.
در ضمن هیچگاه از سبک رماننویسانی که تحسینشان میکنید و شما را عاشق ادبیات ساختهاند، تقلید نکنید.
اما در تقلید موارد دیگر از آنها کوشش کنید:
تلاش و همتشان، نظم و انضباطشان، شیفتگیشان به ادبیات، و اگر اینها را درست دیدید خود را به انجامشان مجاب سازید.
در عین حال سعی کنید از بازتولید مکانیکی شکل و شیوه نوشتههای آنها پرهیز کنید.
ولی اگر به دنبال یافتن و ارتقاء سبک شخصی خودتان نباشید، سبکی که از هر سبک دیگری برای آنچه میخواهید بازگو کنید، مناسبتر است، داستانهایتان هرگز به فریبایی لازمی که آنها را زندگی بخشد، دست نمییابد.
بسیار زیاد مطالعه کنید، چراکه دستیابی به زبان غنی و جامع بدون مطالعۀ گستردۀ ادبیات خوب و اصیل ممکن نیست، و تا جایی که توان دارید در این راه تلاش کنید چراکه پیدا کردن زبانی اختصاصی کار سادهای نیست.
در ضمن هیچگاه از سبک رماننویسانی که تحسینشان میکنید و شما را عاشق ادبیات ساختهاند، تقلید نکنید.
اما در تقلید موارد دیگر از آنها کوشش کنید:
تلاش و همتشان، نظم و انضباطشان، شیفتگیشان به ادبیات، و اگر اینها را درست دیدید خود را به انجامشان مجاب سازید.
در عین حال سعی کنید از بازتولید مکانیکی شکل و شیوه نوشتههای آنها پرهیز کنید.
ولی اگر به دنبال یافتن و ارتقاء سبک شخصی خودتان نباشید، سبکی که از هر سبک دیگری برای آنچه میخواهید بازگو کنید، مناسبتر است، داستانهایتان هرگز به فریبایی لازمی که آنها را زندگی بخشد، دست نمییابد.
24.04.202507:12
«تَوجّه/ مُتوجّه»
حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین، در موارد لازم به حرفی که بعد از آن بیاید میچسبد: «توجّهم (و نه: توجّهام) به او جلب شد»؛ «متوجّهش (و نه: متوجّهاش) کرد»؛ «توجّهی (و نه: توجّهای) به او نکرد» و نیز این حرف آخر در حالت اضافه همزه نمیگیرد: « توجّهِ من را (و نه: توجّهٔ من را بهخود جلب کرد»؛ «متوجّهِ او (و نه متوجّهٔ او) شد».
حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین، در موارد لازم به حرفی که بعد از آن بیاید میچسبد: «توجّهم (و نه: توجّهام) به او جلب شد»؛ «متوجّهش (و نه: متوجّهاش) کرد»؛ «توجّهی (و نه: توجّهای) به او نکرد» و نیز این حرف آخر در حالت اضافه همزه نمیگیرد: « توجّهِ من را (و نه: توجّهٔ من را بهخود جلب کرد»؛ «متوجّهِ او (و نه متوجّهٔ او) شد».
16.04.202512:45
ترس از نوشتن
ترس از نوشتن هم یکی دیگر از ترسهایی است که در کشور ما مدام بر آن دامن زده میشود، بهجای برطرف کردنش و همه ما هم در این دامنزدن نقش داریم. نه فقط به دلایل مختلف جلو بچهها و جوانهایمان را میگیریم، که حتی بهعنوان منتقد و نویسنده هم مدام طوری وانمود میکنیم که انگار نوشتن یک موهبت است، یا توانایی بخصوصی که فقط عده بسیار معدودی از آن برخوردارند.
بله، شاید این کار هم مثل خیلی کارهای دیگر از عهده همهکس برنیاید، اما موهبتی هم نیست که فقط عده معدودی داشته باشندش. آدمهای زیادی دیدهام که میل به نوشتن داشتهاند، اما ترسیدهاند از این کار و متاسفانه یک دلیل مهمش عکسالعمل دوستان و نزدیکان بوده است. همهمان انگار دیدهایم که جامعهمان بهطور کلی و دوستان نزدیکمان بهخصوص، از این جهت چقدر بیرحمند. منتظرند کسی چیزی بنویسد (یا اصولا کاری خارج از قاعده بکند) تا او را سرکوب کنند. درحالی که دیدهایم که کسانی چیزهای خوبی (داستان، خاطره، یا حتی اگر شده یادداشت) نوشتهاند، اما جرات نشاندادنش به دیگران را پیدا نکردهاند یا ماجراهای زیادی را شاهد بودهاند و خاطرات جذابی برای تعریفکردن دارند، اما هیچوقت جسارت آن را نداشتهاند که اینها را بنویسند و منتشر کنند، یا دستکم به کسی نشان دهند. بدتر اینکه اغلب جرات نمیکنند همان خاطرات و ماجراهای جذاب را، دستکم بهعنوان خاطره، روی کاغذ بیاورند، تا احیانا اگر ارزش انتشار داشت، کسانی واسطه چاپشان شوند.
چرا؟ چون ما، همه ما، دیگری را ترساندهایم، از هر کار تعریفنشده و خارج از انتظاری، ترساندهایم همدیگر را، با سختگیریهایمان و با انتظار کارهای عالی و بینقصداشتن. هر کاری هم که میخوانیم، از هرکس و در هر شرایطی هم، میگوییم: این چی بود؟ و بعد میگوییم که نه، این کجا و انتظارات ما از نوشتن کجا.
اینها را علاوه کنیم به تمام منعهای خانوادهها که بچههایشان را دور میکنند از نوشتن و کارهای مثل آن و ببینیم که این ترسها از همان وقتها شروع میشوند و در ما رشد میکنند و ما هم آن را به دیگران انتقال میدهیم تا وضعیتمان همین بشود که بسیاری از وقایع کشور نانوشته و بسیاری از تجربیات آدمها فقط در حد شفاهی باقی بمانند، انگار که ما هنوز همان جامعه شفاهی چند دهه قبلیم و نوشتن هم فقط کار آدمهای برگزیده. نهانگار که جامعهای وجود دارد که قدرت انتخاب دارد و لازم نیست ما پیشاپیش آن را از انتخاب و خواندن آنچه که ممکن است برایش قابلتوجه باشد، محروم کنیم و طبعا لازم هم نیست منتظر تایید مثلا منتقدهایی باشیم که هیچوقت و هیچچیز را تایید نمیکنند، مگر برای نمایش اینکه آنها هم الگوهایی برای ارایه دارند.
جامعه ترسخورده ما خیلی کارها باید بکند تا از ترسهایش رها شود، یکیاش هم همین نترسیدن از نوشتن است در کسانی که ماجرا و حرف جذابی برای روایت دارند.
ترس از نوشتن هم یکی دیگر از ترسهایی است که در کشور ما مدام بر آن دامن زده میشود، بهجای برطرف کردنش و همه ما هم در این دامنزدن نقش داریم. نه فقط به دلایل مختلف جلو بچهها و جوانهایمان را میگیریم، که حتی بهعنوان منتقد و نویسنده هم مدام طوری وانمود میکنیم که انگار نوشتن یک موهبت است، یا توانایی بخصوصی که فقط عده بسیار معدودی از آن برخوردارند.
بله، شاید این کار هم مثل خیلی کارهای دیگر از عهده همهکس برنیاید، اما موهبتی هم نیست که فقط عده معدودی داشته باشندش. آدمهای زیادی دیدهام که میل به نوشتن داشتهاند، اما ترسیدهاند از این کار و متاسفانه یک دلیل مهمش عکسالعمل دوستان و نزدیکان بوده است. همهمان انگار دیدهایم که جامعهمان بهطور کلی و دوستان نزدیکمان بهخصوص، از این جهت چقدر بیرحمند. منتظرند کسی چیزی بنویسد (یا اصولا کاری خارج از قاعده بکند) تا او را سرکوب کنند. درحالی که دیدهایم که کسانی چیزهای خوبی (داستان، خاطره، یا حتی اگر شده یادداشت) نوشتهاند، اما جرات نشاندادنش به دیگران را پیدا نکردهاند یا ماجراهای زیادی را شاهد بودهاند و خاطرات جذابی برای تعریفکردن دارند، اما هیچوقت جسارت آن را نداشتهاند که اینها را بنویسند و منتشر کنند، یا دستکم به کسی نشان دهند. بدتر اینکه اغلب جرات نمیکنند همان خاطرات و ماجراهای جذاب را، دستکم بهعنوان خاطره، روی کاغذ بیاورند، تا احیانا اگر ارزش انتشار داشت، کسانی واسطه چاپشان شوند.
چرا؟ چون ما، همه ما، دیگری را ترساندهایم، از هر کار تعریفنشده و خارج از انتظاری، ترساندهایم همدیگر را، با سختگیریهایمان و با انتظار کارهای عالی و بینقصداشتن. هر کاری هم که میخوانیم، از هرکس و در هر شرایطی هم، میگوییم: این چی بود؟ و بعد میگوییم که نه، این کجا و انتظارات ما از نوشتن کجا.
اینها را علاوه کنیم به تمام منعهای خانوادهها که بچههایشان را دور میکنند از نوشتن و کارهای مثل آن و ببینیم که این ترسها از همان وقتها شروع میشوند و در ما رشد میکنند و ما هم آن را به دیگران انتقال میدهیم تا وضعیتمان همین بشود که بسیاری از وقایع کشور نانوشته و بسیاری از تجربیات آدمها فقط در حد شفاهی باقی بمانند، انگار که ما هنوز همان جامعه شفاهی چند دهه قبلیم و نوشتن هم فقط کار آدمهای برگزیده. نهانگار که جامعهای وجود دارد که قدرت انتخاب دارد و لازم نیست ما پیشاپیش آن را از انتخاب و خواندن آنچه که ممکن است برایش قابلتوجه باشد، محروم کنیم و طبعا لازم هم نیست منتظر تایید مثلا منتقدهایی باشیم که هیچوقت و هیچچیز را تایید نمیکنند، مگر برای نمایش اینکه آنها هم الگوهایی برای ارایه دارند.
جامعه ترسخورده ما خیلی کارها باید بکند تا از ترسهایش رها شود، یکیاش هم همین نترسیدن از نوشتن است در کسانی که ماجرا و حرف جذابی برای روایت دارند.


13.04.202509:33
06.05.202506:47
#عِمارت #اِمارت
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. عمارت بهمعنای «آباد کردن» و «آبادانی» است و با تعمیر و عُمران از یک خانواده است: «عُمَر خواستۀ بسیار فرستاد تا بر عمارت شهر هزینه کردند»
اما اِمارت از مادۀ اَمر و بهمعنای «فرمانروایی» و نیز بهمعنای «امیرنشین» است: «چه شود اگر گویی علی را خلع کردیم و معاویه را اِمارت دادیم؟
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. عمارت بهمعنای «آباد کردن» و «آبادانی» است و با تعمیر و عُمران از یک خانواده است: «عُمَر خواستۀ بسیار فرستاد تا بر عمارت شهر هزینه کردند»
اما اِمارت از مادۀ اَمر و بهمعنای «فرمانروایی» و نیز بهمعنای «امیرنشین» است: «چه شود اگر گویی علی را خلع کردیم و معاویه را اِمارت دادیم؟
15.04.202508:42
تغییری کوچک در عادتهای روزانه میتواند زندگیتان را به مقصدی متفاوت هدایت کند.
اتخاذ تصمیمی که اوضاع را یک درصد بهتر یا بدتر میکند شاید در لحظه بیاهمیت به نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل میدهند.
این انتخابها میتوانند تفاوت ایجاد کنند. تفاوت میان کسی که هستید و کسی که میتوانستید باشید.
خرده عادتها | جیمز کلییر
اتخاذ تصمیمی که اوضاع را یک درصد بهتر یا بدتر میکند شاید در لحظه بیاهمیت به نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل میدهند.
این انتخابها میتوانند تفاوت ایجاد کنند. تفاوت میان کسی که هستید و کسی که میتوانستید باشید.
خرده عادتها | جیمز کلییر
13.04.202506:46
آدم حساسی نيستم. وقتی خانهٔ والدينم را ترک كردم گريه نكردم؛ وقتی گربهام مُرد گريه نكردم؛ وقتی در ناسا كار پيدا كردم، گريه نكردم. حتی وقتی روی ماه قدم گذاشتم گريه نكردم.
اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت، با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی میکردم از آن فاصله، رنگ و نژاد و مليتی نبود ما بوديم و یک خانهٔ گرد آبی. با خودم گفتم انسانها برای چه میجنگند؟ انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کرهٔ زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم.
#نیل_آرمسترانگ
(از خاطرات اولین فضانوردان تاریخ)
اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت، با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی میکردم از آن فاصله، رنگ و نژاد و مليتی نبود ما بوديم و یک خانهٔ گرد آبی. با خودم گفتم انسانها برای چه میجنگند؟ انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کرهٔ زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم.
#نیل_آرمسترانگ
(از خاطرات اولین فضانوردان تاریخ)
13.04.202512:32
مسئله اصلی در مورد نوشتن داستان، پیدا کردن شروع نیست. مسئله اصلی برای شروع کردن داستان، روبرو شدن با صفحههای سفید است. صفحههای سفید، ترسناکند. آنها این قدرت را دارند که ذهن را به هزار جای ناممکن ببرند. پس جسارت روبرو شدن با صفحههای سفید، از پیداکردن شروع داستان مهمتر است.
جسارت داشتن، به معنای قرار گرفتن جلوی صفحه کلید یا قلم و کاغذ است. داستان از جایی شروع میشود که اولین کلمهها، شروع به بارش میکنند. حتی اگر اشتباه باشند. میتوانیم بعداً این کلمههای اضافی را حذف کنیم. توضیحی که در مورد سختی کار در مورد نوشتن این داستان هست را میتوانیم حذف کنیم. اما باید مانع ذهنی جلوی نوشتن را برداریم و اجازه بدهیم کلمات بیرون بریزند... خودتان را جلوی صفحه کلید قرار بدهید و هرچه به ذهنتان میرسد بنویسید. تاکید میکنم، هرچه به ذهنتان میرسد.
جسارت داشتن، به معنای قرار گرفتن جلوی صفحه کلید یا قلم و کاغذ است. داستان از جایی شروع میشود که اولین کلمهها، شروع به بارش میکنند. حتی اگر اشتباه باشند. میتوانیم بعداً این کلمههای اضافی را حذف کنیم. توضیحی که در مورد سختی کار در مورد نوشتن این داستان هست را میتوانیم حذف کنیم. اما باید مانع ذهنی جلوی نوشتن را برداریم و اجازه بدهیم کلمات بیرون بریزند... خودتان را جلوی صفحه کلید قرار بدهید و هرچه به ذهنتان میرسد بنویسید. تاکید میکنم، هرچه به ذهنتان میرسد.
23.04.202513:13
یکی از باورهای خدشهناپذریم در میان انبوه تردیدهایی که در مورد استعداد ادبی دارم، این است که: نویسنده نیک میداند نوشتن بهترین امکانی است که میتوانسته برایش به وجود آید، چرا که نوشتن برای او برترین شیوۀ ممکن زیستن است، آن هم با نادیده گرفتن همۀ موقعیتهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی که از طریق نوشتن میتواند نصیباش شود.
به نظر من استعداد، شرط ضروری صحبت دربارۀ مسئلهایست که هم مورد اشتیاق و هم سبب تشویق شماست: "چگونه میتوان نویسنده شد؟". البته این مسئلهای اسرارآمیز و پرابهام است. اما این همه، مانع تلاش برای تشریح منطقی آن نیست. آن هم به دور از تمامی باورهای فخرفروشانه اسطورهای و نیز هالۀ تقدسی که رومانتیکها به گرد آن میکشیدند و نویسنده را برگزیدۀ خدایان میشمردند، موجودی نشانشدۀ نیرویی مافوق انسانی برای تحریر کلمات الهی و بی ذرهای اختیار که به طُفیل همین ارتباط با "جمال متعال" به جاودانگی دست مییابد.
معتقدم تنها آنکس به وادی ادبیات راه مییابد که همچون فردی که به وادی مذهب گام مینهد، همۀ وقت، توان و همت خود را گردآورده و به طور کامل وقف این حرفه نماید تا به نویسندهای تمام عیار بدل شود و اثری را تألیف کند که وجودش بر آمده است.
به نظر من استعداد، شرط ضروری صحبت دربارۀ مسئلهایست که هم مورد اشتیاق و هم سبب تشویق شماست: "چگونه میتوان نویسنده شد؟". البته این مسئلهای اسرارآمیز و پرابهام است. اما این همه، مانع تلاش برای تشریح منطقی آن نیست. آن هم به دور از تمامی باورهای فخرفروشانه اسطورهای و نیز هالۀ تقدسی که رومانتیکها به گرد آن میکشیدند و نویسنده را برگزیدۀ خدایان میشمردند، موجودی نشانشدۀ نیرویی مافوق انسانی برای تحریر کلمات الهی و بی ذرهای اختیار که به طُفیل همین ارتباط با "جمال متعال" به جاودانگی دست مییابد.
معتقدم تنها آنکس به وادی ادبیات راه مییابد که همچون فردی که به وادی مذهب گام مینهد، همۀ وقت، توان و همت خود را گردآورده و به طور کامل وقف این حرفه نماید تا به نویسندهای تمام عیار بدل شود و اثری را تألیف کند که وجودش بر آمده است.
18.04.202513:06
از همین جایی که هستید شروع کنید. منتظر خلقوخوی مناسب بودن تجمل است. برکت است اما ضرورت نیست. نوشتن مثل نفس کشیدن است. میشود یاد گرفت که آن را خوب انجام داد، اما به هر حال باید آن را انجام داد.
...برای من نوشتن مثل یک پیژامۀ خوب است؛ یعنی خیلی راحت. در فرهنگ ما، نوشتن بیشتر شبیه اونیفورم نظامی نشان داده میشود. ما میخواهیم جملاتمان در صفوف منظم رژه بروند. درست مثل دانشآموزان مؤدب مدرسه.
عمل نوشتن، باهدف حق مطلب را به جا آوردن، لذت محض است. مغز از نوشتن لذت میبرد. مغز از عمل نامگذاری چیزها و روند تداعی و تمیزدهی، لذت میبرد.
من وقتی خوب مینویسم واقعاً از نوشتن خوشم میآید؛ اما وقتی مینویسم هم از نوشتن خوشم میآید. تمام.
هر جا هستید نقطۀ شروع همانجاست. هرگز نیازی به درست کردن چیزی، بستن بند کفش روح و استارت زدن از جایی بالاتر نیست. از همین جایی که هستید، استارت بزنید.
کتاب: حق نوشتن، جولیا کامرون، نشر هیرمند
...برای من نوشتن مثل یک پیژامۀ خوب است؛ یعنی خیلی راحت. در فرهنگ ما، نوشتن بیشتر شبیه اونیفورم نظامی نشان داده میشود. ما میخواهیم جملاتمان در صفوف منظم رژه بروند. درست مثل دانشآموزان مؤدب مدرسه.
عمل نوشتن، باهدف حق مطلب را به جا آوردن، لذت محض است. مغز از نوشتن لذت میبرد. مغز از عمل نامگذاری چیزها و روند تداعی و تمیزدهی، لذت میبرد.
من وقتی خوب مینویسم واقعاً از نوشتن خوشم میآید؛ اما وقتی مینویسم هم از نوشتن خوشم میآید. تمام.
هر جا هستید نقطۀ شروع همانجاست. هرگز نیازی به درست کردن چیزی، بستن بند کفش روح و استارت زدن از جایی بالاتر نیست. از همین جایی که هستید، استارت بزنید.
کتاب: حق نوشتن، جولیا کامرون، نشر هیرمند
12.04.202516:44
مولوی میگوید عشق چیزی نیست که بیرون بشود پیدایش کرد. درونی است.
تنها کاری که باید بکنیم این است که موانعی را که در درونمان جلوی عشق را میگیرند پیدا کنیم و از میان برداریم!
الیف شافاک | ملت عشق
تنها کاری که باید بکنیم این است که موانعی را که در درونمان جلوی عشق را میگیرند پیدا کنیم و از میان برداریم!
الیف شافاک | ملت عشق


12.04.202509:33
频道变更历史
登录以解锁更多功能。