
قاصـدڪِ خـاڪستـری
𐇲 𝒯𝗁𝖾 ℒ𝗈𝗌𝗍 𝐿𝖾𝗍𝗍𝖾𝗋𝗌 𓂃
𝒯𝘢𝘭𝘬: @Dxndelionbot ?
𐇲 𝒯𝗁𝖾 ℒ𝗈𝗌𝗍 𝐿𝖾𝗍𝗍𝖾𝗋𝗌 𓂃
𝒯𝘢𝘭𝘬: @Dxndelionbot ?
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaMar 28, 2023
TGlist-ga qo'shildi
Oct 18, 2024"قاصـدڪِ خـاڪستـری" guruhidagi so'nggi postlar
16.04.202514:07
قربانتان قاصدکهای عزیز
16.04.202514:07
نه تنها بیشتر نشدیم، کمتر هم شدیم
16.04.202508:13
ادیوس
16.04.202508:01
یه کیوی دیگه میارید پیشمون 600بشیم؟~
15.04.202522:50
نامه من هنوز تموم نشده😭😭😭
15.04.202521:30
میزان وسواس اینقدر که حتی نوع گل رو هم میپرسم☝️🏻
Repost qilingan:
𝘍𝘢𝘵𝘦 ୨شیپ پارتے୧

14.04.202522:51
❌پاکسازی❌
این پست و این تکست رو فور کنید به مدت 24 ساعت(دوازده امشب تا دوازده فردا شب)تو چنلتون بمونه ...
اگه پست فور نشه یعنی پیام رو کامل نخوندید پس شرمندتونم💞
این پست و این تکست رو فور کنید به مدت 24 ساعت(دوازده امشب تا دوازده فردا شب)تو چنلتون بمونه ...
بعد 24 ساعت از همهی چنل ها لف میدم و دوباره جوین میشم ...
میخوام ببینم کیا واقعا اینجا رو چک و پورموت میکنن ، پس اگه واقعا چک میکنید لطفاً تا پایان 24 ساعت پاکش نکنید (متقابلا از همتون فور میکنم)
اگه پست فور نشه یعنی پیام رو کامل نخوندید پس شرمندتونم💞
14.04.202520:31
آرزو کنید
Repost qilingan:
𝘕𝘰𝘦́𝘮𝘪𝘦

14.04.202520:28
ིྀتـو نـمـࢪدهای!
با ورود به خانه سرد، به کثیفی های باقی مانده از اخرین دیدارشان خیره شد.
کیسه ی خرید را بر روی میز کوچک اشپز خانه گذاشت و به سمت مبل، ارام ارام حرکت کرد. به لکه ی قرمزی که از شراب ان شب، بر روی مبل باقی مانده بود نگاه کرد و دستی بر رویش کشید.
بر روی مبل نشست و فرو رفتن مبل را حس کرد. به اطراف نگاه کرد، به پنجره ای که باز مانده است و اکنون، باد، پرده ی سفیدش را به ارامی تکان می دهد؛ اشپز خانه و غذاهای مانده از شب پیش که روی میز قرار داشتند؛ به زمین نگاه کرد و با قطعات شکسته ی شیشه ها رو به رو شد.
دستانش را به ارامی روی زانو اش گذاشت و برخاست، به سمت خورده شیشه ها رفت و ان ها را به ارامی از روی زمین برداشت.
میان برداشتن شیشه ها، از دستانش خون جاری شد، اما بدون توجه به سوزش دستش و کثیف شدن بیشتر زمین، به برداشتن تکه های شیشه ادامه داد.
با گذاشتن شیشه ها در سطل زباله و شستن دستانش، به پرده ی سفید درحال حرکت، نگاه کرد.
پس از چند دقیقه خیره شدن به پرده، به درِ اتاقی که زمانی، تنها صدای خنده از داخل ان به گوش می رسید، نگاه کرد.
در کنترل خودش نبود، شروع به صدا زدن اسمش کرد، صد بار؟ دویست؟ هزار؟ نمی دانست ولی برای چند ساعت در خانه راه رفت و با کوباندن هر در با صدای بلند تری صدایش می زد.
نیمه شب شد، با خسته شدن زبانش بر روی مبل نشست و دستی از لای موهایش رد کرد.
مقصر او بود؟ شاید اگر ان شب، تنها به حرف هایش گوش می داد و صحبت نمی کرد این اتفاق نمی افتاد.. شاید اگر با ملایمت بیشتری صحبت می کرد، منجر به عصبانیت بیش از حد او نمی شد و مجبور نبود رفتن او را از خانه ببیند.. شاید اگر دستانش را می گرفت و او را با بوسه ای ارام می کرد، خانه، سرد و بی روح، بدون حضور او نمی شد..
شاید اگر بجای عصبانیت، به حرف یکدیگر گوش می دادند مجبور نبود بدن خونین او را، در تخت بیمارستان ببیند.
باری دیگر نگاهش به پنجره خورد، ماه را به وضوح در اسمان مشاهده می کرد، نگاهی به ساعتش انداخت و دوباره از جایش برخاست و به سمت در ورودی رفت.
با خروج از در، سوار بر ماشین شد و به سمت قبرستان رفت.
به مقصد که رسید، در ماشین را بست و دستانش را در جیب هایش گذاشت و با بیرون دادن نفسش، به سمت قبری در گوشه ی قبرستان رفت.
«چرا نیومدی خونه....؟ منتظرت بودم، مگه قرار نبود کیک مورد علاقتو درست کنیم؟»
Repost qilingan:
𝐀𝖫𝖥𝖨𝖤

14.04.202520:22
فوروارد کنید یه اهنگ براساس وایبتون بهتون میدم. امشب میذارم.
میتونید آیدی بذارید که پیویتون بفرستم-
14.04.202520:22
14.04.202520:05
بچهها سایلنت یچیزی در مورد پک بهم گفت
که الان واقعا اسکریم هستم!
که الان واقعا اسکریم هستم!
14.04.202519:43
خیلی نازه 😭😭😭😭
14.04.202519:41
Rekordlar
12.04.202521:37
676Obunachilar10.03.202523:59
100Iqtiboslar indeksi26.03.202523:59
66Bitta post qamrovi11.04.202521:37
65Reklama posti qamrovi23.02.202519:51
57.14%ER22.01.202523:59
16.49%ERRKo'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.