
𝘕𝘰𝘦́𝘮𝘪𝘦
تـنـها، مـانند عـࢪوسـڪ هـاےِ ڪودڪےْ کـه سـالهـاسـت از یـادِ ڪودڪ، پـࢪ زده انـد.
https://t.me/Besame_no
https://t.me/Besame_no
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
TekshirilmaganIshonchnoma
ShubhaliJoylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaMay 22, 2024
TGlist-ga qo'shildi
Feb 15, 2025"𝘕𝘰𝘦́𝘮𝘪𝘦" guruhidagi so'nggi postlar
02.04.202520:17
هفته بعد پست نزارم چیزی نمیشه که ☺️
02.04.202520:07
02.04.202520:07
کارتوعههه
02.04.202520:07
مینسنی مننونممم
02.04.202520:07
فدای سرت
Repost qilingan:
:𝖪𝗂𝗐𝗂 𝖻𝗈𝗒 + 𝗇𝖾𝗐 𝗉𝗈𝗌𝗍

02.04.202520:07
- ڳاهے دلش مےخواست از آنجا دوࢪ شود و خود ࢪا جایے گم و گوࢪ ڪند، حتے از بیغولۀ تاࢪیڪ و غمڪدهاے بدش نمےآمد به شࢪط اینڪه بتواند با افڪار خود تنها باشـد و ڪسے نداند که او ڪجاست، یا دلـش مےخواست ڪه دسـتڪم دࢪ خانه خود باشد، ࢪوے ایـوان بنشینډ ولے طوࢪے ڪه هیچ ڪس دࢪ ڪناࢪش نباشـد.
02.04.202520:07
02.04.202520:07
ممنونم بابات توجه و نظرت عزیزم
Repost qilingan:
ماونگہہ

02.04.202520:07
ماه بلورین من...
نامــہهــاے اࢪســال نشــده
لــے فلیڪـس - ۱ آپࢪیـل ۲۰۲٤
ماه بلورین من...
حالت چطور است؟ هنوز آن آینهی خورشید، بر روی لبهایت پا برجاست، یا که همچون من، شبِ جنگل به چشمهایت افتاده است؟ تار موهایت به تیرگی بخت من است، یا که همچون من، به سپیدی امیدِ درون سینهام باخته است؟
اکنون که این نامه را مینویسم، سپیدهی صبحگاهی در حال دمیدن است؛ اما خورشید امیدِ من، در حال غروب کردن است. خوب میدانم این واپسین روزهاییست که نگاشتن نامهها در توانم باشد و پس از آن، ورقهای این دفتر، دیگر از دلتنگی پر نمیشوند.
هر روز که میگذرد، بیشتر پی میبرم که تمام آن لحظههایی که در کنار هم بودیم، تمام آن خندهها، تمام آن بوسهها، تمام آن حرفهایی که بینمان رد و بدل میشدند، همه، ریشه در عشقی راستین داشتند. عشقی که بین ما در جریان بود، پاک و عاری از هرگونه خطایی بود. اما من، چنان گره سرنوشتمان را باز کردم که گویی خدایان، هیچگاه ما را در تقدیر یکدیگر ننوشته باشند و فقط، عابران گذرایی بر قلبهای یکدیگر باشیم.
به یاد داری که گفته بودی عاشقتر از تو، فقط فرهاد میتواند باشد؟ آن روز به لطافت حرفت خندیدم. اما اکنون پی بردم که تو به اندازهی فرهاد، عاشق بودی و شیرین، شایستهی این عشقِ پاک نبود. شیرین، آنقدر مجنونِ خسرو بود که از یاد برده بود فرهادِ عاشقی نیز هست که بهخاطر عشقش، حاضر است دل کوه را بکند.
تمام حرفهایت این روزها، مدام در ذهنم تکرار میشوند. جای خالی بوسههایت روی لبها و تن رنجورم، بیشتر از قبل حس میشوند. جای نوازشهایت بر روح خستهام، بسیار خالیست. فکر نمیکنم دیگر این خالیها، پر بشوند و این، تقاص جداییست.
میدانم دیر شده است اما، میخواهم برگردی و بار دیگر گرمای آغوشت را به من بچشانی. میخواهم فرصت دیگری به قلبهای شکستمان بدهی زیرا که این دوری، به من فهمانده است که عاشقت بودهام. اما آیا ذرهای از آن عشق، همچنان در قلب تو باقی مانده یا که ترجیح دادی آن را برای معشوق دیگری صرف کنی؟
آخرین سطر را برایت مینویسم؛ من عاشقانه دوستت دارم و منتظر بازگشت تو در سپیدهدمی از این روزها هستم. اگر امیدِ من زودتر غروب کند، در زندگی بعد یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.
نامــہهــاے اࢪســال نشــده
لــے فلیڪـس - ۱ آپࢪیـل ۲۰۲٤
02.04.202520:04
02.04.202520:04
خیلی قشنگه متن ها و سناریو هات جدی >>
02.04.202509:54
Rekordlar
02.04.202523:59
198Obunachilar07.03.202523:59
100Iqtiboslar indeksi14.03.202523:59
20Bitta post qamrovi03.02.202523:59
15Reklama posti qamrovi10.02.202523:59
10.00%ER17.02.202519:32
11.76%ERRKo'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.