Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
برگزاری #رفراندوم avatar

برگزاری #رفراندوم

بهمن = { برگزاری -همه‌پرسی - مردم‌نهاد}
برگزاری "رفراندوم" بدست مردم و نیروهای (معتمدانِ‌منتخب) مردم! نه بدست حکومت و گمارده‌گان حکومت.
TGlist reytingi
0
0
TuriOmmaviy
Tekshirish
Tekshirilmagan
Ishonchnoma
Shubhali
Joylashuv
TilBoshqa
Kanal yaratilgan sanaЖовт 01, 2023
TGlist-ga qo'shildi
Бер 12, 2025
Muxrlangan guruh

Rekordlar

21.03.202523:59
94Obunachilar
14.03.202523:59
200Iqtiboslar indeksi
07.03.202511:48
221Bitta post qamrovi
31.03.202522:45
274Reklama posti qamrovi
18.03.202523:59
50.00%ER
14.03.202523:59
212.09%ERR

Rivojlanish

Obunachilar
Iqtibos indeksi
1 ta post qamrovi
Reklama posti qamrovi
ER
ERR
ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

برگزاری #رفراندوم mashhur postlari

12.04.202517:57
🔻احکام مذاکره غیرمستقیم

- حکم دست دادن با اجنبی در مذاکره غیرمستقیم چیست؟
پاسخ: چنانچه در منظر عموم نباشد، بلااشکال است. احتیاط مستحب آن است که از روی دستکش باشد تا تماس مستقیم حاصل نشود.

- آیا معانقه با اجنبی مباح است؟
پاسخ: در فرض اضطرار، اگر به قصد لذت نباشد جایز است. مشروط بر آنکه علناً واقع نگردد و تا حدّ امکان، از تماس مستقیم مواضعی چون صورت یا گردن، اجتناب شود.

- آیا نگاه کردن در چشم اجنبی مباح است؟
پاسخ: یک نگاه حلال است. احوط آن است که از نگاه مستقیم و مستقر اجتناب شود تا خوف مفسده نباشد.

- حکم صرف غذا با اجنبی چیست؟
پاسخ: به شرط آنکه سر دوسفره جداگانه بنشینند و در حد سدِّ جوع بخورند، مانعی ندارد.

- اگر میزبان مذاکره اصرار کند که مؤمن و اجنبی سر یک سفره بنشینند تکلیف چیست؟
پاسخ: در این فرض، حکم اکل میته هنگام اضطرار را دارد. احتیاط مستحب آن است که به‌نحوی بنشینند که ملازمه عرفی با هم‌سفره بودن نداشته باشد، مانند آنکه کج بنشینند یا بین ایشان فاصله نامتعارف باشد.

- آیا در حین مذاکره غیرمستقیم، خندیدن به مزاح اجنبی مباح است؟
پاسخ: علی‌الاطلاق باید از خندیدنِ فوری اجتناب کنند و اگر خندیدند با تأخیر باشد؛ به‌گونه‌ای که شائبه‌ مطایبه مستقیم ایجاد نشود.

- در مقام تبیین منویّات و مقاصد حاکم اسلامی، آیا اشاعه‌ اکاذیب به‌منظور دفع مفسده جایز است؟
پاسخ: اگر اظهار حقیقت منجر به هتک حیثیت حاکم شود، کذب، بنا بر قاعده‌ی اهمّ و مهمّ، جایز و بلکه واجب است. در فرض مذکور، چه بسا اظهار حقیقت مستوجب تعزیر باشد.

- چنانچه مؤمنین قادر به منع افشای آثار مترتبه بر مذاکرات نباشند، وظیفهٔ شرعی آنها چیست؟
پاسخ: اگر افشای این امور موجب وهن نظام یا اشاعه فحشا باشد، بر مذاکره‌گران واجب عینی است تا مسئولیت مذاکرات را رأساً به‌عهده بگیرند.

- اگر پذیرش مسئولیت مذاکرات متضمّن خوف ضرر جانی برای مکلفین باشد، حکم چیست؟
پاسخ: ترک پذیرش مسئولیت از جانب مکلفین، متضمن خوف ضرر شدیدتر است. فلذا به مقتضای قاعده دفع افسد به فاسد، رفع مسئولیت از حاکم، بِاَیِّ نحو کان، وجوب قطعی دارد.

-------
* توضیح: مطلب فوق را طبیعتا بنده به طنز نوشته ام. لطفا از هر گونه جدی گرفتن متن خودداری بفرمایید.

@HosseinBastaniChannel
04.04.202507:45
خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای: آیا دعوت به اندیشیدن و عقلانیت و نقد رهبری دادگاه می خواهد؟


۱. جناب آقای خامنه ای ادواردو گالیانو، روزنامه نگار شاعر مسلک، در قطعه ای به نام "در ستایش صدای آدمی" می نویسد " صدای آدمی را نمی توان خاموش کرد.صدا حقیقتی است.صدا زاده نیاز آدمی به گفتن است. دهان را که ببندند، دست ها به سخن در می آیند یا چشم ها یا روزنه های پوست یا هر چه. زیرا تک تک ما حرفی برای گفتن داریم، حرفی که سزاست دیگران بستایند یا ببخشایند". به همین نحو، پابلو نرودا در وصف شاعری خویش می گوید " من کلماتم را بر در خانه بسیاری از مردمی نهادم که نمیشناختم شان". من در دو نامه قبلی به شما کلماتم را به در خانه شما آوردم، اما گویا شما کلمات را نه به سان کلمه که به سان " کاستن از ارزش ولایت مطلقه" خود دیده اید که نیروهای قضایی تحت امرتان بالفور ابلاغیه حضور در دادسرا و جلسه بازپرسی را برایم فرستاده اند.

۲. جناب آقای خامنه ای من معلمم و با کلمات زندگی میکنم تا آنجا که کلمات هورمون های وجود من را بالا و پایین می کنند و گاه با آنها گریه می کنم و گاه میرقصم و گاه با برخورد با واژه ای ساعت ها در خلوت خود به جایی خیره می شوم.این البته نه تنها حال من که حال کل اهل فرهنگ است. شما گویا با وجود تمامی تعاریفی که از شما در خصوص میزان مطالعه تان کرده اند، اصولا با جهان واژه ها و معلمی بیگانه اید.در ابلاغیه تان نوشته اید دفاع از اتهامات انتسابی. مگر اندیشیدن اتهامی است که من بخواهم در مقابل آن از خود دفاع کنم.اندیشیدن ماهیت انسانی ماست.مگر انسان از ماهیت خود هم دفاع می کند. عجیب تر آنکه فرموده اند برای خود وکیل و وثیقه بیاورید و در جلسه حاضر شوید و گرنه جلب می شوید.اندکی از وجود خود خجالت بکشید که از یک استاد دانشگاه پیمانی که فقط سه دانگ خانه در اردبیل به اسم دارد و یک ماشین تیبا درخواست وثیقه می کنید.شما با حکمرانی تان برای من و امثال من چه زندگی ساخته اید که اکنون مدعی دریافت وثیقه می شوید. گفته اید اگر حضور نیابم دستور به جلب می دهید. زندانی را از زندان رفتن میترسانید. مگر آنچه امروز ما در آن زندگی میکنیم چیزی جز یک زندان بزرگ به نام ایران است. من بارها گفته ام ما در این حکومت تبدیل به انسان های " نامرده" شده ایم یعنی نه آنقدر زنده ایم که زندگی کنیم و نه میمیریم که از درد بودن در ذیل حکومت شما خلاص شویم. من را از چه می ترسانید؟ از مرگ؟ انسان نامرده تنها منتظر دفن خود است. گفته اید دستگیر می شوید. شما با کدام وجدان اخلاقی و با کدام احساس قدرت دینی و پالایش درونی به خود حق می دهید به یک معلم بگویید من تو را به جرم نقد حکمرانی خودم دستگیر میکنم. من قطعا در دادگاه شما حضور پیدا نمیکنم تا بدانید هیچ ارزشی برای شیوه حکمرانی شما که به آن از سوی خودم و تمامی مردم ایران نمره مردودی دادم قائل نیستم. من خطر گفتگو با شما را به جان نخریدم که بعد از آن به قواعد غلط حکمرانی شما تن دهم.من تمام قواعد حکمرانی شما را منحل اعلام می کنم چرا که معتقدم قواعد حاکم بر شیوه حکمرانی شما چیزی جز " قواعد مرگ " نیست. حالا به هر طریق دوست دارید مرا دستگیر کنید تا نشان دهید در تمام این سالها حتی آداب و مناسک برخورد با اهل فرهنگ را نیاموخته اید.

۳.جناب آقای خامنه ای، به زبان نادژدا ماندلشتایم، همسر شاعر بزرگ روس اوسیپ ماندلشتایم، " فریاد آخرین نشانه شان انسانی ست.این شیوه آدمی ست برای آنکه ردی از خود باقی بگذارد، به آدم ها بگوید چگونه زیسته و جان داده است. انسان با فریادهایش مدعی حق زندگی اش می شود، به جهان بیرون پیام می فرستد، کمک می طلبد و از آن ها می خواهد مقاومت کنند. آن زمان که چیزی باقی نمانده باشد، باید که فریاد کشید.سکوت به واقع جرمی ست علیه انسانیت". من در مقابل شما و دستگاه ظلم و جورتان سکوت نمیکنم حتی اگر با مرگ خودم روبرو شوم. ترس متعلق به زمانی ست که شما هنوز امیدی دارید به آنکه چیزی یا دارایی یا آنچه به آن تعلق دارید را حفظ کنید. من در این جهان به سان یک درویش زندگی کرده ام و هیچ تعلقی به جهان بیرون ندارم و هیچ امیدی هم دیگر در این جهان ندارم. پس بگذارید خیالتان را راحت کنم " امید که از دست برود، هراس هم از بین می رود، دیگر چیزی نیست که بخواهی از آن بترسی". من خودم را نه در مقابل دستگاه قضا گوش به فرمان شما، بلکه در مقابل خود شما می بینم: ایده را باید با ایده پاسخ گفت، صدا را با صدا، سخن را با سخن. اگر ایده را با زور پاسخ می دهید یعنی چیزی برای دفاع ندارید. شما بی دفاع و بی ایده اید و این را به خوبی در رساله حکمرانی خود نشان داده اید.
04.04.202507:45
نیروهای مدافع شما هم بی ایده اند تا آنجا که تلاش یک معلم برای ایجاد تغییر در سیاست های مخرب جامعه اش را با تمسخر به میل به لایک گرفتن و سلبریتی شدن تعبیر کرده اند، غافل از آنکه این میل به نمایش جزیی از ماهیت و درونمایه کلیدی ایدئولوژی بنیادگرا شماست که چیزی جز یک نمایش توخالی نیست و با اولین تشر یک رئیس جمهور قدرتمند در آمریکا بر باد می رود. قدرت واقعی این سرزمین از مردم و معلمان این سرزمین است و آن ها نیازی به نمایش های دروغین از جنس نیروهای دستگاه حاکم شما ندارند.

۴. جناب آقای خامنه ای، من به تجربه و دانش فهمیده ام آنچه باعث تداوم خشونت و وحشت می شود نه قدرت دستگاه سرکوب نظام حاکم، بلکه سکوت قربانیان ظلم و جور است. من آنچه بیش از همه به آن نیاز دارید را از شما خواهم گرفت: سکوت را. به زبان مارتین لوتر کینگ من از جنس افراد مدافع صلح ایجابی هستم تا طرفداران صلح سلبی که نصیحت می کنند تنش ها را آشکار نکنید تا زمان مناسب برسد. من با این نامه ها، تنش های پنهانی مخفی را به سطح می آورم، نمایانش می کنم و میکوشم مبارزه ای کنش گرا، رودرو و خشونت پرهیز را به پیش ببرم و قطعا در این مسیر افراطی ام همان گونه که محمد (ص) به شکلی افراطی وعده گذاشتن ماه و خورشید در دستانش را نپذیرفت و علی ( ع) به شکل افراطی حکومت را به آب دهان گوسفندان شبیه دانست، و مارتین لوتر گفت" اینجا می ایستم .کاری دیگری از من بر نمی آید، خدایا یاری ام کن" و عیسی مسیح با افراط در عشق گفت " دشمنانت را دوست بدار، آن کس که تو را نفرین می کند دعا کن، برای آن ها که به تو کینه می ورزند دعا کن". این معلم جامعه شناسی هم در بیان ایده هایش و نقد جمهوری اسلامی افراطی است و به زبان آبراهام لینکلن به شما اعلام می کند" این ملت دوام نخواهد آورد اگر نیمی شان برده و نیمی دیگر آزاده باشند". جناب آقای خامنه ای، من به عنوان یک اهل فرهنگ برده شما نیستم و شما ارباب ملت ایران نیستید. بنابراین، در نظام سیاسی که کل نهادهای آن به تعطیلی کشیده شده اند و نشانی از فعالیت آن ها وجود ندارد، دستگاه قضایی ظلم و زور خود را هم متوقف کنید و بیش از این با اعمال زور لخت و عریان بر اهل فرهنگ نپردازید.این را هر دانشجوی جامعه شناسی می داند که کد میدان فرهنگ، گفتگو است و نمی توان کد زور و قدرت که متعلق به حوزه سیاست است را بر میدان فرهنگ حاکم ساخت. من در دادگاه ظلم و جور شما حاضر نخواهم شد.اگر دوست دارید بیاید با هم گفتگو و مناظره کنیم تا بر این مردم آشکار شود که هر یک از ما چه در درون داریم، چه می گوییم و برای این سرزمین چه می خواهیم.

مصطفی مهرآیین
معلم جامعه شناسی

http://t.me/mostafamehraeen
27.03.202518:19
آنچه دیگر گزینه نیست!

#علی‌صاحب‌الحواشی

زیر پست این عزیز، سرد و زمخت پرسیده:
فلجی؟
نه! فلج نیست، "مهرطلب" است! دوست دارد "گربه ملوس" باشد تا صاحبش مدام تیمارش کند. رابطه متوازن نمی‌خواهد، جست‌وخیز در "زیردستیِ عشق" را به توازن  رابطه ترجیح می‌دهد. همه‌مان اعم از زن یا مرد، همین را "می‌پسندیم"، اما نمی‌دانیم که بسا این سرشتی نیست، آموزشی است که "فرهنگ" به‌ما داده است، هم به زن و هم به مرد.

این آموزشِ فرهنگ از هزار مجرا بر ما ریزش کرده است، از همانندسازی‌مان با پدر و مادر، تا ادبیات کلاسیک‌مان، تا هنجارهای مسلط در جامعه‌ای که آن را نیز فرهنگ تقریر و محقَق کرده‌است. راست می‌گفت سیمون دوبوار که "زن، زن به‌دنیا نمی‌آید، او زن می‌شود!"
زن شدنِ زن و مرد شدنِ مرد را، بن‌مایه مردسالاری که در همه فرهنگ‌ها هست، صورت داده است. ما چون مومی در دست "فرهنگ"ایم و ما را به شکل مطلوبِ خودش درمی‌آورد. خودمان گمان می‌کنیم که چنین‌شدن‌مان "اقتضای سرشتی‌مان است"؛ اقتضا نیست، شکل‌داده شدن است!

این شکل داده‌شدن، بسیار زیرپوستی و پنهان است. به نقل‌قولی که در پست پشین از شمس‌الدین تبریزی کردم، توجه کنید:
شاهدی بجوی تا عاشق‌ شوی! و اگر عاشق تمام نشدی به این شاهد، شاهد دیگر. جمال‌های لطیف زیر چادر بسیار است. هست دگر دلربا که بنده‌شوی بیاسایی!

این خطاب به مرد است! اصلا همه ادبیات کلاسیک ما خطاب به مرد است. مردان برای مردان گفتند و نوشتند. فرهنگ ما به هیچ زنی جواز چنین "غلط‌کردن‌هایی" را نمی‌دهد که شاهدی بجوید تا عاشق‌اش شود! چه برسد به این‌که بخواهد همچو غلطی را به زنی تجویز هم بکند! زن باید بنشیند تا مردی عاشقش بشود! زن غلط بکند خودش عاشق بشود!
تازه مرد اگر عاشق تمام نشد به این زن، تجویز می‌شود که پی زن دیگری برود! زنِ همسردار اگر بخواهد چون عاشق تمام نشده به مردش، پی مرد دیگری برود، می‌شود "لکاته حشری"! زیاده دست از پا خطا بکند سنگسارش می‌کنند! می‌بینید که فرهنگ به چه حال و روز عجیب‌الخلقه‌ای درآورده است ما را...!

در همین عجیب‌الخلقگی است که ادبیات تولید می‌کنیم و از غرقگی در آن ذوق‌ها می‌بریم: "دستم اندر ساعدِ ساقیِ سیمین‌ساق بود!" این را فقط مرد مجاز است بگوید که اوج ادبی تلقی بشود و تحسین گردد، که تحسین هم دارد. اما توجه نمی‌کنیم در زیر این ذوق، چه‌مایه فروکوفتگیِ ضداخلاقیِ نیمی از مردم هست. نیمی از انسان‌ها را درهم‌کوبیده‌ایم تا نیم‌دیگر تَذوّقات بکنند، فَلیَتنافَس‌ِ المُتنافِسون...! [گرایندگان و خوش‌داران، بگرایند و خوش بدارند]

برای راضی کردن وجدان نیمه‌برون‌شده از افسونِ فرهنگ‌مان می‌گوییم: اصلا زن و مرد اینجوریند! از کجا معلوم که اینجوری نباشند و اینجوری شده باشند! مثل پاهای دختربچه‌های چینی که از کودکی در قالب چوبی می‌گذاشتند تا وقتی بزرگ شدند پاهای کوچک داشته باشند، چون مردهای چینی پاهای کوچک را در زنان می‌پسندیدند!

راست گفت سهراب که "چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید!"
این "جور دیگر دیدن‌ها" امروز دیگر گزینه‌ای برای انتخاب نیست، ناگزیریِ بلوغ تمدنی است! باید بتوانی وسعت‌نظر داشته باشی، بیرون از چارچوب‌ها سرک بکشی، نگاه‌ کنی، بیندیشی!
اگر دیروز متعصبِ کوردل ماندن "رویه" بود، امروز دیگر حتی انتخاب هم نیست! مجبوری پرسش‌گری بکنی والا به پرسش گرفته می‌شوی، جواب معقول نداشته باشی، انگ می‌خوری، به حاشیه رانده می‌شوی، اعتنایی نمی‌شوی!
این "داروینیسمِ" مدرنیته است!

کانال نویسنده
28.03.202503:10
🎥سرکوب زنان ایران با اپلیکیشن "ناظر"

اپلیکیشن "ناظر" تحت حمایت جمهوری اسلامی برای آزار و اذیت زنانی که حجاب اجباری را رعایت نمی‌کنند توسعه داده شده است. بر اساس گزارش سازمان ملل، حکومت ایران روز به روز بیشتر به نظارت دیجیتال روی می‌آورد.

@dw_farsi
.
🌿@bahman_nzs
.
Repost qilingan:
احمد پورمندی
26.03.202518:35
چرا رفراندم؟

شاید حزب توده یکی از اولین هایی بود که شعار برپایی ائتلاف ضد ولایت فقیه را - بعد از شکست خط مشی شکوفایی- پیش نهاد. یعنی این فکر در جنبش قدمت دارد. منشور جمهوری هم ولایت فقیه را مانع اصلی تحول تعریف کرده است.  باور من این است که جنبش سیاسی در ایران، در این مسیر، از منشور جمهوری تا طرح جبهه ملی، کمی جلو تر آمده  و به طرح موسوی یعنی ائتلاف وسیع برای تحقق رفراندم قانون اساسی رسیده است. مطالبه رفراندم قانون اساسی این ظرفیت را دارد که طیف بسیار گسترده ای از نیرو های سیاسی، از بخشی از اصولگرایان، همه اصلاح طلبان ، جمهوریخواهان، ملیون، احزاب مناطق قومی تا بخش هایی از پهلویست ها را را در بر بگیرد. به نظر من سوال مرکزی استراتژی نباید تعیین تکلیف بلافاصله با حکومت باشد، بلکه استراتژی باید ناظر به مرحله « از امروز تا مجلس موسسان » باشد و به این سوال پاسخ دهد که چگونه می توانیم این راه طی کنیم. نیروهای برانداز، بر این باورند که میان امروز تا مجلس موسسان و قبل از آن، باید سنگر اصلی را فتح و حکومت را برانداخت. من طبعا نمی توانم با آنها همراه شوم و تصور میکنم  همه انها که اسم بردم هم مایل نباشند که این راه را دنبال کنند.
 راه رفراندم بر آن است که با بسیج ملی و نیز استفاده از ظرفیت های همین قانون اساسی موجود، یک وفاق ملی بوجود بیاورد و همه قبول کنند که وزن کشی نهایی را به مجلس موسسان موکول کرده و فعلا فقط برای شرایطی تلاش کنند که امکان وزن کشی منصفانه و سالم فراهم شود. 
موسوی در طرح سه ماده ای خود، چگونگی طی طریق، از اینجایی که ایستاده ایم، تا مجلس موسسان را ، به گفتگوی ملی احاله کرده است. الان شرایط دارد برای این گفتگوی ملی، بیش از هر زمان دیگری مهیا می شود. ما می توانیم دو کار را همزمان شروع کنیم
اول- تشکیل انجمن ها، کمیته ها، شورا ها ی رفراندم قانون اساسی به اشکال مجازی و حقیقی در داخل، خارج و بین داخل و خارج که شرط عضویت در آنها فقط مبارزه مسالمت آمیز برای رفراندم باشد.
دوم- راه اندازی کارزار تدوین قانون اساسی جدید. در کره جنوبی، پروژه تدوین قانون اساسی با مشارکت ملی، بخشی از روند گذار بود. چرا در ایران نتواند چنین باشد و چرا نتوانیم این روند را در خدمت ترویج اهمیت قانون و تحکیم اصل حق تعیین سرنوشت هم قرار بدهیم و با یک تیر چند نشان بزنیم؟ 
تصور من این است که اگر مطالبه رفراندم فراگیر شود، حکومت توانایی ایستادگی در مقابل آن را نخواهد داشت. بویژه بدین خاطر که بخشی از پایه خود حکومت هم در گیر طرح این مطالبه خواهد بود.  
با شکل گیری نهاد های مطالبه گری که رفراندم می خواهند، مساله «حلقه مفقوده همه استراتژی های گذار» هم به شکل مطلوبی حل خواهد شد و «نهاد برآمده از نهاد ها» مسئولیت برگزاری انتخابات آزاد مجلس موسسان را ، در شراید قدرت دوگانه ، بدون آنکه رژیم ساقط شده باشد، بر عهده خواهد گرفت.
این طرح چون اساسا بر بسیج نیرو و  توافق بجای حذف استوار است، با تشکیل مجلس موسسان، بدون آنکه انبوه مسائل را حل کند، کشور را در مسیر استقرار دموکراسی و بسیج ملی برای حل مسائل تلنبار شده قرار می دهد. 
احمد پورمندی
🔶عفو و تخفیف مجازات ۱۵۲۶ محکوم در ایران؛ ۴۶ نفر حکم اعدام داشتند

بر اساس گزارش رسانه‌های داخلی در ایران و به گفته علی مظفری، معاون قضایی قوه قضاییه جمهوری اسلامی، ۱۵۲۶ نفر از محکومان "به مناسبت عید نوروز، عید فطر و روز ۱۲ فروردین" توسط علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی مورد عفو و تخفیف مجازات قرار گرفته است.

او گفت که از این تعداد، "۱۴۵۷ نفر از محکومین دادگاه انقلاب، ۱۶ نفر از محکومین سازمان قضایی نیروهای مسلح و ۵۳ نفر از محکومین سازمان تعزیرات حکومتی بوده‌اند."

این مقام قوه قضاییه جمهوری اسلامی اضافه کرد: «از بین عفوشدگان، ۴۶ نفر محکوم به اعدام بودند که احکام این محکومین تایید و در مرحله اجرا قرار داشت. مجازات آنها حال به حبس تبدیل شده است. جرم محکومین به اعدام عمدتا مربوط به جرایم مواد مخدر بوده است.»

او همچنین خبر داد که ۱۳ نفر از عفوشدگان شهروند خارجی و ۶۶ نفر هم زن هستند.

@dw_farsi
01.04.202502:32
خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای: بدون بخشایش آینده ای در کار نخواهد بود.

۱. جناب آقای خامنه ای این جمله زیبا از اسقف "دزموند توتو" که توانست در کنار نلسون ماندلا آفریقای جنوبی گرفتار در آپارتاید را تبدیل به نشانه حضور خداوند بر زمین کند به خاطر بسپارید. او در توصیف حیات دینی و سیاسی خودش می نویسد:" خداوند حرکتی به سوی توازن، نیکی، صلح و عدالت است....مسیح می گوید آن هنگام که از زمین عروج کنم همگان را با خویش خواهم برد...هیچکس غیر خودی نیست.همه خودی اند و به هم تعلق دارند.بیگانه ای نیست، همه از یک خانواده اند، خانواده خداوند، خانواده انسان". او پس از بیان این جملات می نویسد " الحق که خداوند حس شوخ طبعی دارد". چرا چنین می گوید؟ چون معتقد است هیچکس نمی تواند باور کند آفریقای جنوبی با آن میزان خشونت اکنون تبدیل به نماد صلح و مهر الهی در جهان است. او باز می نویسد: " ناامید تر از ما نبود، خدا می خواهد دیگران به ما بنگرند و شهامت بیابند.خدا می خواهد ما نور امید باشیم، الگویی محتمل باشیم.به آفریقای جنوبی نگاه کنید.....حالا دیگر هیچ کس هیچ مشکلی را در هیچ کجای دنیا حل ناشدنی نمی پندارد.برای همه امیدی هست".

۲.در نامه قبلی ام به شما در مقام یک استاد داور گفتم اگر چه رساله حکمرانی شما بسیار ضعیف است و عنوان فصل آخرش یعنی " سرزمین سوخته ایران" کافیست تا همه مردم در مقام داوری حیات سیاسی شما به شما نمره مردودی بدهند، هنوز اما یک فرصت بزرگ در اختیار دارید تا از خود انسانی جاودانه بسازید. نیمی از این ماجرا به موقعیتی باز می گردد که در آن قرار داریم: موقعیت بحران، موقعیت انحطاط، موقعیت فروپاشی نظم جامعه. این موقعیت حاصل عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی و دو رهبر سیاسی آن یعنی آیت الله خمینی و شماست. اما همین موقعیت به زبان آن فیلسوف برترین موقعیت و فرصت برای شماست که با نقش آفرینی درست همه چیز را در جای درست آن قرار دهید. سیاست یعنی " چیدمان درست چیزها". اکنون که نظم سیاسی ما بهم ریخته است و به زبان دزموند توتو گویی ما در یک آزمون الهی قرار داریم که می تواند تبدیل به الگویی برای بقیه انسانها شود کافیست اندکی از آنچه در آن گرفتارید فاصله بگیرید و با بازگشت به نقطه صفر زندگی یکبار دیگر متولد شوید و از خود چیز دگر بسازید: الگوی بخشایش شوید.اول خود و گذشته تان را بر خود ببخشید و بعد با طلب حلالیت از مردم از آنها بخواهید شما را ببخشند و به شما فرصت دهند تا همه چیز را در جای خود قرار دهید و در آرامش از قدرت کناره گیری کنید و مهیای دیدار با خداوند شوید.

۳. جناب آقای خامنه ای من شما را از سالهای دور می شناسم. آنروزها در میان ما جوانان مشتاق به اندیشه های مرحوم شریعتی که مورد غضب روحانیون بود این جمله امید بخش مطرح بود که یک روحانی به نام سید علی خامنه ای وجود دارد که با انتقادهای علی شریعتی به نوع دینداری سنتی و روحانیت سنتی همراه است. باز می شنیدیم که شما دوست مرحوم شجریان، مرحوم اخوان ثالث و استاد شفیعی کدکنی هستید. آنروزها در دنیای نوجوانی ما حضور افرادی چون شما امیدبخش بود چون ما بچه های این سرزمین فکر می کردیم بزرگان ما اهل هنر، ادبیات، موسیقی، شعر و اندیشه هستند. اکنون از شما می پرسم واقعا بر شما چه گذشت که چنین شدید و از خود انسانی ساختید که تنها می توان در یک کلمه آن را " باورناپذیر" دانست. شما رشد کردید، سن تان بیشتر شد، تجربه تان بیشتر شد، مطالعه تان بیشتر شد، و احتمالا باید در پیوند با امر الهی احساساتتان هم لطیف تر شده باشد. اما چه شد که در چشم مردم تبدیل به یک " رهبر ناپذیرفتنی" شدید؟ هرگز خود را با این پرسش روبرو ساخته اید که من چگونه تبدیل به ابژه نفرت و کینه مردم جامعه ام شدم؟ جناب آقای خامنه ای شما هم فرزند پسر دارید، هم فرزند دختر و هم عروس و هم داماد. نوه دارید و...چگونه در مقام یک پدر می توانید نسبت به حس پدری پدران این جامعه به فرزندانشان بی اعتنا باشید و دستور به شلیک و کشتن فرزندان این جامعه دهید؟ بر فرض تصور که این بچه ها الگوی مورد تایید شما نیستند. مگر شما در جایگاه رهبری دینی یک جامعه نباید آنقدر از سعه صدر و گستردگی وجود برخوردار باشید که بتوانید تمام این تفاوت ها را در خود درونی کنید و تبدیل به انسانی با وسعت وجودی به اندازه ایران و مردمانش شوید. قطعا شما زیاد قرآن خوانده اید و قطعا به احادیث قدسی و جملات امام علی بسیار آگاهید. شاید زیباترین درس در تمامی ادیان این درس الهی است که " بمیرید قبل از آنکه بمیرید". اگر این درس را درک کرده باشید که طبعا کرده اید چگونه اینهمه دل به ماجرای چند روزه این جهان بسته اید و آن را چنین جدی گرفته اید.
28.03.202508:28
❌❌❌

کارکرد ایده‌ی سلطنت در فضای سایبری جمهوری‌اسلامی

✍#مصطفی_مهرآیین


۱. در اینکه امروزه ایده و واقعیت " ایران" نزد همه مردم جایگاهی بسیار عالی یافته است هیچ تردیدی وجود ندارد. در اینکه در ایران و در خارج از ایران گروهی از مردم طرفدار ایده سلطنت یا پادشاهی‌خواهی یا سلطنتِ‌مشروطه هستن نیز هیچ تردیدی وجود ندارد.
این اندیشه سیاسی میتواند همانند همه دیگراندیشه‌های سیاسی خود را در فضای فکری و سیاسی ایران مطرح سازد و بکوشد که خود را نهادینه کند.

۲. اما در کنار این دو واقعیت، ما با وجود انبوهی از اکانت‌ها در فضای مجازی طرفیم که خود را هوادار سلطنت‌خواهی نشان میدهند و از این منظر میکوشند هر ایده سیاسی دیگری را سرکوب کنند. این اکانت‌ها با استفاده از فحاشی، توهین، نوشتن جملات بی‌سروته، استفاده از صفاتی چون چپول، مصدقی، پنجاه‌وهفتی و... سعی در تحقیر هر اهل فکر دیگری دارند که از چیزی جز سلطنت می‌گوید. پرسش اینجاست که آیا این تعداد اکانت فحاش واقعا به جریان پادشاهی‌خواهی تعلق دارند یا ماجرا چیز دیگری‌ست. اگر به جریان پادشاهی‌خواهی تعلق دارند که باید گفت این ایده سیاسی از الان مرگ خود را رقم زده است. اما من فکر میکنم ماجرا چیز دیگری‌ست.

۳. به نظر میرسد نیروهای امنیتی جمهوری‌اسلامی با هدف مبارزه با جنبش زن، زندگی، آزادی و کنترل فضای سیاسی داخلی کشور و جلوگیری از مطرح شدن هر گونه اپوزیسیون داخلی می‌کوشند با شکل دادن به یک جریان پادشاهی‌خواهی دروغین فحاش به تمامی نیروهای اهل فکر و سیاست در ایران هشدار دهند که ببینید جریان سیاسی پادشاهی‌خواه چیزی جز یک جریان فاشیستی نیست که هنوز به قدرت نرسیده در پی نابود کردن همه چیز است و شما بهتر است به همین جمهوری‌اسلامی رضایت دهید.
در این میان البته جریان پادشاهی‌خواه هم با این تصور که این برساخت رسانه‌ای گسترده‌ی دروغین ممکن است در نهایت به نفع آن تمام شود! در مقابل این استراتژی امنیتی جمهوری‌اسلامی ساکت است.

۴. اما باید به این آقایون امنیتی تذکر داد که این ایده بزرگترین خیانت به جامعه ایران است.
آلوده کردن فضای سیاسی کشور به بی‌اعتمادی بین همگان، ترویج فرهنگ سیاسی فحاشی و توهین و دیگر‌زنی میان نیروهای سیاسی و اهل فکر، بردن جامعه به سوی پذیرش خشونت زبانی در حوزه سیاست، جلوگیری از شکل گرفتن نیروهای سیاسی مخالف متفاوت، ترساندن اهل فکر و سیاست از ایده سلطنت‌خواهی و یارگیری غیر مستقیم برای جمهوری‌اسلامی، ترویج اقتدارگرایی دروغین در حوزه سیاست، همه و همه، آسیب‌هایی است که دامن تمامی این جامعه را خواهد گرفت و زمینه ساز نابودی سیاست عقل‌گرا و انسان‌محور و اخلاق‌گرا در این جامعه می‌شود.

یادتان نرود اگر سوار خر باشید، هم خر و هم خرسوار هر دو به طویله می روند.

@mostafamehraeen
.
🌿https://t.me/+AU6Kz7uUMkk2YTg6
.
24.03.202508:59
دومین خیزش باستانگرایی ایرانیان

✍#علی‌صاحب‌الحواشی

این‌که گمان کنیم "قهرمان‌ها" تاریخ را رقم می‌زنند، فکر ساده‌ای مبتنی بر دریافت‌های بلافصل ماست (توطئه‌اندیشی هم چنین فهمِ ساده و عوامانه‌ای است). اما این‌که گمان کنیم "جریان‌ها" قهرمان‌ها را به‌بار می‌آورند، فکر پیچیده‌ای است، چون خودِ تعبیر "جریان" نیازمند توضیحی می‌شود که آسان نخواهد بود. حق به‌جانبِ این صورت‌بندی پیچیده است!
فلسفه‌نظری تاریخ را، که باور به "جریان‌ها" در تاریخ داشت، هگل نساخت؛ این نظریه در قرن هجدهم به‌بار آمده بود، هگل صورت منقح و تفصیل فلسفی بدان داد.

حالا بگذارید همین مقدمه را به بهانه مکتوب آقای پارسی، بیازماییم. غالباً چنین تصور می‌شود که "باستان‌گرایی" را رضاشاه پهلوی رواج داد. این درست نیست! حق آنست که باستان‌گراییِ رایج‌شده در اواخرِ پرهرج‌ومرج سلطنت احمدشاه بود که ذهن رضاشاه را شکل داد تا پس از رسیدن به تاج‌وتخت در ترویج همین باستان‌گرایی کوشید.

شاهدم بر ادعای تقدم "جریانِ" باستانگرایی به آغاز سلطنت پهلوی، آدم‌هایی چون عارف‌قزوینی، ایرج‌میرزا، شیخ‌ابراهیم زنجانی، ادیب‌الممالک فراهانی، شیخ محمدخیابانی و ملک‌الشعرای بهارِ متقدم، و بسیارانی دیگرند که باستانگرایی از آثارشان پیداست، آن هم در زمانی‌که حتی طلیعه سلطنت‌پهلوی هم پیدا نبود!

حالا می‌توان پرسید علت رواج باستانگرایی پیش از سلطنت پهلوی چه بود؟
آیا از پیامدهای مشروطیت بود؟
آیا بسط ملی‌گرایی‌های درحال اوجِ اروپایی در آن‌زمان بود، که امواجش به ایران هم رسید؟
آیا واکنش وجدان‌ملی ایرانیان به چشم‌انداز انحلال "ایران" در ازهم‌گسیختگی حکمرانی اواخر قاجاریه بود؟
آیا واکنشی به اسلام‌گراییِ مشروعه‌خواهانِ بی‌اعتنا به "ملیت" بود؟
احتمالاً همه این عوامل در کار بودند، و تعیین وزن هریک نیز کار آسانی نیست، تازه اگر ممکن باشد. من شخصا احساس آن را دارم که چشم‌انداز انحلال "ایران" نقش برجسته‌تری داشت؛ اما این صرفا نظری است؛ برایش استدلال محکمی ندارم.

اما کاری که باستانگرایی در آن مقطع خطیر کرد، تکوین "حس ملی نیرومندی" میان ایرانیان بود که رضاشاه توانست با دستیازی به اهرمِ آن، همه نیروهای گریزنده از "ایران" را خنثی سازد و یکپارچگی سرزمینی را تامین نماید، والا خوزستان قطعاً از دست می‌رفت، گیلان و کردستان و آذربایجان هم در خطر بود.

امروز‌ها شاهد دومین موج باستانگرایی ایرانیان هستیم، که برخلاف موج نخست، علتش کاملا روشن و بدیهی است: بی‌اعتنایی مطلق جمهوری‌اسلامی به "ایران" که در این‌فصل پایانی، مبتلای افراطی‌گری "امت‌گرایانِ" جبهه پایداری هم شده است. اینک ایرانیان از نو دچار هراس از خطر انحلال وطن‌شان در فضاحت حکمرانی جاری و بی‌عاطفگی مطلق حاکمان به "ایرانیت" شده‌اند، تا رو به باستانگرایی و ملی‌گرایی ستیهنده نموده‌اند، همان‌که تجلیات برجسته‌اش را در این‌نوروز دیدیم که حکومت نهایت تلاش‌اش را کرد تا خاکِ عزای علی‌ابن‌ابی‌طالب بر آن بپاشد، و نتوانست.

من پیشتر درباره دوگانگی سویه‌های ملی و اسلامیِ هویت ایرانیان نوشته بودم. سوانح نیم‌قرن اخیر هویت‌اسلامی ایرانیان را فقط نفرسود، بلکه موجب بروز حسی از نفرت هم گشت که آب به آسیاب ملی‌گرایی باستانگرای ایشان ریخت! سال‌هاست که شاهد این بوده‌ایم و امسال بیشتر هم نمود یافت. آنقدر که حکومت‌اسلامی اقدام به دستگیری مردم به‌جرم ابراز شادی در جشن‌های نوروزی نمود! وقایع اخیر اورمیه، شاهدی از تلاش حکومت‌اسلامی برای دریدنِ "ایران"ای است که مال او نباشد! مردم این را فهمیده‌اند که رو به باستانگرایی صیانت‌کننده از "ایران" نموده‌اند.

اسلام‌گرایان حاکم به "غریزه" کُنش می‌کنند نه به خِرَد. همیشه‌ و در همه‌کار چنین بوده‌اند، امروز هم در منظر پاکباختگی تاریخی که با آن مواجه‌اند، چنین‌اند. والا از بازداشت مردم به‌جرم شادی عید، چه طرفی توانند بست جز تیزتر کردن آتش پرلهیب انزجار مردم از خودشان؟

ما به‌سرعت دستخوش جدایی، بین دو وجه ایرانی و اسلامی هویت‌ِ ایرانیان شده‌ایم. از زمان صفویان تا پیش از انقلاب، امامیه در هویت‌‌ایرانی مندرج بود. این اندراج درحال گسست و وارفتن است. درست‌تر آنست که بگوییم "گسست" واقع شده است!
نسل‌های سالمندتر از پنجاه‌ هنوز واجد این درج‌شدگیِ اسلام‌امامیه در هویت‌شان هستند؛ در بعدتری‌هایِ هنوز متدین، "اسلام" دین خصوصی شده است که چندان  تجاهر بدان نیز نمی‌کنند، از بس که "انگ‌دار" شدست. اما اغلب نسل‌های جوانتر اعتنایی به اسلام ندارند، اگر منزجر از آن نباشند!

معنای "پایان پروژه صفویه" همین است. این آب‌جوی، برگشتنی هم نیست؛ زیرا تجربه هولناک این نیم‌قرن، همچون یک‌قرن حکومت ایلخانیان، در خاطره جمعی ایرانیان ماندگار خواهد بود تا ننگ ونفرتی که بر مغولان هست، بر اسلامیان نیز باشد.
کانال نویسنده
.
🌿https://t.me/+AU6Kz7uUMkk2YTg6

.
15.04.202518:49
خطاب به مردم عزیز ایران:

✍#مصطفی_مهرآیین
15 آوریل 2025

دموکراسی هسته بنیادین زندگی ماست

۱. مردم عزیز من، فارغ از اینکه هر یک از ما از نظر سیاسی یا فکری متعلق به چه جریان سیاسی یا اندیشه‌ای هستیم، ما همه "انسانیم" و بعد از آن " ایرانی" هستیم. ما میدونیم که هیچ چیز مقدم بر وجود انسانی و زندگی انسانی ما نیست. همه امور از جمله ماهیت یک نظام سیاسی پس از وجود و زندگی انسانی ما قرار می‌گیرند.

۲. به زبان اسپینوزا دموکراسی یه حکومت نیست بلکه هسته بنیادین زندگی انسان است. دموکراسی یعنی اینکه بپذیریم زندگی انسانی ما چه در سطح کنش، چه در سطح نهاد و چه در سطح ساختارهای کلان جامعه همواره انباشته از تنش است و ما در جهانی از تفاوت‌ها زندگی می‌کنیم. اما این تنش و تفاوت به جای آنکه مایه دوری ما از یکدیگر شود، فقط یک معنا دارد: گشوده بودن ما به روی فعالیت عقلی و نظری، فعالیت عملی و بالاخره تصمیم‌گیری جمعی. باز به زبان اسپینوزا دموکراسی یعنی ما انسانها می‌پذیریم که در این جهان زیبای پر از تفاوت و تنش، " هیچ‌چیز برای انسان سودمندتر از انسان‌های دیگر نیست". ما عمیقا نیازمند آنیم که در پیوند با یکدیگر و از طریق تبادل شناخت به پیکار جمعی با " تنهایی، انسداد، و اندوه" برویم.بنابراین، زندگی ما در جهان امروز بیش از هر چیز یک امر " ارتباطی" است.

۳. " باکتری کینه‌توزی" بزرگترین عامل بیماری‌های اخلاقی و اجتماعی در زندگی انسان است. زندگی ما به طور طبیعی میل به روابط گرم انسانی و محقق ساختن یک ساختار دمکراتیک دارد. وجود گروه‌های متفاوت در جامعه مثل اقلیت‌های دینی، قومیت‌های متفاوت، دانشجویان، زنان، کارگران، طبقات محروم جامعه، جوانان نسل جدید و..‌‌همگی به ما نشان می‌دهند که جامعه به طور طبیعی پر از تنوع و تفاوت است و ساختار دمکراتیک دارد. این تفاوت‌ها می‌توانند زمینه پیوند ما با یکدیگر و درگیر شدن با درد و رنج‌های همدیگر باشد و ما را به لحاظ احساسی در پیوند با یکدیگر قرار دهد و عواطف فعالی چون عشق و شادی را در ما ممکن سازد و می‌توانند در عین حال زمینه‌ساز کینه‌توزی و نفرت و انشقاق و سلطه گروهی بر دیگران شود و زندگی جامعه ما را فاسد سازند. از یاد نباید برد که زندگی انسانی ما به طور طبیعی میل به تولید جمعی ارزش‌های اخلاقی دارد و استبداد تنها انگلی بر این نظم اخلاقی انسانی است.

۴. ما وظیفه داریم به یکدیگر بپیوندیم و در عین حفظ تفاوت فکری و سیاسی خود و با وجود همه اختلافات به خلق جامعه جدید خود کمک کنیم. همه ما دارای زندگی‌های روزمره واقعی هستیم: خانواده داریم، دارای برادر و خواهر و همسر و فرزند و دوست و... هستیم. زندگی روزمره و ممکن شدن شیوه انسانی آن مهمترین حقیقت در زندگی ماست و همه مباحث سیاسی تنها تا زمانی ارزش دارند که به شکل‌گیری و پویایی زندگی روزمره ما کمک کنند و باعث شوند ما بهتر و انسانی‌تر و شرافتمندانه‌تر زندگی کنیم.

۵.این مباحث را مطرح ساختم که بگویم ما همه انسانیم و بیش از هر چیز حق خوب زیستن داریم. چه پادشاهی‌خواه، چه طرفدار جمهوری‌اسلامی، چه دموکراسی‌خواه، چه... همه‌وهمه، باید بدانیم که این ایسم‌ها و گرایش‌ها برای ما هستند نه آنکه ما برای آنها باشیم، اگرچه همواره هر کدام از این ایسم‌ها که به قدرت سیاسی دست می‌یابند سعی در گسترش خود دارند. بنابراین، برای آنکه باز گرفتار در مصیبت‌ها و رنج‌های پیشین موجود در تاریخ و زندگی مان نشویم باید بیاموزیم که فعال بودن تخیل و زبان عقلانی ما و آموختن مهارت‌هایی چون استدلال‌ورزی و مدارا با دیدگاه‌های مخالف یا به زبان اسپینوزا یاد گرفتن این نکته که " جملات و واژگان قابل پیگیری و مجازات نیستند"، مهمترین اصول و مهارت‌های لازم برای زندگی اجتماعی امروز و آینده ما هستند. بیاموزیم که ما انسانها تنها تکیه‌گاه خود در این جهانیم و با وجود راه‌های رستگاری دیگر چون دین و علم، این تنها روایت گری‌ها و قصه‌گویی‌های ساده انسانی ماست که می‌تواند ما را به هم نزدیک سازد و نجات دهد.

۶. هر یک قصه خود را بگوییم و با استدلال درست به قصه خود ارزش بدهیم، اما بیاموزیم در عین داشتن صدای متفاوت خود، صدای خود را جایگزین صداهای دیگر نکنیم. دموکراسی یعنی ما همه همدیگر را دوست داریم و می‌کوشیم " باکتری کینه‌توزی" را از درون خود و از روابط بیناانسانی خود حذف کنیم.

لینک گروه تلگرامی #جریان_دموکراسی‌خواهی_ایران👇
https://t.me/+Wcod_UD95xI4ZDM0

.
🌿@bahman_nzs
.
30.03.202503:00
🌿🌿🌿


رفراندوم برای گذار از جمهوری‌اسلامی

✍#احمد_پورمندی


مراحل تحقق راهکار مبتنی بر رفراندم قانون اساسی برای گذار از جمهوری اسلامی:


۱- در کنار جنبش‌های مدنی مطالبه‌محور، جنبش‌های اجتماعی و جنبش رشدیابنده «امتناع»، جنبش رفراندم به عنوان پایه چهارم، نقش محوری و سیاسی را برعهده می‌گیرد.

۲- جنبش رفراندم ، کارزار تدوین قانون اساسی نوین و فهم «قرارداد‌های اجتماعی زیربنای آن» را با مشارکت مردم، راه‌اندازی می‌کند.

۳- در شرایط برآمد جنبش‌های مذکور و ناتوان شدن حاکمیت در تداوم حکمرانی و شکل‌گیری حاکمیت دوگانه، نهاد برآمده از نهاد‌های رفراندم قانون اساسی و سه جنبش دیگر، حکومت را مخیر می‌کند که میان همکاری در برگزاری سالم، آزاد و منصفانه رفراندم یا تداوم ایستادگی تا فروپاشی، دست به انتخاب بزند.

۴- اگر حاکمیت تن به توافق ندهد، همین نهاد برآمده از متن جامعه، فشار بر حاکمیت را با اعتصابات فلج کننده و حضور وسیع خیابانی تا فروپاشی حکومت ادامه می‌دهد.

۵- در صورت قبول همکاری از سوی حکومت، دولت بر سر کار، به رتق و فتق امور جاری و غیر حکومتی کشور ادامه می‌دهد و« ارگان سازش حکومت و نهاد رفراندم»، همه‌پرسی را برگزار کرده، پس از مشخص شدن رای مردم به لغو قانون اساسی ج.ا. انتخابات آزاد مجلس موسسان را مدیریت میکند.

۶- مجلس موسسان ضمن انجام وظیفه اصلی خود که تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری رفراندم دوم است، وظیفه مجلس شورای ملی آینده در زمینه تشکیل دولت موقت  جدید و مرخص کردن دولت قبلی را نیز بر عهده می‌گیرد و با تشکیل دولت موقت برآمده از مجلس موسسان، فاز اصلی گذار متحقق شده، با گام بعدی که رفراندم قانون اساسی جدید است، راه برای تشکیل دولت دموکراتیک هموار می شود.

البته همه طرح‌هایی که ما روی صفحه مانیتور می‌آوریم، چه رفراندم ، چه رفراندم+ استعفا و چه انتخابات آزاد یا هر طرح دیگری، حاوی درجه معینی از تخیل هست که هم اجتناب‌ناپذیر و هم مثبت است. همه آرشیتکت‌های خلاق از تخیل آغاز می‌کنند. آنچه اهمیت درجه اول دارد، دستیابی به یک «خیال مشترک و ملی» است. ما هنوز این خیال مشترک را کم داریم.


#خودسازمانیابی_همگانی
#تشکیل_هسته‌های5نفره_دوستانه
#تشکیل_انجمن‌جوانان‌معتمد_محلات
#برگزاری_همه‌پرسی_مردم‌نهاد(بهمن)
28.03.202509:04
🌿🌿🌿


🔴 امسال، سال خیابان است

✍️ #عبدالله_ناصری

▫️خانم “روت بن گیات” تاریخدان آمریکایی در کتابش با عنوان “مردان قدرت‌طلب چگونه ظهور می‌کنند، چرا موفق می‌شوند و چگونه سقوط می‌کنند” معتقد است مردان قدرت‌طلب مثل برلوسکونی، پوتین و (خامنه‌ای) که جز بحران برای مردمان خود چیزی ندارند و با فساد و سانسور و بی‌توجه به رفاه عمومی جز طمع خود را سیر نمی‌کنند، فقط دموکراسی را نابود می‌کنند.
خانم “روت” می‌نویسد چگونگی مبارزه با ظهور این افراد خودکامه یکی از مهمترین مسائل عصر ماست. البته این خانم نسخه عملی هم ارائه می‌کند. “در این حکومت‌ها سریع‌ترین راهی که به مرگ مستبد منتهی می‌شود این است که دست داشتن او را در‌ فساد آشکار کنید.”.

▫️روت گیات در وصف حاکم اقتدارگرا بر این باور است: “برای چنین حاکمی، تحول جمعی که عظمت کشور را به ارمغان می‌آورد، اجرای آداب و مناسک است. مثل سلام “هایل هیتلر” که فراگیر شد.”رهبر جمهوری اسلامی هم دلش می‌خواست “سلام فرمانده” چنین جایگاهی را داشته باشد. او هیچ وقت در دیالکتیک عرف و شرع و یا ملیت و مذهب نتوانسته بین آن دو را جمع کند، در حالی که برای انسان خردمند این کار خیلی آسان است.

▫️آقای خامنه‌ای در این حوزه، مردم ایران را مجبور به “شرع‌محوری” کرده که ملت هم دائما مقاومت کرده‌اند ولی هزینه هم داده‌اند. به قول شفیعی کدکنی: «ای میهنی که در تو به خواری | مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم | زین گونه زیستیم و هِق‌هِق گریستیم.»
نوروز امسال که حتی رهبر در پیام سال نو از سر لجاجت و یا جهل مقدس به مردم ایران تبریک نگفت، و محدودیت‌های شدید ملت از ابراز شادی، پهنه‌های تاریخی و طبیعی کشور به تسخیر “ملت شاد” در آمد و به رغم ممانعت حکومت، رقص و خوشی کردند. پاسارگاد، تخت جمشید،  حافظیه، سعدیه، مقبره خیام و فردوسی شکوه حضور ایرانیان را ثبت کرد.

▫️ایرانیان شریف مقیم انیران هم جای خود را داشتند. این اولین “شکوه حضور” ایرانیان در نوروز پس از انقلاب ۵۷ بود که نشانه نوعی جدید از “مقاومت مدنی” بود. نه از عظمت “شبهای قدر” کاسته شد و بودند بسیاری از مردم ایران هم روز “نو” را بزرگ داشتند و هم شب “قدر” را تکریم و تعزیت کردند. نافرمانی مدنی نوروز امسال نشان داد “حضور خیابانی” مردم آسان‌تر  از ذهنیت ماست. به عنوان یک تحلیلگر تاریخدان، و با توجه به شرایط بسیار لغزنده‌ی حکومت و ترس و لرز شدیدی که رئیس حکومت را در آغوش گرفته به حدی که دیگر پرچم آمریکا را در نهان‌خانه موشکی خود زیر پا نمی‌گذارد باید وسعت “نافرمانی مدنی” را گسترش داد؛ نافرمانی با تمرکز بر نفی حکومت دینی.

▫️به عنوان یک تحریم‌کننده‌ی انتخابات، منطقا هیچ توقعی از دولت چهاردهم ندارم، مگر فریاد مظلومی را پژواک شده‌ام. ولی باور دارم فرصت پیش‌آمده “دوگانه‌گی حکومت” که اگر رئیس دولت بیشتر هوشمندی کند نمایان‌تر خواهد شد به نفع اکثریت ملت است. باور عمیق دارم سال ۱۴۰۴ سخت‌تر و پرحادثه‌تر از سال گذشته خواهد بود ولی همانقدر امیدوارم با حضور خیابانی مردم، به ویژه انقلابیون “زن، زندگی، آزادی” به گذار از ولایت فقیه نزدیک‌تر خواهیم شد.

کلمه
@kaleme
.
#خودسازمانیابی_همگانی
#تشکیل_هسته‌های5نفره_دوستانه
#تشکیل_انجمن‌جوانان‌معتمد_محلات
#برگزاری_همه‌پرسی_مردم‌نهاد (بهمن)

🌿https://t.me/+AU6Kz7uUMkk2YTg6
.
🌿#جنبش_رقص‌وشادی

شادی، حق توست؛ مخالفِ شادی، دشمن جان توست.

هیچ قدرت استبدادی در برابر ملتی که با "رقص‌وشادی‌ملی" همبسته شود، دوام نخواهد آورد.

سیزده‌بدر امسال را به فرصتی برای همبستگی و آزادی تبدیل کنیم. با حضور هماهنگ و پرشور در طبیعت، در مکان‌های مشخصِ هماهنگ‌شده، جشن بگیریم، برقصیم و شادمانی را به سلاحی بی‌هزینه اما پرقدرت علیه استبداد بدل سازیم.

با رقص‌وشادی، زنجیرها را بگسلیم و سرزمین‌ِ غصب‌شده و ظلمت‌زده‌مان را از تاریکی برهانیم و از استبداد منحوس پاک‌سازی کنیم.



#خودسازمانیابی_همگانی
#تشکیل_هسته‌های5نفره_دوستانه
#تشکیل_انجمن‌جوانان‌معتمد_محلات
#برگزاری_همه‌پرسی_مردم‌نهاد(بهمن)
برای گذار از جمهوری‌اسلامی.

@bahman_nzs

.
15.04.202522:55
نگار مبارز ایران چشم انتظار و حسرت به دل در‎گذشت.

«نگار مبارز ایران
یکی از قهرمان های واقعی و الگو های ما
توی بدترین شرایطش توی بدترین حالش
باز نگران برادر بیگناهش بود
با صدایی که به زور در میومد عاشقانه خواستار بودن صدای #مجاهد_کورکور
تا لغو اعدام و روز ازادیش بود
چقدر دردناک برام که از افعال گذشته استفاده میکنم
به امید روزی که هیچ ( بودی) نباش و همه باشند🖤💔»

از صفحه سالار وطن‌شناس از مصدومان چشم
salar_vatanshenas


نگار کورکور رفت، اما ما برای آرزوی نگار و‌ نگارها می‌جنگیم، برای آزادی، برای #نه_به_اعدام برای فردای بدون جمهوری اسلامی.


@Tavaana_TavaanaTech

https://t.me/mirasgharmusavi
Ko'proq funksiyalarni ochish uchun tizimga kiring.