Переслав з:
مهرپویا علا

16.04.202502:17
خاطرم میآید در یکی از جلسات شورای اقتصاد اعلیحضرت که از سفری به لهستان برگشته بودند گفتند که در لهستان به گومولکا - که در آن موقع دبیرکل حزب کمونیست بود - توضیح دادم که ما شرکتهای سهامی زراعی داریم. او به من گفت خیلی مواظب باشید، آن کار برای ما دردسر عجیبی ایجاد کرده. شماها چگونه جرات کردید یک همچین کاری را انجام دهید؟ من (یعنی شاه) به او توضیح دادم که ما کاری که میکنیم با شما فرق دارد و ما اینجا سرمایه به اندازه کافی داریم و تدریجی میرویم جلو، از این حرفها. ولی این مرا [یعنی عالیخانی] برمیگرداند به آن حرفی که اول درباره روحیه شاه برای شما گفتم که به عقیده من اگر او شاه نمیبود یک مهندس بود عضو حزب ایران با افکار سوسیالیستی. یعنی این نوع فکر شرکت سهامی زراعی و اینکه این هم خیلی شباهت دارد به کولخوز [۱] از آن چیزهایی بود که باب طبعش بود. به همان دلیلی که او اصرار داشت ذوب آهن نباید در اختیار بخش خصوصی باشد...
[۱] کولخوز به مزارع اشتراکی شوروی میگفتند.
سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران ۱۳۴۰-۱۳۵۰ (تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران). مصاحبه با علینقی عالیخانی. ویراستار غلامرضا افخمی. صفحات ۵۶ و ۵۷ نسخۀ الکترونیکی.
[۱] کولخوز به مزارع اشتراکی شوروی میگفتند.
سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران ۱۳۴۰-۱۳۵۰ (تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران). مصاحبه با علینقی عالیخانی. ویراستار غلامرضا افخمی. صفحات ۵۶ و ۵۷ نسخۀ الکترونیکی.


13.04.202518:37
جمهوری دموکراتیک پنگوئنها، در پاسخ به تعرفههای ترامپی، به آمریکا اعلان جنگ داد:)
Переслав з:
Imani - Denktagebuch

17.01.202506:33
در سال ۱۹۱۹ لودویگ فُن میزس کتاب «ملّت، دولت و اقتصاد» را منتشر کرد. بخش عمده و اصلی کتاب بررسی دلایل وقوع جنگ بزرگ (جنگ جهانی اول) است. میزس با تعریف Nation شروع میکند: ملّت اجتماعی از افرادی است با زبان مشترک طبیعی. (ص. ۱۰) میزس مینویسد: یک اجتماع زبانی همزمان یک ملّت طبیعی است. (ص. ۲۸)
بر اساس تعریف میزس، او عضو ملّت آلمانیزبان بود که بخشی از آن تحت سلطهٔ دولت آلمان بود و بخشی تحت سلطهٔ امپراتوری اتریش-مجارستان. یعنی او ملیّت مشترک با مردم تبعهٔ دولت آلمان داشت، اما خودش تبعهٔ دولتی چندملیّتی بود، یعنی با مردمانی غیر از ملیّت خودش تابعیّت مشترک یک دولت را داشت.
میزس بر دولتهای چندملیّتی متمرکز میشود و میگوید در این دولتها تعارضات و ستیزهایی بوجود میآید که منجر به سرکوب ملیّتها میشود: یا اکثریت در قالب دموکراسی ملیّتهای اقلیت را سرکوب میکند یا اقلیت در قالب پادشاهی ملیّتهایی که اکثریت را تشکیل میدهند سرکوب میکند، زیرا در کشورهای چندملیّتی، چند ملّت زیر سلطهٔ یک قدرت مرکزی درمیآیند (ص. ۳۶). میزس در کتاب تأکید میکند رایش دویچلند (آلمان) دولتِ ملّتِ آلمان نبود، بلکه دولت شاهان و شهریاران و حاکمان دولتهای آلمانی بود که ۱۸۷۱ ذیل یک نظام سیاسی جدید در قالب امپراتوری دویچلند متّحد شدند. اینجا میزس میخواهد روی این ویژگی رایش آلمان تأکید کند که ناسیونالیسم آن، ناسیونالیسمِ شاهان و قیصر در پادشاهی فدرال دویچه رایش بود. میزس همزمان شاید نخستین نقد به دموکراسی به مثابهٔ استبداد اکثریت را به زبان آلمانی مطرح میکند: اینکه اگر این رایشها دموکراتیک شوند (کمااینکه سال ۱۹۱۸ جمهوری آلمان و اتریش تأسیس شدند) سرکوب ملیّتها به پایان نمیرسد، بلکه اکثریت به صورت دموکراتیک دست به سرکوب ملیّتهای دیگر ساکن در آن سرزمین میزند.
کتاب میزس سال ۱۹۱۹ منتشر شد. یعنی زمانی که او مشغول نوشتن کتاب بود هنوز پادشاهیهای آلمانیزبان کاملا ساقط نشده بودند، جمهوری آلمان و اتریش تأسیس نشده بودند و هیتلر نیز به قدرت نرسیده است. یعنی نظم سیاسی در آلمان و اتریش-مجارستان هنوز دولت امپراتوری (Imperial-State) بود نه همچون فرانسه دولت-ملّت (Nation-State). میزس نه تنها ریشههای جنگ جهانی اوّل را تشخیص داده بود، بلکه پیشاپیش ریشههای جنگ جهانی دوم را هم دیده بود: ناسیونالیسم. میزس صریحاً مینویسد: میلیونها کُشته و زخمیِ فاجعهٔ جنگ جهانی چیزی را تغییر نداده است!
میزس با تعریفی که از ملّت به عنوان واحد سخنگویان به یک زبان به دست میدهد، از «ناسیونالیسم لیبرال» سخن میگوید و منظور خود از آن را شرح میدهد: ناسیونالیسم لیبرال، صلحجوست، یعنی ملّتها چیزی (میزس زبان را مثال میزند) را به یکدیگر تحمیل نمیکنند و یکدیگر را سرکوب نمیکنند. در برابر ناسیونالیسم لیبرال که همزیستی مسالمتآمیز «ملّتهای طبیعی» کنار یکدیگر است، میزس از ناسیونالیسم دولتی سخن میگوید، ناسیونالیسمی که در ذات خود نظامی/میلیتاری است. در این نوع از ناسیونالیسم در سرزمینهای چندملیّتی یعنی چندزبانی، یک اقلیت یا اکثریت، ملیّتهای دیگر را به سلطهٔ بیگانه (ملّت دیگر) در میآورد. میزس مینویسد: کسی که مجبور است قوانینی را اطاعت کند که در شکلگیری آنها نقشی نداشته است، کسی که باید سلطهٔ حکومتی را بر خود تحمّل کند که خود در ساخته شدن آن تأثیری نداشته است، به معنای سیاسی کلمه آزاد نیست (unfrei=برده) و به معنای سیاسی کلمه حقی ندارد (rechtlos) حتی اگر در حوزهٔ خصوصی خود تحت حمایت [آن دولت] باشد. (ص. ۳۷) میزس مسئلهٔ آموزش را مثال میزند و میگوید در ناسیونالیسمِ دولتی در سرزمینهایی که ملیّتهای گوناگونی (مردمانی که با زبانهای گوناگون سخن میگویند) زندگی میکنند، این پرسش که چه زبانی باید زبان آموزش باشد، چون طبیعی و خودجوش و به اختیار خود مردمان نیست، بلکه از سوی دولتها تعیین میشود، تبدیل به مسئلهای سرنوشتساز برای این ملّتها میشود: دولتها از طریق مدرسه/نظام آموزشیِ دولتی فرزندان را نسبت به ملیّت والدینشان بیگانه میکنند و مدرسه را به عنوان ابزاری برای سرکوب ملیّتها قرار میدهند.
بر اساس تعریف میزس، او عضو ملّت آلمانیزبان بود که بخشی از آن تحت سلطهٔ دولت آلمان بود و بخشی تحت سلطهٔ امپراتوری اتریش-مجارستان. یعنی او ملیّت مشترک با مردم تبعهٔ دولت آلمان داشت، اما خودش تبعهٔ دولتی چندملیّتی بود، یعنی با مردمانی غیر از ملیّت خودش تابعیّت مشترک یک دولت را داشت.
میزس بر دولتهای چندملیّتی متمرکز میشود و میگوید در این دولتها تعارضات و ستیزهایی بوجود میآید که منجر به سرکوب ملیّتها میشود: یا اکثریت در قالب دموکراسی ملیّتهای اقلیت را سرکوب میکند یا اقلیت در قالب پادشاهی ملیّتهایی که اکثریت را تشکیل میدهند سرکوب میکند، زیرا در کشورهای چندملیّتی، چند ملّت زیر سلطهٔ یک قدرت مرکزی درمیآیند (ص. ۳۶). میزس در کتاب تأکید میکند رایش دویچلند (آلمان) دولتِ ملّتِ آلمان نبود، بلکه دولت شاهان و شهریاران و حاکمان دولتهای آلمانی بود که ۱۸۷۱ ذیل یک نظام سیاسی جدید در قالب امپراتوری دویچلند متّحد شدند. اینجا میزس میخواهد روی این ویژگی رایش آلمان تأکید کند که ناسیونالیسم آن، ناسیونالیسمِ شاهان و قیصر در پادشاهی فدرال دویچه رایش بود. میزس همزمان شاید نخستین نقد به دموکراسی به مثابهٔ استبداد اکثریت را به زبان آلمانی مطرح میکند: اینکه اگر این رایشها دموکراتیک شوند (کمااینکه سال ۱۹۱۸ جمهوری آلمان و اتریش تأسیس شدند) سرکوب ملیّتها به پایان نمیرسد، بلکه اکثریت به صورت دموکراتیک دست به سرکوب ملیّتهای دیگر ساکن در آن سرزمین میزند.
کتاب میزس سال ۱۹۱۹ منتشر شد. یعنی زمانی که او مشغول نوشتن کتاب بود هنوز پادشاهیهای آلمانیزبان کاملا ساقط نشده بودند، جمهوری آلمان و اتریش تأسیس نشده بودند و هیتلر نیز به قدرت نرسیده است. یعنی نظم سیاسی در آلمان و اتریش-مجارستان هنوز دولت امپراتوری (Imperial-State) بود نه همچون فرانسه دولت-ملّت (Nation-State). میزس نه تنها ریشههای جنگ جهانی اوّل را تشخیص داده بود، بلکه پیشاپیش ریشههای جنگ جهانی دوم را هم دیده بود: ناسیونالیسم. میزس صریحاً مینویسد: میلیونها کُشته و زخمیِ فاجعهٔ جنگ جهانی چیزی را تغییر نداده است!
میزس با تعریفی که از ملّت به عنوان واحد سخنگویان به یک زبان به دست میدهد، از «ناسیونالیسم لیبرال» سخن میگوید و منظور خود از آن را شرح میدهد: ناسیونالیسم لیبرال، صلحجوست، یعنی ملّتها چیزی (میزس زبان را مثال میزند) را به یکدیگر تحمیل نمیکنند و یکدیگر را سرکوب نمیکنند. در برابر ناسیونالیسم لیبرال که همزیستی مسالمتآمیز «ملّتهای طبیعی» کنار یکدیگر است، میزس از ناسیونالیسم دولتی سخن میگوید، ناسیونالیسمی که در ذات خود نظامی/میلیتاری است. در این نوع از ناسیونالیسم در سرزمینهای چندملیّتی یعنی چندزبانی، یک اقلیت یا اکثریت، ملیّتهای دیگر را به سلطهٔ بیگانه (ملّت دیگر) در میآورد. میزس مینویسد: کسی که مجبور است قوانینی را اطاعت کند که در شکلگیری آنها نقشی نداشته است، کسی که باید سلطهٔ حکومتی را بر خود تحمّل کند که خود در ساخته شدن آن تأثیری نداشته است، به معنای سیاسی کلمه آزاد نیست (unfrei=برده) و به معنای سیاسی کلمه حقی ندارد (rechtlos) حتی اگر در حوزهٔ خصوصی خود تحت حمایت [آن دولت] باشد. (ص. ۳۷) میزس مسئلهٔ آموزش را مثال میزند و میگوید در ناسیونالیسمِ دولتی در سرزمینهایی که ملیّتهای گوناگونی (مردمانی که با زبانهای گوناگون سخن میگویند) زندگی میکنند، این پرسش که چه زبانی باید زبان آموزش باشد، چون طبیعی و خودجوش و به اختیار خود مردمان نیست، بلکه از سوی دولتها تعیین میشود، تبدیل به مسئلهای سرنوشتساز برای این ملّتها میشود: دولتها از طریق مدرسه/نظام آموزشیِ دولتی فرزندان را نسبت به ملیّت والدینشان بیگانه میکنند و مدرسه را به عنوان ابزاری برای سرکوب ملیّتها قرار میدهند.
15.04.202502:02
این موزیک ویدیوها عالین:)))))
08.03.202517:46
نامجو بهترین هنرمند ایرانیه. بدون هیچ شکی و بای فاااااار هم بهترینه!
میتونم هزار بار پشت سر هم این شاهکار رو گوش بدم...
@Realmofrhymes
میتونم هزار بار پشت سر هم این شاهکار رو گوش بدم...
@Realmofrhymes
Переслав з:
بازار آزاد



16.01.202513:50
این توییت این روزها بحثبرانگیز شده. عدهای به قیمت بالای پایسیب ایراد گرفتن و یه عده دیگه اونا رو به افکار کمونیستی متهم کردن. موضوع ساده است: همونطور که روتبارد میگه همه اهالی کسبوکار روی قیمتی که کالا و خدماتشون رو عرضه میکنن کنترل کامل دارن و آزادن اما روی مقداری از اون محصول که میتونن در اون قیمت بفروشن نه! پس این خانم آزاده هر قیمتی که بخواد روی محصولش بذاره. از طرف دیگه دیگران هم آزادن که نظرشون رو در مورد اون محصول و قیمتش بگن و ازش انتقاد کنن و تا اینجا ربطی به تفکر چپ نداره. مشکل اونجایی شروع میشه که منتقدین بخوان به دست زور دولت متوسل بشن و تقاضای مداخله دولت در قیمتگذاری رو داشته باشن. تا چنین مطالبهای نباشه صرف انتقاد از قیمت بالای یه کالا یا کیفیتش چپگرایی و تعدی به مالکیت خصوصی نیست.
ضمنا سوءاستفاده تبلیغاتی کسی از وضع خاص جسمیش و متقابلا طرح چنین اتهامی علیهش هیچکدوم جرم نیست چون نه خدشه عینی به تمامیت فیزیکی و جسمانی بدن و دارایی دیگرانه و نه نقض تعهدات قراردادی. جای نگرانی هم نیست بقول شومپیتر: «تصویر زیباترین دختری که تا کنون زیسته در حفظ فروش سیگار نامرغوب در بلندمدت ناتوان خواهدبود»
ضمنا سوءاستفاده تبلیغاتی کسی از وضع خاص جسمیش و متقابلا طرح چنین اتهامی علیهش هیچکدوم جرم نیست چون نه خدشه عینی به تمامیت فیزیکی و جسمانی بدن و دارایی دیگرانه و نه نقض تعهدات قراردادی. جای نگرانی هم نیست بقول شومپیتر: «تصویر زیباترین دختری که تا کنون زیسته در حفظ فروش سیگار نامرغوب در بلندمدت ناتوان خواهدبود»


15.04.202502:02
جمهوری دموکراتیک پنگوئنها پیروز شد!
دولت ترامپ (موقتا) بیشتر تعرفهها را لغو کرد...
دولت ترامپ (موقتا) بیشتر تعرفهها را لغو کرد...
04.02.202512:32
کسانی که ادعای لیبرال بودن دارن، لطفا به این سوال من جواب بدن:
آیا نژادپرستی و فاشیسم، تعریفی روشنتر از باور به لزوم حفاظت از خلوص خون مردمان کشور داره؟! آیا برای شناختن یک نژادپرست، نشونهای دقیقتر و بهتر از استفاده کردن از مفهوم «خلوص خون» در بحثهای سیاسی هست؟!
بگذریم از این توجیه مسخره که «من نبرد من رو نخوندم» و «هیتلر یه طور دیگه این حرفو گفته»!!!
کسانی که خودشون رو لیبرال میدونن و همزمان از این مردک فاشیست حمایت میکنن، یا بسیار گیج و احمق هستن، یا اینکه در واقع هیچ باوری به لیبرالیسم و آزادی ندارن و تنها دارن از ادبیات آزادیخواهانه سوءاستفاده میکنن تا باورهای کثیف فاشیستیشون رو پنهان کنن.
آیا نژادپرستی و فاشیسم، تعریفی روشنتر از باور به لزوم حفاظت از خلوص خون مردمان کشور داره؟! آیا برای شناختن یک نژادپرست، نشونهای دقیقتر و بهتر از استفاده کردن از مفهوم «خلوص خون» در بحثهای سیاسی هست؟!
بگذریم از این توجیه مسخره که «من نبرد من رو نخوندم» و «هیتلر یه طور دیگه این حرفو گفته»!!!
کسانی که خودشون رو لیبرال میدونن و همزمان از این مردک فاشیست حمایت میکنن، یا بسیار گیج و احمق هستن، یا اینکه در واقع هیچ باوری به لیبرالیسم و آزادی ندارن و تنها دارن از ادبیات آزادیخواهانه سوءاستفاده میکنن تا باورهای کثیف فاشیستیشون رو پنهان کنن.
14.01.202507:13
بدهیهای دولت، با بدهیهای اشخاص خصوصی تفاوت مهمی دارند و آن تفاوت این است:
دولت، از خود پولی ندارد! هرآنچه که دولت دارد، یا حاصل مالیات است، که سرقت از جیب شهروندانش است، یا از طریق خلق پول و تورم است، که شیوهی دیگری از سرقت است، یا از طریق فروش منابعی است که به زور تصاحب کرده، که غارت و دزدی است، یا حاصل اخذ عوارض گمرکیاست، که راهزنی است و ....
درآمدهای دولت نامشروع هستند و بنابراین، قوانینی که شامل کنشگران خصوصی در مبادلات داوطلبانه میشوند، قابل تعمیم به دولت نیستند!
همچنین کسانی که اوراق قرضهی دولتی را میخرند، در واقع دارند در چپاولهای آیندهی دولت سرمایهگذاری میکنند! پس آنها آنقدر هم که در ابتدا به نظر میرسد، بیگناه نیستند و مسئولیت این حماقت، (اگر نگوییم جنایت)، بر گردن خودشان است.
تنها قراردادهایی لازم الاجرا هستند، که مشروع و داوطلبانه باشند. اما مشارکت در غارتگریهای دولت، نه مشروع است و نه فعالیتی داوطلبانه. لذا شامل حمایتهایی که یک قانون لیبرتارین از قراردادها میکند، نخواهد شد.
@iranian_libertarian
دولت، از خود پولی ندارد! هرآنچه که دولت دارد، یا حاصل مالیات است، که سرقت از جیب شهروندانش است، یا از طریق خلق پول و تورم است، که شیوهی دیگری از سرقت است، یا از طریق فروش منابعی است که به زور تصاحب کرده، که غارت و دزدی است، یا حاصل اخذ عوارض گمرکیاست، که راهزنی است و ....
درآمدهای دولت نامشروع هستند و بنابراین، قوانینی که شامل کنشگران خصوصی در مبادلات داوطلبانه میشوند، قابل تعمیم به دولت نیستند!
همچنین کسانی که اوراق قرضهی دولتی را میخرند، در واقع دارند در چپاولهای آیندهی دولت سرمایهگذاری میکنند! پس آنها آنقدر هم که در ابتدا به نظر میرسد، بیگناه نیستند و مسئولیت این حماقت، (اگر نگوییم جنایت)، بر گردن خودشان است.
تنها قراردادهایی لازم الاجرا هستند، که مشروع و داوطلبانه باشند. اما مشارکت در غارتگریهای دولت، نه مشروع است و نه فعالیتی داوطلبانه. لذا شامل حمایتهایی که یک قانون لیبرتارین از قراردادها میکند، نخواهد شد.
@iranian_libertarian
Переслав з:
مهرپویا علا

14.04.202514:18
از خود میپرسم اگر او [محمدرضاشاه] پادشاه نبود و خانوادهاش یک خانوادۀ معمولی ایرانی بود چه میکرد. میتوانم تصور کنم که قاعدتاً میرفت به دانشکده فنی. به مسائل فنی خیلی علاقمند بود و خوب هم میفهمید. میشد یک مهندس. بعد هم به احتمال قوی از اعضای حزب ایران میشد، چون یک نوع گرایش دست چپی سوسیالیستی در نهادش بود. ادا در نمیآورد، واقعاً این گرایش را داشت.
سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران ۱۳۴۰-۱۳۵۰ (تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران). مصاحبه با علینقی عالیخانی. ویراستار غلامرضا افخمی.
سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران ۱۳۴۰-۱۳۵۰ (تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران). مصاحبه با علینقی عالیخانی. ویراستار غلامرضا افخمی.
28.01.202519:11
حقوق حیوانات از منظر لیبرتارین
والتر بلاک
@iranian_libertarian
والتر بلاک
@iranian_libertarian
Показано 1 - 11 із 11
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.