
Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Anarchy of words
استراکچر کلماتم آنارشی دارند
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташування
МоваІнша
Дата створення каналуЛип 15, 2018
Додано до TGlist
Жовт 30, 202407.04.202514:04
گاو ما شیر نمیدهد ولی عجب شاخهایی دارد
11.04.202508:42
قرار بود
از همهی عرقهای سگی
مست شوم
تا پاچهی هیچ شعری
را اول بهار نگیرم
تا تو ایستگاه یک
فرود شوی
تا من دستم را لای هر
درزی نبرم
قرار بود ترامپ از
سطر قرمزم
بیفتد لبهی جدول
قرار بود یک مگسکش قوی
بازار روضه را
کساد کند
و یک مرغدانی از وسط لانهی
روباه تجمع کند در
انقلاب بعدی
قرار بود پرتغال فروش گم شود
بین اینهمه آگهی
و من سرم را
وسط روزنامهها
سبز کنم برای هفت سین
تو قرمزتر از همیشه
بیفتی از
قانون نیوتن
و من تا میتوانم
از سورهی سیرابی و سیخ و ساتور
دور روبان بزنم به پای عید،
به سیو سومین سین شیطانیام
قرار بود
تو فقط به آخرین جزء من
ایمان بیاوری
و من
تا میتوانم تقلا کنم
از فرو دادن
هر عصیان
#شهیا_مفرح
#فرا_گفتار
از همهی عرقهای سگی
مست شوم
تا پاچهی هیچ شعری
را اول بهار نگیرم
تا تو ایستگاه یک
فرود شوی
تا من دستم را لای هر
درزی نبرم
قرار بود ترامپ از
سطر قرمزم
بیفتد لبهی جدول
قرار بود یک مگسکش قوی
بازار روضه را
کساد کند
و یک مرغدانی از وسط لانهی
روباه تجمع کند در
انقلاب بعدی
قرار بود پرتغال فروش گم شود
بین اینهمه آگهی
و من سرم را
وسط روزنامهها
سبز کنم برای هفت سین
تو قرمزتر از همیشه
بیفتی از
قانون نیوتن
و من تا میتوانم
از سورهی سیرابی و سیخ و ساتور
دور روبان بزنم به پای عید،
به سیو سومین سین شیطانیام
قرار بود
تو فقط به آخرین جزء من
ایمان بیاوری
و من
تا میتوانم تقلا کنم
از فرو دادن
هر عصیان
#شهیا_مفرح
#فرا_گفتار
22.04.202508:31
پاتریک_مورسو در "خدا جمهوریخواه است یا دموکرات؟" جمله قابل تاملی دارد: «کتاب را برعکس از انتها به ابتدا میخوانم. چون نمیخواهم نویسندهای که پشت کتابش پنهان شده؛ عقایدش را بهم تحمیل کند.»
07.04.202513:54
آلن تورینگ میگوید: «یک ماشین هرگز فلان کار را نمیکند». و این «فلان»، میتواند هر چیزی باشد.
بسیاری از مردم تصور میکنند که ماشینها و سیستمهای هوش مصنوعی به سطحی از تفکر و آگاهی دست یافتهاند که مشابه انسانهاست. این تصور غالباً ناشی از تبلیغات و ادعاهای غیرواقعی محققان و رسانهها است که به طور اغراقآمیز تواناییهای هوش مصنوعی را توصیف میکنند.
انسانها دارای احساسات، تجربیات، آگاهی و تواناییهای پیچیدهای هستند که در فرآیندهای تفکر آنها دخیل است. این شامل قضاوت، استدلال، خلاقیت و احساسات انسانی میشود و یک نوع رویداد فیزیکی را در منشأ مغز توصیف و دنبال میکنند.بعبارتی فقط از طریق نقش کارکردی خود ایجاد میشوند و ورودیها و خروجیهای رفتاری هستند.
هوش مصنوعی، بر اساس الگوریتمها و دادهها عمل میکند. آنها میتوانند الگوها را شناسایی کنند و تصمیماتی بر اساس دادهها بگیرند، اما این فرآیندها با تفکر انسانی متفاوت است. هوش و هوشیاری تنها در سیستم های فیزیکی خاصی میتواند درک شود زیرا ویژگی هایی دارد که ضرورتا به یک ساختار فیزیکی وابسته اند
رسانهها و برخی محققان تواناییهای هوش مصنوعی را به گونهای توصیف میکنند که گویی این سیستمها دارای آگاهی یا تفکر مستقل هستند. این میتواند باعث سردرگمی عمومی شود و سوءتفاهماتی را ایجاد کند که انتظارات غیر معقولی از فناوریهای هوش مصنوعی شکل گیرد. این ادعا را به سمت ارزانترین کالا در ابتذال ادبیات می کشانم و آن تولید و نقد شعر توسط هوش مصنوعی است. اینجاست که سوالاتی درباره اعتبار و ارزش آثار هنری و ادبی به وجود آمده است. اگر شاعری برای تایید اثرش به هوش مصنوعی نیاز داشته باشد، ممکن است این سوال مطرح شود که آیا اثر او واقعاً خلاقانه است یا صرفاً یک بازتولید از دادههای موجود؟
آیا تایید هوش مصنوعی میتواند به اعتبار یک اثر هنری بیفزاید یا آن را کاهش دهد؟
ایا وابستگی به هوش مصنوعی در تولید شعر و نقد ادبی میتواند اصالت آن را زیر سوال ببرد؟
به عقیدهی من هنر باید از انسانها بیاید و هرگونه وابستگی به هوش مصنوعی در این زمینه، میتواند اصالت آن را زیر سوال ببرد.
شاعران، نویسندگان مبتنی بر هوش مصنوعی، ممکن است تصور کنند که این سیستمها درک عمیقی از زبان و مفاهیم دارند، در حالی که در واقع آنها فقط الگوهای زبانی را شناسایی و تولید میکنند و درک واقعی از وضعیتها و عواطف انسانی ندارند. البته شعر میتواند توسط هوش مصنوعی شبیهسازی گرد اما غافل از جنبههای عاطفی و انسانی شاعر، چرا که جهانبینی شاعر متشکل از مجموعه نگرش یا گرایش است که امکان دلرد او را نسبت به یک تفسیر متضاد با آن نگرش سست نماید و یا بر عکس. بنابراین مرزی دربارهٔ آنچه شاعر کاملاً میداند و آنچه هوش مصنوعی میتواند کاملاً بداند ایجاد میشود . پس اینجاست که شاعر به مفهوم شکست خود و ادبیات، در بهرهگیری یا تایید از هوش مصنوعی دامن میزند، چنان که جان سیرل از منتقدان کامپیوتشونالیسم میگوید «آنچه ما میخواهیم بدانیم این است که چه چیزی ذهن آدمی را از دماسنج و جگر متمایز میکند» هر مقالهای که به نوعی با کپیبرداری از مغز در ارتباط باشد، مقاله ایست که بر نادانی ما در خصوص چگونگی عملکرد هوش صحّه گذاشته است.
به هوش خودمان رجوع کنیم در اینکه هوش مصنوعی کجا تاثیرگذار است و چه محدودیتهایی در جاهای دیگر دارد. تنها در ابنصورت میتوان گفت انتظارات واقعبینانهتری از هوش مصنوعی شکل میگیرد. در غیر اینصورت تصور کنید که روزی دانشمندی دیوانه، مغز ما را از جمجمه خارج کند و آن را در مادهای مغذی قرار داده و زنده نگه دارد. آنگاه به وسیله سیستم کامپیوتری پیچیدهای، این توهم را ایجاد کند که زندگی ما همچنان به صورت عادی ادامه دارد. مهم نیست این آزمایش فکری از پاتنم است یا ایدهی اصلی آن به دکارت باز میگردد اما نکته اینجاست که یک مغز توی خمره تصور میکند دارد راه میرود. درست مانند توهم گاوی که در گروههای فلسفی ساکسیفون میزند و همزمان آواز میخواند و شعر هم میگوید و هوش مصنوعی برایش نقد میکند و هورا میکشد.
جیمز_برایدل میگوید هوش مصنوعی احمق است اما به شکلی قانعکننده. «هوش مصنوعی به شکل فعلیاش بیشتر کلیشه است تا خلاق، و بیشتر مبتذل است تا پیشرو.»
━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
بسیاری از مردم تصور میکنند که ماشینها و سیستمهای هوش مصنوعی به سطحی از تفکر و آگاهی دست یافتهاند که مشابه انسانهاست. این تصور غالباً ناشی از تبلیغات و ادعاهای غیرواقعی محققان و رسانهها است که به طور اغراقآمیز تواناییهای هوش مصنوعی را توصیف میکنند.
انسانها دارای احساسات، تجربیات، آگاهی و تواناییهای پیچیدهای هستند که در فرآیندهای تفکر آنها دخیل است. این شامل قضاوت، استدلال، خلاقیت و احساسات انسانی میشود و یک نوع رویداد فیزیکی را در منشأ مغز توصیف و دنبال میکنند.بعبارتی فقط از طریق نقش کارکردی خود ایجاد میشوند و ورودیها و خروجیهای رفتاری هستند.
هوش مصنوعی، بر اساس الگوریتمها و دادهها عمل میکند. آنها میتوانند الگوها را شناسایی کنند و تصمیماتی بر اساس دادهها بگیرند، اما این فرآیندها با تفکر انسانی متفاوت است. هوش و هوشیاری تنها در سیستم های فیزیکی خاصی میتواند درک شود زیرا ویژگی هایی دارد که ضرورتا به یک ساختار فیزیکی وابسته اند
رسانهها و برخی محققان تواناییهای هوش مصنوعی را به گونهای توصیف میکنند که گویی این سیستمها دارای آگاهی یا تفکر مستقل هستند. این میتواند باعث سردرگمی عمومی شود و سوءتفاهماتی را ایجاد کند که انتظارات غیر معقولی از فناوریهای هوش مصنوعی شکل گیرد. این ادعا را به سمت ارزانترین کالا در ابتذال ادبیات می کشانم و آن تولید و نقد شعر توسط هوش مصنوعی است. اینجاست که سوالاتی درباره اعتبار و ارزش آثار هنری و ادبی به وجود آمده است. اگر شاعری برای تایید اثرش به هوش مصنوعی نیاز داشته باشد، ممکن است این سوال مطرح شود که آیا اثر او واقعاً خلاقانه است یا صرفاً یک بازتولید از دادههای موجود؟
آیا تایید هوش مصنوعی میتواند به اعتبار یک اثر هنری بیفزاید یا آن را کاهش دهد؟
ایا وابستگی به هوش مصنوعی در تولید شعر و نقد ادبی میتواند اصالت آن را زیر سوال ببرد؟
به عقیدهی من هنر باید از انسانها بیاید و هرگونه وابستگی به هوش مصنوعی در این زمینه، میتواند اصالت آن را زیر سوال ببرد.
شاعران، نویسندگان مبتنی بر هوش مصنوعی، ممکن است تصور کنند که این سیستمها درک عمیقی از زبان و مفاهیم دارند، در حالی که در واقع آنها فقط الگوهای زبانی را شناسایی و تولید میکنند و درک واقعی از وضعیتها و عواطف انسانی ندارند. البته شعر میتواند توسط هوش مصنوعی شبیهسازی گرد اما غافل از جنبههای عاطفی و انسانی شاعر، چرا که جهانبینی شاعر متشکل از مجموعه نگرش یا گرایش است که امکان دلرد او را نسبت به یک تفسیر متضاد با آن نگرش سست نماید و یا بر عکس. بنابراین مرزی دربارهٔ آنچه شاعر کاملاً میداند و آنچه هوش مصنوعی میتواند کاملاً بداند ایجاد میشود . پس اینجاست که شاعر به مفهوم شکست خود و ادبیات، در بهرهگیری یا تایید از هوش مصنوعی دامن میزند، چنان که جان سیرل از منتقدان کامپیوتشونالیسم میگوید «آنچه ما میخواهیم بدانیم این است که چه چیزی ذهن آدمی را از دماسنج و جگر متمایز میکند» هر مقالهای که به نوعی با کپیبرداری از مغز در ارتباط باشد، مقاله ایست که بر نادانی ما در خصوص چگونگی عملکرد هوش صحّه گذاشته است.
به هوش خودمان رجوع کنیم در اینکه هوش مصنوعی کجا تاثیرگذار است و چه محدودیتهایی در جاهای دیگر دارد. تنها در ابنصورت میتوان گفت انتظارات واقعبینانهتری از هوش مصنوعی شکل میگیرد. در غیر اینصورت تصور کنید که روزی دانشمندی دیوانه، مغز ما را از جمجمه خارج کند و آن را در مادهای مغذی قرار داده و زنده نگه دارد. آنگاه به وسیله سیستم کامپیوتری پیچیدهای، این توهم را ایجاد کند که زندگی ما همچنان به صورت عادی ادامه دارد. مهم نیست این آزمایش فکری از پاتنم است یا ایدهی اصلی آن به دکارت باز میگردد اما نکته اینجاست که یک مغز توی خمره تصور میکند دارد راه میرود. درست مانند توهم گاوی که در گروههای فلسفی ساکسیفون میزند و همزمان آواز میخواند و شعر هم میگوید و هوش مصنوعی برایش نقد میکند و هورا میکشد.
جیمز_برایدل میگوید هوش مصنوعی احمق است اما به شکلی قانعکننده. «هوش مصنوعی به شکل فعلیاش بیشتر کلیشه است تا خلاق، و بیشتر مبتذل است تا پیشرو.»
━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح


15.04.202514:47
25.04.202508:47
آنتی دوت هر تسکینی، خداحافظیست
13.04.202507:47
مارتن_دوگار میگوید: «بهمحض اینکه آدم به دیگران دقت میکند، یک نمونه بیمار روانی کشف میکند.»
19.04.202513:33
17.04.202507:40
چه چیز بازنمایی را محدود میکند؟
"برشت" رختچرکهای خیس را در سبد زن هنرپیشه میگذاشت تا موقع راهرفتن لمبرهایش درست بجنبد، حرکتی خاصِ آن رختشوی بیگانه. این درست؛ اما این کاری احمقانه است، نه؟ چون آنچه در سبد سنگینی میکند نه رختچرکها که زمان است، تاریخ، و وزن چنین چیزی را چگونه میشود نمایش داد (بازنمایی کرد)؟ بازنمایی (نمایندگی) امر سیاسی ممکن نیست: امر سیاسی دربرابر هرگونه نمونهسازی ایستادگی میکند، حتی هنگامی که خود مصمماید آن را هرچه بیشتر راستنما سازید. برخلاف باور دیرین همهی هنرهای اجتماعیگرا (سوسیالیستی)، آنجا که سیاست آغاز میشود همانجا است که محاکات پایان میپذیرد.
━━━━━━━━━━━
رولان_بارت
"برشت" رختچرکهای خیس را در سبد زن هنرپیشه میگذاشت تا موقع راهرفتن لمبرهایش درست بجنبد، حرکتی خاصِ آن رختشوی بیگانه. این درست؛ اما این کاری احمقانه است، نه؟ چون آنچه در سبد سنگینی میکند نه رختچرکها که زمان است، تاریخ، و وزن چنین چیزی را چگونه میشود نمایش داد (بازنمایی کرد)؟ بازنمایی (نمایندگی) امر سیاسی ممکن نیست: امر سیاسی دربرابر هرگونه نمونهسازی ایستادگی میکند، حتی هنگامی که خود مصمماید آن را هرچه بیشتر راستنما سازید. برخلاف باور دیرین همهی هنرهای اجتماعیگرا (سوسیالیستی)، آنجا که سیاست آغاز میشود همانجا است که محاکات پایان میپذیرد.
━━━━━━━━━━━
رولان_بارت
24.04.202506:24
تصمیم در وهلهی اول
از گردن تم میگذرد
تا دهان کاراکتر به سوراخهای متن باز بماند
هیچ چیزی از دیالوگ روی انتشار درجا نمیزند
تا دکوپاژ با نوارهای انفجار
از حوالی غزه تا نوار باختری رود اردن یک فلاشبک را آبستن روادید زرد یک عصر لعنتی کند با ضمائم خمپاره
با رپرتاژ از سوپرانوی راهبههای روسپی
تا اینسرت یک آلت وارفته بعد از زوال
تا همشهری کین لابلای چرخش دندانههای فیلم مات و کدر
به چشمهای مخاطب سلام کند
و ادیتور با قدارهی سانسور
از رُم این شهر بی دفاع یک ژانر دراماتیک را روی تخم چپ کاراکتر تیغ بزند
کمی از بلیط باقیمانده
سرحوض تئاتر سیگار بکشیم
و رقاصه لکاتهی شهر
از اطوار سکانس لیس و پس لیس را دور بزند به هیجان تماشای فوتبال،
به فورس ماژورترین تلفظ یک سوبژکتیو پر هیاهو، وسط فیلم تخمه شکستیم
تا بی اسپرم روایت فتح را
سالها بعد فانتزی گریهها کنیم در کمدی بزن و بمیر
تا دهان تیتراژ
از بازماندگان فیلم به اشک
ترانهی جاوید جاوید
بنویسد و
آه بکشد
#شهیا_مفرح
━━━━━━━━━━
استراکچر کلماتم آنارشی دارند
https://t.me/shahya_m
ANARCHY OF WORDS
از گردن تم میگذرد
تا دهان کاراکتر به سوراخهای متن باز بماند
هیچ چیزی از دیالوگ روی انتشار درجا نمیزند
تا دکوپاژ با نوارهای انفجار
از حوالی غزه تا نوار باختری رود اردن یک فلاشبک را آبستن روادید زرد یک عصر لعنتی کند با ضمائم خمپاره
با رپرتاژ از سوپرانوی راهبههای روسپی
تا اینسرت یک آلت وارفته بعد از زوال
تا همشهری کین لابلای چرخش دندانههای فیلم مات و کدر
به چشمهای مخاطب سلام کند
و ادیتور با قدارهی سانسور
از رُم این شهر بی دفاع یک ژانر دراماتیک را روی تخم چپ کاراکتر تیغ بزند
کمی از بلیط باقیمانده
سرحوض تئاتر سیگار بکشیم
و رقاصه لکاتهی شهر
از اطوار سکانس لیس و پس لیس را دور بزند به هیجان تماشای فوتبال،
به فورس ماژورترین تلفظ یک سوبژکتیو پر هیاهو، وسط فیلم تخمه شکستیم
تا بی اسپرم روایت فتح را
سالها بعد فانتزی گریهها کنیم در کمدی بزن و بمیر
تا دهان تیتراژ
از بازماندگان فیلم به اشک
ترانهی جاوید جاوید
بنویسد و
آه بکشد
#شهیا_مفرح
━━━━━━━━━━
استراکچر کلماتم آنارشی دارند
https://t.me/shahya_m
ANARCHY OF WORDS
17.04.202508:14
در این متن ،رولان_بارت به نوعی از بازنمایی اشاره میکند که به نظر میرسد قادر به انتقال کامل و دقیق واقعیتهای سیاسی و اجتماعی نیست. یکی از محدودیتهای بازنمایی، عدم توانایی در نشان دادن ابعاد پیچیده و عمیق تاریخ و زمان است. در واقع، زمان و تاریخ به عنوان مؤلفههایی سنگین و غیرقابللمس، به سادگی قابل نمایش نیستند. علاوه بر این، امر سیاسی خود یک مقوله پیچیده است که ممکن است در برابر هر گونه نمایندگی مقاومت کند. به عبارت دیگر، هر تلاشی برای محاکات یا نمونهسازی از سیاست میتواند با چالشهایی مواجه شود، زیرا سیاست به ذات خود دارای تنوع و پیچیدگیهای زیادی است که نمیتوان آن را به سادگی در قالب یک تصویر یا نمایش مشخص کرد و از نظر تحلیل هم، دقیق و مشخص نیست و در مفاهیم متضاد بازتاب یافته است و برای حفظ کردن مقام و قدرت خود تا جایی که هر پدیده غیر از خودش را، هر چند دارای ربط سیاسی باشد؛ به کنار مینهد و در عمل، انگارههای تسلط را در بر دارد؛ انگارههای استوار بر زور، عقاید حاکم و قوانینی که از نظر سیاسی دستکاری شده اند. به این ترتیب هنرهای اجتماعیگرا یا سوسیالیستی، زمانی که به سیاست و مسائل سیاسی وارد میشوند، ممکن است از جنبههای خلاقانه و هنری خود فاصله بگیرند و به جای آنکه به عنوان یک ابزار خلاقانه برای بیان ایدهها و احساسات عمل کنند؛ به ابزاری برای تبلیغ یا ترویج ایدئولوژیهای سیاسی، یا به نوعی محاکات یا تقلید از واقعیت تبدیل شوند و این میتواند منجر به محدودیتهای بیشتری در زمینه خلاقیت و آزادی هنری شود.
━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
25.04.202508:39
KÖR BIÇAK
MURAT ĞOGEBAKAN
https://t.me/shahya_m
ANARCHY OF WORDS
MURAT ĞOGEBAKAN
https://t.me/shahya_m
ANARCHY OF WORDS
19.04.202513:35
من رو به آهستگیام
شبیه مجرای اشک
در خوداگاه جورابی پاره
شبیه مجرای اشک
در خوداگاه جورابی پاره
Історія змін каналу
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.