Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Anarchy of words avatar

Anarchy of words

استراکچر کلماتم آنارشی دارند
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуЛип 15, 2018
Додано до TGlist
Жовт 30, 2024

Останні публікації в групі "Anarchy of words"

در این متن ،رولان_بارت به نوعی از بازنمایی اشاره می‌کند که به نظر می‌رسد قادر به انتقال کامل و دقیق واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی نیست. یکی از محدودیت‌های بازنمایی، عدم توانایی در نشان دادن ابعاد پیچیده و عمیق تاریخ و زمان است. در واقع، زمان و تاریخ به عنوان مؤلفه‌هایی سنگین و غیرقابل‌لمس، به سادگی قابل نمایش نیستند. علاوه بر این، امر سیاسی خود یک مقوله پیچیده است که ممکن است در برابر هر گونه نمایندگی مقاومت کند. به عبارت دیگر، هر تلاشی برای محاکات یا نمونه‌سازی از سیاست می‌تواند با چالش‌هایی مواجه شود، زیرا سیاست به ذات خود دارای تنوع و پیچیدگی‌های زیادی است که نمی‌توان آن را به سادگی در قالب یک تصویر یا نمایش مشخص کرد و از نظر تحلیل هم، دقیق و مشخص نیست و در مفاهیم متضاد بازتاب یافته است و برای حفظ کردن مقام و قدرت خود تا جایی که هر پدیده غیر از خودش را، هر چند دارای ربط سیاسی باشد؛ به کنار می‌نهد و در عمل، انگاره‌های تسلط را در بر دارد؛ انگاره‌های استوار بر زور، عقاید حاکم و قوانینی که از نظر سیاسی دستکاری شده اند. به این ترتیب هنرهای اجتماعی‌گرا یا سوسیالیستی، زمانی که به سیاست و مسائل سیاسی وارد می‌شوند، ممکن است از جنبه‌های خلاقانه و هنری خود فاصله بگیرند و به جای آنکه به عنوان یک ابزار خلاقانه برای بیان ایده‌ها و احساسات عمل کنند؛  به ابزاری برای تبلیغ یا ترویج ایدئولوژی‌های سیاسی، یا به نوعی محاکات یا تقلید از واقعیت تبدیل شوند و این می‌تواند منجر به محدودیت‌های بیشتری در زمینه خلاقیت و آزادی هنری شود.
   ‏━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
چه‌ چیز بازنمایی را محدود می‌کند؟
"برشت" رخت‌چرک‌های خیس را در سبد زن هنرپیشه می‌گذاشت تا موقع راه‌رفتن لمبرهایش درست بجنبد، حرکتی خاصِ آن رخت‌شوی بیگانه. این درست؛ اما این کاری احمقانه است، نه؟ چون آنچه در سبد سنگینی می‌کند نه رخت‌چرک‌ها که زمان است، تاریخ، و وزن چنین چیزی را چگونه می‌شود نمایش داد (بازنمایی کرد)؟ بازنمایی (نمایندگی) امر سیاسی ممکن نیست: امر سیاسی دربرابر هرگونه نمونه‌سازی ایستادگی می‌کند، حتی هنگامی که خود مصمم‌اید آن را هرچه بیش‌تر راست‌نما سازید. برخلاف باور دیرین همه‌ی هنرهای اجتماعی‌گرا (سوسیالیستی)، آن‌جا که سیاست آغاز می‌شود همان‌جا است که محاکات پایان می‌پذیرد.
   ‏━━━━━━━━━━━
رولان_بارت
مارتن_دوگار می‌گوید: «به‌محض این‌که آدم به دیگران دقت می‌کند، یک نمونه بیمار روانی کشف می‌کند.»
قرار بود
از همه‌ی عرق‌های سگی
مست شوم   
تا پاچه‌ی هیچ شعری
را اول بهار نگیرم
تا تو ایستگاه یک
فرود شوی  
تا من دستم را لای هر
درزی نبرم  
قرار بود ترامپ از
سطر قرمزم
بیفتد لبه‌ی جدول
قرار بود یک مگس‌کش قوی
بازار روضه را
کساد کند
و یک مرغدانی از وسط لانه‌ی
روباه تجمع کند در
انقلاب بعدی  
قرار بود پرتغال فروش گم شود
بین این‌همه آگهی  
و من سرم را
وسط روزنامه‌ها
سبز کنم برای هفت سین
تو قرمزتر از همیشه
بیفتی از 
قانون نیوتن
و من تا می‌توانم
از سوره‌ی سیرابی و سیخ و ساتور
دور روبان بزنم به پای عید،
به سی‌و سومین سین شیطانی‌ام
قرار بود
تو فقط به آخرین جزء من
ایمان بیاوری
و من
تا می‌توانم تقلا کنم
از فرو دادن
هر عصیان
#شهیا_مفرح
#فرا_گفتار
گاو ما شیر نمی‌دهد ولی عجب شاخ‌هایی دارد
آلن تورینگ می‌گوید: «یک ماشین هرگز فلان کار را نمی‌کند». و این «فلان»، می‌تواند هر چیزی باشد.
بسیاری از مردم تصور می‌کنند که ماشین‌ها و سیستم‌های هوش مصنوعی به سطحی از تفکر و آگاهی دست یافته‌اند که مشابه انسان‌هاست. این تصور غالباً ناشی از تبلیغات و ادعاهای غیرواقعی محققان و رسانه‌ها است که به طور اغراق‌آمیز توانایی‌های هوش مصنوعی را توصیف می‌کنند.
انسان‌ها دارای احساسات، تجربیات، آگاهی و توانایی‌های پیچیده‌ای هستند که در فرآیندهای تفکر آنها دخیل است. این شامل قضاوت، استدلال، خلاقیت و احساسات انسانی می‌شود‌ و‌ یک نوع رویداد فیزیکی را در منشأ مغز توصیف و دنبال می‌کنند.بعبارتی فقط از طریق نقش کارکردی خود ایجاد می‌شوند و ورودی‌ها و خروجی‌های رفتاری هستند.
هوش مصنوعی، بر اساس الگوریتم‌ها و داده‌ها عمل می‌کند. آنها می‌توانند الگوها را شناسایی کنند و تصمیماتی بر اساس داده‌ها بگیرند، اما این فرآیندها با تفکر انسانی متفاوت است. هوش و هوشیاری تنها در سیستم های فیزیکی خاصی میتواند درک شود زیرا ویژگی هایی دارد که ضرورتا به یک ساختار فیزیکی وابسته اند
رسانه‌ها و برخی محققان توانایی‌های هوش مصنوعی را به گونه‌ای توصیف می‌کنند که گویی این سیستم‌ها دارای آگاهی یا تفکر مستقل هستند. این می‌تواند باعث سردرگمی عمومی شود و سوءتفاهماتی را ایجاد کند که انتظارات غیر معقولی از فناوری‌های هوش مصنوعی شکل گیرد. این ادعا را به سمت ارزان‌ترین کالا در ابتذال  ادبیات می کشانم و آن تولید و نقد شعر توسط هوش مصنوعی است. اینجاست که  سوالاتی درباره اعتبار و ارزش آثار هنری و ادبی به وجود آمده است. اگر شاعری برای تایید اثرش به هوش مصنوعی نیاز داشته باشد، ممکن است این سوال مطرح شود که آیا اثر او واقعاً خلاقانه است یا صرفاً یک بازتولید از داده‌های موجود؟
آیا تایید هوش مصنوعی می‌تواند به اعتبار یک اثر هنری بیفزاید یا آن را کاهش دهد؟
ایا وابستگی به هوش مصنوعی در تولید شعر و نقد ادبی می‌تواند اصالت آن را زیر سوال ببرد؟
به عقیده‌ی من  هنر باید از انسان‌ها بیاید و هرگونه وابستگی به هوش مصنوعی در این زمینه، می‌تواند اصالت آن را زیر سوال ببرد.
شاعران، نویسندگان مبتنی بر هوش مصنوعی، ممکن است تصور کنند که این سیستم‌ها درک عمیقی از زبان و مفاهیم دارند، در حالی که در واقع آنها فقط الگوهای زبانی را شناسایی و تولید می‌کنند و درک واقعی از وضعیت‌ها و عواطف انسانی ندارند. البته شعر می‌تواند توسط هوش مصنوعی شبیه‌سازی گرد اما غافل از جنبه‌های عاطفی و انسانی شاعر، چرا که جهان‌بینی شاعر متشکل از مجموعه نگرش یا گرایش است که امکان دلرد او را نسبت به یک تفسیر متضاد با آن  نگرش سست نماید و یا بر عکس. بنابراین مرزی دربارهٔ آنچه شاعر کاملاً می‌داند و آنچه هوش مصنوعی می‌تواند کاملاً بداند ایجاد می‌شود . پس اینجاست که شاعر  به مفهوم شکست خود و ادبیات، در بهره‌گیری یا‌ تایید از هوش مصنوعی دامن می‌زند، چنان که جان سیرل از منتقدان کامپیوتشونالیسم می‌گوید «آنچه ما می‌خواهیم بدانیم این است که چه چیزی ذهن آدمی را از دماسنج و جگر متمایز می‌کند» هر مقاله‌ای که به نوعی با کپی‌برداری از مغز در ارتباط باشد، مقاله ایست که بر نادانی ما در خصوص چگونگی عملکرد هوش صحّه گذاشته است.
به هوش خودمان‌ رجوع کنیم در اینکه‌ هوش مصنوعی کجا تاثیرگذار است و چه‌ محدودیت‌هایی در جاهای دیگر دارد. تنها‌ در ابن‌صورت‌ می‌توان گفت انتظارات واقع‌بینانه‌تری از هوش مصنوعی شکل می‌گیرد. در غیر این‌صورت تصور کنید که روزی دانشمندی دیوانه، مغز ما را از جمجمه خارج کند و آن را در ماده‌ای مغذی قرار داده و زنده نگه دارد. آنگاه به وسیله سیستم کامپیوتری پیچیده‌ای، این توهم را ایجاد کند که زندگی ما همچنان به صورت عادی ادامه دارد. مهم نیست این آزمایش فکری از پاتنم است یا‌ ایده‌ی  اصلی آن به دکارت باز می‌گردد اما نکته اینجاست‌ که‌ یک مغز توی خمره تصور می‌کند دارد راه می‌رود. درست مانند توهم گاوی که در گروه‌های فلسفی ساکسیفون می‌زند و همزمان آواز می‌خواند و شعر هم می‌گوید و هوش مصنوعی برایش نقد می‌کند و  هورا‌ می‌کشد.
جیمز_برایدل می‌گوید هوش مصنوعی احمق است اما به شکلی قانع‌کننده. «هوش مصنوعی به شکل فعلی‌اش بیشتر کلیشه است تا خلاق، و بیشتر مبتذل است تا پیشرو.»
   ‏━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
جمع جمعه در اقدسیه شامل قدس هم می‌شود یا کلاغ‌ها منقار قاره‌ای فرا فاحشه‌اند ...وقتی آب دهان بیفتد توی شعار یعنی مرگ روی بیلبوردها لیز می‌خورد لای جمعیت ...شغال سق‌زده در جنبش لاطائلات یعنی رقاصه‌ها فلس‌های فلسطینی می‌پوشند زیر آب عربی برقصند ...بخندند به ریش مالیخولیای بزهای لباده پوش

#شهیا_مفرح
    ‏━━━━━━━━━━
      استراکچر کلماتم آنارشی دارند
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS
گاه گاهی صدایم کن
  روی زخم‌هایم با هجای میم
آخر اسمم چسب زخم بزن
عید و خاطرات، 
صداهای خاموش، 
مادر نیست
   ‏━━━━━━━━
شهیا_مفرح
هایکو
تمام کائنات توالی یک کلمه است
و آن کلمه انسان است و انسان آزاد، ارزشمند است
همراهان فخیم شعرها، یک سال از هجمه‌ی آنچه که می‌تراوید از هیاهوی بی سانسور ذهن‌ام با شما به اشتراک گذاشتم .مرسی که خواندید و همراهی‌تان پاس تمام هزینه‌ی اندیشه‌ای است که بهای نوع دیگر گفتن‌های من بود
شاید تلخ نگاری در آغاز سال تزریق خاکستری حسی باشد که چون ماتریالیسمی القایی ذهن سپید هر خواننده ای را به استفراغ سارتری دچار کند اما شیوه‌ی نوشتار من انعکاس آن چیزی است که برآمده از اجتماع است
اما آن‌چه جاری است صورت مساله ای است که لاینحل مانده و ما با جوش و خروش و دید و بازدید و سنت‌ها و خرید و سفره‌ی سال نو فقط به دنبال پاسخ ایم
بوی آرزوهایی که ماسید، هنوز از بلندای آزادی به مشام می‌رسد
دلتنگی‌هایتان را در گلو بشکنید و به بهار بیاویزید
سپاس‌گزارم از شما همراهان کانال که در سیاه و سفیدها، ماندید و فصلی سبز در خاطرم آفریدید
سال جدید سال آزادی خواهد بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهیا_مفرح
زنم عزمش را جزم کرده تا به یک سلبریتی اینترنتی تبدیل شود، تا شاید شکست خود در بازیگر نشدنش را این‌گونه جبران کند.
سگ دیوث‌مان هم توی این قضیه با او هم‌دست است. او لحظه‌ای از زنم جدا نمی‌شود. این سگ دشمن درجه یک من است. می‌توان به عنوان یک رقیب جدی، رویش حساب کرد. این سگ جایگزین بچه‌ای شده‌است که زنم، با خوردن آن زهرماری، سقطش کرد. می‌گفت" حوصله ونگ ونگ بچه ندارم." این چه کاریه که زایمان کنم تا هیکلم خراب شه؟"
او هم از آن‌جایی‌که طرفدار دفاع از حقوق حیوانات است، مجبورم کرد تا این دیوث را برایش به سرپرستی بگیرم. تا به قول خودش "با یک تیر چند هدف را با هم" بزند. او به جز انجمن دفاع از حقوق حیوانات اهلی، با گروه‌های دفاع از محیط زیست ، انجمن مبارزه با انقراض گونه‌های موریانه‌های استرالیایی، حامیان نهنگ‌های دریای چین وووو هم ارتباط دارد. بارها با خودم فکر کرده‌ام که اگر به جای این سگ، هوس نگهداری از نهنگ‌های دریای چین به سرش می‌زد، چه غلطی باید می‌کردم. گاه‌گداری پول بی‌زبان به ارث رسیده خودش را توی کیسه‌های پر نشدنی این انجمن‌های حرامزاده می‌ریزد. اما من جزو هیچ کدوم از این گروه‌ها نیستم. حتی نیم نگاهی هم به من نمی‌اندازد.بگذریم.
حس می‌کنم سگ‌مان دوره قبل از زندگی‌اش یک پورن استار بوده است. همیشه روی پاهای زنم ولو می‌شود. لای سینه‌هایش را بو می‌کشد و بعد می‌لیسد. حتی با ورود من هم حاضر نمی‌شود از زنم جدا شود. زنم هم اصراری به جدا کردنش ندارد. او بارها با پرخاش به من یادآوری کرده است که "کاش مثل این سگ بی‌آزار بودی". فکر می‌کنم کمی بی انصاف باشد. چرا که من از آن سگ هم بی‌آزارتر هستم و دائماً برایش دم تکان می‌دهم.  معمولاً باید هر روز ساعت ۳/۳۰ زنگی به موبایلش بزنم، تا ثابت کنم با کس دیگری نیستم و به او خیانت نمی‌کنم. فکر نکنید این قضیه ریشه در خطای من در گذشته دارد، بلکه حساسیت زنم نسبت به من و توهم او، در این تماس‌ها نقش اساسی دارد. راستش بین خودمان باشد؛ تنها چیزی که مرا به این زندگی گُه مال وابسته کرده و گذاشته آن را تحمل کنم، همین قضیه است. این که هنوز با کنترل کردن من شاید جایی از علاقه در آن قلب سنگی‌اش وجود داشته باشد. من هم فکر می‌کنم ( یا شاید خود را گول می‌زنم ) که این حساسیت، نشان می‌دهد که هنوز دوستم دارد.
   ‏ ━━━━━━━━━━━
گزیده؛«سکس در محوطه جریمه»
پاتریک_مورسو
تیتان و تریتون، قمرهای گردیده با گردبادهای کفش انتحاری حاره در قاره به گالیله گفتند تا زمین به زمان یا زیر زمین به ستاره‌ی مانیفست فراماسونری را، کلمه به کلمه با دوربین مناقصه کند ...جهان فرگشت ِ پشت دست چپ شامپانزه‌ای بود که داروین روان داروینیسم را برای آلت با دست تکان می‌داد ...قمر الکاتاروس، پیتوس یا هر اسم خزنده‌ی آسمانی دیگری که پسر خداست برای من که فرقی نمی‌کند این نطفه از دب اکبر است یا اصغر یا هر کسی که مریم را با کلاژ پلاژ در مونتاژ بکارت، کارت می‌کِشد

#شهیا_مفرح
    ‏━━━━━━━━━━
      استراکچر کلماتم آنارشی دارند
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS

Рекорди

20.03.202523:59
561Підписників
31.03.202523:59
300Індекс цитування
16.03.202517:07
245Охоплення 1 допису
16.03.202517:07
245Охоп рекл. допису
02.11.202423:59
8.77%ER
16.03.202517:07
44.06%ERR

Розвиток

Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
ЛИСТ '24ГРУД '24СІЧ '25ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

Популярні публікації Anarchy of words

20.03.202508:30
26.03.202513:00
گاه گاهی صدایم کن
  روی زخم‌هایم با هجای میم
آخر اسمم چسب زخم بزن
تمام کائنات توالی یک کلمه است
و آن کلمه انسان است و انسان آزاد، ارزشمند است
همراهان فخیم شعرها، یک سال از هجمه‌ی آنچه که می‌تراوید از هیاهوی بی سانسور ذهن‌ام با شما به اشتراک گذاشتم .مرسی که خواندید و همراهی‌تان پاس تمام هزینه‌ی اندیشه‌ای است که بهای نوع دیگر گفتن‌های من بود
شاید تلخ نگاری در آغاز سال تزریق خاکستری حسی باشد که چون ماتریالیسمی القایی ذهن سپید هر خواننده ای را به استفراغ سارتری دچار کند اما شیوه‌ی نوشتار من انعکاس آن چیزی است که برآمده از اجتماع است
اما آن‌چه جاری است صورت مساله ای است که لاینحل مانده و ما با جوش و خروش و دید و بازدید و سنت‌ها و خرید و سفره‌ی سال نو فقط به دنبال پاسخ ایم
بوی آرزوهایی که ماسید، هنوز از بلندای آزادی به مشام می‌رسد
دلتنگی‌هایتان را در گلو بشکنید و به بهار بیاویزید
سپاس‌گزارم از شما همراهان کانال که در سیاه و سفیدها، ماندید و فصلی سبز در خاطرم آفریدید
سال جدید سال آزادی خواهد بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهیا_مفرح
17.04.202507:40
چه‌ چیز بازنمایی را محدود می‌کند؟
"برشت" رخت‌چرک‌های خیس را در سبد زن هنرپیشه می‌گذاشت تا موقع راه‌رفتن لمبرهایش درست بجنبد، حرکتی خاصِ آن رخت‌شوی بیگانه. این درست؛ اما این کاری احمقانه است، نه؟ چون آنچه در سبد سنگینی می‌کند نه رخت‌چرک‌ها که زمان است، تاریخ، و وزن چنین چیزی را چگونه می‌شود نمایش داد (بازنمایی کرد)؟ بازنمایی (نمایندگی) امر سیاسی ممکن نیست: امر سیاسی دربرابر هرگونه نمونه‌سازی ایستادگی می‌کند، حتی هنگامی که خود مصمم‌اید آن را هرچه بیش‌تر راست‌نما سازید. برخلاف باور دیرین همه‌ی هنرهای اجتماعی‌گرا (سوسیالیستی)، آن‌جا که سیاست آغاز می‌شود همان‌جا است که محاکات پایان می‌پذیرد.
   ‏━━━━━━━━━━━
رولان_بارت
07.04.202514:04
گاو ما شیر نمی‌دهد ولی عجب شاخ‌هایی دارد
17.04.202508:14
در این متن ،رولان_بارت به نوعی از بازنمایی اشاره می‌کند که به نظر می‌رسد قادر به انتقال کامل و دقیق واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی نیست. یکی از محدودیت‌های بازنمایی، عدم توانایی در نشان دادن ابعاد پیچیده و عمیق تاریخ و زمان است. در واقع، زمان و تاریخ به عنوان مؤلفه‌هایی سنگین و غیرقابل‌لمس، به سادگی قابل نمایش نیستند. علاوه بر این، امر سیاسی خود یک مقوله پیچیده است که ممکن است در برابر هر گونه نمایندگی مقاومت کند. به عبارت دیگر، هر تلاشی برای محاکات یا نمونه‌سازی از سیاست می‌تواند با چالش‌هایی مواجه شود، زیرا سیاست به ذات خود دارای تنوع و پیچیدگی‌های زیادی است که نمی‌توان آن را به سادگی در قالب یک تصویر یا نمایش مشخص کرد و از نظر تحلیل هم، دقیق و مشخص نیست و در مفاهیم متضاد بازتاب یافته است و برای حفظ کردن مقام و قدرت خود تا جایی که هر پدیده غیر از خودش را، هر چند دارای ربط سیاسی باشد؛ به کنار می‌نهد و در عمل، انگاره‌های تسلط را در بر دارد؛ انگاره‌های استوار بر زور، عقاید حاکم و قوانینی که از نظر سیاسی دستکاری شده اند. به این ترتیب هنرهای اجتماعی‌گرا یا سوسیالیستی، زمانی که به سیاست و مسائل سیاسی وارد می‌شوند، ممکن است از جنبه‌های خلاقانه و هنری خود فاصله بگیرند و به جای آنکه به عنوان یک ابزار خلاقانه برای بیان ایده‌ها و احساسات عمل کنند؛  به ابزاری برای تبلیغ یا ترویج ایدئولوژی‌های سیاسی، یا به نوعی محاکات یا تقلید از واقعیت تبدیل شوند و این می‌تواند منجر به محدودیت‌های بیشتری در زمینه خلاقیت و آزادی هنری شود.
   ‏━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
28.03.202507:05
جمع جمعه در اقدسیه شامل قدس هم می‌شود یا کلاغ‌ها منقار قاره‌ای فرا فاحشه‌اند ...وقتی آب دهان بیفتد توی شعار یعنی مرگ روی بیلبوردها لیز می‌خورد لای جمعیت ...شغال سق‌زده در جنبش لاطائلات یعنی رقاصه‌ها فلس‌های فلسطینی می‌پوشند زیر آب عربی برقصند ...بخندند به ریش مالیخولیای بزهای لباده پوش

#شهیا_مفرح
    ‏━━━━━━━━━━
      استراکچر کلماتم آنارشی دارند
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS
11.04.202508:42
قرار بود
از همه‌ی عرق‌های سگی
مست شوم   
تا پاچه‌ی هیچ شعری
را اول بهار نگیرم
تا تو ایستگاه یک
فرود شوی  
تا من دستم را لای هر
درزی نبرم  
قرار بود ترامپ از
سطر قرمزم
بیفتد لبه‌ی جدول
قرار بود یک مگس‌کش قوی
بازار روضه را
کساد کند
و یک مرغدانی از وسط لانه‌ی
روباه تجمع کند در
انقلاب بعدی  
قرار بود پرتغال فروش گم شود
بین این‌همه آگهی  
و من سرم را
وسط روزنامه‌ها
سبز کنم برای هفت سین
تو قرمزتر از همیشه
بیفتی از 
قانون نیوتن
و من تا می‌توانم
از سوره‌ی سیرابی و سیخ و ساتور
دور روبان بزنم به پای عید،
به سی‌و سومین سین شیطانی‌ام
قرار بود
تو فقط به آخرین جزء من
ایمان بیاوری
و من
تا می‌توانم تقلا کنم
از فرو دادن
هر عصیان
#شهیا_مفرح
#فرا_گفتار
07.04.202513:54
آلن تورینگ می‌گوید: «یک ماشین هرگز فلان کار را نمی‌کند». و این «فلان»، می‌تواند هر چیزی باشد.
بسیاری از مردم تصور می‌کنند که ماشین‌ها و سیستم‌های هوش مصنوعی به سطحی از تفکر و آگاهی دست یافته‌اند که مشابه انسان‌هاست. این تصور غالباً ناشی از تبلیغات و ادعاهای غیرواقعی محققان و رسانه‌ها است که به طور اغراق‌آمیز توانایی‌های هوش مصنوعی را توصیف می‌کنند.
انسان‌ها دارای احساسات، تجربیات، آگاهی و توانایی‌های پیچیده‌ای هستند که در فرآیندهای تفکر آنها دخیل است. این شامل قضاوت، استدلال، خلاقیت و احساسات انسانی می‌شود‌ و‌ یک نوع رویداد فیزیکی را در منشأ مغز توصیف و دنبال می‌کنند.بعبارتی فقط از طریق نقش کارکردی خود ایجاد می‌شوند و ورودی‌ها و خروجی‌های رفتاری هستند.
هوش مصنوعی، بر اساس الگوریتم‌ها و داده‌ها عمل می‌کند. آنها می‌توانند الگوها را شناسایی کنند و تصمیماتی بر اساس داده‌ها بگیرند، اما این فرآیندها با تفکر انسانی متفاوت است. هوش و هوشیاری تنها در سیستم های فیزیکی خاصی میتواند درک شود زیرا ویژگی هایی دارد که ضرورتا به یک ساختار فیزیکی وابسته اند
رسانه‌ها و برخی محققان توانایی‌های هوش مصنوعی را به گونه‌ای توصیف می‌کنند که گویی این سیستم‌ها دارای آگاهی یا تفکر مستقل هستند. این می‌تواند باعث سردرگمی عمومی شود و سوءتفاهماتی را ایجاد کند که انتظارات غیر معقولی از فناوری‌های هوش مصنوعی شکل گیرد. این ادعا را به سمت ارزان‌ترین کالا در ابتذال  ادبیات می کشانم و آن تولید و نقد شعر توسط هوش مصنوعی است. اینجاست که  سوالاتی درباره اعتبار و ارزش آثار هنری و ادبی به وجود آمده است. اگر شاعری برای تایید اثرش به هوش مصنوعی نیاز داشته باشد، ممکن است این سوال مطرح شود که آیا اثر او واقعاً خلاقانه است یا صرفاً یک بازتولید از داده‌های موجود؟
آیا تایید هوش مصنوعی می‌تواند به اعتبار یک اثر هنری بیفزاید یا آن را کاهش دهد؟
ایا وابستگی به هوش مصنوعی در تولید شعر و نقد ادبی می‌تواند اصالت آن را زیر سوال ببرد؟
به عقیده‌ی من  هنر باید از انسان‌ها بیاید و هرگونه وابستگی به هوش مصنوعی در این زمینه، می‌تواند اصالت آن را زیر سوال ببرد.
شاعران، نویسندگان مبتنی بر هوش مصنوعی، ممکن است تصور کنند که این سیستم‌ها درک عمیقی از زبان و مفاهیم دارند، در حالی که در واقع آنها فقط الگوهای زبانی را شناسایی و تولید می‌کنند و درک واقعی از وضعیت‌ها و عواطف انسانی ندارند. البته شعر می‌تواند توسط هوش مصنوعی شبیه‌سازی گرد اما غافل از جنبه‌های عاطفی و انسانی شاعر، چرا که جهان‌بینی شاعر متشکل از مجموعه نگرش یا گرایش است که امکان دلرد او را نسبت به یک تفسیر متضاد با آن  نگرش سست نماید و یا بر عکس. بنابراین مرزی دربارهٔ آنچه شاعر کاملاً می‌داند و آنچه هوش مصنوعی می‌تواند کاملاً بداند ایجاد می‌شود . پس اینجاست که شاعر  به مفهوم شکست خود و ادبیات، در بهره‌گیری یا‌ تایید از هوش مصنوعی دامن می‌زند، چنان که جان سیرل از منتقدان کامپیوتشونالیسم می‌گوید «آنچه ما می‌خواهیم بدانیم این است که چه چیزی ذهن آدمی را از دماسنج و جگر متمایز می‌کند» هر مقاله‌ای که به نوعی با کپی‌برداری از مغز در ارتباط باشد، مقاله ایست که بر نادانی ما در خصوص چگونگی عملکرد هوش صحّه گذاشته است.
به هوش خودمان‌ رجوع کنیم در اینکه‌ هوش مصنوعی کجا تاثیرگذار است و چه‌ محدودیت‌هایی در جاهای دیگر دارد. تنها‌ در ابن‌صورت‌ می‌توان گفت انتظارات واقع‌بینانه‌تری از هوش مصنوعی شکل می‌گیرد. در غیر این‌صورت تصور کنید که روزی دانشمندی دیوانه، مغز ما را از جمجمه خارج کند و آن را در ماده‌ای مغذی قرار داده و زنده نگه دارد. آنگاه به وسیله سیستم کامپیوتری پیچیده‌ای، این توهم را ایجاد کند که زندگی ما همچنان به صورت عادی ادامه دارد. مهم نیست این آزمایش فکری از پاتنم است یا‌ ایده‌ی  اصلی آن به دکارت باز می‌گردد اما نکته اینجاست‌ که‌ یک مغز توی خمره تصور می‌کند دارد راه می‌رود. درست مانند توهم گاوی که در گروه‌های فلسفی ساکسیفون می‌زند و همزمان آواز می‌خواند و شعر هم می‌گوید و هوش مصنوعی برایش نقد می‌کند و  هورا‌ می‌کشد.
جیمز_برایدل می‌گوید هوش مصنوعی احمق است اما به شکلی قانع‌کننده. «هوش مصنوعی به شکل فعلی‌اش بیشتر کلیشه است تا خلاق، و بیشتر مبتذل است تا پیشرو.»
   ‏━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
20.03.202508:37
عید و خاطرات، 
صداهای خاموش، 
مادر نیست
   ‏━━━━━━━━
شهیا_مفرح
هایکو
13.04.202507:47
مارتن_دوگار می‌گوید: «به‌محض این‌که آدم به دیگران دقت می‌کند، یک نمونه بیمار روانی کشف می‌کند.»
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.