Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰ avatar

دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰

من یه خاطره نویس با یه قلم کج‌وکوله‌ام که یه بخشی از من توی ذهنیت تو زندگی میکنه و تو این دفترچه می‌نویسه.
@The1320lettersBot
:ناشناس
@Unr3adLetters
:نامه ها
@The1320diariesChallange
:چالش ها
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуЖовт 15, 2023
Додано до TGlist
Бер 05, 2025

Останні публікації в групі "دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰"

گاهی انگار در رویاپردازی زیاده‌روی می‌کنم. شاید نباید برای حقیقی شدنشان تلاش می‌کردم؛ برخی‌شان فقط در حد رویا بودن زیبا بودند.
در بسته بود اما قفل نبود!
همه چیز فراموش میشه جز راهی که برای فراموشی طی کردی.
Переслав з:
FIoRenDa | فلوریندا avatar
FIoRenDa | فلوریندا
چی می‌دانم دکتر آدمیزاد هست دیگر گاهی برایش حلاوت‌بخش است اینکه برای لحظه‌ای یکی او را بیاد بیاورد یا مثلا اسمش را هی زیر لب تکرار زمزمه کند
یا با دیدن کوچک‌ترین جزئیات یاد او بی‌افتد بعد مثلا زنگی بزند یا پیامی بفرستد که فلانی جان امروز خیلی یادت کردم، با دیدن فلان چیز اولین نفر تو بیادم آمدی
یا بعد جنگ و دعوای طولانی بازهم انگار نه انگار اتفاقی افتاده سرصحبت باز کند و دلت را شاد
اصلا چه فرقی می‌کند چطوری یا برای چی
اینکه در ذهن یکی با خط زرین و حادثه‌ای قشنگ ثبت شده باشی حلاوت دارد
گمان می‌کنم این بخش آدم‌ها زندگی را 0/3 بُردند
قشنگ هم بُردند

📓گذرگاه_تاریک
گاهی حیفه که نمی‌دونیم آخرین بار، همون آخرین باره.
امضای آخر این جمعه رو با چاووشی میزنیم
Переслав з:
مستاجر پلاک ١٢ avatar
مستاجر پلاک ١٢
بعد از دیدنِ قسمتِ جدیدِ جان سخت و تاسیان دیگه هیچی برای از دست دادن ندارم. میزانِ غم و غصه‌ی امروز پُر شد.
شب را سَر بِکِش که بدانی به راستی مستی چیست، هر آنچه که از گفتنش واهمه داشته باشی از قلبَت سرازیر می شود...
✍الف.حا.عین
Переслав з:
روایت یک مَرگ avatar
روایت یک مَرگ
بايد بلند شد
در امتداد وقت قدم زد
ابهام را شنيد
بايد دويد تا تهِ بودن
گاه چنانی که وجودت به جای چشمانت اشک می‌ریزد.
منتظر روزهای بهتریم اما هرچی بیشتر میگذره فقط بهمون ثابت میشه که گذشته بهتر بوده
آرمیده در یاد من!
همه‌جا بوی قبرستان گرفته؛ بوی استخوان و خاطرات نم‌کشیده می‌دهد. تو از همان لحظه‌ی رفتن برایم مرده بودی، فقط تشییع پیکرت به درازا کشید. پس می‌چرخم به مستی بر سر آرامگاه تو، تا مرگ شوی و آرام در گورستان فراموشی‌ام بخوابی.
من هیچ‌وقت از این‌که آینده یک رازه خوشم نمیاد و نیومده. همیشه برای حرکت بهتر نیاز به یه دلگرمی داشتم، انگار همیشه لازمه که یه اسپویل خیلی ریز از آینده داشته باشم تا وسط کار جا نزنم یا حداقل تهش نگم چرا انقدر بیخود تلاش کردم. هر وقت که دلم به درستی کار گرم بود -حتی به دروغ- انرژی بیشتری داشتم؛ حتی اگه شکست می‌خوردم می‌گفتم: این نتیجه برای جای دیگه‌ست و تا به حال هم همین بوده.
کم کم فراموش می‌کنی که چه چیزی تو رو ساخته، شاید هم راجع بهش بی مهری کنی.
Переслав з:
مخفیگاه من avatar
مخفیگاه من
من برای ادامه دادن یا ندادن تاس نمی‌ریزم؛ یا می‌مونم تا استخونم بشکنه، یا طوری می‌رم که به نظر بیاد هیچ‌وقت نبودم. بدون اما و اگر.

Рекорди

21.03.202523:59
1.7KПідписників
14.11.202423:59
0Індекс цитування
08.04.202516:58
1.7KОхоплення 1 допису
20.04.202522:23
0Охоп рекл. допису
25.03.202523:59
7.23%ER
09.04.202502:11
101.55%ERR

Розвиток

Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
ГРУД '24СІЧ '25ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

Популярні публікації دفترچه‌خاطرات‌سال۱۳۲۰

Переслав з:
مخفیگاه من avatar
مخفیگاه من
26.03.202507:31
من برای ادامه دادن یا ندادن تاس نمی‌ریزم؛ یا می‌مونم تا استخونم بشکنه، یا طوری می‌رم که به نظر بیاد هیچ‌وقت نبودم. بدون اما و اگر.
10.04.202507:23
گاهی انگار در رویاپردازی زیاده‌روی می‌کنم. شاید نباید برای حقیقی شدنشان تلاش می‌کردم؛ برخی‌شان فقط در حد رویا بودن زیبا بودند.
24.03.202523:03
از اینکه مدام برای من نشد ناراحت نشدم، از اینکه واقعا واقعا خواستم، به خدا التماس کردم و تموم جونم رو براش گذاشتم و نشد ناراحتم.
انگار بعد اون، نشدن‌ها بیشتر به چشم اومد و حتی شدن‌ها هم زورشون رو از دست دادن.
04.04.202518:02
امضای آخر این جمعه رو با چاووشی میزنیم
24.03.202511:43
برق چشمانش خاموش شد؛ درست مثل ستاره‌ای که پیش از سحر ناپدید می‌شود.
و صبح، دیگر هیچ نشانی از سرخی نبود...
همه چیز در هاله‌ای از آبیِ خفقان‌آور غرق شده بود.
09.04.202503:02
در بسته بود اما قفل نبود!
26.03.202500:21
لاله ها مردند و او همچنان دور مانده.
06.04.202508:11
گاهی حیفه که نمی‌دونیم آخرین بار، همون آخرین باره.
06.04.202522:53
همه چیز فراموش میشه جز راهی که برای فراموشی طی کردی.
24.03.202500:56
اومدی چون دلت خواست ولی می‌دونی که اینجا جای موندن نیست.
26.03.202505:16
اگه گفتم یادم نیست دروغ گفتم خوبم یادمه؛ با جزئیات بی پس و پیش، چه خوب بوده چه بد.
31.03.202520:41
گاه چنانی که وجودت به جای چشمانت اشک می‌ریزد.
Переслав з:
روایت یک مَرگ avatar
روایت یک مَرگ
01.04.202508:59
بايد بلند شد
در امتداد وقت قدم زد
ابهام را شنيد
بايد دويد تا تهِ بودن
20.03.202520:58
ستاره‌ی غروب‌کرده‌ام!
فکر می‌کردم فرق داری...
تا لحظه‌ای که برق شادی را در چشمانت،
در همان لحظه‌ی شکستم دیدم...
انگار برای تو،
منِ ویران‌شده،
تماشایی‌تر از یک عاشق بی‌دریغ بود.
26.03.202510:45
کم کم فراموش می‌کنی که چه چیزی تو رو ساخته، شاید هم راجع بهش بی مهری کنی.
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.