
دفترچهخاطراتسال۱۳۲۰
من یه خاطره نویس با یه قلم کجوکولهام که یه بخشی از من توی ذهنیت تو زندگی میکنه و تو این دفترچه مینویسه.
@The1320lettersBot:ناشناس
@Unr3adLetters:نامه ها
@The1320diariesChallange:چالش ها
@The1320lettersBot:ناشناس
@Unr3adLetters:نامه ها
@The1320diariesChallange:چالش ها
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікованийДовіреність
Не надійнийРозташування
МоваІнша
Дата створення каналуЖовт 15, 2023
Додано до TGlist
Бер 05, 2025Останні публікації в групі "دفترچهخاطراتسال۱۳۲۰"
10.04.202507:23
گاهی انگار در رویاپردازی زیادهروی میکنم. شاید نباید برای حقیقی شدنشان تلاش میکردم؛ برخیشان فقط در حد رویا بودن زیبا بودند.
09.04.202503:02
در بسته بود اما قفل نبود!
06.04.202522:53
همه چیز فراموش میشه جز راهی که برای فراموشی طی کردی.
Переслав з:
FIoRenDa | فلوریندا

06.04.202513:20
چی میدانم دکتر آدمیزاد هست دیگر گاهی برایش حلاوتبخش است اینکه برای لحظهای یکی او را بیاد بیاورد یا مثلا اسمش را هی زیر لب تکرار زمزمه کند
یا با دیدن کوچکترین جزئیات یاد او بیافتد بعد مثلا زنگی بزند یا پیامی بفرستد که فلانی جان امروز خیلی یادت کردم، با دیدن فلان چیز اولین نفر تو بیادم آمدی
یا بعد جنگ و دعوای طولانی بازهم انگار نه انگار اتفاقی افتاده سرصحبت باز کند و دلت را شاد
اصلا چه فرقی میکند چطوری یا برای چی
اینکه در ذهن یکی با خط زرین و حادثهای قشنگ ثبت شده باشی حلاوت دارد
گمان میکنم این بخش آدمها زندگی را 0/3 بُردند
قشنگ هم بُردند
📓گذرگاه_تاریک
یا با دیدن کوچکترین جزئیات یاد او بیافتد بعد مثلا زنگی بزند یا پیامی بفرستد که فلانی جان امروز خیلی یادت کردم، با دیدن فلان چیز اولین نفر تو بیادم آمدی
یا بعد جنگ و دعوای طولانی بازهم انگار نه انگار اتفاقی افتاده سرصحبت باز کند و دلت را شاد
اصلا چه فرقی میکند چطوری یا برای چی
اینکه در ذهن یکی با خط زرین و حادثهای قشنگ ثبت شده باشی حلاوت دارد
گمان میکنم این بخش آدمها زندگی را 0/3 بُردند
قشنگ هم بُردند
📓گذرگاه_تاریک
06.04.202508:11
گاهی حیفه که نمیدونیم آخرین بار، همون آخرین باره.
04.04.202518:02
امضای آخر این جمعه رو با چاووشی میزنیم
Переслав з:
مستاجر پلاک ١٢

04.04.202517:55
بعد از دیدنِ قسمتِ جدیدِ جان سخت و تاسیان دیگه هیچی برای از دست دادن ندارم. میزانِ غم و غصهی امروز پُر شد.
Переслав з:
افکارِ ذهنِ مشغولِ یه درونگرا

03.04.202520:42
شب را سَر بِکِش که بدانی به راستی مستی چیست، هر آنچه که از گفتنش واهمه داشته باشی از قلبَت سرازیر می شود...
✍الف.حا.عین
✍الف.حا.عین
Переслав з:
روایت یک مَرگ

01.04.202508:59
بايد بلند شد
در امتداد وقت قدم زد
ابهام را شنيد
بايد دويد تا تهِ بودن
در امتداد وقت قدم زد
ابهام را شنيد
بايد دويد تا تهِ بودن
31.03.202520:41
گاه چنانی که وجودت به جای چشمانت اشک میریزد.
31.03.202513:29
منتظر روزهای بهتریم اما هرچی بیشتر میگذره فقط بهمون ثابت میشه که گذشته بهتر بوده
Переслав з:
نامههاییکههرگزخواندهنشد.

30.03.202523:23
آرمیده در یاد من!
همهجا بوی قبرستان گرفته؛ بوی استخوان و خاطرات نمکشیده میدهد. تو از همان لحظهی رفتن برایم مرده بودی، فقط تشییع پیکرت به درازا کشید. پس میچرخم به مستی بر سر آرامگاه تو، تا مرگ شوی و آرام در گورستان فراموشیام بخوابی.
همهجا بوی قبرستان گرفته؛ بوی استخوان و خاطرات نمکشیده میدهد. تو از همان لحظهی رفتن برایم مرده بودی، فقط تشییع پیکرت به درازا کشید. پس میچرخم به مستی بر سر آرامگاه تو، تا مرگ شوی و آرام در گورستان فراموشیام بخوابی.
30.03.202520:49
من هیچوقت از اینکه آینده یک رازه خوشم نمیاد و نیومده. همیشه برای حرکت بهتر نیاز به یه دلگرمی داشتم، انگار همیشه لازمه که یه اسپویل خیلی ریز از آینده داشته باشم تا وسط کار جا نزنم یا حداقل تهش نگم چرا انقدر بیخود تلاش کردم. هر وقت که دلم به درستی کار گرم بود -حتی به دروغ- انرژی بیشتری داشتم؛ حتی اگه شکست میخوردم میگفتم: این نتیجه برای جای دیگهست و تا به حال هم همین بوده.
26.03.202510:45
کم کم فراموش میکنی که چه چیزی تو رو ساخته، شاید هم راجع بهش بی مهری کنی.
Переслав з:
مخفیگاه من

26.03.202507:31
من برای ادامه دادن یا ندادن تاس نمیریزم؛ یا میمونم تا استخونم بشکنه، یا طوری میرم که به نظر بیاد هیچوقت نبودم. بدون اما و اگر.
Рекорди
21.03.202523:59
1.7KПідписників14.11.202423:59
0Індекс цитування08.04.202516:58
1.7KОхоплення 1 допису20.04.202522:23
0Охоп рекл. допису25.03.202523:59
7.23%ER09.04.202502:11
101.55%ERRРозвиток
Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.