Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
مخفیگاه من avatar

مخفیگاه من

اینجا مخفیگاه منه...
جایی امن برای خوندن، دیدن و شنیدن بادیگارد درونیم!
وبلاگ دفترچه راهنمای من: https://virgool.io/@agent30na
"کپی فقط با ذکر اسم مامور۳۰نا یا چنل مجاز است!"
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПублічний
Верифікація
Не верифікований
Довіреність
Не надійний
Розташування
МоваІнша
Дата створення каналуБер 10, 2023
Додано до TGlist
Лют 19, 2025

Останні публікації в групі "مخفیگاه من"

یکی نیست بگه دیوونه بس کن
توی دنیا شبیه اون هست خب
دیگه کم‌کم من تو ترکم
که فراموشم بشی...
00:16

@makhfigaheman
Переслав з:
Mah in tech avatar
Mah in tech
وقتی غم تمام شد شادی را بلدی؟
فهمیدن این‌که تو منجلاب گیر کردی، خودش یه معجزه‌ست. خیلی‌ها تا ته باتلاق می‌رن و هنوز فکر می‌کنن دارن تو دریا شنا می‌کنن. اما اونی که یه روز وسط این خفقان، سرش رو می‌گیره بالا و با گل‌و‌لایِ رو صورتش می‌گه "اینجا قرار نبود بمونم"، اون یه قدم از همه جلوتره. بعدش فقط یه تصویر می‌مونه، یه خیال محو ولی نجات‌بخش؛ یه جایی بیرون از این سیاهی، یه نور، یه بوی خاک بارون‌خورده، یه اتاق گرم با پنجره‌های باز و یه خنده از ته دل. اون تصویر هرچی که باشه، باید انقدر بخوایش که حاضر باشی پوست بندازی براش. منجلاب وقتی خطرناک می‌شه که دیگه هیچ چیزی برای خواستن نمونه. تا وقتی امید داری، حتی اگه دست‌هات تو گل گیر کرده، دلت می‌تونه راه رو باز کنه. نجات، یه سکانس قهرمانیه؛ جایی که هیچ‌کس روت حساب نمی‌کرد، بلند می‌شی، خاک می‌ریزی رو زخم‌هات و راه می‌اُفتی سمت جایی که کسی حتی جرئت خیال کردنش رو هم نداره.
گذاشتی راحت
ازت جدا شه دلم
بسوز خوبه بسوز
کمت نباشه دلم...
01:04

@makhfigaheman
کاش می‌شد فقط یک‌بار خودت رو از دریچه‌ی نگاه من ببینی؛ از همون پنجره‌ای که رو به دلم باز می‌شه، جایی که تو زیباترین منظره‌ی دنیایی.
چه خوشبخته اون دلی که سهم آدمی می‌شه که دوست داشتن رو بی‌قید و شرط بلده. کسی که کنارش خودِ واقعی‌ت رو زندگی می‌کنی و مطمئنی اومده برای با تو بودن، نه فقط پُر کردنِ تنهایی خودش. باهاش راحتی، از ترس‌هات می‌گی، از رؤیاهایی که شاید کسی جدی نگرفتشون یا از خاطره‌های دلتنگت. احساساتت براش شوخی نیست، به مرزهات احترام می‌ذاره و به فکر‌هات حتی اگه با فکرهای خودش فرق داشته باشه گوش می‌ده. وقتی ناراحتی نمی‌ره توی قهر و بی‌محلی، می‌مونه، دلیل می‌پرسه، نمی‌ذاره غرور بین‌تون دیوار بشه و واسه نگه داشتنت ازش می‌گذره. اگه اشک بریزی، نگاهش بارونی‌تر از چشم‌هاته، اگه درد بکشی، دلش هم‌پای تو می‌لرزه، آینده‌ش رو کنار تو می‌بینه و قلبش با تپش قلب تو می‌زنه. آره، اگه یه روز کنار همچین آدمی قدم بزنی، تازه می‌فهمی با کسی بودن چقدر با تنها نموندن فرق داره.
تمام دل و جگرمون رو می‌ذاریم، می‌جنگیم، می‌سازیم، تا لحظه‌ای که هیچ چیزی جز فتح قله‌ها برای ما باقی نمونه.
.
لطفاً با کُپی کردن‌‌هاتون انقدر غافلگیرم نکنید. با تشکر.
Переслав з:
«قلم‌گاه» avatar
«قلم‌گاه»
جوهر خودکار، خون منه که این چندسال کردمش تو شیشه.
با خودکار نمی‌نویسم، دارم با زخم‌هام امضا می‌زنم پای هر جمله.
Переслав з:
روایت یک مَرگ avatar
روایت یک مَرگ
یه قبرستون توی وجودم دارم که بارِ سنگ قبرهاش بدجوری سنگینی میکنه.
باغچه‌ی قلب‌مون خشکیده بود. گفتیم شاید با اومدن تو، یه قطره بارون نصیبش بشه. ولی اومدی، آتیشش زدی و جزغاله شدنش رو سهم‌مون کردی. جوری با کلماتت زدی به احساسات‌مون، که از پله افتادیم تا رسیدیم به طبقه‌ی منفیِ دل. حتماً با خودت گفتی: "حالا لای خون و زخمش خفه می‌شه." اما نبودی ببینی که چه شب‌هایی رو ما با درد تمرین هم‌نشینی داشتیم، تا بالاخره یه روز بتونیم لوح افتخارِ استواری رو از دست‌هاش بگیریم.
"اگه دلت می‌خواد احساسات عمیقت رو ابراز کنی، بهتره واسه کسی ابرازش کنی که براش مهم باشه."

-Alfie Solomons
کسی که برات ارزش قائل نیست لیاقت موندن تو زندگی‌ت رو نداره. همین‌قدر واضح، همین‌قدر کافی.

Рекорди

16.04.202523:59
1.4KПідписників
27.11.202423:59
0Індекс цитування
25.03.202523:59
1.6KОхоплення 1 допису
28.03.202523:59
242Охоп рекл. допису
10.04.202514:42
9.52%ER
25.03.202523:59
130.77%ERR

Розвиток

Підписників
Індекс цитування
Охоплення 1 допису
Охоп рекл. допису
ER
ERR
ГРУД '24СІЧ '25ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

Популярні публікації مخفیگاه من

08.04.202515:59
استادمون امروز می‌گفت:«بعضی وقت‌ها نذار بفهمن فهمیدی، حتی اگر فکر کنن ساده‌ای خودت که می‌دونی نیستی.»
25.03.202519:42
تا‌به‌حال شده برگردی به شهری که یه روز خونت بود، ولی حس کنی فقط یه مسافری؟ کوچه‌ها همونن، ساختمون‌ها سر جاشن، ولی انگار دیگه هیچ دری به روت باز نمی‌شه. دل من هم همین‌طوریه، اگه برگردی، فقط یه رهگذری، نه کسی که جایی برای موندن داره.
25.03.202520:01
من برای ادامه دادن یا ندادن تاس نمی‌ریزم؛ یا می‌مونم تا استخونم بشکنه، یا طوری می‌رم که به نظر بیاد هیچ‌وقت نبودم. بدون اما و اگر.
13.04.202517:16
گذاشتی راحت
ازت جدا شه دلم
بسوز خوبه بسوز
کمت نباشه دلم...
01:04

@makhfigaheman
04.04.202521:59
آدمِ میانه نیستم؛ نه تو دوست داشتن، نه تو دل کندن. یا یه نفر رو اون‌قدر عمیق دوست دارم که نقص‌هاش خیلی برام پُررنگ نمی‌شن، یا اون‌قدری برام بی‌تفاوته که بودن یا نبودنش فرقی نداره. بین این دوتا هیچ حد وسطی ندارم. من یا غرقم یا خشکم، یا چشم‌هام برق می‌زنه وقتی که اسمش می‌آد، یا حتی شنیدنش هم حسی برام نمی‌سازه. همه‌چی بستگی به طرف مقابلم داره؛ این‌که بتونه کنارم بودن رو به یه حس امن تبدیل کنه یا کم‌کم خاموشم کنه. من اهل رابطه‌ی سطحی هرگز نبودم و نیستم؛ اگه بخوام بمونم، با تمام وجودم می‌مونم. اگه نه، از همون اول ترجیح می‌دم اصلاً وارد نشم.
Переслав з:
دِژاوو avatar
دِژاوو
God!
05.04.202504:52
به نظرم قبل از این‌که بری سمت یه رابطه، از خودت بپرس آیا وقتش رو داری یا نه؟ نه وقت خالیِ بین دو جلسه یا قبل خواب، وقت واقعی؛ وقتِ شنیدن، فهمیدن، توجه کردن. رابطه شوخی نیست، نمی‌تونی یکی‌ رو بیاری توی دنیات و بعد بذاریش توی لیست کارهای عقب‌افتاده‌ت. اگه سرت شلوغه، اگه هنوز داری خودت و آینده‌ت‌ رو می‌سازی، اگه نمی‌تونی وسط همه‌چی یکی رو ببینی و واقعاً "باشی" براش، خب اوکی، اشکالی نداره، ولی لطفاً صداقتِ تمام به خرج بده. چون عشق بدون وقت و توجه کافی، فقط یه اسم قشنگ روی یه رابطه‌ی بی‌جونه.
05.04.202514:00
تو بیا ای خنده‌ی دور در صحرگاهان پر نور
سرخوش و خندان لب و دیوانه باشیم...
00:36

@makhfigaheman
10.04.202508:00
کسی که برات ارزش قائل نیست لیاقت موندن تو زندگی‌ت رو نداره. همین‌قدر واضح، همین‌قدر کافی.
26.03.202510:56
خیلی با قلبت مشورت نکن. قلب، استاد توجیه کردن اشتباهاته. وقتی داری توی یه رابطه‌ی غلط دست و پا می‌زنی، وقتی می‌دونی یه تصمیم از ریشه غلطه ولی یه گوشه‌ی دلت هنوز امید داره، این قلبته که داره نقش وکیل مدافع رو بازی می‌کنه. هی برات دلیل می‌تراشه، خاطره‌ها رو می‌کشه وسط، از احتمالاتی حرف می‌زنه که اصلاً قرار نیست واقعی بشن. اما واقعیت چیه؟ واقعیت اینه که عقل، اکثر اوقات زودتر از قلب می‌فهمه چی درسته، فقط مشکل اینجاست که تو بهش گوش نمی‌کنی.
06.04.202512:24
یه روزی می‌رسی به ته خط. نه از اون ته‌ خط‌هایی که تو فیلم‌ها با موزیک غمگین تموم می‌شن؛ نه، یه ته خط واقعی. جایی که دیگه نه آدمی مونده که دلدارت باشه، نه حرفی که دلت رو گرم کنه. دقیقاً همون‌جاست که یه نسخه‌ی جدید از خودت، با چشم‌های پُف‌کرده و یه دلِ خسته‌تر از همیشه، از گوشه‌ی اتاقت بلند می‌شه که نه قهرمانه و نه قشنگ، ولی مصمّمه. می‌آد جلو و آروم توی گوشِت می‌گه: "بلند شو، دیگه بسه." اون لحظه‌ست که می‌فهمی قرار نیست کسی بیاد نجاتت بده. تنها کسی که ممکنه دستت رو بگیره، اونیه که توی آینه نگاهت می‌کنه. و وقتی دیگه حتی طاقت دیدن اون نسخه‌ی زخمی از خودت رو هم نداشته باشی، یعنی وقتشه که تغییر کنی.
05.04.202518:51
یک نظریه هست که می‌گه چیزی که قرار باشه رخ بده، رخ می‌ده؛ تو فقط می‌تونی شدتش رو کم یا زیاد کنی.
Переслав з:
دِژاوو avatar
دِژاوو
06.04.202516:20
دنیا به اندازه‌ی کافی سخت هست. من دوست ندارم کسی باشم که واست سخت‌ترش می‌کنه.
Переслав з:
دُری گمشده avatar
دُری گمشده
04.04.202510:12
خیلی ازم می‌پرسید دیره برای شروع کردن؟؟؟

بله، عزیزم. دیگه خیلی دیره. اگر تا ۲۰ سالگی شرکت میلیارد دلاری خودت رو تاسیس نکردی، تا ۲۱ سالگی ۳۷ سال سابقه کاری نداری، تا ۲۲ سالگی به ۱۵ کشور سفر نکردی و تا ۲۵ سالگی پنج تا خونه و شش تا جت شخصی نخریدی واقعاً به‌نظرم‌‌ دیگه تسلیم شو. دیگه خیلی دیره. زمانی که توی شکم مادرت بودی وقت شروع بود. اون‌موقع هم شروع نکردی؟ وقتی دبستانی بودی و داشتی با دوست‌هات توی کوچه بازی می‌کردی و می‌خندیدی وقتش بود. اون‌موقع هم نتونستی؟ زمان راهنمایی که شروع دوران نوجوونی و تغییرات هورمونی و مود شدید بود هم شروع نکردی؟ ای بابا. پس چیکار می‌کردی؟ فقط داشتی بزرگ می‌شدی و زندگی می‌کردی. الان داری چیکار می‌کنی؟ حسرت این رو می‌خوری که وقتت رو هدر دادی برای بزرگ شدن، خاطره ساختن و درس گرفتن از اشتباهاتت.
13.04.202512:53
چه خوشبخته اون دلی که سهم آدمی می‌شه که دوست داشتن رو بی‌قید و شرط بلده. کسی که کنارش خودِ واقعی‌ت رو زندگی می‌کنی و مطمئنی اومده برای با تو بودن، نه فقط پُر کردنِ تنهایی خودش. باهاش راحتی، از ترس‌هات می‌گی، از رؤیاهایی که شاید کسی جدی نگرفتشون یا از خاطره‌های دلتنگت. احساساتت براش شوخی نیست، به مرزهات احترام می‌ذاره و به فکر‌هات حتی اگه با فکرهای خودش فرق داشته باشه گوش می‌ده. وقتی ناراحتی نمی‌ره توی قهر و بی‌محلی، می‌مونه، دلیل می‌پرسه، نمی‌ذاره غرور بین‌تون دیوار بشه و واسه نگه داشتنت ازش می‌گذره. اگه اشک بریزی، نگاهش بارونی‌تر از چشم‌هاته، اگه درد بکشی، دلش هم‌پای تو می‌لرزه، آینده‌ش رو کنار تو می‌بینه و قلبش با تپش قلب تو می‌زنه. آره، اگه یه روز کنار همچین آدمی قدم بزنی، تازه می‌فهمی با کسی بودن چقدر با تنها نموندن فرق داره.
Увійдіть, щоб розблокувати більше функціональності.