🖋 خائنانِ صورتی
تصویری که مذهبی صورتی از شهدا و مفهوم شهادت ارائه میدهد؛ یک تصویر اختهشده است. صورتیها شهید را یک انسان "خنثی" و "بیطرف" تصویرسازی میکنند که تنها برای "دفاع از مرزها" و "حفظ امنیت" پا به جبهه گذاشت و به همهی مردم سرزمینش، چه مؤمن و چه کافر، عشق میورزید. آنان با این کار، سرپوشی بر عاملِ اصلیِ حضور شهدا در جبههها قرار میدهند. همانطور که در حافظهی تاریخی امت حزبالله وجود دارد؛ اکثریتِ شهدا برای حضور در جبهه، دلایلِ مهمتر دیگری داشتند. اکثریتِ شهدا، از دلِ همان امت حزباللهی برخاستند که تنها همّوغمِشان، اجرا و احیای شریعت محمدی بود. آنان به شدت بر مبانیِ دینی و حفظ مفاهیمی چون غیرت، ناموس و شریعت حساس بودند و گوشِشان به دهان رهبری بود که دغدغهی اساسیاش اجرای اسلام بود. آنان حاضر نبودند یک قدم از اجرای شریعت کوتاه بیایند که مثلاً فاجران خوشِشان بیاید. آنان همانهایی بودند که وقتی از جبهه به مرخصی میآمدند در کمیتهها نیز فعالیت میکردند و دست فاجران و کافران را از اجرای عملِ حرام، قطع میکردند. ذهنیتِ یک صورتی آن است که کمیته و امثالهم نیز "تندرَوی" بوده است؛ با این حساب، پس همین "تندرو"ها بودند که در جبهههای نبردِ حق علیهِ باطل پا به میدان گذاشتند و برای صدور معناییِ انقلاب اسلامی ایران و پیروزی اسلام جهاد کردند. صورتیها با حذف این جنبه از خصوصیاتِ شهدا، سعی دارند تا جهادِ آنان را به دفاع از "مرز" و "امنیت"، تقلیل دهند. نهاینکه شهدا از مرز و امنیت دفاع نکرده باشند؛ اما عاملِ مقدم و اصلیِ حضور آنان در جبهه، چیزی جز حفظ و اجرای شریعت نبود: آنان مرز و امنیتی را میخواستند که شریعت در آن اجرا شود. البته که صورتیها با این کار، غرضی را پی میگیرند. آنان میدانند که شهدا در میانِ مردم متدین و حتی فاسقینِ مستضعف نیز مقام والایی دارند. بههمین دلیل، آنان نمیآیند تا مستقیماً خودِ شهید و مفهومِ شهادت را بزنند؛ بلکه معنای آن را تقلیل میدهند یا به نوعی استحالهی فرهنگی میکنند. امنیتی که صورتیها از آن دم میزنند؛ همان امنیتی است که قرار است دست فاجران و فواحش و زناکاران را باز بگذارد تا در "امنیتِ" کامل به فساد و فحشای خود ادامه دهند؛ همان امنیتی است که قرار است در زیر سایهی آن، مسئولانِ فاسد و صورتی به اباحهگری ادامه دهند و به رباخواری رسمیت بخشند: درست نقطهی مقابلِ آن چیزی که شهدا وصیت کردهاند. صورتیها با این حذفِ هوشمندانه، سعی میکنند "امنیت" را حفظ کنند تا فواحش و فاجرانِ مستکبر به اشاعهی فساد و فحشای خود، در کافهها و مراکز فساد و فحشا ادامه دهند و خودِشان نیز با آنان بلاسَند و بلولند و درهم بیآمیزند؛ اما به آن قسمت از وصیت شهدا که در راستای حفظ عفت و حیا و عفاف و حجاب بود، بیاعتنایی شود. با تقریبِ خوبی میتوان گفت که تاریخِ معاصرِ جامعهی مذهبیِ ایران، هیچ قشری را چرکتر و رقتبارتر از مذهبیهای صورتی به خود ندیده است؛ آنان خائنانِ به خون شهدا، همدست و همجبههی فاجران و زناکاران و مسئولانِ لیبرال و در یک کلام اسب تروای جبههی کفر در لباس دین هستند که برای محاصرهی امت حزبالله تقلا میکنند. در پایان، خالی از لطف نیست که وصیتنامهی شهید سعید زقاقی در خصوص رعایت حجاب و عفاف، بازخوانی شود:《مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن؛ زمان تشییع و تدفینم گریه نکن؛ زمان خواندن وصیتنامهام گریه نکن؛ فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش میکنند و زنان ما عفت را. وقتی جامعهی ما را بیغیرتی و بیحجابی گرفت؛ مادرم گریه کن که اسلام در خطر است.》
@enghelabnevesht