
𝚳ikrᦅkosmos .ᐟ
between these wᦅrds
i cry، i die, and i cᦅme baɔk to life
but i still suffer
﹙Info here @lvmkcl﹚
i cry، i die, and i cᦅme baɔk to life
but i still suffer
﹙Info here @lvmkcl﹚
Рейтинг TGlist
0
0
ТипПубличный
Верификация
Не верифицированныйДоверенность
Не провернныйРасположение
ЯзыкДругой
Дата создания каналаЛист 30, 2024
Добавлено на TGlist
Лют 04, 2025Подписчиков
540
24 часа
357%Неделя
8017.3%Месяц
9722%
Индекс цитирования
0
Упоминаний0Репостов на каналах0Упоминаний на каналах0
Среднее охват одного поста
7
12 часов7
6.7%24 часа7
6.7%48 часов8
42.8%
Вовлеченность (ER)
7.14%
Репостов0Комментариев0Реакций0
Вовлеченность по охвату (ERR)
1.39%
24 часа0%Неделя0%Месяц
0.49%
Охват одного рекламного поста
9
1 час9100%1 – 4 часа777.78%4 - 24 часа666.67%
Всего постов за 24 часа
1
Динамика
2
Последние публикации в группе " 𝚳ikrᦅkosmos .ᐟ "
11.04.202510:27
11.04.202510:27
چه قشنگه 💋.
post.reposted:
𝖣𝖾𝗃𝖺 𝗏𝗎 †

11.04.202510:27
Если ты думаешь, что можешь меня заполучить, подумай дважды. #s3x
10.04.202520:21
10.04.202520:21
In a world where whispers linger long after the lights fade, who do you trust 🚬 ?
10.04.202519:58
post.reposted:
𝚩r𝗂𝗅𝗅𝗂ā𝗇𝗍 '

10.04.202519:53
❤️ این ادمین میتونه ...
جوین باشید حتما الانمیزارمش .
10.04.202517:02
ممنون بابت فور عزیزان 🌸.
از کسانی که فور نکرده بودم، چیزی مشخص نکرده بودند یا به اندازهی کافی سین نخورده بود.
09.04.202516:06
پک درخواستی جدید ندارید؟ (نداشته باشید) ㅤ
08.04.202515:50
08.04.202515:48
جالبه!
post.reposted:
(پست جدید)قُقنوس س̷رخ

08.04.202515:48
جیمین به تلویزیون خیره شده بود و به قسمت پایانی فیلم "Maze Runner" نگاه میکرد. یونگی این فیلم را پیشنهاد داده بود تا با هم تماشا کنند. بعد از تمام شدن فیلم، جیمین بدون اینکه نگاهش را از صفحه تلویزیون بردارد، گفت:
جیمین با نشنیدن پاسخی از یونگی به سیگاری که در دست یونگی بود خیره میشود.
یونگی فیلتر سیگارش را در جا سیگار خاموش کرد و در سکوت به دیوار روبرویش خیره شد. جنگی در ذهنش برپا بود که جز خودش هیچکس نمیتوانست متوجه آن شود.
جیمین از بحث های همیشگی خسته شده بود ، آهی کشید و با گفتن آخرین جمله دیگر بحث درباره این موضوع را تمام کرد
- زندگی درست مثل هزارتو هست.یونگی در سکوت به حرفهای جیمین گوش میدهد و چیزی نمیگوید.
به سختی میتونی به آخرش برسی.
همه در این هزارتو عاشق میشن... زندگی خودشون رو میسازند و میمیرند.
+ ولی من به آخر همین هزارتو رسیدم، هزارتویی که انتهایش پرتگاه است.
- و تو داری روی لبه همین پرتگاه میرقصی!
جیمین با نشنیدن پاسخی از یونگی به سیگاری که در دست یونگی بود خیره میشود.
_ سخته.
+ میدونم.
_ درد دارد.
+ میدونم.
_ از پرتگاه سقوط میکنی.
+ میدونم!
_ تو همه اینها رو میدون و آگاهانه مرگ رو به جان خریدی! چرا؟
به او گفتی و یکی دیگر رو انتخاب کرد، احساساتت رو دید و نادیده گرفت.
به نظر تو، باز هم ارزشش را دارد؟
یونگی فیلتر سیگارش را در جا سیگار خاموش کرد و در سکوت به دیوار روبرویش خیره شد. جنگی در ذهنش برپا بود که جز خودش هیچکس نمیتوانست متوجه آن شود.
جیمین از بحث های همیشگی خسته شده بود ، آهی کشید و با گفتن آخرین جمله دیگر بحث درباره این موضوع را تمام کرد
_ با همین روشی که در پیش گرفتی ریه هاتو نابود میکنی ، نه تنها ریه هات، بلکه خودتم زره زره از درون نابود میکنی
Рекорды
10.04.202523:59
540Подписчиков02.02.202523:59
0Индекс цитирования17.03.202518:50
66Охват одного поста12.03.202523:59
27Охват рекламного поста10.03.202514:12
16.67%ER05.02.202508:41
15.28%ERRВойдите, чтобы разблокировать больше функциональности.