Кайра бөлүшүлгөн:
هنر و فلسفه

05.05.202517:57
و علم منطق ترازوست، و علمهاءِ دیگر علم سود - و زیان است.
و رستگاری مردم بپاکی جان است، و پاکی جان بصورت بستن هستیهاست اندر وی، و بدون بودن از آلایش طبیعت، و راه بدین هردو بدانش است، و هر دانشی که بترازو سخته نبود (سنجیده نبود) - یقین نبود، پس بحقیقت دانش نبود، پس چاره نیست از آموختن علم منطق.
- شیخ رئیس ابو علی سینا، رساله منطق دانشنامه علائی، بخش نخستین - علم منطق(صفحه ۹ ـ ۱۰)، تصحیح دکتر محمد معین و سید محمد مشگوة.
و رستگاری مردم بپاکی جان است، و پاکی جان بصورت بستن هستیهاست اندر وی، و بدون بودن از آلایش طبیعت، و راه بدین هردو بدانش است، و هر دانشی که بترازو سخته نبود (سنجیده نبود) - یقین نبود، پس بحقیقت دانش نبود، پس چاره نیست از آموختن علم منطق.
- شیخ رئیس ابو علی سینا، رساله منطق دانشنامه علائی، بخش نخستین - علم منطق(صفحه ۹ ـ ۱۰)، تصحیح دکتر محمد معین و سید محمد مشگوة.


01.05.202520:15
با تشکر از این مخاطب هُشیار که مطلب والتر کوفمان را یادآوری کردند. (ساعت و تاریخ اندروید بنده جلوتر است)
28.04.202518:59
Ehret die Frauen! sie flechten und weben
Himmlische Rosen ins irdische Leben,
Flechten der Liebe beglückendes Band,
Und in der Grazie züchtigem Schleier
Nähren sie wachsam das ewige Feuer
Schöner Gefühle mit heiliger Hand.
زنان را ارج نهید! آنانند که عرش گلگون آسمانی را
به زندگی زمینی پیوند میزنند،
و نیز ملاحتِ سعادتبخشِ عشق را.
و آنانند که زیر نقابِ ظریفِ زیبایی،
با دستانِ پاک و هُشیار خود،
احساساتِ ناب را میپرورانند.
-فریدریش شیلر: عیار زنان (بند اول)
Кайра бөлүшүлгөн:
°| عَیْن ة |°

21.04.202518:39
⛔️ سلام خدمت همراهان عزیز و محترم.
دوستان براساس خواستهی یکسری از عزیزان، تصمیم بر این شد یک کلاس آموزش زبان انگلیسی با تعداد بشدت محدود و با هزینهی معقول برای عزیزانی که خواهان یادگیری زبان هستند برگزار بشه، پس اگه واقعاً تصمیم گرفتی زبان انگلیسی رو یاد بگیری (یا بالاخره اون سطحی که همیشه دلت میخواسته برسی)، این کلاسها دقیقاً برای شما طراحی شدن.
❗️من قصد دارم کلاسهای زبان انگلیسی رو به صورت آنلاین و کاملاً خصوصی برگزار کنم، با تمرکز ویژه روی مکالمه کاربردی، گرامر در بستر واقعی، تقویت شنیداری و دایره لغات بهدردبخور—همهچی دقیقاً متناسب با سطح و هدف خودت.
و از عمده ویژگیهای کلاسها:
❌کاملاً آنلاین، مناسب برای هرجای ایران یا خارج از کشور
❌هر جلسه ۶۰ دقیقه آموزش مفید
❌ تعیین سطح رایگان برای همه
❌برنامهریزی کاملاً شخصیسازیشده؛ چه برای آیلتس بخوای آماده شی، چه فقط بخوای مکالمهت راه بیفته
❌تمرین مداوم، رفع اشکال کامل، و پشتیبانی بین جلسات
❌ تمرکز اصلی روی اعتماد به نفس در مکالمه و درک واقعی زبان و ادبیات انگلیسی
⛔️ درباره من:
❌ ۵ سال سابقه تدریس زبان انگلیسی به سطوح مختلف
❌ دارای مدرک TTC (Teacher Training Course)
❌ نمره آیلتس ۷.۵
❌ تجربه آموزش به بزرگسالان و نوجوانها با متدهای بهروز و واقعی، نه فقط حفظ کردن گرامر!
دوستان ظرفیت کلاسها خیلی خیلی محدوده چون کیفیت آموزش و پیشرفت زبانآموزها اولویت منه.
⛔️برای رزرو، تعیین سطح یا مشاوره رایگان، بهم پیام بده.
ثبتنام فقط برای مدت کوتاهی انجام میشه.
❗️@alias_ghar❗️
دوستان براساس خواستهی یکسری از عزیزان، تصمیم بر این شد یک کلاس آموزش زبان انگلیسی با تعداد بشدت محدود و با هزینهی معقول برای عزیزانی که خواهان یادگیری زبان هستند برگزار بشه، پس اگه واقعاً تصمیم گرفتی زبان انگلیسی رو یاد بگیری (یا بالاخره اون سطحی که همیشه دلت میخواسته برسی)، این کلاسها دقیقاً برای شما طراحی شدن.
❗️من قصد دارم کلاسهای زبان انگلیسی رو به صورت آنلاین و کاملاً خصوصی برگزار کنم، با تمرکز ویژه روی مکالمه کاربردی، گرامر در بستر واقعی، تقویت شنیداری و دایره لغات بهدردبخور—همهچی دقیقاً متناسب با سطح و هدف خودت.
و از عمده ویژگیهای کلاسها:
❌کاملاً آنلاین، مناسب برای هرجای ایران یا خارج از کشور
❌هر جلسه ۶۰ دقیقه آموزش مفید
❌ تعیین سطح رایگان برای همه
❌برنامهریزی کاملاً شخصیسازیشده؛ چه برای آیلتس بخوای آماده شی، چه فقط بخوای مکالمهت راه بیفته
❌تمرین مداوم، رفع اشکال کامل، و پشتیبانی بین جلسات
❌ تمرکز اصلی روی اعتماد به نفس در مکالمه و درک واقعی زبان و ادبیات انگلیسی
⛔️ درباره من:
❌ ۵ سال سابقه تدریس زبان انگلیسی به سطوح مختلف
❌ دارای مدرک TTC (Teacher Training Course)
❌ نمره آیلتس ۷.۵
❌ تجربه آموزش به بزرگسالان و نوجوانها با متدهای بهروز و واقعی، نه فقط حفظ کردن گرامر!
دوستان ظرفیت کلاسها خیلی خیلی محدوده چون کیفیت آموزش و پیشرفت زبانآموزها اولویت منه.
⛔️برای رزرو، تعیین سطح یا مشاوره رایگان، بهم پیام بده.
ثبتنام فقط برای مدت کوتاهی انجام میشه.
❗️@alias_ghar❗️
02.05.202512:45
استاد مارال نوریمند اولین استاد آلمانی من بود و تا پایان A2 افتخار داشتم که در کلاسهای پربار و آموزندهٔ ایشان شرکت کنم. وقتی خبر مهاجرت ایشان رسید به واقع یکی از بدترین و ناراحتکنندهترین لحظات زندگیم بود. روز معلم رو به این انسان نازنین و همۀ استادان حقیقی تبریک میگم.
01.05.202520:10
داستان نگارش کتاب مزبور بسیار شیرین است. ... مهمترین نکتۀ جالب توجه آن است که این اثر، درست مانند نحوۀ نگارش کتاب «نقد عقل محض» اثر کانت، نوشته شده بود، یعنی به اصطلاح "سرسری و گذرا"، و بدون آنکه هگل زمانی کافی صرف آن کند تا آن را بازخوانی یا خودکاوی نماید.
چه بسا احساس نکنیم نوشتن کتاب در سیوشش سالگی، اندکی دیر باشد، ولی هگل چنین گمانی داشت. شلینگ، دوست او، پنج سال از وی جوانتر بود ولی تا آن زمان ده جلد کتاب منتشر ساخته بود و برای خود در تاریخ فلسفه مرتبتی خاص و مناسب احراز کرده بود و هولدرلین، دوست نزدیک هگل در سالهای نخستین عمرش، دیوانه شده بود و دیگر کارش تمام شده تلقی میشد، حال آنکه هگل مشحون و مملو از نظرات و آرا گوناگون بود. با اینهمه، تنها معدودی مقالۀ مختصر چاپ کرده بود که این معدود ابدا به هیچ روی نشانی از اینکه او حقیقتا سهمی شایان در فلسفه دارد، در خود نداشت.
در زمستان سال ۱۸۰۶-۱۸۰۵ او با یک ناشر قراردادی امضا کرد که بر طبق آن توافق شد تا هگل نیمهٔ نخست کتاب مزبور را تا عید پاک (مارس-آپریل) سال ۱۸۰۶ به دست ناشر دهد.
شباهت میان کانت و هگل در این مورد بسیار حیرتانگیز است. نکتهٔ دیگر اینکه، در آغاز کار، اثری بسیار موجز مدنظر بود و پدیدارشناسی عملا نیمهٔ نخست همان کتاب بود که هگل تمام مساعی خود را در طی چند هفته به آن معطوف کرد. ولی عید پاک مزبور آمد و رفت، و هگل هنوز نوشتهای برای ناشر ارسال نکرده بود، ناشری که دیگر تمایلی نداشت تا چنین اثری را چاپ کند. زیرا به صراحت، احساسات خود مبنی بر امتناع از نشر چنین کتابی را اظهار کرده بود.
هگل تحت فشار بسیار، عاقبت نیمهٔ نخست کتاب پدیدارشناسی را در ۸ اکتبر از ینا برای ناشر پست کرد. در آن موقع، نزدیکترین دوست هگل، یعنی اف.ای.نیتامر، که در ویراستاری روزنامهٔ فیخته همکاری میکرد، نیز تعهد داد که اگر هگل تمامی نسخه را تا ۱۸ اکتبر تسلیم ناشر نکند، تمامی هزینههای نشر کتاب را متقبل شود و همهٔ وجه را تادیه کند. هگل به سختی توانست لااقل چند صد صفحهای را ده روز قبل از تقاضای مهلت مزبور و فقط پنج روز قبل از ورود ناپلئون به ینا، که به تازگی به امپراتوری مقدس رُم که به وسیلۀ شارلمانی در سال ۸۰۰ میلادی تاسیس شده بود، پایان داد، بنگارد و به دست ناشر دهد.
در ۵ فوریه، زنی که هگل ابدا وی را دوست نمیداشت، برای هگل پسری نامشروع زایید که زندگی هگل را بسیار بدتر از آنی که بود، کرد. خلاصه، این کتاب تحت فشار بسیار و نگرانیهای متعدد نوشته شده بود و هگل این کتاب را به سرعتی نگاشت که نسخه برداری از آن، همان وقت را میبرد. و این که باید دانست که محتوای کتاب در حین نگارش آن، دائما دستخوش تغییرات و تبدیلات میشد.
-والتر کوفمان: کشف ذهن، گوته، کانت و هگل - بخش پنجم: سه مفهوم اساسی هگل از پدیدارشناسی - ترجمۀ فریدالدین رادمهر و ابوتراب سپهر
چه بسا احساس نکنیم نوشتن کتاب در سیوشش سالگی، اندکی دیر باشد، ولی هگل چنین گمانی داشت. شلینگ، دوست او، پنج سال از وی جوانتر بود ولی تا آن زمان ده جلد کتاب منتشر ساخته بود و برای خود در تاریخ فلسفه مرتبتی خاص و مناسب احراز کرده بود و هولدرلین، دوست نزدیک هگل در سالهای نخستین عمرش، دیوانه شده بود و دیگر کارش تمام شده تلقی میشد، حال آنکه هگل مشحون و مملو از نظرات و آرا گوناگون بود. با اینهمه، تنها معدودی مقالۀ مختصر چاپ کرده بود که این معدود ابدا به هیچ روی نشانی از اینکه او حقیقتا سهمی شایان در فلسفه دارد، در خود نداشت.
در زمستان سال ۱۸۰۶-۱۸۰۵ او با یک ناشر قراردادی امضا کرد که بر طبق آن توافق شد تا هگل نیمهٔ نخست کتاب مزبور را تا عید پاک (مارس-آپریل) سال ۱۸۰۶ به دست ناشر دهد.
شباهت میان کانت و هگل در این مورد بسیار حیرتانگیز است. نکتهٔ دیگر اینکه، در آغاز کار، اثری بسیار موجز مدنظر بود و پدیدارشناسی عملا نیمهٔ نخست همان کتاب بود که هگل تمام مساعی خود را در طی چند هفته به آن معطوف کرد. ولی عید پاک مزبور آمد و رفت، و هگل هنوز نوشتهای برای ناشر ارسال نکرده بود، ناشری که دیگر تمایلی نداشت تا چنین اثری را چاپ کند. زیرا به صراحت، احساسات خود مبنی بر امتناع از نشر چنین کتابی را اظهار کرده بود.
هگل تحت فشار بسیار، عاقبت نیمهٔ نخست کتاب پدیدارشناسی را در ۸ اکتبر از ینا برای ناشر پست کرد. در آن موقع، نزدیکترین دوست هگل، یعنی اف.ای.نیتامر، که در ویراستاری روزنامهٔ فیخته همکاری میکرد، نیز تعهد داد که اگر هگل تمامی نسخه را تا ۱۸ اکتبر تسلیم ناشر نکند، تمامی هزینههای نشر کتاب را متقبل شود و همهٔ وجه را تادیه کند. هگل به سختی توانست لااقل چند صد صفحهای را ده روز قبل از تقاضای مهلت مزبور و فقط پنج روز قبل از ورود ناپلئون به ینا، که به تازگی به امپراتوری مقدس رُم که به وسیلۀ شارلمانی در سال ۸۰۰ میلادی تاسیس شده بود، پایان داد، بنگارد و به دست ناشر دهد.
در ۵ فوریه، زنی که هگل ابدا وی را دوست نمیداشت، برای هگل پسری نامشروع زایید که زندگی هگل را بسیار بدتر از آنی که بود، کرد. خلاصه، این کتاب تحت فشار بسیار و نگرانیهای متعدد نوشته شده بود و هگل این کتاب را به سرعتی نگاشت که نسخه برداری از آن، همان وقت را میبرد. و این که باید دانست که محتوای کتاب در حین نگارش آن، دائما دستخوش تغییرات و تبدیلات میشد.
-والتر کوفمان: کشف ذهن، گوته، کانت و هگل - بخش پنجم: سه مفهوم اساسی هگل از پدیدارشناسی - ترجمۀ فریدالدین رادمهر و ابوتراب سپهر
26.04.202516:44
خوانش و یک ذره تفسیر ناشیانه.
ثمرۀ زندگانی از کف آدمی میرود،
آنگاه که در پی به چنگآوردن سایهها باشد.
Verscherzt ist dem Menschen des Lebens Frucht,
So lang er die Schatten zu haschen sucht.
ثمرۀ زندگانی از کف آدمی میرود،
آنگاه که در پی به چنگآوردن سایهها باشد.
23.04.202520:31
چرا راه دور بریم واقعا؟ پیونگیانگ از تهران هزاران بار زیباتر ساخته شده و تمیزتر هم هست.
22.04.202520:09
Johann Wolfgang von Goethe: An Charlotte von Stein
01:21
01:21
Glücklich, den ein leerer Traum beschäftigt!
Glücklich, dem die Ahndung eitel war!
Jede Gegenwart und jeder Blick bekräftigt
Traum und Ahndung leider uns noch mehr.
Sag, was will das Schicksal uns bereiten?
Sag, wie band es uns so rein genau?
Ach, du warst in abgelebten Zeiten
Meine Schwester oder meine Frau.
20.04.202522:30
02.05.202512:43
مدت تحصیل ارسطو را در آکادمی حدود بیست سال دانستهاند، او تا مرگ استادش افلاطون در ۳۴۷ پیش از میلاد همواره همراه و ملازم وی بود. افلاطون نیز به این شاگرد خود نظر عنایتی داشته و از او با عناوینی همچون «عاقل»، «بسیارخوان» و گاه «عقل مدرسه» نام برده و ضمن ستایش از کوششهای وی میگفت: «او لگام به کار دارد نه مهمیز». شاید به علت همین برتری نسبت به شاگردان بوده که عدهای را به این باور رسانده که او در برخی مسائل با استادش اختلاف داشته است.
بههرحال گفته میشود که بر اساس همین اختلافات ارسطو مدرسه را ترک کرده، و مانند کرهاسبی که بر مادر خود عصیان کند نسبت به استادش گستاخی کرده و افلاطون نیز گویا او را از خود رانده است، حتی آمده است که ارسطو در روزگار زندگی افلاطون، مدرسهای مشابه آکادمی گشوده است. البته اینها هیچکدام سندیت تاریخی ندارد و گویا رابطۀ پرمهر استاد و شاگردی تا مرگ افلاطون بین آن دو برقرار بوده است. ارسطو اگر جایی هم حلقۀ درسی برپا داشته، تحت نظارت و تعالیم آکادمی بوده و در همین کتاب اخلاق نیز گرچه گاه در مقام انتقاد از دیدگاه استادش بر میآید، اما ادب را فرو نمینهد.
-ارسطو: اخلاق - زندگی و آثار و اندیشههای ارسطو به قلم رضا مشایخی (مترجم)
بههرحال گفته میشود که بر اساس همین اختلافات ارسطو مدرسه را ترک کرده، و مانند کرهاسبی که بر مادر خود عصیان کند نسبت به استادش گستاخی کرده و افلاطون نیز گویا او را از خود رانده است، حتی آمده است که ارسطو در روزگار زندگی افلاطون، مدرسهای مشابه آکادمی گشوده است. البته اینها هیچکدام سندیت تاریخی ندارد و گویا رابطۀ پرمهر استاد و شاگردی تا مرگ افلاطون بین آن دو برقرار بوده است. ارسطو اگر جایی هم حلقۀ درسی برپا داشته، تحت نظارت و تعالیم آکادمی بوده و در همین کتاب اخلاق نیز گرچه گاه در مقام انتقاد از دیدگاه استادش بر میآید، اما ادب را فرو نمینهد.
-ارسطو: اخلاق - زندگی و آثار و اندیشههای ارسطو به قلم رضا مشایخی (مترجم)
01.05.202519:23
هوش مصنوعی میفرماید که سطح B2 برای درک و فهم فلسفۀ هگل به آلمانی کافیه اما اشتباه میکنه. از وسط کتاب جدیدم (سطح B2) یک درکمطلب برداشتم و سطحش در برابر متن پدیدارشناسی روح شبیه به یک شوخیه.


26.04.202516:43
-Friedrich Schiller: Die Worte des Wahns


23.04.202519:57
وضعیت:


22.04.202518:52
گوته در این نامهها به طور مداوم معشوقۀ خودش رو با لفظ «Verehrte Freundin» مورد خطاب قرار میده.
معادلی برای این در فارسی نداریم، فقط بدانید که Verehrte از فعل Verehren میاد، یعنی پرستیدن و تحسینکردن.
معادلی برای این در فارسی نداریم، فقط بدانید که Verehrte از فعل Verehren میاد، یعنی پرستیدن و تحسینکردن.


20.04.202516:11
اگر فقط یک صحنه از سینمای معاصر ایران ارزش آپلودشدن در کانال من رو داشته باشه، اون صحنه همینه. (گشت ارشاد ۱)
یعنی بهتر و مفیدتر از این نمیشد چهرهٔ غالب جماعت «فلسفی» در ایران رو نشون داد. قلابی، مبتذل، دنبال جلبتوجه، داستانسرایی، ادعای تسلط بر مباحث بدون ذرهای مواجه با مباحث و...
باور کنید این یک تصویر «کاریکاتوریک» از قضیه نیست، خود قضیه است.
یعنی بهتر و مفیدتر از این نمیشد چهرهٔ غالب جماعت «فلسفی» در ایران رو نشون داد. قلابی، مبتذل، دنبال جلبتوجه، داستانسرایی، ادعای تسلط بر مباحث بدون ذرهای مواجه با مباحث و...
باور کنید این یک تصویر «کاریکاتوریک» از قضیه نیست، خود قضیه است.
Кайра бөлүшүлгөн:
هنر و فلسفه

01.05.202521:13
«وقتی کسی میگوید فلان کتاب را نمیشود فهمید، لزوماً به معنای اعتراض نیست: شاید بخشی از نیت نویسنده این بوده که 'هر کسی' توان فهم کتابش را نداشته باشد.
هر جانِ بزرگ و ذوق والایی مخاطبش را به وقتِ سخن برمیگزیند و همزمان با این گزینش، مانعی در برابر 'دیگران' بر پا میکند. ظریفترین قوانینِ سبک، ریشه در همین دارند: سدِ فهم و 'دسترسی' میشوند و در همینحال گوشِ خویشاوندانِ متن را به روی آن میگشایند.»
فریدریش نیچه
دانش شاد
هر جانِ بزرگ و ذوق والایی مخاطبش را به وقتِ سخن برمیگزیند و همزمان با این گزینش، مانعی در برابر 'دیگران' بر پا میکند. ظریفترین قوانینِ سبک، ریشه در همین دارند: سدِ فهم و 'دسترسی' میشوند و در همینحال گوشِ خویشاوندانِ متن را به روی آن میگشایند.»
فریدریش نیچه
دانش شاد
01.05.202518:33
دو سال از زمانی که احساس کردم توانایی خواندن متون پیشرفتۀ آلمانی رو دارم میگذره. در این مدت در هر زمینهای که میشد، دست بُردم: کلام هیتلر، شعر شیلر، اُپراهای واگنر، فلسفۀ کانت و...
ولی هنوز سر از متن و منظورِ «پدیدارشناسی روح» در نیاوردم. من با فلسفۀ تاریخ و عناصر فلسفۀ حق هگل خیلی حال کردم ولی این پدیدارشناسی لامصب رو نمیفهمم، حتی یک خطش هم نمیفهمم، به واقع بدترین کتاب نوشتهشده در تاریخ بشریت.
ولی هنوز سر از متن و منظورِ «پدیدارشناسی روح» در نیاوردم. من با فلسفۀ تاریخ و عناصر فلسفۀ حق هگل خیلی حال کردم ولی این پدیدارشناسی لامصب رو نمیفهمم، حتی یک خطش هم نمیفهمم، به واقع بدترین کتاب نوشتهشده در تاریخ بشریت.
24.04.202517:58
نقدت به فضای سطحی نوستالژی توی رسانه هایی از قبیل منوتو و امثالهم خیلی قابل تامل و به جاست، و من با اکثریت صحبتت کاملا موافقم. اما اجازه دارم یه نقد کوچیکی هم بهش داشته باشم؟ اینکه نوستالژی رو فتیش یا کاسبی بی محتوا بخونی ساده سازی خیلی افراطی این موضوع و داوری شتاب زده هست. نوستالژی همیشه صرفا برای فریب یا تغییر اون چیزی که واقعا توی گذشته اتفاق افتاده نیست، در واقع یه واکنش روانی و اجتماعی خیلی طبیعیه و اکثر اوقات هم جوابیه به این سوال ساده که چیشد که به وضعیت الآن رسیدیم، و صرفا درکی باشه از اون دوران. بله، ممکنه بعضیا فقط دنبال تصویر رنگی از گذشته باشن، اما از کجا معلوم همه شون از سر ناآگاهی یا دلتنگی کور این کار رو میکنن؟ من فکر می کنم نوستالژی اگر بدون تحلیل باشه ممکنه که گمراه کننده باشه، درست، ولی اگه با پرسشگری و تحلیل باشه، خیلی می تونه درک ما رو از گذشته و حال حاضر عمیق تر کنه. مشکل واقعا نوستالژی نیست، مشکل ناتوانی ملت توی تبدیل نوستالژی به فهم و نقد تاریخیه.
23.04.202518:44
این جماعت نوستالژیفروش!
بعد از «عریضهنویسها»، دومین گروه از اَنگلهای سایبری رو «نوستالژیفروشها» تشکیل دادند که شدیدا در فضای سیاسی ما فعال هستند.
فکر میکنم بنیانگذار این نکبت، شبکۀ سلطنتطلب «منوتو» بود که از دهۀ نود شروع کرد به ساخت یک برنامۀ سریالی به اسم «طونل زمان»؛ در این سلسله برنامهها، یک قطعه فیلم از ایرانِ پیش از انقلاب رو با رنگبَندی، تحریف و آبوتاب فراوان به مخاطب ارائه میکردند. بعدها این تکنیک رو در ساخت اون به اصطلاح "مستندها" به کار بردند. این کارها در درازمدت باعث ایجاد یک فتیش عجیب در عامۀ ملت ایران شد؛ الان هر پلتفرمی رو که باز کنید یک تعدادی اینفلوئنسر صرفا با ساختن «ادیتِ مولایی» با فیلمهای بهجامانده از جشنهای دوهزاروپونصدساله و تاجگذاری محمدرضا پهلوی، کاروکاسبی بههم زدند؛ هیچ معنا و هدفی هم پشتش نیست، نه تحلیلی، نه عبرتی و نه نکتۀ آموزندهای.
مثلا همین مهدی تدینی رو در نظر بگیرید! نصف تمام محتوای جدی کانالش همین چیزاست: «عکس از تهران قدیم!»، «شاه در لندن!»، «ایستگاه راهآهن اهواز» و...
البته هر کسی آزاده در کانال شخصی خودش هر چرتوپرتی پُست کنه ولی من هم حق دارم بپرسم که منظور از فرستادن و به اشتراکگذاشتن این چیزها چیه؟ ما چه نتیجهای باید بگیریم؟ و فکر کنم این سوالها یک جواب داره و اون هم «هیچچیز» است. این جماعت نوستالژیفروش و مخاطبان نوستالژیباز از این فیلمها و عکسها همون استفادهای رو میبرند که یک پسربچۀ چهاردهساله از پورن انتزاع میکنه.
بعد از «عریضهنویسها»، دومین گروه از اَنگلهای سایبری رو «نوستالژیفروشها» تشکیل دادند که شدیدا در فضای سیاسی ما فعال هستند.
فکر میکنم بنیانگذار این نکبت، شبکۀ سلطنتطلب «منوتو» بود که از دهۀ نود شروع کرد به ساخت یک برنامۀ سریالی به اسم «طونل زمان»؛ در این سلسله برنامهها، یک قطعه فیلم از ایرانِ پیش از انقلاب رو با رنگبَندی، تحریف و آبوتاب فراوان به مخاطب ارائه میکردند. بعدها این تکنیک رو در ساخت اون به اصطلاح "مستندها" به کار بردند. این کارها در درازمدت باعث ایجاد یک فتیش عجیب در عامۀ ملت ایران شد؛ الان هر پلتفرمی رو که باز کنید یک تعدادی اینفلوئنسر صرفا با ساختن «ادیتِ مولایی» با فیلمهای بهجامانده از جشنهای دوهزاروپونصدساله و تاجگذاری محمدرضا پهلوی، کاروکاسبی بههم زدند؛ هیچ معنا و هدفی هم پشتش نیست، نه تحلیلی، نه عبرتی و نه نکتۀ آموزندهای.
مثلا همین مهدی تدینی رو در نظر بگیرید! نصف تمام محتوای جدی کانالش همین چیزاست: «عکس از تهران قدیم!»، «شاه در لندن!»، «ایستگاه راهآهن اهواز» و...
البته هر کسی آزاده در کانال شخصی خودش هر چرتوپرتی پُست کنه ولی من هم حق دارم بپرسم که منظور از فرستادن و به اشتراکگذاشتن این چیزها چیه؟ ما چه نتیجهای باید بگیریم؟ و فکر کنم این سوالها یک جواب داره و اون هم «هیچچیز» است. این جماعت نوستالژیفروش و مخاطبان نوستالژیباز از این فیلمها و عکسها همون استفادهای رو میبرند که یک پسربچۀ چهاردهساله از پورن انتزاع میکنه.
22.04.202518:46
Dass Du zugleich mit dem heilgen Christ
An diesem Tage geboren bist,
Und August auch der werthe Schlancke,
Dafür ich Gott im Herzen dancke,
Dies giebt in tiefer Winterszeit
Erwünschteste Gelegenheit
Mit einigem Zucker Dich zu grüssen
Abwesenheit mit zu versüssen,
Der ich, wie sonst, in Sonnenferne
Im Stillen liebe, leide, lerne.
با قلب خود خدا را سپاس میگزارم،
که تو، نیز همچون مسیح مقدس و آگوست گرانقدر،
در چنین روزی به جهان آمدهای.
بهانهای مطلوب برای من در این سوز زمستان،
تا تو را به گرمی درود فرستم،
و فراغ تو را شیرین سازم؛
من همانم که همچون همیشه،
در فراغ آفتاب،
در تب عشق میسوزم و میسازم.
-یوهان ولفگانگ فون گوته: نامه به شارلوت فون اشتاین، بیستوپنجم دسامبر ۱۸۱۵
An diesem Tage geboren bist,
Und August auch der werthe Schlancke,
Dafür ich Gott im Herzen dancke,
Dies giebt in tiefer Winterszeit
Erwünschteste Gelegenheit
Mit einigem Zucker Dich zu grüssen
Abwesenheit mit zu versüssen,
Der ich, wie sonst, in Sonnenferne
Im Stillen liebe, leide, lerne.
با قلب خود خدا را سپاس میگزارم،
که تو، نیز همچون مسیح مقدس و آگوست گرانقدر،
در چنین روزی به جهان آمدهای.
بهانهای مطلوب برای من در این سوز زمستان،
تا تو را به گرمی درود فرستم،
و فراغ تو را شیرین سازم؛
من همانم که همچون همیشه،
در فراغ آفتاب،
در تب عشق میسوزم و میسازم.
-یوهان ولفگانگ فون گوته: نامه به شارلوت فون اشتاین، بیستوپنجم دسامبر ۱۸۱۵
20.04.202515:52
یک توصیه به علاقهمندان فریدریش نیچه
نیچه مظلومترین متفکر غربی در ایران است. هر ماه دهها نشست و سمینار برگزار میشه تا آثار این بزرگوار رو تحلیل کنند و همچنین یک تعداد پکیجفروش و "مفسر" هم پول میگیرند از خلقالله تا «فلسفۀ نیچه» رو تدریس کنند ولی اینها تماما نوارخالی بوده و جز تلفکردن وقت مخاطب هیچ عایدی ندارند.
لذا برای فهم و درک نیچه، مستقیما به آثار خودش رجوع کنید، نیازی به ابوذر شریعتی و امثالهم ندارید. نیچه اونی نیست که متظاهرین به شما نمایاندند!
نیچه مظلومترین متفکر غربی در ایران است. هر ماه دهها نشست و سمینار برگزار میشه تا آثار این بزرگوار رو تحلیل کنند و همچنین یک تعداد پکیجفروش و "مفسر" هم پول میگیرند از خلقالله تا «فلسفۀ نیچه» رو تدریس کنند ولی اینها تماما نوارخالی بوده و جز تلفکردن وقت مخاطب هیچ عایدی ندارند.
لذا برای فهم و درک نیچه، مستقیما به آثار خودش رجوع کنید، نیازی به ابوذر شریعتی و امثالهم ندارید. نیچه اونی نیست که متظاهرین به شما نمایاندند!
Көрсөтүлдү 1 - 24 ичинде 77
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.