Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
𝕾𝖙𝖔ß𝖙𝖗𝖚𝖕𝖕 avatar

𝕾𝖙𝖔ß𝖙𝖗𝖚𝖕𝖕

جهانِ ناسیونال سوسیالیسم.

@FrederickName
:فردریک‌نامه را هم دریاب
TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
Орду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаЛист 08, 2022
TGlistке кошулган дата
Бер 26, 2025

"𝕾𝖙𝖔ß𝖙𝖗𝖚𝖕𝖕" тобундагы акыркы жазуулар

بر طبق روایاتِ موجود، آدولف هیتلر به شدت منتقدِ مذهب بود. بر خلاف بسیاری از هم‌خدمتی‌هایش، او نه نوشیدنی [الکلی] نوشید و نه هدیه‌ای ازطرف دوستان و خانواده‌اش دریافت کرد. حقیقتا او از مدت‌ها پیش ارتباطش را با خانواده‌اش و از جمله خواهرش پائولا و هم دوستانِ دوران بچگی و نوجوانی‌اش قطع کرده بود.

_همان
ثانیاً این جنگ تمام کشورهای بزرگ قاره (اروپا) را ناگزیر کرده است که سیستم دفاعی کشوری سختگیرانه‌تری از پروس، را در کشورهای خود رایج نمایند و به این وسیله بار سنگین ارتشی را تحمل کنند، که بر اثر آن در ظرف مدت کوتاهی جبراً به نابودی خواهد کشید. ارتش به هدف اصلی دولت، که خود بالقوه هدف است، تبدیل شده است؛ مردم برای آن وجود دارند که سرباز بپرورند و وسیلهٔ تغذیه آنها را فراهم آورند. نظامی‌گری بر اروپا مسلط میشود و دارد آن را می بلعد. اما این نظامی‌گری نطفه نابودی خویش را نیز در خود می‌بندد. رقابت در میان یکایک کشورها آن‌ها را از یک سو ناگزیر میکند که هر سال هزینه بیشتری برای ارتش، نیروی دریایی، توپخانه و مانند آنها به مصرف برسانند و بنابراین فروپاشی مالی را هر چه بیشتر تسریع کنند؛ از سوی دیگر، با خدمت نظام‌وظیفه عمومی، موضوع را هر چه بیشتر جدی کنند و سرانجام به این وسیله تمام مردم را با به کارگیری اسلحه آشنا کنند و آن‌ها را توانایی بخشند که در یک لحظه مشخص اراده خود را در مقابل سلطه فرماندهان نظامی پیش ببرند، و زمانی که توده مردم - کارگران شهری و دهقانان روستایی - اراده کنند این لحظه فرا خواهد رسید. این‌جاست که ارتش شاهزادگان به ارتش مردم (خلق) تبدیل میشود؛ این ماشین از کارآیی باز می‌ماند و نظامی‌گری به اعتبار دیالکتیک تکامل خودش نابود می‌شود. آنچه را که دموکراسی بورژوازی ۱۸۴۸ - درست به خاطر اینکه بورژوازی بود و نه پرولتاریایی - نتوانست انجام بدهد، یعنی، این‌که نتوانست اراده‌ای را که محتوای آن منطبق با وضع طبقاتی توده‌های زحمتکش باشد، به آن‌ها بدهد، سوسیالیسم بدون کم و کاست اجرا خواهد کرد، و این به معنای متلاشی‌شدن نظامی‌گری و توام با آن، تمام ارتش های موجود، از درون خواهد بود.

_ فریدریش انگلس: نقش قهر در تاریخ _ فصل دوم _ ترجمه دکتر ناصر تهماسبی
In 1940, the Kaiser looked on in wonder as Hitler put into effect the goals for which he, Wilhelm, had striven in his own reign. This war was, he cried,a succession of miracles! The old Prussian spirit of Frd. Rex, of Clausewitz, Blücher, York, Gneisenau etc. has again manifested itself, as in 1870-71... The brilliant leading Generals in this war came from My school, they fought under my command in the [First] Worlds War as lieutenants, captains or young majors. Educated by Schlieffen they put the plans he had worked out under me into practice along the same lines as we did in 1914.

در سال ۱۹۴۰، قیصر در کمال شگفتی هیتلر را دید که برای همان اهدافی پیکار میکند که او (ویلهلم) در دوران طول سلطنت خود تقلا می‌کرد. او فریاد زد:
"این جنگ [جهانی دوم] سلسله‌ای از معجزات بود. [این] روحِ کهن [جنگاور] پروسی فریدریش‌ها، کلاوزویتس‌ها، بلوشرها، یورک‌ها، گنایزناوها بود که باری دیگر خودش را همانند [جنگ‌هایِ] ۱۸۷۰-۷۱ نمایان ساخت. فرماندهانِ با‌استعداد و نابغه‌یِ این جنگ، از مکتب [پروسی] من [که در آنجا تعلیم دیدم] آمدند. آنها تحت فرماندهی من در جنگ‌های جهانی [اول] به‌عنوان ستوان‌ها، فرماندهان و یا سرگردهایِ جوان جنگیدند. به دست اشلیفن تعلیم دیدند، آنها (هیتلر و سربازان) نقشه‌هایی را که او (اشلیفن) تحت نظر من طراحی کرده بود، در همان مسیری که ما در سال 1914 انجام دادیم به [حیطه] عمل درآوردند."

_جان. سی. جی. روهل: قیصر و دربار‌یان‌اش، ویلهلم دوم و دولت آلمان _ فصل هشتم: قیصر ویلهلم دوم و یهودستیزی آلمانی _ ص ۲۱۱
Кайра бөлүшүлгөн:
ارجاعات avatar
ارجاعات
«بر آیت‌الله خمینی ایرادی نیست. او آراء خود و نیز برنامهٔ حکومت اسلامی را در کتاب خود چاپ کرد و در اختیار مردم قرار داد. افرادی انگشت‌شمار مثل دکتر مهدی بهار و مصطفی رحیمی خطر حکومت آخوند را به صراحت به مردم گوش‌زد کردند، ولی جبههٔ ملّی ایران با آن همه ادعاهایش از خمینی قدیسی ساخت و مردم را فریب داد و به پاداش این مدیحه‌سرایی رئیس جبههٔ ملّی چند روزی به وزارت امور خارجه کابینهٔ فرمایشی مهندس مهدی بازرگان منصوب گردید و بعد خمینی عذر هر دو بزرگوار را خواست و با خفت و خواری از کار برکنارشان کرد.

گناه جبههٔ ملّی ایران در این مورد نیز نابخشودنی‌ست زیرا جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران بودند که میخ را بر تابوت ملّت ایران ایران کوفتند.»

- همان، یادداشت پایانی جلال متینی، صفحهٔ ۷۹۴.
@erjahat
German Social Democracy, as the Vienna Arbeiterzeitung wrote on August 5, 1914, was “the jewel of class-conscious proletarian organizations.” In her footsteps trod the increasingly enthusiastic Social Democrats of France, Italy, and Belgium, the labor movements of Holland, Scandinavia, Switzerland, and the United States. The Slavic countries, the Russians, the Social Democrats of the Balkans looked upon [German Social Democracy] with limitless, nearly uncritical, admiration. In the Second International the German “decisive force” played the determining role. At the [international] congresses, in the meetings of the international socialist bureaus, all awaited the opinion of the Germans. Especially in the questions of the struggle against militarism and war, German Social Democracy always took the lead. “For us Germans that is unacceptable” regularly sufficed to decide the orientation of the Second International, which blindly bestowed its confidence upon the admired leadership of the mighty German Social Democracy: the pride of every socialist and the terror of the ruling classes everywhere.

سوسیال دموکراسی آلمان، همانگونه که آربایتر تسایتونگِ وین در ۵ آگوست ۱۹۱۴ نوشت: "تک‌نگینِ تشکیلاتِ آگاهی طبقاتی پرولتاریا" بود. در گام‌هایش به طور روزافزون سوسیال‌ دموکرات‌هایِ پُرشور فرانسه، ایتالیا و بلژیک، جنبش‌های کارگری هلند، اسکاندیناوی، سوئیس و ایالات متحده قدم برمی‌داشتند. کشورهای اسلاویک [نظیر] روس‌ها، سوسیال‌ دموکرات‌های بالکان به [سوسیال دموکراسی آلمان] با تحسینی بی‌حدوحصر و تقریباً بی‌چون‌و‌چرا نگاه میکردند. در بین‌الملل دوم، "نیرویِ سرنوشت‌ساز" آلمان نقش تعیین کننده‌ای ایفا کرد. در کنگره‌های [بین‌الملل]، در دفاتر جلسات سوسیالیستی بین‌الملل، همه منتظر نظر آلمانی‌ها بودند. به‌خصوص در مسائل پیکار برضد میلیتاریسم و جنگ، سوسیال‌ دموکراسی آلمان همیشه پیش‌دستی میکرد. [گفتن] "[این] برای ما آلمانی‌ها این غیرقابل قبول است" به‌طور مرتب، برای تصمیم‌گیری به جهت‌گیری انترناسیونال دوم کافی بود که کورکورانه به رهبری تحسین‌شده سوسیال دموکراسیِ قدرتمند آلمان اعتماد کرده بود: افتخار هر سوسیالیست و [سایه] وحشت بر طبقات حاکم در همه‌جا.


_ رزا لوکزامبورگ: رساله جونیوس، بحران سوسیال دموکراسی آلمان _ فصل اول _مورخ آپریل ۱۹۱۵
اما اگر هم سرآغازی برای چنین توسعه‌ای وجود داشت، در اصلاحات نخست‌وزیر استولیپین* نهفته بود؛ کسی که در نظر لنين "سر‌جلادی"* بیش نبود و ترورش در ۱۹۱۱ را بی هیچ اما و اگری به منزله واقعیتی مثبت ارزیابی کرد. همچنین آن اعتمادی که دیگر مارکسیست‌ها به "برادران بزرگتر" خود در غرب داشتند که باید انقلاب مارکسیستی "قاعده‌مند" را به جریان می‌انداختند، [در لنین] می‌شود گفت اصلاً وجود نداشت. در واقع بولشویک‌ها در واپسین سال‌های منتهی به جنگ [جهانی اول] در جنبش بین‌المللی و بسیار با اعتمادبه‌نفس [سوسیالیست‌ها] تنها نقشی پایین‌دست داشتند: در اروپای غربی نام موسولینی معروف‌تر از نام لنین بود*. وقتی جنگ آغاز شد، احزاب مارکسیست اروپا تقريباً بدون استثنا در کمال نومیدی لنين - طرف دولتهایشان را گرفتند. در آن زمان خواسته لنین مبنی بر این که جنگ میان دولت‌ها به جنگ داخلی تبدیل شود، در ابتدا هیچ جا بازخورد مثبتی نداشت؛ حتی در میان هواداران گئورگی پلخانوف، بنیانگذار مارکسیسم روسی.



_همان

*Pyotr Stolypin (۱۹۱۱-۱۸۶۲):
استولیپین پس از انقلاب ۱۹۰۵، از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ نخست وزیر روسیه بود. او در این مقام اصلاحات گسترده‌ای را به اجرا گذاشت و همین باعث شد در همه جناح‌ها دشمنانی برای خود بتراشد. پس از آن که تا حد زیادی نفوذ خود را از دست داد، از مقام خود کناره‌گیری کرد و در همان سپتامبر ۱۹۱۱ فردی انقلابی او را به ضرب گلوله به قتل رساند.

*به معنای "جلاد ارشد"

*در آن سال‌ها موسولینی از رهبران پرنفوذ حزب سوسیالیست ایتالیا بود و هنوز از این حزب جدا نشده بود (و هیچ بنی‌بشری هم حدس نمی‌زد ده سال بعد او در قامت رهبر فاشیست‌های ایتالیا و جهان، بنیانگذار ضد سوسیالیستی‌ترین ایدئولوژی خواهد شد.)
_
بورمان با وجود همه نواقصش، ضد مسیحی دو آتشه بود. از این‌رو درود بر شرفش.
Lol
❌سوسو
✅استالین همه فن حریف
زرتشتِ آریایی، این بزرگمردِ اَبرَ انسانِ تاریخ خطاب به هم‌کیشان آریایی خود درباب تهدید دشمنانِ انیرانی چنین می‌گوید:
"سرباز چه بسیار می بینم! اما کجایند مردانِ جنگی بسیار! پوشاک‌ِشان جامه‌یِ همسان نام دارد. ای کاش آن چه بدان پوشیده میدارند همسان نباشد! چنان کسانی باشید که چشمان‌ِشان همواره دشمن‌جوی است؛ جویای دشمن‌ِتان و در نخستین نگاهِ برخی از شما برق نفرتی هست. دشمنِ‌تان را بجویید و جنگ‌ِتان را برپا کنید! جنگی در راه اندیشه‌هاتان: و اگر اندیشه‌هاتان از پای درآمد، باز راست‌کرداری شما میباید غریو پیروزی بردارد! صلح را همچون افرازِ جنگ‌هایِ تازه دوست بدارید و صلحِ کوتاه را از صلحِ دراز بیش. نگویم که کار کنید، که جنگ آورید! نگویم که صلح کنید، که پیروز شوید! کارتان جنگ باد، صلح‌تان پیروزی."

📕فریدریش ویلهلم نیچه: چنین گفت زرتشت _ گفتار یکم: درباره جنگ و جنگاوران _ ص۵۹
پ.ن: این سخن هشداری به آن دسته از انیرانی‌‌هایی که سعی در تخریب پیامبر آریایی‌نژاد ما دارند و اگر دست از پا خطا کنن، مقابله به مثل‌ ما شرعا واجب می‌شود رُفقا.

🍃 راه در جهان یکیست و آن راستیست 🍂

𓄂ꪴꪰ 𝐀𝐫𝐲𝐚𝐧𝐬 𝐂𝐞𝐧𝐭𝐞𝐫 ࿐

𓄂ꪴꪰ 𝐈𝐫𝐚𝐧 𝐍𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧𝐚𝐥 ࿐

𓄂ꪴꪰ 𝐍.𝐒 𝐓𝐫𝐞𝐚𝐬𝐮𝐫𝐲
نیاز به بررسی داره

Рекорддор

14.04.202523:59
350Катталгандар
29.03.202523:59
300Цитация индекси
26.03.202523:59
781 посттун көрүүлөрү
03.04.202517:35
481 жарнама посттун көрүүлөрү
14.04.202523:59
4.17%ER
26.03.202523:59
22.94%ERR
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

𝕾𝖙𝖔ß𝖙𝖗𝖚𝖕𝖕 популярдуу жазуулары

زرتشتِ آریایی، این بزرگمردِ اَبرَ انسانِ تاریخ خطاب به هم‌کیشان آریایی خود درباب تهدید دشمنانِ انیرانی چنین می‌گوید:
"سرباز چه بسیار می بینم! اما کجایند مردانِ جنگی بسیار! پوشاک‌ِشان جامه‌یِ همسان نام دارد. ای کاش آن چه بدان پوشیده میدارند همسان نباشد! چنان کسانی باشید که چشمان‌ِشان همواره دشمن‌جوی است؛ جویای دشمن‌ِتان و در نخستین نگاهِ برخی از شما برق نفرتی هست. دشمنِ‌تان را بجویید و جنگ‌ِتان را برپا کنید! جنگی در راه اندیشه‌هاتان: و اگر اندیشه‌هاتان از پای درآمد، باز راست‌کرداری شما میباید غریو پیروزی بردارد! صلح را همچون افرازِ جنگ‌هایِ تازه دوست بدارید و صلحِ کوتاه را از صلحِ دراز بیش. نگویم که کار کنید، که جنگ آورید! نگویم که صلح کنید، که پیروز شوید! کارتان جنگ باد، صلح‌تان پیروزی."

📕فریدریش ویلهلم نیچه: چنین گفت زرتشت _ گفتار یکم: درباره جنگ و جنگاوران _ ص۵۹
پ.ن: این سخن هشداری به آن دسته از انیرانی‌‌هایی که سعی در تخریب پیامبر آریایی‌نژاد ما دارند و اگر دست از پا خطا کنن، مقابله به مثل‌ ما شرعا واجب می‌شود رُفقا.

🍃 راه در جهان یکیست و آن راستیست 🍂

𓄂ꪴꪰ 𝐀𝐫𝐲𝐚𝐧𝐬 𝐂𝐞𝐧𝐭𝐞𝐫 ࿐

𓄂ꪴꪰ 𝐈𝐫𝐚𝐧 𝐍𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧𝐚𝐥 ࿐

𓄂ꪴꪰ 𝐍.𝐒 𝐓𝐫𝐞𝐚𝐬𝐮𝐫𝐲
Кайра бөлүшүлгөн:
ارجاعات avatar
ارجاعات
01.04.202518:49
«بر آیت‌الله خمینی ایرادی نیست. او آراء خود و نیز برنامهٔ حکومت اسلامی را در کتاب خود چاپ کرد و در اختیار مردم قرار داد. افرادی انگشت‌شمار مثل دکتر مهدی بهار و مصطفی رحیمی خطر حکومت آخوند را به صراحت به مردم گوش‌زد کردند، ولی جبههٔ ملّی ایران با آن همه ادعاهایش از خمینی قدیسی ساخت و مردم را فریب داد و به پاداش این مدیحه‌سرایی رئیس جبههٔ ملّی چند روزی به وزارت امور خارجه کابینهٔ فرمایشی مهندس مهدی بازرگان منصوب گردید و بعد خمینی عذر هر دو بزرگوار را خواست و با خفت و خواری از کار برکنارشان کرد.

گناه جبههٔ ملّی ایران در این مورد نیز نابخشودنی‌ست زیرا جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران بودند که میخ را بر تابوت ملّت ایران ایران کوفتند.»

- همان، یادداشت پایانی جلال متینی، صفحهٔ ۷۹۴.
@erjahat
Lol
02.04.202521:32
In 1940, the Kaiser looked on in wonder as Hitler put into effect the goals for which he, Wilhelm, had striven in his own reign. This war was, he cried,a succession of miracles! The old Prussian spirit of Frd. Rex, of Clausewitz, Blücher, York, Gneisenau etc. has again manifested itself, as in 1870-71... The brilliant leading Generals in this war came from My school, they fought under my command in the [First] Worlds War as lieutenants, captains or young majors. Educated by Schlieffen they put the plans he had worked out under me into practice along the same lines as we did in 1914.

در سال ۱۹۴۰، قیصر در کمال شگفتی هیتلر را دید که برای همان اهدافی پیکار میکند که او (ویلهلم) در دوران طول سلطنت خود تقلا می‌کرد. او فریاد زد:
"این جنگ [جهانی دوم] سلسله‌ای از معجزات بود. [این] روحِ کهن [جنگاور] پروسی فریدریش‌ها، کلاوزویتس‌ها، بلوشرها، یورک‌ها، گنایزناوها بود که باری دیگر خودش را همانند [جنگ‌هایِ] ۱۸۷۰-۷۱ نمایان ساخت. فرماندهانِ با‌استعداد و نابغه‌یِ این جنگ، از مکتب [پروسی] من [که در آنجا تعلیم دیدم] آمدند. آنها تحت فرماندهی من در جنگ‌های جهانی [اول] به‌عنوان ستوان‌ها، فرماندهان و یا سرگردهایِ جوان جنگیدند. به دست اشلیفن تعلیم دیدند، آنها (هیتلر و سربازان) نقشه‌هایی را که او (اشلیفن) تحت نظر من طراحی کرده بود، در همان مسیری که ما در سال 1914 انجام دادیم به [حیطه] عمل درآوردند."

_جان. سی. جی. روهل: قیصر و دربار‌یان‌اش، ویلهلم دوم و دولت آلمان _ فصل هشتم: قیصر ویلهلم دوم و یهودستیزی آلمانی _ ص ۲۱۱
31.03.202514:18
اما اگر هم سرآغازی برای چنین توسعه‌ای وجود داشت، در اصلاحات نخست‌وزیر استولیپین* نهفته بود؛ کسی که در نظر لنين "سر‌جلادی"* بیش نبود و ترورش در ۱۹۱۱ را بی هیچ اما و اگری به منزله واقعیتی مثبت ارزیابی کرد. همچنین آن اعتمادی که دیگر مارکسیست‌ها به "برادران بزرگتر" خود در غرب داشتند که باید انقلاب مارکسیستی "قاعده‌مند" را به جریان می‌انداختند، [در لنین] می‌شود گفت اصلاً وجود نداشت. در واقع بولشویک‌ها در واپسین سال‌های منتهی به جنگ [جهانی اول] در جنبش بین‌المللی و بسیار با اعتمادبه‌نفس [سوسیالیست‌ها] تنها نقشی پایین‌دست داشتند: در اروپای غربی نام موسولینی معروف‌تر از نام لنین بود*. وقتی جنگ آغاز شد، احزاب مارکسیست اروپا تقريباً بدون استثنا در کمال نومیدی لنين - طرف دولتهایشان را گرفتند. در آن زمان خواسته لنین مبنی بر این که جنگ میان دولت‌ها به جنگ داخلی تبدیل شود، در ابتدا هیچ جا بازخورد مثبتی نداشت؛ حتی در میان هواداران گئورگی پلخانوف، بنیانگذار مارکسیسم روسی.



_همان

*Pyotr Stolypin (۱۹۱۱-۱۸۶۲):
استولیپین پس از انقلاب ۱۹۰۵، از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ نخست وزیر روسیه بود. او در این مقام اصلاحات گسترده‌ای را به اجرا گذاشت و همین باعث شد در همه جناح‌ها دشمنانی برای خود بتراشد. پس از آن که تا حد زیادی نفوذ خود را از دست داد، از مقام خود کناره‌گیری کرد و در همان سپتامبر ۱۹۱۱ فردی انقلابی او را به ضرب گلوله به قتل رساند.

*به معنای "جلاد ارشد"

*در آن سال‌ها موسولینی از رهبران پرنفوذ حزب سوسیالیست ایتالیا بود و هنوز از این حزب جدا نشده بود (و هیچ بنی‌بشری هم حدس نمی‌زد ده سال بعد او در قامت رهبر فاشیست‌های ایتالیا و جهان، بنیانگذار ضد سوسیالیستی‌ترین ایدئولوژی خواهد شد.)
بر طبق روایاتِ موجود، آدولف هیتلر به شدت منتقدِ مذهب بود. بر خلاف بسیاری از هم‌خدمتی‌هایش، او نه نوشیدنی [الکلی] نوشید و نه هدیه‌ای ازطرف دوستان و خانواده‌اش دریافت کرد. حقیقتا او از مدت‌ها پیش ارتباطش را با خانواده‌اش و از جمله خواهرش پائولا و هم دوستانِ دوران بچگی و نوجوانی‌اش قطع کرده بود.

_همان
26.03.202509:43
نیاز به بررسی داره
در نهایت، اتحاد و اقتدار رایش آلمانی از خاکستری برخاست که میلیون‌ها آلمانی از ته قلبشان [به خاطر این اتحاد که] به عنوان آخرین و وحشتناک‌ترین جلوه‌یِ ستیز و کشمکش برادرکُشانه‌یِ ما [بود]، خونِ‌دل خوردند. در حقیقت [بنیان] تاج و تختِ امپراتوری آلمان در نبرد کونیگ‌گِرِتس پایه‌گذاری شد و نه در نبرد پاریس که مردم بعدها باور کردند.


_ آدولف هیتلر: نبرد من _ جلد دوم _ فصل هشتم: انسان نیرومند به تنهایی قوی‌ترین است
07.04.202518:51
ثانیاً این جنگ تمام کشورهای بزرگ قاره (اروپا) را ناگزیر کرده است که سیستم دفاعی کشوری سختگیرانه‌تری از پروس، را در کشورهای خود رایج نمایند و به این وسیله بار سنگین ارتشی را تحمل کنند، که بر اثر آن در ظرف مدت کوتاهی جبراً به نابودی خواهد کشید. ارتش به هدف اصلی دولت، که خود بالقوه هدف است، تبدیل شده است؛ مردم برای آن وجود دارند که سرباز بپرورند و وسیلهٔ تغذیه آنها را فراهم آورند. نظامی‌گری بر اروپا مسلط میشود و دارد آن را می بلعد. اما این نظامی‌گری نطفه نابودی خویش را نیز در خود می‌بندد. رقابت در میان یکایک کشورها آن‌ها را از یک سو ناگزیر میکند که هر سال هزینه بیشتری برای ارتش، نیروی دریایی، توپخانه و مانند آنها به مصرف برسانند و بنابراین فروپاشی مالی را هر چه بیشتر تسریع کنند؛ از سوی دیگر، با خدمت نظام‌وظیفه عمومی، موضوع را هر چه بیشتر جدی کنند و سرانجام به این وسیله تمام مردم را با به کارگیری اسلحه آشنا کنند و آن‌ها را توانایی بخشند که در یک لحظه مشخص اراده خود را در مقابل سلطه فرماندهان نظامی پیش ببرند، و زمانی که توده مردم - کارگران شهری و دهقانان روستایی - اراده کنند این لحظه فرا خواهد رسید. این‌جاست که ارتش شاهزادگان به ارتش مردم (خلق) تبدیل میشود؛ این ماشین از کارآیی باز می‌ماند و نظامی‌گری به اعتبار دیالکتیک تکامل خودش نابود می‌شود. آنچه را که دموکراسی بورژوازی ۱۸۴۸ - درست به خاطر اینکه بورژوازی بود و نه پرولتاریایی - نتوانست انجام بدهد، یعنی، این‌که نتوانست اراده‌ای را که محتوای آن منطبق با وضع طبقاتی توده‌های زحمتکش باشد، به آن‌ها بدهد، سوسیالیسم بدون کم و کاست اجرا خواهد کرد، و این به معنای متلاشی‌شدن نظامی‌گری و توام با آن، تمام ارتش های موجود، از درون خواهد بود.

_ فریدریش انگلس: نقش قهر در تاریخ _ فصل دوم _ ترجمه دکتر ناصر تهماسبی
31.03.202523:09
German Social Democracy, as the Vienna Arbeiterzeitung wrote on August 5, 1914, was “the jewel of class-conscious proletarian organizations.” In her footsteps trod the increasingly enthusiastic Social Democrats of France, Italy, and Belgium, the labor movements of Holland, Scandinavia, Switzerland, and the United States. The Slavic countries, the Russians, the Social Democrats of the Balkans looked upon [German Social Democracy] with limitless, nearly uncritical, admiration. In the Second International the German “decisive force” played the determining role. At the [international] congresses, in the meetings of the international socialist bureaus, all awaited the opinion of the Germans. Especially in the questions of the struggle against militarism and war, German Social Democracy always took the lead. “For us Germans that is unacceptable” regularly sufficed to decide the orientation of the Second International, which blindly bestowed its confidence upon the admired leadership of the mighty German Social Democracy: the pride of every socialist and the terror of the ruling classes everywhere.

سوسیال دموکراسی آلمان، همانگونه که آربایتر تسایتونگِ وین در ۵ آگوست ۱۹۱۴ نوشت: "تک‌نگینِ تشکیلاتِ آگاهی طبقاتی پرولتاریا" بود. در گام‌هایش به طور روزافزون سوسیال‌ دموکرات‌هایِ پُرشور فرانسه، ایتالیا و بلژیک، جنبش‌های کارگری هلند، اسکاندیناوی، سوئیس و ایالات متحده قدم برمی‌داشتند. کشورهای اسلاویک [نظیر] روس‌ها، سوسیال‌ دموکرات‌های بالکان به [سوسیال دموکراسی آلمان] با تحسینی بی‌حدوحصر و تقریباً بی‌چون‌و‌چرا نگاه میکردند. در بین‌الملل دوم، "نیرویِ سرنوشت‌ساز" آلمان نقش تعیین کننده‌ای ایفا کرد. در کنگره‌های [بین‌الملل]، در دفاتر جلسات سوسیالیستی بین‌الملل، همه منتظر نظر آلمانی‌ها بودند. به‌خصوص در مسائل پیکار برضد میلیتاریسم و جنگ، سوسیال‌ دموکراسی آلمان همیشه پیش‌دستی میکرد. [گفتن] "[این] برای ما آلمانی‌ها این غیرقابل قبول است" به‌طور مرتب، برای تصمیم‌گیری به جهت‌گیری انترناسیونال دوم کافی بود که کورکورانه به رهبری تحسین‌شده سوسیال دموکراسیِ قدرتمند آلمان اعتماد کرده بود: افتخار هر سوسیالیست و [سایه] وحشت بر طبقات حاکم در همه‌جا.


_ رزا لوکزامبورگ: رساله جونیوس، بحران سوسیال دموکراسی آلمان _ فصل اول _مورخ آپریل ۱۹۱۵
30.03.202520:38
_
27.03.202518:18
بورمان با وجود همه نواقصش، ضد مسیحی دو آتشه بود. از این‌رو درود بر شرفش.
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.