Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
جامعه شناسی کشورهای اسلامی avatar

جامعه شناسی کشورهای اسلامی

TGlist рейтинг
0
0
ТипАчык
Текшерүү
Текшерилбеген
Ишенимдүүлүк
Ишенимсиз
Орду
ТилиБашка
Канал түзүлгөн датаJul 31, 2021
TGlistке кошулган дата
Mar 28, 2025
Тиркелген топ

Рекорддор

13.04.202523:59
317Катталгандар
04.04.202523:59
100Цитация индекси
20.04.202511:48
1111 посттун көрүүлөрү
20.04.202511:49
1111 жарнама посттун көрүүлөрү
05.04.202512:56
11.11%ER
20.04.202511:49
35.24%ERR
Катталуучулар
Citation индекси
Бир посттун көрүүсү
Жарнамалык посттун көрүүсү
ER
ERR
30 MAR '2506 APR '2513 APR '2520 APR '25

جامعه شناسی کشورهای اسلامی популярдуу жазуулары

Кайра бөлүшүлгөн:
زیر سقف آسمان avatar
زیر سقف آسمان
28.03.202512:46
🔸🔸🔸بازخورد / پیش‌نهاد🔸🔸🔸





دوست عزیزم، جناب آقای دکتر حسن محدثی،  درباره ((وحدت ملی ایرانیان))  نکته نظراتی دارند.

ایشان دو یادداشت درباره این موضوع نوشته اند و با محبت این یادداشت ها را به من تقدیم کرده اتد. 
از مهر و محبت ایشان سپاسگزارم. 

نخست؛  برای آگاهی بیشتر خوانندگان با نکته نظرات دکتر محدثی،  یادداشت های ایشان را منتشر می کنم. 

دوم این که،  در برخی موارد بنیادین نسبت به نظرات دکتر محدثی انتقاداتی دارم.

در نتیحه، با توجه به روحیه انتقادی دکتر محدثی،  پیشنهاد می کنم با یکدیگر درباره وحدت ملی ایران گفت و گو کنیم. 
در گفت و گوی واقعی به سان کشتی نیست،  که یک طرف، حریف مقابل را شکست دهد. 

گفت و گوی واقعی مانند دادگاه نیست،  که یک طرف، طرف مقابل را محکوم کتد. 

گفت و گوی واقعی،  در مقابل یکدیگر قرار گرفتن نیست،  در کنار یکدیگر ایستادن است. 

پیشنهاد می کنم، با استاد ارجمند جناب آقای دکتر محدثی،  سلسه گفت و گو هایی را از مفاهیم بنیادین و تیوریک تا شرایط عینی مربوط به وحدت ملی ایرانیان برگزار و سپس این گفت و گوها، چاپ گردد. 

این گفت و گو ها می تواند به دوصورت باشد:
الف_ در فضای مجازی
ب_برکزاری جند جلسه گفت و گو و تقریر محتوای جلسات.
 
حسین حجت پناه
هشتم فرودین هزار و چهارصد و چهار
۸ فروردین ۱۴۰۴

https://t.me/sociologyofislamiccountries20/1403


🔸محدثی: از پیش‌نهاد دوست و برادر عزیز ام آقای حجت‌پناه استقبال می‌کنم. اما ترجیح ام این است که از گفت‌وگوی مکتوب آغاز کنیم و بعد از طرح برخی اندیشه‌های پایه‌ای می‌توانیم گفت‌وگوی حضوری هم داشته باشیم.

#گفت‌_و_گو
#وحدت_ایران
#حسین_حجت‌پناه
@NewHasanMohaddesi
Кайра бөлүшүлгөн:
زیر سقف آسمان avatar
زیر سقف آسمان
28.03.202512:26
♦️وحدت ایران و توسعه‌: پروژه‌ی وحدت، واقعیت کثرت (تقدیم به حسین حجت‌پناه)
ص۱

✍️حسن محدثی‌

۷ فروردین ۱۴۰۴

برخی از نیروهای ملی‌گرا از ایران به‌منزله‌ی «وحدت در کثرت» سخن می‌گویند. به‌عنوان مثال، یکی از آنان گفته است: «ایران اصولا وحدتی است از كثرات كه نه این وحدت كثرات را از بین می‌برد و نه كثرات اختلالی در وحدت ایجاد می‌كند» (طباطبایی، ۱۳۹۴؛ https://www.cgie.org.ir/fa/news/50022/).

این سخن و سخنانی مشابه آن مشکلاتی اساسی دارند. نخست آن‌که، سخنانی آرزواندیشانه اند (علاقه‌مند و خواهان این اند که چنین باشد) و هنجارین اند (ترجیح‌شان این است که چنین باشد). دوم ان‌که چنین سخنانی با واقعیت‌ها و روی‌دادهای تاریخ معاصر ایران ناهم‌خوان اند؛ زیرا در یک‌صد سال اخیر نیروهای دو ایده‌ئولوژی‌ی ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی که حاکم بر جامعه‌ی ما هم بوده اند و در بسیاری از قلمروهای اجتماعی نفوذ داشته و نفوذ کرده اند و منابع و امکانات کشور در اختیارشان بوده، کوشیده اند به‌نحو آمرانه کثرات موجود در جامعه‌ی ایران را به نفع وحدت مد نظرشان از بین ببرند. سوم آن‌که، چنین ایده‌ای نه تنها در در حد سخنی آرزواندیشانه و هنجارین مطرح شده است، بل‌که واجد ابعاد و وجوهی هم هست که نیاندیشیده‌مانده اند.

ضرورت دارد در نیاندیشیده مانده‌های ایده‌ی "وحدت در کثرت" بیاندیشیم و این اندیشه‌ورزی را تا حد نوعی نظریه‌پردازی ارتقا دهیم.

بگذارید نخست در باره‌ی کثرت ایران بیاندیشیم؛ اندیشیدن به ایران از جهت تکثر اش. کثرت در ایران امری واقعی است. ایران متشکل از اتنیک‌های (اتنیک این‌جا معادل قوم است؛ بر گرفته از قومیت یا اتنیسیتی) مختلف و فرهنگ‌های مختلف و ادیان و مذاهب مختلف و اکنون ایده‌ئولوژی‌های مختلف است.

هر قومی در ایران فرهنگ خاص خود را دارد:‌ زبان خاص، هنر خاص، کار دستی‌ی خاص، فرهنگ آشپزی‌ی ویژه، فرهنگ لباس و تزیین بدن ویژه، مناسک ویژه، اسطوره‌های خاص، ادبیات خاص، و بسیاری امور دیگر. البته برخی خواسته اند با به‌کارگیری‌ی مفهوم خرده‌فرهنگ، این تکثر را تنزل بخشند.

از این رو، ایران واقعیتی متکثر است و فلات ایران همیشه چنین بوده. این کثرت اگر در اعصار باستان (مثلا در دوره‌ی هخامنشیان یا مثلا ساسانیان) کثرت جامعه‌ای (واحدی سیاسی یا امپراتوری‌ای متشکل از جوامع) بود، اینک صرفا در حد کثرتی جامعه‌ای نیست بل‌که این کثرت (اعم از تکثر دینی و قومی و ایده‌ئولوژیک و زیست-جهانی) نه تنها در یکایک شهرهای ایران دیده می‌شود بل‌که اکنون در محله‌های شهرها و حتا در مجتمع‌های ساختمانی نیز دیده می‌شود. درهم‌‌تنیده‌گی‌ی اجتماعی در ایران بعد از گذشت سده‌ها و حتا هزاره‌ها هم‌جواری، بدل به یک عامل پیونددهنده‌ی بسیار مهم در ایران شده است.

اما وحدت ایران، دست‌کم امری دو وجهی است: ۱. واقعی و ۲. هنجارین-عملیاتی.

وحدت ایران به‌منزله‌ی واقعیت، دست‌کم دو تجلی دارد:

۱. وحدت در حکم‌رانی که امری تاسیسی-عملیاتی است
و تا زمانی برقرار است که حکم‌رانی‌ی واحد بر سراسر ایران وجود داشته باشد. اما این وحدت در حکم‌رانی همیشه دشمنانی دارد که مایل اند تمامیت ارضی‌ی ایران از دست برود و این وحدت مخدوش شود.

۲. وحدت اجتماعی-مدنی:
مهم‌ترین بنیاد وحدت ایران، وحدت اجتماعی-مدنی است. ریشه‌ی این وحدت، درهم‌تنیده‌گی‌ی اقوام ایرانی در طی‌ی هزاره‌ها است و این بزرگ‌ترین سرمایه‌ی اجتماعی و سیاسی‌ی کشور ما است. مردم این سرزمین از اقوام و فرهنگ‌های مختلف در طی‌ی هزاره‌ها هم‌جواری، با یک‌دیگر درآمیخته اند و از طرق مختلف در هم تنیده شده اند. ساده‌ترین مثال اش، در هم‌آمیخته‌گی از طریق ازدواج است.

اکنون عوامل اجتماعی‌ی گوناگونی وجود دارند که مردم ایران را به هم پیوند داده اند و پیوند می‌دهند. برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت اند از:

۱. تجربه‌های تاریخی‌ی مشترک و قصه‌های تاریخی‌ی مشترک
۲. دردها و درگیری‌ها و اهداف مشترک (کارگزار فرهنگی لازم است در دردهای مردم شریک باشد و زبان او ترجمان دردهای مردم باشد)
۳. زبان‌ها و ادبیات و تعلقات فرهنگی‌ی مشترک (ما نیاز به زبان یا زبان‌های مشترک داریم و این خیلی مهم است). در این‌جا لازم است عرض کنم که زبان فارسی در ایران نقش مهمی دارد، اما انحصارگرایی‌ی زبانی که در حال سرکوب زبان‌های دیگر است، پتانسیلی از خصومت‌ورزی را علیه زبان فارسی در اقوام غیر فارس‌زبان برانگیخته است و برمی‌انگیزد. تحقیر زبان‌ها و فرهنگ‌های دیگر در سده‌ای که گذشت، علیه وحدت ایران عمل می‌کند.
۴. حافظه‌های مثبت مشترک
۵. پیوندهای خانواده‌گی‌ی بینااتنیکی که بسیار مهم است،
۶. دیگر درهم‌آمیخته‌گی‌‌های اجتماعی و فرهنگی‌ مردمان ایران در طی‌ی هزاره‌ها

موارد فوق، برخی از مهم‌ترین عوامل وحدت‌آفرین از نوع اجتماعی-مدنی اند. این‌ها مهم‌ترین چسب‌های اجتماعی در ایران اند.

ادامه👇

#توسعه
#وحدت_ایران
#تکثر_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Кайра бөлүшүлгөн:
زیر سقف آسمان avatar
زیر سقف آسمان
28.03.202512:26
♦️وحدت ایران و توسعه‌: پروژه‌ی وحدت، واقعیت کثرت (تقدیم به حسین حجت‌پناه)
ص۲

✍️حسن محدثی

۲ فروردین ۱۴۰۴


از قضا من گمان می‌کنم که نظام‌های اعتقادی و ایده‌ئولوژی‌ها تضعیف‌کننده‌ی این چسب‌های اجتماعی در ایران اند.

برخی البته چنان از افسانه‌ی "تداوم فرهنگی‌ی ایران" سخن می‌گویند که بر مبنای سخن‌شان (سخنی که ابطال‌ناپذیر است زیرا هیچ راهی وجود ندارد که بشود در نظر گرفت در صورت وجود چنان گزینه‌ای، "تداوم فرهنگی‌ی ایران" وجود نداشته است؛ از بس که این مفهوم کش‌سان است!) می‌توان گفت که کل بنی آدم از قدیم و ندیم تا مدرن وحدت فرهنگی دارند؛ زیرا مثلا اسطوره‌هایی مثل اسطوره‌ی آفرینش، اسطوره‌ی طوفان، اسطوره‌ی هزاره، اسطوره‌ی بازگشت مرده‌گان و مناسک جشن مرده‌گان، و اسطوره‌هایی از این قبیل یا ایده‌هایی نظیر ایده‌ی پرستش و روح‌مندی‌ی پدیده‌ها، و وجود موجوداتی چون اجنه و انبوهی از باورهایی از این قبیل در میان ملل مختلف مشترک اند یا مثلا نوروز که از بین‌النهرین وارد فرهنگ‌های ملل مختلف این منطقه شده است و در میان بسیاری از ملل منطقه شناخته شده و مشترک است. در واقع، "تداوم فرهنگی‌ی ایران" در سخن آنان امری آگزیوماتیک است نه تجربی. آن‌ها می‌کوشند به‌نحو روایت‌گرانه، چیزی در تاریخ و فرهنگ این سرزمین پیدا کنند و خطوط اتصالی بین امروز و گذشته ترسیم نمایند.

وجه هنجارین-عملیاتی‌ی وحدت ایران
وحدت ایران علاوه بر وجه واقعی اش، یک وجه هنجارین و پروژه‌ای دارد. وحدت ایران اگر چه ریشه در واقعیت جامعه و تاریخ دارد، اما یک خواست و آرمان و پروژه هم هست؛ آرمان مردمانی که به یک‌پارچه‌گی‌ی این کشور دل‌بسته اند.

از نظر من، بنیادی‌ترین ترجیح ما در ایران همانا باید حفظ و ساختن یک کلیت قوی بر پایه‌ی اعطا و استیفای حقوق تمامی‌ی جمعیت‌های ساکن این سرزمین باشد. اما برای حفظ یک کلیت قوی باید یک نظریه‌ی پیوند داشته باشیم؛ نظریه‌ای که به ما بگوید چه‌گونه بخش‌ها و اجزای مختلف این کلیت را به هم پیوند بزنیم؛ نه یک پیوند صوری و حقوقی فقط یا یک پیوند سیاسی‌ی تصنعی، بل‌که پیوندی ارگانیک.

در نظریه‌ی پیوند، لازم است هم عوامل پیوندآفرین شناسایی و مورد بحث قرار گیرند و هم عوامل گسست‌آفرین و تضعیف‌کننده‌ی وحدت. در این‌جا نیز اختلاف نظرها جدی است.

اما در یک‌صد سال اخیر نیروهای مسلط بر جامعه‌ی ما کوشیدند وحدت کشور را حذف تکثر محقق کنند. آن‌ها (یعنی نیروهای طرف‌دار دو ایده‌ئولوژی‌ی ملی‌گرایی و بعدها ایده‌ئولوژی‌ی اسلام‌گرایی) تا جایی‌که شرایط و امکانات‌شان اجازه می‌داد، کوشیدند تکثر اجتماعی و فرهنگی را از ره‌گذر اشکال مختلف انحصارگرایی (انحصارگرایی‌ی زبانی، انحصارگرایی‌ی اجتماعی، انحصارگرایی‌ی دینی، ...) از بین ببرند.

پروژه‌ی توسعه و پروژه‌ی وحدت ایران
از مهم‌ترین دلالت‌های وجه هنجارین و پروژه‌ای‌ی وحدت ایران، طراحی و اجرای برنامه‌ای از توسعه است که نه تنها به وحدت ایران لطمه نزند، بل‌که به‌نحو همه‌جانبه‌ای این وحدت را تقویت کند.

مرکزگرایی‌ی همه‌جانبه در یک‌صد سال اخیر، نوعی بیگانه‌گی‌ی سیاسی و یک نیروی گریز از مرکز پدید آورده که بیش از پیش بازاندیشی و تجدید نظر در سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت کلان کشور را ضروری می‌سازد.

توجه به به‌بود کیفیت زنده‌گی‌ی تمامی‌ی جمعیت‌های ایرانی و اعمال سیاست‌های آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و صنعتی بدون تبعیض و برابرانه و حتا با تبعیض مثبت به نفع جمعیت‌های محروم -به‌ویژه در مناطق مرزی و حاشیه‌ای‌ی کشور- عامل مهمی برای کاهش نارضایتی‌ها و تضعیف نیروی گریز از مرکز است.

نتیجه‌گیری
وحدت ایران در تاریخ معاصر بیش از آن‌که واقعیت بوده باشد، یک پروژه بوده است. در تاریخ منطقه‌ی موسوم به فلات ایران، قدرت کانون‌های مختلف داشته است. قدرت گاهی در دست مادها، گاهی در دست پارس‌ها، گاهی در دست پارت‌ها، گاهی در دست عربان، گاهی در دست ترک‌ها، گاهی در دست دیلمیان، و ... بوده است. ایده‌ی "وحدت در کثرت" را می‌بایست از یک شعار سیاسی فراتر برد و در قالب یک نظریه‌ی اجتماعی پرورد و ارتقا داد و سپس از آن یک دستورالعمل اجرایی برای پروژه‌ی توسعه استخراج کرد و به‌نحو عملی آن را محقق نمود. گام اول در انجام چنین کاری نفی انواع انحصارگرایی‌های اجتماعی و زبانی و فرهنگی و دینی و آموزشی و سیاسی است.

اگر کثرت در ایران یک واقعیت است، وحدت ایران بیش‌تر یک پروژه است. این پروژه در سده‌ی گذشته در خدمت سرکوب کثرت ایران بوده است. سیاست‌هایی که در سده‌ی گذشته در ایران به‌ترتیب توسط نیروهای ایده‌ئولوژی‌های ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی دنبال شده، معطوف به تحقق وحدت از ره‌گذر یک‌سان‌سازی و نفی کثرت اجتماعی‌ی ایران بوده است. تداوم چنین سیاست‌هایی نه تنها بسیاری از سرمایه‌های کشور را نابود می‌کند، بل‌که وحدت کشور را نیز با خطرات جدی مواجه می‌سازد.

#توسعه
#وحدت_ایران
#تداوم_فرهنگی
@NewHasanMohaddesi
16.04.202520:47
اگه میخوای بفهمی خاک و زمین ایران چقدر غنی‌ و با ارزشه، این ۳ دقیقه رو تا آخر ببین! آخ که چقدر زمین این کشور پر نعمته...




@socioligyofislamiccountries20
26.03.202518:39
معنای واقعی دموکراسی این است: حکمرانی ملّت (که اربابان جامعه هستند) و مسئولیت دولتمردان (که زیردستان ملّت هستند).
حجم مبادلات و رفت‌وآمدهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در دموکراسی از سایر اشکال حکومتی بیشتر است. پس در این حجم فراوان ضروری است برای جلوگیری از سوءاستفاده‌های احتمالی و پنهان‌سازی پی‌درپی، گزارش‌های کامل و شفافی از وضعیت نهادها و سازمان‌های دموکراسی به ملّت (حکمران) داده شود. حال فعلاً قدمی جلوتر نمی‌گذاریم تا بگوییم: علاوه‌بر مأموران ویژه دولتی، باید مأموران ویژه ملّتی نیز به گزارش‎های شفاف نهادها و سازمان‌ها دسترسی داشته و آنها را زیرنظر بگیرند. به‌طورکلی می‌توان گفت که اگر گزارش‎های روشن و شفاف از نحوۀ اجرای مسئولیت و مبادلات به ملّت ارائه نشود، هنوز دموکراسی شکل نگرفته است.
3. ایجاد فرصت‌های برابر. اگر در کشوری فرصت‌های برابری ایجاد شود و ملّت به‌طور یکسان و برابری به فرصت‌ها و امکانات دسترسی داشته باشند آنگاه می‌توان مدعی شد که در آن کشور دموکراسی پا گرفته است. چرا این اصل مهم است؟ چون دموکراسی حکمرانی ملّت است و تمامی فرصت‌ها از طرف ملّت مشخص و تعیین می‌شود و تمامی فرصت‌ها هم باید به ملّت داده شود. فرصت‌ها شامل فرصت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می‌شود. در دموکراسی «رانت» نداریم. «رانت» سم مهلک و کشندۀ دموکراسی است. بلکه «توانایی» داریم. هر ایرانی توانایی‌هایش را در هر زمینه‌ای که علاقه دارد باید مورد امتحان و تجربه قرار دهد. شاید این توانایی در همان لحظۀ اول پوچ و توخالی باشد؛ اما باز باید این لحظه فرارسیده و آن شخص مطمئن شود که در آن زمینۀ خاص توانایی نداشته و شاید در زمینه‌ای دیگر توانایی داشته باشد. دموکراسی عبارت است از: فرصت‌ها باید برای تمامی ایرانیان فراهم باشد؛ وقتی کسی نتوانست مجال بروز توانایی‌هایش را داشته باشد مسلماً و بدون تردید آن جامعه، جامعه‌ای دموکرات نخواهد بود.
4. مطالبه‌گری ملّت از طریق رسانه‌ها. رسانه‌ها قوۀ چهارم دموکراسی هستند. بدون رسانه امکان ندارد که دموکراسی در جامعه‌ای شکل بگیرد. اگر رسانه‌ها آزادتر و منتقدتر باشند بدین معنی است که دموکراسی در آن کشور قوی‌تر و استوارتر است. رسانه‌ها بازوی واقعی و مهم ملّت هستند برای فشار حداکثری بر مسئولان. اگر رسانه‌ها ضعیف بوده و زبان الکنی برای ملّت باشند مسئولان روزبه‌روز از دموکراسی دور و دورتر خواهند شد. رسانه‌ها قدرت مسئولان را بی‌خاصیت می‌کند. رسانه‌ها یکی از مهم‌ترین اصول دموکراسی هستند چون قانون فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا را اجرا می‌کنند.
وجود رسانه‌های تکثرگرا و منتقد، فضای عمومی جامعه را به‌سمت دموکراسی خواهد برد. برتری در دموکراسی وجود ندارد چون همه باید بتوانند آنچه مدنظرشان هست را بگویند فقط به‌شرط رعایت قانون. طبق قانون رسانه‌ها باید از دولت انتقاد کنند نه طرفداری. چرا؟ چون تعریف دموکراسی این است: رسانه‌ها وقتی می‌توانند جامعه دموکرات بسازند که فقط مستقل باشند. ما رسانۀ طرفدار دولت نداریم. دولت رسانه دارد قبول است. اما رسانۀ طرفدار دولت رسانۀ دموکرات نیست. رسانۀ دموکرات فقط و فقط منتقد دولت است. در حکمرانی دموکراسی، رسانه‌ها فقط و فقط طرفدار ملّت هستند.

دو اصل ناکام ماندن دموکراسی در ایران
1. نقش تأثیرگذار استعمار: از گذشته دور تا به‌امروز استعمار در شکل‌گیری بحث دموکراسی در ایران تأثیرگذار بوده به‌شدت. متأسفانه مفهوم استعمار در کشور ما آنقدر نادرست و نابجا به‌کار رفته که تقریباً از معنا تهی شده است. درصورتی‌که در اکثر ناکامی‌های ایرانیان، استعمار نقشی بسیار مهم و تأثیرگذار داشته است.
اگر استعمار را به دو بخش مهم و اساسی تقسیم کنیم، آن دو بخش عبارتند از: استعمار داخلی و استعمار خارجی. هر دو به استعمار پنهان و آشکار نیز تقسیم می‌شوند. در این مقاله به‌طرح این بحث اکتفا خواهم کرد تا شاید در آینده ادامه یابد. استعمار خارجی که تکلیفی مشخص دارد. کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه و آمریکا و روسیه (و در زمانی‌که شوروی بود) و این اواخر چین در طول تاریخ، منافع بسیاری از کشور ما برده ولی به‌جای کمک به ملّت ایران خیانت‌های بسیاری هم کرده‌اند. به‌عبارت دیگر خیانت‌هایی این استعماگران به ملّت ایران آنقدر فراوان بوده که واقعاً بیان آن بسیار سخت می‌باشد. شروع این خیانت‌ها از زمان قاجار و به‌خصوص فتحعلی‌شاه بود که ادامه داشت تا به امروز. حال فرصت توضیح دادن نیست که استعمارگر حتماً نباید در کشور باشد تا نام استعمار بگیرد. حتی نبود استعمار در کشور ما باز هم می‌تواند نقش استعمارگر را محفوظ نگه‌دارد. اواخر چند دهه اخیر مصداق بارز این ادعاست.
@sociologyofislamiccountries20
@socioligyofislamiccountries20
19.04.202520:48
«نیهیلیسم زمین سرد »

✍️: مریم موسازاده

داستایوفسکی بعد از کی‌یرکگارد و قبل از نیچه به دنیا آمد. نیچه نوجوان بود که داستایوفسکی‌، رمان می‌نوشت. زمانی که نیهیلیسم خود را عرضه کرد، سرایت کلیسا در اروپا هنوز وجود داشت، اما فلسفه‌ی آلمان و پوچی‌گرایی کی‌یرکگارد، کار خودش را در پوساندن ریشه‌های ایدئولوژیک، تمام کرده بود. در روسیه اما، پنجه‌های اقتدار کلیسای ارتودوکس، هنوز در جان و تن جامعه می‌خلید. آن‌چه که از آموزه‌های کلیسا در قلم و انگاره‌های داستایوفسکی می‌تند، محصول روحی روسی‌ست که در برزخ میان زمینهای غربی تجدد و خاک یخ‌بندان ارتودوکس ایستاده است. نیست‌انگاریِ داستایوفسکی، رسیدن به سیبری تعلیق است. نیچه به پایان راه رسیده و با دریافت و باورهایش، هندسه‌ی پوچ‌باوری را برای دو قرن بعدی بشر نیز ترسیم کرده بود. داستایوفسکی ولی دردمندِ نگاهِ فلسفی سرمازده‌‌ی روسیه و زبان و انسانِ روس است.
این اندوه که روسیه به کجا باید و می‌تواند برود، در روانِ تمام آثار او زخم می‌زاید. همین قلم است که صورت پوچی این‌دو را متفاوت می‌کِشد. همان‌قدر متفاوت که شمایل جغرافیایی و تاریخی غرب با روسیه.
نیهیلیسم نیچه، خشونت و تعارض دارد، اما به پای ستیزی که در پوچ‌انگاری فکری داستایوفسکی است، نمی‌رسد. « راسکولنیکف»، عصر نیهیلیسم روسی انسانی‌ست که خشونت، افسرگی، تنهایی و سکوت در او جمع شده است، تا راویِ تعلیق و پوسیدگی تفکری باشد که میانِ خویشتنِ معناپریش و جهان سرگردان بیرون، به تقطیع تکه‌های خود و دیگری در غروبِ جنایت نشسته است. ایوان در برادران کارامازوف و‌ یورگین در داستان، زوایای تاریک‌و‌روشنِ هندسه‌ی مکرر این پوچی‌اند که او را به روایتی عریان از انسان مقطع و معلق در زمین منجمد روسیه نشانده است.
اما پایان‌بندی این روایت، به دیدن چهره‌ی سیمرغی در آینه‌ی حقیقت می‌رسد که تاروپودی از سی مرغِ گونه‌گون در ماهیت خویش بافته است. تولستوی در « مرگ ایوان ایلیچ» می‌پرسد:« این‌همه رنج برای چه بود؟» و ندا می‌آید که :« دلیلی وجود ندارد. برای هیچ». سیمرغ هربار از زیر خاکستر میل و ملال بر چکاد پوچی پرهای تازه باز می‌کند تا به قول عطار:« دل به کل از خویشتن برداشتیم/ نیست زان‌ دست آن‌که ما پنداشتیم.»
داستایوفسکی هم مشعل دوزخ را در دست انسان می‌دید، همین‌جا، روی زمین.

@socioligyofislamiccountries20
26.03.202518:39
اما استعمار داخلی چیست؟ اندیشه و افکار داخلی که در راستای همان استعمار خارجی بوده چه دانسته چه نادانسته! استعمار داخلی نامیده می‎شود. استعمار اندیشه‌ای است که کشورهایی برای منافع خود در کشورهای دیگر پیاده می‌کنند. مسلماً این اندیشه به نفع کشور مستعمره نخواهد بود و تنها به‌نفع کشور استعمارگر خواهد بود. اندیشۀ استعماری مانع اصلی پیشرفت ملّتی است. اندیشه استعماری هم منابع کشوری را از آن خود می‌کند و هم زایش تفکر در ملّتی را از بین می‌‎برد. چه‌بسا وظیفۀ اول استعمار از بین بردن زایش تفکر در ملّتی است و سپس، از آن خود کردن منابع آن کشور. ملّتی که نتواند فکر کند، تحلیل ارائه دهد و در یک دُگم فکری افتاده و چاره‌ای برای برون‌رفت از آن نداشته باشد یعنی دچار استعمار داخلی شده است. استعمار داخلی هم می‌تواند از استعمار خارجی نشأت بگیرد و هم می‌تواند در خود داخل و حتی مستقل از استعمار خارجی ایجاد شود. مهم این است که تفکر داخلی همراه با استعمار خارجی باشد.
این دو نوع استعمار باعث شده که دموکراسی در کشور ما شکل نگیرد. برای این‌که زایش تفکر در کشور ما از بین رفته است. اندیشمندان ما دچار نهضت ترجمه شده‌اند. و علت بعدی این است که: وجود دموکراسی در ایران با اندیشه استعمار داخلی و خارجی در تضاد است. به‌عبارت دیگر یکی از این دو باید وجود داشته باشد: یا استعمار چه داخلی چه خارجی؛ یا دموکراسی.
مشکل بزرگ در این است که استعمار در زمانی به کشور ما وارد شد که کشور ما از لحاظ اندیشه و زایش تفکر در پایین‌ترین مرحله بود. استعمار از این فرصت طلایی به‌خوبی استفاده کرده و ریشه‌ای، تفکرات دُگمی را در ایران رواج داده است.

2. آیا ملّت ایران ملّتی دموکراسی‌طلب هستند؟ پاسخ دقیق و قانع‌کننده به‌این پرسش بسیار سخت خواهد بود. پاسخ روشن و شفاف بله است؛ پس بلافاصله خواهند پرسید چرا معنای واقعی دموکراسی در ایران رواج ندارد؟ اینجا هم پاسخ ما این است که رواج دارد؛ اما متأسفانه قدرت استعمار داخلی بیشتر است. البته اعتقاد دارم که قدرت ملّت همیشه بالاترین قدرت‌ها خواهد بود. اما ملّت ایران در اینجا به‌نوعی با مسالمت و مصالحه پیش می‌روند. یا دقیق‌تر گفته شود: ملّت ایران هنوز منتظر آن لحظه‌ای هست که قانع شود تا بر استعمار داخلی پیروز شوند. این قانع شدن چه زمانی خواهد رسید؟ زمانی‌که اکثریت ملّت به این فکر و اندیشه برسند که باید بر استعمار داخلی پیروز شد.
نکتۀ مهم در ریشه دواندن قوی و همه‌جانبۀ استعمار در ایران است. متأسفانه این ریشه آنقدر قوی در میان ملّت ریشه دوانیده که ملّت نمی‌تواند باور کند این گرگ است که لباس بَرّه پوشیده است. ملّت ایران می‌پندارند که کشورهای استعمارگر در گذشته استعمارگر بوده و امروز دیگر نیستند. درصورتی‎که استعمارگر همیشه استعمارگر است؛ دیروز و امروز ندارد.
یک مثال که همراه تجربه خودم است: مطالعه تاریخ کار مشکلی است. حال این مطالعه روزی سخت‌تر خواهد شد که بخواهند از آن مطالعه امتحان هم بگیرند. برای همین کشش دانش‌آموزان ایرانی برای مطالعه تاریخ بسیار کم شده است. این مثال هم استعمار خارجی را نشان می‌دهد و هم داخلی را. خارجی: از گذشتۀ دور استعمار تبلیغ می‌کرد که تاریخ، گذشته است و مطالعه آن به‌هیچ دردی نمی‌‎خورد و هیچ مشکلی از امروز شما حل نخواهد کرد. اصلاً برای زندگی امروز شما مطالعه تاریخ به چه دردی می‌خورد؟ استعمار داخلی هم با بها دادن به چند رشته تحصیلی که به‌تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد کشش و گرایش دانش‌آموزان و دانشجویان به تاریخ را کاملاً از بین برده است.
چون فضا محدود است نتیجه را می‌نویسم: هر ملّتی که تاریخ خود را نخواند نمی‌تواند معنا و مفهوم دموکراسی را درک کند. درک تاریخ ارتباط مستقیمی با درک دموکراسی دارد. اینجا جای بحث و گفتگو بسیار است که فعلاً از آن صرف‌نظر می‌کنم.

چهار دموکراسی ناکام در ایران
1. نهضت مشروطیت: با توجه به اصولی که در بالا نوشته شد، نهضت مشروطیت یکی از لحظات ناب دموکراسی‌طلبی ملّت ایران است. نهضت مشروطیت یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اتفاق در جهان و ایران بود که قصد نهایی‌اش اجرای دموکراسی بود. این نهضت واقعاً دموکراسی بود چون ملّت آن‌را می‌خواستند، چون ملّت در آن حضور داشتند. نهضت مشروطیت واقعاً دموکراسی بود چون ملّت باعث شکل‌گیری آن و سپس پیروزی آن شدند. به‌نظر می‌رسد شکل‌گیری این نهضت بسیار پیچیده بوده ولی برخی معتقدند که مشروطیت در ایران ناکام بوده و حتی از نگاه سیاسی-اجتماعی به نتایجی که مدنظر بود نرسیده است.
اما علت ناکامی مشروطیت در ایران چه بوده است؟ همان دو علت اصلی که گفته شد: استعمار داخلی و خارجی. کسانی در آن‌زمان در داخل و در خارج از ایران بودند که نمی‌خواستند مشروطیت اتفاق بیفتد و همچنین کسانی بودند که ناخواسته و نادانسته نگذاشتند که این اتفاق مهم در ایران رخ دهد.
@sociologyofislamiccountries20
26.03.202518:39
وحید اسلام زاده:
«چهار دموکراسی
تأثیرگذار اما ناکام در ایران»


در کشور ما ملّت از دموکراسی درک و
فهم بهتر و کامل‌تری نسبت به مسئولان دارند.


نکته مهم این است که ملّت ایران ملّت
بود، ولی بزرگان کشورش این مهم را باور نداشتند.


چهار دموکراسی تأثیرگذار اما ناکام
مهم‌ترین آموزش دموکراسی برای مردم ایران بود.








وحید اسلام زاده

فراتر از دموکراسی قانون وجود دارد. بدین‌معنا که اول قانون بعد دموکراسی. در این مقاله به بحث قانون ورود نمی‌کنیم، می‌خواهیم اصول دموکراسی و علت ناکام بودن دموکراسی در ایران را مطالعه کنیم.
برای رسیدن به دموکراسی واقعی مراحلی بایست طی شود که اساس و پایه‌های دموکراسی است. هر نقصی در این پایه‌ها یعنی ساختن همان بنای کژ که تا ثریا نیز کژ خواهد رفت. تمامی این بنا با آموزش ساخته می‌شود. دموکراسی امری نیست که در ذات ملّت‌ها یا انسان‌ها بوده باشد، دموکراسی کاملاً امری آموختنی بوده و باید طی مراحلی به اعضای جامعه شناسانده و آموزش داده شود.
چرا باید دموکراسی شناسانده و آموزش داده شود؟ دموکراسی مانند فوتبال نیست که یک بازیکن باید ذاتاً فوتبالیست بوده تا بتواند در این رشته ورزشی حرفه‌ای شود. «من نوعی» که در اصل استایل فوتبال را ندارم نمی‌توانم فوتبالیست شوم، اما نکته مهم در این است: هرچند فردی هرچقدر هم ذاتاً فوتبالیست باشد اما باید و حتماً تحت آموزش مربیانی قرار بگیرد. امکان ندارد مفهومی در جامعه بدون آموزش نهادینه شود. ما مفهومی نداریم که از قبل در جامعه نهادینه شده باشد. بلکه تمامی مفاهیم در جامعه باید آموزش داده شود؛ به‌خصوص مفهوم «دموکراسی». آموزش، هسته‌ی مرکزی دموکراسی است. تا وقتی در جامعه آموزش دموکراسی نباشد محال است این مفهوم در جامعه نهادینه شود.
در ایران احزاب سیاسی بسیار و متنوعی وجود دارد. احزاب، زادۀ دموکراسی هستند. پس روحیه دموکراسی‌طلبی در ایرانیان زنده است. ملّت ایران با 4 دموکراسی زیسته و تجربه شده توانست بهترین نوع آموزش دموکراسی در جهان را به ثبت برساند. ملّت ایران یاد دادند که می‌توانند دموکراتیک‌ترین ملت ایران باشند و این قدر و ارزشی فراوان دارد که به‌نظر می‌رسد تحلیل‌گران کمتر به آن پرداخته‌اند. شاید بتوان گفت که ملّت بیشتر از مسئولان کشور ما از دموکراسی درک و فهمی دارند.
حزب فقط در دموکراسی شکل می‌گیرد. حال پرسش این است: احزاب سیاسی در ایران تا چه میزان آموزش پایه‌های دموکراسی به اعضای خود داده و دموکراسی واقعی را نشان داده‌اند؟ این از احزاب؛ اما در دانشگاه‌ها که مرکز اصلی آموزش دموکراسی است تا چه میزان به دانشجویان آموزش پایه‌های دموکراسی ارائه شده و دموکراسی واقعی معرفی شده است؟ این از دانشگاه‌ها؛ در فضای گسترده جامعه: چه تعداد کتاب باعنوان دموکراسی واقعی ترجمه یا نوشته شده تا پایه‌های دموکراسی را به ملّت معرفی کرده و اندیشمندان بنویسند که دموکراسی واقعی را این‌گونه تعریف می‌کنند؟
به‌طور جد آموزش سیاسی به‌طور عمومی و آموزش دموکراسی به‌طور خاص اصلاً مورد توجه نه احزاب، نه دانشگاه و نه ناشران عمومی بوده است. چرا؟! واقعاً پاسخ روشنی برای این موضوع نیست. معتقدم که این 4 دموکراسی تأثیرگذار اما ناکام مهم‌ترین آموزش دموکراسی برای مردم ایران بود.

چهار ستون اصلی دموکراسی
1. از سخنی کلی اما مهم شروع کنیم: ملّت‌ها هستند که دموکراسی را شکل می‌دهند. این قانون کلی اما بسیار مهم برای ایجاد اصول دموکراسی در هر کشوری است. منظور دقیق از این قانون چیست؟ در جایی‌که ملّت بتوانند در تمامی تصمیمات اجرایی کشور حتی پس از انتخاب رئیس‌جمهور یا نمایندگان مجلس دخیل باشند در آنجا دموکراسی حاکم شده است. این توان یک ملّت است که در طول 4 سال اجرایی مشخص می‌کنند که کدام امور مهم‌تر و دست اول‌تر بوده تا دولتیان یا مجلسیان. هیچ نهاد و سازمانی بهتر از ملّت نمی‌تواند امور مهم آنها را تشخیص دهد. اگر ملّت فقط در روزهای انتخابات حضور داشته باشند این دموکراسی نیست. این یک حکومت رأی‌گیری است. دموکراسی یعنی حکومت ملّت نه رأی دادن ملّت. حرف واقعی، ساده اما بسیار مهم و اساسی دموکراسی این است: ملّت فقط برای رأی دادن نیستند؛ ملّت برای حکمرانی هستند.
درست که دموکراسی یک شکل از حکمرانی است، اما این شکل از حکمرانی توسط ملّت باید اجرا شده و تعیین شود. اگر ملّت نباشند دموکراسی شکل نمی‌گیرد. نتیجه می‌گیریم که اولین مرحله شکل‌گیری دموکراسی حضور مداوم و مستمر ملّت نه فقط در رأی‌گیری، بلکه در حکمرانی است.
2. پس از ملّت، شفاف‌سازی دومین اصل مهم دموکراسی است. چرا باید دومین مرحلۀ اجراسازی دموکراسی، شفاف‌سازی باشد؟ چون مسئولان جامعه، دست‌نشاندگان ملّت هستند و هر لحظه که ملّت بخواهد و لازم داشته باشد باید از نحوۀ اجرای مسئولیت خود گزارشی روشن و شفاف ارائه دهند.
@sociologyofislamiccountries20
09.04.202523:37
نظر یک دوست جامعه شناس، درباره راه گریز از اوسایکومی
ضمن تشکر از توجه ایشان، نظرشان را منعکس و سپس پاسخ خواهم داد.






آقای حجت پناه
راه گریز از اوسایکومی !
تشبیه شما به اوسایکومی بسیار جذاب اما ناکامل است.
جذاب از این حیث که تشبیه «اوسایکومی» به سلطه سیستماتیک در اقتصاد/ سیاست، استعارهای هوشمندانه برای توصیف وضعیت جوامع تحت ستم است . همانند بسیاری از جوامع جهان سومی کنونی که از دیرباز  در این وضعیت گرفتارند.ناکامل از این جهت که در جودو، اوسایکومی موقتی و با قواعد مشخصی پایان مییابد، اما سلطه اقتصادی-سیاسی اغلب ساختاری دائمی دارد ( نظیر نئولیبرالیسم یا دیکتاتوری). بنظر می رسد در چنین فضایی که شما بخوبی بدان اشاره نمودید راه های گریز از اوسایکومی اجتماعی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنم:
نخست)در جودو آگاهی از قواعد بازی  وجود دارد. جودوکاران تکنیک دفاع را به خوبی بلدند. در جامعه نیز  این قواعد نانوشته وجود دارد.  اعتراضات و جنبش های مردمی از همان نوع هستند. مثلا نئولیبرالیسم در آمریکای لاتین یا بسیاری از جنبش های رهایی بخش در بسیاری از کشورهای دنیا.
دوم)  استفاده از ضعف حریف؛ همانطور که می دانیم  جودوکاران از ضعف یکدیگر خبر دارند. در جامعه نیز سیستم های سلطه نقاط ضعف بسیار دارند. برای مثال در حال حاضر رسانه های اجتماعی ابزاری برای افشای فساد شدند. این رسانه ها ناخواسته و ناگزیر اطلاعاتی را منتشر می کنند که گاه به ضرر سیستم های سلطه و دیکتاتور است.
سوم) اوسایکومی اقتصادی وقتی می شکند که کارگران بفهمند اتحادشان از سرمایه داران قویتر است. در عالم سیاست نیز دیکتاتورها در دام اوسایکومی ایدئولوژیک اسیرند؛ آنها همان قربانیان سیستم اند. (می چرخانند ولی خود می چرخند)
کلام آخر؛ اگر در نبرد جودو؛ داور مسابقه بی طرف هست که باید چنین باشد، در میدان جامعه، داور همان حریف یا اکثریت متحد مردم است.
با احترام
فهیمه نظری
@sociologyofislamiccountries20
📔دیدار نوروزی اهالی علوم اجتماعی

🔹همراه با:
*حضور استادان پیشکشوت
* نقل خاطرات
*گفتگو و دیدارهای صمیمانه
* اجرای موسیقی سنتی
 
🗓 چهارشنبه 20 فروردین 1404 ساعت 17

🏡  سالن فردوسی

🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.

🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

💢انجمن جامعه شناسی ایران💢

💢انجمن جمعیت شناسی ایران💢

💢انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات 💢

💢انجمن انسان شناسی ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔
@iranianhht
09.04.202509:36
اسلام شناس نامدار فرانسوی درگذشت

پروفسور کلود ژیلیو اسلام شناس نامدار فرانسوی درگذشت...
او یکی از برجسته ترین دانشمندان مطالعات اسلامی در جهان بود. در طول پنجاه سال آثار ارزشمند و ممتازی را به جامعهٔ علمی جهانی عرضه کرد...بی تردید در مغرب‌زمین دربارهٔ محمّد بن جریر طبری، بزرگ ترین متخصّص بود...(البته نباید مقدّمهٔ تکرار نشدنی پروفسور فرانتس روزنتال بر ترجمهٔ انگلیسی تاریخ طبری را هرگز فراموش کرد...) آثار درجهٔ اوّل آن بزرگ دربارهٔ سنّتهای تفسیری در خراسان در قرن دوّم و سوّم هجری، برای اوّلین بار در ایران ترجمه و در کتابِ   "اندیشه های عرفانی در فرهنگ ایران و اسلام"   به قلم دکتر میثم کرمی ، محقق و پژوهشگر منطقه به جامعهٔ علمی عرضه شد...تمام تحقیقات ممتاز و بی بدیلِ پروفسور کلود ژیلیو دربارهٔ طبری ترجمه شده است و در مجموعهٔ بزرگ و مفصّل "تفسیر و تاریخ محمّد بن جریر طبری در ۷جلد به خواستاری و اشراف  دکتر کرمی " تا پایان سال در سلسلهٔ انتشارات شریف نگاه معاصر منتشر خواهد شد...ترجمهٔ مقالهٔ درجهٔ اوّل و مفصّل (صد صفحه ای) آن بزرگ، دربارهٔ ابن عبّاس هم نیمهٔ دوّم سال۱۴۰۵، در کتاب دیگری از دکتر کرمی  به نام "ابن عبّاس عموی پیامبر - اوّلین مفسّر قرآن" عرضه خواهد شد.
در سال ۲۰۱۴ شاگردان ایشان آندرو ریپین و رُبرتو توتولی به مناسبت هفتاد و پنجمین سال زندگی پروفسور کلود ژیلیو، جشن نامهٔ ارزشمندی در مباحث اسلامی به نام Books and Written Culture of the Islamic World(۲۰مقاله) در ۴۲۵ صفحه در سلسلهٔ انتشارات بریل منتشر کردند. به یاری خداوند ترجمهٔ این کتاب در نیمهٔ ۱۴۰۶ به جامعهٔ فرهنگی ایران بزرگ عرضه خواهد شد...
درگذشت پروفسور کلود ژیلیو ضایعهٔ جبران ناپذیری برای اسلام شناسی در جهان است...
روحش شاد و یادش گرامی باد...
                    https://www.instagram.com/p/DH9FG6bSift/?igsh=ZWZqajFqNGN3YTBy
@sociologyofislamiccountries20
02.04.202519:59
🔺ترکیه و سنبەی پرزور اسرائیل

اسرائیل امشب سوریه را شخم زد. جنگنده های این رژیم به اهدافی در دمشق، حما، حمص، تدمر حمله و پایگاه های هوایی و مراکز نظامی را بمباران کردند.
پیام واضح است: پس از سقوط اسد و خروج ایران از سوریه، ترکیه حق ندارد جای آن را پر کند. تل آویو دقیقا جاهایی را زده که قرار است محل پایگاه های نظامی احتمالی ترکیه باشند.

بمباران امشب چالشی مستقیم علیه اردوغان است. ظاهرا  نتانیاهو تصمیم گرفته که قبل از آنکه ترکیه جایش را گرم کند، از سوریه اخراجش نماید.
نوع پاسخ اردوغان به این مبارزه طلبی عریان، مهم و سرنوشت ساز است.
آیا با استقرار سیستم های پدافندی به حاکمیت بلامنازع سوریه بر آسمان شام خاتمه می دهد؟
یا اینکه از ارادەی لازم برای درگیری با اسرائیل برخوردار نیست؟
سوابق وی در این زمینه حاکی از صحت فرصیەی دوم است. پانزده سال پیش هنگام کشته شدن نه امدادگر کشتی آوی مرمره بدست کماندوهای اسرائیلی، وی واکنشی ضعیف نشان داد.
این بار هم احتمالا تاریخ تکرار و ترکیه با دیدن سنبەی پر زور طرف عقب می نشیند.

حملات شدید اسرائیل به سوریه در کنار بمباران های مداوم غزه و لبنان و تهدید علیه ایران به روشنی حاکی از تحول در دکترین امنیتی آن پس از هفت اکتبر است.
این اسرائیل، همان اسرائیل سابق نیست که می کوشید هر ضربه ای را با واکنشی صد مرتبه شدیدتر پاسخ دهد و ارزش افزودەی آن را خرج تقویت بازدارندگی خود نماید.
تل آویو اکنون با تعریفی جدید از جنگ پیش دستانه، پیشاپیش به تهدیدات احتمالی و نه حتی لزوما فوری حمله و ابتدا به ساکن دکترین ضاحیه را در آنها پیاده می نماید.

با تضعیف محور مقاومت در ماه های اخیر، گفته می شد که ارتش ترکیه به عنوان یک نیروی نظامی قوی و بزرگ ترین ارتش ناتو، به رقیب جدید اسرائیل تبدیل خواهد شد.
اما آنچه در سه ماه گذشته دیده شده، احتیاط و انفعال محرز آن بوده است.
جلوی چشم اردوغان، نتانیاهو سوریه را به بدترین شکل ممکن خلع سلاح کزد و وی دم برنیاورد.
اکنون هم رسما به ترکیه هشدار می دهد که پا را از گلیمش درازتر نکند.

اردوغان از چه می ترسد؟
احتمالا بیشترین بیم وی از اتحاد نظامی در حال شکل گیری میان اسرائیل، یونان و قبرس است.
در جهان کنونی که نظام بین المللی در حال گذار است و امکان سقوط بازیگران در سیاهچاله های امنیتی کم نیست، هراس از دست دادن قبرس شمالی، یک فوبیای وافعی است.
با این اوصاف می توان گفت دست کم تا مدتی اسرائیل تنها قدرت منطقەای خاورمیانه خواهد بود.
البته تبعات این شکست برای اردوغان دردناک است. غیر از یک باخت ژئوپولتیک بزرگ در سوریه، به لحاظ ایدئولوژیک هم در مخمصه قرار می گیرد.
در داخل به جهت سرکوب اپوزیسیون و رفتن به سمت دیکتاتوری، بیش از گذشته محتاج یک دستور کار ستیزه جویانەی خارجی و دمیدن در تنور ملی گرایی است.
در خارج هم محبوبیت وی در منطقه و جهان اسلام تحت الشعاع رنگ باختن انگاره های امت گرایانه اش قرار می گیرد.
اسرائیل دارد هر دو کارت را از دستش خارج می کند.

صد البته خود اردوغان یکی از سازندگان جهان ناامن کنونی است که اکنون دامن خودش را گرفته است.
جهانی که رعایت نیم بند قوانین و کنوانسیون های بین المللی و حق حاکمیت کشورها زائل و نوعی رئالیسم خشن مبتنی بر قدرت جای آن را می گیرد.
گویی نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم یکسره فراموش و با شتاب به قرن نوزده و عصر استعمار باز می گردیم.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
@sociologyofislamiccountries20
پرویز قلیچ‌خانی در آسایشگاه سالمندان😓

@sociologyofislamiccountries20
26.03.202518:39
مسلماً شروع جنگ جهانی اول در ناکامی مشروطیت بسیار تأثیرگذار بود. فرض کنید نبرد سه ارتش بزرگ آن روزگار در ایران انجام نمی‌شد؛ آن‌قت چه تأثیر مهمی در کامیاب شدن ملّت و به موفقیت رسیدن مشروطیت داشت؟ مسلماً ایرانیان روزگار متفاوت‌تری را تجربه می‌کردند. سه ارتش بزرگ که شامل: عثمانی، روسیه و انگلستان می‌شد نبردی سنگینی را در شمال ایران آغاز کردند که خسارت صددرصدی آن‌را ملّت ایران پرداخت.
نهضت مشروطیت را از دو بُعد می‌توان مطالعه کرد: 1. بُعد ذاتی: ذات مشروطیت چه بود؟ چه سود و تأثیری بر زندگی ایرانیان داشت؟ آیا می‌توانست ایرانیان را به مسیری دیگر از تاریخ هدایت کند؟ 2. بُعد ناکام ماندن مشروطیت: چرا این نهضت ناکام شد؟ حضور بیگانگان خارجی یا ناآگاهان داخلی!
یکی از دلایل خارجی و داخلی ناکامی مشروطیت در ایران کودتای 3 اسفند 1299 بود. ذات این کودتا دیکتاتوری بود که دقیقاً مخالف با ذات مشروطیت بود. این کودتا باعث شد که قدرت به‌طور کامل در اختیار فردی قرار بگیرد که درعوض برنامه مشروطیت برداشتن این نوع قدرت در ایران بود. ما طرفداران دموکراسی معتقدیم قدرت تام در اختیار هرکسی‌که باشد فساد می‌آورد. تمامی خواسته مشروطه‌طلبان این بود که قدرت تام از بین برود.

2. نهضت ملی شدن نفت ایران: مسلماً بعد از مشروطیت، مهم‌ترین رویداد دموکراتیک در ایران نهضت ملی شدن نفت است. نهضتی که از پشتیبانی ملّت به‌طور کامل برخوردار بود. این نهضت نیز دموکراسی را در ایران رواج داد اما ناکام ماند چون با کودتای داخلی که عوامل استعماری داخلی و خارجی در آن دخیل بودند به ناکامی کشانده شد. اگر ملی شدن نفت در ایران با پشتیبانی ملّت همراه نبود مسلماً به انجام نمی‌رسید. نکته مهم این است که ملّت ایران ملّت بود ولی بزرگان کشورش این مهم را باور نداشتند.
نهضت ملی شدن نفت عمق دیدگاه ملّت ایران درباره دموکراسی را می‌رساند. این نهضت به‌ما می‌آموزد که شاید برخی در ظاهر بپندارند که ملّتی آموزش دموکراسی ندیده و حتی بینش آن‌را نداشته؛ اما توانسته یکباره چنان قدرت دموکراسی را به رخ قدرتمندان بکشاند که همگان را غافلگیر کند. ملّت ایران به خوبی نشان داد که به‌خوبی می‌توانند از نهضت‌های دموکراتیک و رهبرانش حمایت کنند. ملّتی که در کودتای 28 مرداد 1332 پشتیبان نهضت و رهبران آن بود. کودتای 28 مرداد دموکراسی نهضت ملی شدن نفت ایران را به ناکامی کشاند.

3. انقلاب 1357: ایجاد دموکراسی در ایران از طریق انقلاب! آیا در جهان این تجربه وجود دارد؟ بله؛ مهم‌ترین انقلابی که منجر به جمهوری شد، انقلاب فرانسه بود. انقلاب آمریکا و الجزایر نیز این ویژگی مهم را داشتند. ملّت ایران نیز با انقلاب، نظام دموکراسی را برای اولین بار تجربه کرد. این کار مهمی است که توسط ملّتی مقاوم و ایثارگر انجام شد. دموکراسی ملّت ایران پس از انقلاب در کدام مراحل اثبات‌پذیر است: در تمامی مراحلی که حکومت نیاز داشت تا ملّت حضور داشته و باعث تقویت حکومت خودخواسته‌ای به‌نام جمهوری اسلامی شود.
اگر امروز مورد پرسش قرار بگیریم که چرا انقلاب شد؟ آیا پاسخی جز این‌که بگوییم ملّت خواستند و انقلابی رویداد پاسخی دیگر نداریم! ملّت خواستند و شد. اگر ملّت نمی‌خواستند هر اتفاق دیگری می‌افتاد اما نصفه و نیمه بود. پس خواست ملّت اصلی‌ترین عامل انقلاب است و به‌همین علت دموکراتیک‌ترین عمل هم هست.
اگر امروز مورد پرسش قرار بگیریم که آیا انقلاب به‌صلاح ملّت بود؟ آیا پاسخی جز این داشتیم که هرچه ملّت بخواهد همان حق است. حق‌الناس. اصلاً جامعه‌شناسی علم حق‌الناس تعریف می‌شود. دورکیم جامعه‌شناس فرانسوی گفته که مذهبِ ملّت بهترین و کامل‌ترین مذهب است و خود ملّت خدای این مذهب هست. پس ملّت تنها حق روی زمین است و هرچه بخواهند نیز حق است.
انقلاب 57 انقلابی راستین بود. چون ملّت بودند، چون ملّت خون و جانشان را تقدیم به دموکراسی کردند. اما متأسفانه استعمار خارجی و داخلی این دموکراسی زیبا را ناکام گذاشت: جنگ ایران و عراق. جنگی بود برای ناکامی دموکراسی در ایران که از طریق انقلاب به‌دست آمده بود. چه تأسف‌بار است؛ ملّتی با حرکتی عمیق توانست پایدارترین دموکراسی را در کشوری دیکتاتور زده ایجاد کند اما در ادامه با جنگی ناعادلانه به‌ناکامی برسد.

4. دوم خرداد 1376: دوم خرداد 1376 لحظه‌ای بود که ققنوس ملّت ایران از خاکستر خود برخاست. این ققنوس با دموکراتیک‌ترین حرکت ملّتی جان گرفت و بر فراز مرز و بوم ایران پرواز کرد. یاد و خاطره انتخابات دوم خرداد 1376 برای همیشه در عقل و جان ملّت ایران باقی خواهد ماند. دوم خرداد 1376 عمق اندیشه دموکراسی ملّت ایران بود.
@sociologyofislamiccountries20
Көбүрөөк функцияларды ачуу үчүн кириңиз.