♦️مشکل زبانی ما
ص۵
✍داریوش آشوری
بازنشر: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
توسعهيِ ناگزيرِ اين زبانها با شكلِ توسعهيِ اقتصادي و اجتماعي و فرهنگيِ آن جامعهها تناسبى ضروري دارد. فرقِ اساسيِ زبانهايِ باز و زبانهايِ بسته را ميتوان در اين فرمول خلاصه كرد كه زبانهايِ بسته كم-و-بيش در چارچوبِ محدوديّتهايِ طبيعي و تاريخيِ خود، در زيستِ ناخودآگاهِ خود، در ترس از دگرگوني، فرومانده اند، حال آنكه زبانهايِ باز با برداشتنِ مرزهايِ محدوديّتهايِ طبيعي و تاريخيِ خود، با ياريِ علوم و تكنولوژيِ زباني، راهِ توسعهيِ بينهايتِ خود را گشوده اند.
مدرنيّت و زبانِ آن
در جهانِ مدرن رابطهيِ چيرگي و قدرتِ زباني بيش از هر زمانِ ديگر در تاريخِ بشر پديدار است. همان گونه كه چيرگيِ بشر بر پهنهيِ طبيعت پس از انقلابِ صنعتي، و دستكاريِ دايميِ انسان در آن به سودِ خود، بخشِ بزرگى از گونههايِ گياهي و جانوري را نابود كرده يا در خطرِ نابودي قرار داده است، در عالمِ زباني نيز فرادستيِ زبانهايِ توانمندِ مدرن زبانهايِ بسيار را از ميان برده يا با خطرِ نابودي رويارو كرده است. همان گونه كه در زيرِ فشارِ كُرهگير شدنِ (globalization) اقتصاد و تكنولوژيِ مدرن، امروزه ساختارهايِ اقتصادي و اجتماعي و فرهنگيِ تماميِ جامعههايِ بشري، در سراسرِ كرهيِ زمين، در حالِ گذراندنِ دگرگونيهايِ بنيادي ست، زبانها نيز در زيرِ فشارِ زبانهايِ مدرن- و امروزه در زيرِ فشارِ كُرهگيرترين زبان، يعني زبانِ انگليسي- در حالِ پوست انداختن و دگرگوني اند يا بسياريشان محكوم به نابودي. چالشِ عظيمى كه امروزه در سراسرِ كرهيِ زمين ميانِ «سنّت» و «مدرنيّت» بر پا ست، بيهيچ جايِ ترديد، ژرفتر و بحرانيتر از هر جايِ ديگر، امّا حسناشدنيتر و دشوار-فهمتر، در ميدانِ روياروييِ زبانها جريان دارد.
شكافی كه تمدّنِ مدرنِ غربي را از ديگر قلمروهايِ فرهنگي و تمدّني جدا ميكند- قلمروهايي كه ميتوان آنها را در كلّ پيشمدرن ناميد-، يك شكافِ تكنولوژيك است. اين شكاف همان است كه خود را، در يك سو، به صورتِ تواناييِ شگرفِ آدميان در ساختنِ كالاها و ابزارها نشان ميدهد و، در سويِ ديگر، ناتواني و درماندگي در اين كار و حسرتزدگي برايِ آن. شكافِ تكنولوژيك را اگر به عنوانِ نمايانترين وجهِ جداگانگيِ دنيايِ مدرن و پيشمدرن يا ’توسعهيافته‘ و ’توسعهنيافته‘ بگيريم و دنبال كنيم، به اين نكتهيِ اساسي ميرسيم كه اين شكاف اگر چه خود را به صورتِ شكاف در تواناييِ صنعتيِ توليدِ كالاها و ابزارها و ساختارهايِ مادّي نمايان ميكند، دارايِ زيرساختهايِ ناپيدايِ ذهني و اجتماعي و تاريخيِ پيچيدهاي ست كه برايِ ذهن بيگانه با آنها بسيار دير و دشوار كشف و فهم ميشود. يكى پايهايترين زيرساختهايِ آن زيرساختِ زباني ست.
تكنولوژيِ مدرن به علومِ مدرن تكيه دارد كه خود به تكنولوژيِ تحليلِ منطقي يا روش مجهّز است. ذهنِ علمي پرورشِ منطقياى دارد كه ميتواند توانِ عقليِ انسان را در قالبى سامانيافته و پيشرونده به كار گيرد. امّا تماميِ كاركردها و دستآوردهايِ ايدهايِ علم بر لايهيِ زباني يا زبانمايهيِ ويژهاى تكيه دارد. از راهِ اين بسترِ زباني و بر پايهيِ آن است كه علم ميتواند اُبژههايِ شناختِ خود را مرزبندي كند، روشهايِ خود را به كار بندد، و حاصلِ شناختِ خود را در ظرفِ نظريّهها و فرمولها و شرحها و تحليلها بريزد.
برايِ آن كه علوم بتوانند چنين دستآوردهايى داشته باشند، زبان ميبايد خود را در اين جهت و برايِ اين هدف ساخته و پرداخته باشد. به عبارتِ ديگر، رهيافتِ تكنولوژيك به زبان نيز شرطِ ضروريِ پيشرفتِ علم و تكنولوژيِ مدرن است. رهيافتِ تكنولوژيك به زبان است كه به زبانمايهيِ علمي امكان ميدهد راهبندهايِ دستوري و واژگانيِ زبانِ طبيعي را دور بزند و از اين راه تواناييِ سازمانيابيِ فنّي و قدرتِ توليديِ بيكران بيابد؛ قدرتى كه بي آن رشد و پيشرفتِ علوم و تكنولوژيِ مدرن ناممكن ميبود. اقتصاد و تكنولوژيِ زبانهايِ مدرن- كه ميتوان نمودِ بساويدنيِ آن را در اصطلاحاتِ «برنامهريزيِ زبان» (language planning) و «مهندسيِ زباني» (language engineering) ديد- امروزه در زيرِ چنگالِ قدرتِ كُرهگيرِ خود اقتصادِ زبانيِ زبانهايِ جامعههايِ واپسمانده را به چالش طلبيده و ناگزير آنها را وادار به پذيرشِ توسعه و ورود به «اقتصادِ» و «بازارِ آزادِ» جهانيِ زبان ميكند يا محكوم به نابودي.
👇👇👇
#زبان
#ملیگرایی
#زبان_فارسی
#صالح_سجادی
#محمدرضا_باطنی
#زبان_به_مثابه_سرمایه
#عقیم_بودن_بالفعل_زبان
@NewHasanMohaddesi