Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
𝒎𝒐𝒐𝒏'𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆<𝟯 avatar
𝒎𝒐𝒐𝒏'𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆<𝟯
𝒎𝒐𝒐𝒏'𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆<𝟯 avatar
𝒎𝒐𝒐𝒏'𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆<𝟯
13.04.202512:16
تا ۶ میمونند.
Қайта жіберілді:
‌‌ ‌‌‌‌ 𝙑𝙞𝙘𝙚𝙣 avatar
‌‌ ‌‌‌‌ 𝙑𝙞𝙘𝙚𝙣
+ بیا این رابطه رو تموم کنیم...
- تموم کنیم؟!
مرواریدم، من دوتا قبر برای خودمون تدارک دیدم.

حرف‌هاش رو توی ذهنش مرور میکرد و مدام گوشه‌ی ناخنش رو می‌جوید، وقتی مرد وارد خونه شد، کت و کیفش رو داخل کمد گذاشت و خودش رو روی مبل پرت کرد، اروم کنارش رفت و بهش نگاه کرد.
نگاه خیره‌ی مرد هم بهش دوخته شد، همه چیزی که می‌خواست بگه از ذهش پر کشید و دست‌پاچه زمزمه کرد...

+بیا... بیا این رابطه رو تموم کنیم.
مرد نگاهش رو روی صورت پسر چرخوند و وقتی اثری از شوخی ندید بلند شروع به خندیدن کرد، دست پسر رو گرفت و کنار خودش نشوند.
-ببین پسر کوچولوی من ،بعضی‌ها می‌کشن، بعضی‌ها میدزدن و بعضی‌ها قلبت رو می‌شکنن، تو واقعاً فکر کردی می‌ذارم همین‌جوری بری؟!
دستش رو روی صورت پسر کشید و موهاش رو پشت گوشش فرستاد.
-قلب‌های شکسته، استخون ها رو هم میشکنن و من قرار نیست بذارم بری مروارید کوچولو؛ پس توی قبری که برات کندم می‌پوسی.
صورت پسر و قاب گرفت و با جنون بهش نگاه کرد.
-من دوتا قبر برای خودمون تدارک دیدم عزیزم، ما تا همیشه پیش هم می‌مونیم.
Қайта жіберілді:
توت فرنگی🍓 avatar
توت فرنگی🍓
13.04.202512:13
تو واقعی بودی...
مثل اندوه در مزرعه گندم‌زار؛
Қайта жіберілді:
ㅤسـتارگـانِ مـرده؛ avatar
ㅤسـتارگـانِ مـرده؛
عمقِ تاریکی‌ای که حتی نورِ ستارگان جرئت ورود به آن را نداشتند، و حالا، از دل آن تاریکی، منظومه‌ای نو زاده شده است. روح‌های مرده‌ی ستارگان، در منظومه‌ی خود ساخته، می‌درخشند. و هر بار که ستاره‌ای خاموش می‌شود، منظومه‌ی تازه‌اش، روح او را در قالب سیارکی کوچک به یادگار نگه می‌دارد.
اما؛ اندکی طول نکشید تا گرداب زمان، منظومه‌ را به گورستانِ ستارگان تبدیل کرد. ستارگان برای همیشه در‌این گورستان خاموش می‌شوند‌.
نجوای کهکشان، برای همیشه در سکوت می‌رود. و دیگر حتی نوری کوچک برای کمک به آنها، نمیآید‌.
پالس‌های خاموش ‌برای همیشه در خلأی بی‌انتها گم می‌شوند.
سیاه‌چاله‌ای که به خوابِ ابدی رفته بود؛ دوباره بیدار شده و خاکستر کیهانی را در، درون خود می‌کشد.
شاید این منظومه‌ی نابود شده، به معبد فراموشی تبدیل شود.
13.04.202512:12
‌ ‌  ‌ ‌  ‌ ‌ ‌ 🍸 𝐖𝗁𝖺𝗍𝖾‌𝗏𝖾𝗋 𝗌𝖾‌𝖾‌𝗆𝗌 𝗀ᦅᦅ𝖽 𝗍𝗈 𝗒ᦅ𝗎.‌ ‌  ‌ ‌  ‌  ‌ ‌              
13.04.202512:15
Done.
Қайта жіберілді:
‌‌ ‌‌‌‌ 𝙑𝙞𝙘𝙚𝙣 avatar
‌‌ ‌‌‌‌ 𝙑𝙞𝙘𝙚𝙣
они говорят, что я начинаю теряться. но потеряться — это быть нигде. а я навсегда застряла в горящем пламени прошлого.☕️
Қайта жіберілді:
توت فرنگی🍓 avatar
توت فرنگی🍓
13.04.202512:13
Қайта жіберілді:
Denira🦢🤍 avatar
Denira🦢🤍
13.04.202512:12
خاطرات دریچه جهنم میشود بعد انی که میرود.
Қайта жіберілді:
𝘔𝘢𝘵𝘪𝘭𝘥𝘢 avatar
𝘔𝘢𝘵𝘪𝘭𝘥𝘢
13.04.202512:11
𝘔𝘢𝘵𝘪𝘭𝘥𝘢, 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘢𝘭𝘬 𝘰𝘧 𝘵𝘩𝘦 𝘱𝘢𝘪𝘯 𝘭𝘪𝘬𝘦 𝘪𝘵'𝘴 𝘢𝘭𝘭 𝘢𝘭𝘳𝘪𝘨𝘩𝘵
𝘉𝘶𝘵 𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘧𝘦𝘦𝘭 𝘭𝘪𝘬𝘦 𝘢 𝘱𝘪𝘦𝘤𝘦 𝘰𝘧 𝘺𝘰𝘶'𝘴 𝘥𝘦𝘢𝘥 𝘪𝘯𝘴𝘪𝘥𝘦
𝘠𝘰𝘶 𝘴𝘩𝘰𝘸𝘦𝘥 𝘮𝘦 𝘢 𝘱𝘰𝘸𝘦𝘳 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘪𝘴 𝘴𝘵𝘳𝘰𝘯𝘨 𝘦𝘯𝘰𝘶𝘨𝘩 𝘵𝘰 𝘣𝘳𝘪𝘯𝘨 𝘴𝘶𝘯 𝘵𝘰 𝘵𝘩𝘦 𝘥𝘢𝘳𝘬𝘦𝘴𝘵 𝘥𝘢𝘺𝘴
𝘐𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘯𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘣𝘶𝘴𝘪𝘯𝘦𝘴𝘴, 𝘣𝘶𝘵 𝘪𝘵'𝘴 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘣𝘦𝘦𝘯 𝘰𝘯 𝘮𝘺 𝘮𝘪𝘯𝘥
𝘠𝘰𝘶 𝘤𝘢𝘯 𝘭𝘦𝘵 𝘪𝘵 𝘨𝘰
𝘠𝘰𝘶 𝘤𝘢𝘯 𝘵𝘩𝘳𝘰𝘸 𝘢 𝘱𝘢𝘳𝘵𝘺 𝘧𝘶𝘭𝘭 𝘰𝘧 𝘦𝘷𝘦𝘳𝘺𝘰𝘯𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘬𝘯𝘰𝘸
𝘈𝘯𝘥 𝘯𝘰𝘵 𝘪𝘯𝘷𝘪𝘵𝘦 𝘺𝘰𝘶𝘳 𝘧𝘢𝘮𝘪𝘭𝘺, '𝘤𝘢𝘶𝘴𝘦 𝘵𝘩𝘦𝘺 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘴𝘩𝘰𝘸𝘦𝘥 𝘺𝘰𝘶 𝘭𝘰𝘷𝘦
𝘠𝘰𝘶 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘵𝘰 𝘣𝘦 𝘴𝘰𝘳𝘳𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘭𝘦𝘢𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘢𝘯𝘥 𝘨𝘳𝘰𝘸𝘪𝘯𝘨 𝘶𝘱..

#𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
13.04.202512:10
کــاش روزی تــ‌ورا بــتــ‌وانــ‌م . . .

___
Қайта жіберілді:
LOTUS avatar
LOTUS
13.04.202512:14
عطر دیدار

کاخ سفید در سکوت شب می‌درخشید، گویی خودش هم می‌دانست قرار است قصه‌ای عاشقانه در دلش رقم بخورد. مه نرمی بر زمین نشسته بود و صدای دور موتور ، آرام آرام نزدیک می‌شد . ماشین کلاسیک مشکی، با خطوطی براق و اصیل، در برابر پله‌های ورودی ایستاد؛ آرام ، باوقار‌ ، درست مثل مردی که از آن پیاده شد.

او با کت‌وشلوار مشکی با پیراهنی سفید، شبیه به شب و روزی که در هم آمیخته‌اند، گام‌هایش را با طمأنینه به سمت در ورودی برداشت. در دستش، تنها یک شاخه گل رز سفید بود؛ نه برای تجمل، که برای گفتن چیزی که زبان از آن قاصر است: دلتنگی، وفاداری، و عشقی که با گذر سال‌ها هم از یاد نرفت.

هوای اطراف پر بود از عطر شیرینی که با نسیم شب مخلوط شده بود؛ نه آن‌قدر تند که فریاد بزند، نه آن‌قدر محو که گم شود—دقیقاً مثل حضوری که ناگهان قلب کاخ را لرزاند.

او آمده بود… نه برای فتح، نه برای نمایش، بلکه برای دیدن نگاهی که روزی جهانش را دگرگون کرده بود.

و در آن شب بی‌پایان، کاخ دیگر فقط سنگ و تاریخ نبود؛ قلبی شده بود که دوباره می‌تپید.

13.04.202512:14
▫️   𝗆𝗒 𝗐𝖺𝗒 𝗈𝖿 𝖼𝗈𝗆𝗆𝗎𝗇𝗂𝖼𝖺𝗍𝗂𝗇𝗀
@Rapunzelpkbot ` 𝗐𝗂𝗍𝗁 𝗒𝗈𝗎 𝗍𝗁𝖾 𝖶𝗁𝗂𝗍𝖾 𝖱𝗈𝗌𝖾𝗌 .
Қайта жіберілді:
𝐥𝐨𝐧𝐞𝐥𝐢𝐧𝐞𝐬𝐬 avatar
𝐥𝐨𝐧𝐞𝐥𝐢𝐧𝐞𝐬𝐬
و اکثر چیز ها در دامنه عظیم هستی خیلی خیلی کوچک و ناچیز بودند...
مخصوصا وقتی این احتمال وجود داشت که فقط یک سال دیگر زنده باشی
Қайта жіберілді:
Denira🦢🤍 avatar
Denira🦢🤍
13.04.202512:12
دنیا پر شده از آدم هایی که نه میتوان به آنها تکیه کرد و نه میتوان آنهارا برای ثانیه ای دوست داشت.
Қайта жіберілді:
𝘔𝘢𝘵𝘪𝘭𝘥𝘢 avatar
𝘔𝘢𝘵𝘪𝘭𝘥𝘢
13.04.202512:11
𝘓𝘦𝘴 𝘧𝘦𝘶𝘪𝘭𝘭𝘦𝘴 𝘮𝘰𝘳𝘵𝘦𝘴 𝘴𝘦 𝘳𝘢𝘮𝘢𝘴𝘴𝘦𝘯𝘵 à 𝘭𝘢 𝘱𝘦𝘭𝘭𝘦
𝘛𝘶 𝘷𝘰𝘪𝘴, 𝘫𝘦 𝘯’𝘰𝘶𝘣𝘭𝘪𝘦 𝘳𝘪𝘦𝘯!
𝘓𝘦𝘴 𝘧𝘦𝘶𝘪𝘭𝘭𝘦𝘴 𝘮𝘰𝘳𝘵𝘦𝘴 𝘴𝘦 𝘳𝘢𝘮𝘢𝘴𝘴𝘦𝘯𝘵 à 𝘭𝘢 𝘱𝘦𝘭𝘭𝘦
𝘌𝘵 𝘭𝘢 𝘷𝘪𝘦 𝘯𝘦 𝘷𝘢𝘶𝘵 𝘳𝘪𝘦𝘯..

#𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
Қайта жіберілді:
LOTUS avatar
LOTUS
⋆ ࣪. ₊ ˚ ℘riꪦ𝛇꧖ ꪜ꧖rꪦꪫꪦ  ೀ ٜ  ٠   ๋ 🍸
‌     ◟ Only one queen in the jungle 🪧
Қайта жіберілді:
𝐥𝐨𝐧𝐞𝐥𝐢𝐧𝐞𝐬𝐬 avatar
𝐥𝐨𝐧𝐞𝐥𝐢𝐧𝐞𝐬𝐬
انسان ها به یکدیگر ضربه می‌زنند با سلاحی که اسمش دوستی است
13.04.202512:12
هنوز هم، همچون گذشته، کنار رود هان قدم می‌زنم.
عطر حضورت، در کوچه‌پس‌کوچه‌های خاطراتم جاری است،
و هنوز هم، همچون گذشته، خواب را از چشمانم می‌ربایی؛ چرا که برق نگاهت، گرمای لبخندت…
همه را به‌یاد دارم، چنان که گویی همین دیروز، کنارم بودی.
به زخم‌هایم که می‌نگرم، به یاد تو می‌افتم،
اما دیگر نیستی که مرهمی بر دردهایم باشی.

آخرین سخنت هنوز در گوشم زمزمه می‌شود؛
همان روز که عهدت را شکستی و گفتی: «همه‌چیز درست خواهد شد.»
تو که قول داده بودی تا پایان کنارم بمانی…

ببین، شیرینم،
من هنوز هم به دیدنت می‌آیم،
هنوز هم با تو سخن می‌گویم،
هنوز هم از روزهایم بدون تو برایت می‌گویم.
اما تو در آغوش سرد خاک آرمیده‌ای،
و چه تضادی است میان این سنگ خاموش و گرمای وجودت، میان سکوت این خاک و نغمه‌ی وجودت.

در واپسین نامه‌ات نوشته بودی:
«من طاقت نبودنت را ندارم. من پیشتم؛ بهتر بگویم، قلبم پیش توست. قلبی که همیشه برای تو می‌تپید، حالا در جای درستش آرام گرفته.»
اما بگو، جانان من،
آیا گمان می‌کردی که من تاب نبودنت را داشته باشم؟
تو فکر می‌کردی با اهدای قلبت، زندگی را به من بازمی‌گردانی…
غافل از آنکه زندگی من، خودِ تو بودی.

اما نگران نباش.
همان‌طور که گفتی، مراقب قلبت و پسرمان هستم.
هر روز، با خاطراتت نفس می‌کشم،
با عکس‌ها، با فیلم‌ها و با حضور بی‌صدایی که هنوز در گوشه‌وکنار خانه جریان دارد، در خنده‌های کودکی که یادگارت بر این دنیا است.

و بدان، محبوبم،
در زندگی بعدی، در هر سرنوشتی که رقم بخورد؛ دوباره خواهم آمد، دستانت را خواهم گرفت، و این‌بار…
این‌بار پایانمان خوش خواهد بود.

عزیز جاودانی من، آرام بخواب، که من بیدارم و تا همیشه، مراقب تنها یادگار عشقمان خواهم بود.
Қайта жіберілді:
ᴘɪʀᴀɴ avatar
ᴘɪʀᴀɴ
Я слышу, что ангелы плачут, потому что мы вместе.
Они не хотят, чтобы мы с тобой были вместе
Қайта жіберілді:
دختر آبی avatar
دختر آبی
13.04.202512:10
- تا حالا به خودکشی فکر کردی؟
+ آره، ولی یه چیزی ندارم
- جرئت؟ من دارم
+ درسته، من ندارم
- می‌دونی چرا؟ چون هنوز اینجا رو دوست داری، هنوز کسایی هستن که دلت می‌خواد باهاشون وقت بگذرونی، هنوز کارهایی هست که می‌خوای انجام بدی
+ آره، تو چی؟
- من نه... آدمی برام نیست، جایی نیست، هیچی
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 87
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.