Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
گرگ خاکسترے avatar

گرگ خاکسترے

TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
Расталмаған
Сенімділік
Сенімсіз
Орналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніJul 04, 2024
TGlist-ке қосылған күні
Dec 30, 2024

Рекордтар

23.01.202520:37
558Жазылушылар
09.03.202521:14
100Дәйексөз индексі
28.03.202515:30
481 жазбаның қамтуы
15.10.202423:59
29Жарнамалық жазбаның қамтуы
26.01.202523:59
50.00%ER
27.02.202523:59
8.43%ERR
Жазылушылар
Цитата индексі
1 хабарламаның қаралымы
Жарнамалық хабарлама қаралымы
ER
ERR
NOV '24DEC '24JAN '25FEB '25MAR '25APR '25

گرگ خاکسترے танымал жазбалары

13.03.202510:43
این پست + این پیام رو فور کنید:

طبق وایبی که از چنل تون میگیرم یک سناریو بهتون تقدیم کنم.

Limit: first 5 channels
Қайта жіберілді:
𝗔𝗯𝘀𝗼𝗹𝘂𝘁𝗲 avatar
𝗔𝗯𝘀𝗼𝗹𝘂𝘁𝗲
17.03.202507:11
مرا یادت نیست
من همان مردی که خیره به ماه
سیگار میکشد
عطر تو را در ریه هایش ندارد
به جای لب های تو مهتاب را می‌بوسد
کلافه است و گاهی به جای شراب قرمزش
خونِ ماه را می نوشد...
22.03.202517:52
07.03.202509:44
در آن لحظه که غروب به پایان می‌رسید و شب به آرامی بر زمین سایه می‌افکند، او در میان خاکسترهای سرد و خاموش، به یاد آرزوهای قدیمی‌اش افتاد. آرزوهایی که همچون شعله‌ای در دلش می‌سوختند و او را به سوی آرامش و امنیتی که همیشه در جستجویش بود، می‌کشاندند.

در آن فضای تاریک و مخوف، او به یاد بوسهٔ تب‌داری افتاد که آخرین بار او را به سوی گمشدنی بی‌پایان بدرقه کرده بود. بوسه‌ای که همچون نشانی از عشق و تعلق، در دلش حک شده بود و او را به یاد معشوقه‌ای می‌انداخت که هیچ‌گاه پاسخی به عشقش نداده بود.

در آخرین لحظات روز، هنگامی که غروب بر روح خستهٔ زمین بوسه می‌زد، او نیز به تمامی خاطرات گذشته مهر فراموشی زد. خاطراتی که همچون زنجیری بر گردنش سنگینی می‌کردند و او را از حرکت به سوی آینده بازمی‌داشتند. او تصمیم گرفت که از این پس، به جای زندگی در گذشته، به دنبال آرامش و امنیتی باشد که همیشه در جستجویش بود.
Қайта жіберілді:
𝐂𝐚𝐥𝐞𝐬𝐭𝐢𝐚 | rest avatar
𝐂𝐚𝐥𝐞𝐬𝐭𝐢𝐚 | rest
31.03.202511:22
اگر اینجا فیوتونه فور کنید
پاکسازی نیست فقط میخوام فولدرامو مرتب کنم
22.03.202517:53
زیبا بود عزیزکم لذت بردم
22.03.202500:13
برم که چی بشه؟ بقیه رم نگران میکنم الکی.
06.04.202507:45
این پست + این پیام رو فور کنید، آیدی بزارید دو به دو شیپ تون کنم.

"به دو شیپ برنده سناریو کیس تقدیم میشه"
Қайта жіберілді:
‌ ‌ ‌ ‌ ‌꯱ᥙꪀꪀყ avatar
‌ ‌ ‌ ‌ ‌꯱ᥙꪀꪀყ
"جیمین گربه‌ی مشکی رنگی را دنبال می‌کند
تا اینکه مقابل ویرانه‌های یک قلعه‌ی خاموش می‌ایستد؛ هوا سنگین است، مه بین سنگ‌های شکسته می‌خزد، و در تاریکی، انگار چیزی پشت پنجره‌های خالی تکان می‌خورد...

Name: Roseveil Cat

    Genre: Dark, Classic, Romance
        Couple: Yoonmin
              Part 1
𝃜rꫀᥲɗ ȶɦꫀ ꮪȶᦅrყ𝂅
astrid
ㅤ   ┈┈─┈─┈┈─┈─┈┈─
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤ🫧🐈‍⬛
26.03.202500:50
@fxkzhg
می دانی چه سخت است؟ 

آنکه روزی تمام دنیایت را در نگاهش می‌ جستی،
حال از تو آن قدر دور است،
که حتی سایه‌اش را هم دیگر به یاد نمی‌آوری. 

گفتند زمان درمان هر دردی است، 
اما نگفتند که زخمی که هر روز بیشتر باز می‌ شود، 
چگونه درمان می شود؟ 

تو رفتی، 
و با خودت هزار قصه‌ ای بردی که هرگز پایان نیافت. 
من ماندم، 
با خیالی از تو که هر شب بر پیکر خسته‌ ام سایه می‌ اندازد، 
و خوابی که هرگز آرام نمی‌ گیرد.

نه، گم‌ کردن تو درد نبود، 
بدست نیاوردن تو، مرگ بود. 
یک مرگ آرام، 
یک مرگ بی‌صدا، 
که در تک‌ تک نفس‌ هایم جاری است.



در گوشه‌ ای که سایه‌ ها به رقص‌ اند، 
بر خاک سرد حسرت‌، زمان به خواب است. 

چشم‌ هایم خسته از راهی بی‌ پایان، 
دستی که نرسید، فریادی که خاموش ماند. 
18.03.202519:20
یک چیزی از من به شما نصیحت
از اولین روزی که شروع کردم به دنبال کردن کیپاپ و کیدراما، همیشه گوشی تو دستم بوده.
چه گوش دادن آهنگ، چه دیدن فیلم و سریال، چه حرف زدن با بچه ها، چه ادیت زدن و نوشتن و رسیدن به این دو تا چنل و پیج.
الان تو راهیم داریم میریم یجا، ترافیکه. بحث یچیزی افتاد وسط، بابامم ربطش داد به گوشی، گفت تو که میدونی چرا رعایت نمیکنی؟
کاملا منطقی حرف زدیم، بدون بالا بردن صدا و چیزی. این منم. سبک زندگی من اینه.
من میرم تو اتاقم در و میبندم به این معنی نیست که سرم همش تو گوشیه، درس خوندم، نقاشی کشیدم، طراحی کردم، نوشتم، کتاب خوندم، رمان خوندم، آهنگ گوش دادمو سریال هامم دیدم و دارم میبینم.
این سبک زندگی منه، من اینجوری از زندگیم لذت میبرم. آدم نمیدونه کی میمیره منم دلم میخواد همونجوری که دوست دارم و خوشحالم زندگی مو بگذرونم.
بعد ازم پرسید پس چرا وقتی میای بیرون عین برج زهر ماری😂
گفتم چون نمیتونم بروز بدم، احساساتم و درست بروز بدم، خیلی چیزا رو جلوی مامان و خیلی چیزا رو هم جلو تو بروز و نشون میدم.
پدر بنده کاری با اینکه کیپاپرم نداره، اما بازم علاقه ای نداره، میگم خب من که نمیتونم تو تلویزیون بشینم سریال ببینم، پس تو گوشی میبینم.
در هر حال خواستم بگم، من بخاطر این قضیه خیلی حرف شنیدم، از عالم و آدم!
و امشب بهشون گفتم، دیگه درک کردن و نکردنش با من نیست!
خیلی وقت ها بهتره به جای سکوت، حرف بزنیم. فقط درمورد این موضوع صدق نمیکنه!
اگر امکانش بود سعی کنید به طور منطقی و به آرومی با هر شخصی که هست صحبت کنید.
29.03.202521:27
مثل همیشه شاهکار کردی
29.03.202521:27
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.