
Реальна Війна

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

تجربه زیسته l امین بزرگیان
آنکه خانهای ندارد، در نوشتن خانه میکند. آدورنو
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60
https://linktr.ee/amin.bozorgian
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60
https://linktr.ee/amin.bozorgian
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жеріІран
ТілБасқа
Канал құрылған күніГруд 28, 2018
TGlist-ке қосылған күні
Бер 04, 2025Рекордтар
27.04.202523:59
7.1KЖазылушылар21.04.202523:59
50Дәйексөз индексі12.01.202523:59
1.7K1 жазбаның қамтуы22.04.202520:07
1.9KЖарнамалық жазбаның қамтуы25.03.202523:59
9.72%ER23.03.202520:07
21.36%ERR05.04.202509:02
~ برنامهای را به واسطه حضور دوست و همدانشگاهی قدیمی، شروین وکیلی، به میزبانی سروش صحت میدیدم که بسیار جالب بود. در واقع، از همان ابتدا تبدیل به مثال خوبی شد برای فهم یک موقعیت جامعهشناسانه در ایران و حتی جهان امروز. شروین در ابتدای صحبتهای خود در پاسخ به این سؤال که هویت ایرانی چیست، بعد از توضیحاتی میگوید: تمدن ایران اولین جایی بود که کشاورزی در آن شکل گرفت، حیوانات اهلی شدند، روستاها شکل گرفتند، آب جو درست شد و خط به وجود آمد. این حرف شروین در یک برنامه عمومی حیرتانگیز بود. حافظه من از سالهای دوران لیسانس خبر از یک دستکاری معنادار در روایت تاریخی او میداد.
همه این اولینها مربوط به جغرافیایی است که ما آن را امروزه تحت عنوان «هلال حاصلخیز» میشناسیم، جایی در بینالنهرین و مربوط به تمدن سومری. این منطقه شامل بخشهایی از عراق، سوریه، جنوب شرقی ترکیه، غرب ایران و شمال اردن امروزی میشود. آیا تمدن سومریان (بینالنهرین) همان تمدن ایران بود؟ نه. سومر در بخش جنوبی منطقه بینالنهرین، بین دو رودخانه دجله و فرات قرار داشت. خط میخی و هیروگلیف در چه تمدنهایی ظاهر شدند؟ اولین خط نوشتاری به طور رسمی در بینالنهرین با خط میخی و در مصر باستان با خط هیروگلیف شکل گرفت.
اینجاست که سوال ابتدایی سروش صحت معنادار میشود که پرسید: جامعهشناسی یعنی چهکاری؟ جامعهشناسی به این موضوع میپردازد که جامعه اکنونی در چه شرایطی است که چنین دستکاریهایی (یا بهتر بگویم چنین تفسیرهایی) بیان میشود و مورد استقبال قرار میگیرد؟ اینکه جامعه برخوردار از چه وضعیتی است که آگاهی کاذب در آن رشد میکند؟ چه دردی، چه معضلی وجود دارد که قرار است روایتی اغراقشده از شکوه تاریخی آن را التیام ببخشد؟- شکوهی که حتی یکبار اسم از دیگر تمدنها و جغرافیاهای دخیل در آن به میان نمیآید.
کار جامعهشناس اندیشیدن به این سؤالهاست.
@AminBozorgiyan
همه این اولینها مربوط به جغرافیایی است که ما آن را امروزه تحت عنوان «هلال حاصلخیز» میشناسیم، جایی در بینالنهرین و مربوط به تمدن سومری. این منطقه شامل بخشهایی از عراق، سوریه، جنوب شرقی ترکیه، غرب ایران و شمال اردن امروزی میشود. آیا تمدن سومریان (بینالنهرین) همان تمدن ایران بود؟ نه. سومر در بخش جنوبی منطقه بینالنهرین، بین دو رودخانه دجله و فرات قرار داشت. خط میخی و هیروگلیف در چه تمدنهایی ظاهر شدند؟ اولین خط نوشتاری به طور رسمی در بینالنهرین با خط میخی و در مصر باستان با خط هیروگلیف شکل گرفت.
اینجاست که سوال ابتدایی سروش صحت معنادار میشود که پرسید: جامعهشناسی یعنی چهکاری؟ جامعهشناسی به این موضوع میپردازد که جامعه اکنونی در چه شرایطی است که چنین دستکاریهایی (یا بهتر بگویم چنین تفسیرهایی) بیان میشود و مورد استقبال قرار میگیرد؟ اینکه جامعه برخوردار از چه وضعیتی است که آگاهی کاذب در آن رشد میکند؟ چه دردی، چه معضلی وجود دارد که قرار است روایتی اغراقشده از شکوه تاریخی آن را التیام ببخشد؟- شکوهی که حتی یکبار اسم از دیگر تمدنها و جغرافیاهای دخیل در آن به میان نمیآید.
کار جامعهشناس اندیشیدن به این سؤالهاست.
@AminBozorgiyan
21.04.202512:24
چندی پیش آقای رسولاف را بابت بیاعتنایی نه تنها نسبت به نسلکشی در غزه که حتی نسبت به دزدیده شدن و کشته شدن همکاران فلسطینیاش چون حسونه و حمدان بلال، نقد کردم. ایشان این نقد چند خطی در حد استوری را تحمل نکرد و بلاک کرد. همانگونه که نوشته بودم این عکسالعمل راه حل نیست و بالاخره باید برای این نقد نه تنها به ایشان بلکه به یک فیگور رایجشده ایرونی در میان هنرمندان پاسخی داده شود. استقبال باید کرد ازینکه به کامنتها در این زمینه پاسخ دادهاند. حالا بیایید کمی پاسخ حیرتانگیز ایشان را بررسی کنیم.
یک) روشن است که آقای رسولاف فرق بین نسلکشی و جنگ را نمیداند که در کنار غزه نام اکراین را میآورد. این چه جور سوژه سیاسی است؟ حتی نمیداند که پشت اکراین به سبب تجاوز پوتین احمق کل دنیا ایستاده و پشت فلسطین چند تا نیروی پاپتی یمنی؟ یعنی نمیداند یا برای توجیه سکوتش اینها را کنار هم گذاشته است؟
دو) آقای رسولاف میگوید توان محدودی دارد و ترجیح میدهد آن را صرف ایران و ایرانیان کند و نه بقیه ستم دیدگان؛ پاسخی بسیار رایج در بین اهالی هنر ایرونی. حتی آنهایی که بیتفاوت به وقایع سیاسی ایران هستند هم غالباً از همین ژارگون استفاده میکنند: «من توان محدودی دارم و آن را صرف کارم میکنم». بنظر من هیچ ایرادی به این پاسخ نیست. هنرمند، خیاط، بازیکن فوتبال و غیره را نمیتوان مجبور کرد که سیاسی باشند. اما مشکل «رسولاف ایسم» این است که از بقیه دنیا و دیگر هنرمندان انتظار دارد که به موضوع ایران و کشتارها و زندانهایش توجه کنند. یک جستوجوی ساده اینترنتی این انتظار را میتواند به شما نشان دهد. چطور دیگران باید به مسأله ایران توجه کنند اما شما برای فلسطین «حال» ندارید؟ مگر آنهایی که در اروپا و آمریکا میخواهید به ایران توجه کنند، خودشان در زندگی و کشورشان مسأله ندارند؟ تا به فلسطین رسید آسمان تپید؟ مگر محتوای فیلمهای شما و اصرار بر نمایش آن در جشنوارههای خارجی جز تمنای توجه مخاطب غربی به مسأله ایران نیست؟
سه) هنرمند، نویسنده و غیره با کیفیت اثرش «سیاسی» میشود. وقتی کار خودش را به خوبی انجام میدهد جهانبینی بدیلی را روی میز میگذارد و این یعنی کار سياسی.
به همین دلیل برخلاف ادعای کتاب فرهادپور و اسلامی معتقد هستم کیارستمی هنرمندی حقيقتا سیاسی بود. این را قبلا هم نوشتم. این حرف بدین معناست که بدنبال اظهار نظر یا محکوم کردن اسراییل یا جمهوری اسلامی در بین سینماگران و غیره نیستم، کار بدرد بخوری هم چندان نمیدانم اما پارادوکسی که در موضوع امثال رسولاف وجود دارد اینجاست که امثال وی با شدت بخشیدن در اظهار نظر سیاسی اساساً جایگاه پیدا کردهاند. هاله دور آنها مرهون محتوا و اظهار نظرهای سیاسی آنهاست. از تمام دنیا میخواهند که به مسأله ایران و ستم موجود در آن حساس باشند. چیزی که كيارستمی مثلا نمیگفت. فیلمش را میساخت. اینجاست که سکوت در برابر نسلکشی فلسطین مسأله میشود. دم خروس در پس قسم حضرت عباس بيرون میزند. ما با نوعی اقتصاد اظهار نظر روبرو میشویم. بوی عدم صداقت به مشام میرسد تا حدی که اظهارنظرهای سیاسی درباره ایران را هم بیخاصیت میکند.
نه آقای رسولاف، همانطور که میدانید جامعهای که سالها رشد خود را در جاهایی مثل جنبش زن، زندگی، آزادی نشان داده است را نمیتوان به این راحتی بدنبال «نخود سیاه» فرستاد.
موضوع فقط ترس ازین نیست که سخن از فلسطین برخی مخاطبانتان را ناراحت میکند، مسأله به نوعی اقتصاد سیاسی بازار سینما بر میگردد. حمایت از فلسطین آینده اقتصادی شما در همکاری با تهیهکنندهها و بنگاهها و کارتلهای فیلمسازی را به خطر میاندازد؛ مسأله اصلی این است.
@AminBozorgiyan
یک) روشن است که آقای رسولاف فرق بین نسلکشی و جنگ را نمیداند که در کنار غزه نام اکراین را میآورد. این چه جور سوژه سیاسی است؟ حتی نمیداند که پشت اکراین به سبب تجاوز پوتین احمق کل دنیا ایستاده و پشت فلسطین چند تا نیروی پاپتی یمنی؟ یعنی نمیداند یا برای توجیه سکوتش اینها را کنار هم گذاشته است؟
دو) آقای رسولاف میگوید توان محدودی دارد و ترجیح میدهد آن را صرف ایران و ایرانیان کند و نه بقیه ستم دیدگان؛ پاسخی بسیار رایج در بین اهالی هنر ایرونی. حتی آنهایی که بیتفاوت به وقایع سیاسی ایران هستند هم غالباً از همین ژارگون استفاده میکنند: «من توان محدودی دارم و آن را صرف کارم میکنم». بنظر من هیچ ایرادی به این پاسخ نیست. هنرمند، خیاط، بازیکن فوتبال و غیره را نمیتوان مجبور کرد که سیاسی باشند. اما مشکل «رسولاف ایسم» این است که از بقیه دنیا و دیگر هنرمندان انتظار دارد که به موضوع ایران و کشتارها و زندانهایش توجه کنند. یک جستوجوی ساده اینترنتی این انتظار را میتواند به شما نشان دهد. چطور دیگران باید به مسأله ایران توجه کنند اما شما برای فلسطین «حال» ندارید؟ مگر آنهایی که در اروپا و آمریکا میخواهید به ایران توجه کنند، خودشان در زندگی و کشورشان مسأله ندارند؟ تا به فلسطین رسید آسمان تپید؟ مگر محتوای فیلمهای شما و اصرار بر نمایش آن در جشنوارههای خارجی جز تمنای توجه مخاطب غربی به مسأله ایران نیست؟
سه) هنرمند، نویسنده و غیره با کیفیت اثرش «سیاسی» میشود. وقتی کار خودش را به خوبی انجام میدهد جهانبینی بدیلی را روی میز میگذارد و این یعنی کار سياسی.
به همین دلیل برخلاف ادعای کتاب فرهادپور و اسلامی معتقد هستم کیارستمی هنرمندی حقيقتا سیاسی بود. این را قبلا هم نوشتم. این حرف بدین معناست که بدنبال اظهار نظر یا محکوم کردن اسراییل یا جمهوری اسلامی در بین سینماگران و غیره نیستم، کار بدرد بخوری هم چندان نمیدانم اما پارادوکسی که در موضوع امثال رسولاف وجود دارد اینجاست که امثال وی با شدت بخشیدن در اظهار نظر سیاسی اساساً جایگاه پیدا کردهاند. هاله دور آنها مرهون محتوا و اظهار نظرهای سیاسی آنهاست. از تمام دنیا میخواهند که به مسأله ایران و ستم موجود در آن حساس باشند. چیزی که كيارستمی مثلا نمیگفت. فیلمش را میساخت. اینجاست که سکوت در برابر نسلکشی فلسطین مسأله میشود. دم خروس در پس قسم حضرت عباس بيرون میزند. ما با نوعی اقتصاد اظهار نظر روبرو میشویم. بوی عدم صداقت به مشام میرسد تا حدی که اظهارنظرهای سیاسی درباره ایران را هم بیخاصیت میکند.
نه آقای رسولاف، همانطور که میدانید جامعهای که سالها رشد خود را در جاهایی مثل جنبش زن، زندگی، آزادی نشان داده است را نمیتوان به این راحتی بدنبال «نخود سیاه» فرستاد.
موضوع فقط ترس ازین نیست که سخن از فلسطین برخی مخاطبانتان را ناراحت میکند، مسأله به نوعی اقتصاد سیاسی بازار سینما بر میگردد. حمایت از فلسطین آینده اقتصادی شما در همکاری با تهیهکنندهها و بنگاهها و کارتلهای فیلمسازی را به خطر میاندازد؛ مسأله اصلی این است.
@AminBozorgiyan


21.04.202512:20
04.04.202507:02
موضوع آرشیو، حافظه و تاریخ، پس از جنگ جهانی دوم اهمیتی فوقالعاده یافت. فاجعهی همگانی مقدماتی را برای بازخوانی تاریخهای فردی و جمعی گشود.
فضای فرهنگی و هنری ایران معاصر هم چندی است بر این موضوع تمرکز معناداری یافته است. در متنی که بهزودی منتشر خواهم کرد با اتکا به بحث ژاک دریدا در کتاب «تب آرشیو: برداشتی فرویدی» کمی دربارهی این موضوع در ایران سخن خواهم گفت. پیش از آن مناسب دیدم که برای آشنایی با مبحث دریدا بخش نخست کتاب او را به فارسی ارائه دهم. امیدوارم ترجمهی کامل کتاب «تب آرشیو» دریدا را بتوانیم بهزودی به پایان برسانیم. تمامی پانوشتها از مترجمان است.
@AminBozorgiyan
فضای فرهنگی و هنری ایران معاصر هم چندی است بر این موضوع تمرکز معناداری یافته است. در متنی که بهزودی منتشر خواهم کرد با اتکا به بحث ژاک دریدا در کتاب «تب آرشیو: برداشتی فرویدی» کمی دربارهی این موضوع در ایران سخن خواهم گفت. پیش از آن مناسب دیدم که برای آشنایی با مبحث دریدا بخش نخست کتاب او را به فارسی ارائه دهم. امیدوارم ترجمهی کامل کتاب «تب آرشیو» دریدا را بتوانیم بهزودی به پایان برسانیم. تمامی پانوشتها از مترجمان است.
@AminBozorgiyan
27.04.202513:28
~ انفجارها در بندرعباس به هر هدفی و توسط هر کسی صورت گرفته باشد؛ قطعا یک نتیجه عمومی در افکار جامعه خواهد داشت: تقویت ایده ضدیت با جنگ و تضعیف جایگاه سیاسی حامیان این ایده. جامعه لحظهای کوتاه از جنگ را دیده و حافظه جمعیاش فعال شده است. ترکیب میان این تصویر واضح از جنگ و حافظه چنان شدت و تأثیر عمیقی دارد که میتواند جایگاه نیروها و ایدهها را در ذهنیت جمعی تغییر دهد.
در مطالعات حافظه، عبارت «قلمروی حافظه» میتواند چنین لحظاتی را نشان دهد. یادبودها مکانهایی هستند که قرار است حافظه را نسبت به رویداد یا افرادی فعال نگه دارند. این مکانهای حافظه، به این سبب تأثیرگذاراند که عینیت مادی دارند؛ یعنی فقط روایتی تاریخی در کتابها نیستند. مادیت داشتن مجسمهای درباره جنگ جهانی اول در جایی مثل لندن، حافظه جمعی را به هدفی بر سر آن واقعه فعال نگه میدارد. در مجموع اینکه قلمروهای حافظه مثل موزهها و یادبودها و فیلمها و مجسمهها و غیره تأثیر مهمی در ساختن و هدایت حافظه جمعی دارند. و میدانیم که محتوای این نوع حافظه است که چشماندازها و مسیرهای بنیادین جمعی را میسازند.
انفجارها در بندرعباس همچون یک قلمروی حافظه خود را در منظر دید همگان و با وضوح بسیار نمایش دادند. هیچ یادبودی، موزه و اثری نمیتوانست قدرت این اجرا با تمامی ابعادش را در یادآوری جنگ داشته باشد. بندرعباس با شدتْ جنگ را به آستانهی خاطره جمعی آورد و همان نقشی را پیدا کرد که یادبود جنگ جهانی اول در لندن: نفی جنگ؛ اما این یادآوری فقط فرهنگی نیست بلکه به سبب شدت، وضوح، تازگی و نزدیکیاش نوعی یادآوری بنیادین و همه جانبه است.
افراد جامعه با هر رویکرد سیاسی در نتیجه عملکرد این قلمروی حافظه، دیدگاهها و مطلوباتشان را بهگونهای تنظیم میکنند که از جنگ دور شود، از حامیان متنوع جنگ قطع ارتباط میکنند و حامی پروژههایی میشوند که آنها را از هر نوع جنگی جدا سازد. این فرایند لزوماً آگاهانه نیست؛ قلمروی حافظه بر ناخودآگاه مؤثر است اما آثاری که بر جا میگذارد در واقعیت بیرونی و میدان سیاسی است.
@AminBozorgiyan
در مطالعات حافظه، عبارت «قلمروی حافظه» میتواند چنین لحظاتی را نشان دهد. یادبودها مکانهایی هستند که قرار است حافظه را نسبت به رویداد یا افرادی فعال نگه دارند. این مکانهای حافظه، به این سبب تأثیرگذاراند که عینیت مادی دارند؛ یعنی فقط روایتی تاریخی در کتابها نیستند. مادیت داشتن مجسمهای درباره جنگ جهانی اول در جایی مثل لندن، حافظه جمعی را به هدفی بر سر آن واقعه فعال نگه میدارد. در مجموع اینکه قلمروهای حافظه مثل موزهها و یادبودها و فیلمها و مجسمهها و غیره تأثیر مهمی در ساختن و هدایت حافظه جمعی دارند. و میدانیم که محتوای این نوع حافظه است که چشماندازها و مسیرهای بنیادین جمعی را میسازند.
انفجارها در بندرعباس همچون یک قلمروی حافظه خود را در منظر دید همگان و با وضوح بسیار نمایش دادند. هیچ یادبودی، موزه و اثری نمیتوانست قدرت این اجرا با تمامی ابعادش را در یادآوری جنگ داشته باشد. بندرعباس با شدتْ جنگ را به آستانهی خاطره جمعی آورد و همان نقشی را پیدا کرد که یادبود جنگ جهانی اول در لندن: نفی جنگ؛ اما این یادآوری فقط فرهنگی نیست بلکه به سبب شدت، وضوح، تازگی و نزدیکیاش نوعی یادآوری بنیادین و همه جانبه است.
افراد جامعه با هر رویکرد سیاسی در نتیجه عملکرد این قلمروی حافظه، دیدگاهها و مطلوباتشان را بهگونهای تنظیم میکنند که از جنگ دور شود، از حامیان متنوع جنگ قطع ارتباط میکنند و حامی پروژههایی میشوند که آنها را از هر نوع جنگی جدا سازد. این فرایند لزوماً آگاهانه نیست؛ قلمروی حافظه بر ناخودآگاه مؤثر است اما آثاری که بر جا میگذارد در واقعیت بیرونی و میدان سیاسی است.
@AminBozorgiyan
Қайта жіберілді:
نقد اقتصاد سیاسی

04.04.202507:01
هر آرشیوی همزمان هم بنیانگذار است و هم تداومدهنده. آرشیو هم انقلابی است و هم سنتگرا. اقتصاد آرشیو در این کارکرد دوگانه از طریق نگهداری، ذخیرهسازی و صرفهجویی عمل میکند اما به شکلی غیر متعارف؛ یعنی از طریق ایجاد قانون و نظم یا مجبور کردن دیگران به رعایت قانون که پیشتر آن را عملکردی قانونمدارانه یا قانونگذارانه (نومولوژیک) نامگذاری کردیم. در واقع آرشیوْ قدرتی بهمثابه قانون دارد.
____________
👈متن کامل
____________
👈متن کامل
Канал өзгерістері тарихы
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.