Reposted from:
جمهوریت



02.05.202519:47
♈️ افشاگری های چندسال پیش محمود احمدی نژاد در مورد واردات کالای قاچاق در گمرک بوشهر از سوی نهادهای امنیتی و برادران قاچاقچی که امروز شنیدنی تر از گذشته به نظر می رسد‼️
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
28.04.202518:31
پرهیز از تکرار پنهان سازی و تأخیر در گزارش فاجعه به جامعه
فریبا نظری
در جامعه ملتهب، خشمگین، با سطح سرمایه اجتماعی اندک به نظام حکمرانی و متولیان دستگاههای مختلف، وجود رسانههای گوناگون به تعداد هر فرد و نبود مرجعیت رسانهی ملی صدا و سیما، و رخدادهای تکرار شوندهی همراه با ویرانی و مرگ انسانها و سرمایههای انسانی و طبیعی و اقتصادی این سرزمین، پس از وقوع رخداد جدید انفجار گسترده در اسکله شهید رجایی بندرعباس؛ یک اصل بسیار مهم باید مورد توجه مدیران سطوح عالی کشور قرار گیرد:
« گزارش صادقانه از واقعیت رخ داده و پرهیز از تکرار پنهانسازی و تأخیر در آگاهی رسانی به جامعه»
با کمال تأسف، مدیران سطوح عالی اجرایی و تصمیم گیر کشور، نه تنها سابقهی خوب و قابل قبولی در این موارد ندارند که ترومای سخت تحریف و پنهان سازی فجایع سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراین سال ۹۸، و کشتهشدگان اعتراضات سال ۱۴۰۱، انفجار قطار نیشابور سال ۸۲، آتش سوزی و ازبین رفتن کشتی سانچی سال ۹۶؛ سوابق منفی و سیاهی در ذهن و باور عمومی جامعه ایجاد و زخمی عمیق در اعتماد اجتماعی بجای گذاشته است.
ارائهی گزارش صادقانه از واقعیت فاجعه رخ داده در بندرعباس و پرهیز از تکرار پنهان سازی در آگاهی رسانی به موقع و دقیق به جامعه در کوتاه ترین زمان ممکن؛ اکنون وظیفهی مسئولان سطوح عالی کشور و مطالبه ملی است.
فریبا نظری
در جامعه ملتهب، خشمگین، با سطح سرمایه اجتماعی اندک به نظام حکمرانی و متولیان دستگاههای مختلف، وجود رسانههای گوناگون به تعداد هر فرد و نبود مرجعیت رسانهی ملی صدا و سیما، و رخدادهای تکرار شوندهی همراه با ویرانی و مرگ انسانها و سرمایههای انسانی و طبیعی و اقتصادی این سرزمین، پس از وقوع رخداد جدید انفجار گسترده در اسکله شهید رجایی بندرعباس؛ یک اصل بسیار مهم باید مورد توجه مدیران سطوح عالی کشور قرار گیرد:
« گزارش صادقانه از واقعیت رخ داده و پرهیز از تکرار پنهانسازی و تأخیر در آگاهی رسانی به جامعه»
با کمال تأسف، مدیران سطوح عالی اجرایی و تصمیم گیر کشور، نه تنها سابقهی خوب و قابل قبولی در این موارد ندارند که ترومای سخت تحریف و پنهان سازی فجایع سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراین سال ۹۸، و کشتهشدگان اعتراضات سال ۱۴۰۱، انفجار قطار نیشابور سال ۸۲، آتش سوزی و ازبین رفتن کشتی سانچی سال ۹۶؛ سوابق منفی و سیاهی در ذهن و باور عمومی جامعه ایجاد و زخمی عمیق در اعتماد اجتماعی بجای گذاشته است.
ارائهی گزارش صادقانه از واقعیت فاجعه رخ داده در بندرعباس و پرهیز از تکرار پنهان سازی در آگاهی رسانی به موقع و دقیق به جامعه در کوتاه ترین زمان ممکن؛ اکنون وظیفهی مسئولان سطوح عالی کشور و مطالبه ملی است.
28.04.202514:55
پس از مذاکرات
علینقی مشایخی
به اذعان طرفین، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا بهخوبی پیش میرود. چنانچه این مذاکرات به نتیجه برسد و روابط بین دو کشور برقرار شود و تحریمها برداشته شود، فضای جدیدی در اقتصاد ایران ایجاد میشود.
امکان شروع پروژههای بزرگی در زمینههای بالادستی نفت و گاز، انرژی، زیربناها و صنایع با مشارکت سرمایهگذاران خارجی فراهم میشود. امکان توسعه سریع تبادل کالا، خدمات، تکنولوژی و پول و سرمایه با خارج کشور ممکن میشود.
امکان بهکارگیری وسیع استعدادهای طبیعی، انسانی (اعم از ایرانیان داخل و خارج کشور) و موقعیت جغرافیایی کشور فراهم میشود. با توجه به استعداد بزرگ کشور برای سرمایهگذاری در زمینههای بالادستی نفت و گاز، انرژی، زیرساختهای راهآهن، جاده، بنادر، فرودگاهها، خطوط هوایی، شیرینسازی و انتقال آب، معادن و صنایع اساسی مانند پتروشیمی و صنایع فلزی، سیستم بانکی و بیمه و سایر صنایع چنانچه موافقت صورت پذیرد، امکان مشارکت سرمایهگذاران خارج در طی پنجسال میتواند به اعدادی نظیر هزارمیلیارد دلار برسد.
در این صورت رشد اقتصادی ۸درصد در سال یا بیشتر که در چندین برنامه توسعه کشور هدفگذاری میشد و هیچوقت اتفاق نیفتاد، ممکن میشود. آنگاه ایران با رشد و توسعه سریع و عزتمندانه به الگویی برای سایرین تبدیل میشود.
ولی استفاده از حصول یک توافق و کسب نتایج بالا با چالشهایی روبهرو خواهد بود. اولین چالش ذهنیت، فرهنگ سازمانی و قابلیتهایی است که طی چند دهه در مجموعه مدیریتی و کارشناسی کشور شکل گرفته است و عموما تجربه و توانایی هدایت و مدیریت تعامل سازنده با دنیا را ندارد؛ بهخصوص در دو دهه گذشته دولتها کمتر توانستهاند نیروهای نخبه را در بدنه کارشناسی و مدیریتی خود جذب کنند. بنابراین ظرفیت انسانی و مدیریتی دولت برای استفاده از فرصتهای بالقوهای که ممکن است پیش آید، محدود است.
چالش دوم ساختار سازمانی و مدیریتی دولت است که از چابکی، انسجام و کارآیی لازم برای حرکت کارآمد و کارآ در فضای جدید برخوردار نیست.
دولت چهاردهم که بعد از شهادت غیرمنتظره آقای رئیسی و در یک دوران بحرانی زدوخوردهای منطقهای و ترورهای بیسابقه شکل گرفت، هنوز از خود انسجام، برنامه و یکپارچگی لازم را نشان نداده است. دولت از متن بحرانها با شعار وفاق و بهکارگیری نیروهایی با ذهنیتها و گرایشهای سیاسی متفاوتی شکل گرفت. همسو شدن نیروها با گرایشهای مختلف زمانگیر است و لذا انسجامدهی سریع را مشکل میسازد.
چالش سوم وجود فساد در سازمانها و نهادهایی است که فعالیتهای مولد و سازنده را بهشدت آزار میدهند و نشانههای بارز آن ظهور فسادهای کلان و همچنین رتبه بالای کشور در برداشت مردم از فساد بین کشورهای دنیاست.
اگر فسادهای نهادینهشده در سازمانها و نهادها کنترل نشود، مانعی برای جذب سرمایهگذار و گشایش ارتباط سازنده با دنیاست. شبکه فساد و گستردگی آن، انجام کارها را کند میسازد، سرمایهگذاران را خسته و مایوس میکند و بهرهوری را کاهش میدهد. درواقع فساد گسترده مانع استفاده از فرصتهای بهدستآمده میشود؛ زیرا سرمایهگذارانی که جذب میشوند از فضای فاسد میگریزند.
چالش چهارم گستردگی و دخالت زیاد دستگاههای نظارتی و اطلاعاتی در سازمان دولت است که کار انتصابات و تصمیمگیری و سرعت عمل و مسوولیتپذیری را برای مدیران سخت میکند.
بالاخره چالش پنجم نیروهایی است که از شرایط تحریم با دور زدن تحریمها فربه شدهاند و ممکن است با رفع تحریمها قابلیتهای ثروتآفرینی خود را که در دوران تحریمها کاربرد داشت از دست بدهند. این نیروهها ممکن است در فضای جدید بعد از تحریم، کارشکنی و سنگاندازی کنند تا زمینه فعالیتهای رانتجویانه و ثروتآفرینیشان در فضای تحریمی ادامه پیدا کند.
مجموعه این عوامل توان دولت و کشور را برای استفاده از فرصتهای حاصل در صورت حصول توافق کم میکند. لذا در صورت حصول توافق و برای بهرهبرداری از فضایی که ایجاد میشود، باید برای مقابله با چالشهای مزبور آماده شد و برنامهریزی کرد.
متن کامل
علینقی مشایخی
به اذعان طرفین، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا بهخوبی پیش میرود. چنانچه این مذاکرات به نتیجه برسد و روابط بین دو کشور برقرار شود و تحریمها برداشته شود، فضای جدیدی در اقتصاد ایران ایجاد میشود.
امکان شروع پروژههای بزرگی در زمینههای بالادستی نفت و گاز، انرژی، زیربناها و صنایع با مشارکت سرمایهگذاران خارجی فراهم میشود. امکان توسعه سریع تبادل کالا، خدمات، تکنولوژی و پول و سرمایه با خارج کشور ممکن میشود.
امکان بهکارگیری وسیع استعدادهای طبیعی، انسانی (اعم از ایرانیان داخل و خارج کشور) و موقعیت جغرافیایی کشور فراهم میشود. با توجه به استعداد بزرگ کشور برای سرمایهگذاری در زمینههای بالادستی نفت و گاز، انرژی، زیرساختهای راهآهن، جاده، بنادر، فرودگاهها، خطوط هوایی، شیرینسازی و انتقال آب، معادن و صنایع اساسی مانند پتروشیمی و صنایع فلزی، سیستم بانکی و بیمه و سایر صنایع چنانچه موافقت صورت پذیرد، امکان مشارکت سرمایهگذاران خارج در طی پنجسال میتواند به اعدادی نظیر هزارمیلیارد دلار برسد.
در این صورت رشد اقتصادی ۸درصد در سال یا بیشتر که در چندین برنامه توسعه کشور هدفگذاری میشد و هیچوقت اتفاق نیفتاد، ممکن میشود. آنگاه ایران با رشد و توسعه سریع و عزتمندانه به الگویی برای سایرین تبدیل میشود.
ولی استفاده از حصول یک توافق و کسب نتایج بالا با چالشهایی روبهرو خواهد بود. اولین چالش ذهنیت، فرهنگ سازمانی و قابلیتهایی است که طی چند دهه در مجموعه مدیریتی و کارشناسی کشور شکل گرفته است و عموما تجربه و توانایی هدایت و مدیریت تعامل سازنده با دنیا را ندارد؛ بهخصوص در دو دهه گذشته دولتها کمتر توانستهاند نیروهای نخبه را در بدنه کارشناسی و مدیریتی خود جذب کنند. بنابراین ظرفیت انسانی و مدیریتی دولت برای استفاده از فرصتهای بالقوهای که ممکن است پیش آید، محدود است.
چالش دوم ساختار سازمانی و مدیریتی دولت است که از چابکی، انسجام و کارآیی لازم برای حرکت کارآمد و کارآ در فضای جدید برخوردار نیست.
دولت چهاردهم که بعد از شهادت غیرمنتظره آقای رئیسی و در یک دوران بحرانی زدوخوردهای منطقهای و ترورهای بیسابقه شکل گرفت، هنوز از خود انسجام، برنامه و یکپارچگی لازم را نشان نداده است. دولت از متن بحرانها با شعار وفاق و بهکارگیری نیروهایی با ذهنیتها و گرایشهای سیاسی متفاوتی شکل گرفت. همسو شدن نیروها با گرایشهای مختلف زمانگیر است و لذا انسجامدهی سریع را مشکل میسازد.
چالش سوم وجود فساد در سازمانها و نهادهایی است که فعالیتهای مولد و سازنده را بهشدت آزار میدهند و نشانههای بارز آن ظهور فسادهای کلان و همچنین رتبه بالای کشور در برداشت مردم از فساد بین کشورهای دنیاست.
اگر فسادهای نهادینهشده در سازمانها و نهادها کنترل نشود، مانعی برای جذب سرمایهگذار و گشایش ارتباط سازنده با دنیاست. شبکه فساد و گستردگی آن، انجام کارها را کند میسازد، سرمایهگذاران را خسته و مایوس میکند و بهرهوری را کاهش میدهد. درواقع فساد گسترده مانع استفاده از فرصتهای بهدستآمده میشود؛ زیرا سرمایهگذارانی که جذب میشوند از فضای فاسد میگریزند.
چالش چهارم گستردگی و دخالت زیاد دستگاههای نظارتی و اطلاعاتی در سازمان دولت است که کار انتصابات و تصمیمگیری و سرعت عمل و مسوولیتپذیری را برای مدیران سخت میکند.
بالاخره چالش پنجم نیروهایی است که از شرایط تحریم با دور زدن تحریمها فربه شدهاند و ممکن است با رفع تحریمها قابلیتهای ثروتآفرینی خود را که در دوران تحریمها کاربرد داشت از دست بدهند. این نیروهها ممکن است در فضای جدید بعد از تحریم، کارشکنی و سنگاندازی کنند تا زمینه فعالیتهای رانتجویانه و ثروتآفرینیشان در فضای تحریمی ادامه پیدا کند.
مجموعه این عوامل توان دولت و کشور را برای استفاده از فرصتهای حاصل در صورت حصول توافق کم میکند. لذا در صورت حصول توافق و برای بهرهبرداری از فضایی که ایجاد میشود، باید برای مقابله با چالشهای مزبور آماده شد و برنامهریزی کرد.
متن کامل
28.04.202506:25
به احترام مردم بندرعباس،
کوچه فستیوال چهارم به کارخود پایان داد
جنوب خونهایه با یه نخلی وسطش، یه کُناری گوشهش، یه قایقِ کهنهای کُنجش.
یه اتاقیش اهوازه، یکیش بوشهره، یه بزرگ و پهن و قشنگیش بندرعباسه.
خونهای که یه چیشش گریهس، دیگه دست و نی و نای نداره.
کوچه رو به شرق، رو به بندر، زانو بغل میگیره و از منتهیالیه شادی رو به نهایت غم سکوت میکنه.
روزهای دلخوشی ایران رو چشم به راهیم.
از بوشهریا میخوایم سنگ تموم بذارن برای چند روز پیشرو. برای مهمونایی که تو شهر داریمشون و روی بوشهر موندن حساب کردن. بوشهریا! بیساز و شَپ و کِل، دل مهمونا خوش کنین.
پلیس دمتگرم. آبروداری کردی سی ما. با دلِ خوشِ مردم کنار اومدی.
دم مخالفا گرم.خیلی گرم. دعوای داخل خونه رو به کوچه نکشیدین. شما هم قشنگیِ شهر مدارا هستین. قشنگیِ بوشهر قشنگ.
امشو تو حیاط مدرسه سعادت دور هم جمع میشیم و داستان آخر رو میخونیم و دست خدا میسپاریمتون و رو به روزهایی که خالقش الرحمنالراحمین است دلخوش به قشنگی ایران، میریم سمت زندگیهامون.
با دلتنگی خداحافظی میکنیم.
کوچه فستیوال چهارم به کارخود پایان داد
جنوب خونهایه با یه نخلی وسطش، یه کُناری گوشهش، یه قایقِ کهنهای کُنجش.
یه اتاقیش اهوازه، یکیش بوشهره، یه بزرگ و پهن و قشنگیش بندرعباسه.
خونهای که یه چیشش گریهس، دیگه دست و نی و نای نداره.
کوچه رو به شرق، رو به بندر، زانو بغل میگیره و از منتهیالیه شادی رو به نهایت غم سکوت میکنه.
روزهای دلخوشی ایران رو چشم به راهیم.
از بوشهریا میخوایم سنگ تموم بذارن برای چند روز پیشرو. برای مهمونایی که تو شهر داریمشون و روی بوشهر موندن حساب کردن. بوشهریا! بیساز و شَپ و کِل، دل مهمونا خوش کنین.
پلیس دمتگرم. آبروداری کردی سی ما. با دلِ خوشِ مردم کنار اومدی.
دم مخالفا گرم.خیلی گرم. دعوای داخل خونه رو به کوچه نکشیدین. شما هم قشنگیِ شهر مدارا هستین. قشنگیِ بوشهر قشنگ.
امشو تو حیاط مدرسه سعادت دور هم جمع میشیم و داستان آخر رو میخونیم و دست خدا میسپاریمتون و رو به روزهایی که خالقش الرحمنالراحمین است دلخوش به قشنگی ایران، میریم سمت زندگیهامون.
با دلتنگی خداحافظی میکنیم.
28.04.202506:10
عمق استراتژیک و بنادر دریایی
یدالله کریمی پور
شوربختانه بیشترین و بزرگترین شهیدان در جمهوری اسلامی کلمات بوده اند. در واقع تا جایی که به واژه های تخصصی مرتبط با امنیت ملی بر می گردد، بیشتر واژگانش در تعریف، مفهوم و مصداق ها، شهید شده اند.
می توان دهها واژه شهید شده نام برد. از جمله در این یادداشت بس کوتاه به مفهوم اصطلاح شهید شده عمق استراتژیک ایران از سوی رهبران و فرماندهان و تصمیم سازان متمرکز می شوم.
عمق استراتژیک در جنگ ها و نبردهای کلاسیک و متعارف (غیرهستهای) عبارت است از: فاصله میان خط مقدم جنگ و نواحی حیاتی کشور.
این نواحی معمولا ذیل سه دسته جای می گیرند: مراکز رهبری، پایگاه های نظامی و فرماندهی و محورهای اقتصادی.
اصل زیربنایی در عمق استراتژیک، میزان آسیب پذیری هر کدام با فرض حمله و خرابکاری دشمن است.
تا جایی که به مراکز حیاتی اقتصادی ایران بر می گردد، روشن است که تقریبا عمده این کانون ها کرانهای(ساحل دریا) و یا پسکرانه ای هستند. یعنی یا در دریا و ساحل قرار دارند و یا بیشینه ۱۰۰ کیلومتر با کرانه ها فاصله دارند.
بین ۸۳ تا ۹۷ درصد داد و ستد ایران از راه بنادر انجام می شود. یعنی آمد و شد دریایی، دل اقتصاد کشور را تشکیل می دهد. در این میان، دو بندر رجایی(بندر عباس) و بندر امام، که هر دو چسبیده به کرانه اند، حدود ۷۹ تا ۸۰ درصد واردات و صادرات کلا و خارک، خارکو، لاوان و سیری، بیش از ۹۰٪ صادرات نفت خام را بر عهده دارند. بندر اقیانوسی چابهار پس از رجایی و امام نقش بعدی را ایفا می کند.
در مجموع بنادر جنوبی(خلیج فارس و دریای عمان) بیش از ۹۰٪ بازرگانی دریایی ایران را به خود اختصاص داده اند.
بنادر دریای شمال مانند نوشهر، امیرآباد و انزلی نیز بخش اصلی بار بازرگانی دریایی با روسیه و آسیای مرکزی را بر عهده دارند(حدود ۱۰٪).
روشن تر از آفتاب است که عمق استراتژیک بنادر هر سه دریا، در برابر حمله تصوری توانمند خارجی، متمایل به صفر است.
بر پایه این منطق چهار پرسش اصولی در ارتباط با استراتژی های ملی و نظامی جمهوری اسلامی پیش می آید:
۱- با وجود نبود و یا ناچیز بودن عمق استراتژیک ایران در جنوب، طی ۴۶ سال گذشته چه طرح و برنامه استراتژیک ی برای پاسداری از این حیاتی ترین محور در دستور بوده است؟!
۲- این طرح و برنامه ها چه تفاوت ها و تشابهات استراتژیک ی با نگاه ها و طرح و برنامه های عصر پهلوی دوم داشته است؟! آسیب پذیری این استراتژی چیست؟ آیا قابلیت ۱۰۰٪ برای پاسداری از کرانه های حیاتی را داراست؟!
۳- چرا با وجود حیاتی بودن پاسداری از کرانه ها، به عنوان گرانیگاه و بلکه حیاتی بودن آن ها، تمرکز اندیشه و نیرو در مقیاس استراتژیک بر هلال خضیب (سوریه، لبنان، عراق) قرار گرفت؟!
۴- در استراتژی دریایی پهلوی که متمایل به همپیمانی با ناتو و ایالات متحده بود، چه نقصی بود که توسط هر دو رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان نظامی گسست؟!!
یدالله کریمی پور
شوربختانه بیشترین و بزرگترین شهیدان در جمهوری اسلامی کلمات بوده اند. در واقع تا جایی که به واژه های تخصصی مرتبط با امنیت ملی بر می گردد، بیشتر واژگانش در تعریف، مفهوم و مصداق ها، شهید شده اند.
می توان دهها واژه شهید شده نام برد. از جمله در این یادداشت بس کوتاه به مفهوم اصطلاح شهید شده عمق استراتژیک ایران از سوی رهبران و فرماندهان و تصمیم سازان متمرکز می شوم.
عمق استراتژیک در جنگ ها و نبردهای کلاسیک و متعارف (غیرهستهای) عبارت است از: فاصله میان خط مقدم جنگ و نواحی حیاتی کشور.
این نواحی معمولا ذیل سه دسته جای می گیرند: مراکز رهبری، پایگاه های نظامی و فرماندهی و محورهای اقتصادی.
اصل زیربنایی در عمق استراتژیک، میزان آسیب پذیری هر کدام با فرض حمله و خرابکاری دشمن است.
تا جایی که به مراکز حیاتی اقتصادی ایران بر می گردد، روشن است که تقریبا عمده این کانون ها کرانهای(ساحل دریا) و یا پسکرانه ای هستند. یعنی یا در دریا و ساحل قرار دارند و یا بیشینه ۱۰۰ کیلومتر با کرانه ها فاصله دارند.
بین ۸۳ تا ۹۷ درصد داد و ستد ایران از راه بنادر انجام می شود. یعنی آمد و شد دریایی، دل اقتصاد کشور را تشکیل می دهد. در این میان، دو بندر رجایی(بندر عباس) و بندر امام، که هر دو چسبیده به کرانه اند، حدود ۷۹ تا ۸۰ درصد واردات و صادرات کلا و خارک، خارکو، لاوان و سیری، بیش از ۹۰٪ صادرات نفت خام را بر عهده دارند. بندر اقیانوسی چابهار پس از رجایی و امام نقش بعدی را ایفا می کند.
در مجموع بنادر جنوبی(خلیج فارس و دریای عمان) بیش از ۹۰٪ بازرگانی دریایی ایران را به خود اختصاص داده اند.
بنادر دریای شمال مانند نوشهر، امیرآباد و انزلی نیز بخش اصلی بار بازرگانی دریایی با روسیه و آسیای مرکزی را بر عهده دارند(حدود ۱۰٪).
روشن تر از آفتاب است که عمق استراتژیک بنادر هر سه دریا، در برابر حمله تصوری توانمند خارجی، متمایل به صفر است.
بر پایه این منطق چهار پرسش اصولی در ارتباط با استراتژی های ملی و نظامی جمهوری اسلامی پیش می آید:
۱- با وجود نبود و یا ناچیز بودن عمق استراتژیک ایران در جنوب، طی ۴۶ سال گذشته چه طرح و برنامه استراتژیک ی برای پاسداری از این حیاتی ترین محور در دستور بوده است؟!
۲- این طرح و برنامه ها چه تفاوت ها و تشابهات استراتژیک ی با نگاه ها و طرح و برنامه های عصر پهلوی دوم داشته است؟! آسیب پذیری این استراتژی چیست؟ آیا قابلیت ۱۰۰٪ برای پاسداری از کرانه های حیاتی را داراست؟!
۳- چرا با وجود حیاتی بودن پاسداری از کرانه ها، به عنوان گرانیگاه و بلکه حیاتی بودن آن ها، تمرکز اندیشه و نیرو در مقیاس استراتژیک بر هلال خضیب (سوریه، لبنان، عراق) قرار گرفت؟!
۴- در استراتژی دریایی پهلوی که متمایل به همپیمانی با ناتو و ایالات متحده بود، چه نقصی بود که توسط هر دو رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان نظامی گسست؟!!
Reposted from:
سهام نیوز



27.04.202523:19
✅محمد سراج، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی گفت که انفجار اسکله رجایی بندرعباس «به هیچوجه تصادفی نبوده» و «نشانههای واضح» از دخالت اسرائيل در آن به چشم میخورد.
سراج گفت: «وقتی در چهار نقطه مختلف انفجار رخ میدهد، این نشان میدهد مواد منفجره از قبل در کانتینرها جاسازی شده بود.»
این نماینده مجلس افزود: «مواد شیمیایی معمولا فقط در یک نقطه آتش میگیرند و چنین انفجارهای همزمانی ایجاد نمیکنند. این کانتینرها یا در مبدأ و توسط کشور صادرکننده آلوده شده بودند یا در مسیر حمل و نقل و یا حتی توسط عوامل داخلی به مواد منفجره مجهز شده بودند.»
محمد سراج همچنین گفت: «ممکن است این انفجارها با استفاده از ماهواره یا تایمرهای از راه دور کنترل شده باشد. آنها دقیقا زمان رسیدن کانتینرها به بندر را محاسبه کرده بودند تا بیشترین آسیب را وارد کنند.»
سهام در WhatsApp
سراج گفت: «وقتی در چهار نقطه مختلف انفجار رخ میدهد، این نشان میدهد مواد منفجره از قبل در کانتینرها جاسازی شده بود.»
این نماینده مجلس افزود: «مواد شیمیایی معمولا فقط در یک نقطه آتش میگیرند و چنین انفجارهای همزمانی ایجاد نمیکنند. این کانتینرها یا در مبدأ و توسط کشور صادرکننده آلوده شده بودند یا در مسیر حمل و نقل و یا حتی توسط عوامل داخلی به مواد منفجره مجهز شده بودند.»
محمد سراج همچنین گفت: «ممکن است این انفجارها با استفاده از ماهواره یا تایمرهای از راه دور کنترل شده باشد. آنها دقیقا زمان رسیدن کانتینرها به بندر را محاسبه کرده بودند تا بیشترین آسیب را وارد کنند.»
سهام در WhatsApp
30.04.202517:36
زنگ خطر بازگشت تورمهای ۳رقمی؛موج جدید تورمی در راه است
علی سعدوندی٭
درصد تغییر متوسط قیمت ماه جاری نسبت به ماه مشابه سال قبل فروردین ۱۴۰۴ نشان دهنده بازگشت تورمهای ۳ رقمی است.
بازگشت نرخ تورم سه رقمی قابل پیشبینی بود. سیاستهای بانک مرکزی در کنترل تورم، سیاستهای موقتی هستند. توصیههایی در علم اقتصاد برای کنترل تورم وجود دارد که بانک مرکزی در ۵۰ سال گذشته به این توصیهها عمل نکرده و همچنان نیز عمل نمیکند.
عجیب است که هر بار این سیاست ارزپاشی اجرا میشود، تعداد زیادی از اقتصاددانان به شدت از آن حمایت میکنند و بعد از اینکه شکست میخورد، منفعل میشوند.
از ابتدای سال ۱۳۹۷ تا الان، سه بار این موج تکرار شده است. یعنی نرخ تورم افزایش پیدا کرده، به قلهای رسیده، بعد کاهش پیدا کرده، افراد و مردم امیدوار شدهاند، اما دوباره نرخ تورم شروع به افزایش کرده و قله جدیدی زده که از قله قبلی بالاتر بوده است.
این خیلی خطرناک است، چون در یکی از این موارد که قله زده میشود، احتمال اینکه به سمت ابرتورم برویم بسیار زیاد است و ممکن است این اتفاق بیفتد.
این هشدارها بارها به بانک مرکزی داده شده، اما همانطور که در مورد بندر شهید رجایی کوچکترین توجهی نمیشود، در مورد مسئله ابرتورم هم تا وقتی اتفاق نیفتد، ظاهراً بانک مرکزی و دولت محترم بنا ندارند چارهای بیاندیشند.
بنابراین، این راهکارها موقتی هستند و به نظر من موج جدید تورمی در راه است.
توصیه من این است که رئیس بانک مرکزی دیگر مصاحبه نکند و در شبکههای تلویزیونی و رادیویی حضور پیدا نکند، چون ایشان متأسفانه به شدت بیاعتبار شدهاند. از روز اول که وارد این عرصه شدند، نتوانستند از عهده کار بربیایند.
وقتی اعلام میکنند که نرخ بازار آزاد را قبول ندارم یا نرخ بازار آزاد، نرخ تلگرامی است، این باعث میشود اعتبار رئیس بانک مرکزی خدشهدار شود.
توصیه من این است که سخنگوی مناسبی پیدا کنند که بتواند افکار عمومی را جلب کند. این در ادبیات کنترل تورم خیلی مهم است و تحت عنوان ارتباطات یا «کامیونیکیشن» شناخته میشود.
تا وقتی بانک مرکزی بنا نداشته باشد بر نظام بانکی نظارت جدی اعمال کند و با مدیران متخلف برخورد کند، این مشکل هر روز شدیدتر خواهد شد. بودجه دولت هم باید اصلاح شود، اما نه مجلس، نه سازمان برنامه و بودجه، نه وزارت اقتصاد و نه دولت بنای کنترل کسری بودجه، کنترل هزینهها و افزایش درآمدها را ندارند. همه مصمم هستند که این مسیر به سمت ناکجاآباد حرکت کند.
٭ اقتصاددان
مشروح گزارش
https://www.eghtesadonline.com/008cEi
علی سعدوندی٭
درصد تغییر متوسط قیمت ماه جاری نسبت به ماه مشابه سال قبل فروردین ۱۴۰۴ نشان دهنده بازگشت تورمهای ۳ رقمی است.
بازگشت نرخ تورم سه رقمی قابل پیشبینی بود. سیاستهای بانک مرکزی در کنترل تورم، سیاستهای موقتی هستند. توصیههایی در علم اقتصاد برای کنترل تورم وجود دارد که بانک مرکزی در ۵۰ سال گذشته به این توصیهها عمل نکرده و همچنان نیز عمل نمیکند.
عجیب است که هر بار این سیاست ارزپاشی اجرا میشود، تعداد زیادی از اقتصاددانان به شدت از آن حمایت میکنند و بعد از اینکه شکست میخورد، منفعل میشوند.
از ابتدای سال ۱۳۹۷ تا الان، سه بار این موج تکرار شده است. یعنی نرخ تورم افزایش پیدا کرده، به قلهای رسیده، بعد کاهش پیدا کرده، افراد و مردم امیدوار شدهاند، اما دوباره نرخ تورم شروع به افزایش کرده و قله جدیدی زده که از قله قبلی بالاتر بوده است.
این خیلی خطرناک است، چون در یکی از این موارد که قله زده میشود، احتمال اینکه به سمت ابرتورم برویم بسیار زیاد است و ممکن است این اتفاق بیفتد.
این هشدارها بارها به بانک مرکزی داده شده، اما همانطور که در مورد بندر شهید رجایی کوچکترین توجهی نمیشود، در مورد مسئله ابرتورم هم تا وقتی اتفاق نیفتد، ظاهراً بانک مرکزی و دولت محترم بنا ندارند چارهای بیاندیشند.
بنابراین، این راهکارها موقتی هستند و به نظر من موج جدید تورمی در راه است.
توصیه من این است که رئیس بانک مرکزی دیگر مصاحبه نکند و در شبکههای تلویزیونی و رادیویی حضور پیدا نکند، چون ایشان متأسفانه به شدت بیاعتبار شدهاند. از روز اول که وارد این عرصه شدند، نتوانستند از عهده کار بربیایند.
وقتی اعلام میکنند که نرخ بازار آزاد را قبول ندارم یا نرخ بازار آزاد، نرخ تلگرامی است، این باعث میشود اعتبار رئیس بانک مرکزی خدشهدار شود.
توصیه من این است که سخنگوی مناسبی پیدا کنند که بتواند افکار عمومی را جلب کند. این در ادبیات کنترل تورم خیلی مهم است و تحت عنوان ارتباطات یا «کامیونیکیشن» شناخته میشود.
تا وقتی بانک مرکزی بنا نداشته باشد بر نظام بانکی نظارت جدی اعمال کند و با مدیران متخلف برخورد کند، این مشکل هر روز شدیدتر خواهد شد. بودجه دولت هم باید اصلاح شود، اما نه مجلس، نه سازمان برنامه و بودجه، نه وزارت اقتصاد و نه دولت بنای کنترل کسری بودجه، کنترل هزینهها و افزایش درآمدها را ندارند. همه مصمم هستند که این مسیر به سمت ناکجاآباد حرکت کند.
٭ اقتصاددان
مشروح گزارش
https://www.eghtesadonline.com/008cEi
28.04.202517:01
مردم و فاجعهی بندر: دیگر اعتمادی نمانده است
محمدحسین روانبخش
گشت و گذاری ساده در شبکهها و گروههای مجازی نشان میدهد در دو روزی که از فاجعهی ویرانگر بندر شهید رجایی گذشته، مردم نه تنها منتظر اعلام رسمی علت حادثه نیستند، بلکه مسائلی را باور و نقل میکنند که کاملا مخالف آن چیزی است که از سوی حکومت بیان میشود. همین طور اخبار و تحلیلهای رسانههایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و نقل میشود که فاصلهای معنادار با رسانههای رسمی یا دولتی دارد، و اگر توضیحی هم از سوی مقامی وایرال میشود به خاطر آن است که میتواند نشانهای باشد برخلاف آنچه رسما اعلام میشود!
همهی اینها نشانههایی است از بیاعتمادی حادی که وجود دارد؛ کمتر کسی گوش به بیانیههای رسمی دارد، و شبکههای صدا و سیما به عنوان فراگیرترین و اصلیترین رسانهی داخلی هیچ اعتباری ندارد و چه در خبررسانی، چه جهتدهی افکار عمومی و چه تاثیرگذاری تحلیلی حرفی برای گفتن ندارد! گاهی هم اگر بخشی از فعالیت این مجموعهی بیدر و پیکر مورد توجه قرار میگیرد برای تمسخر گافهایی است که دارد.
شاید در میان مسئولان و متولیان امور مملکت کسی باشد که فارغ از آمارسازیها و دلخوشکنکهای فریبنده، بپرسد که چرا چنین بیاعتمادی وسیعی شکل گرفته و چطور در یک چنین فاجعهی بزرگی، افکار عمومی اطلاعرسانی را از جاهای دیگر جز متولیان و رسانههای رسمی میجوید؟! پاسخ آیا جز این است که در طول این سالها و در وقایع مختلف چنان عمل شده که آبرو و اعتباری باقی نمانده است.
برای یادآوری نمونههای زیادی وجود دارد اما به عنوان مشتی نمونهی خروار بد نیست نگاهی داشته باشیم به واقعهی سقوط هلیکوپتر حاوی رئیس دولت سابق که به سالگرد آن نزدیکیم. در آن حادثه گافهای خبری عجیب و غریبی وجود داشت که هر کدامشان کافی بود تا اعتماد و اطمینانی برای هر عاقلی باقی نگذارد. داستانی که علیرغم اینکه واقعیت تقریبا مشخص بود، عنوان «فرود سخت» را برایش برگزیدند و با انتشار خبرهای نادرستی ادامه یافت که اوج آن، این بود که معاون اجرایی وقت رئیسجمهور هفت ساعت پس از سقوط و در حالی که همه چیز تمام شده بود، اعلام کرد که « از نقاط امیدوارکننده وقوع سانحه برای بالگرد رئیس جمهوری این است با یکی از سرنشینان هلیکوپتر و یکی از کادر پرواز ارتباط برقرار شده است که نشان میدهد میزان سختی حادثه بالا نبوده است»!
این افتضاح - که مربوط به رئیسجمهور خودی بود و نه غیرخودیها یا مردم عادی مظلوم - هرگز توضیح داده نشد و هیچ کس هم متوجه نبود که چقدر احمقانه تهمانده اعتبارشان برای خودیهایشان را هم میبازند! اعتبار اصلیشان نزد عموم مردم در وقایعی چون فاجعهی سقوط هواپیمای اوکراینی از دست رفته بود و چیزی از آن باقی نمانده بود...
حالا دیگر وقتی فاجعهای به بزرگی بندر شهید رجایی رخ میدهد دیگر اعتبار و اعتمادی باقی نمانده است؛ و حتی خودیهایشان هم کاری به نظرات رسمی اعلام شده ندارند و حرفهای مختلف میگویند؛ و اگر جز این بود تعجب داشت.
حالا که حرف به اینجا رسید دلم نمیآید این حرف آخر را هم نگویم: اینکه این فاجعه بر اثر هر عاملی شکل گرفته باشد، چه خرابکاری، چه بیاحتیاطی و یا هر چه از این دست... و هر جوری هم که اعلام با توجیه شود، فرقی در این نمیکند که این فاجعه اوج بیعرضگی، ناتوانی و بیکفایتی است و ننگی است که قابل جمع کردن نیست.
محمدحسین روانبخش
گشت و گذاری ساده در شبکهها و گروههای مجازی نشان میدهد در دو روزی که از فاجعهی ویرانگر بندر شهید رجایی گذشته، مردم نه تنها منتظر اعلام رسمی علت حادثه نیستند، بلکه مسائلی را باور و نقل میکنند که کاملا مخالف آن چیزی است که از سوی حکومت بیان میشود. همین طور اخبار و تحلیلهای رسانههایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و نقل میشود که فاصلهای معنادار با رسانههای رسمی یا دولتی دارد، و اگر توضیحی هم از سوی مقامی وایرال میشود به خاطر آن است که میتواند نشانهای باشد برخلاف آنچه رسما اعلام میشود!
همهی اینها نشانههایی است از بیاعتمادی حادی که وجود دارد؛ کمتر کسی گوش به بیانیههای رسمی دارد، و شبکههای صدا و سیما به عنوان فراگیرترین و اصلیترین رسانهی داخلی هیچ اعتباری ندارد و چه در خبررسانی، چه جهتدهی افکار عمومی و چه تاثیرگذاری تحلیلی حرفی برای گفتن ندارد! گاهی هم اگر بخشی از فعالیت این مجموعهی بیدر و پیکر مورد توجه قرار میگیرد برای تمسخر گافهایی است که دارد.
شاید در میان مسئولان و متولیان امور مملکت کسی باشد که فارغ از آمارسازیها و دلخوشکنکهای فریبنده، بپرسد که چرا چنین بیاعتمادی وسیعی شکل گرفته و چطور در یک چنین فاجعهی بزرگی، افکار عمومی اطلاعرسانی را از جاهای دیگر جز متولیان و رسانههای رسمی میجوید؟! پاسخ آیا جز این است که در طول این سالها و در وقایع مختلف چنان عمل شده که آبرو و اعتباری باقی نمانده است.
برای یادآوری نمونههای زیادی وجود دارد اما به عنوان مشتی نمونهی خروار بد نیست نگاهی داشته باشیم به واقعهی سقوط هلیکوپتر حاوی رئیس دولت سابق که به سالگرد آن نزدیکیم. در آن حادثه گافهای خبری عجیب و غریبی وجود داشت که هر کدامشان کافی بود تا اعتماد و اطمینانی برای هر عاقلی باقی نگذارد. داستانی که علیرغم اینکه واقعیت تقریبا مشخص بود، عنوان «فرود سخت» را برایش برگزیدند و با انتشار خبرهای نادرستی ادامه یافت که اوج آن، این بود که معاون اجرایی وقت رئیسجمهور هفت ساعت پس از سقوط و در حالی که همه چیز تمام شده بود، اعلام کرد که « از نقاط امیدوارکننده وقوع سانحه برای بالگرد رئیس جمهوری این است با یکی از سرنشینان هلیکوپتر و یکی از کادر پرواز ارتباط برقرار شده است که نشان میدهد میزان سختی حادثه بالا نبوده است»!
این افتضاح - که مربوط به رئیسجمهور خودی بود و نه غیرخودیها یا مردم عادی مظلوم - هرگز توضیح داده نشد و هیچ کس هم متوجه نبود که چقدر احمقانه تهمانده اعتبارشان برای خودیهایشان را هم میبازند! اعتبار اصلیشان نزد عموم مردم در وقایعی چون فاجعهی سقوط هواپیمای اوکراینی از دست رفته بود و چیزی از آن باقی نمانده بود...
حالا دیگر وقتی فاجعهای به بزرگی بندر شهید رجایی رخ میدهد دیگر اعتبار و اعتمادی باقی نمانده است؛ و حتی خودیهایشان هم کاری به نظرات رسمی اعلام شده ندارند و حرفهای مختلف میگویند؛ و اگر جز این بود تعجب داشت.
حالا که حرف به اینجا رسید دلم نمیآید این حرف آخر را هم نگویم: اینکه این فاجعه بر اثر هر عاملی شکل گرفته باشد، چه خرابکاری، چه بیاحتیاطی و یا هر چه از این دست... و هر جوری هم که اعلام با توجیه شود، فرقی در این نمیکند که این فاجعه اوج بیعرضگی، ناتوانی و بیکفایتی است و ننگی است که قابل جمع کردن نیست.
28.04.202514:38
انرژی خورشیدی یا هسته ای؟!
آینده ایران باید با نور خورشید، روشن شود.
علی مرادی
در دنیای امروز، انرژیهای تجدیدپذیر به عنوان راهحلی پایدار و مقرونبهصرفه برای تأمین نیازهای انرژی کشورها مطرح شدهاند. در این میان، انرژی خورشیدی به عنوان یکی از بهترین گزینهها برای ایران، به ویژه در شرایط کنونی، میتواند نقش بسزایی در توسعه و پیشرفت کشور ایفا کند.
با توجه به مزایای بیشمار انرژی خورشیدی و چالشهای موجود در استفاده از انرژی هستهای، زمان آن رسیده است که ایران شیفت پارادایمی از انرژی هستهای به انرژی خورشیدی را آغاز کند.
1️⃣. پتانسیلهای بینظیر ایران
ایران با داشتن بیابانهای وسیع و روزهای آفتابی بسیار زیاد در سال، یکی از بهترین مکانها برای تولید انرژی خورشیدی است. زاویه تابش مناسب خورشید در این کشور، امکان جذب حداکثری انرژی را فراهم میکند. این ویژگیها به ایران این امکان را میدهد که از انرژی خورشیدی به عنوان منبع اصلی تأمین برق صنایع، مصرف خانگی و حتی پیشران خودروها استفاده کند.
2️⃣. صرفه اقتصادی
یکی از دلایل مهم تغییر نگاه از انرژی هستهای به انرژی خورشیدی، صرفه اقتصادی آن است. هزینه احداث نیروگاههای خورشیدی به مراتب کمتر از نیروگاههای هستهای است. برآوردها نشان میدهند که احداث، نگهداری و دفع زبالههای نیروگاههای خورشیدی حدود ۲۰ درصد هزینه نیروگاههای هستهای را به خود اختصاص میدهد. این موضوع نه تنها هزینهها را کاهش میدهد بلکه باعث افزایش دسترسی به منابع انرژی پایدار و پاک نیز میشود.
3️⃣. رهایی از تحریمها
تاریخ نشان داده است که ادامه سرمایهگذاری در انرژی هستهای، ایران را در معرض تحریمهای اقتصادی و فشارهای بینالمللی قرار داده است. با تعلیق داوطلبانه برنامه هستهای و تمرکز بر روی انرژی خورشیدی، ایران میتواند از این تحریمها رهایی یابد و به سمت رشد و توسعه پایدار حرکت کند. هیچ کشوری نمیتواند ایران را به خاطر استفاده از انرژی خورشیدی متهم کند؛ بنابراین، این گزینه میتواند به عنوان یک راهکار عملی برای عبور از بحران کنونی تلقی شود.
3️⃣. آیندهای بدون آلاینده
در آیندهای نزدیک، استفاده از سوختهای فسیلی به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت. خودروها و وسایل نقلیه عمومی به سمت برقی شدن پیش خواهند رفت و این روند، نیاز به انرژیهای پاک و تجدیدپذیر را افزایش میدهد. انرژی خورشیدی به عنوان یک منبع پاک و بدون آلاینده، میتواند پاسخگوی نیازهای روزافزون جامعه باشد.
4️⃣. تجربه جهانی
اکثر کشورهای پیشرفته امروز با توجه جدی به انرژی خورشیدی روی آوردهاند. این تغییر رویکرد نشاندهنده این واقعیت است که تکنولوژی انرژی خورشیدی به اندازهای پیشرفت کرده است که میتواند جایگزین مناسبی برای سایر منابع انرژی باشد. ایران باید از این تجارب جهانی بهرهبرداری کند و با سرمایهگذاری در این حوزه، آیندهای روشن و پایدار برای خود رقم بزند.
◀️ نتیجهگیری
با توجه به مزایای فراوان انرژی خورشیدی و چالشهای موجود در استفاده از انرژی هستهای، شکی نیست که ایران باید راهی جز توجه جدی به انرژی خورشیدی نداشته باشد. شیفت پارادایم از انرژی هستهای به انرژی خورشیدی نه تنها میتواند موجب توسعه سریعتر کشور شود بلکه راهی برای عبور از تحریمها و دشمنیهای جهانی خواهد بود.
آینده ایران باید با نور خورشید، این موهبت الهی روشن شود؛ آیندهای که در آن، انرژی خورشیدی تضمینکننده رشد، توسعه، صلح و ثبات خواهد بود.
آینده ایران باید با نور خورشید، روشن شود.
علی مرادی
در دنیای امروز، انرژیهای تجدیدپذیر به عنوان راهحلی پایدار و مقرونبهصرفه برای تأمین نیازهای انرژی کشورها مطرح شدهاند. در این میان، انرژی خورشیدی به عنوان یکی از بهترین گزینهها برای ایران، به ویژه در شرایط کنونی، میتواند نقش بسزایی در توسعه و پیشرفت کشور ایفا کند.
با توجه به مزایای بیشمار انرژی خورشیدی و چالشهای موجود در استفاده از انرژی هستهای، زمان آن رسیده است که ایران شیفت پارادایمی از انرژی هستهای به انرژی خورشیدی را آغاز کند.
1️⃣. پتانسیلهای بینظیر ایران
ایران با داشتن بیابانهای وسیع و روزهای آفتابی بسیار زیاد در سال، یکی از بهترین مکانها برای تولید انرژی خورشیدی است. زاویه تابش مناسب خورشید در این کشور، امکان جذب حداکثری انرژی را فراهم میکند. این ویژگیها به ایران این امکان را میدهد که از انرژی خورشیدی به عنوان منبع اصلی تأمین برق صنایع، مصرف خانگی و حتی پیشران خودروها استفاده کند.
2️⃣. صرفه اقتصادی
یکی از دلایل مهم تغییر نگاه از انرژی هستهای به انرژی خورشیدی، صرفه اقتصادی آن است. هزینه احداث نیروگاههای خورشیدی به مراتب کمتر از نیروگاههای هستهای است. برآوردها نشان میدهند که احداث، نگهداری و دفع زبالههای نیروگاههای خورشیدی حدود ۲۰ درصد هزینه نیروگاههای هستهای را به خود اختصاص میدهد. این موضوع نه تنها هزینهها را کاهش میدهد بلکه باعث افزایش دسترسی به منابع انرژی پایدار و پاک نیز میشود.
3️⃣. رهایی از تحریمها
تاریخ نشان داده است که ادامه سرمایهگذاری در انرژی هستهای، ایران را در معرض تحریمهای اقتصادی و فشارهای بینالمللی قرار داده است. با تعلیق داوطلبانه برنامه هستهای و تمرکز بر روی انرژی خورشیدی، ایران میتواند از این تحریمها رهایی یابد و به سمت رشد و توسعه پایدار حرکت کند. هیچ کشوری نمیتواند ایران را به خاطر استفاده از انرژی خورشیدی متهم کند؛ بنابراین، این گزینه میتواند به عنوان یک راهکار عملی برای عبور از بحران کنونی تلقی شود.
3️⃣. آیندهای بدون آلاینده
در آیندهای نزدیک، استفاده از سوختهای فسیلی به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت. خودروها و وسایل نقلیه عمومی به سمت برقی شدن پیش خواهند رفت و این روند، نیاز به انرژیهای پاک و تجدیدپذیر را افزایش میدهد. انرژی خورشیدی به عنوان یک منبع پاک و بدون آلاینده، میتواند پاسخگوی نیازهای روزافزون جامعه باشد.
4️⃣. تجربه جهانی
اکثر کشورهای پیشرفته امروز با توجه جدی به انرژی خورشیدی روی آوردهاند. این تغییر رویکرد نشاندهنده این واقعیت است که تکنولوژی انرژی خورشیدی به اندازهای پیشرفت کرده است که میتواند جایگزین مناسبی برای سایر منابع انرژی باشد. ایران باید از این تجارب جهانی بهرهبرداری کند و با سرمایهگذاری در این حوزه، آیندهای روشن و پایدار برای خود رقم بزند.
◀️ نتیجهگیری
با توجه به مزایای فراوان انرژی خورشیدی و چالشهای موجود در استفاده از انرژی هستهای، شکی نیست که ایران باید راهی جز توجه جدی به انرژی خورشیدی نداشته باشد. شیفت پارادایم از انرژی هستهای به انرژی خورشیدی نه تنها میتواند موجب توسعه سریعتر کشور شود بلکه راهی برای عبور از تحریمها و دشمنیهای جهانی خواهد بود.
آینده ایران باید با نور خورشید، این موهبت الهی روشن شود؛ آیندهای که در آن، انرژی خورشیدی تضمینکننده رشد، توسعه، صلح و ثبات خواهد بود.
Reposted from:
تحلیل زمانه

28.04.202506:24
✅این سنج و دمامی که بچه های #جشنواره_کوچه برای قربانیان فجایع #بندرعباس میزنند، آنهم وسط آن شادی مستعجل که سگرمه پشیمینه پوشان تندخور را درهم کرد، خودش غم مضاعفی است.
🔗برخلاف آن طرب جوانمرگ، انگار این حزن و مصیبت کهنسال قاعده بازی بوده است و دیگر حرف و حدیثی ندارد، جفت و جور است با بهار و عزای دل ما، شومترین هماهنگی در سرزمین ناهماهنگیها، ادامه تلخ و روال و معصومانه آن پرسش سایه:
«این چه رازی است که هربار بهار
با عزای دل ما می آید؟!»
✍sahandiranmehr
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
🔗برخلاف آن طرب جوانمرگ، انگار این حزن و مصیبت کهنسال قاعده بازی بوده است و دیگر حرف و حدیثی ندارد، جفت و جور است با بهار و عزای دل ما، شومترین هماهنگی در سرزمین ناهماهنگیها، ادامه تلخ و روال و معصومانه آن پرسش سایه:
«این چه رازی است که هربار بهار
با عزای دل ما می آید؟!»
✍sahandiranmehr
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
27.04.202523:28
همدلی ایران در غم بندر: درسهایی از یک سوگ جمعی
محمد رهبری
از روز گذشته و پس از انتشار خبر انفجار دلخراش در بندر شهید رجایی، موجی از همدردی و همدلی مردم ایران با آسیبدیدگان این حادثه در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. بسیاری از کاربران با انتشار استوریهایی در اینستاگرام، همبستگی خود را نشان دادند و تاکنون بیش از ۸۰۰ هزار نفر در کمپین «در کنار مردم دریا همدردیم...» مشارکت کردهاند. هنرمندان و ورزشکاران نیز با انتشار پستها و استوریهایی، با مردم بندرعباس ابراز همدردی کردهاند.
این فضا در توییتر نیز مشهود است؛ کاربران با بهاشتراکگذاری غم و اندوه خود، همدردی خود را نشان دادهاند؛ در محیط چندقطبی توئیتر، پستی از یک کاربر اسرائیلی که با انتشار ویدیوی انفجار نوشته بود «بای بای»، با اعتراض گسترده کاربران توییتر از گرایشهای سیاسی مختلف مواجه شد.
در دنیای واقعی نیز این همدردی و همدلی نمود داشته است. دولت یک روز عزای عمومی اعلام کرد و مردم با حضور پرشور در مراکز انتقال خون برای کمک به مصدومان، صفهای طولانی تشکیل دادند. همچنین فستیوال کوچه، که با دشواری مجوز برگزاری دریافت کرده بود، به احترام این حادثه تلخ پایان زودهنگام خود را اعلام کرد و در پستی اینستاگرامی نوشت: «کوچه از منتهی الیه شادی رو به نهایت غم سکوت میکنه».
همه چیز حکایت از آن دارد که مردم ایران، با هر نگرش و گرایشی، خود را همدرد مردم بندرعباس و خانوادههای کشتهشدگان و مجروحان این حادثه تلخ میدانند. امری که به چشم آمده و بطور مثال شروین حاجیپور در رابطه با صف اهدای خون مردم نوشته است «چقد آدم حسابیه این ایرانی جماعت».
برخی نیز با شگفتی راجع به این همدلی و همدردی مردم ایران سخن میگویند؛ گویی این همدردی جمعی تعجبآور است. اما چرا باید بابت آن تعجب کرد؟ شاید به این دلیل که مدتهاست بخاطر تنشهای اجتماعی و سیاسی، برخی افراد و گروهها، در تلاش برای پیشبرد ایدههای خود، گاهی دیگران را نادیده گرفته یا حتی به آنها توهین کردهاند و و در نهایت جامعه را چندپاره کردهاند.
این چندپارهشدن در موقعیتهای مختلف نمایان شده و شاید به همین دلیل، همدلی جمعی امروز تعجببرانگیز به نظر میرسد. بااینحال، واقعیت این است که جامعه ایران در برابر منافع ملی و آنچه «ایران» مینامد، متحد و همدل است و هر آسیبی در گوشهای از این سرزمین، برایش دردناک است؛ واینگونه حوادث نیز این حقیقت را بیشازپیش آشکار میکنند.
همدردی جمعی، نشانهای امیدبخش از همبستگی در جامعه ایران است. کاش دور نباشد روزی که این جامعه یک «شادی جمعی» را هم تجربه کند.
محمد رهبری
از روز گذشته و پس از انتشار خبر انفجار دلخراش در بندر شهید رجایی، موجی از همدردی و همدلی مردم ایران با آسیبدیدگان این حادثه در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. بسیاری از کاربران با انتشار استوریهایی در اینستاگرام، همبستگی خود را نشان دادند و تاکنون بیش از ۸۰۰ هزار نفر در کمپین «در کنار مردم دریا همدردیم...» مشارکت کردهاند. هنرمندان و ورزشکاران نیز با انتشار پستها و استوریهایی، با مردم بندرعباس ابراز همدردی کردهاند.
این فضا در توییتر نیز مشهود است؛ کاربران با بهاشتراکگذاری غم و اندوه خود، همدردی خود را نشان دادهاند؛ در محیط چندقطبی توئیتر، پستی از یک کاربر اسرائیلی که با انتشار ویدیوی انفجار نوشته بود «بای بای»، با اعتراض گسترده کاربران توییتر از گرایشهای سیاسی مختلف مواجه شد.
در دنیای واقعی نیز این همدردی و همدلی نمود داشته است. دولت یک روز عزای عمومی اعلام کرد و مردم با حضور پرشور در مراکز انتقال خون برای کمک به مصدومان، صفهای طولانی تشکیل دادند. همچنین فستیوال کوچه، که با دشواری مجوز برگزاری دریافت کرده بود، به احترام این حادثه تلخ پایان زودهنگام خود را اعلام کرد و در پستی اینستاگرامی نوشت: «کوچه از منتهی الیه شادی رو به نهایت غم سکوت میکنه».
همه چیز حکایت از آن دارد که مردم ایران، با هر نگرش و گرایشی، خود را همدرد مردم بندرعباس و خانوادههای کشتهشدگان و مجروحان این حادثه تلخ میدانند. امری که به چشم آمده و بطور مثال شروین حاجیپور در رابطه با صف اهدای خون مردم نوشته است «چقد آدم حسابیه این ایرانی جماعت».
برخی نیز با شگفتی راجع به این همدلی و همدردی مردم ایران سخن میگویند؛ گویی این همدردی جمعی تعجبآور است. اما چرا باید بابت آن تعجب کرد؟ شاید به این دلیل که مدتهاست بخاطر تنشهای اجتماعی و سیاسی، برخی افراد و گروهها، در تلاش برای پیشبرد ایدههای خود، گاهی دیگران را نادیده گرفته یا حتی به آنها توهین کردهاند و و در نهایت جامعه را چندپاره کردهاند.
این چندپارهشدن در موقعیتهای مختلف نمایان شده و شاید به همین دلیل، همدلی جمعی امروز تعجببرانگیز به نظر میرسد. بااینحال، واقعیت این است که جامعه ایران در برابر منافع ملی و آنچه «ایران» مینامد، متحد و همدل است و هر آسیبی در گوشهای از این سرزمین، برایش دردناک است؛ واینگونه حوادث نیز این حقیقت را بیشازپیش آشکار میکنند.
همدردی جمعی، نشانهای امیدبخش از همبستگی در جامعه ایران است. کاش دور نباشد روزی که این جامعه یک «شادی جمعی» را هم تجربه کند.
27.04.202523:17
صدای خام انفجار
عادل عبیات
حکومتی که زمانی توهم مدیریت جهان را داشت، امروز حتی توان نظارت بر خاکسترهای خویش را از کف داده است. حادثهای که در بندرعباس رخ داد، نه صرفاً یک انفجار، بلکه گسست درونی نظمی بود که سالها به اتکای سرکوب، توهم اقتدار و بیگانگی از واقعیت بنا شده بود.
اینجا دیگر موضوع سوء مدیریت، امنیت یا خرابکاری بیرونی نیست، موضوع فروپاشی خودبخودی سیستمی است که از درون تهی شده و نمیتواند بقای خود را بدون باززایی مداوم بحران و انباشت انفجار تضمین کند.
در انفجار بندرعباس نه فقط زیرساختها بلکه مفاهیم قدرت، امنیت و کنترل به آتش کشیده شدند. نظامی که همه چیز را در شهرها انبار کرده بودـ از تسلیحات گرفته تا پادگانها و اسرار استراتژیک ـ حالا اسیر تلهای شده که خود با بیکفایتی و بیملاحظگی ساخت.
اینجا امنیت دیگر ابزاری برای حفاظت نیست، امنیت خود به منبع تهدید بدل شده است. و این تناقض قلب بحران است، آنچه باید نجات میبخشید، امروز خود عامل نابودی شده است.
زبان حاکمیت که سالها کوشید انفجار واقعیت را با دوختن واژههایی چون اقتدار، مقاومت، مذاکره از مواضع برابر پنهان کند، دیگر کار نمیکند. کلمات بیمعنا شدهاند. وعدههای سیاسی همان اندازه بیجاناند که تاسیسات فروریختهی بندر.
این حکومت نه تنها قدرت سخن گفتن از اقتدار را از دست داده، بلکه حتی توان بازسازی روایت شکست خود را نیز ندارد.
در دل این ویرانی، حقیقتی آشکار میشود، قدرت بیمدیریت به خودویرانگری میگراید و زبان بیحقیقت به سکوتی پرهیاهو.
انفجار بندرعباس در دل خود، مذاکره را نیز دفن کرد. وقتی حاکمیت نمیتواند امنیت شهروندانش را تضمین کند ـ چه از درون و چه از بیرون ـ دیگر سخن گفتن از مذاکره از مواضع برابر طنزی بیش نیست. چگونه میتوان بر میز گفتوگو نشست وقتی زیرساختهای حیاتی در برابر یک جرقه، چون کاه در برابر آتش، فرو میریزند.
قدرتی که مدعی مذاکره بود، امروز حتی نمیتواند مرگ را در حریم خود مدیریت کند.
در این انفجار حقیقت هم ترک برداشت، حقیقتی که سالها به نام دفاع از کشور به گروگان گرفته شد، اکنون در گوشهی خرابهها ایستاده، بیسر، بیصدا، اما سهمگین.
چیزی که روشن است، نه دشمنان خارجی، نه کارزارهای اطلاعاتی، نه تحریمها، بلکه خودِ ساختار پوسیدهی قدرت بزرگترین تهدید برای بقای این ملت است.
زبان، قدرت و حقیقت، سه ساحت اصلی سیاست، در این حادثه با هم منفجر شدند. زبان دیگر نه توانایی بازسازی دارد و نه قدرت پوشاندن. قدرت هم دیگر نه توان مدیریت دارد و نه اختیار هدایت. حقیقت، دیگر نمیتواند نجات دهد.
پایان همیشه با فروپاشی بیرونی نمیآید، گاه پایان، آهسته در درون قدرتی میدَوَد که دیگر حتی مرگ خود را نمیتواند روایت کند، بلکه در آن خاموش میشود.
عادل عبیات
حکومتی که زمانی توهم مدیریت جهان را داشت، امروز حتی توان نظارت بر خاکسترهای خویش را از کف داده است. حادثهای که در بندرعباس رخ داد، نه صرفاً یک انفجار، بلکه گسست درونی نظمی بود که سالها به اتکای سرکوب، توهم اقتدار و بیگانگی از واقعیت بنا شده بود.
اینجا دیگر موضوع سوء مدیریت، امنیت یا خرابکاری بیرونی نیست، موضوع فروپاشی خودبخودی سیستمی است که از درون تهی شده و نمیتواند بقای خود را بدون باززایی مداوم بحران و انباشت انفجار تضمین کند.
در انفجار بندرعباس نه فقط زیرساختها بلکه مفاهیم قدرت، امنیت و کنترل به آتش کشیده شدند. نظامی که همه چیز را در شهرها انبار کرده بودـ از تسلیحات گرفته تا پادگانها و اسرار استراتژیک ـ حالا اسیر تلهای شده که خود با بیکفایتی و بیملاحظگی ساخت.
اینجا امنیت دیگر ابزاری برای حفاظت نیست، امنیت خود به منبع تهدید بدل شده است. و این تناقض قلب بحران است، آنچه باید نجات میبخشید، امروز خود عامل نابودی شده است.
زبان حاکمیت که سالها کوشید انفجار واقعیت را با دوختن واژههایی چون اقتدار، مقاومت، مذاکره از مواضع برابر پنهان کند، دیگر کار نمیکند. کلمات بیمعنا شدهاند. وعدههای سیاسی همان اندازه بیجاناند که تاسیسات فروریختهی بندر.
این حکومت نه تنها قدرت سخن گفتن از اقتدار را از دست داده، بلکه حتی توان بازسازی روایت شکست خود را نیز ندارد.
در دل این ویرانی، حقیقتی آشکار میشود، قدرت بیمدیریت به خودویرانگری میگراید و زبان بیحقیقت به سکوتی پرهیاهو.
انفجار بندرعباس در دل خود، مذاکره را نیز دفن کرد. وقتی حاکمیت نمیتواند امنیت شهروندانش را تضمین کند ـ چه از درون و چه از بیرون ـ دیگر سخن گفتن از مذاکره از مواضع برابر طنزی بیش نیست. چگونه میتوان بر میز گفتوگو نشست وقتی زیرساختهای حیاتی در برابر یک جرقه، چون کاه در برابر آتش، فرو میریزند.
قدرتی که مدعی مذاکره بود، امروز حتی نمیتواند مرگ را در حریم خود مدیریت کند.
در این انفجار حقیقت هم ترک برداشت، حقیقتی که سالها به نام دفاع از کشور به گروگان گرفته شد، اکنون در گوشهی خرابهها ایستاده، بیسر، بیصدا، اما سهمگین.
چیزی که روشن است، نه دشمنان خارجی، نه کارزارهای اطلاعاتی، نه تحریمها، بلکه خودِ ساختار پوسیدهی قدرت بزرگترین تهدید برای بقای این ملت است.
زبان، قدرت و حقیقت، سه ساحت اصلی سیاست، در این حادثه با هم منفجر شدند. زبان دیگر نه توانایی بازسازی دارد و نه قدرت پوشاندن. قدرت هم دیگر نه توان مدیریت دارد و نه اختیار هدایت. حقیقت، دیگر نمیتواند نجات دهد.
پایان همیشه با فروپاشی بیرونی نمیآید، گاه پایان، آهسته در درون قدرتی میدَوَد که دیگر حتی مرگ خود را نمیتواند روایت کند، بلکه در آن خاموش میشود.
28.04.202518:38
زندان، جای ناقضان حقوق بشر است نه مدافعان آن؛
بیانیهای از زندان اوین در اعتراض به ابطال پروانه وکالت محمد نجفی، وکیل زندانی
تصمیم به ابطال پروانهی وکالت محمد نجفی، نه یک حادثهی حقوقی، که حلقهای از زنجیرهی سرکوب مدافعان آزادی و عدالت است. در کشوری که ناقضان حقوق بشر مصوناند و مدافعانش باید هزینه بدهند، ما زندانیان سیاسی زندان اوین، سکوت در برابر این بیعدالتی را خیانتی به آرمان عدالت میدانیم.
اقدام اخیر در ابطال پروانهی وکالت آقای محمد نجفی، بیسابقه در یکی دو دههی اخیر و بهوضوح غیرقانونی و با انگیزههای سیاسی است؛ اقدامی که نه تنها ضربهای به حقوق قانونی جامعهی وکالت وارد میآورد، بلکه سرآغاز روندی خطرناک است که میتواند به سایر وکلا و مدافعان حقوق بشر نیز تسری یابد.
در حالیکه این تصمیم در ظاهر آسیبی به صنف وکالت تلقی میشود، در واقع، تلاشی است برای محدود کردن وکلای مستقل و حقوقبشری و سلب حق دفاع آزادانه از شهروندان و متهمین؛ حقی که در هر نظام عدالتمحور، پایهایترین اصل محسوب میشود.
محمد نجفی، وکیل شجاع و مدافع حقوق بشر، در سالهای فعالیت حقوقی خود، نه تنها در کنار زندانیان سیاسی و اجتماعی ایستاده، بلکه بهعنوان شخصیتی اخلاقی و متعهد، در دفاع از حقوق متهمان و قربانیان ظلم نقش برجستهای ایفا کرده است. او بارها به دلیل ایستادگی در برابر نهادهای امنیتی و دفاع از کسانی که صدایشان شنیده نمیشود، با تهدید، محاکمه و زندان روبهرو شده است.
ابطال پروانهی وکالت او، امتداد همان مسیر سرکوب و حذف وکلای مستقل است، و پیامی واضح دارد: دفاع از حقوق بشر در این کشور، هزینه دارد.
این تصمیم ناعادلانه در حالی اتخاذ میشود که افرادی چون سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، که در پروندههای متعدد نقض فاحش حقوق بشر دست داشتهاند، نه تنها از حق وکالت محروم نشدهاند، بلکه در مواردی حتی مورد حمایت رسمی قرار گرفتهاند. مرتضوی با کارنامهای سنگین از سرکوب و شکنجه، نماد کامل تضاد ارزشها و تبعیض نهادینه در ساختار قضایی کشور است. در مقابل، محمد نجفی، با شجاعت و وجدان حرفهای، همواره در کنار مظلومان ایستاده و بیچشمداشت از آنان دفاع کرده است.
این وارونگی آشکار در نظام ارزشگذاری، یعنی حمایت از ناقضان حقوق بشر و مجازات مدافعان آن، لکهای ننگین بر پیشانی نظام قضایی کشور است. البته باید یادآور شد که در دههی شصت، پروانهی وکالت دهها وکیل مستقل با بهانههای واهی و بهشیوهای ظالمانه باطل شده بود، اما در یکی دو دههی اخیر، چنین اقدامی بیسابقه بوده است. آنچه این رخداد را تلختر میکند، همراهی یک نهاد مدنی چون کانون وکلای دادگستری با این ظلم آشکار است؛ نهادی که باید مدافع حقوق صنفی و حرفهای اعضای خود باشد، اما در این مورد نه تنها سکوت کرده، بلکه در عمل با آن همراه شده است.
محمد نجفی، علاوه بر تعهد حرفهای، در زندان نیز چهرهای مهربان، همراه و انسانی بوده است. او با همدلی و دلسوزی، فضای سرد و بیروح زندان را انسانیتر کرده و همواره پشتیبان روحیهی همبندیهایش بوده است.
ما پنج نفر، از تمامی وکلا، نهادهای حقوق بشری، و تمامی کسانی که به عدالت و اصول حقوق بشر باور دارند، میخواهیم که به این اقدام ظالمانه اعتراض کنند و با صدایی متحد، از حقوق حرفهای و قانونی محمد نجفی دفاع نمایند. اگر این ظلم آشکار، بدون واکنشی گسترده و پیگیرانه مواجه شود، بدون شک در آینده شاهد گسترش چنین روندهایی علیه دیگر وکلای مستقل خواهیم بود.
این بیانیه، نه فقط در دفاع از محمد نجفی، بلکه فریادی است علیه تمام تلاشها برای خاموشکردن صدای عدالت، قانون، و حقوق بشر در این سرزمین.
ابوالفضل قدیانی – مصطفی تاجزاده – علیرضا بهشتی – سیامک ابراهیمی – مهدی محمودیان
زندان اوین – اردیبهشت ۱۴۰۴l
بیانیهای از زندان اوین در اعتراض به ابطال پروانه وکالت محمد نجفی، وکیل زندانی
تصمیم به ابطال پروانهی وکالت محمد نجفی، نه یک حادثهی حقوقی، که حلقهای از زنجیرهی سرکوب مدافعان آزادی و عدالت است. در کشوری که ناقضان حقوق بشر مصوناند و مدافعانش باید هزینه بدهند، ما زندانیان سیاسی زندان اوین، سکوت در برابر این بیعدالتی را خیانتی به آرمان عدالت میدانیم.
اقدام اخیر در ابطال پروانهی وکالت آقای محمد نجفی، بیسابقه در یکی دو دههی اخیر و بهوضوح غیرقانونی و با انگیزههای سیاسی است؛ اقدامی که نه تنها ضربهای به حقوق قانونی جامعهی وکالت وارد میآورد، بلکه سرآغاز روندی خطرناک است که میتواند به سایر وکلا و مدافعان حقوق بشر نیز تسری یابد.
در حالیکه این تصمیم در ظاهر آسیبی به صنف وکالت تلقی میشود، در واقع، تلاشی است برای محدود کردن وکلای مستقل و حقوقبشری و سلب حق دفاع آزادانه از شهروندان و متهمین؛ حقی که در هر نظام عدالتمحور، پایهایترین اصل محسوب میشود.
محمد نجفی، وکیل شجاع و مدافع حقوق بشر، در سالهای فعالیت حقوقی خود، نه تنها در کنار زندانیان سیاسی و اجتماعی ایستاده، بلکه بهعنوان شخصیتی اخلاقی و متعهد، در دفاع از حقوق متهمان و قربانیان ظلم نقش برجستهای ایفا کرده است. او بارها به دلیل ایستادگی در برابر نهادهای امنیتی و دفاع از کسانی که صدایشان شنیده نمیشود، با تهدید، محاکمه و زندان روبهرو شده است.
ابطال پروانهی وکالت او، امتداد همان مسیر سرکوب و حذف وکلای مستقل است، و پیامی واضح دارد: دفاع از حقوق بشر در این کشور، هزینه دارد.
این تصمیم ناعادلانه در حالی اتخاذ میشود که افرادی چون سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، که در پروندههای متعدد نقض فاحش حقوق بشر دست داشتهاند، نه تنها از حق وکالت محروم نشدهاند، بلکه در مواردی حتی مورد حمایت رسمی قرار گرفتهاند. مرتضوی با کارنامهای سنگین از سرکوب و شکنجه، نماد کامل تضاد ارزشها و تبعیض نهادینه در ساختار قضایی کشور است. در مقابل، محمد نجفی، با شجاعت و وجدان حرفهای، همواره در کنار مظلومان ایستاده و بیچشمداشت از آنان دفاع کرده است.
این وارونگی آشکار در نظام ارزشگذاری، یعنی حمایت از ناقضان حقوق بشر و مجازات مدافعان آن، لکهای ننگین بر پیشانی نظام قضایی کشور است. البته باید یادآور شد که در دههی شصت، پروانهی وکالت دهها وکیل مستقل با بهانههای واهی و بهشیوهای ظالمانه باطل شده بود، اما در یکی دو دههی اخیر، چنین اقدامی بیسابقه بوده است. آنچه این رخداد را تلختر میکند، همراهی یک نهاد مدنی چون کانون وکلای دادگستری با این ظلم آشکار است؛ نهادی که باید مدافع حقوق صنفی و حرفهای اعضای خود باشد، اما در این مورد نه تنها سکوت کرده، بلکه در عمل با آن همراه شده است.
محمد نجفی، علاوه بر تعهد حرفهای، در زندان نیز چهرهای مهربان، همراه و انسانی بوده است. او با همدلی و دلسوزی، فضای سرد و بیروح زندان را انسانیتر کرده و همواره پشتیبان روحیهی همبندیهایش بوده است.
ما پنج نفر، از تمامی وکلا، نهادهای حقوق بشری، و تمامی کسانی که به عدالت و اصول حقوق بشر باور دارند، میخواهیم که به این اقدام ظالمانه اعتراض کنند و با صدایی متحد، از حقوق حرفهای و قانونی محمد نجفی دفاع نمایند. اگر این ظلم آشکار، بدون واکنشی گسترده و پیگیرانه مواجه شود، بدون شک در آینده شاهد گسترش چنین روندهایی علیه دیگر وکلای مستقل خواهیم بود.
این بیانیه، نه فقط در دفاع از محمد نجفی، بلکه فریادی است علیه تمام تلاشها برای خاموشکردن صدای عدالت، قانون، و حقوق بشر در این سرزمین.
ابوالفضل قدیانی – مصطفی تاجزاده – علیرضا بهشتی – سیامک ابراهیمی – مهدی محمودیان
زندان اوین – اردیبهشت ۱۴۰۴l
28.04.202515:23
دورنمای «درز اطلاعات» در پرونده انفجار اخیر
حسین باستانی
تلاش نهادهای حکومتی ایران برای مخفیکاری در پرونده انفجار بندر شهید رجایی، به دلایل مشخص شانسی برای موفقیت ندارد. از جمله به این دلیل که بندر فوق، کانون رقابت نهادها و باندهای حکومتی در واردات و صادرات است: ابعاد میلیارد دلاری این رقابت، انگیزه رقبا برای «درز دادن اطلاعات» علیه همدیگر را بهشدت افزایش میدهد.
انتشار این خبر در رسانههای رسمی ایران که فاجعه اخیر نتیجه انفجار یک «محموله بسیار خطرناک» بوده -و آنکه محموله فوق تحت عنوان «کالای معمولی» وارد بندر شده- احتمالا از نخستین نشانههای رقابت ذکر شده است.
نیاز به توضیح نیست که حذف دستپاچه این خبر از رسانههای رسمی ایران به دستور نهادهای امنیتی عملا بی نتیجه بوده، چون در موتورهای جستجو، هنوز در دسترس قرار دارد.
می توان تصور کرد که فرایند «درز» اطلاعات بیشتر در مورد انفجار بندر عباس، در آینده هم ادامه داشته باشد. اطلاعاتی که حتی اگر در رسانههای رسمی داخل جلوی انتشار آنها گرفته شود، لاجرم راه خود را به دیگر رسانههای مجازی و غیرمجازی باز خواهند کرد.
از سوی دیگر اما، دورنمای ذکر شده، مسئولیت بسیار سنگینی را بر عهده روزنامه نگاران حرفهای یا کارشناسان حاضر در فضای مجازی میگذارد. به این علت که وقتی پای منافع نجومی اقتصادی و امنیتی در میان باشد، انگیزه حکومت یا باندهای حکومتی برای درز دادن اطلاعات و ضداطلاعات، همزمان افزایش می یابد.
در چنین شرایط پیچیدهای، تنها چاره کار، راستی آزماییِ بهشدت سختگیرانه هر گونه اطلاعات دریافتی است -و مشخصا هرآنچه تحت عنوان «اطلاعات محرمانه» به دست روزنامهنگاران و کارشناسان میرسد.
ساده گرفتن این فرایند، ممکن است انگیزه «انتشار سریعتر اخبار اختصاصی» را، بهسادگی در خدمت پروژههای ضداطلاعات تولید شده در نهادها یا باندهای حکومتی قرار دهد.
حسین باستانی
تلاش نهادهای حکومتی ایران برای مخفیکاری در پرونده انفجار بندر شهید رجایی، به دلایل مشخص شانسی برای موفقیت ندارد. از جمله به این دلیل که بندر فوق، کانون رقابت نهادها و باندهای حکومتی در واردات و صادرات است: ابعاد میلیارد دلاری این رقابت، انگیزه رقبا برای «درز دادن اطلاعات» علیه همدیگر را بهشدت افزایش میدهد.
انتشار این خبر در رسانههای رسمی ایران که فاجعه اخیر نتیجه انفجار یک «محموله بسیار خطرناک» بوده -و آنکه محموله فوق تحت عنوان «کالای معمولی» وارد بندر شده- احتمالا از نخستین نشانههای رقابت ذکر شده است.
نیاز به توضیح نیست که حذف دستپاچه این خبر از رسانههای رسمی ایران به دستور نهادهای امنیتی عملا بی نتیجه بوده، چون در موتورهای جستجو، هنوز در دسترس قرار دارد.
می توان تصور کرد که فرایند «درز» اطلاعات بیشتر در مورد انفجار بندر عباس، در آینده هم ادامه داشته باشد. اطلاعاتی که حتی اگر در رسانههای رسمی داخل جلوی انتشار آنها گرفته شود، لاجرم راه خود را به دیگر رسانههای مجازی و غیرمجازی باز خواهند کرد.
از سوی دیگر اما، دورنمای ذکر شده، مسئولیت بسیار سنگینی را بر عهده روزنامه نگاران حرفهای یا کارشناسان حاضر در فضای مجازی میگذارد. به این علت که وقتی پای منافع نجومی اقتصادی و امنیتی در میان باشد، انگیزه حکومت یا باندهای حکومتی برای درز دادن اطلاعات و ضداطلاعات، همزمان افزایش می یابد.
در چنین شرایط پیچیدهای، تنها چاره کار، راستی آزماییِ بهشدت سختگیرانه هر گونه اطلاعات دریافتی است -و مشخصا هرآنچه تحت عنوان «اطلاعات محرمانه» به دست روزنامهنگاران و کارشناسان میرسد.
ساده گرفتن این فرایند، ممکن است انگیزه «انتشار سریعتر اخبار اختصاصی» را، بهسادگی در خدمت پروژههای ضداطلاعات تولید شده در نهادها یا باندهای حکومتی قرار دهد.
28.04.202514:26
عزای عمومی و غاز بودن مرغ خارجیها در قبل و بعد از انقلاب
علی افشاری
اعلام یک روز عزای عمومی برای فاجعه بندرعباس در حالیکه برای مرگ حسن نصرالله و اسماعیل هنیه به ترتیب ٥ و ٣ روز اعلام شد، نشانگر بیدولتی مردم ایران است.
آنها اولویت جمهوری اسلامی نیستند، کمااینکه در قبل از انقلاب هم نبودند. برای مرگ ملک فیصل و جمال عبدالناصر نیز به ترتیب ٧ و ٣ روز عزای عمومی اعلام شد اما برای زلزله طبس با بیش از شش هزار کشته، تنها یک روز!
تاریخ معاصر و تجارب گوناگون به ما یادآوری میکند که بار اصلی آبادی و سعادت ایران تنها بر دوش مردم است تا در چارچوب پارادایم ملت متحد و متکثر با حقوق و سهم برابر و مالکیت عمومی و ملک مشاء کشور برای همه ساکنان کنونی ایران حق خود را بگیرند.
این همیاری و همدلی کمنظیر پدیدآمده اگر از استثنا به روندی مستمر تبدیل شده و الگوهای غالب و مغلوب پدرسالار و اقتدارطلبانه مبتنی بر ولایت دینی و سکولار را زمینگیر کند، آنگاه کشور از چالشها عبور کرده و قدرت از آن ملت متحدی خواهد شد که اکنون اجتماع بیقدرتان است.
علی افشاری
اعلام یک روز عزای عمومی برای فاجعه بندرعباس در حالیکه برای مرگ حسن نصرالله و اسماعیل هنیه به ترتیب ٥ و ٣ روز اعلام شد، نشانگر بیدولتی مردم ایران است.
آنها اولویت جمهوری اسلامی نیستند، کمااینکه در قبل از انقلاب هم نبودند. برای مرگ ملک فیصل و جمال عبدالناصر نیز به ترتیب ٧ و ٣ روز عزای عمومی اعلام شد اما برای زلزله طبس با بیش از شش هزار کشته، تنها یک روز!
تاریخ معاصر و تجارب گوناگون به ما یادآوری میکند که بار اصلی آبادی و سعادت ایران تنها بر دوش مردم است تا در چارچوب پارادایم ملت متحد و متکثر با حقوق و سهم برابر و مالکیت عمومی و ملک مشاء کشور برای همه ساکنان کنونی ایران حق خود را بگیرند.
این همیاری و همدلی کمنظیر پدیدآمده اگر از استثنا به روندی مستمر تبدیل شده و الگوهای غالب و مغلوب پدرسالار و اقتدارطلبانه مبتنی بر ولایت دینی و سکولار را زمینگیر کند، آنگاه کشور از چالشها عبور کرده و قدرت از آن ملت متحدی خواهد شد که اکنون اجتماع بیقدرتان است.
28.04.202506:19
بندر شهید رجایی کجاست؟
چرا انفجار آن حمله به اقتصاد کشور است؟
زهره صدرینژاد
روزی که قرار بود سومین دور مذاکرات در مسقط عمان برگزار شود، وقوع یک انفجار مهیب در محوطه اسکله بندر شهید رجایی تمام خبرها را برای ایرانیان تحتالشعاع قرار داد. تا عصر روز شنبه ۶ اردیبهشتماه فوت دستکم ۴ نفر و زخمی شدن دستکم ۵۶۰ نفر تایید شده است.
با اینکه هنوز علت اصلی حادثه مشخص نشده است، تقریبا تمام گمانهزنیها این انفجار بزرگ و آتشسوزی گسترده را عمدی و مرتبط با مذاکرات ایران و آمریکا میدانند. موقعیت استراتژیک و مهم بندر شهید رجایی بهعنوان اصلیترین دروازه کالا و تجارت خارجی ایران، این گمانهها را قوت میبخشد.
بندر شهید رجایی سال ۱۳۴۹ با هدف توسعه تجارت و نقش ایران در حمل و نقل دریایی و بر اساس تصویبنامه شورای عالی وقت احداث شد که نام پیشین آن شهبندر بود.
این بندر، یک منطقه ویژه اقتصادی است که در ۲۳ کیلومتری غرب بندرعباس و شمال جزیره قشم و تنگه هرمز واقع شده.
منطقه ویژه اقتصادی بندر شهید رجایی در مرکز کریدور ترانزیتی جنوب به شمال قرار دارد که یکی از مهمترین کریدورهای ترانزیتی بینالمللی در دنیاست.
این کریدور اقیانوس هند و خلیج فارس را از طریق ایران به دریای خزر و سپس از طریق روسیه به سن پترزبورگ و شمال اروپا متصل میکند.
دسترسی به آبهای آزاد جهان از طریق خلیج فارس، اتصال به شبکه بینالمللی راه آهن و جاده ابریشم، برخورداری از تجهیزات و امکانات مدرن، نزدیکی به مناطق آزاد کیش و قشم و بنادر حوزه خلیج فارس موقعیت ممتاز جغرافیایی ایجاد و این مجتمع بندری را به پایگاه راهبردی و منحصر به فرد تبدیل کرده است.
حجم مبادلات کالا در بندر شهید رجایی
مساحت بندر شهید جایی ۵۷۰۰ هکتار است و ۲۴۰۰ هکتار پسکرانه دارد. این بندر با ظرفیت بیش از ۶ میلیون (TEU) کانتینر در سال بزرگترین بندر کانتینری کشور است و پیشرفتهترین پایانههای کانتینری را دارد.
این بندر با ظرفیت سالانه جابجایی ۹۰ میلیون تن انواع کالا و ظرفیت سالانه پذیرش بیش از ۴ هزار کشتی در انواع کشتیهای فلهبر، کانتینری و نفتکش، بیش از ۵۳ درصد از عملیات تخلیه و بارگیری کالا در بنادر کشور را به خود اختصاص داده است.
روابط دریایی و مبادله کالا از طریق بندر رجایی با ۸۰ بندر معروف بینالمللی تقریباً نیمی از تجارت خارجی ایران را شامل میشود.
از ابتدای فروردین تا پایان بهمنماه ۱۴۰۳ در مجموع ۷۷ میلیون و ۵۰۸ هزار و ۹۰۸ تُن کالای نفتی و غیرنفتی در منطقه ویژه اقتصادی بندر شهید رجایی تخلیه و بارگیری شده است. از این میزان کالا ۵۱ میلیون و ۵۸۰ هزار و ۵۳ تُن کالای غیرنفتی بودهاند.
اسفندماه ۱۴۰۳ حسین عباسنژاد- مدیرکل بنادر و دریانوردی هرمزگان- در گفتگو با خبرگزاری جوان اعلام کرد که بیش از ۴۰ میلیون و ۶۱۸ هزارتُن از جابجایی کالا در اسکله شهید رجایی، صادرات به کشورهای هدف بوده است.
در طول ۱۰ ماه اول سال ۱۴۰۳ در بندر شهید رجایی بیش از ۱۰۳ میلیون تُن کالای نفتی و غیرنفتی جابهجا شده است. از این میزان ۴۷ میلیون و ۷۳۶ هزار و ۳۶۱ تُن کالای صادراتی بوده که بیش از ۴۰ میلیون و ۶۱۸ هزار تُن آن به کشورهای هدف صادر شده است.
بر اساس آمار اعلامی عباسنژاد، از مجموع تخلیه و بارگیریهای ثبت شده در ده ماهه اول سال گذشته، ۳۲ میلیون و ۵۱۳ هزار و ۷۸۱ تُن کالای غیرنفتی و هشت میلیون و ۱۰۴ هزار و ۳۵۹ تن نیز کالای نفتی بوده از طریق بندر شهید رجایی صادر شده است.
مدیر منطقه ویژه اقتصادی بندر شهید رجایی، میزان کاپوتاژ ثبت شده در ۱۱ ماهه منتهی به بهمن سال ۱۴۰۳ را برابر با ۱۶ میلیون و ۱۶۴ هزار و ۸۹۳ تُن اعلام کرد و گفت: در این بازه زمانی هفت میلیون و ۵۲۱ هزار و ۲۷۶ تُن کالای غیرنفتی ترانزیت شده که نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن، ۲۲.۲ درصد افزایش داشته است.
همچنین از مجموع ۲ میلیون و ۴۹۹ هزار و ۳۳۵ TEU عملیات تخلیه و بارگیری کانتینری در بنادر استان هرمزگان، ۲ میلیون و ۲۲۳ هزار و ۶۲۲ TEU در بندر شهید رجایی بوده است.
این اعداد و ارقام نشان میدهد خسارتهای وارد شده به بندر شهید رجایی، بسیار فراتر از آسیبها و ویرانیهای ناشی از انفجار و آتشسوزی است.
مشروح گزاش
چرا انفجار آن حمله به اقتصاد کشور است؟
زهره صدرینژاد
روزی که قرار بود سومین دور مذاکرات در مسقط عمان برگزار شود، وقوع یک انفجار مهیب در محوطه اسکله بندر شهید رجایی تمام خبرها را برای ایرانیان تحتالشعاع قرار داد. تا عصر روز شنبه ۶ اردیبهشتماه فوت دستکم ۴ نفر و زخمی شدن دستکم ۵۶۰ نفر تایید شده است.
با اینکه هنوز علت اصلی حادثه مشخص نشده است، تقریبا تمام گمانهزنیها این انفجار بزرگ و آتشسوزی گسترده را عمدی و مرتبط با مذاکرات ایران و آمریکا میدانند. موقعیت استراتژیک و مهم بندر شهید رجایی بهعنوان اصلیترین دروازه کالا و تجارت خارجی ایران، این گمانهها را قوت میبخشد.
بندر شهید رجایی سال ۱۳۴۹ با هدف توسعه تجارت و نقش ایران در حمل و نقل دریایی و بر اساس تصویبنامه شورای عالی وقت احداث شد که نام پیشین آن شهبندر بود.
این بندر، یک منطقه ویژه اقتصادی است که در ۲۳ کیلومتری غرب بندرعباس و شمال جزیره قشم و تنگه هرمز واقع شده.
منطقه ویژه اقتصادی بندر شهید رجایی در مرکز کریدور ترانزیتی جنوب به شمال قرار دارد که یکی از مهمترین کریدورهای ترانزیتی بینالمللی در دنیاست.
این کریدور اقیانوس هند و خلیج فارس را از طریق ایران به دریای خزر و سپس از طریق روسیه به سن پترزبورگ و شمال اروپا متصل میکند.
دسترسی به آبهای آزاد جهان از طریق خلیج فارس، اتصال به شبکه بینالمللی راه آهن و جاده ابریشم، برخورداری از تجهیزات و امکانات مدرن، نزدیکی به مناطق آزاد کیش و قشم و بنادر حوزه خلیج فارس موقعیت ممتاز جغرافیایی ایجاد و این مجتمع بندری را به پایگاه راهبردی و منحصر به فرد تبدیل کرده است.
حجم مبادلات کالا در بندر شهید رجایی
مساحت بندر شهید جایی ۵۷۰۰ هکتار است و ۲۴۰۰ هکتار پسکرانه دارد. این بندر با ظرفیت بیش از ۶ میلیون (TEU) کانتینر در سال بزرگترین بندر کانتینری کشور است و پیشرفتهترین پایانههای کانتینری را دارد.
این بندر با ظرفیت سالانه جابجایی ۹۰ میلیون تن انواع کالا و ظرفیت سالانه پذیرش بیش از ۴ هزار کشتی در انواع کشتیهای فلهبر، کانتینری و نفتکش، بیش از ۵۳ درصد از عملیات تخلیه و بارگیری کالا در بنادر کشور را به خود اختصاص داده است.
روابط دریایی و مبادله کالا از طریق بندر رجایی با ۸۰ بندر معروف بینالمللی تقریباً نیمی از تجارت خارجی ایران را شامل میشود.
از ابتدای فروردین تا پایان بهمنماه ۱۴۰۳ در مجموع ۷۷ میلیون و ۵۰۸ هزار و ۹۰۸ تُن کالای نفتی و غیرنفتی در منطقه ویژه اقتصادی بندر شهید رجایی تخلیه و بارگیری شده است. از این میزان کالا ۵۱ میلیون و ۵۸۰ هزار و ۵۳ تُن کالای غیرنفتی بودهاند.
اسفندماه ۱۴۰۳ حسین عباسنژاد- مدیرکل بنادر و دریانوردی هرمزگان- در گفتگو با خبرگزاری جوان اعلام کرد که بیش از ۴۰ میلیون و ۶۱۸ هزارتُن از جابجایی کالا در اسکله شهید رجایی، صادرات به کشورهای هدف بوده است.
در طول ۱۰ ماه اول سال ۱۴۰۳ در بندر شهید رجایی بیش از ۱۰۳ میلیون تُن کالای نفتی و غیرنفتی جابهجا شده است. از این میزان ۴۷ میلیون و ۷۳۶ هزار و ۳۶۱ تُن کالای صادراتی بوده که بیش از ۴۰ میلیون و ۶۱۸ هزار تُن آن به کشورهای هدف صادر شده است.
بر اساس آمار اعلامی عباسنژاد، از مجموع تخلیه و بارگیریهای ثبت شده در ده ماهه اول سال گذشته، ۳۲ میلیون و ۵۱۳ هزار و ۷۸۱ تُن کالای غیرنفتی و هشت میلیون و ۱۰۴ هزار و ۳۵۹ تن نیز کالای نفتی بوده از طریق بندر شهید رجایی صادر شده است.
مدیر منطقه ویژه اقتصادی بندر شهید رجایی، میزان کاپوتاژ ثبت شده در ۱۱ ماهه منتهی به بهمن سال ۱۴۰۳ را برابر با ۱۶ میلیون و ۱۶۴ هزار و ۸۹۳ تُن اعلام کرد و گفت: در این بازه زمانی هفت میلیون و ۵۲۱ هزار و ۲۷۶ تُن کالای غیرنفتی ترانزیت شده که نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن، ۲۲.۲ درصد افزایش داشته است.
همچنین از مجموع ۲ میلیون و ۴۹۹ هزار و ۳۳۵ TEU عملیات تخلیه و بارگیری کانتینری در بنادر استان هرمزگان، ۲ میلیون و ۲۲۳ هزار و ۶۲۲ TEU در بندر شهید رجایی بوده است.
این اعداد و ارقام نشان میدهد خسارتهای وارد شده به بندر شهید رجایی، بسیار فراتر از آسیبها و ویرانیهای ناشی از انفجار و آتشسوزی است.
مشروح گزاش
27.04.202523:25
بندرعباس در آتش؛ غفلت یا فرصت؟
صلاح الدین خدیو
می گویند حادثەی بندر عباس را با انفجار بندر بیروت مقایسه نکنید! بسیار خوب! بیایید آن را با آتش سوزی شهر شیکاگو در سال 1871 مقایسه کنیم. آتشی که از انباری علوفه زبانه کشید و به سادگی تمام شهر را در کام خود برد.
اما قبل از آن لازم است پاسخ چند سوال را بدانیم!
انفجار بندرعباس خرابکاری بوده یا حادثه؟
اگر حادثه بوده، نگهداری نامناسب و غیراستاندارد مواد قابل اشتعال در اصلی ترین بندر و به نحوی شاهرگ حیاتی کشور، حاکی از چیست؟
سهل انگاری یا ناکارامدی مدیران مربوطه و یا کلا بحران مدیریت در کشور؟
اگر خرابکاری است، کار چه کسی است؟ اسرائیل؟
اگر صرفا اسرائیل است، چرا تا این لحظه تقریبا هیچ دولت غربی به شمول آمریکا که در حال مذاکره با ایران است، پیام همدردی و یاری نفرستاده است؟
سکوتشان موقت است و یا حاکی از رضایت؟
اگر دومی صحیح است، چرا؟
آیا این بخشی از رفتار مذاکراتی است یا احیانا هدف مورد حمله را موجه می دانند؟
موضع ایران چگونه باید باشد؟
اگر این رخداد اتفاقی بوده، آیا نباید نگران پدافند غیرعامل و ریسک های مشابه در جاهای دیگر باشد؟
اگر هم عمدی است، چه تاثیری روی محاسبات سیاسی و منطق مذاکراتی آن می گذارد؟
چرا روایت رسمی از حادثه اینقدر ضعیف، نامنسجم و درهم و برهم است؟
احیانا این روایت نه چندان مطلوب و پیوست رسانه ای ضعیف، بازتابی از مدیریت آشفتەی بحران و سردرگمی های معمول نباشد؟
در هر کشوری ممکن است حوادث مشابه رخ دهد. اما هر چالش مقابله جویانه و بازسازی های بعدی در کانون روایت مقبولی قرار دارد که وظیفه ی ایجاد عزم ملی و همبستگی عمومی بر دوش آنست.
همانگونه که اشاره شد در اکتبر 1871 شیکاگو دستخوش حریق شد. آتش سوزی از یک انبار علوفەی کوچک آغاز و به سرعت تمام شهر را در بر گرفت.
دو روز کامل شهر سوخت. هجده هزار بنا ویران و سیصد نفر کشته شدند.
به رغم هولناکی این رخداد، در عرض دو سال شهر بازسازی شد و تا سال 1890 به دومین کلان شهر آمریکا پس از نیویورک بدل گردید.
کارزار بازسازی سریع و خیره کنندەی شیکاگو در درجەی اول مرهون سرمایەی اجتماعی بالایی بود که در آغاز قرن آمریکا وجود داشت.
در مهد اختراعات و پیشرفت های علمی و وجود قدرتی آزادیخواه که هنوز به مداخلات استعماری آلوده نشده بود، امید به آینده و اعتماد عمومی به وفور یافت و انگیزەی اصلی را تشکیل می داد.
بندرعباس هم که در دورانی از تاریخ نام آن با اشغال و سپس آزادی از دست نسل نخست امپریالیسم اروپایی گره خورده، می تواند شاهد کارزاری ملی برای همدردی و بازسازی باشد.
مشروط به آنکه ملت از ماوقع باخبر و در جریان راست و درست ماجرا قرار گیرد.
آنچه ایران امروز به راستی از کمبود آن رنج می برد، فقدان و فروکاست امید و اعتماد است.
صلاح الدین خدیو
می گویند حادثەی بندر عباس را با انفجار بندر بیروت مقایسه نکنید! بسیار خوب! بیایید آن را با آتش سوزی شهر شیکاگو در سال 1871 مقایسه کنیم. آتشی که از انباری علوفه زبانه کشید و به سادگی تمام شهر را در کام خود برد.
اما قبل از آن لازم است پاسخ چند سوال را بدانیم!
انفجار بندرعباس خرابکاری بوده یا حادثه؟
اگر حادثه بوده، نگهداری نامناسب و غیراستاندارد مواد قابل اشتعال در اصلی ترین بندر و به نحوی شاهرگ حیاتی کشور، حاکی از چیست؟
سهل انگاری یا ناکارامدی مدیران مربوطه و یا کلا بحران مدیریت در کشور؟
اگر خرابکاری است، کار چه کسی است؟ اسرائیل؟
اگر صرفا اسرائیل است، چرا تا این لحظه تقریبا هیچ دولت غربی به شمول آمریکا که در حال مذاکره با ایران است، پیام همدردی و یاری نفرستاده است؟
سکوتشان موقت است و یا حاکی از رضایت؟
اگر دومی صحیح است، چرا؟
آیا این بخشی از رفتار مذاکراتی است یا احیانا هدف مورد حمله را موجه می دانند؟
موضع ایران چگونه باید باشد؟
اگر این رخداد اتفاقی بوده، آیا نباید نگران پدافند غیرعامل و ریسک های مشابه در جاهای دیگر باشد؟
اگر هم عمدی است، چه تاثیری روی محاسبات سیاسی و منطق مذاکراتی آن می گذارد؟
چرا روایت رسمی از حادثه اینقدر ضعیف، نامنسجم و درهم و برهم است؟
احیانا این روایت نه چندان مطلوب و پیوست رسانه ای ضعیف، بازتابی از مدیریت آشفتەی بحران و سردرگمی های معمول نباشد؟
در هر کشوری ممکن است حوادث مشابه رخ دهد. اما هر چالش مقابله جویانه و بازسازی های بعدی در کانون روایت مقبولی قرار دارد که وظیفه ی ایجاد عزم ملی و همبستگی عمومی بر دوش آنست.
همانگونه که اشاره شد در اکتبر 1871 شیکاگو دستخوش حریق شد. آتش سوزی از یک انبار علوفەی کوچک آغاز و به سرعت تمام شهر را در بر گرفت.
دو روز کامل شهر سوخت. هجده هزار بنا ویران و سیصد نفر کشته شدند.
به رغم هولناکی این رخداد، در عرض دو سال شهر بازسازی شد و تا سال 1890 به دومین کلان شهر آمریکا پس از نیویورک بدل گردید.
کارزار بازسازی سریع و خیره کنندەی شیکاگو در درجەی اول مرهون سرمایەی اجتماعی بالایی بود که در آغاز قرن آمریکا وجود داشت.
در مهد اختراعات و پیشرفت های علمی و وجود قدرتی آزادیخواه که هنوز به مداخلات استعماری آلوده نشده بود، امید به آینده و اعتماد عمومی به وفور یافت و انگیزەی اصلی را تشکیل می داد.
بندرعباس هم که در دورانی از تاریخ نام آن با اشغال و سپس آزادی از دست نسل نخست امپریالیسم اروپایی گره خورده، می تواند شاهد کارزاری ملی برای همدردی و بازسازی باشد.
مشروط به آنکه ملت از ماوقع باخبر و در جریان راست و درست ماجرا قرار گیرد.
آنچه ایران امروز به راستی از کمبود آن رنج می برد، فقدان و فروکاست امید و اعتماد است.


27.04.202515:45
ایرانِ من تسلیت…
زهرا رهنورد
زندان اختر
شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
زهرا رهنورد
زندان اختر
شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
28.04.202518:34
قصور و خلافاظهاری وجود داشته است
کمیته بررسی علل حادثه آتشسوزی در بندر شهید رجایی
باسمه تعالی
ضمن عرض تسلیت بابت وقوع این حادثه تأسفبار، به اطلاع هموطنان گرامی میرساند کمیته بررسی علل حادثه آتشسوزی در بندر شهید رجایی پس از برگزاری چندین جلسه با حضور کارشناسان و متخصصان، نتایج اولیه را به شرح زیر اعلام میکند:
۱- قصور در رعایت اصول ایمنی و پدافند غیرعامل محرز شده است.
۲- خلافاظهاری در برخی موارد وجود داشته و دستگاههای امنیتی و قضایی با جدیت در پی شناسایی خاطیان هستند.
۳- علتیابی قطعی این حادثه مستلزم بررسی کامل و همهجانبه ابعاد مختلف آن است که به دلیل الزامات کارشناسی، نیازمند طی شدن فرایندهای فنی و آزمایشگاهی است؛ اگرچه بدون فوت وقت مراحل اجرایی آن دنبال خواهد شد و در اسرع وقت به اطلاع عموم مردم خواهد رسید.
به هموطنان عزیز اطمینان داده میشود که با همه مقصران این حادثه بدون هیچگونه اغماض برخورد خواهد شد؛ لذا درخواست میشود اخبار مربوط به علت حادثه را تنها از این کمیته که به ریاست استاندار هرمزگان تشکیل شده است، دنبال بفرمایند.
راهبرد
کمیته بررسی علل حادثه آتشسوزی در بندر شهید رجایی
باسمه تعالی
ضمن عرض تسلیت بابت وقوع این حادثه تأسفبار، به اطلاع هموطنان گرامی میرساند کمیته بررسی علل حادثه آتشسوزی در بندر شهید رجایی پس از برگزاری چندین جلسه با حضور کارشناسان و متخصصان، نتایج اولیه را به شرح زیر اعلام میکند:
۱- قصور در رعایت اصول ایمنی و پدافند غیرعامل محرز شده است.
۲- خلافاظهاری در برخی موارد وجود داشته و دستگاههای امنیتی و قضایی با جدیت در پی شناسایی خاطیان هستند.
۳- علتیابی قطعی این حادثه مستلزم بررسی کامل و همهجانبه ابعاد مختلف آن است که به دلیل الزامات کارشناسی، نیازمند طی شدن فرایندهای فنی و آزمایشگاهی است؛ اگرچه بدون فوت وقت مراحل اجرایی آن دنبال خواهد شد و در اسرع وقت به اطلاع عموم مردم خواهد رسید.
به هموطنان عزیز اطمینان داده میشود که با همه مقصران این حادثه بدون هیچگونه اغماض برخورد خواهد شد؛ لذا درخواست میشود اخبار مربوط به علت حادثه را تنها از این کمیته که به ریاست استاندار هرمزگان تشکیل شده است، دنبال بفرمایند.
راهبرد
28.04.202515:03
سوخته ایم، از یک انتحار جبری،
از یک افول در حکمرانی، از یک زجر جمعی
شهاب الدین حائری شیرازی
کیفیت حکمرانی به شکل فزاینده ای رو به افول رفته اما از صدقه سر شبکه مجازی همه می دانیم چه بر سر بندر شهید رجایی و کشتهگان مظلومش رفت، اگر چه خاموشیم اما لبا لب و مملو از نفرتیم از این همه شلختگی و بی تفاوتی در قبال جان انسانها.
تراژدی اتلاف جان انسانها در حال تکرار است و ایجاد رعب از به زبان راندن حقیقت.
تمام کسانی که توجیه کننده این ظلم عظیم اند در دو دنیا جواب این پلشتی را خواهند گرفت.
تحقیر این ملت عزیز را دست کم نگیرید.
ملتی مظلوم که حقِ بر زبان راندن اسم ظَلَمه و حق حواهی را از او سلب کردید.
این همه آشفتگی در اداره امور، فقط نشان یک چیز است و آن مرگ سیستمی است که بقای نظام را فدای لک برنداشتن نام حکام بی لیاقت می کند.
افرادی که مسبب این بدتدبیری و جنایت هولناک بودند باید تاوان بدهند نه اینکه در سایه مصلحت، حتی شکایت و شکوه و نام بردن از انها ممنوع شود.
خدا فرمود: من به آشکار بدگویی کردن از ظلم و ظالم را دوست دارم.
"لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا(184 نساء)
خدا افشای بدی های دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدی های ستمکار جایز است؛ و خدا شنوا و داناست."
ظلم از این آشکارتر که مواد خطرآفرین که به سان چند ده موشک، بزرگترین بندرگاه تجاری را منهدم نموده، این چنین در بین آذوقه خلق قرار داده شود و افراد بی گناه در چنین موقعیتی که تهدید از همه سو می بارد، در معرض مرگ و هلاک قرار گیرند؟
در آخر غم خود و ناله از فزونی ظلم را با اشعاری از وحشی بافقی با خدای غیور در میان می نهم.
رحم بر بلبل بیبرگ و نوا نیست تو را
التفاتی به اسیران بلا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را
از یک افول در حکمرانی، از یک زجر جمعی
شهاب الدین حائری شیرازی
کیفیت حکمرانی به شکل فزاینده ای رو به افول رفته اما از صدقه سر شبکه مجازی همه می دانیم چه بر سر بندر شهید رجایی و کشتهگان مظلومش رفت، اگر چه خاموشیم اما لبا لب و مملو از نفرتیم از این همه شلختگی و بی تفاوتی در قبال جان انسانها.
تراژدی اتلاف جان انسانها در حال تکرار است و ایجاد رعب از به زبان راندن حقیقت.
تمام کسانی که توجیه کننده این ظلم عظیم اند در دو دنیا جواب این پلشتی را خواهند گرفت.
تحقیر این ملت عزیز را دست کم نگیرید.
ملتی مظلوم که حقِ بر زبان راندن اسم ظَلَمه و حق حواهی را از او سلب کردید.
این همه آشفتگی در اداره امور، فقط نشان یک چیز است و آن مرگ سیستمی است که بقای نظام را فدای لک برنداشتن نام حکام بی لیاقت می کند.
افرادی که مسبب این بدتدبیری و جنایت هولناک بودند باید تاوان بدهند نه اینکه در سایه مصلحت، حتی شکایت و شکوه و نام بردن از انها ممنوع شود.
خدا فرمود: من به آشکار بدگویی کردن از ظلم و ظالم را دوست دارم.
"لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا(184 نساء)
خدا افشای بدی های دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدی های ستمکار جایز است؛ و خدا شنوا و داناست."
ظلم از این آشکارتر که مواد خطرآفرین که به سان چند ده موشک، بزرگترین بندرگاه تجاری را منهدم نموده، این چنین در بین آذوقه خلق قرار داده شود و افراد بی گناه در چنین موقعیتی که تهدید از همه سو می بارد، در معرض مرگ و هلاک قرار گیرند؟
در آخر غم خود و ناله از فزونی ظلم را با اشعاری از وحشی بافقی با خدای غیور در میان می نهم.
رحم بر بلبل بیبرگ و نوا نیست تو را
التفاتی به اسیران بلا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را
28.04.202514:24
ستاد خبری بجای سانسور
کامبیز نوروزی
آقای رئیس جمهور! بجای سانسور و پنهانکاری، برای گردش درست اطلاعات از فاجعۀ انفجار در بندر شهید رجایی ستاد خبری تشکیل دهید. حکم قانون مدیریت بحران هم هست.
این کار باید همان روز اول انجام می شد ولی باز هم بخاطر بی علاقگی همیشگی مقامات اجرایی کشور به مقولۀ خبر در چنین حوادثی از ستاد خبری اثری نیست.
حساسیت این قبیل حوادث موجب انواع گمانه زنی های غیرمستند یا ایجاد شایعه و انواع حواشی می شود که تأثیری نادرست بر درک عمومی از واقعیتهای امور می شود.
در چنین فضای آشفتهای هر رئیس و مدیرکل و مقام کشوری و لشگری و نماینده و دیگران از خود چیزی می گوید و تناقض های متعدد خبر به بدبینی و نگرانیها و عدم اعتماد عمومی می افزاید.
باید دانست که در جهان امروز سانسور نه تنها وسیله ای کارآمد برای مهار گردش اطلاعات نیست بلکه باعث می شود اطلاعات مغشوش و یا ناسالم فضای خبری را آلوده کند.
یک ستاد خبری با حضور روزنامه نگاران مستقل و حرفه ای و مدیریتی لایق و باتجربه تشکیل دهید و زمام مدیریت اخبار این فاجعه را دربست به آنها بسپارید. خصوصاً که ماجرای انفجار در بند شهید رجایی ظاهراً قصه ای است که سر دراز دارد.
سیاست خبررسانی حرفه ای از طریق ستاد خبری حادثۀ بندر شهید رجایی را جانشین سیاست شکست خوردۀ سانسور کنید.
کامبیز نوروزی
آقای رئیس جمهور! بجای سانسور و پنهانکاری، برای گردش درست اطلاعات از فاجعۀ انفجار در بندر شهید رجایی ستاد خبری تشکیل دهید. حکم قانون مدیریت بحران هم هست.
این کار باید همان روز اول انجام می شد ولی باز هم بخاطر بی علاقگی همیشگی مقامات اجرایی کشور به مقولۀ خبر در چنین حوادثی از ستاد خبری اثری نیست.
حساسیت این قبیل حوادث موجب انواع گمانه زنی های غیرمستند یا ایجاد شایعه و انواع حواشی می شود که تأثیری نادرست بر درک عمومی از واقعیتهای امور می شود.
در چنین فضای آشفتهای هر رئیس و مدیرکل و مقام کشوری و لشگری و نماینده و دیگران از خود چیزی می گوید و تناقض های متعدد خبر به بدبینی و نگرانیها و عدم اعتماد عمومی می افزاید.
باید دانست که در جهان امروز سانسور نه تنها وسیله ای کارآمد برای مهار گردش اطلاعات نیست بلکه باعث می شود اطلاعات مغشوش و یا ناسالم فضای خبری را آلوده کند.
یک ستاد خبری با حضور روزنامه نگاران مستقل و حرفه ای و مدیریتی لایق و باتجربه تشکیل دهید و زمام مدیریت اخبار این فاجعه را دربست به آنها بسپارید. خصوصاً که ماجرای انفجار در بند شهید رجایی ظاهراً قصه ای است که سر دراز دارد.
سیاست خبررسانی حرفه ای از طریق ستاد خبری حادثۀ بندر شهید رجایی را جانشین سیاست شکست خوردۀ سانسور کنید.
28.04.202506:16
انفجار بندر شهید رجایی؛
آغاز نبرد پایداری با بنیاد مستضعفان
گروه سیاسی امتداد
وقوع انفجار در بندر شهید رجایی، فقط یک اتفاق نیست. بلکه از نگاه برخی از جریان های سیاسی محلی است برای تسویه حساب در سیاست داخلی. تسویه حساب پایداری با بنیاد مستضعفان. حادثهای که در نگاه اول، توجه افکار عمومی را به ابعاد ایمنی و امنیت محمولهها در گمرک جلب کرد، اما به سرعت ابعاد سیاسی نیز به خود گرفته است.
اصل ماجرا از جایی حساستر شد که مشخص شد محموله خطرناک در محوطه شرکت «توسعه خدمات دریایی و بندری سینا» انبار شده بود؛ شرکتی که وابسته به بنیاد مستضعفان است. همین وابستگی، فرصت مناسبی برای جریان پایداری بود که نام بنیاد را در این بین مطرح کنند.
در نخستین ساعات پس از حادثه، علی خضریان، نماینده مجلس و عضو نزدیک به جریان پایداری، صراحتاً انگشت اتهام را به سمت بنیاد مستضعفان گرفت و گفت: «انفجار در بندر رجایی در محوطه شرکت سینا، وابسته به بنیاد مستضعفان رخ داده است»
چنین اظهارنظری آن هم در فضای ملتهب پس از حادثه، کاملاً هدفمند به نظر میرسید.
در پاسخ، سعید جعفری، مدیرعامل شرکت سینا، سعی کرد با توضیحاتی فنی ماجرا را مدیریت کند. او گفته است که «این سانحه در پی اظهار خلاف محمولههای وارداتی رخ داده و محمولههای بسیار خطرناک تحت عنوان کالای معمولی وارد و دپو شده بود.»
اما به نظر میرسد مسئله تنها به همین توضیحات ختم نشود.در حقیقت، انفجار بندرعباس بستر مناسبی برای تسویه حسابهای قدیمیتر فراهم کرده است.
جریان پایداری که طی ماههای اخیر انتقادات خود از بنیاد مستضعفان را آشکارتر کرده بود، حالا با این حادثه، فرصت تازهای یافته است.
نمونههای قبلی این اختلافات را میتوان در رفتارها و اظهارات خضریان دید؛مثلاً در آذرماه ۱۴۰۳، زمانی که خضریان در یک نامه رسمی به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، موضوع فروش هتلهای بنیاد مستضعفان را زیر سوال برد و نوشت: «شنیده میشود مشتری گروه هتلهای پارسیان بنیاد مستضعفان، مهدی جهانگیری است؛ فردی با سابقه دو سال زندان به جرم قاچاق ارز»
یا دو هفته پیشتر از انفجار، امیرحسین ثابتی، دیگر چهره نزدیک به پایداری و جبهه جلیلی، در اظهاراتی کنایهآمیز هشدار داده بود که شنیده ام یکی از نهادها میخواست هتلهایش را به یک مفسد اقتصادی بدهد. خطاب به برادی که در آن بنیاد است میگویم مواظب باش که رصدت میکنیم و دفعه بعدی اسمت را هم میگویم»
این مجموعه نشانهها نشان میدهد که اختلاف پایداری و بنیاد مستضعفان، ریشهای فراتر از یک حادثه دارد.
تحلیلها حاکی از آن است که از زمان رفتن سید پرویز فتاح از مدیریت بنیاد و آمدن حسین دهقان به این نهاد، شکاف میان جریان پایداری و بنیاد مستضعفان ایجاد شده است. بنیاد که در اختیار این جریان قرار داشت، حالا ظاهرا از دست انها خارج شده است.
اکنون با انفجار بندر رجایی، این اختلافات نه تنها پنهان نمانده، بلکه به شکل یک تسویه حساب علنی در رسانهها و فضای مجازی ظاهر شده است.
در این میان، بنیاد مستضعفان تلاش میکند خود را از اتهامات مبرا کند و مسئولیت حادثه را به قصور گمرک یا اظهار خلاف محمولهها منتقل سازد. اما هرچه باشد و هر کس که در این حادثه مقصر شناخته شود، جریان پایداری تسویه حساب با بنیاد مستضعفان را رها نخواهد کرد.
آغاز نبرد پایداری با بنیاد مستضعفان
گروه سیاسی امتداد
وقوع انفجار در بندر شهید رجایی، فقط یک اتفاق نیست. بلکه از نگاه برخی از جریان های سیاسی محلی است برای تسویه حساب در سیاست داخلی. تسویه حساب پایداری با بنیاد مستضعفان. حادثهای که در نگاه اول، توجه افکار عمومی را به ابعاد ایمنی و امنیت محمولهها در گمرک جلب کرد، اما به سرعت ابعاد سیاسی نیز به خود گرفته است.
اصل ماجرا از جایی حساستر شد که مشخص شد محموله خطرناک در محوطه شرکت «توسعه خدمات دریایی و بندری سینا» انبار شده بود؛ شرکتی که وابسته به بنیاد مستضعفان است. همین وابستگی، فرصت مناسبی برای جریان پایداری بود که نام بنیاد را در این بین مطرح کنند.
در نخستین ساعات پس از حادثه، علی خضریان، نماینده مجلس و عضو نزدیک به جریان پایداری، صراحتاً انگشت اتهام را به سمت بنیاد مستضعفان گرفت و گفت: «انفجار در بندر رجایی در محوطه شرکت سینا، وابسته به بنیاد مستضعفان رخ داده است»
چنین اظهارنظری آن هم در فضای ملتهب پس از حادثه، کاملاً هدفمند به نظر میرسید.
در پاسخ، سعید جعفری، مدیرعامل شرکت سینا، سعی کرد با توضیحاتی فنی ماجرا را مدیریت کند. او گفته است که «این سانحه در پی اظهار خلاف محمولههای وارداتی رخ داده و محمولههای بسیار خطرناک تحت عنوان کالای معمولی وارد و دپو شده بود.»
اما به نظر میرسد مسئله تنها به همین توضیحات ختم نشود.در حقیقت، انفجار بندرعباس بستر مناسبی برای تسویه حسابهای قدیمیتر فراهم کرده است.
جریان پایداری که طی ماههای اخیر انتقادات خود از بنیاد مستضعفان را آشکارتر کرده بود، حالا با این حادثه، فرصت تازهای یافته است.
نمونههای قبلی این اختلافات را میتوان در رفتارها و اظهارات خضریان دید؛مثلاً در آذرماه ۱۴۰۳، زمانی که خضریان در یک نامه رسمی به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، موضوع فروش هتلهای بنیاد مستضعفان را زیر سوال برد و نوشت: «شنیده میشود مشتری گروه هتلهای پارسیان بنیاد مستضعفان، مهدی جهانگیری است؛ فردی با سابقه دو سال زندان به جرم قاچاق ارز»
یا دو هفته پیشتر از انفجار، امیرحسین ثابتی، دیگر چهره نزدیک به پایداری و جبهه جلیلی، در اظهاراتی کنایهآمیز هشدار داده بود که شنیده ام یکی از نهادها میخواست هتلهایش را به یک مفسد اقتصادی بدهد. خطاب به برادی که در آن بنیاد است میگویم مواظب باش که رصدت میکنیم و دفعه بعدی اسمت را هم میگویم»
این مجموعه نشانهها نشان میدهد که اختلاف پایداری و بنیاد مستضعفان، ریشهای فراتر از یک حادثه دارد.
تحلیلها حاکی از آن است که از زمان رفتن سید پرویز فتاح از مدیریت بنیاد و آمدن حسین دهقان به این نهاد، شکاف میان جریان پایداری و بنیاد مستضعفان ایجاد شده است. بنیاد که در اختیار این جریان قرار داشت، حالا ظاهرا از دست انها خارج شده است.
اکنون با انفجار بندر رجایی، این اختلافات نه تنها پنهان نمانده، بلکه به شکل یک تسویه حساب علنی در رسانهها و فضای مجازی ظاهر شده است.
در این میان، بنیاد مستضعفان تلاش میکند خود را از اتهامات مبرا کند و مسئولیت حادثه را به قصور گمرک یا اظهار خلاف محمولهها منتقل سازد. اما هرچه باشد و هر کس که در این حادثه مقصر شناخته شود، جریان پایداری تسویه حساب با بنیاد مستضعفان را رها نخواهد کرد.
Reposted from:
سهام نیوز

27.04.202523:19
✅قدرت و موج انفجار، شعاع تخریب و سایر مشخصههای انفجار بیانگر محمولههای به شدت خطرناکی بوده که به عنوان محمولههای معمولی و غیرخطرناک بستهبندی و تحویل بندر شده بود!
سعید جعفری، مدیرعامل شرکت توسعه خدمات دریایی و بندری سینا به عنوان شرکتی که انفجار مهیب روز گذشته در محوطه اختصاصی این شرکت اتفاق افتاده، گفته است: « این سانحه درپی اظهار خلاف محمولههای وارداتی رخ داده و محمولههای بسیار خطرناک منفجر شده در بندر شهیدرجایی تحت عنوان کالای معمولی وارد و دپو شده بود!» او به خبرگزاری ایلنا گفت: «براساس آییننامه بینالمللی حمل و نقل کالاهای خطرناک، این گونه محمولهها باید قبل از ورود به گمرکات مطابق با الزامات آیین نامه، بستهبندی و برچسبزنی شوند.»
مدیرعامل شرکت توسعه خدمات دریایی و بندری سینا افزوده ارزیابیهای اولیه در مورد حادثه بندر شهید رجایی نشان میدهد که این آتشسوزی گسترده در پی «اظهارات خلاف واقع در مورد کالاهای خطرناک و تحویل این کالاها بدون اسناد و برچسبهای کالاهای خطرناک اتفاق افتاده است.» جعفری افزود: قدرت و موج انفجار، شعاع تخریب و سایر مشخصههای انفجار روز گذشته بیانگر محمولههای به شدت خطرناکی بوده که به عنوان محمولههای معمولی و غیرخطرناک بستهبندی و تحویل بندر شده بود.
@Sahamnewsorg
سعید جعفری، مدیرعامل شرکت توسعه خدمات دریایی و بندری سینا به عنوان شرکتی که انفجار مهیب روز گذشته در محوطه اختصاصی این شرکت اتفاق افتاده، گفته است: « این سانحه درپی اظهار خلاف محمولههای وارداتی رخ داده و محمولههای بسیار خطرناک منفجر شده در بندر شهیدرجایی تحت عنوان کالای معمولی وارد و دپو شده بود!» او به خبرگزاری ایلنا گفت: «براساس آییننامه بینالمللی حمل و نقل کالاهای خطرناک، این گونه محمولهها باید قبل از ورود به گمرکات مطابق با الزامات آیین نامه، بستهبندی و برچسبزنی شوند.»
مدیرعامل شرکت توسعه خدمات دریایی و بندری سینا افزوده ارزیابیهای اولیه در مورد حادثه بندر شهید رجایی نشان میدهد که این آتشسوزی گسترده در پی «اظهارات خلاف واقع در مورد کالاهای خطرناک و تحویل این کالاها بدون اسناد و برچسبهای کالاهای خطرناک اتفاق افتاده است.» جعفری افزود: قدرت و موج انفجار، شعاع تخریب و سایر مشخصههای انفجار روز گذشته بیانگر محمولههای به شدت خطرناکی بوده که به عنوان محمولههای معمولی و غیرخطرناک بستهبندی و تحویل بندر شده بود.
@Sahamnewsorg
27.04.202510:36
سر بزنگاه!
ناصر کرمی
یک بار هم انفجار یک قطار باری حوالی نیشابور باعث مرگ حدود پانصد نفر از هممیهنان ما شد. چرا؟ چونکه محموله واگنهای قطار یکدرمیان عبارت بود از موادی مثل پنبه و گوگرد و آمونیاک. چیزی شبیه اینها.
یادم هست در روزنامه همشهری ما تیتر زدیم "محموله قطار فرمول بمب بود".
در اسکلههایی که قرار است کار آوردوبرد جنگافزارهای جمهوری اسلامی را انجام دهند کمابیش وضعیت همان قطار برقرار است.
بمبها و مواد منفجرهیی درست بیخ گوش مناطق مسکونی که بالاخره یا خودشان منفجر میشوند یا کسی که از وجودشان اطلاع دارد و سر بزنگاه جرقه انفجارشان را میزند.
در جمهوری اسلامی همه ما مثل کارگران یک کارخانه مستعمل و پوسیده بمبسازی هستیم. دشمنان هم اگر نکشندمان خود کارخانه بالاخره روزی منفجر میشود.
@nasserkaramii
ناصر کرمی
یک بار هم انفجار یک قطار باری حوالی نیشابور باعث مرگ حدود پانصد نفر از هممیهنان ما شد. چرا؟ چونکه محموله واگنهای قطار یکدرمیان عبارت بود از موادی مثل پنبه و گوگرد و آمونیاک. چیزی شبیه اینها.
یادم هست در روزنامه همشهری ما تیتر زدیم "محموله قطار فرمول بمب بود".
در اسکلههایی که قرار است کار آوردوبرد جنگافزارهای جمهوری اسلامی را انجام دهند کمابیش وضعیت همان قطار برقرار است.
بمبها و مواد منفجرهیی درست بیخ گوش مناطق مسکونی که بالاخره یا خودشان منفجر میشوند یا کسی که از وجودشان اطلاع دارد و سر بزنگاه جرقه انفجارشان را میزند.
در جمهوری اسلامی همه ما مثل کارگران یک کارخانه مستعمل و پوسیده بمبسازی هستیم. دشمنان هم اگر نکشندمان خود کارخانه بالاخره روزی منفجر میشود.
@nasserkaramii
Shown 1 - 24 of 1 061
Log in to unlock more functionality.