Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
پاپیون بنفش" avatar
پاپیون بنفش"
پاپیون بنفش" avatar
پاپیون بنفش"
10.04.202505:13
یه مدت نبودم؛ مایلم یه امار خیلی ریز بگیرم پس تا اخر امروز لطف کنید علائمی از حیات بهم نشون بدین. به هر روشی که خودتون صلاح میدونید.
10.04.202505:08
- شاید برای یک ثانیه فراموش کردم چه میزان دوستت دارم لیک نخستین لمس از جانبِ دستانِ ظریفت برای یادآوریِ آن حسِ حدناپذیر بسنده بود؛
- من تو را به چه نحو وصف کنم؟
گر خواهم سپهر یا که پردیس را به تو نسبت دهم باز در تشریح تعشقِ قلبم کم است.
بگذار از چشمانِ زیبنده‌ات بگویم که اندر آن هزاران حرف،میلیون‌ها فریاد و میلیاردها عشق نهفته‌ای؛

- از تلاطمِ آشفته‌ی موهایت گفتم؟همان گیسوانی که عطرشان تمامِ ثانیه‌های رویایم را در خویش مغروق می‌کند؛

- من هرگز نمیدانم چگونه آدمی میتواند این‌چنین بی‌نقص و دلنشین باشد البته اگر که تو آدم باشی،زیرا رازت نزدِ من چو روز صریح شد و بال‌های دیبای تو را دیده‌ام...!

- با رغبت به نزدم پویه کردی و مرا با ژرفا در بر گرفتی،اما واقف بودی بر این که من چنان بهرِ دیدنت اشتیاق داشتم که طاقتی درون گام‌هایم نمانده بود؟

- هنوز نوازشِ دست‌هایت دارای نکهتِ عشق در سینه‌اش است و همراه با هر بوسه شکوفه‌ای را زنده میکند؛

- کاش جان‌آفرین زبان دیگری به من می‌آموخت،زبانی مختص به مدحِ تو،چراکه هیچ نظم و نثری بیانگر پرتوهای رخشنده‌ی تو نمی‌باشد؛

- عزیزکرده،دیرینه را به خاطرات پیشکش کن،دستانم را بگیر و دیدگانت را به من بسپار،اینجا جان‌فدایی داری که با حیاتِ خویش برای یک دم خنده‌ی تو قمار میکند؛

- گمان میکنی شطارِ چیره‌دستی نیستم و مغلوب میشوم؟اشکالی ندارد،حتی اگر گیتی‌ام را در راهِ تو از دست دهم هیچ دچارِ واهمه نمیشوم.
Reposted from:
قُقنوس س̷رخ avatar
قُقنوس س̷رخ
10.04.202505:06
جیمین به تلویزیون خیره شده بود و به قسمت پایانی فیلم "Maze Runner" نگاه می‌کرد. یونگی این فیلم را پیشنهاد داده بود تا با هم تماشا کنند. بعد از تمام شدن فیلم، جیمین بدون اینکه نگاهش را از صفحه تلویزیون بردارد، گفت:

- زندگی درست مثل هزارتو هست.
به سختی می‌تونی به آخرش برسی.
همه در این هزارتو عاشق می‌شن... زندگی خودشون رو می‌سازند و می‌میرند.

+ ولی من به آخر همین هزارتو رسیدم، هزارتویی که انتهایش پرتگاه است.

- و تو داری روی لبه همین پرتگاه می‌رقصی!

+ چیزی از من باقی نمونده که ترس از سقوط داشته باشم


یونگی در سکوت به حرف‌های جیمین گوش می‌دهد و چیزی نمی‌گوید.
جیمین با نشنیدن پاسخی از یونگی به سیگاری که در دست یونگی بود خیره می‌شود.

_ سخته.
+ می‌دونم.
_ درد دارد.
+ می‌دونم.
_ از پرتگاه سقوط می‌کنی.
+ می‌دونم!
_ تو همه این‌ها رو میدون و آگاهانه مرگ رو به جان خریدی! چرا؟
به او گفتی و یکی دیگر رو انتخاب کرد، احساساتت رو دید و نادیده گرفت.
به نظر تو، باز هم ارزشش را دارد؟
یونگی فیلتر سیگارش را در جا سیگار خاموش کرد و در سکوت به دیوار روبرویش خیره شد. جنگی در ذهنش برپا بود که جز خودش هیچ‌کس نمی‌توانست متوجه آن شود.
جیمین از بحث های همیشگی خسته شده بود ، آهی کشید و با گفتن آخرین جمله دیگر بحث درباره این موضوع را تمام کرد

_ با همین روشی که در پیش گرفتی ریه هاتو نابود میکنی ، نه تنها ریه هات، بلکه خودتم زره زره از درون نابود میکنی
19.03.202519:39
این رنگ خیلی دلبره نیلوفر'.
دلم رفت براش))"
18.03.202519:03
18.03.202507:47
وضعیت سین افتضاحه، باید یه فکری بشه..
10.04.202505:12
10.04.202505:08
22.03.202519:23
پاکسازی


این مدت وضعیت چنل خیلی افت داشته و حمایت ها خیلی پایین اومده پس لازم دیدم این کارو انجام بدم.

پس اگر اینجا جوین هستید و متقابل حمایت می‌کنید این پیام رو فوروارد کنید داخل چنل‌زیباتون تا من ادمین های اصیل زاده مو بشناسم و از همون ها مستمر حمایت کنم .
19.03.202519:32
18.03.202519:01
"سکوتش
حتی از حرف هایش شنیدنی تر بود
درست است، مات و مبهوت تو بودن ترسناک به نظر میرسد
اما حال من را بنگر، درمانده تک به تک حرکات تو شده ام
وصله به گیسوی سیاهت
پریشان احوال
و بی زبان
حرفی باقی نمیماند پریزاد، تمام من شیفته تو شده
و چه دردی شیرین تر از این؟
17.03.202517:28
بهترین بود)
10.04.202505:11
قلمت خیلی فیوه پریزاد، بشدت زیبا و دلنشینه)))
10.04.202505:08
20.03.202507:52
باشد که سال نو، فرصتی بی انتها برای پرستیدن تو از نو باشد)'
شاهپرک من، آغاز دوباره زندگیت را زندگی کن که این ملت، جز زنده ماندن، چیز دیگری به یاد ندارند...
19.03.202519:32
𝓘𝓽𝓼 𝓗𝓲𝓽𝓼 𝓶𝓮 𝓵𝓲𝓴𝓮 𝓐𝓷 𝓔𝓪𝓻𝓽𝓱𝓠𝓾𝓪𝓴𝓮...!
-☆.'
Reposted from:
Ch_ge avatar
Ch_ge
17.03.202517:27
ماه، شب، نیلوفر آبی
.."

در مه جنگل دور از هر تنش نور ماه به دریاچه می‌تابید و لجنزار ِ نیلوفر های آبی را روشن می‌کرد دختری آنجا از آدم ها پنهان شده بود
و شب ها در کنار نیلوفر ها می‌درخشید .
دخت الهه سانی که به ماه دلداده بود ...!
10.04.202505:08
   ای عمیق‌ترین معنای وجود
        زیباترین شاهکارِ پروردگار،
               محبوب‌ترین ستاره‌ی آسمان
                                           دوستت دارم...!
10.04.202505:06
احساس عمیقی درش وجود داشت))) دست مریزاد شاهپرک'
19.03.202521:41
بی صبرانه منتظرشم پریزاد
19.03.202513:41
پریزاد چقدررر با نظراتت خوشحالم میکنی>>>>
خرسندم از این بابت که حواست انقدر هست))'
18.03.202511:57
فور کن اینجا و اسپانسر جوین باش برات 80 ممبر بیارم.
^ساعت 8 استارت میکنم حتما آن باش🔪🎀
17.03.202517:18
غروب آرام‌آرام رنگ‌هایش را روی آسمان پخش می‌کرد، خورشید در آخرین لحظاتش، دنیا را به آتش می‌کشید.
فنجان قهوه را در دست گرفت، بخار گرمش در هوای سرد عصر محو می‌شد.
موسیقی ملایمی در گوشش می‌پیچید، نت‌هایی که انگار با رنگ‌های غروب هماهنگ شده بودند.
چشم‌هایش را بست و جرعه‌ای نوشید، تلخی قهوه روی زبانش نشست، درست مثل خاطراتی که نمی‌خواست فراموش کند.
خورشید کم‌کم ناپدید شد، اما موسیقی هنوز جریان داشت… مثل چیزی که هیچ‌وقت از بین نمی‌رفت.

Lucky_
Shown 1 - 24 of 54
Log in to unlock more functionality.