Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Alexei Ivanovich avatar

Alexei Ivanovich

فردا. فردا، همه چیز تمام خواهد شد.
http://t.me/HidenChat_Bot?start=5681517301
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateJan 17, 2024
Added to TGlist
Mar 16, 2025

Records

19.04.202523:59
491Subscribers
14.03.202523:59
0Citation index
09.04.202509:00
141Average views per post
30.04.202523:59
141Average views per ad post
25.03.202523:59
7.69%ER
19.03.202520:21
32.47%ERR

Popular posts Alexei Ivanovich

24.03.202520:23
من گزینه خوبی برای نظر دادن نیستم چون دانشگاه‌های دیگه درس نخوندم و نمی‌دونم شرایط چه‌قدر بدتره ولی اگه دوستان نظری دارن لطفاً بگن.
18.04.202515:57
رسماً هر ترم دارم یکی از کتاب‌ها یا کورس‌های رابرت ساپولسکی رو در دانشگاه ارائه می‌دم؛ جداً ممنون آقای ساپوسکی. اگه نبودی نمی‌دونم چه می‌کردم!
11.04.202522:29
باید طرح فیلم‌نامه بنویسم، همه‌ی کلاس‌ها از درام، تضاد، کشمکش و تحول شخصیت می‌گن، از حادثه‌ی محرک و ضربه‌ی نهایی، ولی من نمی‌خوام این‌طوری بنویسم، این داستان‌ها تقلبی‌ان، ربطی به من و زندگی‌ام ندارن، زندگی اکثر آدم‌ها این شکلی نیست، بر اساس علت و معلول نیست، معنایی نداره و اکثر اوقات هیچ‌اتفاقی نمی‌افته؛ از درام شاهان و خدایان بدم می‌آد، زندگی واقعی شبیه داستان‌های بکته. حداقل زندگی من بیش‌تر شبیه در انتظار گودوه تا مکبث.
با این‌حال ذهنم خالیه و ایده‌ای ندارم، صفحه خالی من رو نگاه می‌کنه و من اون رو، در روزگاری که حالم خیلی بد بود (یعنی الان نیست؟) ایده‌ای به ذهنم اومد که به نظرم بامزه‌ست، یکی این‌قدر رو تخت می‌مونه و هیچ‌کاری نمی‌کنه که کم‌کم احساس می‌کنه داره تبدیل به بالش می‌شه و در آخر به یک بالش استحاله پیدا می‌کنه، ولی خب طبعا برای فیلم مناسب نیست، بیش‌تر به درد داستان کوتاه می‌خوره، یا حتی بهتر، شاید هم همین روزا سر من بیاد.
می‌دونم، تنها راه ممارسته، باید مدام بنویسی، باید مدام کلمات و جمله‌ها رو عقب و جلو کنی تا بالاخره بشه، راه فراری نیست، میون‌بری نیست، آزمون و خطا تنها راهیه که داری؛ ولی باید تا کجا ممارست ورزید؟ کجا باید فهمید که تو این کاره نیستی و باید رها کنی؟ تردید، ترس، سردرگمی، خط زدن و خط زدن فقط مختص ما بی‌استعدادهاست؟ یعنی بکت هم مردد می‌شد که نکنه مزخرف می‌نویسه؟ یعنی چخوف هم گاهی احساس می‌کرد هیچ ایده‌ی خوبی نداره؟
آقای سالیاری در آمادئوس از خداوند گله می‌کرد که چرا می‌تونه نبوغ موتزارت رو بفهمه اما نمی‌تونه به زیبایی موتزارت آهنگ بنویسه، این سرنوشت همه‌ی ما معمولی‌هاست، سرنوشت "متوسط" بودن.
به جز ساعت‌های دانشگاه دیگه کاری نمی‌کنم، فیلم دیدن برام سخت شده، نمی‌تونم درست تمرکز کنم، روزها قرص می‌خورم و خودم رو خاموش می‌کنم، و بعد که بیدار می‌شم به همون فکر می‌کنم، "شکست خوردن در تکلیف رقت‌انگیز فروپاشیدن"، غایت بازنده بودن.
چه‌قدر خوش‌حالم که آخرین روزهای تعطیلات سال نو رو به مطالعه این کتاب اختصاص دادم؛ خیلی پرکشش و خواندنی بود.
09.04.202518:17
دوستان این عکس‌‌ها مربوط به باغ موزه هنر ایرانی واقع در محله الهیه تهران هست. روبه‌روی خانه دکتر حسابی.
14.04.202507:19
...
Log in to unlock more functionality.