Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
Binance Announcements
Binance Announcements
Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
Binance Announcements
Binance Announcements
دارلاشعار avatar

دارلاشعار

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Лип 29, 2024
添加到 TGlist 的日期
Квіт 21, 2025

"دارلاشعار" 群组最新帖子

اسرار خلیج را نه تو دانی و نه من
خیامو بزار واسه نیشابوریا
بوشهر تو رو داره داداش
چه غم ز باد سحر شمع شعله‌‌ور شده را
که مرگ راحت جان است جان ‌به ‌سر شده را
روان چو آب بخوان از نگاه غم ‌زده‌ام
حکایت شب با درد و غم سحر شده را
خیال آن مژه با جان رود ز سینه برون
ز دل چگونه کشم تیر کارگر شده را
مگیر پردلی خویش را به جای سلاح
به جنگ تیغ مبر سینۀ سپر شده را
مبین به جلوۀ ظاهر که زود برچینند
بساط سبزۀ پامال رهگذر شده را
کنون که باد خزان برگ برد و بار فشاند
ز سنگ بیم مده نخل بی ‌ثمر شده را
مگر رسد خبر وصل ورنه هیچ پیام
به خود نیاورد از خویش بی‌‌خبر شده را
دمید صبح بناگوش یار از خم زلف
ببین سپیدۀ در شام جلوه‌گر شده را
فلک چو گوش گران کرد جای آن دارد
که در جگر شکنم آه بی ‌اثر شده را
زمانه‌ای ‌است که بر گریه عیب می‌‌گیرند
نهان کنید از اغیار چشم تر شده را
نه گوش حق ‌شنو اینجا نه چشم حق ‌بینی
خدا سزا دهد این قوم کور و کر شده را

-محمد قهرمان
دانی که چرا درد دلت دائم بود
تا بود، دلت ز کرده‌ها نادم بود
دست طلبت به دست هر کس ره جست
الا دستی که فوقَ ایدیهم بود

-ابراهیم آل‌سلطان
شیشمین باری که سکندری خوردم
بسه
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
已删除17.05.202515:36
Beat your ass and hide the Bible if God watchin
已删除17.05.202515:36
با مال ما فرق می‌کنه؟
已删除17.05.202515:36
وقتی سر کلاس داستان میگی فروغ نثرشو مدیون ابراهیم گلستانه و سیمین دانشور هم مدیون جلاله
واکنش اساتید خانم:

https://t.me/meme_adabi
已删除17.05.202515:36
هیچ است وجود و زندگانی هم هیچ
وین خانه و فرش باستانی هم هیچ
از نسیه و نقد زندگانی همه را
سرمایه جوانی است، جوانی هم هیچ

-خاقانی

记录

18.05.202523:59
136订阅者
18.04.202523:59
0引用指数
21.03.202518:31
439每帖平均覆盖率
27.03.202519:23
36广告帖子的平均覆盖率
14.05.202523:28
31.58%ER
21.04.202518:31
452.58%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
КВІТ '25КВІТ '25ТРАВ '25ТРАВ '25ТРАВ '25

دارلاشعار 热门帖子

14.05.202522:15
已删除17.05.202515:36
已删除17.05.202515:36
16.05.202508:50
بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد
خوش آن کسی که کره‌خر آمد الاغ رفت

ادیب‌الممالک
18.05.202512:42
چه غم ز باد سحر شمع شعله‌‌ور شده را
که مرگ راحت جان است جان ‌به ‌سر شده را
روان چو آب بخوان از نگاه غم ‌زده‌ام
حکایت شب با درد و غم سحر شده را
خیال آن مژه با جان رود ز سینه برون
ز دل چگونه کشم تیر کارگر شده را
مگیر پردلی خویش را به جای سلاح
به جنگ تیغ مبر سینۀ سپر شده را
مبین به جلوۀ ظاهر که زود برچینند
بساط سبزۀ پامال رهگذر شده را
کنون که باد خزان برگ برد و بار فشاند
ز سنگ بیم مده نخل بی ‌ثمر شده را
مگر رسد خبر وصل ورنه هیچ پیام
به خود نیاورد از خویش بی‌‌خبر شده را
دمید صبح بناگوش یار از خم زلف
ببین سپیدۀ در شام جلوه‌گر شده را
فلک چو گوش گران کرد جای آن دارد
که در جگر شکنم آه بی ‌اثر شده را
زمانه‌ای ‌است که بر گریه عیب می‌‌گیرند
نهان کنید از اغیار چشم تر شده را
نه گوش حق ‌شنو اینجا نه چشم حق ‌بینی
خدا سزا دهد این قوم کور و کر شده را

-محمد قهرمان
17.05.202512:57
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
21.04.202504:18
روز سعدی مبارک
09.05.202521:05
یار شدم، یار شدم، با غم تو یار شدم
تا که رسیدم بَرِ تو، از همه بیزار شدم
گفت مرا چرخ فلک: «عاجزم از گردش تو»
گفتم: «این نقطه مرا کرد که پرگار شدم»
غلغلهٔ می شنوم روز و شب از قبهٔ دل
از روش قبهٔ دل گنبد دوّار شدم
تا که فتادم چو صدا ناگه در چنگ غمت
از هوس زخمهٔ تو کم ز یکی تار شدم
دزدد غم گردن خود از حذر سیلی من
زانک من از بیشهٔ جان حیدر کرّار شدم
تا که بدیدم قدحش سرده اوباش منم
تا که بدیدم کلهش بی‌دل و دستار شدم
تا که قلندر دل من داد می مُذهِل من
رقص‌کنان، دلق‌کشان جانب خمّار شدم
گفت مرا خواجه فرج: «صبر رهاند ز حرج»
هیچ مگو کز فرج‌ست اینک گرفتار شدم
چرخ بگردید بسی تا که چنین چرخ زدم
یار بنالید بسی تا که در این غار شدم
نیم‌شبی همره مه روی نهادم سوی ره
در هوس خوبی او جانب گلزار شدم
گاه چو سوسن پی گل شاعر و مدّاح شدم
گاه چو بلبل به سحر سخرهٔ تکرار شدم
زوبع اندیشه شدم، صد فن و صد پیشه شدم
کار تو را دید دلم، عاقبت از کار شدم

-مولوی
16.05.202518:50
هیچ است وجود و زندگانی هم هیچ
وین خانه و فرش باستانی هم هیچ
از نسیه و نقد زندگانی همه را
سرمایه جوانی است، جوانی هم هیچ

-خاقانی
15.05.202510:01
کُنون اِی خِرَدمَند وَصفِ خِرَد
بِدین جایگَه گفتن اَندر خُورَد
کُنون تا چه داری بیار از خِرَد
که گوشِ نیُوشَنده زو بَر خُورَد
خِرَد بِهتر از هَر چه ایزَد بِداد
ستایش خِرَد را بِه از راهِ داد
خِرَد رَهنمای وُ خِرَد دِلگشای
خِرَد دَست گیرد به هَر دو سَرای
از او شادمانی وزویَت غَمی است
وزویَت فُزونی وزویَت کَمی است
خِرَد تیره وُ مَرد روشن رَوان
نَباشَد هَمی شادمان یِک زَمان
چه گُفت آن خِرَدمَند مَردِ خِرَد
که دانا زِ گفتار او بَر خُورَد
کسی کو خِرَد را نَدارَد زِ پیش
دِلش گَردَد از کَردهٔ خویش ریش
هُشیوار دیوانه خوانَد وُرا
همان خویش بیگانه دانَد وُرا
از اویی به هَر دو سَرای اَرجمَند
گسسته خِرَد پای دارَد به بَند
خِرَد چَشمِ جان اَست چون بِنگری
تو بی‌چَشمِ شادان جَهان نَسپَری
نخُست‌آفرینش خِرَد را شِناس
نگهبانِ جان است و آنِ سه پاس
سه پاسِ تو چَشم اَست و گوش وُ زَبان
کَز این سه رَسَد نیک و بَد بی‌گُمان
خِرَد را وُ جان را که یارَد سُتود
وَ گَر مَن سِتایم که یارَد شُنود
حَکیما چو کَس نیست گُفتن چه سود
از این پَس بگو کآفرینش چه بود
تویی کردهٔ کِردگارِ جهان
ببینی هَمی آشکار وُ نَهان
به گفتارِ دانندگان راه جُوی
به گیتی بِپوی وُ به هَر کَس بِگوی
زِ هَر دانشی چون سخن بِشنَوی
از آموختن یِک زَمان نَغنَوی
چو دیدار یابی به شاخِ سَخُن
بدانی که دانش نیاید به بُن

-فردوسی
19.04.202519:26
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
یه دفعه مصراع اول اینو تو کانالت گذاشتی منم کاملش کردم


پس دوای درد بی درمان ما تریاک نیست
آرزویی بر دل ما جز لبی چون تاک نیست

چتر ها خندان به پیراهن کنار آتش‌اند
عاشق است او، خنده دیوانگانش باک نیست

عشق ما با بوی گیسو می‌شود عین الیقین
همچو روی دلبر ما جمله در افلاک نیست

سوز دل، شرب شراب و یاد یار
رود هم امشب برایم جز پُلی غمناک نیست

در خیالات خودم در دشت ها بابونه وار
همنشینم جز گل سرخ وجودت پاک نیست

گرچه از عشقت سرا پا آتشم ای نازنین
خوب می‌دانم که آخر مرحمم جز خاک نیست
21.04.202508:12
آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا
در زندگی به تنگی قبرست مبتلا
هر چند آب شد دل من بی شعور نیست
بیگانه را تمیز کند بحر از آشنا
پاکان ستم ز دور فلک بیشتر کشند
گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا
جست آب را سکندر و شد خضر کامیاب
روزی به قسمت است نه کوشش درین سرا
داغم که خار خار طلب آفتاب را
چندان امان نداد که خاری کشد ز پا
رسم است قد شاخ ز حاصل دو تا شود
گردید قامت تو ز بی حاصلی دوتا
در پرده سیاهی فقرست نور فیض
آب حیات در دل شب می زند صلا
کوه غمی که در دل من پا فشرده است
صائب شود ز سایه او نیلگون، سما

-صائب تبریزی
09.05.202520:39
خفته ها زنگ چیز خوبی نیست
شیشه ها سنگ چیز خوبی نیست
وصله ها را به من بچسبانید
به شما انگ چیز خوبی نیست
های عاشق نشو نمی دانی
که دل تنگ چیز خوبی نیست
کری از پیش یک سه تار گذشت
گفت : آهنگ چیز خوبی نیست
گفته بودی شهید یعنی چه
پسرم جنگ چیز خوبی نیست

-امير حسين الهياری
21.04.202504:17
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق، آبگینه بر سنگ است
دگر به خُفیه نمی‌بایدم شراب و سماع
که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است
به خشم رفتهٔ ما را که می‌برد پیغام؟
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
بکش چنان که توانی که بی مشاهده‌ات
فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود؟ که خودرنگ است

-سعدی
09.05.202520:37
از باغ جهان رخت ببستیم و گذشتیم
شاخی ز درختی نشکستیم و گذشتیم
 دامن کش ما بود فریب غم ناموس
زین کشمکش بیهُده رَستیم و گذشتیم
 هر گه که به ما راحتیان راه گرفتند
لَختی دل آن طایفه جُستیم و گذشتیم
 پا بست در آتش زدن و رفتن از این دشت
خود را به دل سوخته بستیم و گذشتیم
 گفتند که از کعبه گذشتن نه ز هوش است
گفتیم که ما مردم مستیم و گذشتیم
 صد جا به کمند آمده بودیم در این راه
چون برق ز بند همه جَستیم و گذشتیم
 هر گاه که چشم من و “عرفی” به هم افتاد
در هم نگرستیم و گِرستیم و گذشتیم

-عرفی
10.05.202516:35
افسوس! که باز از در تو دور بماندیم
هیهات! که از وصل تو مهجور بماندیم
گشتیم دگر باره به کام دل دشمن
کز روی تو، ای دوست، چنین دور بماندیم
ماتم زدگانیم، بیا، زار بگرییم
بر بخت بد خویش، که از سور بماندیم
خورشید رخت بر سر ما سایه نیفکند
بی روز رخت در شب دیجور بماندیم
از بوی خوشت زندگیی یافته بودیم
واکنون همه بی‌بوی تو رنجور بماندیم
روشن نشد این خانهٔ تاریک دل ما
از شمع رخت، تا همه بی‌نور بماندیم
ناخورده یکی جرعه ز جام می وصلت
بنگر، چو عراقی، همه مخمور بماندیم

-عراقی
登录以解锁更多功能。