_برای دوری از تو، که نه؛ ولی
برای لیوانِ آبی رنگِ مامان که افتاد و شکست
برای گربه کوچولویی که بالای درخت گیر کرده بود
برای مسئلهء ریاضیِ کوفتیای که حل نمیشد
برای غذای پر زحمتی که اتفاقی شور شده بود
برای زخمِ سطحی و دردناکِ روی دستم
برای این چیزهای بظاهر ساده، غمِ مهمونِ دلم،
اشکِ گوشهء چشمهام شد 'روحِمن.'