
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

"چراغ خاموش کلمات" شعر نوشته فاطمه ملک زاده
记录
21.04.202523:59
70订阅者11.04.202523:59
0引用指数15.04.202513:10
101每帖平均覆盖率16.03.202515:21
18广告帖子的平均覆盖率14.04.202514:42
16.67%ER15.04.202515:22
190.57%ERR转发自:
زمزمههای تنهایی



15.04.202519:52
شما خیال کردید کتاب های مرا سانسور کنید، می آیند کتاب های شما را می خوانند؟ نه، ملتی که به سانسور عادت کند نه کتاب شما را می خواند، نه کتابِ من را. این حاصلِ زحماتِ شماست... جوان ها این جور بار آمدند، بیمطالعه، بیهویت، بی هویتی یعنی همین که نمی دانند، چه شخصیت هایی در شهرشان بوده و ظهور کرده، که تکیه گاهی برایشان باشد و بعد هم، اتکا به نفس پیدا کنند و بدانند که چه کسی هستند!
علی اشرف درویشیان
@fariborzalinezhad
علی اشرف درویشیان
@fariborzalinezhad
16.04.202513:00
خانه تکانی میکردم
گفتم ماهِ پشتِ پنجره را
گرد گیری کنم
پیچکِ خار دار رویِ زمختیِ دیوار
و پرنده ای که
در حفره چشمِ تندیس لانه دارد
یکی داد زد
اینجا زنی ایستاده پشتِ این دیوار
رو به درختِ عصر گاهی
هم نگاهِ سار
و شعرهایی دارد که حاصلِ روزگارِ سیاه اوست
و چیزی که او را به نوشتن وا میدارد
تکانه هایِ مرگ گریز، از کف دادن هاست
این زن ترجیع بندی ست که
در یک سمفونیِ جنون تکرار میگردد
آرزو کردم لک لکِ سفیدی بودم
با پروازی دستکاری شده
تا ببینمش
آی وقتی جهتِ بادها عوض میشود
و درختان همدیگر را دست میاندازند
شال ات را در مه تکان بده
تا خیال کنم خرسِ سفید به دشمن زده ست
بعد نگاه کنم
چگونه این همه سال شعرهای خطری ات را
با کلماتِ ممنوع
میانِ دندان هایت حمل کرده ای
شال تکان میدهی که
"لجنم
برایِ رسیدن به من
باید به عمقِ دریا برسی"
# فاطمه _ ملک _ زاده
گفتم ماهِ پشتِ پنجره را
گرد گیری کنم
پیچکِ خار دار رویِ زمختیِ دیوار
و پرنده ای که
در حفره چشمِ تندیس لانه دارد
یکی داد زد
اینجا زنی ایستاده پشتِ این دیوار
رو به درختِ عصر گاهی
هم نگاهِ سار
و شعرهایی دارد که حاصلِ روزگارِ سیاه اوست
و چیزی که او را به نوشتن وا میدارد
تکانه هایِ مرگ گریز، از کف دادن هاست
این زن ترجیع بندی ست که
در یک سمفونیِ جنون تکرار میگردد
آرزو کردم لک لکِ سفیدی بودم
با پروازی دستکاری شده
تا ببینمش
آی وقتی جهتِ بادها عوض میشود
و درختان همدیگر را دست میاندازند
شال ات را در مه تکان بده
تا خیال کنم خرسِ سفید به دشمن زده ست
بعد نگاه کنم
چگونه این همه سال شعرهای خطری ات را
با کلماتِ ممنوع
میانِ دندان هایت حمل کرده ای
شال تکان میدهی که
"لجنم
برایِ رسیدن به من
باید به عمقِ دریا برسی"
# فاطمه _ ملک _ زاده
15.04.202519:48
«موسیقی مکاشفهای بالاتر از هر فلسفه و حکمتی است. با موسیقی از هر رنج و دردی رها میشویم .»
🎼 داستان عشق . نهایت آرامش با #پانفلوت
🎵با اجرای متفاوت و زیبای Edward Simoni
زمستان ، فصل دیرپا به ناگاه سر رسیده بود و به زودی برف هم میآمد ، اوّل چهار سانتیمتر و پس از مدّتی آرامش ، قشری ضخیمتر و بعد هم برفهای دیگر روی آن . پیشبینی شمار برفها محال به نظر میرسید و انتظار باز آمدن بهار دراز بود . « و با این همه ، روزی بسیار پیش از آنچه انتظار رود ، آری ، بسیار پیش از آن ، انبوهی از شُرّههای کوچک از ایوانها ترانهخوان میشود و عاقبت زمستان چنان به فرجام میرسد که آدمی حیران میماند . »
#دینو_بوتزاتی | بیابان تاتارها
ترجمه : سروش حبیبی
🎼 داستان عشق . نهایت آرامش با #پانفلوت
🎵با اجرای متفاوت و زیبای Edward Simoni
زمستان ، فصل دیرپا به ناگاه سر رسیده بود و به زودی برف هم میآمد ، اوّل چهار سانتیمتر و پس از مدّتی آرامش ، قشری ضخیمتر و بعد هم برفهای دیگر روی آن . پیشبینی شمار برفها محال به نظر میرسید و انتظار باز آمدن بهار دراز بود . « و با این همه ، روزی بسیار پیش از آنچه انتظار رود ، آری ، بسیار پیش از آن ، انبوهی از شُرّههای کوچک از ایوانها ترانهخوان میشود و عاقبت زمستان چنان به فرجام میرسد که آدمی حیران میماند . »
#دینو_بوتزاتی | بیابان تاتارها
ترجمه : سروش حبیبی
15.04.202519:53
خواننده هایی هستند که از تاریکی شعر را می خوانند ،خواننده هایی که شعر را در تاریکی می خوانند .خواندن هم "استیل "می طلبد .
خواندن هنری است که سهمش را درشعر ،و به طور کلی در ادبیات ،باید جدی گرفت . یک خواننده ی حرفه ای در حاشیه ی آنچه می خواند برای خودش ابزاری دارد و کار گاهی .
خواننده ای که برای خواندن متن کارگاه شخصی نداشته باشد یک خواننده ی بی ساز و برگ ،یک خواننده ی عامی ،است .
برعکس ،خواننده ی باساز وبرگ ، نخوانده را می خواند ،لای سطرها را می خواند . در این معنا ،خواندن خود نوعی خلق است ،آفرینش است .
خواننده ای که نمی نویسد ولی خودش متنی برای خواندن می شود . این طور خواندن ،قدرت است . و فکر می کنم که پل کلودل شاعر فرانسوی از این هم فراتر می رود وقتی می گوید :غرض وهدف ادبیات این است که خواندن یاد بگیریم .
یداله_رویایی
خواندن هنری است که سهمش را درشعر ،و به طور کلی در ادبیات ،باید جدی گرفت . یک خواننده ی حرفه ای در حاشیه ی آنچه می خواند برای خودش ابزاری دارد و کار گاهی .
خواننده ای که برای خواندن متن کارگاه شخصی نداشته باشد یک خواننده ی بی ساز و برگ ،یک خواننده ی عامی ،است .
برعکس ،خواننده ی باساز وبرگ ، نخوانده را می خواند ،لای سطرها را می خواند . در این معنا ،خواندن خود نوعی خلق است ،آفرینش است .
خواننده ای که نمی نویسد ولی خودش متنی برای خواندن می شود . این طور خواندن ،قدرت است . و فکر می کنم که پل کلودل شاعر فرانسوی از این هم فراتر می رود وقتی می گوید :غرض وهدف ادبیات این است که خواندن یاد بگیریم .
یداله_رویایی
转发自:
هونارا
15.04.202520:41
شعر از سکوت در می آید و در آرزوی سکوت می ماند. شعر چون خود بشر، از سکوتی به سکوتی دیگر سفر می کند. شعر مثل پروازی است، مثل چرخشی است بر فراز سکوت.
و امروز شعر، با سکوت قطع رابطه کرده است. شعر، امروز از کلمه، از تمام کلمات سرچشمه می گیرد و اغلب چیزی که با کلمه قابل انتقال باشد، وجود ندارد، در عوض، کلمه خود، در جستجوی چیزی است تا آنرا به شکلی بیان کند. ولی شاعر راستین، از تصاحب اشیا شروع می کند و بدنبال کلماتی برای بیان اشیا می گردد، نه بالعکس.
#ماکس_پیکارد
#جهان_سکوت
به نقل از #طلا_در_مس
شاعر بزرگ فضای مضمون خود را کاملا با کلمات پر نمی کند، او فضایی را در شعرش باز می گذارد تا شاعری دیگر و بزرگتر بتواند سخن بگوید. او اجازه می دهد که شاعری دیگر در مضمونش شرکت کند. او موضوع را از آن خود می سازد ولی آنرا بطور کامل برای خود نگاه نمی دارد. به همین دلیل چنین شعری سخت و ثابت نیست، بلکه یک خصوصیت پرواز کن و متحرک دارد که در هر لحظه ممکن است به شاعری دیگر، به شاعری بزرگ تر، تعلق یابد.
#رضا_براهنی
#طلا_در_مس
🌀🆔@honaraaa
و امروز شعر، با سکوت قطع رابطه کرده است. شعر، امروز از کلمه، از تمام کلمات سرچشمه می گیرد و اغلب چیزی که با کلمه قابل انتقال باشد، وجود ندارد، در عوض، کلمه خود، در جستجوی چیزی است تا آنرا به شکلی بیان کند. ولی شاعر راستین، از تصاحب اشیا شروع می کند و بدنبال کلماتی برای بیان اشیا می گردد، نه بالعکس.
#ماکس_پیکارد
#جهان_سکوت
به نقل از #طلا_در_مس
شاعر بزرگ فضای مضمون خود را کاملا با کلمات پر نمی کند، او فضایی را در شعرش باز می گذارد تا شاعری دیگر و بزرگتر بتواند سخن بگوید. او اجازه می دهد که شاعری دیگر در مضمونش شرکت کند. او موضوع را از آن خود می سازد ولی آنرا بطور کامل برای خود نگاه نمی دارد. به همین دلیل چنین شعری سخت و ثابت نیست، بلکه یک خصوصیت پرواز کن و متحرک دارد که در هر لحظه ممکن است به شاعری دیگر، به شاعری بزرگ تر، تعلق یابد.
#رضا_براهنی
#طلا_در_مس
🌀🆔@honaraaa
11.04.202514:34
#شمس_لنگرودی
#واژهها_به_دیدن_من_آمدند
...شاهراه من بود بوسهات
هنگامی که تمامی راهها را
گم کرده بودم
در جنگلی که تمامی نداشت.
#واژهها_به_دیدن_من_آمدند
...شاهراه من بود بوسهات
هنگامی که تمامی راهها را
گم کرده بودم
در جنگلی که تمامی نداشت.
15.04.202512:39
بینِ نیمه هایِ شب
و سر زدنِ خورشید
در دود علامت میدهی
و گناهکارانه می خندی که پشیمانی
دست نگهمیدارم که
پایِ شتاب ات بشکند
یکی میگوید برگی که باد آن را
رویِ شاخه تکان میدهد
حتما درختی آنجا هست
به کلاغی میمانی با هوسِ پرواز
که در یک گالری
زندانی ست
فکرِ اینکه مرا با یک صبحِ دیگر بیدار میکنی
راه می افتم
رویا ها پس از کنار زدنِ خورشید
با تو آغاز میشود
# فاطمه _ ملک_ زاده
و سر زدنِ خورشید
در دود علامت میدهی
و گناهکارانه می خندی که پشیمانی
دست نگهمیدارم که
پایِ شتاب ات بشکند
یکی میگوید برگی که باد آن را
رویِ شاخه تکان میدهد
حتما درختی آنجا هست
به کلاغی میمانی با هوسِ پرواز
که در یک گالری
زندانی ست
فکرِ اینکه مرا با یک صبحِ دیگر بیدار میکنی
راه می افتم
رویا ها پس از کنار زدنِ خورشید
با تو آغاز میشود
# فاطمه _ ملک_ زاده
15.04.202513:15
15.04.202512:48
مستند خانه_سیاه_است (1341)
نسخه ترمیم شده با کیفیت 720p
مستند خانه سیاه است
کارگردان: فروغ فرخزاد
خلاصه فیلم:
فیلم روایت غمانگیزی از زندگی جذامیان در جذامخانه باباباغی در شمال غربی تبریز است...
نسخه ترمیم شده با کیفیت 720p
مستند خانه سیاه است
کارگردان: فروغ فرخزاد
خلاصه فیلم:
فیلم روایت غمانگیزی از زندگی جذامیان در جذامخانه باباباغی در شمال غربی تبریز است...
16.04.202512:27
یک نفر درونِ من ست
که به بیرون نگاه میکند
پُک میزند به پیپ اش
و جرعه جرعه چای می نوشد
یک نفر درونِ من ست ویرانگر
گاه ایستاده
گهی نشسته
آفتاب می نوشد
یک نفر که چون دری دوار
به زوایایِ جهان خیره شده ست
و با یک خودکار که همزنِ درونش ست
کاغذ سیاه میکند
یک نفر با حساب و کتاب
که جرات نداری بگویی جورِ دیگر نگاه کن
با او به بیرون نگاه میکنم
وقتی باد صورتِ کارگرِ مسلول را لیسه میزند
او میزند به سیمِ آخر
وقتی دودِ سیگارها
به طاقِ کافه میزند
آه دست به دهان زندگی کردن
در کابینی کوچک
کنارِ سندیکایِ کارگری
مثلِ غوطه ای ناگهانی در آبِ داغ ست
داغ مثلِ ستاره ای که
بر زمینی تاریک افول میکند
آنگاه آن یکنفر و من آوازهایِ نخوانده پدران مان را
سر میدهیم
و از این همه هیچی پُرِ نفرت میشویم
نفرت همه چیز را با خودش می بَرَد
بعد پشتِ بطریِ الکل پنهان میشویم
آن یک نفر و من
ذره ذره میمیریم
و این شصت و چهار سال ست که
همچنان ادامه دارد
# فاطمه_ ملک_ زاده
که به بیرون نگاه میکند
پُک میزند به پیپ اش
و جرعه جرعه چای می نوشد
یک نفر درونِ من ست ویرانگر
گاه ایستاده
گهی نشسته
آفتاب می نوشد
یک نفر که چون دری دوار
به زوایایِ جهان خیره شده ست
و با یک خودکار که همزنِ درونش ست
کاغذ سیاه میکند
یک نفر با حساب و کتاب
که جرات نداری بگویی جورِ دیگر نگاه کن
با او به بیرون نگاه میکنم
وقتی باد صورتِ کارگرِ مسلول را لیسه میزند
او میزند به سیمِ آخر
وقتی دودِ سیگارها
به طاقِ کافه میزند
آه دست به دهان زندگی کردن
در کابینی کوچک
کنارِ سندیکایِ کارگری
مثلِ غوطه ای ناگهانی در آبِ داغ ست
داغ مثلِ ستاره ای که
بر زمینی تاریک افول میکند
آنگاه آن یکنفر و من آوازهایِ نخوانده پدران مان را
سر میدهیم
و از این همه هیچی پُرِ نفرت میشویم
نفرت همه چیز را با خودش می بَرَد
بعد پشتِ بطریِ الکل پنهان میشویم
آن یک نفر و من
ذره ذره میمیریم
و این شصت و چهار سال ست که
همچنان ادامه دارد
# فاطمه_ ملک_ زاده
15.04.202513:45
همنوازی بیمانند
تڪنوازان : ۱۴۹
دستگاه : شور
نوای ضرب :
جهانگیر ملڪ
نوای ویلون :
استاد بدیعی
اسطوره تار :
فرهنگ شریف
فوق زیباااا👌
شامگاهتان را میسازد
درودهاا برصاحبدلان اهل خرد
شامگاهان پرتوی
تابنده از عشق و نور خداوندگار
بر صحیفه وجودتان
ایامتان شیرین و گوارا
❣🕊
تڪنوازان : ۱۴۹
دستگاه : شور
نوای ضرب :
جهانگیر ملڪ
نوای ویلون :
استاد بدیعی
اسطوره تار :
فرهنگ شریف
فوق زیباااا👌
شامگاهتان را میسازد
درودهاا برصاحبدلان اهل خرد
شامگاهان پرتوی
تابنده از عشق و نور خداوندگار
بر صحیفه وجودتان
ایامتان شیرین و گوارا
❣🕊
20.04.202510:44
15.04.202514:11
شعر شبیهِ من ست
درست شکلِ من
و خطوطِ درهمِ چهره مرا دارد
جسارتِ زبانِ لختِ مرا
و رنگِ وحشیِ چشمخانه های مرا دارد
و ضربانِ پنجِ وارونه درونِ سینه ام را
شعر سخنگویِ رسمیِ غمها و شادی های من ست
اینروزها آگهیِ ترحیم را نگاه میکنم
ردیفِ زنان و مردان
که عمرشان را به ما داده اند
شعر میگوید آی مرگ شوخی را کنار بگذار
او اسکله متروک و غیر قانونی نیست
که پاتوقِ خلافکاران باشد
او خاور شناسِ خارجی نیست
که در بزرگسالی
زبانِ رسمی آموخته باشد
شعر شمعی ست که
باورهایِ مرا خانه به خانه می برَد
شعر میگوید به زیبا ترین شکل خواهی مُرد
زیرِ قوسِ درختی بلند
وقتی به شعر ایستاده ای
به خنده ابدی خواهی خشکید
و روزنامه هایِ محلی
خواهند نوشت
داوینچی لبخندِ ژوکوند را
دوباره کشیده ست
# فاطمه_ ملک_ زاده
درست شکلِ من
و خطوطِ درهمِ چهره مرا دارد
جسارتِ زبانِ لختِ مرا
و رنگِ وحشیِ چشمخانه های مرا دارد
و ضربانِ پنجِ وارونه درونِ سینه ام را
شعر سخنگویِ رسمیِ غمها و شادی های من ست
اینروزها آگهیِ ترحیم را نگاه میکنم
ردیفِ زنان و مردان
که عمرشان را به ما داده اند
شعر میگوید آی مرگ شوخی را کنار بگذار
او اسکله متروک و غیر قانونی نیست
که پاتوقِ خلافکاران باشد
او خاور شناسِ خارجی نیست
که در بزرگسالی
زبانِ رسمی آموخته باشد
شعر شمعی ست که
باورهایِ مرا خانه به خانه می برَد
شعر میگوید به زیبا ترین شکل خواهی مُرد
زیرِ قوسِ درختی بلند
وقتی به شعر ایستاده ای
به خنده ابدی خواهی خشکید
و روزنامه هایِ محلی
خواهند نوشت
داوینچی لبخندِ ژوکوند را
دوباره کشیده ست
# فاطمه_ ملک_ زاده
登录以解锁更多功能。