سلام.
من خیلی اتفاقی و بدون اتخاد تصمیم قبلی به فکرم رسید صحبتی رو با شما در میون بزارم و البته برای این نیست که راه حلی پیدا کنم و بیشتر برای درد دل کردن و تبدیل به نوشتار شدن مشکلات و غم های زندگی شخصیم هست.
بنده در مشاهدهی آنچه دارا هستم به شدت ناتوانم و اگر خودم را در برخوردار بودن از امکاناتی یا داشتن هر چیزی عاجر پندارم به هیچ وجه نمیتوانم به غیر از نداری های مذکور بر مسئلهی دیگری متمرکز شوم.
و حتی بخاطر این موضوع و دشواری های متعدد دیگری سعی کردم به ادبیات و اخلاقیات و تغییر وجههی خود روی بیارم(البته این ها کاملا به این مشکل نربوط نمیشوند) اما نهایتا برای مدت کوتاهی به من آرامش دادند و به غیر از آن نه تنها کمکی نکردند بلکه بر این مشکل مذبور از طرق کمالگرایی و صد کوفت دیگه صحه گذاشتند.
بدبختی من آنجاست که حتی در انجام کار و وظیفه و مسئولیت خودم هم به مشکل میخورم و ناراحتی و افسردگی شدیدا من رو متاثر میکنه.
خیلی وقایع دیگری بودند و هستند که در باز شدن چشمان من به این مشکلات ( چون این مشکل از قبل بوده ولی چند وقت بیشتر نیست که با آن مواجه شدم) سوار شدند اما اگر بخوام آنها رو بگم بی شک هم خودم رو خسته کردم هم شما رو کسل.