🕯لــب هاے ما همـان شبـی یکدیگر را انتخـابـ کردند کهـ برای اولین بار شکـسپیـر خواندند. دسـتـ هاے ما نیز همـان زمان هـمدیگر را برگزیدند وقتـے رقص ها و ژست های نمایـشنامهـ را تقلیـد کردند و مقابل هم این کارها را تکرار کردنـد. مهمـ نیست که کنار هم باشند، جراتـ ندارند یکدیــگر را لمسـ کنند، اما در حسرتـ هستند. به نوعی در این لحظه گیر افتادند که چهـ میشد اگر...
اگر او را لمسـ کنم چه؟
اگر طـرههاے زردرنگ روی گونـهاشـ را نوازشـ کردهـ و انگشتـم را روی نبـضـ گردنش بکشم چهـ؟
اگر او او را ببوسـم چه؟
اگر از مثلثـ زیر بینیاشـ شروع کنم و همیـنطور پایین بروم و با هرنفس او را بپرستـم چهـ؟