Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
آب نبات لیمو. avatar

آب نبات لیمو.

http://t.me/HidenChat_Bot?start=1570574110
🦕
‌یک دایناسور شیفته‌ی لیمو و کتاب قصه.🍋
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Квіт 24, 2021
添加到 TGlist 的日期
Січ 27, 2025

"آب نبات لیمو." 群组最新帖子

چند روز پیش تی‌تی یک کتاب کودک بهم هدیه داد، هنوز نخونده بودمش، همینجور روی میز مونده بود تا بهش برسم.
امروز توی حمام یادش افتادم، وقتی خوندمش حالم بهتر بود. دیگه دلم نمیخواست چشمام رو ببندم و امروز نباشه میخواستم زنده باشم، در باران و در آفتاب و در هرجا زندگی کنم. یادم نیاد شب قبل چقدر نفس کشیدن سخت و ناراحت کننده بود و یادم نیاد چقدر از خودم دور شدم.
ارنست و سلیستین نجاتم دادن، امروز قرمز پررنگه.
کوکی خریدم تا کمی از بار غم کم بشه.
امروز یک گلوله غم هستم، غم توی گلوم، دست‌هام، چشم‌هام. غم تمام نشدنی.
هیچ مردی قابل اعتماد نیست، بلانسبت نداره، استثنا نداره.
البته به جز بابای عزیز دلم.
دیشب با هستی پسر آدم دختر حوا دیدیم💕
اینو که خوندم یادم اومد منم بنویسم که اهمیتی نداره اگه یک سری روزها ناراحتی و انقدر گیجی که نمیدونی داری چیکار میکنی با خودت و زندگیت.
دقیقا همون لحظه ای زندگی قشنگیش رو بهت یادآوری میکنی که آدم های موردعلاقت رو ببینی، درآغوش بگیریشون، یه چای یا قهوه بخوری چون لازمه ی هرروزته.
اشکالی نداره اگه احساس طرد شدگی میکنی، بلاخره اون روزها هم باید باشن تا حس کنی چقدر باید در لحظه های قشنگ زندگیت واقعا زندگی کنی.
"زندگی و واقعا زندگی کردن خیلی قشنگه"
یک روزهایی قلبت خیلی محکم میکوبه، تنها کاری که از دستت برمیاد اینه که مثل خاموش کردن برق‌های خونه موقع خواب، تمام احساساتت رو خاموش کنی اما چیزهایی هست که جلوی دست و پات رو میگیره تو تمام وجودت احساسه، با تک تک سلولات زندگی رو حس میکنی‌. اما خب، همچنان یک روز گرم اردیبهشتی جلوی روت هست که بری و توی اون چایخونه کوچیک با تابلوی نئونی قرمز بشینی، با آدمهایی که دوست داری و "دوغ" سفارش بدی. کسی در دفترت نقاشی بکشه شهرداری شلوغ رو قدم بزنی و به آقای آرمان برسی، باهاش درمورد اسم کتاب "خاطرات یک بچه چلمن" حرف بزنی و محکم محکم آدمهای دورت رو بغل کنی.
اشکالی نداره اگه قلبت خیلی تند بتپه، این یعنی زنده‌ای.
‏یه روز صبح چشماتو باز میکنی و تصمیم میگیری دیگه آدم قبل نباشی؛ امیدواری دیگه هیچ چیز مثل قبل نباشه و از ادامه دادن پشیمون نشی.
وا، از خونه میای بیرون و یه عالمه آدم با سیبیل نادر ابراهیمی میبینی.
هوا خیلی زیاد گرمه، کیفم دیگه جا نداشت که کتاب و بافتنی و مداد شمعیم رو بردارم چون کلش رو وسایل دانشگاه گرفت، امتحانم رو خوب ندادم.
اما حسم میگه امروز میتونه روز خوبی باشه (بدون در نظر گرفتن اینها)
برای امتحان اولم از روز کنکور هم بیشتر استرس داشتم و فکر کنم الکی نبود🌷
وای خدای‌ من داشتم فکر میکردن که اگه یه روز مهاجرت کنم بیشتر از کل دنیا دلم برای خواهرم تنگ میشه.
امروز هرکاری میکنم یک چیزی کمه.

记录

27.04.202523:59
759订阅者
26.01.202523:59
0引用指数
27.04.202523:59
195每帖平均覆盖率
09.05.202514:02
0广告帖子的平均覆盖率
23.01.202519:37
17.20%ER
31.01.202523:59
24.92%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25ТРАВ '25

آب نبات لیمو. 热门帖子

15.04.202518:24
تو ترافیک یک نفر از تو ماشین داد زد احمق و از پیاده‌رو یک جمعیت داد زدن من عقده‌ایم کثافت؟ به معنی واقعی کلمه بهترین مردم دنیا هستیم.
21.04.202505:57
بدترین کار خدا برای هر آدمی اینه که دوست صمیمیش رو کیلومتر‌ها ازش دور کنه.
转发自:
Cry later avatar
Cry later
13.04.202516:53
بچه ها حتی معجزه هم نمیتونه منو ژوژمان هایی که باید تا اردیبهشت تحویل بدم رو نجات بده.
14.04.202516:26
کاش یکی آخر هفته دست من رو بگیره و ببره یک جنگل سبز سبز.
25.04.202511:08
هیچ مردی قابل اعتماد نیست، بلانسبت نداره، استثنا نداره.
البته به جز بابای عزیز دلم.
27.04.202511:13
27.04.202510:01
چند روز پیش تی‌تی یک کتاب کودک بهم هدیه داد، هنوز نخونده بودمش، همینجور روی میز مونده بود تا بهش برسم.
امروز توی حمام یادش افتادم، وقتی خوندمش حالم بهتر بود. دیگه دلم نمیخواست چشمام رو ببندم و امروز نباشه میخواستم زنده باشم، در باران و در آفتاب و در هرجا زندگی کنم. یادم نیاد شب قبل چقدر نفس کشیدن سخت و ناراحت کننده بود و یادم نیاد چقدر از خودم دور شدم.
ارنست و سلیستین نجاتم دادن، امروز قرمز پررنگه.
24.04.202507:45
‏یه روز صبح چشماتو باز میکنی و تصمیم میگیری دیگه آدم قبل نباشی؛ امیدواری دیگه هیچ چیز مثل قبل نباشه و از ادامه دادن پشیمون نشی.
14.04.202516:28
26.04.202514:54
امروز یک گلوله غم هستم، غم توی گلوم، دست‌هام، چشم‌هام. غم تمام نشدنی.
20.04.202515:45
15.04.202516:50
من شیفته‌ی برنامه‌های یهویی هستم، وقتی توی دانشگاه شماره‌ی تهمینه رو توی گوشیم میبینم و برنامه میچینیم که بریم یک پیاده‌روی طولانی.
شیفته‌ی همه‌ی کتابفروشی‌های شهر رو رفتن و حرف‌های احمقانه زدن و نقاشی با پاستل توی بازار روز و کافه نعلبکی و کلوچه فومن و چایی در لیوان کمرباریک و جوری رفتار کردن که انگار یک توریستی.
هربار به کوتاهی زندگی فکر میکنم، کوتاهی روزهای جوانی، کوتاهی این مسیر که انقدر پیچ در پیچ به نظر میرسه. اینجا باید تا اخر توانت بدویی، اما هنوز میدونی که گوشه قلبت، میتونی آرزوهای بزرگ کنی، میتونی برنامه‌های جدید بریزی میتونی بلند بخندی و عشق رو در قلبت زنده نگه داری.
به قول تی‌تی خاک رشت گیراست، و من میگم چون کنار توعه اینجوریه.
24.04.202519:06
اینو که خوندم یادم اومد منم بنویسم که اهمیتی نداره اگه یک سری روزها ناراحتی و انقدر گیجی که نمیدونی داری چیکار میکنی با خودت و زندگیت.
دقیقا همون لحظه ای زندگی قشنگیش رو بهت یادآوری میکنی که آدم های موردعلاقت رو ببینی، درآغوش بگیریشون، یه چای یا قهوه بخوری چون لازمه ی هرروزته.
اشکالی نداره اگه احساس طرد شدگی میکنی، بلاخره اون روزها هم باید باشن تا حس کنی چقدر باید در لحظه های قشنگ زندگیت واقعا زندگی کنی.
"زندگی و واقعا زندگی کردن خیلی قشنگه"
12.04.202514:57
登录以解锁更多功能。