Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
نشریهٔ جهان اشراقی avatar
نشریهٔ جهان اشراقی
نشریهٔ جهان اشراقی avatar
نشریهٔ جهان اشراقی
29.04.202509:42
▪️فروغی؛ معمار نادیده گرفته‌شده

محمّدعلی فروغی (۱۲۵۴–۱۳۲۱)، از مهم‌ترین رجال فکری و سیاسی تاریخ معاصر ایران است که در بزنگاه‌های حساس، نقش نجات‌بخش ایفا کرد. او باور داشت ایران تنها با حاکمیّت قانون، نوسازی اداری و آشتی با مظاهر تمدّن جدید می‌تواند از فروپاشی نجات یابد.


فروغی از رجال برجستهٔ دوران قاجار و پهلوی بود که در تحوّلات بنیادین تاریخ معاصر ایران، نقشی مهم ایفا کرد. او به عنوان دولتمرد، ادیب، فیلسوف و حقوق‌دان، حلقهٔ اتّصال سنّت فکری قاجاری به نظم نوین پهلوی محسوب می‌شود.

فروغی نه مبلغ استبداد بود و نه شیفتهٔ قدرت؛ بلکه سیاست‌ورزی را ابزاری برای حفظ کشور در برابر بحران‌های داخلی و فشارهای خارجی می‌دانست. نقش او در انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، تدوین برخی از مهم‌ترین قوانین مدرن، و نهایتاً مدیریت دوران بحرانی اشغال ایران در جنگ جهانی دوّم، گواه همین نگاه عمل‌گرایانه و واقع‌بینانهٔ اوست.

فروغی چهره‌ای است که در میان اتّهام همکاری با قدرت و تلاش برای نجات کشور قرار دارد، او بایستی با نگاهی منصفانه و تاریخی دیده شود: نه قهرمانی بی‌نقص، نه خائنی مزدور، بلکه دولتمردی که در محدودیّت‌های زمانهٔ خود، کوشید عقلانیّت را حفظ کند.
در قضاوت فروغی چالش‌های نگرشی وجود دارد، امّا بر هیچکس دریغ نیست که او ‌سیاستمداری حکیم بود و در تاریخ معاصر ایران کمتر کسی با او‌ قابل قیاس هست.

منابع:
• آدمیّت، فریدون. اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی در دورهٔ قاجار، تهران، سخن، ۱۳۷۱.
• کسروی، احمد. تاریخ مشروطهٔ ایران، تهران، امیرکبیر.

• Katouzian, Homa. State and Society in Iran: The Eclipse of the Qajar and the Emergence of the Pahlavis, I.B. Tauris, 2000.
@HistoriumClub



@Jahan_Eshraghi
22.04.202508:17
... هیچگونه غایت قصوی «finis ultimus» یا سعادت عظمی «summun bonum» از آن گونه که در کتب فیلسوفان اخلاقی قدیم مطرح می‌شود وجود ندارد ... سعادت و خرسندی به معنی حرکت و پیشرفت دائمی امیال و آرزوها از چیزی به چیزی دیگر است. 

لویتان، هابز

تلاش برای اینکه آدمی در این جهان کاملاً در خانه باشد، به بی‌خانمان شدن کامل او انجامیده است.

حق طبیعی و تاریخ، لئو اشتراوس
https://t.me/yaddashthayesiah
▪️تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی...



مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی


#موسیقی


@Jahan_Eshraghi
21.04.202508:11
▪️سعدی و حبّ وطن

با این همه از همان روزگار سامانیان (سده‌ٔ چهار ق) توجّه به زبان و ادب عربی و عربی‌نویسی و عربی‌سرایی در مرکز توجّهات قرار داشت و در سده‌های پنج و شش ق این گرایش و این توجّه به جد دنبال شد. عربی‌سرایی نه فقط صِله‌های بزرگ که مقامات و مناصب اداری مهمّی هم به بار می‌آورد. سه کتاب يتيمة الدّهر، نوشته‌ٔ ثعالبی (د. چهارصد و بیست و نه) دُمية‌القصر، تأليف باخزری (مقتول چهارصد و شصت و هفت ق) و خريدة‌القصر، تأليف عمادالدّین اصفهانی (د. پانصد و نود و هفت ق) آیینه‌ای است که در آن‌ها نه فقط شماری معتنابه (پانصد و سی تن) شاعران عربی‌سرا معرفی می‌شوند، که در آن‌ها فضایی تصویر شده است که خواننده جز عربی‌گوبی، عربی‌سرایی و عربی‌نویسی و حکومت فرهنگ و سنّت عربی چیزی نمی‌یابد و نشانی از زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی نمی‌بیند و از خود می‌پرسد: زبان فارسی به کجا تعلّق دارد، چه کسانی بدین زبان سخن می‌گویند و کدام شاعران بدین زبان می‌سرایند؟ از یاد نبریم که بزرگانی چون صاحب بن عبّاد (د. سیصد و هشتاد و پنج) عرب‌گرای شیفته‌ای که به قول خودش در آیینه نمی‌نگریست تا عجم نبيند! بديع الزمان همدانی (د. سیصد و نود و هشت) و ابوالفتح بستی (د. چهارصد ق) از عربی‌گویی و عرب‌گرایی حمایت می‌کرده‌اند و با زبان و ادب فارسی می‌ستيزيده‌اند؟ مراد از ذکر این نکات روشن شدن این معناست که اولاً در چنین فضایی انتخاب زبان فارسی برای نوشتن و سرودن نشان از ایران‌گرایی و میهن‌دوستی دارد و تمام شاعران، حتّی در مدیحه‌سرایی‌های خود، ایران‌گرایانه رفتار کرده‌اند؛ ثانياً، بزرگی چون سعدی می‌توانست زبان عربی را برگزیند و به «آب و نان» (صله‌ها و مقام‌ها) برسد و چنین نکرد.

برشی از مقاله‌ٔ «سعدی و حبّ وطن»
به قلمِ دکتر اصغر دادبه



@Jahan_Eshraghi
▪️آذربایجان و زرتشت

ملخّص آنکه آذرآبادگان نام آتشکده‌ای بود در شهر تبریز، عرب‌ها معرّب نموده، آذربایجان گفته‌اند؛ آن بلاد با اسم آن آتشکده مشهور و معروف گشته، مردمان غیور و شجاع و شرور دارند؛ عموماً از تعصّب و حمیّت و فتوّت خالی نمی‌باشند؛ نَقله‌ی اخبار گویند که خلق آن دیار قبل از ظهور اسلام، مذهب زرتشت و صابئیه داشتند و بعد از ظهور ملت بی‌ضیا، اکثر آن‌ها سالک مسالک اسلام گشته...

ارومیه... وی از بلاد آذربایجان، هوایش خرّم‌بنیان و آبش فراوان و در اکثر خانه‌ها روان است؛ قریب پنج هزار خانه در اوست و نواحی خوب و قراء مرغوب، مضافات اوست؛ باغاتش خوب و فَواکه‌اش نیکوست؛ از اقلیم رابع و در دامن جبال واقع، طرف مشرق‌اش واسع است؛ مردمش همگی شیعه مذهبند و قلیلی نصرانی...


بن مایه:کتاب تحفة‌ البّاء فی تذکرة الاولیاء و الشّرفاء، اثر زین‌العابدین علی بن حسین صفوی گنجوی (سال تألیف: ۱۲۹۱ هجری قمری)
-نسخه خطی کتابخانه دانشگاه تهران به شماره۲۵۱۳، پژوهشگاه ایران‌شناسی


@Jahan_Eshraghi
▪️«روسيه می‌گوید ايران را دوست دارم، ولی در عمل تمام ابواب تجارت عالم را بر ما مسدود می‌کند. نمی‌خواهم روسیه را مقصر کنم، ولى همسایهٔ شمالى باید اقرار كند در روابط با ما، به هیچ اصلى معتقد نیست. شايد این برای اینست که در روسیه، اعتقاد به اصول از موهومات به شمار می‌رود!»

علی‌اکبر داور، ۱۳۰۲، کافه اندیشه: @cafe_andishe95



@Jahan_Eshraghi
▪️کاین همه زخم نهان است و مجال آه نیست

و باز و باز و باز ایران داغدار تسلیت...


@Jahan_Eshraghi
22.04.202508:08
این #کتاب، بوف کور، نسخه‌ای کپی‌ شده به خط صادق هدایت است که توسط خود او از بمبئی برای محمدعلی جمالزاده در سوئیس ارسال شده و بعدها از سوی جمالزاده به کتابخانه مرکزی اهدا گردیده است. افزون بر متن اصلی، نمایشنامه‌ٔ خیمه‌شب‌بازی در سه پرده نیز به آن ضمیمه شده است و وجود یادداشت‌هایی از ایرج افشار، جمالزاده و صادق هدایت، ارزش اسنادی و ادبی این مجموعه را دوچندان کرده‌اند. محل نگهداری این اثر مخزن نسخ خطی کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران می‌باشد.

https://t.me/UT_Central_Library
21.04.202511:03
▪️نسخهٔ خطّی مصوّر «بوستان سعدی»
به خط نستعلیق
متعلّق به قرن ۹ ق
محفوظ در موزهٔ هنری والترز



@Jahan_Eshraghi
19.04.202508:31
▪️آسبادھای ايران، نخستين ماشين تاريخ

موريس دوما مورّخ فرانسوی تاريخ تکنيک و نویسنده‌ٔ کتاب «تاريخ عمومی تکنيک»، در توصيف آسبادھا، آن‌ها را نخستين ماشین‌های تاريخ بشر می‌داند، ابداعی که با ھمه‌ٔ اھميّتی که در تاريخ تحوّل اجتماعی اروپا دارد، مورّخين غربی متّفق‌القول‌اند که نخستين بار در ايران پديد آمده است. آسبادھای ايران در نواری از جريان بادھای تابستانی گسترده‌اند که از منطقه‌ٔ خواف در خراسان رضوی و ھرات در خراسان تاريخی آغاز می‌شود و در سيستان پايان می‌یابد. اين آسبادھا با محور چرخش عمودی خود گونه‌ای منحصربه‌فرد از آسبادھا را پديد آورده‌اند که در آن اھميّت کالبدی و نقش معماری در بھره‌وری سازوکار فنّی آس، اھميّتی تعیین‌کننده می‌یابد. در این‌گونه از آسبادھا، چرخ باد کاملاً در بدنه‌ٔ آسباد محصور است و تنھا بازشو/بازشوھايی (نی باد) را بر روی جريان باد گشوده است که باد را به‌سمت پروانه و چرخ باد ھدايت می‌کند. بر اساس شواھد تاريخی و مقایسه‌ٔ متون و نوشته‌ھا و ھمين‌طور با مطالعه‌ٔ نظام پيدايش آسبادھا از آسياب‌ھای ايرانی-ھندی، آسياب‌ھای نودانه‌ای، تنوره‌ای، اين آسبادھا در قرن دوّم ميلادی در خراسان و سيستان پديد آمده‌اند و در دوره‌ھای مختلف فرازوفرود جامعه‌ٔ ايرانی و نظام کشاورزی خراسان و سيستان بزرگ تکامل و تحوّل یافته‌اند. آسبادھای باقی‌مانده در ايران متعلّق به دوره‌ھای متفاوتی از اواخر صفويه تا اوايل و اواسط دوران قاجار ھستند. نگارنده از نخستين بار که در سال ۱۳۷۹ آخرين بازمانده‌ھای رهاشده‌ٔ گونه‌ٔ آسبادھای سيستان را در منطقه‌ٔ حوض‌دار در دشت لوتک مشاھده کرده است تاکنون در کار مستندسازی، مطالعه و مرمت آن‌ها بوده است.


شکل چون راهبرد معماری ايرانی
#کامبیز_گوهرعشقی
ماهنامه‌ٔ فرهنگی و ادبی #رخ_‌نگار
شماره‌ٔ #ششم و #هفتم
بخش #هیکل_معنا
#معماری



ادامه‌ٔ یادداشت را می‌توانید در شماره‌ٔ ششم و هفتم ماهنامه مطالعه بفرمایید.


@Jahan_Eshraghi
16.04.202522:01
▪️تجارت به‌منزلهٔ روح مملكت

تجارت به‌منزلهٔ روح مملکت، و مايهٔ حيات و بقاى حيات هيئت اجتماعيهٔ بشريه است. افسوس كه اين روح مملكت به‌واسطهٔ بى‏‌علمى در تمام مملكت ايران از حسّ‏ و حركت افتاده است. معنى تجارت آن نيست كه فقط تاجر متاع داخله را به خارجه يا متاع خارجه را به داخله حمل نمايد و دلّالى اجانب را اختيار نموده؛ به جزيى منفعت قناعت كند. و يا آنكه تفنگ آلمانى و جوهر فرنگى را براى جزيى منفعت به‌طور قاچاق به دزدان مملكت بفروشد؛ بلكه تاجر كسى است كه به‌واسطهٔ تجارت خود، بتواند ثروت مِلَل خارجه را به داخلهٔ مملكت خود جلب نمايد و وسيلهٔ ازدياد صادرات مملكت گردد.

سعادت، محمّدحسين، تاريخ بوشهر، به‌تصحيح و تحقيق عبدالرسول خيرانديش و عمادالدّين شيخ‏‌الحكمايى، تهران: انتشارات ميراث مكتوب‏، ۱۳۹۰، ص ۳۵

@IRAN_HISTORY2500


@Jahan_Eshraghi
▪️شاهکار به‌یادماندنی زبیگنف پرایزنر در سکانسی از فیلم آبی، محصول ۱۹۹۳ اثر کیشلوفسکی


دستان تو و زبان تو شاهدانی منافق‌اند.
خدا مرکز فرار حلقه است.
نه عزّت می‌نهد و نه خوار می‌دارد. کاری بهتر می‌کند:
فراموش می‌کند!


(سکّهٔ آهنین، بورخس، ترجمهٔ احمد میرعلایی)


#موسیقی


@Jahan_Eshraghi
25.04.202512:27
▪️آیین شهریاری ایرانی
▫️بهری از سازمان سیاسی ایران باستان


چون خسرو پرویز بمرد، اندر خزینهٔ او خریطه‌ای یافتند و اندران خریطه نُه انگشتری بود که خاصّهٔ او بود و از بهر مُهر کردن داشتی:

نخستین انگشتری، نگین او یاقوت سرخ بود و نقش او صورت پادشاه، و بدین انگشتری منشورها و سجل‌ها مُهر کردی.

دو دیگر انگشتری، نگین او عقیق بود و نقش او خراسان خوره، و بدان یادگارها مُهر کردی.

سه دیگر را نگین جزع بود و نقش او سواری که همی تازد، و بدین خریطه‌ها و بریدان مُهر کردی.

انگشتری چهارم را نگین از یاقوت سرخ بود و نقش او کبُش کوهی، و بدو امان‌نامه‌ها که از بهر عاصیان نبشتند مُهر کردی.

انگشتری پنجم را نگین از یاقوت سرخ بود و نقش او خره خرمی، و بدو خزینهٔ جواهر و جامه‌خانه و بیت‌المال مُهر کردی.

انگشتری ششم را نگین از آهن حبشی بود و نقش او عقاب، و نامه‌های پادشاهان بدو مُهر کردی.

انگشتری هفتم را نگین پادزهر بود و نقش او مگس و بدان داروها و خوراک‌ها و بوهای خوش مُهر کردی.

انگشتری هشتم را نگین خُماهن بود و نقش او سر خوک، و نامه‌هایی که به معنی خون بودی یا کسی را از خون آزاد کردی بدان مُهر کردی.

و انگشتری نهم را نگین آهنین بود و چون اندر گرمابه رفتی یا در آبزن شدی این انگشتر پوشیدی.


- زین‌الاخبار. ابوسعید گردیزی. ص ۱۰۱ و ۱۰۲.

در این گزارش آگاهی از نقش و کاربردهای فلزات  و سنگ‌های گرانبها پیداست. دانشی جداگانه که تا امروز هم در دنیای دیجیتال پای داشته و آدمی همچنان نیازمندش مانده است. از ابوریحان بیرونی هم کتابی در این رشته برجای مانده به نام الجماهر فی معرفه‌الجواهر، که نشان دوام این دانش و نیاز به آن در دوره پساساسانی تاریخ ماست.
از این گزارش پیداست که کارها در دربار ساسانیان اندازه‌، دسته‌ها و رسته‌های خود را داشته که شاید بازتاب زندگانی اجتماعی و سامانی شهری بوده که نیاز به دسته‌بندی کارها را پیش آورده است. هم شخص پادشاه خلق و خویی داشته دور از خودخواهی، که سازمان و کار سازمانی را می‌شناخته، نیاز زمانه را درمی‌یافته، و بر پایهٔ هر نیاز دست به کاری می‌زده است. نوآوری دستگاه اداری ساسانیان بوده که از سنگ‌های گرانبها در دربار شاهنشاهی ساسانی به عنوان نشانه برای سازمان‌دادن و گشادوبست کارها بهره گرفته شده است.
دژنپشت، محمود فاضلی بیرجندی.




@Jahan_Eshraghi
21.04.202517:47
▪️غوغای سعدی (۱)
▫️مصطفی نصیری

شیخ مصلح‌الدین ️سعدی - علیه‌الرحمه - جایگاه برجسته‌ای در فرهنگ و ادب ایرانی دارد. گرچه جایگاه ادبی و فرهنگی سعدی همواره در جامعه ایرانی به‌صورت خاص، و در جامعهٔ ایران بزرگ فرهنگی و جهان فارسی‌زبان به‌صورت عام مورد توجّه بوده است، امّا شوربختانه کارکرد و جایگاه سیاسی وی به همان اندازه، از نظرهای ما دور مانده بود.

اغراق نخواهد بود اگر بگویم که این شادروان دکتر جواد طباطبایی بود که نگاه ما به سعدی و حافظ و فردوسی و برخی منابع شعر و ادب فارسی را تغییر داد، و باز همو بود که نشان داد بسیاری از این منابع، که ما آن‌ها را صرفاً در حوزهٔ ادبیّات می‌فهمیدیم، به طریق اولی، منابع مهم سیاست‌نامه‌ای ایرانی هستند.

سعدی یکی از آن منابع سیاست‌نامه‌ای سترگ بود که شادروان دکتر طباطبایی با مفهوم «جدید در قدیم» اهمیّت او را بازشناسی کرد. سعدی هرچند به‌صورت کلّی در دوران قدیم آگاهی ملّی ایرانی قرار دارد، امّا در عین‌حال، او کسی است که نسبت به دیگر ابناء آن روزگار، بسیار جلوتر از دورهٔ تاریخی خود می‌اندیشید. تا کنون می‌پنداشتیم که سعدی با خلق دو اثر معروف گلستان و بوستان، تنها معیاری برای زبان فارسی رسمی و کلاسیک ایجاد کرد و با این کار - البته بسیار سترگ - این تنها زبان «قدیم‌جدید» دنیا را، تا ورود در دوران جدید و شکل‌گیری نهاد جدید آموزش، از اختلاف گویش مرسوم و معمول در دنیای قدیم رهایی بخشید. هرچند این کار در تاریخ تحوّل زبان فارسی در حوزهٔ تمدّنی ایران بسیار اهمیّت دارد، امّا همین ارمغان در سنجه با دستاورد این کار، خود بسیار ناچیز می‌نُمایاند، زیرا از نخستین ارمغان‌های تبدیل بوستان و گلستان برای معیارِ حد فصاحت و بلاغتِ زبانِ فارسیِ کلاسیک و رسمی، این بود که این دو اثر به دو مهم‌ترین منبع درسی در همهٔ مکتب‌خانه‌ها در سراسر حوزهٔ تمدّنی فلات ایران برگزیده شدند. درواقع، با خلق دو اثر بوستان و گلستان سعدی، تو گویی که مکتب‌خانه‌ها در سراسر این فلات پهناور، و حتّی در مواردی فراتر از آن، در گسترهٔ جهان اسلام، به یک سیستم آموزشی روشمند و یکپارچه تبدیل شدند.

تا قبل از سعدی، مکتب‌خانه‌داران در گسترهٔ این فلات، هر کدام در کنار «نص» واحد دینی، «نص» مشترک ایرانی و فارسی در اختیار نداشته و هرکدام متناسب با سلیقهٔ خود، کتابی و یا فرازهایی از کتاب‌هایی را به نونهالان آموزش می‌دادند، ولی نفوذ این دو اثر در جهان ایرانی و سپس در دنیای اسلامی چنان گسترده شد که در همهٔ مکتب‌خانه‌ها و مدرسه‌های دینی، به‌عنوان منابع آموزشی استاندارد برگزیده شدند و با این کار، زبان فارسی با گویش و املای یکسان تدریس شد. امّا اهمیّت این کار تنها به خود زبان فارسی برنمی‌گشت، بلکه بالاتر از آن، این فرصت برای ایرانیان دست داد تا بیش از پیش، همدیگر را با یک زبان معیارشده (چه از حیث لفظ و چه از حیث معنی و مضمون) بفهمند و بدین‌گونه - و به بیان جدید - پارادایم واحدی را ایجاد کنند. این امکان پارادایم واحد، درواقع، همان مضمون ملّت‌شدگی در دنیای قدیم، قبل از پیدایش مفهوم ملّت در دنیای جدید است که بشاربن‌بُرد و فردوسی و نظامی و خاقانی و سعدی و حافظ و مولوی عطار و خیام و ....، در کنار ابن‌مقفع و فارابی و ابن‌سینا و رازی و ابوریحان و بیهقی و خواجه‌نظام و خواجه‌نصیر و ابن‌مسکویه و ابوحیان توحیدی و ابوسلیمان‌سجستانی و ابوالحسن‌عامری و جوینی و ...، از عناصر مهم آن هستند،  که شادروان دکتر طباطبایی به دفعات بر آن‌ها تاکید کرده است.


@Jahan_Eshraghi
21.04.202511:01
‌▪️روز بزرگداشت سعدی و ادب فارسی و اندیشیدن ایرانی

سخنران:
سیّد جواد طباطبایی تبریزی،‌ فیلسوف سیاسی ایران


یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ خورشیدی، در بنیاد سعدی شیراز، کانال ایران‌دل


@Jahan_Eshraghi
.
▪️معمارى شگفت‌انگيز ايرانى در بكارگيرىِ بادگیرها و نیروی باد

اختراع آسباد در خراسان و سیستان، گامی بزرگ در استفاده از انرژی باد به شمار می‌آید.

فیلم، آسبادهای نشتیفان در خراسان امروزی را نشان می‌دهد که دیرینگی کهن دارند و هنوز قابل استفاده هستند.
اختراع آسباد برای تبدیل انرژی جنبشی باد به انرژی چرخشی از اختراعات مهم بشر است که در منطقهٔ خراسان رخ داده است. جنوب خراسان و سیستان با آب و هوای خشک و بادهای قابل‌پیش‌بینی نقطه‌ای مناسب برای این اختراع بوده است.
کهن‌ترین گزارش تاریخی مستند از آسباد سیستان مربوط به «مسالک الممالک» اصطخری و «مروج الذهب» مسعودی (سدهٔ ۴ هجری) است.

البته ماجرای اختراع آسباد در افسانه‌ای به أبولؤلؤ کشندهٔ خلیفه‌ٔ دوّم هم نسبت داده شده است. به هر روی به نظر می‌رسد اختراع آسباد بسیار دیرینه‌تر از سدهٔ ۴ هجری می‌باشد.


@Jahan_Eshraghi
▪️ترس اشمیت از جهانی بود که «آن را انسان برای انسان بسازد»، جهانی که او آن را پروژۀ اصلی فلسفه‌های روشنگری و مشتقات آن می‌دانست. در نظر اشمیت، جهان مدرن سکولار، قلمرو دجال بود؛ اشمیت در مواجه با تفوّق دجال بر جهان، مفهوم کاتخون را مطرح کرد: نیروی اسرارآمیزی که تاریخ را دستخوش وقفه و تعلیق می‌ساخت و تا ظهور قضاوت واپسین، دجال را وادار به عقب‌نشینی می‌کرد. بدین سان، مفهوم سکولاریزاسیون در اندیشۀ اشمیت، نه‌تنها نقد اوتوپیای سکولار، بلکه ابزاری است که پیوندی ناگسستنی بین قلمروهای دین و سیاست برقرار می‌کند و این اطمینان‌خاطر مجدّد را بوجود می‌آورد که قضاوت واپسین رخ خواهد داد.


پایان الهی یا بشری تاریخ، جوپل کرول، مقدّمه: سکولاریزسیون و مشروعیّت عصر مدرن، ص ۸۲-۸۱ ترجمه به همت زانیار ابراهیمی



@Jahan_Eshraghi
30.03.202517:26
▪️صدچندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است

طوطی‌ای با زاغ در قفس کردند و از قُبحِ مشاهدهٔ او مُجاهده می‌برد و می‌گفت: این چه طَلعتِ مَکروه است و هَیْأتِ مَمقوت و مَنظرِ ملعون و شمایلِ ناموزون؟ یا غُرابَ‌الْبَیْنِ، یا لَیْتَ بَیْنی و بَیْنَکَ بُعْدَ المَشْرِقَیْنِ.

عَلی‌الصَّباح به رویِ تو هر که برخیزد
صباحِ روزِ سلامت بر او مَسا باشد

بد اختری چو تو در صحبتِ تو بایستی
ولی چنین که تویی، در جهان کجا باشد؟

عجب آن که غُراب از مجاورتِ طوطی هم به جان آمده بود و ملول شده، لاحول‌کنان از گردشِ گیتی همی‌نالید و دستهایِ تَغابُن بر یکدگر همی مالید که: این چه بختِ نگون است و طالعِ دُون و ایّامِ بوقلمون! لایق قدرِ من آنستی که با زاغی به دیوارِ باغی بر خرامان همی رفتمی.

پارسا را بس این قدر زندان
که بود هم طویلهٔ رندان

بلی، تا چه کردم که روزگارم به عقوبتِ آن در سِلکِ صحبتِ چنین ابلهی، خودرٲی، ناجنس، خیره درای، به چنین بند بلا مبتلا گردانیده است؟

کس نیاید به پایِ دیواری
که بر آن صورتت نگار کنند

گر تو را در بهشت باشد جای
دیگران دوزخ اختیار کنند

این ضرب‌المثل بدان آوردم تا بدانی که صدچندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است.

زاهدی در سَماعِ رندان بود
زآن میان گفت شاهدی بلخی

گر ملولی ز ما، تُرُش منشین
که تو هم در میانِ ما تلخی

جمعی چو گل و لاله به هم پیوسته
تو هیزمِ خشک در میانی رَسْتَه

چون باد مخالف و چو سرما ناخوش
چون برف نشسته‌ایّ و چون یخ بسته

شیخ اجل سعدی، گلستان، بابِ پنجُم، در عشق و جوانی



@Jahan_Eshraghi
22.04.202508:24
▪️هیچ فلسفه‌ٔ بزرگی بدون اندیشه‌ٔ سیاسی نیست

حتّی فلسفهٔ حکمای بزرگ مابعدالطبیعی [حتّی فلسفه‌ٔ فلوطین]؛ و البته اسپینوزا که تا جایی پیش رفت که نقشی فعّال و از لحاظ روحی و فکری مؤثر بر عهده گرفت. اندیشه‌های سیاسی بزرگ فیلسوفان از افلاطون تا کانت و هگل تا کرکه‌گور و نیچه گسترش می‌یابد. هر فلسفه‌ای در نمود سیاسی خود نشان می‌دهد که چیست. این امر تصادفی و جنبی نیست، بلکه اهمیّت محوری دارد… [پس از ظهور نازیسم] سیاست مرا عمیقاً تکان داد… از آن پس از هر فیلسوف درباره‌ٔ اندیشه و کردار سیاسی وی پرسش می‌کنم.


کارل یاسپرس، زندگی‌نامه‌ٔ فلسفی من، عزت‌الله فولادوند، ص. ۱۲۰.


@Jahan_Eshraghi
21.04.202517:47
▪️غوغای سعدی (۲)
▫️مصطفی نصیری


اگر بخواهم یکی دیگر از ابزارهای مفهومی دکتر طباطبایی را برای بیان منظورم به کار بگیرم، توانم گفت که این آثار ادبی، تاریخی و علمی که در عین‌حال منابع سیاست‌نامه‌ای ایرانشهرانه نیز بودند - و هستند - به روند «وحدت در کثرت» ایرانی، تنظیم دیالکتیکی دادند که نتیجهٔ غایی، رسیدن به (وحدت «وحدت در کثرت») بود. در جاهای دیگر توضیح داده‌ام که در ایران دورهٔ اسلامی، تحوّلاتی رخ داد که در پیامد آن‌ها، زبان فارسی این بخت و امکان را یافت تا به زبان مشترک ایرانیان، همان اهالی ایرانشهر (اهل فُرس در اصطلاح عرب، و اهل پرس یا پغس در اصطلاح اهل فرنگ) تبدیل شود.

کار سترگ شاعران و حکیمان و مورّخان و دانشمندان ایرانی؛ از فردوسی تا سعدی نیز، یکی از مهم‌ترین تحوّلاتی بود که - تسامحاً - به اقوامی با زبان‌های هم‌خانواده و غیر هم‌خانواده، این امکان را داد تا دارای زبانی مشترک و کارآمد در پیوندگری شوند، و بدین‌گونه، «ملّت‌»بودگی ایرانیان همچنان استمرار تاریخی خود را حفظ کند. و سعدی بی‌گمان نقشی اساسی در  کمال این روند تاریخی بازی کرد.

درواقع، از اسماعیل بن یسارنسایی آذربایجانی در پایان سدهٔ نخست، و بشار بن‌بُرد خراسانی در‌ آغاز سدهٔ دوّم هجری که با تحقیر متقابل سیاست‌های تحقیر حاکمان اموی‌عباسی، هویّت ایرانی را شعوبی‌وار نوآیین کردند، تا عبدالحمید کاتب و روزبه ایرانی (ابن‌مقفع) در همان سده، که منابع ایرانشهری را در زهدان زبان تازی کاشتند و بدین‌وسیله تمدّن اسلامی را آبستن نوزایش ایرانی کردند، و تا فردوسی، که کاخ سخن پارسی را نوآیین کرد و شاعران و نویسندگان یعد از وی، همگی در یک حرکت تاریخی با ضرباهنگی هماهنگ، به وظیفهٔ تاریخی خود عمل کردند، که عبارت از حفظ استقلال فرهنگی و سیاسی ایران به‌عنوان یک ملّت‌دولت تاریخی بود.

نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدار

اگر بیت مذکور و مضمون آن را به عنوان یک «متافور» در نظر بگیریم و بخواهیم جمله‌ای را در تفسیر آن بگوییم، لاجرم خواهیم گفت که سنّت پایدار ما همان ایران است و نام ما تنها بر «جریده»ی ایران است که امکان ماندگاری دارد. اگر ایران نباشد، ما نیز نخواهیم بود. پس وظیفهٔ ملّی هر یک از ماست که در حفظ و حراست از «نص»های ایرانشهری و تبدیل آن به نصّ دوران جدید بکوشیم.



@Jahan_Eshraghi
21.04.202510:10
▪️کلام فصیح و بلیغ فارسی از جنس کلام فردوسی و سعدی همانند حله های دلاویز زَرتار است


کسانی که خداوند خميرهٔ وجود ایشان را به آب لطف ذوق و صفای قریحه سرشته، و با اعطای این لطیفهٔ غیبی به مقام جلیل پرستندگی مظاهر جمال و کمال ارتقاء داده و از سایر اجناس مردم ممیزشان کرده است، هرگاه که به نمونه‌ای از کلام فصیح و بلیغ فارسی از جنس کلام فردوسی و سعدی و قائم‌مقام و نظایر ایشان بر می‌خورند، آن را که نهادهٔ  خِرَد روشن‌بین این اساتید و رشتهٔ زبان شیوای ایشان و بافتهٔ دست هنرمندشان است، در حکم حله‌ای می‌یابند زیبا و منقش، که در مقابل جمال هیئت آن مجذوب و فریفته می‌مانند و تمامی و زیبایی آن مثل هر شاهکار بدیعی، خاطر ایشان را در دریای نشاط و انبساط فرو می‌برد و بر اثر اهتزاز وجد و حالتی که از این نوع مطالعه ایشان را فراهم می‌آید، در هر دیدار لذّتی نو در خود احساس می‌کنند و هیچ‌گاه از تکرار این عمل ملول نمی‌شوند و این نیست جز از زیبایی و لطافت و سلامت اجزاء ترکیب‌کنندهٔ آن حله در مرحلهٔ اوّل و رعایت موزونی و صحّت تناسب و مهارت در ترکیب آن اجزاء با یکدیگر در مقام ثانی، به شکلی که اگر نقادی استاد چنین حله‌ای را مورد دقّت قرار دهد، اوّلاً هر تار آن از جنس لطیف‌تر بافته‌های ذوق انسانی می‌یابد که هم مادهٔ طبیعی آن از بهترین اجناس اختیار شده، و هم ساخت و پرداخت آن به خوش‌ترین صورتی از زیر دست استاد بیرون آمده است؛ ثانیاً، هیئت مٶلفهٔ آن به اندازه‌ای متناسب و با آهنگ صورت انجام پذیرفته است که دیدار آن مثل بهترین پرده‌های نقّاشی به اهل نظر به غیر از لطف و جمال چیزی دیگر نمی‌نماید و هیئت و مجموع آن با اینکه از اجزاء و مواد تالیف یافته، ایشان را مجال توجّه به عناصری که این مجموعه از آن‌ها ترکیب شده نمی‌دهد. (جلد دوّم، ص ۷۸۸- ۷۸۹)

آشتیانی.عباس اقبال، (مقاله: فارسی ساختگی)، ای زبان فارسی...، جلد دوّم (دربرگیرندهٔ پنجاه و دو گفتار) به کوشش میلاد عظیمی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران، سال ۱۳۹۰، جلد دوّم، صص ۷۷۸-۷۸۹. پژوهشگاه ایران‌شناسی.


@Jahan_Eshraghi
18.04.202507:44
.
▪️اندر فرستادن فرستاده و ترتیب آن
▫️گفتار در آیین ایرانی دیپلماسی


فرستاده باید که نیکونام و نیکوروی و نیکوآواز باشد، و چون فرستاده‌ای از بارگاهی به بارگاهی یا از تختگاهی به تختگاهی فرستند، باید که از خاندانی اصیل باشد، یا از خاندانی اهل علم و پرهیزگار، یا از بزرگ‌زادگان دولت، که پدران او نام و شهرت داشته باشند، یا از کودکی در پیش تخت پادشاه بزرگ شده باشد و پاکیزه‌خوی و اهل تمیز گشته و آداب پادشاهان بیاموخته و در خدمت پادشاهان معروف شده و از فنون و دانش و هنرها بهره تمام یافته، و باید که مهیب و نیکوروی و نیکوسخن و چرب‌زبان و حاضرجواب و بلندبالا و تمام‌زینت باشد، چنان‌که در چشم مردمان آید؛ و نباید که فرستاده فرومایه و کوتاه‌بالا و کوسه و زشت و لنگ و پرسخن و یاوه‌گوی و بسیارخنده و عجول و بخیل و بدخو و دشنام‌گوی باشد، یا از بازاریان و دهقانان یا کسی باشد که پدرانش به زشتی و تباهی نامدارند.

و فرستاده باید که خوش‌سخن و باادب و بردبار و آهسته و نان‌ده و فراخ‌دل و بخشنده و بسیارخرج باشد و چیزی به چشمش درنیاید، و تنی چند از بزرگان و دانایان و بزرگ‌زادگان همراهش باشند که اگر نیاز آید کاری توانند کرد و رای کسی را توانند گردانید، و باید که مالی بزرگ با او بفرستد تا به چیزی فرونماند.
که کار مملکت و پادشاه چون دریاست، بی‌نهایت و بی‌حد.

- آداب‌الحرب والشجاعه، فخرمدبر، ص ۱۴۲ و ۱۴۳، انتشارات اقبال، ۱۳۴۶. دژنپشت.


@Jahan_Eshraghi
08.04.202508:11
▪️سلطان ملّت شیعه نیستم، نیستم، نیستم

بی‌تردید عصبانیّت شاه بسی تشدید می‌شد که می‌دید مجبور است نه فقط در مورد عدم مداخله در ولایتِ دست‌نشانده‌ٔ خود در هرات، بلکه درباره‌ٔ امور صرف داخلی مملکتش هم به نمایندگان خارجی تعهّد بسپارد. این تعهّدات آنجا که مربوط به کوتاهیِ زمانِ سفر او یا تسریع در مراجعتش به پایتخت می‌شد، به زبان بسیار حقارت‌باری روی کاغذ می‌آمد. در پسِ لحنِ آرامِ دست‌خطِ شاه خشمی سرکوفته وجود داشت، و این صدر اعظم بود که سنگینیِ غضبِ همایونی را بر دوش می‌کشید. در دست‌خطی خصوصی به نوری، شاه به تلخی از رفتار عثمانی شکایت کرد و سپس، ظاهراً عصبانی از اینکه اجازه داده‌اند برادر تبعیدی‌اش، عباس‌میرزا، به تحت‌الحمایگی انگلیس در آید، دامنه‌ٔ انتقاد خود را بسط می‌دهد:

«نه قول‌شان نه فعل‌شان نه عهدشان اعتبار دارد. این‌ها چه قسم مخلوقی هستند؟ لا اله‌ الا الله. این عجمِ پدرسوخته‌ٔ بی‌صاحب یهودی نمی‌دانم چه قدر باید در دنیا زجر بکشد. اینها کی آسوده می‌شوند؟ ده سال پیش از این [عثمانی ها] بالمره قتل و غارت کردند، به مرور بدعت گذاشتند، از هر راهی اذیّت کردند رنجاندند، تخفیف به شریعت دادند. حالا این نوع پول اعانت کفر می‌خواهند. والله صاحب شریعت در آخرت از شما و من مؤاخذه می‌کند، يقيناً مؤاخذه خواهد کرد. سی هزار مخلوق شیعه در آن ولایت (بغداد) این قدر رنجانده‌اند، خدا را خوش نمی‌آید. این زندگی چه مصرف دارد؟ بر پدر ِملاحظه لعنت! سلطان ملّت شیعه نیستم نیستم نیستم، والسلام.»

ناتوانی شاه در ایفایِ نقشِ «سلطانِ ملّتِ شیعه» و «حامیِ شریعت» در سرزمین‌های ماورای حوزه‌ٔ حاکمیتش مایه‌ٔ دل‌تنگی او بود. نه‌تنها دولت‌های مسیحی در قفقازیه منضم به روسیه و در افغانستان زیر نفوذ انگلستان، بلکه سلطان سنی عثمانی و مأمورانِ ترک او در عراق نیز در صدد سلبِ حاکمیّتِ برون‌مرزی شاه بودند. این حسّ مسئولیّتِ مذهبی و ممانعت از انجامِ وظیفه‌ٔ سنّتی‌اش شاه را برمی‌آشفت. دردِ جانکاهِ خوگرفتن به شرایط جدید را می‌توان از خلالِ شکوه‌های ناصرالدّين شنید. توسعه‌طلبی اروپاییان در شمال و جنوب ایران و منازعاتِ شیعه و سنّی در شرق و غرب به مقابله با «سلطانِ شیعیان» برخاسته و حاکمیّتش را در حیطه‌ٔ ملکش موردِ پرسش قرار داده بودند.

قبله‌ٔ عالم، عبّاس امانت، ترجمه‌ٔ حسن کامشاد، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۸۳، صص ۳۲۰-۳۲۱.


@Jahan_Eshraghi
30.03.202507:36
▪️دکتر جواد طباطبایی تبریزی:
«ما یک‌ ملّت هستیم ..»


جواد طباطبایی:

من حس می‌کنم این کشور [یعنی ایران] در خطر جدّی‌ست. اغلب وحشت می‌کنم از آن افقِ نه چندان روشنی که در مقابلِ ماست.

این نظام (جمهوری‌اسلامی) به آن ایرانِ طبیعی دست زده، انقلابِ فرهنگی به نظامِ فرهنگیِ کشور ما دست زده؛ و چون دست زده، برگرداندنش به آن نظامِ طبیعی‌ - به آن هیئتِ طبیعی - مشکل‌ساز است.

ما کشوری هستیم که کاملاً متمایز است با تمام کشورهایی که در دور و بَر ما هستند؛ ما هیچ ربطی به این‌ها نداریم.

حرفِ من این است که ما یک کشور هستیم، [ولی بطور مثال] عراق یک کشور نیست. ما یک ملّت شده‌ایم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حرفِ جعلی کنونی، [مثلِ] قومیت‌ها و ...  اگر چه [شاید] زبان همدیگر را حتّی تا مدّت‌ها نفهمیدیم؛ [بطور مثال] پدربزرگِ من با پدربزرگِ یک بچه‌ٔ بلوچِ کنونی، این‌ها [شاید] زبانِ همدیگر را نفهمیدند، امّا اینها خودشان را جزء یک ملّت می‌دانستند. ما یک ملّت هستیم...



پی‌نوشت:
برش‌هایی از یک گفتگو در سال ۱۳۹۳ خورشیدی، تهیه‌شده توسط رسانهٔ سیما فکر
برگرفته از کانال ایران‌دل

#ویدئو

@Jahan_Eshraghi
显示 1 - 24 54
登录以解锁更多功能。