09.05.202512:53
خستهای چون زندهای.
04.05.202508:36
اگه کسی اشتباه کرد وظیفه تو اینه که کار درست رو انجام بدی؛ نه جوابش رو بدی نه تلافی نه چیزی. حتی اگه جلوه ی بدی داشته باشه.
27.04.202508:25
همیشه شنیدم که صبر کن ولی من هیچوقت آدم صبوری نبودم. هر بار هم از سر ناچاری با بیطاقتی و بیقراری صبر کردم؛ نتیجهش هم دلخواهم نشد و در نهایت یا باهاش کنار اومدم یا بعدها فهمیدم همون بهتر که نشد؛ ولی باز هم ذره ذره از جون و حالم کنده میشد وقتی میخواستم و نمیشد.


21.04.202505:36
«دستت سرد است، دست من چون آتش میسوزد. چقدر نابینایی، ناستانکا!»
19.04.202500:50
در آن خانهی فراموششده، جایی میان دیوارهای نمزده و رد پای خاکستری گربهای بینام، کتاب آهسته بسته شد؛ نه چون قصه تمام شده بود، بلکه چون روح بالاخره خوابش برد.
07.05.202519:13
ما بریدیم از چیز هایی که حقمون بود چون حالمون برای داشتن و لذت بردن ازشون خوب نبود.
02.05.202515:32
در نهایت اون چیزی که مهمه صداقت و سازگاریه.
转发自:
مخفیگاه من

27.04.202501:17
حتی شروع دوباره هم بدون نظم، یه دور باطل محسوب میشه. هرچقدر هم انگیزه داشته باشی، بدون برنامه تهش برمیگردی همون جایی که ازش فرار کردی. شروع دوباره یعنی سعی کنی ساعت خوابتو تنظیم کنی، به کارهات اولویت بدی، برای خودت زمان بذاری، و مهمتر از همه، با خودت صادق باشی. معجزهای در کار نیست، فقط یه توی منظم میتونه همهچی رو از نو بسازه.
19.04.202500:40
پیرزن، با صدایی که دیگر به گوش خودش هم نمیرسید، قصههایی از زمانهای دور میخواند؛ از عشقهایی که هرگز آغاز نشدند، از مردانی که به دنبال ماه به دریا زدند و هیچوقت برنگشتند. او با هر کلمه، بندِ دیگری از زنجیرهای پوسیده را دورِ روحهای سرگردان میپیچید، نه برای اسارت، بلکه برای آرامش.
شوق شب، تنها امید باقیمانده بود—شوقی که در تاریکی میدرخشید، مثل فانوسِ شکستهای که هنوز شعله دارد.
شوق شب، تنها امید باقیمانده بود—شوقی که در تاریکی میدرخشید، مثل فانوسِ شکستهای که هنوز شعله دارد.
17.04.202521:49
در انتظار نور باریکهی نجاتیم و دریغ که از چنین شبی سپیده سر نمیزند.
07.05.202502:51
کتابخانهی نیمه شب که هنوز نخوندمش.
02.05.202500:16
آنگاه که سالها از پی هم گذشتند و جهان با تمام ناپایداریهایش فرو ریخت، تنها او ماند؛
او که چون خاطرهای کهنه اما زنده، پشتوانهی شانههای فراموشکار تو بود،
همچون درختی پیر در میان طوفان،
ساکت، ایستاده، اما همیشه آنجا.
او که چون خاطرهای کهنه اما زنده، پشتوانهی شانههای فراموشکار تو بود،
همچون درختی پیر در میان طوفان،
ساکت، ایستاده، اما همیشه آنجا.
19.04.202523:45
از خداحافظی میترسیدم؛ نه برای رفتن که نفْس آدمیست، برای اون خلا توخالیای که به جبر زمانه آرام آرام پر میشود.
19.04.202500:15
بیچارگی مثل عطری مانده در هوا، از سرنوشت کسانی حکایت میکرد که روزی خیال کرده بودند میشود با نوشتن، از مرگ فرار کرد. اما هیچکس نتوانسته بود صدای سکوتِ آن کتاب را بشکند... جز پیرزنی که هر شب پیش از خواب، برای روحها قصه میخواند تا خود، از تنهایی نمُرد.
17.04.202518:20
برق چشمانش خاموش شد،
مثل آخرین ستارهای که در دهان تاریکی فرو میریزد.
و صبح، دیگر هیچ نشانی از زخمِ سرخِ دیشب نبود…
همهچیز در برهوتی از آبیِ سرد،
در اندوهی که حتی باد هم از آن عبور نمیکرد،
گم شده بود.
مثل آخرین ستارهای که در دهان تاریکی فرو میریزد.
و صبح، دیگر هیچ نشانی از زخمِ سرخِ دیشب نبود…
همهچیز در برهوتی از آبیِ سرد،
در اندوهی که حتی باد هم از آن عبور نمیکرد،
گم شده بود.
转发自:
مخفیگاه من

05.05.202502:50
اگه میخوای براش حامی باشی منت نذار رو شونههاش؛ اونجا جای دستِ امنه، نه وزنه.
30.04.202506:49
یه روزی میرسه که دیگه قبلهی جزئیات — همون خردهریزهای کوچیک و فراموششدهی زندگی که حکم نجات دارن — به سمت خودت برمیگرده؛ مثل صدای نرم برگها زیر پاهات، تاب خوردن بیدلیل یه پروانه روی لبهی پنجره، یا بوی تلخ قهوهی سردشدهای که دیگه برای کسی دم نکردی.
21.04.202514:32
از چی ترسیدی که حتی ساعتِ کوکی را عقب کشیدی تا مبادا زمان، دلتنگیات را عقب بیندازد؟
19.04.202515:41
بشکن قفس پرندهی بی سفر را
تا بال ها به یاد پرواز بیفتند
تا ساز ها به رقص در آیند به نسیم
بشکن مرز ها که همه وهم و سایهاند
تا بال ها به یاد پرواز بیفتند
تا ساز ها به رقص در آیند به نسیم
بشکن مرز ها که همه وهم و سایهاند
18.04.202523:48
در دلِ شبی که شوقش مثل بخارِ شرجی بر دیوارهای کاهگلی خانه نشسته بود، کتابی نیمهسوخته کنار پنجره افتاده بود. هیچکس نفهمید کی آن را آنجا گذاشت؛ شاید خودِ روحِ پوسیدهای بود که سالها پیش در همان اتاق مُرد و هنوز هم در سکوتِ سردِ شب، صفحات کتاب را ورق میزد، بیآنکه بخواند.
15.04.202520:27
آره هممون بالاخره به خواسته هامون میرسیم اما گاهی بهای این رسیدن ها خیلی سنگین تر از بهای خودشه.
显示 1 - 24 共 67
登录以解锁更多功能。