نقل متن های معتبر و مستند علمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛ در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی* @Tabaa24
⤵️ این پایین دو کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی👀
14.03.202516:32
#جلال_ستاری : فرهنگ ایرانی به سوی آفرینش خواهد رفت
فرهنگ ایرانی به سوی آفرینشی خواهد رفت که ما نمیدانیم، چیست، یعنی فرهنگ ایرانی در حال رکود نیست، در حال جهش به سوی آینده است که از بابت آفرینش درخشان خواهد بود و به هیچ وجه به عقب برنمیگردد، به کهنه پرستی اعتقاد ندارد، خیلی به حرفهای دیگران هم ایمان ندارد، به سوی خلاقیتی میرودکه هنوز خیلی نمایان نیست، ولی در بسیاری موارد یک جرقههایی از آن میبینید، آینده فرهنگی ایران را اگر بخواهیم خلاقیت ادبی تعریف کنیم، درخشان میبینم.
رویکرد رسمی به مساله اقوام و وحدت ملی از ترویج قوم گرایی تا بی عملی و کلی گویی و فقدان هرگونه سیاست ملی
( گزارشی درباره یگ نشست در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی)
در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه به دعوت موسسه دیار کهن برای شرکت در نشستی درباره اصل ۱۵ قانون اساسی حضور یافتم ، نخستین سخنران آقای دکتر جعفر محمد زاده بودند که سخنرانی دقیق و مبسوطی در مورد جایگاه ملی زبان فارسی و دسیسه ها برای تضعیف زبان فارسی و تحرکات قوم گرایانه ارائه دادند ، متعاقبا آقای دکتر بهرام سرمست استاندار آذربایجان شرقی به تندی به آقای دکتر محمد زاده پاسخ داد و سخنان ایشان را افراطی خواند و تاگید کرد که نباید وارد فضای پان ترکیسم شد و نه پان ایرانیسم ، آقای دکتر سرمست سپس تاکید کرد که زبان عامل ارتباط آذربایجان با ایران نیست بلکه مذهب عامل پیوند آذربایجان با ایران است ، سپس آقای علوی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور فعلی رئیس جمهور در حوزه اقوام و ادیان سخنرانی کرد و با اشاره به آیات قرآنی، تاکید کرد که زبان صرفا ابزار ارتباطی است و هیچ امتیاز و اعتباری محسوب نمی شود و آن چه اهمیت دارد تقوا و وحدت است ، پس از سخنان ایشان ، فرصت سخنرانی به من رسید و اظهار داشتم که سخنان آقای سرمست درباره این که پیوند آذربایجان با ایران را به مذهب فرو کاستند، به شدت غلط و نگران کننده است ، اولا ایشان طوری به آذربایجان اشاره کردند که گویا سرزمینی غیر ایرانی است که با ایران به دلیل مثلا مذهب متحد شده و وارد یک کنفدراسیون شده است در حالی که این طور نیست ، آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و وارد اتحادی با ایران نشده است ، آذربایجان از اسطوره ها جایگاه مهمی در تاریخ و هویت و فرهنگ ایران داشته است ، چنانچه کیخسرو بزرگترین شخصیت و شهریار اسطوره ای ایران پس از سفر به آذربایجان به شاهنشاهی ایران رسید ، هم چنین مقدس ترین مکان در ایران باستان ، آتشکده آذرگشسب بود و نخستین جنبش مقاومت در برابر اشغالگری یونانی ها از آذربایجان آغاز گردید ، هم چنین هنگامی که از جنگ های هزار ساله ایران و روم سخن می گوییم ، یکی از مهمترین کانون های مقاومت ایرانی ها ، سرزمین آذربایجان بود ، پس از اسلام نیز یکی از مهمترین سرزمین ها در ظهور و اعتلای فرهنگ و ادب فارسی ، آذربایجان بود ، چنانچه اسدی طوسی و سید حسن غزنوی از خراسان به آذربایجان آمدند و در خود آذربایجان و اران ، ستارگان بزرگ ادب فارسی مانند نظامی و خاقانی زاده شدند ، درست است که آذربایجان خاستگاه صفویه و سرزمینی است که رسمیت مذهب شیعه در آن جا تثبیت گردید ، اما پیوند آذربایجان با ایران به هیچ روی منحصر به مذهب نیست ، چنانچه مبارزان مشروطه مانند ستارخان در خیزش خود به دنبال آزادی و اعتلای ایران بودند ، آنانی که مقابل ستارخان هم بودند مذهبی بودند ، بنابراین خیزش ستارخان اصولا جنبه مذهبی نداشت و اصولا آذربایجان خود ایران و اصل ایران است و نمی توان پیوند آن با ایران را به مذهب تقلیل داد ، در ادامه سخنان آقای علوی را هم نقد کردم و به ایشان گفتم انتظار از شما به عنوان شخصی که هشت سال وزیر اطلاعات بود این است که در این نشست تخصصی به ابعاد سیاسی مرتبط با مساله وحدت ملی در ایران اشاره می کردید و اهمیت زبان فارسی را به عنوان یک ذخیره فرهنگی و تمدنی و مبنای هویت و همبستگی ملی تببین کنید نه این که کلی گویی بفرمایید و صرفا از تقوا و وحدت سخن بگویید ، ما این جا در مورد اصل پانزده قانون اساسی و موضوع مهم زبان ملی و زبان های محلی دور هم جمع شده ایم نه کلی گویی درباره تقوا و .... و تقوای من نوعی به چه درد شما می خورد ؟! انتظار این بود که حضرتعالی به دسیسه های بیگانگان برای تلاش به تبدیل اقوام ایرانی به اقلیت های ملی اشاره می کردید و این مسائل مهم و توطئه هایی که علیه کشور وجود دارد را تشریح می کردید، بعد از این نقد ، به مساله مبانی حقوقی آموزش زبان مادری پرداختم که متعاقبا به این موضوع به تفصیل خواهم پرداخت.
🔸نوروز با رمز و راز تنیده شده است. از میان همۀ آنچه دربارۀ نوروز خواندهام نکتۀ تابندۀ زیر رخسارۀ نمادین این عید باستانی را نیکتر نشان میدهد: «بنا بر یک اسطورۀ باستانی، در طول سال، دوازدهتن از یاران اهریمن در کار جویدن و بُریدن و برانداختن دوازده ستونی هستند که جهان را نگاه میدارند. در روزهای پیش از نوروز، وقتی که ستونها در شُرُف افتادن هستند، یاران اهریمن به شادی این که کار نابودی جهان پایان یافتهاست، برای رقص و پایکوبی به زمین میآیند و چون بازمیگردند، میبینند که همۀ ستونها مرمّت یافتهاند؛ نمادی دیگر از ستیز میانِ یاران اورمزد و یاران اهریمن و سرانجام پیروزی نیکی بر بدی در آغازِ سال نو و در نوروز» (ژاله آموزگار ، زبان، فرهنگ، اسطوره، ص۲۵۰). عجب سخن زیبای الهامبخشی! انگار این اسطورۀ کهن میگوید سرشت و سرنوشت ایران این است که دشمنانش که یاران اهریمناند، همیشۀ روزگار، با کوششی خستگیناپذیر، ستونهای بقا و اقتدار او را بجوند و ببُرند اما جخت وقتی دستافشانی میکنند که کار ایران تمام شده ...
خامی خیّام! پختگی میبایست کز جهل نگویی سخن ناشایست کی علم خدا علّت می خوردن توست چون میخوردی تو مَی، خدا میدانست!
میر دوست محمد کتابدار (قرن ۱۱-۱۲ ق) ..
میردوست محمد، کتابدار آستان قدس رضوی بود و گردآورندۀ جواهرالخیال دو رباعی از او در کتاب خود نقل کرده که یکی از آنها همین رباعی است (دستنویس ۴۵۱۸ آستان قدس رضوی، ۶۶). میر دوست محمد کتابدار، رباعی را در پاسخ یکی از رباعیات منسوب به خیّام سروده که محمدصالح رضوی آن را در جوار همین رباعی نقل کرده است:
من می خورم و هرکه چو من اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود می خوردن من حق ز ازل میدانست گر می نخورم، علم خدا جهل بود!
رباعی، همان گونه که حمد مستوفی نوشته، سرودۀ سراجالدین قمری آملی است (تاریخ گزیده، ۷۳۵) و چند شاعر از جمله خواجه نصیر طوسی به آن پاسخ گفتهاند که مبادا این شبهه پایدار بماند و در ایمان خلایق خللی اندازد. مسئلۀ خیّام، مسئلۀ چند نسل از شاعران فارسی زبان بوده است. ..
برخلاف آنچه بر حسب معمول گفته میشود، آنچه در روشنفکری ایرانی جایی ندارد «ملّیت ایرانی» است، که مدعیان چون نمیدانند چیست، آن را «ملّیگرایی» میخوانند. @shahnamehpajohan
🔹بیست و دوم اسفند سالروز درگذشت سراینده سرود:"ای ایران" و "آذرآبادگان" دکتر حسین گلگلاب (زادهٔ ۱۲۷۶ تهران_ درگذشتهٔ ۱۳۶۳ تهران) گیاهشناس، ادیب، نویسنده، شاعر، مترجم، استاددانشگاه، نوازنده، موسیقیدان، عکاس و هنرمند ایرانی بود. او به زبانهای فرانسه، انگلیسی، روسی، عربی و لاتین تسلط داشت و در زمینه برابریابی برای دانشواژگان از متخصصان فرهنگستان ایران بود.
در روزهایی که سرمای جانسوز اسفند، کم کم جایش را به بهار دلنشین شهر می دهد، آرامگاه حکیم طوس، جایی که خاستگاه حماسه و ادب، زبان و فکر و فرهنگ فارسی است، میزبان مراسمی با عنوان «نوروز در میراث شاهنامه» بود و سخنرانان از اهمیت نوروز در فرهنگ ایرانی و ارتباط آن با شاهنامه سخن گفتند. همچنین شاهنامهخوانی، درختکاری و کاشت سرو سیمین در محوطه آرامگاه و نیز افتتاح کتابخانه و مرکز اسناد آرامگاه فردوسی با نام دکتر محمدعلی ندوشن، از دیگر بخش های این نشست ادبی و فرهنگی بود که صبح پنجشنبه گذشته، ۱۶ اسفندماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
فردوسی باغبان هویت ایرانی است در ابتدای این نشست، دکتر محمدجعفر یاحقی، مدیر مؤسسۀفرهنگی خردسرای فردوسی، فردوسیپژوه مطرح و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گفت: فردوسی باغبان هویت ایرانی است و درخت تنومند شاهنامه را در این سرزمین کاشته است. حکیم فرزانه طوس، همواره از شاهنامه بهعنوان درختی تنومند یاد کرده است. این یادکرد با شغل فردوسی که باغدار بوده همخوانی دارد چراکه واژه درخت در شاهنامه نیز بسیار تکرار شده است.
چرا به نوروز، نوروز گفته میشود؟ یاحقی با اشاره به آیین باستانی نوروز، گفت: همه میدانیم نوروز در فرهنگ ما و شاید فرهنگ بشری از شاهنامه سرچشمه گرفته است و دلیل نامگذاری این زمان از سال به نوروز به زمان اساطیری جمشید برمیگردد. وقتی جمشید به قدرت رسید تمام دیوها و بدکاران را مطیع خود کرد و بر دنیای نیکیها مسلط شد. پس از این ماجرا همه اطراف او جمع شدند و این روز را به او تبریک گفتند و به قول فردوسی «مر آن روز را روز نو خواندند» و از آن جا نوروز آغاز شد. پس نوروز ریشه در عصر اسطورهها و عصر حیات این سرزمین دارد.
نوروز؛ مولود هم آوایی فرهنگ ایران وی دربارهٔ علت توجه فارسی زبانان به آیین نوروز، تصریح کرد: اگر امروز نوروز در شماری از کشورها به رسمیت شناختهشده است، علت آن را باید در شاهنامه جست وجو کرد چراکه این دستاورد عزیز از شاهنامه سرچشمه میگیرد و مولود هم آوایی فرهنگ ایران است که امروز جهانی شده است. نوروز در نقطهای از سال قرارگرفته که بهترین زمان ممکن است، زمانی که شب و روز بهاندازه هم هستند و تحویل سال، مرحله جدیدی از حیات را نوید میدهد. همه ملتها تجدید سال دارند ولی تجدید سال هیچکدام از آنها در این نقطه زیبای سال قرار نگرفته که از آن روز به بعد روزها بلندتر و شبها کوتاهتر است. شاید اتفاقی نیست که پایان سرایش شاهنامه هم در آستانه نوروز و ۲۵ اسفندماه است.
هدیه فردوسی به بشریت دکتر یاحقی افزود: از روزگار جمشید که روزگار افسانهها و اسطورههاست تا امروز، نوروز بهعنوان یک یادگار تاریخی در سینه فرهنگ ایران قرارگرفته و همچنان ادامه دارد. این معجزهای است که شاهنامه و فردوسی بزرگ به بشریت هدیه دادهاند. ریشههای نوروز درگذشتهها و شاخ و برگ آن در روزگار ما قرارگرفته و باید قدر این آیین را بدانیم.
چند آیین کهن نوروز سید مهدی سیدی فرخد، پژوهشگر فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی که کتاب «چراغ برات» را درباره آیینهای خراسان نوشته، دومین سخنرانی بود که با حاضران سخن گفت. او این گونه آغاز کرد: نوروز و آیینهای آن در ایران بزرگ یک واقعه بسیار مهم بوده است؛ واقعهای که با نزدیک شدن به زمان این رویداد، جامعه دچار تحولات رنگارنگی میشد. ازجمله آن میتوان به اندرگاه یا روزهای بیصاحب و بیموکل که همان ۵ روز آخر سال است، اشاره کرد. در این پنج روز آیینهای مختلفی برگزار میشد، ازجمله این که مردم با لباسهایی آراسته به استقبال روح مردگان که از آسمان به زمین میآمدند، میرفتند و این روزها به نام فروردگان (روزی که فروهرها از آسمان به زمین میآیند) نامگذاری شده بود. هنوز در برخی نقاط خراسان شب قبل از عید نوروز را عید مردهها میدانند و روز اول فروردین را عید زندهها میگویند....
گزارش: محمد بهبودینیا
روزنامهٔ خراسان، شماره ۲۱۷۲۵، ادب و هنر، صفحه شماره ۷
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست. او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد. حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی». ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست نهانپرور و آشکاراکُشست
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@shafiei_kadkani ✍شفیعی کدکنی ـــــــــــــــــــــــ هنر و خودکامگان
🔹جامعهٔ ایرانی بعد از اسلام در طول تاریخ ده–دوازده قرنیاش دو آسیبِ بزرگ دیده که هنوز هم در عوارض ذاتی همان آسیبها گرفتار است و به این زودی هم راهِ نجاتی برای این جامعه نمیتوان یافت؛ که درین دایره صاحبنظران حیرانند. ریا و خودکامگی دو ضربهای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناکِ ریا و دیکتاتوری به سر میبریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوریزده متولّد میشویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی میکنیم و در سایهٔ همان میمیریم و نسلهای پی در پی ایرانی متولّد میشوند و میپژمرند و میمیرند کسی کمتر متوجه زیانهای ریا و دیکتاتوری میشود و آنها که میشوند یا به زبان هنر اعتراض خود را بیان میکنند و یا به زبان سیاست. آنها که به زبان سیاست معترضاند، قربانیِ صراحت لهجهٔ خود میشوند، مثل فرّخی یزدی یا احمد کسروی. ولی آنها که زبان هنر را ابزار بیان اعتراض خود بر دیکتاتوری و ریا قرار دهند کمتر به سرنوشتِ این گونه معترضان گرفتار خواهند شد، اگرچه درین وادی هم «کس را ندادهاند براتِ مسلّمی». شغرِ مغانهٔ فارسی، صورتِ هنریِ اعتراض مردم ایران است به این دو بلیهٔ اجتماعی.
🔸همهٔ خودکامگان تاریخ مغلوب هنر بودهاند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظهٔ انتشار نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگانِ دیوان او هستیم، تا هر لحظهای که انسانی در رویِ کره زمین یا یکی از کُراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجهٔ شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بیهیچ خستگی در کار خویش است: از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
کمابیش نوروز به دیرینگی تاریخ ایران است؛ بزرگترین یادگاری که ازتاریخ ایران به جای مانده. هرچند همانند جشن نوروز در کشورهای دیگر هم (مانند آشور و بابل) با نام جشن بهار برگزار میشده است اما اگر نوروز حتی در بن نیز جشنی ایرانی نبوده باشد اندکاندک به جشن و آیینی یکسره ایرانی دگرگونی یافته است؛ آنچنانکه میتوان آن را برترین نشانه و نماد فرهنگ ایرانی دانست. نوروز درفش فرهنگ ایرانی است. در هر جای جهان که نشانی از نوروز هست، ما ایرانیان میتوانیم دلآسوده باشیم که فرهنگ ایران تا بدانجا گسترش یافته است. @shahnamehpajohan #میر_جلال_الدین_کزازی : نوروز درفش فرهنگ ایران است
نوروز درفش و نماد فرهنگ ایران است و ایرانیان را نمود و نوید روز نو که از دل و درون تیرگی های شب ، برخواهد دمید و جهان را برخواهد افروخت و تازگی و فر و فروغی دوباره خواهد بخشید.#نوروز یکی از کهنترین جشنها و آیینهای ایرانی است که از فراسوی هزاره ها تاکنون پاییده است و ایرانیان، همساز و هماهنگ با نیاکانشان، آن را با شکوه بسیار برپا میدارند. ارج و کارکرد نوروز، در فرهنگ و تاریخ ایران، به گونه ای بوده است و هست که این آیین و جشن برترین نماد آن تاریخ و فرهنگ گردیده است و درفش همواره افراخته آن؛ به گونه ای که میتوانیم بیچند و چون بر آن باشیم که در هر گوشه گیتی که این جشن و آیین روایی دارد، فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایران تا بدان گوشه راه برده است. @shahnamehpajohan