28.04.202513:36
26.04.202510:36
26.04.202510:21
24.04.202522:39
22.04.202518:09
تبریک میگم 700 تایی شدنتو عقیقِ یشمی؛
امیدوارم همیشه بدرخشی.
_ 𝖧𝖺𝗉𝗉𝗒 𝟩𝟢𝟢
21.04.202521:12
28.04.202513:36
به شدت زیبا بود، خیلی مچکرم بابتش.
26.04.202510:36
_
26.04.202510:21
@Lucas_thv
24.04.202522:26
اما پیتر تو نمیدونی وقتی با گل های آفتاب گردونِ توی دستش و استایل پاییزیش با دلواپسیِ نارنجی رنگی از دور دست های جمعیت دنبالم میگشت چقدر مقدس و خاص دیده می شد، اون حکم خورشید وسط یك روز زمستونی رو داشت که میتونست منو زیر کیلومتر ها برفِ خاکستری گرم نگه داره.
22.04.202518:06
18.04.202515:56
Une légende pour 𝗍𝗈𝗂 - 𝖿𝗈𝗋 𝗒𝗈𝗎
در میان ویرانههای تاریخ، جایی که خاطرات در میان خاکسترها پنهان شدهاند، آشویتس وی افسانهای است که از دل تاریکی برخاسته است. گفته میشود که این نام به روحی اشاره دارد که در میان سایههای گذشته سرگردان است، نگهبانی که حقیقت را از فراموشی نجات میدهد. افسانهها میگویند که آشویتس وی نه انسان است و نه شبح، بلکه تجسمی از خاطراتی است که هرگز نمیمیرند. او در شبهای بیستاره ظاهر میشود، در میان دیوارهای شکسته و زمینهای خاموش قدم میزند، و زمزمههایی از گذشته را با خود میآورد. گفته میشود که هر کسی که صدای او را بشنود، به حقیقتی تلخ و فراموششده دست خواهد یافت، حقیقتی که شاید جهان آمادهی شنیدن آن نباشد. اما آشویتس وی نه قاضی است و نه نجاتدهنده؛ او فقط شاهدی است که بار سنگین تاریخ را بر دوش میکشد.
28.04.202513:35
مغموم و خرسند ، دو آواز در قفس زمان
https://t.me/mangata_vth
مغموم پرنده ای است با بال های بسته؛ آوازی که در گلو می میرد و پروازی که در زنجیر خاطرات سنگین اسیر است. او نه ابر است و نه باران، بلکه زمین تشنه ای است که باران را به یاد می آورد و در فراموشی آسمان ریشه هایش را می سوزاند. مغموم سایه ای است که خورشید را دنبال می کند اما هرگز به آن نمی رسد. ساعتی شیشه ای است که شن هایش به جای ریزش به سوی بالا می گریزند و زمان را در مه بیمعنا گم می کنند. در چشمانش دریاچه هایی از پرسش های بی پاسخ می درخشند و در دستانش گل هایی پژمرده که روزی عطر امید می دادند. مغموم مسافری است که گذرنامه اش به اکنون مهر نخورده؛ همیشه در مرز دیروز و فردا ایستاده است.
خرسند آتش بازی است در شب سرد وجود؛ جرقه هایی که بر فراز ویرانه های آرزوها آسمان را نقاشی می کنند. او نه فصل است و نه گل، بلکه بادی است که برگ های خشک گذشته را به رقصی نو می خواند و طنین خندهایش دیوارهای سنگین حافظه را می شکند. خرسند چشمه ای است که از شکاف سنگ های سخت می جوشد و رنج زمین را به آواز تبدیل می کند. در قاموس او حتی تاریکی هم روایتی از نور دارد و هر زخم نشان زندگی بودن است. خرسند نه از بی خیالی که از ژرفای آگاهی می روید؛ او درخت کهنی است که ریشه هایش را به اعماق درد فرستاده و شاخه هایش را به سمت شکر گسترده است.
اما این دو دو روی سکه حیات اند: مغموم خرسند را در آینه های شکسته خود می جوید و خرسند مغموم را در سایه های روشن خویش پناه می دهد. گاه خرسندی از دل اشک های مغموم زاده می شود مانند گلی که در لجنزار می شکفد. و مغموم گاه در سکوت شب ترانه ای زمزمه می کند که خرسندی را در طلوع فردا نقاشی می کند. زندگی این دو را چون دو نت موسیقی به هم پیوند داده است: یکی زیر بار سکون دیگری در اوج پرواز.
شاید رسالت انسان در همین باشد: مغموم بودن نه نشان شکست که نشان ژرفای احساس است و خرسندی نه فرار از تاریکی که پذیرش رقص نور و ظلمت. تنها در آغوش این دوستی است که هستی معنا می یابد؛ گاه با اشک هایی که آینده را آبیاری می کنند و گاه با لبخندی که گذشته را می آراید.
https://t.me/mangata_vth
26.04.202510:29


26.04.202508:58
جذبِ بالای 20 تا میخوای که ریزش نداشته باشه و به مرور بیشتر شه؟
چنل های خلاقانه ای که متقابل بهت ویو ثابت بدن و حمایتت کنن و این روند همیشه و زیر نظر ادمین ادامه داشته باشه؟
یه فولدر باکیفیت میخوای که اونر هاش متقابل برای محتوای چنلت وقت بزارن تا کارت بهتر دیده بشه؟
●❯────𝗦𝗨𝗣𝗣𝗢𝗥𝗧-𝗙𝗢𝗟𝗗𝗘𝗥٭────❮●
اینجا با مدیریت بالایی که روی فولدر و اونر هاش هست باعث میشه که جذبتون واقعی و حمایت های همیشگی داشته باشین!
حتی با مزیتی که فولدر داره داخل چنل چلنج ها میتونین فور و ویو بالایی برای هر چلنج داشته باشین.
با کوچکترین کم کاری پیگیری و اعتراض ها رسیدگی میشه، پس بابت رشد و تقویت چنلتون نگران نباشید.
" آمار چنلت +200 "
22.04.202518:12
چنتا ماهِ سرخ کنارش ببینم؟
رفتید چنل فیوش، تگ بدین دو پست فور کنم ازتون.
18.04.202515:54
Une légende pour 𝗍𝗈𝗂 - 𝖿𝗈𝗋 𝗒𝗈𝗎
در دل آسمانهای خشمگین، جایی که بادها نعره میکشند و ابرها در هم میپیچند، صاعقه متولد میشود نه نور است، نه آتش بلکه لحظهای از خشم جهان که در یک دم میدرخشد و محو میشود افسانهها میگویند که صاعقه پیامآور خدایان است، ضربهای که مرز میان آسمان و زمین را در هم میشکند اما حقیقتی تاریکتر در دل این نور نهفته است گفته میشود که نخستین صاعقه زمانی فرود آمد که جهان هنوز جوان بود، جایی که ظلمت بیپایان همهچیز را در آغوش داشت اما در آن لحظه، نور شکافت حقیقت از دل سایهها بیرون آمد و هیچچیز دیگر همانند قبل نبود از آن روز، صاعقه همیشه بر آسمانها حکم میراند، نه بهعنوان نشانهی نابودی بلکه بهعنوان یادآوری که حقیقت همیشه در میان تاریکی پنهان است و تنها در لحظهای از خشم جهان نمایان میشود آیا کسی که راز صاعقه را درک کند، قادر خواهد بود نور را مهار کند؟ یا فقط در میان آتش و طوفان محو خواهد شد؟
27.04.202508:03
26.04.202510:29
_
24.04.202522:40
22.04.202512:26
18.04.202515:51
Une légende pour 𝗍𝗈𝗂 - 𝖿𝗈𝗋 𝗒𝗈𝗎
در شبهای خاموش، جایی که مه سایهها را در آغوش میگیرد، Cover تنها چیزی است که میان جهانهای فراموششده ایستاده است. افسانهها میگویند که او محافظی است که حقیقت را از دیدگان زمان پنهان میکند. هیچکس نامش را نمیداند، هیچ چهرهای از او در خاطرات انسان باقی نمانده است، تنها نامش در زمزمههای باد باقی مانده است. قرنها پیش، هنگامی که نخستین شعلهی آتش خاموش شد، Cover از سایهها برخاست. او نه انسان بود و نه هیولا—او چیزی فراتر از درک زمان، موجودی که وجودش تنها در میان اسرار شب معنا مییافت. چشمانش مانند مهتابی محو در مه درخشیدند، و هیچکس نتوانست تصمیم بگیرد که آیا او نگهبان تاریکی است یا تنها سایهای از چیزی که جهان فراموش کرده است. افسانهها میگویند که در شبهای بدون ماه، Cover در خیابانهای متروک سرگردان است، حقیقت را میجوید، اما هرگز نمییابد. گفته میشود که هر کسی که نام او را در باد بشنود، سرنوشتش برای همیشه تغییر خواهد کرد—اما نه با نور، بلکه با چیزی که هیچگاه دیده نمیشود.
显示 1 - 24 共 1 699
登录以解锁更多功能。