05.05.202516:32
📌زندگینامه لئون تروتسکی
رهبر منشویک ها فیلسوف، روزنامهنگار مارکسیست
📎لئون تروتسکی انقلابی روسی، رهبر بلشویکی و نظریهپرداز مشهور سوسیالیسم بینالمللی بود. او که یک ضداستالینیست مشهور بود، نقش مهمی در انقلاب روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی داشت
📎تروتسکی در ۱۹ سالگی به دلیل فعالیت انقلابی دستگیر شد، دو سال را در زندان در انتظار محاکمه گذراند و سال ۱۹۰۰ به تبعید به سیبری محکوم شد، جایی که در نوشتههای سیاسی غرق شد و لنین را شناخت. سال ۱۹۰۲، با استفاده از یک پاسپورت جعلی از سیبری گریخت و به لندن رفت تا با لنین و همسرش نادژدا ملاقات کند.
#مستند #شخصیت_شناسی #زندگینامه #شوروی #تروتسکی #لنین
📹 @andishee_noo 🍃
رهبر منشویک ها فیلسوف، روزنامهنگار مارکسیست
📎لئون تروتسکی انقلابی روسی، رهبر بلشویکی و نظریهپرداز مشهور سوسیالیسم بینالمللی بود. او که یک ضداستالینیست مشهور بود، نقش مهمی در انقلاب روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی داشت
📎تروتسکی در ۱۹ سالگی به دلیل فعالیت انقلابی دستگیر شد، دو سال را در زندان در انتظار محاکمه گذراند و سال ۱۹۰۰ به تبعید به سیبری محکوم شد، جایی که در نوشتههای سیاسی غرق شد و لنین را شناخت. سال ۱۹۰۲، با استفاده از یک پاسپورت جعلی از سیبری گریخت و به لندن رفت تا با لنین و همسرش نادژدا ملاقات کند.
#مستند #شخصیت_شناسی #زندگینامه #شوروی #تروتسکی #لنین
📹 @andishee_noo 🍃
28.04.202513:08
📌مناسبات حزب توده و شوروی
🖋مازیار بهروز
🧩قسمت اول
مناسبات حزب توده و اتحاد شوروی همواره در تاریخ جنبش کمونیستی ایران یک نکتۀ عمدۀ مورد بحث و مناقشه ،و بخشی از هرگونه ارزیابی حزب توده بوده است.حزب همواره توضیح داده که مناسباتش با شورویها از نوع مناسبات انترناسیونالیستی بین دو حزب برادر بوده است.دشمنان حزب توده از سه منظر حزب را مورد انتقاد قرار دادهاند:
اول ،مخالفان حزب در راست ،مرکز و مذهبی ،همواره ادعا کرده اند که حزب توده بیش از آن که یک حزب سیاسی مستقل ملی باشد ،یک شبکه جاسوسی برای شورویها بوده است.
دوم،برخی از رهبران حزب که پیش از فروپاشی آن در نیمهٔ دههٔ ۱۳۶۰ از آن جدا شدهاند ،مدعیاند که کسانی در درون یک جناح معین دارای ارتباطات نزدیکی با کا.گ.ب بودهاند و این جناح همیشه به خواستهای شوروی عمل میکرده است.
سوم ،گروههای مستقل مارکسیستی معمولاً استدلال میکردند که وابستگی حزب توده به اتحاد شوروی این را مجبور میساخت منافع شوروی را بر منافع کارگران ایران مقدم بشمارد،و از این رو حزب را به خیانت به جنبش انقلابی در هر مقطع مهمی متهم میکردند.
شوروی ها به هنگام اشغال کشور در جریان جنگ جهانی دوم ،نفوذ قابل توجهی بر ایران اعمال میکردند .آنها از همان آغاز فعالیت حزب توده در آن نفوذ داشتند. در سالهای دههٔ ۱۳۲۰،رستم علییف ،دیپلمات شوروی ،تماسهای زیادی با حزب داشت و بر توسعه آن تأثیر میگذاشت. او در واداشتن رهبری حزب به پذیرش عضویت کامبخش مؤثر بود.علییف متحد نزدیک جعفر باقروف رئیس حزب کمونیست آذربایجان شوروی بود .باقروف نیز به نوبهٔ خود با لاورنتی
با بریا ،رئیس گ.پ.اُ (کا.گ.ب) در دوران استالین ،نزدیک بود.
باقروف در جریان بحران آذربایجان ایران سالهای ۱۳۲۵_۱۳۲۴ نقش مهمی ایفا کرد،و پس از مرگ استالین همراه بریا اعدام شد.
حزب توده به مثابه یک حزب تودهای ،اما بدون اساسنامهٔ مرسوم احزاب عضو کمینترن، تأسیس شد. زمانی که در خارج از ایران هنوز جنگ ادامه داشت،حزب توده سیاستی نزدیک به سیاست اتحاد شوروی را دنبال میکرد این سیاست به منظور تقویت ائتلاف متفقین طراحی شده بود و شعارهای ضد فاشیستی را پیش میکشید و میکوشید حساسیت انگلیسیها و آمریکاییها، یعنی متحدان اصلی اتحاد شوروی،را برنینگیزد. آوانسیان از نامهای سخن میگوید که کمینترن برای حزب توده فرستاده و در آن سیاستهایی را که حزب میبایست دنبال میکرد برشمرد. این سیاستها عبارت بودند از: مبارزه با فاشیسم از طریق تبلیغات و دیگر امکانات ؛مبارزه به خاطر استقرار دموکراسی ؛ و رساندن مردم ایران به درک این که دولت شوروی تنها بهرورزی و آزادی آنها را میخواهد .
شورویها به هنگام اشغال ایران نهایت تلاش خود را برای تقویت حزب به کار بردند .همانطور که خاطرنشان شد،ارتش شوروی ،هنگامی که حزب توده علیه دولت ساعد تظاهرات برپا کرد ،از حزب پشتیبانی کرد؛و اکثر هشت عضو حزب کمونیست که برای مجلس چهاردهم برگزیده شدند از منطقهٔ تحت اشغال شوروی برآمدند .حمایت حزب از منافع شوروی در ایران به هیچ وجه تصادفی و گذرا نبود و از الگویی تبعیت میکرد که سراسر فعالیت حزب توده را در ایران در بر میگرفت .حمایت حزب از واگذاری امتیاز نفت شمال در سال ۱۳۲۳ و تأسیس گروههای صلح به حمایت از سیاست بینالمللی شوروی در اواخر دههٔ ۱۳۲۰ نیز قابل ذکر است .
حتی سیاست حزب علیه مصدق که عمدتاً از طرف جناح تندرو ترویج میشد ،اما در ابتدا برخی از میانهروها هم از آن حمایت میکردند.گرچه با سیاست شوروی سازگار نبود ،اما تا حدی سوءتفسیر سیاست شوروی ناشی میشد.این سیاست که در قطعنامه های کنگر نوزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی در اکتبر ۱۹۵۲م(مهر۱۳۳۱) خود را نمایان ساخت ،بر این نظر استوار بود که بورژوازی آرمان دموکراسی را در مقیاس بینالمللی پایمال کرده است و اکنون این وظیفه پرولتاریای بینالمللی است که پرچم دموکراسی را برافرازد .تندروها این نظریه را دقیقاً به اجرا درآوردند و ملی گرایان ایران را به عنوان مظهر بورژوازی ایران مورد حمله قرار دادند.
#تحلیل #حزب_توده #شوروی #ایران
📃 @andishee_noo 🍃
🖋مازیار بهروز
🧩قسمت اول
مناسبات حزب توده و اتحاد شوروی همواره در تاریخ جنبش کمونیستی ایران یک نکتۀ عمدۀ مورد بحث و مناقشه ،و بخشی از هرگونه ارزیابی حزب توده بوده است.حزب همواره توضیح داده که مناسباتش با شورویها از نوع مناسبات انترناسیونالیستی بین دو حزب برادر بوده است.دشمنان حزب توده از سه منظر حزب را مورد انتقاد قرار دادهاند:
اول ،مخالفان حزب در راست ،مرکز و مذهبی ،همواره ادعا کرده اند که حزب توده بیش از آن که یک حزب سیاسی مستقل ملی باشد ،یک شبکه جاسوسی برای شورویها بوده است.
دوم،برخی از رهبران حزب که پیش از فروپاشی آن در نیمهٔ دههٔ ۱۳۶۰ از آن جدا شدهاند ،مدعیاند که کسانی در درون یک جناح معین دارای ارتباطات نزدیکی با کا.گ.ب بودهاند و این جناح همیشه به خواستهای شوروی عمل میکرده است.
سوم ،گروههای مستقل مارکسیستی معمولاً استدلال میکردند که وابستگی حزب توده به اتحاد شوروی این را مجبور میساخت منافع شوروی را بر منافع کارگران ایران مقدم بشمارد،و از این رو حزب را به خیانت به جنبش انقلابی در هر مقطع مهمی متهم میکردند.
شوروی ها به هنگام اشغال کشور در جریان جنگ جهانی دوم ،نفوذ قابل توجهی بر ایران اعمال میکردند .آنها از همان آغاز فعالیت حزب توده در آن نفوذ داشتند. در سالهای دههٔ ۱۳۲۰،رستم علییف ،دیپلمات شوروی ،تماسهای زیادی با حزب داشت و بر توسعه آن تأثیر میگذاشت. او در واداشتن رهبری حزب به پذیرش عضویت کامبخش مؤثر بود.علییف متحد نزدیک جعفر باقروف رئیس حزب کمونیست آذربایجان شوروی بود .باقروف نیز به نوبهٔ خود با لاورنتی
با بریا ،رئیس گ.پ.اُ (کا.گ.ب) در دوران استالین ،نزدیک بود.
باقروف در جریان بحران آذربایجان ایران سالهای ۱۳۲۵_۱۳۲۴ نقش مهمی ایفا کرد،و پس از مرگ استالین همراه بریا اعدام شد.
حزب توده به مثابه یک حزب تودهای ،اما بدون اساسنامهٔ مرسوم احزاب عضو کمینترن، تأسیس شد. زمانی که در خارج از ایران هنوز جنگ ادامه داشت،حزب توده سیاستی نزدیک به سیاست اتحاد شوروی را دنبال میکرد این سیاست به منظور تقویت ائتلاف متفقین طراحی شده بود و شعارهای ضد فاشیستی را پیش میکشید و میکوشید حساسیت انگلیسیها و آمریکاییها، یعنی متحدان اصلی اتحاد شوروی،را برنینگیزد. آوانسیان از نامهای سخن میگوید که کمینترن برای حزب توده فرستاده و در آن سیاستهایی را که حزب میبایست دنبال میکرد برشمرد. این سیاستها عبارت بودند از: مبارزه با فاشیسم از طریق تبلیغات و دیگر امکانات ؛مبارزه به خاطر استقرار دموکراسی ؛ و رساندن مردم ایران به درک این که دولت شوروی تنها بهرورزی و آزادی آنها را میخواهد .
شورویها به هنگام اشغال ایران نهایت تلاش خود را برای تقویت حزب به کار بردند .همانطور که خاطرنشان شد،ارتش شوروی ،هنگامی که حزب توده علیه دولت ساعد تظاهرات برپا کرد ،از حزب پشتیبانی کرد؛و اکثر هشت عضو حزب کمونیست که برای مجلس چهاردهم برگزیده شدند از منطقهٔ تحت اشغال شوروی برآمدند .حمایت حزب از منافع شوروی در ایران به هیچ وجه تصادفی و گذرا نبود و از الگویی تبعیت میکرد که سراسر فعالیت حزب توده را در ایران در بر میگرفت .حمایت حزب از واگذاری امتیاز نفت شمال در سال ۱۳۲۳ و تأسیس گروههای صلح به حمایت از سیاست بینالمللی شوروی در اواخر دههٔ ۱۳۲۰ نیز قابل ذکر است .
حتی سیاست حزب علیه مصدق که عمدتاً از طرف جناح تندرو ترویج میشد ،اما در ابتدا برخی از میانهروها هم از آن حمایت میکردند.گرچه با سیاست شوروی سازگار نبود ،اما تا حدی سوءتفسیر سیاست شوروی ناشی میشد.این سیاست که در قطعنامه های کنگر نوزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی در اکتبر ۱۹۵۲م(مهر۱۳۳۱) خود را نمایان ساخت ،بر این نظر استوار بود که بورژوازی آرمان دموکراسی را در مقیاس بینالمللی پایمال کرده است و اکنون این وظیفه پرولتاریای بینالمللی است که پرچم دموکراسی را برافرازد .تندروها این نظریه را دقیقاً به اجرا درآوردند و ملی گرایان ایران را به عنوان مظهر بورژوازی ایران مورد حمله قرار دادند.
#تحلیل #حزب_توده #شوروی #ایران
📃 @andishee_noo 🍃
23.04.202515:36
📌لیبرالیسم به زبان ساده
📎نظرات فیلسوفان آمریکایی درباره آزادی:
هیچ ضرری به من نمیزند اگر همسایه من بگوید یک خدا یا بیست خدا وجود دارد.(توماس جفرسون)
مراقب آزادی باش! حقیقت خودش از خودش مراقبت میکند.(ریچارد مک کی رورتی)
📎هیچ مصلحت یا حقیقتی آن قدر مهم نیست که فرد را پای آن قربانی کنیم.
📎لیبرالها به هر قدرتی که بخواهد ارزشها یا قواعدی را بر فرد یا افراد تحمیل کند، مظنوناند؛ بویژه به دولتها که قدرتی ویژه دارند.
📎پیش زمینههای یک جامعه آزاد یا نسبتاً آزاد چیست؟
#مستند #لیبرالیسم #حکومت_قانون #آزادی #فردیت
📹 @andishee_noo 🍃
📎نظرات فیلسوفان آمریکایی درباره آزادی:
هیچ ضرری به من نمیزند اگر همسایه من بگوید یک خدا یا بیست خدا وجود دارد.(توماس جفرسون)
مراقب آزادی باش! حقیقت خودش از خودش مراقبت میکند.(ریچارد مک کی رورتی)
📎هیچ مصلحت یا حقیقتی آن قدر مهم نیست که فرد را پای آن قربانی کنیم.
📎لیبرالها به هر قدرتی که بخواهد ارزشها یا قواعدی را بر فرد یا افراد تحمیل کند، مظنوناند؛ بویژه به دولتها که قدرتی ویژه دارند.
📎پیش زمینههای یک جامعه آزاد یا نسبتاً آزاد چیست؟
#مستند #لیبرالیسم #حکومت_قانون #آزادی #فردیت
📹 @andishee_noo 🍃


23.04.202506:31
📗درباره آزادی
🖋جان استوارت میل
آنچه آدمیان را زیبا و ارزنده و بزرگ میسازد یکنواخت شدن و تباه گشتن خواص فردی آنان نیست بلکه رشد و پرورش فردیت و تجلی استعدادهای نهانی آنان است در حدودی که به حقوق و منافع دیگران لطمه نزند .هرچه این تکامل فردی بیشتر شود ، زندگی بشر متنوع تر، غنیتر و عالی تر میگردد و افکار بزرگ و احساست لطیف بیشتر از آن زاده میشود و رابطهی فرد با نوع خود را قویتر میکند و تعلق فرد را به جامعه بشری ارزندهتر میسازد. هرچه فردیت شخص قویتر شود ارزش فرد برای خود او بیشتر میشود و در نتیجه برای دیگران هم ارزندهتر میگردد.
حیات در فرد نیرومندتر و قویتر میگردد و در نتیجه حیات جامعه که از افراد مرکب است نیز نیرومندتر و قویتر میشود.
#ازکتاب
📗 @andishee_noo 🍃
🖋جان استوارت میل
آنچه آدمیان را زیبا و ارزنده و بزرگ میسازد یکنواخت شدن و تباه گشتن خواص فردی آنان نیست بلکه رشد و پرورش فردیت و تجلی استعدادهای نهانی آنان است در حدودی که به حقوق و منافع دیگران لطمه نزند .هرچه این تکامل فردی بیشتر شود ، زندگی بشر متنوع تر، غنیتر و عالی تر میگردد و افکار بزرگ و احساست لطیف بیشتر از آن زاده میشود و رابطهی فرد با نوع خود را قویتر میکند و تعلق فرد را به جامعه بشری ارزندهتر میسازد. هرچه فردیت شخص قویتر شود ارزش فرد برای خود او بیشتر میشود و در نتیجه برای دیگران هم ارزندهتر میگردد.
حیات در فرد نیرومندتر و قویتر میگردد و در نتیجه حیات جامعه که از افراد مرکب است نیز نیرومندتر و قویتر میشود.
#ازکتاب
📗 @andishee_noo 🍃
21.04.202513:34
📌شرّی به نام عدالت اجتماعی ( سوسیالیسم) ، عامل عقب ماندگی و فقر و دیکتاتوری کشورها
🖊نجات بهرامی
▪️چیزی شبیه معجزه در آرژانتین رخ داده است .تورم ماهانه که در دسامبر گذشته ، موقع آمدن خاویر میلی لیبرتارین، به ۲۵ درصد رسیده بود، در ماه مه ۲۰۲۴،به زیر پنج درصد رسید. مردم آرژانتین با رأی به خاویر میلی علیه مفهوم «عدالت اجتماعی» و دولت مداخله گر به پا خاستند و نتیجه گرفتند.
▪️دو مفهوم «برابری» و «آزادی» در کانون نزاع سوسیالیست ها و لیبرالها قرار دارد. سوسیالیست ها برابری را بر آزادی ترجیح می دهند و لیبرالها آزادی را برتر از برابری می دانند. از دید سوسیالیست ها برابری یعنی بازتوزیع درآمدها . اما از دید لیبرالها برابری یعنی « برابری در مقابل قانون» نه برابری در درآمد.
▪️زیباترین و گیراترین شعار مخالفان لیبرالیسم ، «عدالت اجتماعی» است. عدالت اجتماعی یعنی قسمتی از درآمد افراد موفق را بگیریم و به افراد ناموفق بدهیم. چنداتفاق مهم می افتد: اولا انگیزه افراد موفق برای تولید ثروت و نو آوری از بین می رود یا کاهش می یابد. دوم اینکه بخشی از جامعه به خدمات دولتی معتاد می شوند . سوم اینکه برای بازتوزیع ثروت نیاز به دولت بزرگ و مداخله گر پیدا می شود و چهارم اینکه فساد و دزدی در سیستم دولتی افزایش می یابد.
◾️علاوه بر کاهش خلاقیت و نوآوری ، ایجاد یک طبقه مفتخوار حامی دولت، دولت اقتدارگرا و افزایش فساد و رانت در سیستم مبتنی بر عدالت اجتماعی،کارآفرین ها و افراد موفق از این کشورها می گریزند و صاحبان سرمایه، سرمایه خود را خارج می کنند. نتیجه نهایی اجرای عدالت اجتماعی، کاهش تولید ناخالص داخلی ،عقب ماندگی تکنولوژی و انواع محدودیتها از طریق وضع قوانین است.
▪️لیبرالیسم طرفدار آزادی فرد در برابر دولت و احترام به مالکیت است. لیبرالها هم به برابری اعتقاد دارند اما «برابری در برابر قانون» و «برابری فرصت ها»، نه برابری در توزیع ثروت. در لیبرال دمکراسی ها حمایت های اجتماعی شامل حال افرادی می شود که توانایی کارکردن ندارند یا درآمدشان از حدی پایین تر است.
▪️در نظام های لیبرالی دولت کوچک است. وظیفه دولت حفظ فضای رقابتی بین تولید کنندگان و انواع و اقسام حرفه ها و شرکتها از طریق جلوگیری از انحصار و تشکیل کارتل تولید کنندگان و ایجاد امنیت و اجرای قانون است. رقابت بین تولیدکنندگان باعث پایین آمدن قیمت و احترام به مشتری و به سود مصرف کننده است.
▪️اجرای عدالت اجتماعی( توزیع پول و کالا ) توسط دولت، بدون محدود کردن آزادی افراد، میسر نیست. به همان درجه که اختیارات دولت در توزیع ثروت افزون تر شود، دیکتاتوری و فقر و فساد بیشتر می شود. در نظام های سوسیالیستی و کمونیستی مانند شوروی سابق ، کوبا ، کره شمالی ، ونزوئلا، فقر و فساد و دیکتاتوری بیداد می کرد و می کند. رژیم های کمونیستی و سوسیالیستی به همان درجه که قواعد بازار آزاد و کاپیتالیسم را بپذیرند، از نظر اقتصادی پیشرفت می کنند ( چین و ویتنام )
▪️افزایش قدرت دولت ، کُند شدن پیشرفت و کاهش درآمد و ثروت ملی به زیان همه ، حتی کسانی است که از سوبسید و مزایای اجتماعی نظام استفاده می کنند. نظام های کمونیستی و سوسیالیستی فقر را به مساوات تقسیم می کنند. در ایران دولت با شعار حمایت از مستضعفان چنان گسترش یافته که کل زندگی شهروندان را رقم میزند و همه اسیر دولتیم.مردمی که از اتوپیای دولتگرایی برهند، مزد روشنبینی و عقلانیت خود را زود میستانند. شاید مردم ما هم روزی پذیرفتند که عدالت اجتماعی یعنی سوسیالیسم در همه اشکال آن ایدهای ناعادلانه است.
#تحلیل #عدالت_اجتماعی #سوسیالیسم
📃 @andishee_noo 🍃
🖊نجات بهرامی
▪️چیزی شبیه معجزه در آرژانتین رخ داده است .تورم ماهانه که در دسامبر گذشته ، موقع آمدن خاویر میلی لیبرتارین، به ۲۵ درصد رسیده بود، در ماه مه ۲۰۲۴،به زیر پنج درصد رسید. مردم آرژانتین با رأی به خاویر میلی علیه مفهوم «عدالت اجتماعی» و دولت مداخله گر به پا خاستند و نتیجه گرفتند.
▪️دو مفهوم «برابری» و «آزادی» در کانون نزاع سوسیالیست ها و لیبرالها قرار دارد. سوسیالیست ها برابری را بر آزادی ترجیح می دهند و لیبرالها آزادی را برتر از برابری می دانند. از دید سوسیالیست ها برابری یعنی بازتوزیع درآمدها . اما از دید لیبرالها برابری یعنی « برابری در مقابل قانون» نه برابری در درآمد.
▪️زیباترین و گیراترین شعار مخالفان لیبرالیسم ، «عدالت اجتماعی» است. عدالت اجتماعی یعنی قسمتی از درآمد افراد موفق را بگیریم و به افراد ناموفق بدهیم. چنداتفاق مهم می افتد: اولا انگیزه افراد موفق برای تولید ثروت و نو آوری از بین می رود یا کاهش می یابد. دوم اینکه بخشی از جامعه به خدمات دولتی معتاد می شوند . سوم اینکه برای بازتوزیع ثروت نیاز به دولت بزرگ و مداخله گر پیدا می شود و چهارم اینکه فساد و دزدی در سیستم دولتی افزایش می یابد.
◾️علاوه بر کاهش خلاقیت و نوآوری ، ایجاد یک طبقه مفتخوار حامی دولت، دولت اقتدارگرا و افزایش فساد و رانت در سیستم مبتنی بر عدالت اجتماعی،کارآفرین ها و افراد موفق از این کشورها می گریزند و صاحبان سرمایه، سرمایه خود را خارج می کنند. نتیجه نهایی اجرای عدالت اجتماعی، کاهش تولید ناخالص داخلی ،عقب ماندگی تکنولوژی و انواع محدودیتها از طریق وضع قوانین است.
▪️لیبرالیسم طرفدار آزادی فرد در برابر دولت و احترام به مالکیت است. لیبرالها هم به برابری اعتقاد دارند اما «برابری در برابر قانون» و «برابری فرصت ها»، نه برابری در توزیع ثروت. در لیبرال دمکراسی ها حمایت های اجتماعی شامل حال افرادی می شود که توانایی کارکردن ندارند یا درآمدشان از حدی پایین تر است.
▪️در نظام های لیبرالی دولت کوچک است. وظیفه دولت حفظ فضای رقابتی بین تولید کنندگان و انواع و اقسام حرفه ها و شرکتها از طریق جلوگیری از انحصار و تشکیل کارتل تولید کنندگان و ایجاد امنیت و اجرای قانون است. رقابت بین تولیدکنندگان باعث پایین آمدن قیمت و احترام به مشتری و به سود مصرف کننده است.
▪️اجرای عدالت اجتماعی( توزیع پول و کالا ) توسط دولت، بدون محدود کردن آزادی افراد، میسر نیست. به همان درجه که اختیارات دولت در توزیع ثروت افزون تر شود، دیکتاتوری و فقر و فساد بیشتر می شود. در نظام های سوسیالیستی و کمونیستی مانند شوروی سابق ، کوبا ، کره شمالی ، ونزوئلا، فقر و فساد و دیکتاتوری بیداد می کرد و می کند. رژیم های کمونیستی و سوسیالیستی به همان درجه که قواعد بازار آزاد و کاپیتالیسم را بپذیرند، از نظر اقتصادی پیشرفت می کنند ( چین و ویتنام )
▪️افزایش قدرت دولت ، کُند شدن پیشرفت و کاهش درآمد و ثروت ملی به زیان همه ، حتی کسانی است که از سوبسید و مزایای اجتماعی نظام استفاده می کنند. نظام های کمونیستی و سوسیالیستی فقر را به مساوات تقسیم می کنند. در ایران دولت با شعار حمایت از مستضعفان چنان گسترش یافته که کل زندگی شهروندان را رقم میزند و همه اسیر دولتیم.مردمی که از اتوپیای دولتگرایی برهند، مزد روشنبینی و عقلانیت خود را زود میستانند. شاید مردم ما هم روزی پذیرفتند که عدالت اجتماعی یعنی سوسیالیسم در همه اشکال آن ایدهای ناعادلانه است.
#تحلیل #عدالت_اجتماعی #سوسیالیسم
📃 @andishee_noo 🍃
18.04.202515:00
📌حقوق حیوانات و کژ فهمیهای آن
⭕️پنداشتهای ایدئولوژیک چه نقشی در تناقضات اخلاقی ما در خصوص حیوانات دارد؟
✍🏻راجر اسکروتن
▪️اگر بپرسیم که چرا امروزه توجه به حقوق حیوانات نسبت به قرون گذشته بیشتر شده است شاید بتوانیم این مساله را بگوییم که با همهگیر شدن علومانسانی عرفی در غرب توجهبه الهیات مسیحی بههستی کمتر شده است؛ همین موضوع باعث کمرنگ شدن این مساله یعنی محوریت انسان در خلقت هستی نزد انسان غربی است. در دوران گذشته با توجه به فهم الهیاتی محض انسان از هستی امکان قضاوت میان انسان و سایر جانداران سهلتر از اکنون بود. علوم انسانی عرفی باعث به وجود آمدن اخلاقیات سکولار در زیست جهان غربی شد ؛ این سرشت اخلاقیاتی امروز با توجه به همهگیر شدن مقولات آن در زندگی بشر مشکلآفرین شده است؛ به این معنا که تمامی شئون انسانی که طی سدهها ماهیت پنداشت انسان را توضیح میداد، امروز بنا بهفهم غربی دارای بنیانی سست شده است.
▪️نتیجه آنکه انواع ایدئولوژیهای خطرناک نیز از آن بیرون جهیده است. میخواهم نام این اتفاق را در نظام معرفتی انسان مدرن، انقلاب در جهان متافیزیک بگذارم. نتیجه تحولات در جهان متافیزیکی انسان این شد که مشکلات اخلاقی بسیار بزرگی ما را احاطه کرده است - از جمله این مشکل، وظایف ما در قبال حیوانات دیگر است - مشکلی که دقیقا به دلیل سکولاریزاسیون جامعه مدرن و «پروژه روشنگری» بهوجود آمده است، همانطور که آلسدایر مکاینتایر آن را، استنتاج اخلاق تنها از عقل توصیف کرده است، استنتاج اخلاق از عقل زمینی پرداختن به مسائل اخلاقی را با عباراتی که هیچ فرضیات الهیاتی ندارند، ضروری کرده است. این مساله را نه برای نقد امر مدرن یا پروژه روشنگری که برای توضیح بحران جهان مدرن با توجه به تحول جهان متافیزیکی انسان مطرح میکنم.
◾️کشفیات علم و سمپاتی
▪️با کشف علوم که مبتنی بر توضیح تطور بود انسان بهعنوان گونهای از حیوان به پیشگاه تاریخ معرفی شد؛ موجودی که صاحب عقل است و میتواند فکر کند همین متفکر بودن انسان او را درگیر یک مسوولیت کرد؛ اما این مسوولیت چه بود؟ پاسخ خیلی ساده است، مسوولیت در قبال سایر جانداران و حیوانات که در هستی حاضر هستند. انسان مسوول و آگاه خود را دارای حقوق میبیند و سعی دارد که آن حقوق را اعم از طبیعی و امروزه مدنی به سایر جانداران تسری دهد. اما شاید بپرسید انتخاب واگذاری حقوق انسانی به حیوانات چگونه انجام میشود؟ پاسخ من تطور است. فهم ما نسبت به تکامل است که انسان را به عنوان گونهای حیوانی وارد قلمرو حیوانات میکند. هرچه تطور انسان به حیوانات نزدیکتر باشد ابراز همدردی با آن حیوان برای ما بیشتر است؛ به همین دلیل است که تعداد انجمن حمایت از حشرات موذی یا حلزونهای هندی در نسبت با انجمنهای حمایت از انواع پستانداران بسیار اندک است. خزندگان و ماهیها ما را خوشحال میکنند، اما هیچ محبتی را القا نمیکنند.
▪️پستانداران به طور کلی (یا حداقل پستانداران بزرگتر) نگرانی و البته شور پر حرارت و شدید ما را تحریک میکنند. آیا مبنای عقلانی برای تمایزات اخلاقی که به نظر میرسد در میان گونهها قائل میشویم وجود دارد یا اینکه در نگاه سرد به آن دسته از موجودات، که به ما سرد نگاه میکنند، توسط چیزی فراتر از احساسات انسانی هدایت میشویم؟ یک عنصر جانبداری باید وارد مواجه ما با قلمرو حیوانات شود و این اشتباه است که تصور کنیم این نگرش ناعادلانه است. آن دسته از گونههایی که بیشتر به خوشبختی خانگی و در میان خانواده به ما کمک میکنند- مانند سگ، گربه و اسب که تقریبا با آنها قراردادهای دیرینه کمک و همکاری متقابل داریم- ملزم به رعایت رفتار ترجیحی هستند و خودداری و ممانعت از آن نشاندهنده عدموجدان است. و آن گونههایی که در واکنشهای غریزی ما انزجار و نفرت را برمیانگیزند، ناگزیر و به ناچار در رقابت برای جلب حمایت از انسان، شکست خواهند خورد.
▪️تعداد کمی از افراد را میتوان یافت که مخالف شکار روباه با سگهای شکاری و تازیاند یا مخالف صید موش با همان سگها هستند. تنها عامل بقای برخی از جانداران که احساسات ما را جلب نمیکنند، مهارت قابلتوجه آنها در تولید مثل است که آنها را قادر میسازد تا در برابر حجم انباشته شده نفرت انسانی مقاومت کنند و دوام بیاورند. این مثال برای چشمپوشی از تبعیضهای موجود علیه آنها نیست، بلکه صرفا توجه به آنها به عنوان عاملی در معادله اخلاقی است. وانگهی حیواناتی که نمیتوانند قویترین همدردی ما را برانگیزند یا باید مانند موش رشد کنند یا به سرعت به سمت انقراض پیش روند، مانند مارها، مارمولکها و وزغها....
#مقاله #حقوق_حیوانات #طبقه_قربانی #سکولاریسم #روشنگری #عقل #فلسفه
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
⭕️پنداشتهای ایدئولوژیک چه نقشی در تناقضات اخلاقی ما در خصوص حیوانات دارد؟
✍🏻راجر اسکروتن
▪️اگر بپرسیم که چرا امروزه توجه به حقوق حیوانات نسبت به قرون گذشته بیشتر شده است شاید بتوانیم این مساله را بگوییم که با همهگیر شدن علومانسانی عرفی در غرب توجهبه الهیات مسیحی بههستی کمتر شده است؛ همین موضوع باعث کمرنگ شدن این مساله یعنی محوریت انسان در خلقت هستی نزد انسان غربی است. در دوران گذشته با توجه به فهم الهیاتی محض انسان از هستی امکان قضاوت میان انسان و سایر جانداران سهلتر از اکنون بود. علوم انسانی عرفی باعث به وجود آمدن اخلاقیات سکولار در زیست جهان غربی شد ؛ این سرشت اخلاقیاتی امروز با توجه به همهگیر شدن مقولات آن در زندگی بشر مشکلآفرین شده است؛ به این معنا که تمامی شئون انسانی که طی سدهها ماهیت پنداشت انسان را توضیح میداد، امروز بنا بهفهم غربی دارای بنیانی سست شده است.
▪️نتیجه آنکه انواع ایدئولوژیهای خطرناک نیز از آن بیرون جهیده است. میخواهم نام این اتفاق را در نظام معرفتی انسان مدرن، انقلاب در جهان متافیزیک بگذارم. نتیجه تحولات در جهان متافیزیکی انسان این شد که مشکلات اخلاقی بسیار بزرگی ما را احاطه کرده است - از جمله این مشکل، وظایف ما در قبال حیوانات دیگر است - مشکلی که دقیقا به دلیل سکولاریزاسیون جامعه مدرن و «پروژه روشنگری» بهوجود آمده است، همانطور که آلسدایر مکاینتایر آن را، استنتاج اخلاق تنها از عقل توصیف کرده است، استنتاج اخلاق از عقل زمینی پرداختن به مسائل اخلاقی را با عباراتی که هیچ فرضیات الهیاتی ندارند، ضروری کرده است. این مساله را نه برای نقد امر مدرن یا پروژه روشنگری که برای توضیح بحران جهان مدرن با توجه به تحول جهان متافیزیکی انسان مطرح میکنم.
◾️کشفیات علم و سمپاتی
▪️با کشف علوم که مبتنی بر توضیح تطور بود انسان بهعنوان گونهای از حیوان به پیشگاه تاریخ معرفی شد؛ موجودی که صاحب عقل است و میتواند فکر کند همین متفکر بودن انسان او را درگیر یک مسوولیت کرد؛ اما این مسوولیت چه بود؟ پاسخ خیلی ساده است، مسوولیت در قبال سایر جانداران و حیوانات که در هستی حاضر هستند. انسان مسوول و آگاه خود را دارای حقوق میبیند و سعی دارد که آن حقوق را اعم از طبیعی و امروزه مدنی به سایر جانداران تسری دهد. اما شاید بپرسید انتخاب واگذاری حقوق انسانی به حیوانات چگونه انجام میشود؟ پاسخ من تطور است. فهم ما نسبت به تکامل است که انسان را به عنوان گونهای حیوانی وارد قلمرو حیوانات میکند. هرچه تطور انسان به حیوانات نزدیکتر باشد ابراز همدردی با آن حیوان برای ما بیشتر است؛ به همین دلیل است که تعداد انجمن حمایت از حشرات موذی یا حلزونهای هندی در نسبت با انجمنهای حمایت از انواع پستانداران بسیار اندک است. خزندگان و ماهیها ما را خوشحال میکنند، اما هیچ محبتی را القا نمیکنند.
▪️پستانداران به طور کلی (یا حداقل پستانداران بزرگتر) نگرانی و البته شور پر حرارت و شدید ما را تحریک میکنند. آیا مبنای عقلانی برای تمایزات اخلاقی که به نظر میرسد در میان گونهها قائل میشویم وجود دارد یا اینکه در نگاه سرد به آن دسته از موجودات، که به ما سرد نگاه میکنند، توسط چیزی فراتر از احساسات انسانی هدایت میشویم؟ یک عنصر جانبداری باید وارد مواجه ما با قلمرو حیوانات شود و این اشتباه است که تصور کنیم این نگرش ناعادلانه است. آن دسته از گونههایی که بیشتر به خوشبختی خانگی و در میان خانواده به ما کمک میکنند- مانند سگ، گربه و اسب که تقریبا با آنها قراردادهای دیرینه کمک و همکاری متقابل داریم- ملزم به رعایت رفتار ترجیحی هستند و خودداری و ممانعت از آن نشاندهنده عدموجدان است. و آن گونههایی که در واکنشهای غریزی ما انزجار و نفرت را برمیانگیزند، ناگزیر و به ناچار در رقابت برای جلب حمایت از انسان، شکست خواهند خورد.
▪️تعداد کمی از افراد را میتوان یافت که مخالف شکار روباه با سگهای شکاری و تازیاند یا مخالف صید موش با همان سگها هستند. تنها عامل بقای برخی از جانداران که احساسات ما را جلب نمیکنند، مهارت قابلتوجه آنها در تولید مثل است که آنها را قادر میسازد تا در برابر حجم انباشته شده نفرت انسانی مقاومت کنند و دوام بیاورند. این مثال برای چشمپوشی از تبعیضهای موجود علیه آنها نیست، بلکه صرفا توجه به آنها به عنوان عاملی در معادله اخلاقی است. وانگهی حیواناتی که نمیتوانند قویترین همدردی ما را برانگیزند یا باید مانند موش رشد کنند یا به سرعت به سمت انقراض پیش روند، مانند مارها، مارمولکها و وزغها....
#مقاله #حقوق_حیوانات #طبقه_قربانی #سکولاریسم #روشنگری #عقل #فلسفه
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
05.05.202512:34
📌 علی شریعتی سوسیالیست اسلامگرا
✒️ مجید محمدی
🧩قسمت سوم
۳. اجرای شریعت
شریعتی بازگشت به اسلام و دقیق تر بازگشت به صدر اسلام را تبلیغ می کرد. محتوای صدر اسلام برای شریعتی چه بود؟ کسب قدرت سیاسی توسط پیامبر اسلام و یارانش و ارائهی دستور العملهایی برای فرد و جامعه. این محتوا در آثار فقها به عنوان فقه رسول تجسم پیدا کرده است.
صدر اسلام برای اسلامگرایان غیر از سلطه سیاسی و گسترش طلبی محتوای دیگری بجز فقه نمی توانست داشته باشد و از همین جهت روحانیت تا این حد به فقه چسبیده است. ممکن است پیروان وی بگویند که شریعتی منظورش احیای فقه نبوده است. اما کاری که وی می کند دقیقا احیای حاکمیت فقه است. اسلام و به طور کلی ادیان نه اخلاق و نه فلسفهاند (از جمله فلسفهی سیاسی) و جوهرهی آنها مجموعهای از باورها و دستورالعملهاست که در الهیات و فقه آنها متجلی شده است.
کسی نمی تواند خواهان احیای اسلام و بازگشت به صدر اسلام باشد اما فقه و الهیات آن را که در قران و حدیث ریشه دارد کنار بگذارد. شریعتی حکومت دینی را بر فراز فقه می نشاند اما فقه را کنار نمی گذارد. کسی که بر امر به معروف و نهی از منکر تاکید دارد (شیعه یک حزب تمام، ص ۲۱) چگونه می تواند شریعت را در منظومهاش کنار گذاشته باشد؟ انتقادات شریعتی به مذهبیون سنتی از این جهت انتقاد به امر به معروف و نهی از منکر نیست؛ انتقاد به روشهای کسانی است که به اسلام انقلابی باور ندارند و امر به معروف را بخشی از یک برنامه ی بزرگ تر نمی بینند. مگر امروز در جمهوری اسلامی امر به معروف و نهی از منکر بخشی از یک برنامه ی بزرگ تر یعنی تداوم حکومت اقتدارگرا و تمامیت خواه دینی و امپریالیسم شیعی نیست؟
ممکن است شریعتی اجرای قطع دست و پا و انگشتان، سنگسار یا کشتن مرتد را تصور نکرده باشد و این از بیتوجهی وی و امثال وی در میان روشنفکران دینی به مطالبات روحانیون نشات می گیرد و نه فریفتن مردم توسط روحانیت. روحانیون همیشه خواهان اجرای شریعت بدون کم و کاست بودهاند.
فراتر از این، آیا پی گیری اجرای شریعت توسط اکثر پیروان شریعتی در جمهوری اسلامی یا حداقل عدم مخالفت با آن توسط قریب به اتفاق پیروان وی نمی تواند بدین معنا باشد که شریعت نیز در این جریان احیا بخشی از پروژهی بازگشت به خویشتن اسلامی است؟ چند تن از شاگردان شریعتی به صراحت با شلاق زدن کسانی که در ماه رمضان غذا می خورند (یک عمل انسانی که روزه خواری نام داده شده)، یا شلاق زدن کسانی که مشروب می نوشند یا حجاب اجباری را رعایت نمی کنند مخالفت کردهاند؟ آیا هویت اسلامی که عمدتا محدودیتهایی است که برای زنان ایجاد شده و اکثر دوستداران شریعتی با آنها مخالفتی نمی کنند چیز دیگری است؟
🔽ادامه مطلب در کامنت
#تحلیل
📃 @andishee_noo 🍃
✒️ مجید محمدی
🧩قسمت سوم
۳. اجرای شریعت
شریعتی بازگشت به اسلام و دقیق تر بازگشت به صدر اسلام را تبلیغ می کرد. محتوای صدر اسلام برای شریعتی چه بود؟ کسب قدرت سیاسی توسط پیامبر اسلام و یارانش و ارائهی دستور العملهایی برای فرد و جامعه. این محتوا در آثار فقها به عنوان فقه رسول تجسم پیدا کرده است.
صدر اسلام برای اسلامگرایان غیر از سلطه سیاسی و گسترش طلبی محتوای دیگری بجز فقه نمی توانست داشته باشد و از همین جهت روحانیت تا این حد به فقه چسبیده است. ممکن است پیروان وی بگویند که شریعتی منظورش احیای فقه نبوده است. اما کاری که وی می کند دقیقا احیای حاکمیت فقه است. اسلام و به طور کلی ادیان نه اخلاق و نه فلسفهاند (از جمله فلسفهی سیاسی) و جوهرهی آنها مجموعهای از باورها و دستورالعملهاست که در الهیات و فقه آنها متجلی شده است.
کسی نمی تواند خواهان احیای اسلام و بازگشت به صدر اسلام باشد اما فقه و الهیات آن را که در قران و حدیث ریشه دارد کنار بگذارد. شریعتی حکومت دینی را بر فراز فقه می نشاند اما فقه را کنار نمی گذارد. کسی که بر امر به معروف و نهی از منکر تاکید دارد (شیعه یک حزب تمام، ص ۲۱) چگونه می تواند شریعت را در منظومهاش کنار گذاشته باشد؟ انتقادات شریعتی به مذهبیون سنتی از این جهت انتقاد به امر به معروف و نهی از منکر نیست؛ انتقاد به روشهای کسانی است که به اسلام انقلابی باور ندارند و امر به معروف را بخشی از یک برنامه ی بزرگ تر نمی بینند. مگر امروز در جمهوری اسلامی امر به معروف و نهی از منکر بخشی از یک برنامه ی بزرگ تر یعنی تداوم حکومت اقتدارگرا و تمامیت خواه دینی و امپریالیسم شیعی نیست؟
ممکن است شریعتی اجرای قطع دست و پا و انگشتان، سنگسار یا کشتن مرتد را تصور نکرده باشد و این از بیتوجهی وی و امثال وی در میان روشنفکران دینی به مطالبات روحانیون نشات می گیرد و نه فریفتن مردم توسط روحانیت. روحانیون همیشه خواهان اجرای شریعت بدون کم و کاست بودهاند.
فراتر از این، آیا پی گیری اجرای شریعت توسط اکثر پیروان شریعتی در جمهوری اسلامی یا حداقل عدم مخالفت با آن توسط قریب به اتفاق پیروان وی نمی تواند بدین معنا باشد که شریعت نیز در این جریان احیا بخشی از پروژهی بازگشت به خویشتن اسلامی است؟ چند تن از شاگردان شریعتی به صراحت با شلاق زدن کسانی که در ماه رمضان غذا می خورند (یک عمل انسانی که روزه خواری نام داده شده)، یا شلاق زدن کسانی که مشروب می نوشند یا حجاب اجباری را رعایت نمی کنند مخالفت کردهاند؟ آیا هویت اسلامی که عمدتا محدودیتهایی است که برای زنان ایجاد شده و اکثر دوستداران شریعتی با آنها مخالفتی نمی کنند چیز دیگری است؟
🔽ادامه مطلب در کامنت
#تحلیل
📃 @andishee_noo 🍃
26.04.202519:36
برای فمینیست هایی که فکر میکنند زندگی مردا بوفه غذاست و چیزای خوب شو میخوان بردارن
فمینیستها لحظههای حساس ناپدید میشن
💬اخیراً کلیپی از به قتل رسوندن یه دختر توسط پدرش در مکان عمومی بیرون اومد فمینیستها شروع به ایراد گرفتن کردن که چرا عابرای پیاده مرد دخالت نمیکنن؟ پس شجاعت مرد یا به اصطلاح مردونگی کجاست؟ و از این قبیل حرفا
باید بگیم ربطی به شجاعت اینجور چیزا نداره
همه میدونن که نباید توی دعوا دخالت کرد. همه خانواده دارن و قطعا میخوان برگردن خونه.
در لحظه جنون اون شخص براش تفاوتی نداره که چه کسی جلوشه
(چیزی که من در کلیپ دیدم حتی اگه در لحظه یک پلیس یا حتی مادر و پدر اون شخص مداخله میکردن بهشون آسیب میرسید)
و چیزی که از همه مهمتره و فمینیست بهش بی توجه اینه که آزادی اسلحه مهمه
اگه مردم عادی که در صحنه حاضرن اسلحه داشتن میتونستن ازش به درستی استفاده کنن
#fun
🍃 @andishee_noo 🍃
فمینیستها لحظههای حساس ناپدید میشن
💬اخیراً کلیپی از به قتل رسوندن یه دختر توسط پدرش در مکان عمومی بیرون اومد فمینیستها شروع به ایراد گرفتن کردن که چرا عابرای پیاده مرد دخالت نمیکنن؟ پس شجاعت مرد یا به اصطلاح مردونگی کجاست؟ و از این قبیل حرفا
باید بگیم ربطی به شجاعت اینجور چیزا نداره
همه میدونن که نباید توی دعوا دخالت کرد. همه خانواده دارن و قطعا میخوان برگردن خونه.
در لحظه جنون اون شخص براش تفاوتی نداره که چه کسی جلوشه
(چیزی که من در کلیپ دیدم حتی اگه در لحظه یک پلیس یا حتی مادر و پدر اون شخص مداخله میکردن بهشون آسیب میرسید)
و چیزی که از همه مهمتره و فمینیست بهش بی توجه اینه که آزادی اسلحه مهمه
اگه مردم عادی که در صحنه حاضرن اسلحه داشتن میتونستن ازش به درستی استفاده کنن
#fun
🍃 @andishee_noo 🍃
23.04.202515:00
⭕️جلال آل احمد؛ کاتب غربزدگی و مرد چاه و چاله
✍️🏻شاهین کارخانه
▪️«جلال آل احمد یکی از نمونههای جالب توجه «اغتشاش فکری» بود، نمایندۀ بارز آن چیزی در تاریخنویسی که فریدون آدمیت «آشفتگی در فکر تاریخی» نامیده است.»
▪️این توصیف جواد طباطبایی از جلال آل احمد است. آل احمد با «غرب زدگی» شناخته میشود، او مفهوم «غرب زدگی» را از احمد فردید -استاد فلسفه دانشگاه تهران که به فیلسوف شفاهی معروف است- گرفته بود. کتابی که در آن غرب زدگی را چیزی مثل وبازدگی میداند و ماشینیسم را نقد میکند، در واقع اساس کتاب غربزدگی نفی ماشین است. آل احمد مفهوم ماشینیسم را هم از مارکس وام گرفته اما تعابیر و تحلیلهای او سطحیتر از مارکس است.
▪️جلال آذر 1302 چشم به جهان گشود و 18 شهریور 1348 چشم از جهان فروبست. سال 1323 به حزب توده پیوست و سال 26 از آن جدا شد. جلال سال 1324 با سیمین دانشور ازدواج کرد. آل احمد علاوه بر آثار داستانی، چند جستار غیرداستانی دارد. «در خدمت و خیانت روشنفکران»، «ارزیابی شتابزده» و «کارنامه سه ساله» از این جملهاند.
▪️آل احمد متأثر از ایدئولوژی چپ و در واقع مارکسیست بود. او در اشاعه دشمنی با غرب در ایران نقش پررنگی داشت و از این رو پس از انقلاب مورد توجه بخشی از انقلابیون بود.
▪️جلال نام زندگینامه خودنوشتش را «یک چاه و دو چاله» گذاشته است. در کتاب یک چاه و دو چاله، میتوان او را واضح و بدون سانسور دید. جلال در یادداشتهایی آشفته و با ریتم تند از چند ماجرای تلخی که طی سالهای فعالیتش با آنها مواجه شده نوشته است. در ماجرای رابطهاش با موسسه فرانکلین جلال مینویسد آنها درگیر زدوبند و روابط کاری ناسالماند. صنعتیزاده را آدم غربیها میداند که، به کمک افرادی از وزارت فرهنگ، پول روی پول میگذارد و جالب اینکه او را تهدید به مصادرهی فرانکلین در آینده میکند، اتفاقی که حدود ۱۵ سال پس از نوشتهی جلال واقعاً رخ داد. آل احمد در جایی «یارشاطر» را نیز «بار قاطر» خطاب میکند. سیمای جلال در یک چاه و دو چاله سیمای مردی انتقادناپذیر، تندخو و قدرناشناس است.
▪️خشایار دیهیمی در جایی میگوید: «آلاحمد روشنفکر نبود چون در تمام دوره فعالیتهای اجتماعی و سیاسیاش وابستگی حزبی داشت».
▪️سیدجواد طباطبایی در بخشی از کتاب «ملّت، دولت و حکومت قانون» درباره جلال آل احمد اینگونه مینویسد:
«آل احمد، بهرغم مطالب تاریخی بسیاری که نوشته، و خود نیز ادعای توضیح تاریخی «غربزدگی» را داشت، تاریخنویس در معنای دقیق کلمه نبود. او، به خلاف خلیل ملکی، سیاستورز در معنای دقیق نیز نبود، اما موضعی سیاسی داشت و، اگرچه سنگ اصلاح کشور را بر سینه میزد، ولی همچنان به دیدگاههای جهانوطنی حزب توده و میهن شوراها وفادار مانده بود.
▪️در نوشتههای او هیچ قرینهای وجود ندارد که او به ایران و مسائل واقعی آن نظری داشته است. آل احمد، نخست، ایدئولوژی خود را به عنوانِ اصل وضع و آنگاه کوشش کرده است موادی را که میتوانست با ویژگیهای آن سازگار باشد بیاید و توجیهی برای آن ایدئولوژی بیاید.
▪️افزون بر مارکسیست بودن آل احمد، که او را مجبور میکرد پیوسته پیکاری میان دو طبقه را با ارجاع به مارکسیسم مبتذل حزب توده و بقایای جهان سومی آن توضیح دهد، در تاریخنویسی، او یک ایراد بزرگ نیز داشت: آل احمد، به عنوان مارکسیست خوب، هرگز نتوانست با پشتوانۀ الهیاتی مارکسیسم تصفیۀ حساب کند.
▪️اینکه در نوشتههای او پیکاری میان تهران و تبریز، بمبساز قفقازی و روشنفکر تازه از فرنگ برگشته، سخنگویان به زبانهای محلی، که به رادیو بغداد و قاهره گوش میدادند، و روشنفکران تهرانی تازه از فرنگ برگشته، که او آنها را «قرطی» میخواند، وجود دارد - تکرار ابدی پیکار ازلی خوبی و بدی در یزدانشناخت مانوی! پیکار میان دو گروه، در تحلیل نهایی، گرتهای از پیکار میان خیر و شرّ و محتوم بودن پیروزی آن بر این است. به این اعتبار، نه تنها نوشتههای آل احمد، چنانکه گذشت، اعتباری تاریخی ندارد، بلکه مانعی در راه تاریخنویسی نیز هست، و جای شگفتی نیست که همۀ کسانی که کوشش کردهاند تاریخی ایدئولوژیکی بنویسند تاریخ را در مَسلخِ ایدئولوژی قربانی کردهاند.
▪️نیازی به گفتن نیست که در این نوع تاریخنویسی جایی برای «ایران» نیز نمیتوانست وجود داشته باشد. در این روایت «تاریخی» ایران وجهالمصالحۀ پیکاری بود که میان قفقاز - خیر و تهران - شرّ جریان داشت و هدف «تاریخ» نیز جز فراهم کردن زمینۀ پیروزی نهایی خیر بر شرّ نبود.
▪️در این روایت اهمیتی نداشت که صمد بهرنگینامی شنا نمیدانست، یا جهانپهلوان تختی مشکل دیگری داشت که شاید تنها نقطۀ مشترک آن پهلوان و خود آل احمد باشد؛ مهم این بود که «شهادت» او میتوانست آبی به آسیاب این پیروزی بریزد.
#مقاله #روشنفکران #مارکسیسم #چپ_گرایی
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب🔻
✍️🏻شاهین کارخانه
▪️«جلال آل احمد یکی از نمونههای جالب توجه «اغتشاش فکری» بود، نمایندۀ بارز آن چیزی در تاریخنویسی که فریدون آدمیت «آشفتگی در فکر تاریخی» نامیده است.»
▪️این توصیف جواد طباطبایی از جلال آل احمد است. آل احمد با «غرب زدگی» شناخته میشود، او مفهوم «غرب زدگی» را از احمد فردید -استاد فلسفه دانشگاه تهران که به فیلسوف شفاهی معروف است- گرفته بود. کتابی که در آن غرب زدگی را چیزی مثل وبازدگی میداند و ماشینیسم را نقد میکند، در واقع اساس کتاب غربزدگی نفی ماشین است. آل احمد مفهوم ماشینیسم را هم از مارکس وام گرفته اما تعابیر و تحلیلهای او سطحیتر از مارکس است.
▪️جلال آذر 1302 چشم به جهان گشود و 18 شهریور 1348 چشم از جهان فروبست. سال 1323 به حزب توده پیوست و سال 26 از آن جدا شد. جلال سال 1324 با سیمین دانشور ازدواج کرد. آل احمد علاوه بر آثار داستانی، چند جستار غیرداستانی دارد. «در خدمت و خیانت روشنفکران»، «ارزیابی شتابزده» و «کارنامه سه ساله» از این جملهاند.
▪️آل احمد متأثر از ایدئولوژی چپ و در واقع مارکسیست بود. او در اشاعه دشمنی با غرب در ایران نقش پررنگی داشت و از این رو پس از انقلاب مورد توجه بخشی از انقلابیون بود.
▪️جلال نام زندگینامه خودنوشتش را «یک چاه و دو چاله» گذاشته است. در کتاب یک چاه و دو چاله، میتوان او را واضح و بدون سانسور دید. جلال در یادداشتهایی آشفته و با ریتم تند از چند ماجرای تلخی که طی سالهای فعالیتش با آنها مواجه شده نوشته است. در ماجرای رابطهاش با موسسه فرانکلین جلال مینویسد آنها درگیر زدوبند و روابط کاری ناسالماند. صنعتیزاده را آدم غربیها میداند که، به کمک افرادی از وزارت فرهنگ، پول روی پول میگذارد و جالب اینکه او را تهدید به مصادرهی فرانکلین در آینده میکند، اتفاقی که حدود ۱۵ سال پس از نوشتهی جلال واقعاً رخ داد. آل احمد در جایی «یارشاطر» را نیز «بار قاطر» خطاب میکند. سیمای جلال در یک چاه و دو چاله سیمای مردی انتقادناپذیر، تندخو و قدرناشناس است.
▪️خشایار دیهیمی در جایی میگوید: «آلاحمد روشنفکر نبود چون در تمام دوره فعالیتهای اجتماعی و سیاسیاش وابستگی حزبی داشت».
▪️سیدجواد طباطبایی در بخشی از کتاب «ملّت، دولت و حکومت قانون» درباره جلال آل احمد اینگونه مینویسد:
«آل احمد، بهرغم مطالب تاریخی بسیاری که نوشته، و خود نیز ادعای توضیح تاریخی «غربزدگی» را داشت، تاریخنویس در معنای دقیق کلمه نبود. او، به خلاف خلیل ملکی، سیاستورز در معنای دقیق نیز نبود، اما موضعی سیاسی داشت و، اگرچه سنگ اصلاح کشور را بر سینه میزد، ولی همچنان به دیدگاههای جهانوطنی حزب توده و میهن شوراها وفادار مانده بود.
▪️در نوشتههای او هیچ قرینهای وجود ندارد که او به ایران و مسائل واقعی آن نظری داشته است. آل احمد، نخست، ایدئولوژی خود را به عنوانِ اصل وضع و آنگاه کوشش کرده است موادی را که میتوانست با ویژگیهای آن سازگار باشد بیاید و توجیهی برای آن ایدئولوژی بیاید.
▪️افزون بر مارکسیست بودن آل احمد، که او را مجبور میکرد پیوسته پیکاری میان دو طبقه را با ارجاع به مارکسیسم مبتذل حزب توده و بقایای جهان سومی آن توضیح دهد، در تاریخنویسی، او یک ایراد بزرگ نیز داشت: آل احمد، به عنوان مارکسیست خوب، هرگز نتوانست با پشتوانۀ الهیاتی مارکسیسم تصفیۀ حساب کند.
▪️اینکه در نوشتههای او پیکاری میان تهران و تبریز، بمبساز قفقازی و روشنفکر تازه از فرنگ برگشته، سخنگویان به زبانهای محلی، که به رادیو بغداد و قاهره گوش میدادند، و روشنفکران تهرانی تازه از فرنگ برگشته، که او آنها را «قرطی» میخواند، وجود دارد - تکرار ابدی پیکار ازلی خوبی و بدی در یزدانشناخت مانوی! پیکار میان دو گروه، در تحلیل نهایی، گرتهای از پیکار میان خیر و شرّ و محتوم بودن پیروزی آن بر این است. به این اعتبار، نه تنها نوشتههای آل احمد، چنانکه گذشت، اعتباری تاریخی ندارد، بلکه مانعی در راه تاریخنویسی نیز هست، و جای شگفتی نیست که همۀ کسانی که کوشش کردهاند تاریخی ایدئولوژیکی بنویسند تاریخ را در مَسلخِ ایدئولوژی قربانی کردهاند.
▪️نیازی به گفتن نیست که در این نوع تاریخنویسی جایی برای «ایران» نیز نمیتوانست وجود داشته باشد. در این روایت «تاریخی» ایران وجهالمصالحۀ پیکاری بود که میان قفقاز - خیر و تهران - شرّ جریان داشت و هدف «تاریخ» نیز جز فراهم کردن زمینۀ پیروزی نهایی خیر بر شرّ نبود.
▪️در این روایت اهمیتی نداشت که صمد بهرنگینامی شنا نمیدانست، یا جهانپهلوان تختی مشکل دیگری داشت که شاید تنها نقطۀ مشترک آن پهلوان و خود آل احمد باشد؛ مهم این بود که «شهادت» او میتوانست آبی به آسیاب این پیروزی بریزد.
#مقاله #روشنفکران #مارکسیسم #چپ_گرایی
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب🔻


21.04.202517:32
📌دولت ها چقدر مالیات خود را افزایش داده اند؟
📎میزان مالیات گرفتن برخی از کشورها در سال ۱۹۹۵ و ۲۰۲۲
📊 #آمار
📈 @andishee_noo 🍃
📎میزان مالیات گرفتن برخی از کشورها در سال ۱۹۹۵ و ۲۰۲۲
📊 #آمار
📈 @andishee_noo 🍃


21.04.202510:36
📌سکانس
وامهای کوچک کار راه بنداز و سبُک برای بازپرداخت
در واقع بانکها از دادن وامهای کوچک فراری اند فکر میکنند بازدهی نداره یا چون سودش کمتر از وامهای بزرگه بدرد بخور نیست
اما در واقعیت بازپرداخت این وامها و سودش در دراز مدت میتونه هم به بانکدارها کمک کنه و هم به مردم برای راهاندازی کسب و کارشون
🎥The yes man
#سینماهنر
📽 @andishee_noo🍃
وامهای کوچک کار راه بنداز و سبُک برای بازپرداخت
در واقع بانکها از دادن وامهای کوچک فراری اند فکر میکنند بازدهی نداره یا چون سودش کمتر از وامهای بزرگه بدرد بخور نیست
اما در واقعیت بازپرداخت این وامها و سودش در دراز مدت میتونه هم به بانکدارها کمک کنه و هم به مردم برای راهاندازی کسب و کارشون
🎥The yes man
#سینماهنر
📽 @andishee_noo🍃
16.04.202515:16
⭕️توسعه در گرو برنامهریزی دولتی یا آزادی عمل آحاد اقتصادی؟
▪️فهم چرایی شکست برخی ملتها در مقابل توفیق برخی دیگر در رسیدن به رفاه و تمول، سالهاست که یکی از مسائل مورد بررسی محققان و متفکران است و بخش جداییناپذیر کنکجاویهای افراد عادی را تشکیل میدهد. راینر زیتلمن، مورخ، جامعهشناس، نویسنده و فعال بخش خصوصی است که به واسطه آثار خود در زمینه اقتصادسیاسی شناخته میشود... او در تازهترین کتاب خود با نام «چگونه ملتها از فقر فرار میکنند: ویتنام، لهستان و خاستگاههای رفاه» سراغ این سوال دیرینه رفته و تلاش کرده از نظرگاه خود به این سوال پاسخی درخور بدهد. این کتاب تعادل خوبی میان اعداد مربوط به اقتصاد کلان، روایتهای افرادی که در آن دورهها زندگی میکردهاند، ارجاع به ادبیات دانشگاهی و دادههای نظرسنجی برقرار میکند و به زبان ساده، توضیحی درباره آنچه واقعا در این کشورها اتفاق افتاده است، ارائه میدهد.
◾️روایت تاریخی فرار از فقر
▪️در علم اقتصاد، اغلب سراغ کشورها یا مناطقی میرویم که بهطور مداوم از همسایگان خود بهتر عمل میکنند یا در برخی شاخصهای مهم وضعیت بهتری دارند و سپس این سوال مطرح میشود که علت تفاوت آنها چیست. اگر به این رویکرد متعارف پایبند باشید، بعید است که علاقه زیادی به لهستان یا ویتنام نشان دهید. از نظر شاخصهای اقتصادی فعلی، هیچیک از این دو اقتصاد برجسته نیستند و ویژگیهای برجستهای در آنها به چشم نمیخورد. با این حال، اگر به تغییرات نسبی در طول زمان نگاه کنیم، تصویر بسیار متفاوتی را میبینیم. در طول سهدهه گذشته یا بیشتر، لهستان و ویتنام در میان قهرمانان رشد جهان بودهاند؛ بله با توجه به دانشی که از مدل سولو به دست میآوریم، بخشی از این رشد به علت سطح پایین تولید این کشورها و ظرفیتهای استفادهنشده آنها بازمیگردد؛ اما تداوم خیرهکننده این رشد نکته متمایز این دو اقتصاد است. تصادفی که این کشورها در میان بلندپروازترین مجریان برنامههای آزادسازی اقتصادی بودهاند.
▪️زیتلمن صحنه روایت خود از ویتنام و لهستان را با بحثی درباره آدام اسمیت آغاز میکند که با کتاب معروف «ثروت ملل» بحث اساسی و تعیینکننده چگونگی رهایی ملتها از فقر را بنیان گذاشت. بر این اساس، رهایی ملتها از دام فقر تنها در صورت افزایش دستمزدها میتواند رخ دهد و این امر از طریق رشد اقتصادی حاصل میشود. اگر اقتصاد در حال رشد باشد، مردم خود را بر سر منابع ثابت درگیر مبارزه با دیگران نمیکنند. یک اقتصاد در حال رشد به اکثر مردم اجازه میدهد تا بدون تلاش برای گرفتن منابع در اختیار دیگران، سود ببرند. زیتلمن تاکید میکند که «رشد اقتصادی مستمر تنها راه افزایش دستمزدها است و در یک اقتصاد راکد خبری از افزایش دستمزدها نیست.» پیش از پرداختن به ویتنام و لهستان، زیتلمن استدلال میکند که راه نجات ملتها از فقر در کمکهای توسعهای بینالمللی نیست. به زعم او این برنامهها اغلب بر اساس چیزی است که بوروکراتهای دولتی بی اطلاع از شرایط محلی، معتقدند که مردم واقعا به آن نیاز دارند؛ این تصور از نیاز مطابق برنامههایی است که از سوی آنها طراحی شده و تصور میکنند که در همه جا قابل اجرا هستند.
▪️علاوه بر این، زیتلمن نکته اصلی کتاب را اینگونه بیان میکند که برنامههای کمک به توسعه، مردم را تشویق میکند تا این فرض نادرست را بپذیرند که کاهش فقر مستلزم گرفتن منابع از دیگران است. زیتلمن تاکید دارد که اگر مردم یک کشور تنها از این فرض نادرست دست بکشند، قادر خواهند بود که از تله فقر فرار کنند. زیتلمن توضیح میدهد که اقتصاد متعارف عموما بر مساله توزیع ثروت متمرکز است و چندان بر چگونگی تولید آن ثروت نمیپردازد. این مورخ اقتصادی بیان میکند که در جوامع پیشاسرمایهداری، کسب ثروت یک گروه، اغلب بر اساس سرقت و اعمال خشونت بر دیگران بهدست میآمد. با این حال، نظام بازار مبتنی بر سرقت نیست و یک بازی با مجموع صفر به حساب نمیآید. بر این اساس، در نظام بازار ثروتمند شدن با برآوردن نیازهای هر چه بیشتر مصرفکنندگان ممکن است. این منطق بازار است.
◾️ویتنام پساجنگ
▪️.... با این حال حزب کمونیست ویتنام رویه تازهای را در پیش گرفت که برنامه Doi Moi (تجدید) ششمین کنگره حزب که در دسامبر۱۹۸۶ برگزار شد، نقطه عطف آن بود. رسمیت بخشیدن به کشت خصوصی زمینهای کشاورزی و فروش محصولات کشاورزی در بازار نقطه آغاز این اصلاحات را تشکیل میداد. گامهای بزرگ بعدی حذف تدریجی قیمتهای تعیینشده دولتی و اجازه ظهور مجدد قیمتهای بازار بود. تولید بخش خصوصی در مقیاس کوچک که حداکثر ۱۰نفر را استخدام میکرد، قانونی شد و محدودیت تعداد کارکنان در سالهای آینده برداشته شد.
#مقاله #معرفی_کتاب #آزادی_اقتصادی #بازار_آزاد #کاپیتالیسم #رفاه #سوسیالیسم #فقر
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
▪️فهم چرایی شکست برخی ملتها در مقابل توفیق برخی دیگر در رسیدن به رفاه و تمول، سالهاست که یکی از مسائل مورد بررسی محققان و متفکران است و بخش جداییناپذیر کنکجاویهای افراد عادی را تشکیل میدهد. راینر زیتلمن، مورخ، جامعهشناس، نویسنده و فعال بخش خصوصی است که به واسطه آثار خود در زمینه اقتصادسیاسی شناخته میشود... او در تازهترین کتاب خود با نام «چگونه ملتها از فقر فرار میکنند: ویتنام، لهستان و خاستگاههای رفاه» سراغ این سوال دیرینه رفته و تلاش کرده از نظرگاه خود به این سوال پاسخی درخور بدهد. این کتاب تعادل خوبی میان اعداد مربوط به اقتصاد کلان، روایتهای افرادی که در آن دورهها زندگی میکردهاند، ارجاع به ادبیات دانشگاهی و دادههای نظرسنجی برقرار میکند و به زبان ساده، توضیحی درباره آنچه واقعا در این کشورها اتفاق افتاده است، ارائه میدهد.
◾️روایت تاریخی فرار از فقر
▪️در علم اقتصاد، اغلب سراغ کشورها یا مناطقی میرویم که بهطور مداوم از همسایگان خود بهتر عمل میکنند یا در برخی شاخصهای مهم وضعیت بهتری دارند و سپس این سوال مطرح میشود که علت تفاوت آنها چیست. اگر به این رویکرد متعارف پایبند باشید، بعید است که علاقه زیادی به لهستان یا ویتنام نشان دهید. از نظر شاخصهای اقتصادی فعلی، هیچیک از این دو اقتصاد برجسته نیستند و ویژگیهای برجستهای در آنها به چشم نمیخورد. با این حال، اگر به تغییرات نسبی در طول زمان نگاه کنیم، تصویر بسیار متفاوتی را میبینیم. در طول سهدهه گذشته یا بیشتر، لهستان و ویتنام در میان قهرمانان رشد جهان بودهاند؛ بله با توجه به دانشی که از مدل سولو به دست میآوریم، بخشی از این رشد به علت سطح پایین تولید این کشورها و ظرفیتهای استفادهنشده آنها بازمیگردد؛ اما تداوم خیرهکننده این رشد نکته متمایز این دو اقتصاد است. تصادفی که این کشورها در میان بلندپروازترین مجریان برنامههای آزادسازی اقتصادی بودهاند.
▪️زیتلمن صحنه روایت خود از ویتنام و لهستان را با بحثی درباره آدام اسمیت آغاز میکند که با کتاب معروف «ثروت ملل» بحث اساسی و تعیینکننده چگونگی رهایی ملتها از فقر را بنیان گذاشت. بر این اساس، رهایی ملتها از دام فقر تنها در صورت افزایش دستمزدها میتواند رخ دهد و این امر از طریق رشد اقتصادی حاصل میشود. اگر اقتصاد در حال رشد باشد، مردم خود را بر سر منابع ثابت درگیر مبارزه با دیگران نمیکنند. یک اقتصاد در حال رشد به اکثر مردم اجازه میدهد تا بدون تلاش برای گرفتن منابع در اختیار دیگران، سود ببرند. زیتلمن تاکید میکند که «رشد اقتصادی مستمر تنها راه افزایش دستمزدها است و در یک اقتصاد راکد خبری از افزایش دستمزدها نیست.» پیش از پرداختن به ویتنام و لهستان، زیتلمن استدلال میکند که راه نجات ملتها از فقر در کمکهای توسعهای بینالمللی نیست. به زعم او این برنامهها اغلب بر اساس چیزی است که بوروکراتهای دولتی بی اطلاع از شرایط محلی، معتقدند که مردم واقعا به آن نیاز دارند؛ این تصور از نیاز مطابق برنامههایی است که از سوی آنها طراحی شده و تصور میکنند که در همه جا قابل اجرا هستند.
▪️علاوه بر این، زیتلمن نکته اصلی کتاب را اینگونه بیان میکند که برنامههای کمک به توسعه، مردم را تشویق میکند تا این فرض نادرست را بپذیرند که کاهش فقر مستلزم گرفتن منابع از دیگران است. زیتلمن تاکید دارد که اگر مردم یک کشور تنها از این فرض نادرست دست بکشند، قادر خواهند بود که از تله فقر فرار کنند. زیتلمن توضیح میدهد که اقتصاد متعارف عموما بر مساله توزیع ثروت متمرکز است و چندان بر چگونگی تولید آن ثروت نمیپردازد. این مورخ اقتصادی بیان میکند که در جوامع پیشاسرمایهداری، کسب ثروت یک گروه، اغلب بر اساس سرقت و اعمال خشونت بر دیگران بهدست میآمد. با این حال، نظام بازار مبتنی بر سرقت نیست و یک بازی با مجموع صفر به حساب نمیآید. بر این اساس، در نظام بازار ثروتمند شدن با برآوردن نیازهای هر چه بیشتر مصرفکنندگان ممکن است. این منطق بازار است.
◾️ویتنام پساجنگ
▪️.... با این حال حزب کمونیست ویتنام رویه تازهای را در پیش گرفت که برنامه Doi Moi (تجدید) ششمین کنگره حزب که در دسامبر۱۹۸۶ برگزار شد، نقطه عطف آن بود. رسمیت بخشیدن به کشت خصوصی زمینهای کشاورزی و فروش محصولات کشاورزی در بازار نقطه آغاز این اصلاحات را تشکیل میداد. گامهای بزرگ بعدی حذف تدریجی قیمتهای تعیینشده دولتی و اجازه ظهور مجدد قیمتهای بازار بود. تولید بخش خصوصی در مقیاس کوچک که حداکثر ۱۰نفر را استخدام میکرد، قانونی شد و محدودیت تعداد کارکنان در سالهای آینده برداشته شد.
#مقاله #معرفی_کتاب #آزادی_اقتصادی #بازار_آزاد #کاپیتالیسم #رفاه #سوسیالیسم #فقر
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
无法访问
媒体内容
媒体内容
02.05.202518:32
🎬تریلر فیلم سینمایی: تشخیص مخالفت
Diagnosis Dissent 2023
⭐️امتیاز : 8.0 ـ 10
🎭 ژانر: درام ـ تاریخی ـ هیجان_انگیز
🌏 محصول کشور: اکراین
👥 بازیگران : Kostyantyn Temlyak ,Nataliya Babenko ,Irma Vitovska
📝خلاصه داستان :
فیلم داستان "آندری داوژنکو" را روایت میکند که با نافرمانی از نظام حاکم شوروی، خشم مقامات را برمیانگیزد. آنها برای شکستن او از روشی به نام «روانپزشکی تنبیهی» استفاده میکنند؛ رویهای ...
🎙 دوبله
📥کیفیت 720
📥کیفیت 480
#سینماهنر_معرفی
🍿 @andishee_noo 🍃
Diagnosis Dissent 2023
⭐️امتیاز : 8.0 ـ 10
🎭 ژانر: درام ـ تاریخی ـ هیجان_انگیز
🌏 محصول کشور: اکراین
👥 بازیگران : Kostyantyn Temlyak ,Nataliya Babenko ,Irma Vitovska
📝خلاصه داستان :
فیلم داستان "آندری داوژنکو" را روایت میکند که با نافرمانی از نظام حاکم شوروی، خشم مقامات را برمیانگیزد. آنها برای شکستن او از روشی به نام «روانپزشکی تنبیهی» استفاده میکنند؛ رویهای ...
🎙 دوبله
📥کیفیت 720
📥کیفیت 480
#سینماهنر_معرفی
🍿 @andishee_noo 🍃
26.04.202515:03
♦️چرا چپگرایی از میان نمیرود؟
✍🏻فاضل غیبی
🔻بخش هایی از مطلب:
▪️در طول بیش از یک سده از زمان انتشار «کاپیتال» مارکس تا فروپاشی بلوک کمونیستی یکی از باورهای چپها این بود که مارکسیسم تئوری علمی است و پیروزی سوسیالیسم و کمونیسم جبر تاریخ! بنابراین با فروپاشی شوروی انتظار میرفت تا حزبها و جریانهای کمونیستی خود را منحل کنند، زیرا فروپاشی امپراتوری کمونیستی روشنگر این نیز بود که مارکسیسم نه تنها نظریهای علمی نیست، بلکه مجموعهای از توهمات بیگانه با واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی را در برمیگیرد.
▪️تأیید تاریخی دیگر آنکه بساط آنهمه دانشگاه و نهادهای تحقیقی و تبلیغی برای مارکسیسم در کشورهای کمونیستی و هزاران کتابی که هرساله در همه جای دنیا در اینباره منتشر میشد، به یکباره برچیده شد و اثری از «متخصصان عالیقدر تئوری جهانشمول» بر جای نماند!
▪️با اینهمه نه تنها شاهدیم که سازمانهای چپ همچنان پابرجا هستند بلکه حتی امروزه نیز به شکلی چشمگیر در بسیاری فعالیتها (مانند تظاهرات ضداسرائیلی) حضور دارند....
▪️البته پدیدۀ احیای جریان چپ نه تنها در میان ایرانیان بلکه در دیگر کشورها نیز مشاهده میشود و این واقعیت باعث شده است تا در دهۀ گذشته شماری از اندیشمندان دیگربار دربارۀ ماهیت مارکسیسم به ژرفاندیشی بپردازند. از جمله فیلسوف انگلیسی راجر اسکروتن که در آخرین کتاب خود به نام «ابلهان، کلاهبرداران و آتشافروزان» (۲۰۱۵ م.) درونمایۀ «اندیشمندان» چپ را در دو سدۀ گذشته موردبررسی نوینی قرار داده است.
▪️او در پاسخ بدین پرسش که «”چپ” چیست؟» مینویسد، چپها باور دارند که تفاوت داراییها و نابرابری در میزان ثروت، به ضربوزور طبقۀ حاکم برقرارشده است. بدین سبب چپها در مخالفت با نظام حاکم خود را پیشاهنگان مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی میبینند. در این میان کوشش برای تحقق عدالت اجتماعی به مبارزه با همۀ نهادها و سنتهایی بدل شده است که از نگاه چپها پایههای چیرگی «بورژوازی» را تشکیل میدهند....
▪️راجر اسکروتن در کتاب خود همۀ سویههای جریان چپ را، از نقد تئوری اقتصادی مارکس تا نظریات فیلسوفان چپگرای اروپایی، بهنقد میکشد، چنانکه در اینجا حتی به اشارهای نیز به همۀ جوانب کتاب مزبور نمیتوان پرداخت. از اینرو تنها به دو سه نکته از دیدگاه یک ایرانی بسنده میکنم.
▪️نویسندۀ کتاب برای بررسی بنیادین مارکسیسم چنین آغاز میکند که مارکس در «کاپیتال» این پرسش را مطرح کرد که چه پدیدۀ مشترکی در مثلاً یک کیلوگرم آهن و مقدار مشخصی گندم وجود دارد که این دو باهم مبادله میشوند؟ و پاسخ میدهد که در هر کالایی میزان مشخصی «ارزش مبادله» وجود دارد. بدین معنی، مارکس «ماتریالیست»، مفهومی ذهنی را بنیان نقد خود از نظام سرمایهداری قرار میدهد و اصل «عرضه و تقاضا» را که برای هزاران سال با اتکا به شیوۀ «آزمونوخطا» با واقعیت زندگی پیوند نزدیک داشت نادیده میگیرد و فراتر از آن، بر پایۀ این مفهوم ذهنی، نظامی فکری را طرحریزی میکند که به وسیلۀ پیروان او «تکامل» مییابد و از همان خشت نخست تا ثریای آن یعنی «تئوری امپریالیسم» بر تصورهای ذهنی استوار است و هدفی جز توجیه سرنگونی «سرمایهداری» ندارد؛ اما از آنجا که این نظریه با واقعیتهای اقتصادی بیگانه بود در هیچ جامعهای باعث تحولی مثبت نشد. از سوی دیگر، «سرمایهداری» که به تصور مارکس از بدو پیدایش در حال کندن گور خود بود، بهطور واقعی پیوسته تواناتر گشت و «امپریالیسم» که بازهم بر مبنای توهم چپها باید از بحرانی به بحران دیگر فرومیغلتید، با چیرگی بر «بحرانهای رشد» با شتاب به پیش میرود.
▪️مارکسیستها با الهام از مارکس که انتقاد ایدئولوژیک خود به اقتصاد آزاد را علمی قلمداد میکرد و تمامی دیگر تئوریها را ایدئولوژی مینامید، از یکسو همۀ جنایتهای تاریخی کمونیستها، از شوروی دوران لنین و استالین تا کامبوج و کشتارهای میلیونی در چین را به سکوت وامیگذارند، و از سوی دیگر همۀ جنگها و تدبیرها برای پیشگیری از گسترش کمونیسم، از ویتنام تا آنگولا و از اسپانیا تا ایران، را به عنوان چنگاندازی امپریالیستی جلوه میدهند، تا به حدی که ایالات متحد آمریکا را نه به عنوان رهاییبخش بشریت از تسلط کمونیسم بلکه عامل عمدۀ درگرفتن جنگها و خونریزیهای پُرشمار سدۀ گذشته وانمود میکنند.
◾️تأیید دیگر بر واقعگریزی در عین کوشش مداوم تبلیغی این است که در «ادبیات چپ» هیچگاه سخنی دربارۀ جریانات «راستگرا»، «ملیگرا» و یا لیبرال به میان نمیآید، بلکه تنها با «راستگرایی افراطی»، «ملیگرایی افراطی» و یا «لیبرالیسم افراطی» روبروییم!
#مقاله #چپ_گرایی #روشنفکران #مارکسیسم #کمونیسم #عدالت_اجتماعی #بورژوازی #سرمایه_داری
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
✍🏻فاضل غیبی
🔻بخش هایی از مطلب:
▪️در طول بیش از یک سده از زمان انتشار «کاپیتال» مارکس تا فروپاشی بلوک کمونیستی یکی از باورهای چپها این بود که مارکسیسم تئوری علمی است و پیروزی سوسیالیسم و کمونیسم جبر تاریخ! بنابراین با فروپاشی شوروی انتظار میرفت تا حزبها و جریانهای کمونیستی خود را منحل کنند، زیرا فروپاشی امپراتوری کمونیستی روشنگر این نیز بود که مارکسیسم نه تنها نظریهای علمی نیست، بلکه مجموعهای از توهمات بیگانه با واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی را در برمیگیرد.
▪️تأیید تاریخی دیگر آنکه بساط آنهمه دانشگاه و نهادهای تحقیقی و تبلیغی برای مارکسیسم در کشورهای کمونیستی و هزاران کتابی که هرساله در همه جای دنیا در اینباره منتشر میشد، به یکباره برچیده شد و اثری از «متخصصان عالیقدر تئوری جهانشمول» بر جای نماند!
▪️با اینهمه نه تنها شاهدیم که سازمانهای چپ همچنان پابرجا هستند بلکه حتی امروزه نیز به شکلی چشمگیر در بسیاری فعالیتها (مانند تظاهرات ضداسرائیلی) حضور دارند....
▪️البته پدیدۀ احیای جریان چپ نه تنها در میان ایرانیان بلکه در دیگر کشورها نیز مشاهده میشود و این واقعیت باعث شده است تا در دهۀ گذشته شماری از اندیشمندان دیگربار دربارۀ ماهیت مارکسیسم به ژرفاندیشی بپردازند. از جمله فیلسوف انگلیسی راجر اسکروتن که در آخرین کتاب خود به نام «ابلهان، کلاهبرداران و آتشافروزان» (۲۰۱۵ م.) درونمایۀ «اندیشمندان» چپ را در دو سدۀ گذشته موردبررسی نوینی قرار داده است.
▪️او در پاسخ بدین پرسش که «”چپ” چیست؟» مینویسد، چپها باور دارند که تفاوت داراییها و نابرابری در میزان ثروت، به ضربوزور طبقۀ حاکم برقرارشده است. بدین سبب چپها در مخالفت با نظام حاکم خود را پیشاهنگان مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی میبینند. در این میان کوشش برای تحقق عدالت اجتماعی به مبارزه با همۀ نهادها و سنتهایی بدل شده است که از نگاه چپها پایههای چیرگی «بورژوازی» را تشکیل میدهند....
▪️راجر اسکروتن در کتاب خود همۀ سویههای جریان چپ را، از نقد تئوری اقتصادی مارکس تا نظریات فیلسوفان چپگرای اروپایی، بهنقد میکشد، چنانکه در اینجا حتی به اشارهای نیز به همۀ جوانب کتاب مزبور نمیتوان پرداخت. از اینرو تنها به دو سه نکته از دیدگاه یک ایرانی بسنده میکنم.
▪️نویسندۀ کتاب برای بررسی بنیادین مارکسیسم چنین آغاز میکند که مارکس در «کاپیتال» این پرسش را مطرح کرد که چه پدیدۀ مشترکی در مثلاً یک کیلوگرم آهن و مقدار مشخصی گندم وجود دارد که این دو باهم مبادله میشوند؟ و پاسخ میدهد که در هر کالایی میزان مشخصی «ارزش مبادله» وجود دارد. بدین معنی، مارکس «ماتریالیست»، مفهومی ذهنی را بنیان نقد خود از نظام سرمایهداری قرار میدهد و اصل «عرضه و تقاضا» را که برای هزاران سال با اتکا به شیوۀ «آزمونوخطا» با واقعیت زندگی پیوند نزدیک داشت نادیده میگیرد و فراتر از آن، بر پایۀ این مفهوم ذهنی، نظامی فکری را طرحریزی میکند که به وسیلۀ پیروان او «تکامل» مییابد و از همان خشت نخست تا ثریای آن یعنی «تئوری امپریالیسم» بر تصورهای ذهنی استوار است و هدفی جز توجیه سرنگونی «سرمایهداری» ندارد؛ اما از آنجا که این نظریه با واقعیتهای اقتصادی بیگانه بود در هیچ جامعهای باعث تحولی مثبت نشد. از سوی دیگر، «سرمایهداری» که به تصور مارکس از بدو پیدایش در حال کندن گور خود بود، بهطور واقعی پیوسته تواناتر گشت و «امپریالیسم» که بازهم بر مبنای توهم چپها باید از بحرانی به بحران دیگر فرومیغلتید، با چیرگی بر «بحرانهای رشد» با شتاب به پیش میرود.
▪️مارکسیستها با الهام از مارکس که انتقاد ایدئولوژیک خود به اقتصاد آزاد را علمی قلمداد میکرد و تمامی دیگر تئوریها را ایدئولوژی مینامید، از یکسو همۀ جنایتهای تاریخی کمونیستها، از شوروی دوران لنین و استالین تا کامبوج و کشتارهای میلیونی در چین را به سکوت وامیگذارند، و از سوی دیگر همۀ جنگها و تدبیرها برای پیشگیری از گسترش کمونیسم، از ویتنام تا آنگولا و از اسپانیا تا ایران، را به عنوان چنگاندازی امپریالیستی جلوه میدهند، تا به حدی که ایالات متحد آمریکا را نه به عنوان رهاییبخش بشریت از تسلط کمونیسم بلکه عامل عمدۀ درگرفتن جنگها و خونریزیهای پُرشمار سدۀ گذشته وانمود میکنند.
◾️تأیید دیگر بر واقعگریزی در عین کوشش مداوم تبلیغی این است که در «ادبیات چپ» هیچگاه سخنی دربارۀ جریانات «راستگرا»، «ملیگرا» و یا لیبرال به میان نمیآید، بلکه تنها با «راستگرایی افراطی»، «ملیگرایی افراطی» و یا «لیبرالیسم افراطی» روبروییم!
#مقاله #چپ_گرایی #روشنفکران #مارکسیسم #کمونیسم #عدالت_اجتماعی #بورژوازی #سرمایه_داری
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
23.04.202512:31
📌روانشناسی ناسیونالیسم اقتصادی
🖊مانی بشرزاد
فرانک نایت روزی نوشت: «طرفداران تجارت آزاد در مناظرهها پیروز میشوند، اما حمایتگرایان در انتخابات.» این جمله که در مارس ۱۹۵۱ در The American Economic Review منتشر شد، همچنان به طرز دردناکی درست است. با وجود دستاوردهای مشهود تجارت در دهههای اخیر — از تقسیم بینالمللی کار گرفته تا گسترش اندازه بازار (به تعبیر آدام اسمیت) — جاذبه حمایتگرایی همچنان پابرجاست. این تداوم، نکتهای عمیقتر را درباره اقتصاد سیاسی تجارت آشکار میکند: فراتر از منطق اقتصادی، یک نیروی روانشناختی قدرتمند نهفته است؛ چیزی که کنت راینرت در کتاب جاذبه ناسیونالیسم اقتصادی «ذهنیت حاصلجمع صفر» مینامد.
ذهنیت حاصلجمع صفر چیست؟
در بازیهای حاصلجمع مثبت، همه طرفها میتوانند سود ببرند. در مقابل، بازی حاصلجمع صفر بر این فرض استوار است که منابع و پاداشها ثابتاند و بنابراین، سود یک طرف مستلزم زیان طرف دیگر است. اینگونه بازیها در تاریخ بشر کم نبودهاند—از غارتهای قبیلهای گرفته تا فتوحات امپراتوری. اما مشکل زمانی آغاز میشود که تعاملات حاصلجمع مثبت بهاشتباه حاصلجمع صفر تلقی شوند. متأسفانه، ناسیونالیسم اقتصادی دقیقاً چنین خطایی را مرتکب میشود.
یکی از نخستین درسهای اقتصاد این است که مبادله داوطلبانه به نفع هر دو طرف است. آدام اسمیت در ثروت ملل با تأکید بر «گرایش طبیعی انسان به معامله، مبادله و دادوستد» بر همین نکته تأکید دارد. اگر مبادله هم طبیعی است و هم سودمند، پس چرا ناسیونالیسم اقتصادی هنوز چنین مقبولیت سیاسی بالایی دارد؟ پاسخ را باید در چیزی یافت که میتوان آن را نگرش ارگانیسمی نامید.
دیدگاه ارگانیسمی در برابر دیدگاه فردگرایانه
وقتی از تجارت بین افراد صحبت میکنیم، نیاز چندانی به آدام اسمیت یا میلتون فریدمن نیست تا سود آن را توضیح دهیم—این موضوع کاملاً بدیهی است. اما وقتی صحبت به تجارت بین «ملتها» کشیده میشود، اوضاع مبهمتر میشود. علت این امر، گسترش دیدگاه ارگانیسمی نسبت به تجارت بینالمللی است: تمایل به درک پدیدههایی چون «دولت»، «جامعه» یا «ملت» بهمثابه موجوداتی واحد و تصمیمگیرنده.
این نوع نگاه، گمراه کننده است. همانطور که دونالد بودرو و رندال هولکومب مینویسند: «تنها افراد هستند که ترجیحات دارند، تنها افراد سود یا زیان را تجربه میکنند. تنها افراد کنش میکنند و در نتیجه، تنها افراد تصمیم میگیرند.» مشکل نگاه ارگانیسمی در این است که فردگرایی روششناختی را نادیده میگیرد—این دیدگاه که تمام پدیدههای اقتصادی و اجتماعی، ناشی از کنشهای فردیاند. وقتی این اصل کنار گذاشته شود، در دام جمعگرایی میافتیم؛ جایی که مبادله نه بر اساس سود فردی، بلکه بر اساس شاخصهایی چون تراز تجاری قضاوت میشود.
در این ذهنیت، مازاد تجاری یعنی «برد»، و کسری یعنی «باخت». اما این کشورها نیستند که با هم تجارت میکنند—این افرادند که دادوستد میکنند. و همانطور که در هر مبادله داوطلبانه بین افراد، هر دو طرف میتوانند سود ببرند. با این حال، سیاستمداران و بخش زیادی از مردم، تجارت را مانند مسابقه فوتبال مینگرند: یکی باید ببرد و دیگری ببازد. و تابلوی امتیاز؟ عددی گمراهکننده به نام تراز تجاری.
تا زمانی که به تجارت با عینک حاصلجمع صفر نگاه شود، وسوسه حمایتگرایی قدرتمند باقی خواهد ماند. و وقتی چنین شود، همانطور که هنری جورج هشدار داد، ما در زمان صلح همان بلایی را بر سر خود میآوریم که دشمنانمان در زمان جنگ آرزویش را دارند.
🗃 Adam Smith Institute
#تحلیل
📃 @andishee_noo 🍃
🖊مانی بشرزاد
فرانک نایت روزی نوشت: «طرفداران تجارت آزاد در مناظرهها پیروز میشوند، اما حمایتگرایان در انتخابات.» این جمله که در مارس ۱۹۵۱ در The American Economic Review منتشر شد، همچنان به طرز دردناکی درست است. با وجود دستاوردهای مشهود تجارت در دهههای اخیر — از تقسیم بینالمللی کار گرفته تا گسترش اندازه بازار (به تعبیر آدام اسمیت) — جاذبه حمایتگرایی همچنان پابرجاست. این تداوم، نکتهای عمیقتر را درباره اقتصاد سیاسی تجارت آشکار میکند: فراتر از منطق اقتصادی، یک نیروی روانشناختی قدرتمند نهفته است؛ چیزی که کنت راینرت در کتاب جاذبه ناسیونالیسم اقتصادی «ذهنیت حاصلجمع صفر» مینامد.
ذهنیت حاصلجمع صفر چیست؟
در بازیهای حاصلجمع مثبت، همه طرفها میتوانند سود ببرند. در مقابل، بازی حاصلجمع صفر بر این فرض استوار است که منابع و پاداشها ثابتاند و بنابراین، سود یک طرف مستلزم زیان طرف دیگر است. اینگونه بازیها در تاریخ بشر کم نبودهاند—از غارتهای قبیلهای گرفته تا فتوحات امپراتوری. اما مشکل زمانی آغاز میشود که تعاملات حاصلجمع مثبت بهاشتباه حاصلجمع صفر تلقی شوند. متأسفانه، ناسیونالیسم اقتصادی دقیقاً چنین خطایی را مرتکب میشود.
یکی از نخستین درسهای اقتصاد این است که مبادله داوطلبانه به نفع هر دو طرف است. آدام اسمیت در ثروت ملل با تأکید بر «گرایش طبیعی انسان به معامله، مبادله و دادوستد» بر همین نکته تأکید دارد. اگر مبادله هم طبیعی است و هم سودمند، پس چرا ناسیونالیسم اقتصادی هنوز چنین مقبولیت سیاسی بالایی دارد؟ پاسخ را باید در چیزی یافت که میتوان آن را نگرش ارگانیسمی نامید.
دیدگاه ارگانیسمی در برابر دیدگاه فردگرایانه
وقتی از تجارت بین افراد صحبت میکنیم، نیاز چندانی به آدام اسمیت یا میلتون فریدمن نیست تا سود آن را توضیح دهیم—این موضوع کاملاً بدیهی است. اما وقتی صحبت به تجارت بین «ملتها» کشیده میشود، اوضاع مبهمتر میشود. علت این امر، گسترش دیدگاه ارگانیسمی نسبت به تجارت بینالمللی است: تمایل به درک پدیدههایی چون «دولت»، «جامعه» یا «ملت» بهمثابه موجوداتی واحد و تصمیمگیرنده.
این نوع نگاه، گمراه کننده است. همانطور که دونالد بودرو و رندال هولکومب مینویسند: «تنها افراد هستند که ترجیحات دارند، تنها افراد سود یا زیان را تجربه میکنند. تنها افراد کنش میکنند و در نتیجه، تنها افراد تصمیم میگیرند.» مشکل نگاه ارگانیسمی در این است که فردگرایی روششناختی را نادیده میگیرد—این دیدگاه که تمام پدیدههای اقتصادی و اجتماعی، ناشی از کنشهای فردیاند. وقتی این اصل کنار گذاشته شود، در دام جمعگرایی میافتیم؛ جایی که مبادله نه بر اساس سود فردی، بلکه بر اساس شاخصهایی چون تراز تجاری قضاوت میشود.
در این ذهنیت، مازاد تجاری یعنی «برد»، و کسری یعنی «باخت». اما این کشورها نیستند که با هم تجارت میکنند—این افرادند که دادوستد میکنند. و همانطور که در هر مبادله داوطلبانه بین افراد، هر دو طرف میتوانند سود ببرند. با این حال، سیاستمداران و بخش زیادی از مردم، تجارت را مانند مسابقه فوتبال مینگرند: یکی باید ببرد و دیگری ببازد. و تابلوی امتیاز؟ عددی گمراهکننده به نام تراز تجاری.
تا زمانی که به تجارت با عینک حاصلجمع صفر نگاه شود، وسوسه حمایتگرایی قدرتمند باقی خواهد ماند. و وقتی چنین شود، همانطور که هنری جورج هشدار داد، ما در زمان صلح همان بلایی را بر سر خود میآوریم که دشمنانمان در زمان جنگ آرزویش را دارند.
🗃 Adam Smith Institute
#تحلیل
📃 @andishee_noo 🍃
21.04.202516:34
📌 قول بوش پدر چگونه حزب جمهوریخواه را تغییر داد؟
📎بوش پدر به ریاست حزب دو تیکه شده جمهوری خواهان رسیده بود او ریاست بخشی از جمهوری خواهان ثروتمند و تحصیلکرده دانشگاه های معتبر را برعهده داشت که در مسائل بودجه و مالیات میانه رو بودند.
گروه های محافظهکارتر در زمینه فرهنگ و نژاد و جنسیت پشت ریگان بودند.
📎با این که بوش پدر در زمان سخنرانی های انتخاباتی خود کلیدی ترین بحثی که مطرح کرد جلوگیری از افزایش مالیات ها بود، اما در نهایت مالیات ها را افزایش داد چون کشور با کسری بودجه مواجه بود.
📎ریاست جمهوری او به اتحاد میان احزاب مشهور است، او در زمینه سیاست خارجی موفقیت های بزرگی به دست اورد اما از لحاظ داخلی نتوانست مشکلات را کم کند.
عاقبت بوش و شکستش به کلینتون برای دور دوم باعث شد جمهوری خواهان رویکرد میانه روی و دوحزبی را در سیاست کنار بگذارند و بیشتر به سمت راستگرایی تمایل پیدا کنند.
🗃منبع: VOX
#مستند #بوش #محافظهکاری #چپ_گرایی #میانهرو
📹 @andishee_noo 🍃
📎بوش پدر به ریاست حزب دو تیکه شده جمهوری خواهان رسیده بود او ریاست بخشی از جمهوری خواهان ثروتمند و تحصیلکرده دانشگاه های معتبر را برعهده داشت که در مسائل بودجه و مالیات میانه رو بودند.
گروه های محافظهکارتر در زمینه فرهنگ و نژاد و جنسیت پشت ریگان بودند.
📎با این که بوش پدر در زمان سخنرانی های انتخاباتی خود کلیدی ترین بحثی که مطرح کرد جلوگیری از افزایش مالیات ها بود، اما در نهایت مالیات ها را افزایش داد چون کشور با کسری بودجه مواجه بود.
📎ریاست جمهوری او به اتحاد میان احزاب مشهور است، او در زمینه سیاست خارجی موفقیت های بزرگی به دست اورد اما از لحاظ داخلی نتوانست مشکلات را کم کند.
عاقبت بوش و شکستش به کلینتون برای دور دوم باعث شد جمهوری خواهان رویکرد میانه روی و دوحزبی را در سیاست کنار بگذارند و بیشتر به سمت راستگرایی تمایل پیدا کنند.
🗃منبع: VOX
#مستند #بوش #محافظهکاری #چپ_گرایی #میانهرو
📹 @andishee_noo 🍃
21.04.202507:26
📗ذهنیت ضد سرمایه داری
🖋لودویگ فون میزس
صحبت بیشتر در مورد سخت گیریهای نظام سرمایهداری بیانگر این واقعیت است که این نظام با همه براساس سهمشان از رفاه دیگران رفتار میکند. متمایل شدن به این قاعده کلی، که به هرکسی براساس فضایل، مجالی برای بهانهجویی کاستی های فردی نمیدهد. هرکسی خیلی خوب میداند که افرادی مانند خودش هستند که آنجایی که او به موفقیت نرسیده، موفق شدهاند. هرکسی میداند که بسیاری از افرادی که وی به آنها غبطه میخورد، افراد خودساختهای هستند که از نقطهای مشابه نقطهای که وی آغاز کرده، شروع کردهاند و بدتر از آن اینکه، او میداند که دیگران نیز این موضوع را میدانند. او در چشمان همسر و فرزندانش سرنشی بیصدا را میخواند "تو چرا زرنگتر نبودی؟" او میبیند که مردم آنانی که از وی موفقتر بودهاند را تحسین کرده و از سر حقارت یا ترحم به اشتباهات وی می نگرند.
آنچه باعث میشود که بسیاری از افراد در نظام سرمایهداری احساس ناکامی کنند. این واقعیت است که نظام سرمایهداری به همه این فرصت را اعطا میکند که به مطلوب ترین وضعیت برسند که بیشک تنها تعداد محدودی با موفقیت به این فرصتها دست مییابند. آنچه یک فرد ممکن است نصیبش شود. غالباً سهمی است از آنچه که جاه طلبیاش وی را ترغیب به دست آوردن میکند. همیشه مردمی پیشی گرفته و در ضمیر ناخودآگاهاش عقدههای پستی را در مقابل آنها میپروراند. چنین نگرش ویرانگری است که سراغ فردی با یک شغل عادی میآید، کارگر کارخانه در مقابل سر کارگر، هیئت رئیسه در مقابل معاون رئیس در مقابل رئیس شرکت فردی که ثروتش سیصد هزار دلار است در مقابل یک میلیونر و به همین ترتیب اتکا به نفس و تعادل اخلاقی هرکسی یا تماشای آنهایی که تنهایی و استعداد بیشترشان به اثبات رسیده است تحلیل میرود. هرکسی به ناتوانی و شکست خویش آگاه است.
#ازکتاب
📗 @andishee_noo 🍃
🖋لودویگ فون میزس
صحبت بیشتر در مورد سخت گیریهای نظام سرمایهداری بیانگر این واقعیت است که این نظام با همه براساس سهمشان از رفاه دیگران رفتار میکند. متمایل شدن به این قاعده کلی، که به هرکسی براساس فضایل، مجالی برای بهانهجویی کاستی های فردی نمیدهد. هرکسی خیلی خوب میداند که افرادی مانند خودش هستند که آنجایی که او به موفقیت نرسیده، موفق شدهاند. هرکسی میداند که بسیاری از افرادی که وی به آنها غبطه میخورد، افراد خودساختهای هستند که از نقطهای مشابه نقطهای که وی آغاز کرده، شروع کردهاند و بدتر از آن اینکه، او میداند که دیگران نیز این موضوع را میدانند. او در چشمان همسر و فرزندانش سرنشی بیصدا را میخواند "تو چرا زرنگتر نبودی؟" او میبیند که مردم آنانی که از وی موفقتر بودهاند را تحسین کرده و از سر حقارت یا ترحم به اشتباهات وی می نگرند.
آنچه باعث میشود که بسیاری از افراد در نظام سرمایهداری احساس ناکامی کنند. این واقعیت است که نظام سرمایهداری به همه این فرصت را اعطا میکند که به مطلوب ترین وضعیت برسند که بیشک تنها تعداد محدودی با موفقیت به این فرصتها دست مییابند. آنچه یک فرد ممکن است نصیبش شود. غالباً سهمی است از آنچه که جاه طلبیاش وی را ترغیب به دست آوردن میکند. همیشه مردمی پیشی گرفته و در ضمیر ناخودآگاهاش عقدههای پستی را در مقابل آنها میپروراند. چنین نگرش ویرانگری است که سراغ فردی با یک شغل عادی میآید، کارگر کارخانه در مقابل سر کارگر، هیئت رئیسه در مقابل معاون رئیس در مقابل رئیس شرکت فردی که ثروتش سیصد هزار دلار است در مقابل یک میلیونر و به همین ترتیب اتکا به نفس و تعادل اخلاقی هرکسی یا تماشای آنهایی که تنهایی و استعداد بیشترشان به اثبات رسیده است تحلیل میرود. هرکسی به ناتوانی و شکست خویش آگاه است.
#ازکتاب
📗 @andishee_noo 🍃


13.04.202517:59
خط تولید ایران خودرو و سایپا
#fun
🍃 @andishee_noo 🍃
#fun
🍃 @andishee_noo 🍃
30.04.202518:20
📌چگونه از درهی مرگِ آموزش و پرورش رهایی بجوییم؟
📎آقای رابینسون سه اصل حیاتی برای شکوفایی ذهن انسان بیان میکند - و اینکه چگونه فرهنگ فعلی سیستم آموزش و پرورش مانع این شکوفایی میشود.
📎در یک سخنرانی جالب و تاثیرگذار، به ما میگوید که چگونه از "درهی مرگ" آموزش و پرورش که در حال حاضر با آن رو به رو هستیم بگریزیم، و چگونه نسل جوان خود را با کنترل شرایط و فرصت ها پرورش دهیم.
#مستند #آموزش_و_پرورش #مدرسه #نظام_آموزشی
📹 @andishee_noo 🍃
📎آقای رابینسون سه اصل حیاتی برای شکوفایی ذهن انسان بیان میکند - و اینکه چگونه فرهنگ فعلی سیستم آموزش و پرورش مانع این شکوفایی میشود.
📎در یک سخنرانی جالب و تاثیرگذار، به ما میگوید که چگونه از "درهی مرگ" آموزش و پرورش که در حال حاضر با آن رو به رو هستیم بگریزیم، و چگونه نسل جوان خود را با کنترل شرایط و فرصت ها پرورش دهیم.
#مستند #آموزش_و_پرورش #مدرسه #نظام_آموزشی
📹 @andishee_noo 🍃


23.04.202516:32
امیدوارم این میراث گند عوض کردن شخصیت ها رو ازش دست بکشن.
#نتفلیکس #سینما #چپ_نو #چپ_در_سینما
#fun
🍃 @andishee_noo 🍃
#نتفلیکس #سینما #چپ_نو #چپ_در_سینما
#fun
🍃 @andishee_noo 🍃
23.04.202509:32
📌سکانس
مردم و جنسیتهاشون این روزا
🎥Kim's Convenience 2016
#سینماهنر
📽 @andishee_noo 🍃
مردم و جنسیتهاشون این روزا
🎥Kim's Convenience 2016
#سینماهنر
📽 @andishee_noo 🍃
21.04.202515:01
📌کاپیتال حیوانات
⭕️آیا سرمایهداری حیوانات را استثمار میکند؟
✍🏻سهیل مختاری
🔻بخش هایی از مقاله:
▪️«باب تورس» نویسنده سوسیالآنارشیست کتاب «اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات» نیز نگاهی به مراتب غلیظتر از سینگر و فرانسیون به حقوق حیوانات دارد.
▪️باب تورس در کتاب «اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات»، که توسط نشر مرکز و با ترجمه گلناز ملک منتشر شده میکوشد بهزعم خود بهرهکشی از حیوانات را از منظر اقتصاد سیاسی بررسی کند و دامپروری و صنایع مربوطی را که از بهرهکشی حیوانات سود میبرند، درون چارچوب بزرگتر و پویای بهرهکشی در نظام سرمایهداری قرار دهد.
▪️او در کتاب توضیح میدهد که «رابطه انسانها بهعنوان گونهای حیوان با حیوانات دیگر بسیار عجیبوغریب است. آنها مهمترین بخش از وعدههای غذایی ما هستند و اگر وضعمان خوب باشد، مهمترین بخش از پوشش و لباسمان. همینطور نقشی تعیینکننده در آزمایشگاههای پزشکی، مقاصد آرایشی، بهداشتی و نظامی دارند. در کنار هزاران هزار میلیارد دلاری که صنایع کشتار جمعی حیوانات از آنها به جیب میزنند و از کارگران این صنعت نیز به طرز وحشیانهای بهرهکشی میکنند، دستگاههای ایدئولوژیک رمز بقا، حیات و سلامتی انسانها را به سلب حیات حیوانات گره میزنند؛ اما رفتار عجیب ما به اینجا ختم نمیشود. ناگهان رفتاری دوگانه از ما سر میزند: قادریم همزمان دستهای از حیوانات را نازونوازش کنیم و دستهای دیگر را بکشیم و بخوریم».
▪️شاید جنجالیترین ادعای تورس در کتاب مذکور این باشد که او حیوانات را بخشی از طبقه کارگر و نماینده نیروی کار بدون مزد معرفی میکند. او در چارچوب تحلیل مارکسیستی خود از اقتصاد، از مدعای امثال سینگر و فرانسیون هم فراتر رفته و به نوعی نحوه برخورد با حیوانات در جوامع انسانی را ناشی از سلطه سرمایهداری میداند. شاید بتوان در این زمینه باب تورس را به کارل مارکس، و سینگر را به سوسیالیستهای تخیلی فرانسه تشبیه کرد. سینگر خواستار افزایش استاندارد رفاه جانوران از طریق قانونگذاری (دولت) است اما در مقابل، تورس ستم به حیوانات را عنصری ساختاری میداند که ریشه در مناسبات اقتصادی و نظام تولید سرمایهداری دارد. او در سراسر کتاب، تندیِ قلمِ خود را به سمت سرمایهداری نشانه رفته و گویی نقدی دیگر بر آن نوشته است. اما اینبار و در اکتی ایمورال، حیوانات را جای طبقه کارگر مینشاند. شاید بتوان کتاب «اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات» را «کاپیتال» جانوران دانست که در آن توضیح داده میشود چگونه سرمایهداری، حیوانات را استثمار و از آنها همانند کارگران (انسانها) بهرهکشی میکند. باب تورس در سراسر کتاب به جملاتی از مارکس و کاپیتال او ارجاع میدهد.
▪️موضع حفاظت از حیوانات میتواند در محدودهای منطقی حرکت کند و به اکت یا جنبشی سیاسی تبدیل نشود. میتوان انتظار داشت که در اقتصادهای باز از طریق انباشت ثروت و استفاده از تکنولوژیهای جدید امکان بالقوهای برای مطالعه، حفاظت و بقای گونههای جانوری فراهم، و در مجموع از طریق تولیدمثل گونههای در معرض انقراض به حفظ و بقای آنها کمک شود. اما وقتی این موضع به چاه ویل سوسیالیسم میافتد دیگر به جنبشهایی مانند فمینیسم بدل میشود. از اینرو با جاروجنجال خواستار مداخلات دولتی برای ممنوعیت استفاده از جانوران در تحقیقات علمی و آزمایشگاهی شده، استفاده از حیواناتی را که قدمتی به درازای تمدن بشری دارد، رد میکند و حتی گوشتخواری را عملی قبیح جلوه میدهد. اینکه مالکیت نیز باید در ارتباط میان انسان با حیوان لغو شود، موضوعی است که اساساً رسیدگی به حیوانات را توجیهناپذیر میکند و حیات بسیاری از گونههای اهلی را به خطر میاندازد. وگرنه وقتی شما مالک اسبی از یک نژاد اصیل ترکمن یا نژادی خاص از گونه سگها نباشید، بر چه اساسی باید هزینههای نگهداری، تغذیه و بهداشت آنها را پرداخت کنید.
▪️این یک ایدئولوژی جدید است که چپ آن را از آستین خود بیرون آورده و قصد دارد انسان را با یک جانور مانند شتر در یک طبقه قرار دهد. این کار بیش از اینکه کمک به بقای جانوران باشد، توهین به مقام انسانهاست. از طرفی نسبتی نیز میان مدافعان حقوق حیوانات با انساندوستی وجود ندارد. مصداق بارز آن حزب ناسیونال-سوسیالیست کارگران آلمان است. حزب نازی، نخستین دولت رفاه تاریخ را بنیان نهاد و بیشترین قوانین حفاظت از حیوانات را در اروپا وضع کرد. اما با مشی نژادپرستانه خود عملاً میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد....
#مقاله #حقوق_حیوانات #حقوق_مالکیت #محیط_زیست #سرمایه_داری #بازار_آزاد
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
⭕️آیا سرمایهداری حیوانات را استثمار میکند؟
✍🏻سهیل مختاری
🔻بخش هایی از مقاله:
▪️«باب تورس» نویسنده سوسیالآنارشیست کتاب «اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات» نیز نگاهی به مراتب غلیظتر از سینگر و فرانسیون به حقوق حیوانات دارد.
▪️باب تورس در کتاب «اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات»، که توسط نشر مرکز و با ترجمه گلناز ملک منتشر شده میکوشد بهزعم خود بهرهکشی از حیوانات را از منظر اقتصاد سیاسی بررسی کند و دامپروری و صنایع مربوطی را که از بهرهکشی حیوانات سود میبرند، درون چارچوب بزرگتر و پویای بهرهکشی در نظام سرمایهداری قرار دهد.
▪️او در کتاب توضیح میدهد که «رابطه انسانها بهعنوان گونهای حیوان با حیوانات دیگر بسیار عجیبوغریب است. آنها مهمترین بخش از وعدههای غذایی ما هستند و اگر وضعمان خوب باشد، مهمترین بخش از پوشش و لباسمان. همینطور نقشی تعیینکننده در آزمایشگاههای پزشکی، مقاصد آرایشی، بهداشتی و نظامی دارند. در کنار هزاران هزار میلیارد دلاری که صنایع کشتار جمعی حیوانات از آنها به جیب میزنند و از کارگران این صنعت نیز به طرز وحشیانهای بهرهکشی میکنند، دستگاههای ایدئولوژیک رمز بقا، حیات و سلامتی انسانها را به سلب حیات حیوانات گره میزنند؛ اما رفتار عجیب ما به اینجا ختم نمیشود. ناگهان رفتاری دوگانه از ما سر میزند: قادریم همزمان دستهای از حیوانات را نازونوازش کنیم و دستهای دیگر را بکشیم و بخوریم».
▪️شاید جنجالیترین ادعای تورس در کتاب مذکور این باشد که او حیوانات را بخشی از طبقه کارگر و نماینده نیروی کار بدون مزد معرفی میکند. او در چارچوب تحلیل مارکسیستی خود از اقتصاد، از مدعای امثال سینگر و فرانسیون هم فراتر رفته و به نوعی نحوه برخورد با حیوانات در جوامع انسانی را ناشی از سلطه سرمایهداری میداند. شاید بتوان در این زمینه باب تورس را به کارل مارکس، و سینگر را به سوسیالیستهای تخیلی فرانسه تشبیه کرد. سینگر خواستار افزایش استاندارد رفاه جانوران از طریق قانونگذاری (دولت) است اما در مقابل، تورس ستم به حیوانات را عنصری ساختاری میداند که ریشه در مناسبات اقتصادی و نظام تولید سرمایهداری دارد. او در سراسر کتاب، تندیِ قلمِ خود را به سمت سرمایهداری نشانه رفته و گویی نقدی دیگر بر آن نوشته است. اما اینبار و در اکتی ایمورال، حیوانات را جای طبقه کارگر مینشاند. شاید بتوان کتاب «اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات» را «کاپیتال» جانوران دانست که در آن توضیح داده میشود چگونه سرمایهداری، حیوانات را استثمار و از آنها همانند کارگران (انسانها) بهرهکشی میکند. باب تورس در سراسر کتاب به جملاتی از مارکس و کاپیتال او ارجاع میدهد.
▪️موضع حفاظت از حیوانات میتواند در محدودهای منطقی حرکت کند و به اکت یا جنبشی سیاسی تبدیل نشود. میتوان انتظار داشت که در اقتصادهای باز از طریق انباشت ثروت و استفاده از تکنولوژیهای جدید امکان بالقوهای برای مطالعه، حفاظت و بقای گونههای جانوری فراهم، و در مجموع از طریق تولیدمثل گونههای در معرض انقراض به حفظ و بقای آنها کمک شود. اما وقتی این موضع به چاه ویل سوسیالیسم میافتد دیگر به جنبشهایی مانند فمینیسم بدل میشود. از اینرو با جاروجنجال خواستار مداخلات دولتی برای ممنوعیت استفاده از جانوران در تحقیقات علمی و آزمایشگاهی شده، استفاده از حیواناتی را که قدمتی به درازای تمدن بشری دارد، رد میکند و حتی گوشتخواری را عملی قبیح جلوه میدهد. اینکه مالکیت نیز باید در ارتباط میان انسان با حیوان لغو شود، موضوعی است که اساساً رسیدگی به حیوانات را توجیهناپذیر میکند و حیات بسیاری از گونههای اهلی را به خطر میاندازد. وگرنه وقتی شما مالک اسبی از یک نژاد اصیل ترکمن یا نژادی خاص از گونه سگها نباشید، بر چه اساسی باید هزینههای نگهداری، تغذیه و بهداشت آنها را پرداخت کنید.
▪️این یک ایدئولوژی جدید است که چپ آن را از آستین خود بیرون آورده و قصد دارد انسان را با یک جانور مانند شتر در یک طبقه قرار دهد. این کار بیش از اینکه کمک به بقای جانوران باشد، توهین به مقام انسانهاست. از طرفی نسبتی نیز میان مدافعان حقوق حیوانات با انساندوستی وجود ندارد. مصداق بارز آن حزب ناسیونال-سوسیالیست کارگران آلمان است. حزب نازی، نخستین دولت رفاه تاریخ را بنیان نهاد و بیشترین قوانین حفاظت از حیوانات را در اروپا وضع کرد. اما با مشی نژادپرستانه خود عملاً میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد....
#مقاله #حقوق_حیوانات #حقوق_مالکیت #محیط_زیست #سرمایه_داری #بازار_آزاد
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻


20.04.202504:40
درود دوستان
کانال آرشیو از بین ما رفت متاسفانه 😞
لینک کانال جدید @Archive_noo
کتابهای صوتی ابتدای کانال قرار گرفتن
ممنون از همراهیتون ❤️🪻
کانال آرشیو از بین ما رفت متاسفانه 😞
لینک کانال جدید @Archive_noo
کتابهای صوتی ابتدای کانال قرار گرفتن
ممنون از همراهیتون ❤️🪻
11.04.202515:02
⭕️آزادی شخصی و نظم اجتماعی در ستیز نیستند
✍🏻فردریک باستیا
📌یادداشت مترجم:
🔻آنچه از پی میخوانید ترجمهی نیمهی اول از مقدمهای است که فردریک باستیا بر کتاب «همسازیهای اقتصادی» تحت عنوان «به جوانان فرانسه» نوشته است. ده فصل اول کتاب در قالب مجلد اول در سال ۱۸۵۰ منتشر شد، ولی مرگ زودهنگام ناشی از بیماری سل به باستیا مهلت نداد تا کتاب را که قرار بود رسالهای جامع در اقتصاد باشد، نهایی کند. با این وجود، اینک ۱۴ فصل دیگر—گرچه نهایینشده—از یادداشتهای باستیا علاوه بر مجلد اول در اختیار است.
🔻نبوغ باستیا او را قادر ساخته که در این کتاب از نقطهی اشتراک اقتصاددانهای کلاسیک، ریکاردو و مالتوس، با سوسیالیستها و کمونیستهای پیشامارکسیستی زمانهی خود پرده بردارد. این دو دسته در نتایجی که میگیرند متفاوت اند، یکی شرمسارانه و تناقضگونه له آزادی موضع میگیرد و دیگری شورمندانه و منطقی له اجبار. اما حقیقت این است که هر دو در درک بنیادینشان از جامعه متفقالقول اند، و آن چیزی نیست جز پیشفرض وجود یک ستیز و تخاصم بنیادین و گریزناپذیر میان دلبستگیهای گونهگونِ اعضای جامعه.
----
▪️اشتیاق به آموختن، نیاز به باور داشتن به چیزی، اذهانی هنوز ایمن در مقابل تعصبات دوران کهولت، دلهایی دور از دسترس عداوت، حمیت در راه آرمانهای ارزشمند، عواطف سوزان، از خود گذشتگی، وفاداری، نیککیشی، اشتیاق به هرآنچه خیر است، زیبا و عظیم و سالم و روحانی بودن—این چنیناند موهبتهای جوانی. از همین بابت است که این کتاب را به جوانان فرانسه پیشکش میکنم. بذری که اکنون کاشتنش را پیشنهاد کردهام میباید چه بسیار سترون باشد اگر که نتواند به همین پایه شفیع، از دل خاک سربرآورد...
▪️خواهید اندیشید که عنوان این اثر، «همسازیهای اقتصادی»، بسیار بلندپروازانه است. اما آیا چنان گستاخ بودهام که ادعا کنم در کار افشای طرحی هستم که از ارادهی الهی پرده برمیگیرد؟ طرحی در دلِ نظم اجتماعی که بنا است سازوکار تمام آن نیروهایی را توضیح دهد که مشیت الهی به بشریت اعطا کرده تا پیشرفت بشریت را تضمین کند؟
▪️البته که نه؛ اما ادعا میکنم که شما را در سرمنزل راه رسیدن به این حقیقت مستقر ساختهام: انگیزههای همهی آدمیان، هرگاه با پیجوییِ مشروع دلبستگیهای شخصی به حرکت درآید، به الگوهای همساز اجتماعی خواهد انجامید. این انگارهی بنیادین این اثر است و از اهمیتش هر اندازه بگوییم کم گفتهایم.
▪️زمانی رایج بود که به آنچه «مسألهی اجتماعی»ش میخوانند، بخندیم؛ و باید اذعان داشت که برخی از راهحلهای پیشنهادی بهراستی تا چه اندازه شایستهی استهزا بودند. اما در خودِ مسأله، هیچ وجهِ مضحکی وجود ندارد؛ ما را چون روح بانکو در سور مکبث تسخیر میکند، و بر خلاف بانکو و دور از سکوتش، بر سر جوامع ترسخورده فریاد برمیآورد که: یا راهحلی بیاب یا بمیر.
▪️ماهیت این راهحل، آنچنان که به سهولت میتوان دریافت، بهشدت بسته به آن است که در واقعِ امر، دلبستگیهای گونهگونِ آدمها با هم همساز باشند یا با هم در ستیز باشند.
▪️اگر همساز یکدیگر باشند، پاسخ مشکلمان را در آزادی خواهیم یافت و اگر در ستیز با هم باشند، در قهر و اجبار. اگر همساز باشند، همهی آنچه باید بکنیم مداخله نکردن است و اگر در ستیز باشند، از گزینش مداخله گریزی نداریم.
▪️اما آزادی تنها میتواند به یک شکل و شمایل ظاهر شود. وقتی اطمینان داریم که تکتک ملکولهای تشکیلدهندهی یک مایع، در درون خود، هر آن خاصیتی را دارا است که برای ظهور یک خصوصیت عمومی در آن مایع لازم است، آنگاه استنتاج خواهیم کرد که سادهترین راه برای ظهور یافتن آن خصوصیت عمومی مداخله نکردن در کار ملکولها است. همهی آنان که فرض همسازی دلبستگیهای گونهگون آدمها را نقطهی آغازین کار خود میگیرند، موافق خواهند بود که تنها راهحل عملی مسألهی اجتماعی مسدود نکردن راه پیجوییِ دلبستگیهای گونهگون آدمها، و خودداری ورزیدن از شبانی آنها و جهتدهی به آنها است.
▪️قهر و اجبار، از سوی دیگر، میتواند با بیشمار زاویهی دید به مسألهی اجتماعی به بیشمار شکل و شمایل ظاهر گردد. بدین ترتیب، آن مکاتب فکری که فرض بدویشان ستیز بین دلبستگیهای گونهگونِ آدمها است، در راه چارهاندیشی برای مسألهی اجتماعی هیچ نکردهاند، مگر ملغی کردن آزادی...
#مقاله #آزادی #آزادی_فردی #آزادی_اقتصادی #بازار_آزاد #نظم_طبیعی #سوسیالیسم #مهندسی_اجتماعی
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه را از اینجا بخوانید🔻
✍🏻فردریک باستیا
📌یادداشت مترجم:
🔻آنچه از پی میخوانید ترجمهی نیمهی اول از مقدمهای است که فردریک باستیا بر کتاب «همسازیهای اقتصادی» تحت عنوان «به جوانان فرانسه» نوشته است. ده فصل اول کتاب در قالب مجلد اول در سال ۱۸۵۰ منتشر شد، ولی مرگ زودهنگام ناشی از بیماری سل به باستیا مهلت نداد تا کتاب را که قرار بود رسالهای جامع در اقتصاد باشد، نهایی کند. با این وجود، اینک ۱۴ فصل دیگر—گرچه نهایینشده—از یادداشتهای باستیا علاوه بر مجلد اول در اختیار است.
🔻نبوغ باستیا او را قادر ساخته که در این کتاب از نقطهی اشتراک اقتصاددانهای کلاسیک، ریکاردو و مالتوس، با سوسیالیستها و کمونیستهای پیشامارکسیستی زمانهی خود پرده بردارد. این دو دسته در نتایجی که میگیرند متفاوت اند، یکی شرمسارانه و تناقضگونه له آزادی موضع میگیرد و دیگری شورمندانه و منطقی له اجبار. اما حقیقت این است که هر دو در درک بنیادینشان از جامعه متفقالقول اند، و آن چیزی نیست جز پیشفرض وجود یک ستیز و تخاصم بنیادین و گریزناپذیر میان دلبستگیهای گونهگونِ اعضای جامعه.
----
▪️اشتیاق به آموختن، نیاز به باور داشتن به چیزی، اذهانی هنوز ایمن در مقابل تعصبات دوران کهولت، دلهایی دور از دسترس عداوت، حمیت در راه آرمانهای ارزشمند، عواطف سوزان، از خود گذشتگی، وفاداری، نیککیشی، اشتیاق به هرآنچه خیر است، زیبا و عظیم و سالم و روحانی بودن—این چنیناند موهبتهای جوانی. از همین بابت است که این کتاب را به جوانان فرانسه پیشکش میکنم. بذری که اکنون کاشتنش را پیشنهاد کردهام میباید چه بسیار سترون باشد اگر که نتواند به همین پایه شفیع، از دل خاک سربرآورد...
▪️خواهید اندیشید که عنوان این اثر، «همسازیهای اقتصادی»، بسیار بلندپروازانه است. اما آیا چنان گستاخ بودهام که ادعا کنم در کار افشای طرحی هستم که از ارادهی الهی پرده برمیگیرد؟ طرحی در دلِ نظم اجتماعی که بنا است سازوکار تمام آن نیروهایی را توضیح دهد که مشیت الهی به بشریت اعطا کرده تا پیشرفت بشریت را تضمین کند؟
▪️البته که نه؛ اما ادعا میکنم که شما را در سرمنزل راه رسیدن به این حقیقت مستقر ساختهام: انگیزههای همهی آدمیان، هرگاه با پیجوییِ مشروع دلبستگیهای شخصی به حرکت درآید، به الگوهای همساز اجتماعی خواهد انجامید. این انگارهی بنیادین این اثر است و از اهمیتش هر اندازه بگوییم کم گفتهایم.
▪️زمانی رایج بود که به آنچه «مسألهی اجتماعی»ش میخوانند، بخندیم؛ و باید اذعان داشت که برخی از راهحلهای پیشنهادی بهراستی تا چه اندازه شایستهی استهزا بودند. اما در خودِ مسأله، هیچ وجهِ مضحکی وجود ندارد؛ ما را چون روح بانکو در سور مکبث تسخیر میکند، و بر خلاف بانکو و دور از سکوتش، بر سر جوامع ترسخورده فریاد برمیآورد که: یا راهحلی بیاب یا بمیر.
▪️ماهیت این راهحل، آنچنان که به سهولت میتوان دریافت، بهشدت بسته به آن است که در واقعِ امر، دلبستگیهای گونهگونِ آدمها با هم همساز باشند یا با هم در ستیز باشند.
▪️اگر همساز یکدیگر باشند، پاسخ مشکلمان را در آزادی خواهیم یافت و اگر در ستیز با هم باشند، در قهر و اجبار. اگر همساز باشند، همهی آنچه باید بکنیم مداخله نکردن است و اگر در ستیز باشند، از گزینش مداخله گریزی نداریم.
▪️اما آزادی تنها میتواند به یک شکل و شمایل ظاهر شود. وقتی اطمینان داریم که تکتک ملکولهای تشکیلدهندهی یک مایع، در درون خود، هر آن خاصیتی را دارا است که برای ظهور یک خصوصیت عمومی در آن مایع لازم است، آنگاه استنتاج خواهیم کرد که سادهترین راه برای ظهور یافتن آن خصوصیت عمومی مداخله نکردن در کار ملکولها است. همهی آنان که فرض همسازی دلبستگیهای گونهگون آدمها را نقطهی آغازین کار خود میگیرند، موافق خواهند بود که تنها راهحل عملی مسألهی اجتماعی مسدود نکردن راه پیجوییِ دلبستگیهای گونهگون آدمها، و خودداری ورزیدن از شبانی آنها و جهتدهی به آنها است.
▪️قهر و اجبار، از سوی دیگر، میتواند با بیشمار زاویهی دید به مسألهی اجتماعی به بیشمار شکل و شمایل ظاهر گردد. بدین ترتیب، آن مکاتب فکری که فرض بدویشان ستیز بین دلبستگیهای گونهگونِ آدمها است، در راه چارهاندیشی برای مسألهی اجتماعی هیچ نکردهاند، مگر ملغی کردن آزادی...
#مقاله #آزادی #آزادی_فردی #آزادی_اقتصادی #بازار_آزاد #نظم_طبیعی #سوسیالیسم #مهندسی_اجتماعی
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃
🔻ادامه را از اینجا بخوانید🔻
显示 1 - 24 共 66
登录以解锁更多功能。