اینکه یکی تو زندگی باشه که براش رندومترین چیزارو بشه تعریف کرد بامزس، اینجوریه که میتونی حتی راجب اون دیواره که دیدی و کج بود هم حرف بزنی و به این فکر نکنی که وا، این چیه که دارم میگم.
اینکه یکی تو زندگی باشه که براش رندومترین چیزارو بشه تعریف کرد بامزس، اینجوریه که میتونی حتی راجب اون دیواره که دیدی و کج بود هم حرف بزنی و به این فکر نکنی که وا، این چیه که دارم میگم.
"از محبتهای کوچیک خوشم میآد. نوازش کردن پوست دست، گرفتن بازو تو شلوغی، نگاههای اطمینان بخش، مرتب کردن لباسهای توی تن، بازی با انگشتها؛ دلایل کوچیک برای زنده موندن."