Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
مرتضی کاظمی avatar
مرتضی کاظمی
مرتضی کاظمی avatar
مرتضی کاظمی
11.05.202506:47
🔹 رمزارزها: آزادی یا سراب؟
یادداشتی انتقادی از منظر یک آزادی‌خواه


مرتضی کاظمی

به‌عنوان یک آزاد‌یخواه و باورمند به زندگیِ آزادی‌محور و همچنین علاقه‌مند به رقابت در همه بازارها از جمله بازار پول و باورمند به محدودیت مداخلات دولت؛ برخلاف بعضی از همفکرانم، هنوز نتوانسته‌ام به ثمربخش بودنِ رمزارزها به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به آرمانِ آزادی، هم‌راستا بشوم. این مخالفت نه بخاطر نارضایتی از فناوری و نوآوری است و نه به‌دلیل اعتماد به سیستم‌های پولِ دولتی، بلکه ناشی از همان اصول آزادی‌خواهانه‌ای است که بعضاً طرفداران کریپتو از آن‌ها حمایت می‌کنند.

۱. خلق رمزارزهای بدون پشتوانه؛ بازتولید پول فیات در لباسی جدید

یکی از نقدهای اصلی لیبرتارین‌ها به نظام پولی دولتی، خلق پول فیات و بدون پشتوانه است. اما بسیاری از پروژه‌های رمزارزی دقیقاً همان عمل را انجام می‌دهند—با این تفاوت که این بار به‌جای دولت، تیم‌های توسعه‌دهنده‌ی ناشناس رمزارزهایی بدون پشتوانه منتشر می‌کنند.
جوزف سالرنو، از اقتصاددانان مکتب اتریشی، به درستی هشدار می‌دهد:

«پول سالم باید از تعاملات آزاد بازار نشأت گیرد، نه از دستورات یک تیم توسعه‌دهنده
»
اگر خلق پول بدون پشتوانه توسط دولت، مشکلی اساسی است، خلق توکن‌های بدون پشتوانه توسط بنیادهای خصوصی چه فرقی دارد؟

۲.رمزارزها هنوز باعث شفافیت نشده‌اند؛
بلکه باعث سردرگمی شده‌اند


در ظاهر، بلاک‌چین نوید شفافیت می‌دهد. با این حال، بسیاری از پروژه‌های رمزارز از پیچیدگی‌های فنی و اصطلاحات مبهم استفاده می‌کنند و این شفافیت واقعی را از بین می‌برد.
لارنس وایت، استاد اقتصاد و مدافع پول خصوصی در دانشگاه جورج میسون، می‌نویسد:

«فناوری بلاک‌چین ممکن است مفید باشد، اما بیشتر رمزارزها صرفاً تلاش‌هایی برای خلق پول خصوصی بدون مسئولیت‌پذیری واقعی هستند.»خلق رمزارزهای بدون پشتوانه؛ بازتولید پول فیات در لباسی جدید
یکی از نقدهای اصلی لیبرتارین‌ها به نظام پولی دولتی، خلق پول فیات بدون پشتوانه است. اما بسیاری از پروژه‌های رمزارزی دقیقاً همان عمل را انجام می‌دهند—با این تفاوت که این بار به‌جای دولت، تیم‌های توسعه‌دهنده ناشناس رمزارزهایی بدون پشتوانه منتشر می‌کنند.
جوزف سالرنو، از اقتصاددانان مکتب اتریشی، به درستی هشدار می‌دهد

«پول سالم باید از تعاملات آزاد بازار نشأت گیرد، نه از دستورات یک تیم توسعه‌دهنده»
اگر خلق پول بدون پشتوانه توسط دولت مشکلی است، خلق توکن‌های بدون پشتوانه توسط بنیادهای خصوصی چه فرقی دارد؟
این دقیقاً همان احساسی است که بسیاری از ما داریم: آن‌چه به‌عنوان شفافیت تبلیغ می‌شود، در عمل چیزی جز سردرگمی و عدم وضوح نیست.

۳. رمزارزها و ناتوانی در ایفای نقش پولی

پول با سه ویژگی اساسی شناخته می‌شود:
وسیله مبادله، واحد حساب و ذخیره ارزش.
در حال حاضر، بیشتر رمزارزها هیچ‌کدام از این ویژگی‌ها را به‌طور پایدار و گسترده محقق نکرده‌اند. همان‌طور که جورج سلگین، اقتصاددان لیبرتارین در اندیشکده Cato به درستی می‌گوید:

«بیت‌کوین به عنوان وسیله مبادله کارایی ندارد. نه از نظر سرعت، نه هزینه و نه ثبات ارزش. مردم آن را نگه می‌دارند نه به این دلیل که به‌عنوان پول استفاده می‌کنند، بلکه به‌خاطر این‌که انتظار دارند قیمت آن بالا برود.»

این بدان معناست که بیت‌کوین بیشتر یک دارایی سفته‌بازانه است تا یک شکل عملی از پول.

۴. من همفکر چه سنتی از اقتصاددانان آزادی‌خواه هستم؟
مانند جورج سلگین، به رقابت پولی باور دارم، اما به رمزارزها به‌عنوان جایگزین کارآمدی برای پول اعتماد ندارم.
مانند لارنس وایت، از پول خصوصی حمایت می‌کنم، اما نه به شکل رمزنگاری‌شده و بدون پشتوانه.
مانند جوزف سالرنو، معتقدم که خلق پول باید در اختیار بازار آزاد باشد، نه تیم‌های توسعه‌دهنده که بدون پاسخگویی و نظارت توکن‌هایی بی‌ارزش منتشر می‌کنند.

نتیجه‌گیری: همچنان چشم‌انتظار هستم
برای بدیلی واقعی؛ نه تبلیغاتی
و مالی

من همچنان امیدوارم که در آینده پول‌ها یا رمزارزهایی واقعی و کاربردی ظهور کنند که نه تنها از نظر تکنولوژیکی غیرمتمرکز باشند، بلکه در عمل قابل‌استفاده در زندگی روزمره، شفاف و مقاوم در برابر مداخلات دولتی باشند. تا آن زمان، باید بپذیریم که بسیاری از آن‌چه تحت عنوان «پول آزادی‌خواه» در دنیای کریپتو عرضه می‌شود، بیشتر شبیه به نسخه‌ای پیچیده‌تر از همان نظام‌های متمرکز و دست‌کاری‌شده قدیمی است—نه یک جایگزین واقعی برای آن‌ها.

نوشته شده در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
https://t.me/mortezakazemii
06.05.202511:10
یادداشتی بر مصاحبه اخیر رسانه پارسی با مرتضی کاظمی

هاتف هاتفی‌پور طی چند پست در تلگرام (+ + +) لطف کرده و نقد نسبتاً مفصلی در مورد مطالب مطرح شده در مصاحبه رسانه پارسی نوشته‌اند.

در ادامه بعضی از نقدهای هاتف خلاصه شده است:

🔹 اجرای الگوی آزادی‌خواهی در ایران با موانع جدی مواجه خواهد شد
🔹 حذف سازمان‌های دولتی بحران‌های اجتماعی به وجود می‌آورد
🔹 عدم نظارتِ دولت به فساد و تمرکز ثروت نزد ثروتمندان می‌انجامد
🔹 و تولیدکنندگان، کالاهای بی‌کیفیت یا خطرناک وارد بازار می‌کنند
🔹 و ممکن است کارفرمایان از کارگران سوءاستفاده کنند

نکاتی که هاتف نوشته مفصل‌تر است. پیشنهاد می‌کنم این یادداشت را بخوانید. به نظرم کار جالبی که هاتف در این یادداشت انجام داده صورت‌بندیِ تفکراتِ چپ‌ها و دولت‌گراها است. این صورت‌بندی به ما کمک می‌کند تا بتوانیم گفت‌وگو و همفکری درباره این نقدها و اندیشه‌ها را جدی‌تر پیش‌ببریم.

با تشکر از دوست عزیز هاتف هاتفی‌پور

مرتضی کاظمی
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
05.05.202508:05
🔹 اکثر نتایج ترکاشوند در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر به کرسی نشست

یادداشتی که امیر ترکاشوند بعد از ۱۴ سال از زمان انتشار کتابش درباره حجاب نوشته بسیار خواندنی و جالب است. هر چند که من نسبت به متدولوژیِ پژوهشی و اساساً قصه‌های معروف به تاریخ رستگاری تردید دارم اما در هر حال این یادداشت و کتابی که آقای ترکاشوند نوشتند بسیار جالب و ارزشمند است.

🔸چهارده سال گذشت

✍️امیر ترکاشوند، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

از مهر ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۸۸ سرسختانه مشغول تحقیق پیرامون وضعیت پوشیدگی مردم در عصر پیامبر بودم؛ حاصل را در اختیار شماری از محققان و برخی مراکز پژوهشی قرار دادم و متأثر از نظرات دریافتی، تحقیق را در زمستان ۸۹ به پایان رساندم و سرانجام در چنین روزی (۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰) به یاد مرتضی مطهری که با نوشتن کتاب "مسئله حجاب" خط‌شکنی کرد، فایل کتاب و نسخه‌هایی تکثیر شده از آن را اندک اندک در اختیار پژوهشگران قرار دادم و چون برق و باد دست به دست شد.

امروز ۱۴ سال از آن روز می‌گذرد و در این مدت نگاه متولیان نیز دستخوش تحول و تغییر شده و با این‌که در آن روز، فاصله میان نتایج تحقیق اینجانب با برداشت رسمی بسیار زیاد بود ولی اینک این فاصله به حداقلی‌ترین مقدار ممکن رسیده و قرائت قانونی به نتایج کتاب بسیار نزدیک شده است!

کنگره‌ها تَرَک برداشت!
برای پی بردن به عمق این پیروزی کافی است نگاهی فقط به دو فقره از نتایج کتاب و مقایسه آن دو با بندهای مشابه در لایحه حجاب و عفاف که شرعاً مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفته، بیندازیم (به اشکالات مهمی که بر این لایحه وارد است فعلا نمی‌پردازم):

فقره اول- مانتو و واجب نبودنِ آن
فقره دوم- افزایش اندام جایز الکشف

در سال‌هایی که سرگرم پژوهش در موضوع بودم، مطابق قرائت مشهور:
اولاً- استفاده از مانتو/روپوش شرعاً لازم بود.
ثانیا- مواضع جایزالکشف شرعاً محدود به دو عضو "وجه و کفین" بود.

ولی اینجانب بر اساس یافته‌های پژوهشی‌ام در عصر پیامبر:
اولاً- پوشش مانتو را غیر واجب شمردم (مردم آن زمان همچو امروز نبودند که چند جامه‌ی زیر و رو داشته باشند و چیزی همچو مانتو/روپوش که بر روی جامه‌های زیرین پوشیده شود رایج نبود و همین‌که اندام پوشیده می‌شد مورد رضایت شرع بود).
ثانیاً- قائل به جایزالکشف بودن هفت موضع (وجه و کفین و قدمین و گردن و ساعد و ساق و مو) در آن عصر شدم و نمایان شدن‌شان را موجب گناه نیافتم.
اینک پس از گذشتِ سال‌های پر از چالش و پژوهش، می‌بینیم که در لایحه حجاب و عفاف که شرعاً به تأیید شورای نگهبان رسیده:

اولاً- وجوب و لزوم مانتو حذف شده و مطابق تبصره ۱ ماده ۴۸ آن قانون همین که زنان اندام خود را بپوشانند کفایت می‌کند.
شگفت آن‌که بیش از نیمی از چالش گشت‌های ارشاد در سال‌های گذشته، به همین مانتو (و کوتاهی و بلندی آن یا بسته و باز بودن دکمه‌هایش) برمی‌گشت

ثانیاً- آن دو عضوِ جایزالکشف به پنج و نیم عضو افزایش یافت زیرا:
الف- سه عضوِ "قدم و ساعد و گردن" به وجه و کفین افزوده شد
ب- و "خصوص مو" نیز از موضوعیت افتاد و به صِرف قرار داشتن پارچه‌ای بر روی سر (همچو سرانداز زنان مسلمان پاکستانی) بسنده شد

این تغییر فتوا و قانون، به ما می‌گوید که لایحه حجاب در فقره مانتو ۱۰۰٪ و در فقره اندام جایزالکشف ۷۸٪ و بطور میانگین با ۸۹٪ از نتایج کتاب موافق و همراه شده است!
کاش به تعبیر یکی از اعضای هیئت دولت، همان سال ۱۳۸۹ به کتاب توجه می‌شد تا شاهد رخدادهای تأسف‌بار بعدی (به ویژه وقایع تلخ ۱۴۰۱) نمی‌بودیم.
تبصره ۱ [ماده ۴۸ قانون حجاب]- بدپوششی در مورد زنان عبارت است از پوشیدن لباسی که قسمتی از بدن پایین‌تر از گردن یا بالاتر از مچ پا یا بالاتر از ساعدِ دست‌ها دیده شود..
ماده ۵۰ [تعریف کشف حجاب و از موضوعیت افتادن عین مو]– هر زنی .. چادر یا مقنعه یا روسری یا شال و امثال آنها بر سر نداشته باشد..
در این ۱۴ سال چند کتاب در نقد کتابم منتشر شد که در زیر به ۴ مورد که نشر رسمی و مکتوب یافت اشاره کرده و خوانندگان را به مطالعه آن‌ها توصیه می‌کنم:

۱- نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر اسلام (سیدمحمدمهدی دزفولی)
۲- حجاب در آیات و روایات: نقدی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (حسین سوزنچی)
۳- حجاب در صدر اسلام؛ بررسی و نقد نظرات امیرحسین ترکاشوند (محمّدرضا شاه‌سنائی)
۴- پوشش زنان در زمان پیامبر؛ جلد اول از مجموعه سه جلدیِ حجاب پژوهی (مرکز تحقیقات زن و خانواده، ویراستاران علمی: مجید دهقان محمد عشایری منفرد)
ادامه

امیر ترکاشوند
☑️ برنامه‌ریزی اقتصادی در سطح ملی؛
آیا بی‌فایده، ناکارآمد و غیرضروری نیست؟


🔹 شخصاً فکر می‌کنم مفهومی که در ایران با عنوان «برنامه‌ریزی» توانست از طریق ایجاد یک معنای مثبت خودش را به‌شکلی فریبکارانه تحمیل و غالب کند در واقع با عبارت‌های کنترل و برنامه‌ریزی‌سوسیالیستی همخوان‌تر بوده و هست. با همین رویکرد قصد دارم در نقد مفهوم برنامه‌ریزی و البته مصادیقش یعنی برنامه‌های توسعه و چشم‌انداز یا ایده‌هایی مثل آمایش سرزمینی عرایضم را تقدیم کنم

کارگروه اقتصادی حزب مهستان
از من و استاد موسی غنی‌نژاد دعوت کردند تا با موضوع

«برنامه‌ریزی اقتصادی در سطح ملی؛
کارآمد یا ناکارآمد؟»

صحبت کنیم

جهت حضور در نشست می‌توانید به شناسه‌ی زیر پیام دهید؛
@sadegh_d63
زمان‌: جمعه ۱۲ اردیبهشت، از ۱۰ تا ۱۳
مکان: دفتر حزب مهستان ایران، اطراف میدان ونک، خیابان خدامی

https://t.me/mortezakazemii
☑️ گفت‌وشنود اقتصادی

🔹 سایه مذاکرات بر بازارها و اقتصاد؛
بدبین باشیم یا خوش‌بین؟


🗓 شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸ تا ۲۱

▪️عباس آخوندی
سیاستمدار و استاد دانشگاه تهران
▪️صادق الحسینی

اقتصاددان و نویسنده کتابهای اقتصاد ایران در تنگنای توسعه و هل اول
▪️مرتضی کاظمی
اقتصاددان؛ مدیر نشست

همراه با شنیدن بازخورد و دیدگاه‌های
میثم هاشمخانی، حسین میرزایی، علیرضا توکلی کاشی، امیرحسین خالقی، امیرمحمد گلوانی، یاسر میرزایی، آرش صفری، محمد ناطقی، سپهر عبداله‌پور، فرید قدیری، محمد رجبی، حمیدرضا پورسلیمی، المیرا ابوالفتحی، مجید حیدری
و سایر پژوهشگران

🔹 صادق الحسینی در روزهایی که شروع مذاکرات اعلام شد در توییتی گفت: "من امکان به نتیجه رسیدن مذاکرات را کم می‌بینم". برعکس عباس آخوندی در همان روزها گفته‌ "تا این لحظه من بر این باورم که لحظه‌ی سازش ایران و آمریکا فرا رسیده لذا ...مذاکرات با سرعتی بسیار تندتر از آنچه همه تصور می‌کنند به‌پیش می‌رود. پرسش محوری برای این نشست این است که:

بازارها و اقتصاد در سناریوهای مختلف چه روندی خواهند داشت؟

☑️ لطفاً و حتماً
از طریق این لینک
اعلام حضور بفرمایید

گروه رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد
☑️ گفت‌وشنود اقتصادی

🔹 آسیب‌ها و فرصت‌های ملی‌گرایی

🗓 شنبه ۲۳ فروردین۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۸ تا ۲۱

گفت‌وگوی

شهرام اتفاق
مصطفی صادق
و مرتضی کاظمی


با حضور و مشارکت
پژوهشگران و علاقه‌مندان

این سومین نشست با موضوع تاریخ ایران است. در این نشست به صورت خاص تلاش می‌کنیم در مورد این پرسش گفتگو کنیم که؛

🔹آیا دستیابی به توسعه مستلزم سنت‌گرایی است؟
🔹مرز میان وطن‌دوستی و ناسیونالیسم افراطی کجاست؟
🔹آیا عناصر و مفاهیم باستانی برای دنیای امروز مفید هستند؟

در نشست پیش‌رو تلاش می‌کنیم به پرسشی مقدماتی برگردیم و به این موضوع بپردازیم که
آیا اساساً برای فهم اکنون و پیش‌بینی آینده‌ی اقتصاد ایران ضرورتی دارد به گذشته های دور نظر داشته باشیم.
آیا می‌توان راز عقب‌ماندگی و بعضاً درماندگی را در گذشته‌های دور جستجو کرد؟
آیا ما ایرانی‌ها در قفس تاریخ گرفتار شده‌ایم؟
آیا ما ایرانی‌ها از لحاظ فرهنگی و تاریخی دچار گرفتاریهای دست و پاگیر هستیم؟
اگر اینگونه باشد چگونه می‌توانیم از بندهای دست و پاگیر تاریخی رها شویم؟

➖➖➖➖➖
☑️ لطفاً و حتماً
از طریق این لینک
اعلام حضور بفرمایید

گروه رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد
已删除11.05.202510:21
10.05.202509:30
مشکل وبسایت ایونتومنت برای ثبت‌نام برطرف شد. ثبت‌نام بفرمایید از دیدارتان خوشحال می‌شویم 🌸
05.05.202509:45
03.05.202515:44
🔹 سایه مذاکرات بر بازارها و اقتصاد؛
بدبین باشیم یا خوش‌بین؟

☑️ گفت و شنود اقتصادی

🎥 ویدیوی خلاصه پنج دقیقه‌ای 👆
ویدیوی کامل در یوتیوب
ویدیوی کامل در تلگرام
نسخه صوتی
▫️جدیدترین نشست «گفت‌وشنود» با میزبانی مرتضی کاظمی و با موضوع «تاثیر مذاکرات ایران و آمریکا بر اقتصاد و بازارها» در تاریخ ششم اردیبهشت در گروه رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد برگزار و پس از مباحثه و گفت‌وگوی صادق الحسینی و عباس آخوندی، دیدگاه‌های میثم هاشمخانی، علیرضا توکلی‌کاشی، آرش صفری، هاشم آردم، امیرحسین خالقی، حسین میرزایی، امیرمحمد بختیاری و امیرمحمد گلوانی به اشتراک گذاشته شد.

▫️الحسینی در روزهای نخستین مذاکرات در توییتی گفته بود: "من امکان به نتیجه رسیدن مذاکرات را کم می‌بینم". اما برعکس آخوندی در همان روزها گفته بود "تا این لحظه، من بر این باورم که لحظه‌ی سازش ایران و آمریکا فرا رسیده لذا ...مذاکرات با سرعتی بسیار تندتر از آنچه همه تصور می‌کنند به‌پیش می‌رود. در این نشست طیفی از دیدگاه‌های خوشبینانه و بدبینانه به بحث و گفت‌وگو گذاشته شد.
▫️ پرسش محوری برای این نشست این بود که:
بازارها و اقتصاد در سناریوهای مختلف چه روندی خواهند داشت؟
26.04.202514:36
دولت همه کاره
یا دولت کمونیست


گفت‌وگوی رسانه پارسی
با مرتضی کاظمی
با اجرای عباس سوری

لینک تماشا در یوتیوب

دولتی که ساخته شد و ثمره‌اش شد آنچه که درحال حاضر می‌بینیم بیش از صد سال است که پی‌ریزی شده. دولتی که بخش زیادی از بودجه سالیانه‌اش صرف آموزش ایدئولوژیک می شود. دولتی که سازمان‌های عریض و طویلی دارد که کارکردشان مزاحمت بر کسب مردم است. سازمان‌هایی که زیان‌ده هستند. دولتی که همه چیز تولید می‌کند و می‌فروشد. از بنزین تا کفش و کاشی و چیزهای دیگر. دولتی که خود آسفالت تولید می‌کند و جاده می‌کشد. دولتی که همه کار می‌کند. اما مگر در طول تاریخ بشر این ایده که دولت همه کار برای نیاز‌های جامعه بکند و در آزادی‌های فردی دست‌درازی کند متعلق به کمونیسم و سوسیالیسم نیست؟ آیا ایران قرار بوده به کشوری کمونیست تبدیل شود که حال چنین شده؟

حامی این اپیزود
مبلمان آبنوس

@parsi_live
https://t.me/mortezakazemii
09.04.202513:15
☑️ گفت‌وشنود اقتصادی

🔹 آسیب‌ها و فرصت‌های ملی‌گرایی

🗓 شنبه ۲۳ فروردین۱۴۰۴
ساعت ۱۸ تا ۲۱

گفت‌وگوی

شهرام اتفاق
مصطفی صادق
و مرتضی کاظمی


با حضور و مشارکت
پژوهشگران و علاقه‌مندان

این سومین نشست با موضوع تاریخ ایران است. در این نشست به صورت خاص تلاش می‌کنیم در مورد این پرسش گفتگو کنیم که؛

🔹آیا دستیابی به توسعه مستلزم سنت‌گرایی است؟
🔹مرز میان وطن‌دوستی و ناسیونالیسم افراطی کجاست؟
🔹آیا عناصر و مفاهیم باستانی برای دنیای امروز مفید هستند؟

در نشست ۴ اسفند ۱۴۰۳ مصطفی صادق ارائه‌ای داشت با موضوعِ

تاریخ ایران و
سرشت و سرنوشت اندیشه پیشرفت

و تلاش شد به این پرسش‌ها پاسخ داده شود که :

🔹 ایرانیان در دو سده پیشین چه برداشتی از مفهوم پیشرفت داشته‌اند؟
🔹 این مفهوم در این روزگار چگونه دگرگون شده است؟

بعد از آن در نشست ۱۳ اسفند شروین وکیلی با موضوع
آبادی در برابر توسعه؛
نقدی ایرانشهری بر مفهومی مدرن

ضمن ارائه‌ای تلاش کرد به این سوال پاسخ دهد که
🔹نقش تمدن ایرانی در شکل‌گیری نظام اقتصادی و اقتصاد جهانی چه بوده است؟

در نشست پیش‌رو تلاش می‌کنیم به پرسشی مقدماتی برگردیم و به این موضوع بپردازیم که
آیا اساساً برای فهم اکنون و پیش‌بینی آینده‌ی اقتصاد ایران ضرورتی دارد به گذشته های دور نظر داشته باشیم.
آیا می‌توان راز عقب‌ماندگی و بعضاً درماندگی را در گذشته‌های دور جستجو کرد؟
آیا ما ایرانی‌ها در قفس تاریخ گرفتار شده‌ایم؟
آیا ما ایرانی‌ها از لحاظ فرهنگی و تاریخی دچار گرفتاریهای دست و پاگیر هستیم؟
اگر اینگونه باشد چگونه می‌توانیم از بندهای دست و پاگیر تاریخی رها شویم؟

➖➖➖➖➖
☑️ لطفاً و حتماً
از طریق این لینک
اعلام حضور بفرمایید
تا بتوانیم شرایط لازم برای پذیرایی از شما را مهیا کنیم

مدیر نشست؛ مرتضی کاظمی

گروه رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد
☑️ گفت‌وشنود اقتصادی

🔹 بازارها و اقتصاد در کشاکش مذاکرات؛
بدبین باشیم یا خوش‌بین؟


🗓 شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸ تا ۲۱

▪️حسین سلاح‌ورزی
رئیس سازمان ملی کارآفرینی ایران و رئیس پیشین اتاق بازرگانی
▪️سعید اسلامی‌بیدگلی

تحلیلگر مالی و استاد دانشگاه تهران
▪️مرتضی کاظمی
اقتصاددان؛ مدیر نشست

همراه با شنیدن بازخورد و دیدگاه‌های
میثم هاشمخانی، علیرضا توکلی‌کاشی، امیرحسین خالقی، امیرمحمد گلوانی، یاسر میرزایی، آرش صفری، محمد ناطقی، حمیدرضا پورسلیمی، مصطفی صادق، جعفر خیرخواهان، هاشم آردم، پوریا بختیاری
و سایر تحلیل‌گران
و با حضور علاقه‌مندان و پژوهشگران

🔹 و در ادامه نشست قبلی

🔹 مذاکرات ایران و آمریکا در یک ماه گذشته در هاله‌ای از ابهام با نوسان‌هایی از بیم و امید پیش رفته و گاهی بلاتکلیف به‌نظر رسیده است. در این نشست قصد داریم سناریوهای مختلف را بررسی و درباره‌ی آینده اقتصاد و بازارها گفت‌وگو کنیم. پرسش محوری برای این نشست این است که:

بازارها و اقتصاد در سناریوهای مختلف چه روندی خواهند داشت؟

☑️ لطفاً و حتماً
از طریق این لینک
اعلام حضور بفرمایید

گروه رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد
05.05.202509:30
که حداقل دانش حقوقی را داشته باشد.
اما کارآموز چگونه می‌تواند حداقل مذکور را کسب کند؟ او دو راه دارد؛ یا خودش منابع حقوق را بخواند و آگاهی پیدا کند، یا از شخصی که در این زمینه تخصص دارد، کمک بگیرد؛ در چنین شرایطی افرادی که سواد حقوقی و مهارت تدریس دارند، دست به تاسیس موسسات آموزشی می‌زنند؛ یعنی منابعی که دانستنش برای کسی که به فعالیت در حوزه حقوقی علاقمند است را جمع‌آوری می‌کند و به متقاضیان آموزش می‌دهد و در عوض هزینه‌ای دریافت می‌کند. هر آنچه در مورد خوشنامی و اعتبار درباره وکیل مجرب گفتیم، اینجا هم صدق می‌کند. یعنی هر چقدر آن شخص یا موسسه معتبرتر و خوشنام‌تر باشد افراد بیشتری برای یادگیری حقوق به آن مراجعه می‌کنند. این اعتبار چگونه شکل می‌گیرد؟ به مرور زمان وکلای مجرب پی می‌برند که کارآموزانی که از فلان موسسه آموزشی/استادِ حقوق به آنها مراجعه می‌کنند، از مهارت و دانش حقوقی بیشتری برخوردارند. همین موضوع باعث می‌شود که کارآموزانی که از موسسه یا آموزگار مذکور به آنها رجوع می‌کند با سرعت بیشتری جذب دفاتر حقوقی شوند؛ نه لزوما به این خاطر که در آنجا و نزد آموزگار مذکور آموزش دیدند، بلکه به این علت که تجربه نشان داده، معمولا افرادی که در آنجا آموزش دیدند مهارت و دانش بیشتری در مقایسه با دیگران دارند؛ این یعنی اگر آموزگار یا موسسه مذکور به خاطر درآمد بیشتر، سطح استاندارد خود را کاهش دهد، اعتبار و خوشنامی خود در آموزش حقوق را از دست می‌دهد و متقاضیان کمتری برای آموزش حقوق به آنجا رجوع می‌کنند و این یعنی درآمد کمتر و در نهایت تعطیلی و ورشکستگی.

🔹 آیا در این نظم، اشتباهی رخ نمی‌دهد؟
مگر در حال حاضر وکلا مرتکب خطا نمی‌شوند؛ مگر در حال حاضر همه وکلا بی‌نقص هستند. مگر در حال حاضر همه دفاتر حقوقی و دانشکده‌های حقوق در یک سطح هستند.
من ادعا نکردم در نظم حقوقی که تشریح کردم، هیچ اشتباهی رخ نمی‌دهد. بلکه سعی کردم نشان دهم که این ادعای موافقان انحصار در حرفه/شغل وکالت دال بر این که اگر نهادهای کنترل‌کننده این شغل از بین برود، حقوق مردم نقض می‌شود و مردم قادر نیستند که وکیل خوب را از وکیل بد تشخیص دهند، به کلی اشتباه است و بازار می‌تواند به راحتی این مشکل را حل کند.
در پایان می‌خواهم به این موضوع فکر کنید که چگونه ما می‌پذیریم که انسان‌ها حق و شایستگی انتخاب نمایندگان سیاسی‌شان را دارند، اما حق و صلاحیت انتخاب وکیل خود را ندارند؟
03.05.202505:28
مدنی‌زاده و
یک فرصت خوب برای وزیر نشدن

گفته می‌شود مدنی‌زاده رییس دانشکده اقتصاد شریف برای وزارت دارایی (که به اشتباه به وزارت اقتصاد معروف شده) پیشنهاد شده است. به‌نظرم این موقعیت می‌تواند یک فرصت خوب برای یک اقتصاددان سالم و دانشمند باشد به‌شرطی که در این شرایط وزیر نشود. پیشنهاد می‌کنم مدنی‌زاده در جلسات پارلمانی که حدود ۱۰ درصد از مردم ایران را نمایندگی می‌کنند با صراحت مشکلات و راهکارهای اقتصاد ایران را ارائه کند. انتظار می‌رود در چنین موقعیتی صدای اعتراض همه رانت‌خورها یا عوامل و روسای باندهای سیاسی و مالی بلند شود و در نتیجه با عدم رأی‌اعتماد همان کاری را بکنند که معمولاً می‌کنند.

بله جناب مدنی‌زاده!
الان فرصت خوبی است برای وزیر نشدن ...
26.04.202508:22
ادامه پست قبلی

نگاه بعدی، به قلب تپنده اقتصاد نفتی ایران است، جایی که کاظمی از آن با عنوان ”خانه تاریک“ یاد می‌کند. شرکت ملی نفت، به عنوان امانت‌دار ثروت ملی، در هاله‌ای از ابهام و عدم شفافیت فعالیت می‌کند. برخلاف غول‌های نفتی جهان مانند آرامکو که گزارش‌های مالی و عملکردشان در دسترس عموم است، در مورد NIOC، اطلاعات حیاتی پنهان می‌ماند. ارزش واقعی دارایی‌ها، میزان سرمایه‌گذاری‌ها، هزینه‌ها و درآمدهای واقعی، همگی در این تاریک‌خانه گم شده‌اند. دولت نیز به عنوان تنها فروشنده بنزین، با تعیین قیمتی واحد و دستوری برای سراسر کشور، فارغ از هزینه‌های حمل و نقل و شرایط بازار، منطق اقتصادی را زیر پا می‌گذارد. این عدم شفافیت و کنترل متمرکز، نه تنها کارایی را از بین می‌برد، بلکه اعتماد سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی را نیز به شدت خدشه‌دار می‌کند؛ چه کسی حاضر است در خانه‌ای تاریک و بی‌حساب و کتاب سرمایه‌گذاری کند؟
اما چه کسانی از این وضعیت آشفته سود می‌برند و چه کسانی تاوان آن را می‌پردازند؟ کاظمی از ذی‌نفعان و زیان‌دیدگان سخن می‌گوید. ذی‌نفعانی که با دسترسی به رانت‌ها (مانند ارز ارزان‌تر از دیگران) و با اتصال به مدارهای قدرت، منافع خود را تضمین می‌کنند و به شدت در برابر هرگونه اصلاحی که این منافع را به خطر اندازد، مقاومت می‌کنند. این شبکه‌های قدرت، چنان ریشه‌دار هستند که حتی تحولات سیاسی بزرگ نیز قادر به برچیدن کامل آن‌ها نبوده و همواره راهی برای بقا و تطبیق خود یافته‌اند. در مقابل، عموم مردم و کارآفرینان واقعی، زیان‌دیدگان اصلی این سیستم هستند.
در میانه این تحلیل تاریک، کاظمی به نقد یکی دیگر از ساختارهای پرهزینه و ناکارآمد می‌پردازد: سربازی اجباری. او با عباراتی چون ”بردگی دولتی“ و ”اسارت“، این سیستم را به چالش می‌کشد و ناکارآمدی آن را در استفاده از نیروی جوان تحصیل‌کرده برای اموری غیرتخصصی و غیرنظامی (از بلیط‌فروشی تا رانندگی و حتی نوشتن پایان‌نامه برای فرماندهان!) به تصویر می‌کشد. او هم هزینه اقتصادی هنگفت این سیستم و هم اثربخشی واقعی آن در تامین امنیت را زیر سوال می‌برد.
پس از این کالبدشکافی دقیق، کاظمی راه برون‌رفت را نه در اصلاحات جزئی و وصله‌پینه کردن، بلکه در یک ”جراحی بزرگ“ و تغییر بنیادین می‌بیند. او معتقد است پیش از هر اقدامی، باید بر سر اصول پایه اقتصادی (مانند آزادی، شفافیت، حقوق مالکیت) یک توافق ملی شکل گیرد، همان‌گونه که بر سر تمامیت ارضی توافق وجود دارد. سپس، تیغ جراحی باید به سراغ ریشه مشکل، یعنی بوروکراسی متورم و مانع‌تراش، برود. او با جسارت، خواستار انحلال یا کوچک‌سازی اساسی وزارت‌خانه‌هایی چون صمت، آموزش و پرورش، علوم، ارشاد و رفاه می‌شود؛ نهادهایی که به باور او، زیان وجودشان بسیار بیشتر از نفعشان است و هزینه تعطیلی‌شان (با حفظ کامل حقوق کارکنان) در برابر خسارتی که به اقتصاد وارد می‌کنند، ناچیز است. این رویکرد ”تفریقی“ یا ”انحلال‌گرا“، با هدف برداشتن موانع از سر راه فعالان اقتصادی صورت می‌گیرد. اصل راهنمای این دگرگونی، ”آزادی“ است؛ آزادی عمل برای مردم و بازار، آزادی مبتنی بر شواهد و تجربیات موفق جهانی، در مقابل ”امر و نهی“ اقتصاد دستوری. شفاف‌سازی کامل بخش نفت و تجاری‌سازی آن و تجدیدنظر اساسی در مدل سربازی، اجزای دیگر این نقشه راه هستند.
شاید در نگاه اول، این تحلیل تصویری ناامیدکننده ترسیم کند، اما کاظمی در انتهای این تونل تاریک، نوری از امید را نشان می‌دهد. او عمیقاً باور دارد که ایران، با وجود تمام این مشکلات، از پتانسیلی شگرف برای رشد و شکوفایی برخوردار است. مثال رشد انفجاری استفاده از گوشی‌های هوشمند که خارج از برنامه‌ریزی و کنترل دولت رخ داد، گواهی بر این مدعاست. اگر زنجیرهای سنگین بوروکراسی و مداخله دولتی گسسته شود، اگر فضا برای تنفس آزادانه اقتصاد و شکوفایی خلاقیت فردی فراهم گردد، این پتانسیل عظیم می‌تواند آزاد شود و ایران را در مسیر توسعه‌ای سریع و پایدار قرار دهد؛ رشدی که می‌تواند در مدتی کوتاه، چهره اقتصاد و زندگی مردم را دگرگون سازد.
سفر در هزارتوی تحلیل کاظمی، ما را با پرسش‌هایی عمیق و بنیادین تنها می‌گذارد: آیا زمان آن فرا نرسیده که ایران تعریفی نو از نقش دولت در اقتصاد ارائه دهد؟ آیا وقت آن نرسیده که دولت، به جای تصدی‌گری و تجارت، بر وظایف اصلی خود چون تامین امنیت، اجرای عدالت و فراهم آوردن زیرساخت‌های اساسی تمرکز کند و میدان را به دست توانای مردم و پویایی بازار بسپارد؟ پاسخ به این پرسش‌ها، شاید کلید گشودن قفل‌های سنگین اقتصاد ایران و آغاز فصلی نو در سرنوشت این سرزمین باشد. این، چالشی است که بیش از هر چیز، نیازمند شجاعت برای اندیشیدن و اراده برای تغییر است.

لینک ویدیوی کامل در یوتیوب

نوشته شده در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
توسط حمید علیپور صنوبری
نویسنده ماهنامه پیک تربت
https://t.me/mortezakazemii
21.04.202515:37
▫️این "دولت" است که:
شما را از چنگال گرگ در ربودی؛
ولی خود گرگ بودی!

▫️سعدی در حکایت شماره ۳۱ گلستان درباره ازدواج ناموفقی که داشته حکایتی نقل کرده و می‌گوید:

شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی

شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید

که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی

من باور دارم این «بزرگ» که در اشاره‌ی سعدی آمده می‌تواند مصداق مناسبی برای «دولت بزرگ» یا «دولت رفاه» و به‌صورت کلی مصداق خوبی برای بسیاری از دولت‌های فعلی باشد. می‌فهمم که بسیاری از ما و شما دلخوش شده‌ایم به چیزهایی مثل دانشگاه رایگان دولتی یا یارانه‌های دولتی و یا به پرداخت‌های دولتی اما این مُسِکن‌های موقتی که معمولاً حرام‌مبنا است می‌تواند شبیه باشد به همان مساعدتی که در حکایت سعدی آمده. این مساعدت‌ها مدتی بعد شما را به مسلخ می‌برد.

در ابتدای حکایت، سعدی از شرایط سختی که در هنگام مهاجرت از بغداد به طرابلس پیدا کرده گفته که بزرگ‌مردی به یاری‌اش شتافت و با پرداخت ده دینار او را از آن شرایط دشوار نجات داد. سعدی در ادامه این‌گونه نقل می‌کند:

«یکی از رؤسای حلب که سابقه‌ای میان ما بود گذر کرد و بشناخت و ...بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم خلاص کرد و با خود به حلب برد و دختری که داشت به نکاح من در آورد به کابین صد دینار.»

خلاصه اینکه سعدی با ده دینار کمکی که از آن مرد دریافت کرد از مخمصه رها شد اما بابت مهریه‌ای صد دیناری، به مقدار ده برابر مساعدتی که دریافت کرده بود بدهکار شد. سعدی در ادامه گفته:

«مدتی بر آمد، بدخوی ستیزه روی نافرمان بود. زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغّص داشتن...باری زبان تعنّت دراز کرده همی‌گفت: تو آن نیستی که پدر من تو را از فرنگ باز خرید؟
گفتم: بلی! من آنم که به ده دینار از قید فرنگم باز خرید و به صد دینار به دست تو گرفتار کرد.»

بله؛ دوستان سوسیالیست و غیر سوسیالیست

دل نبندیم به این حمایت‌های حرام‌بنیاد و دولتی!

✍نوشته شده در یکم اردیبهشت ۱۴۰۳
توسط مرتضی کاظمی
https://t.me/mortezakazemii
06.04.202513:07
پرسش‌های اخلاقی در مورد جنگ تعرفه‌ای

مرتضی کاظمی

🔹 آیا جنگِ تعرفه‌ای، اخلاقی است؟

🔹 آیا مصرف‌کنندگانِ آمریکایی، سپر انسانی شده‌اند؟

ترامپ با نام‌گذاریِ دوم آپریل با عنوان «روز آزادی» (Liberation Day) سعی کرده این سیگنال را ارسال کند که او نیز طرفدار آزادی در تجارت است. در دوم اپریل ۲۰۲۵ یعنی روزی که فرمان تعرفه‌های متقابل توسط ترامپ ابلاغ شد او اینطور وانمود می‌کند که چون سایر کشورها به آزادی در تجارت متعهد نیستند دولت آمریکا از طریق ایجاد فشار و افزایش تعرفه‌ها دولت‌ها را تشویق یا مجبور به رعایت انصاف و کاهش تعرفه‌ها می‌کند.

ترامپ در دفاع از تعرفه‌ها به نکاتی اخلاقی اشاره کرده و می‌گوید ما آمریکایی‌ها بخاطر طرفداری از آزادی و تجارت، بازارهای آمریکا را در اختیار دیگران گذاشته‌ایم اما سایر دولتها با بی‌انصافی برای وارادتِ محصولاتِ آمریکایی‌، موانع تجاری ایجاد و به تجارت و رفاهِ جهانی لطمه وارد می‌کنند.

ترامپ می‌پرسد در مقابل این بی‌انصافی چه کنیم؟

همانطور که رضا عامری در پادکست ۱۷۷۶ به تفصیل توضیح داده ترامپ در واقع می‌گوید ما سال‌ها و دهه‌ها این کم‌لطفی و بی‌انصافی را تحمل کرده‌ایم اما سایر دولت‌ها نه‌تنها با آمریکایی‌ها همکاری نکرده‌اند بلکه از این وضعیت سواستفاده و به اقتصاد آمریکا و همچنین به تجارت جهانی لطمه زده‌اند.

تا اینجا و بر اساس اطلاعاتی که دارم شخصاً با شیوه‌ی ترامپ موافق نیستم. در واقع ترامپ از مصرف‌کنندگان آمریکایی به عنوان سپر انسانی استفاده تا بتواند در این جنگ پیروز شود. سوال اخلاقی و حقوقی این است که آیا آن هدف این وسیله را توجیه می‌کند. در اینجا این سوال مطرح می‌شود که آیا ترامپ مجاز است به این دلیل که سایر دولتها در مرزهای تجاری، زورگیری می‌کنند متقابلاً با اقدامی مشابه تلافی کند. آیا اگر دیگران دزدی، زورگیری و جیب‌بری کردند ما نیز مجاز هستیم متقابلاً زورگیری کنیم؟

در هر حال این سوال همچنان پابرجاست که با این بی‌اخلاقی گسترده‌ی دولت‌ها و موانعی که آن‌ها بر تجارت جهانی تحمیل می‌کنند؛ چه باید کرد؟

باید از ترامپ بپرسیم با توجه به نفوذ گسترده‌ای که آمریکا در سازمان تجارت جهانی دارد؛ چرا دولت آمریکا از طریق این سازمان پیگیری نکرده و به چه دلیل به جنگ تعرفه‌ای متوسل شده است؟

مرتضی کاظمی
۱۷ فروردین۱۴۰۴
https://t.me/mortezakazemii
06.05.202520:26
🔹 مرتضی به رنگ آزادی و طعم سفر

✍ محمدعلی کرباسیون، مدرس حقوق

راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد
شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد

آشنایی من با مرتضی کاظمی از طریق دورهمی‌های فردای‌اقتصاد بود، مردی با ته‌لهجه اصفهانی که خود را اینگونه معرفی می‌کرد: «سلام، من مرتضی کاظمی در دورهمی اقتصادی، در خدمت شما هستیم، موضوع این دورهمی....» تصور من از دکتر کاظمی، یک استاد دانشگاهی اتو کشیده که همه چیزش روی روال، برنامه ریزی و خط کشی است، بود؛ پیام های من در لینکداین و تلگرام، ایشان را به مراتب انسانی اخلاق مدار، اهل گفتگو و راحت به من معرفی کرد، از اونجور افرادی که واقعا به رنگ محبت ساخته شده اند.

مصاحبه‌ی بلوط سرخ با مرتضی کاظمی، انسانی اهل مسافرت، شعر و موسیقی، پیاده‌روی های طولانی، کوه‌نوردی، دقت حتی در حرم امام رضا، میهمان‌نوازی که پذیرای زرشک‌پلو با مرغ برای مسافری است که نه او را دیده و نه می‌شناسد.

مرتضی کاظمی تلاطم‌های زندگی‌اش را به آرامی و راحتی پاسخ می‌دهد و این بیانگر سلامت روحی و پیگیری دویست جلسه‌ای روان‌درمانیش می‌باشد، چیزی که شاید خیلی از ماها از آن فراری هستیم، کمی با ناراحتی، رفتن مادر، جدایی و طلاق را روایت می کند، میگوید و می‌فهماند که هم به حرفی که می‌زند اعتقاد دارد و هم با آن اعتقاد زندگی می‌کند به نحویکه الان نه پست دولتی دارد و نه هیئت علمی دانشگاه است، حتی خواستن عذر تدریسش از دانشگاه را به راحتی بیان می کند می گوید به آن معنا هیئت علمی نبوده است ولی بله گفتند که این لیست نباید تدریس کند، بله اینکه در چارچوبی به غیر از هدف خود برای پروژه منِ ۱۴۰۴ قرار نگیری، بیانگر آزادگی است.

هیجان مسافرت وی حتی در مناطق مرزی ایران و افغانستان، صالح آباد و بلوچستان واقعاً به رنگ انسان است، ماندن پنج روز در خانه‌ای از مردم پاک صالح‌آباد، شرکت در عروسی علمای اهل تسنن با حافظ خوانی...

مرتضی عاشق اقتصاد است و این عشق خود را از طریق گفتگو یاد می دهد، بله کافه‌هایی که راه می‌اندازد کلاس درس نیست، بلکه علم‌آموزی از طریق گفتگو است، گفتگویی که غایب در نظام آموزشی و فرهنگی ماست.
مرتضی به آزادی ایمان دارد ، ایمانی به رنگ امید ، آزادی به معنای واقعی کلمه نه یک گام کمتر و نه یک گام بیشتر، به نظر می رسد که حاکمیت قانون را نیز ذیل آزادی تعریف می‌کند، برای همین در دورهمی های اقتصادی آشکارا به انحصارات دولتی حتی در تامین اجتماعی می‌تازد. شاید اقتصاد را چون هایک و ویلیام گلسر، ذیل آزادی و انتخاب دوست دارد.

مرتضی یاد می‌دهد که خود خودمان باشم، بشناسیم و حتی سفری به درون خود داشته باشیم ، سفری که به مراتب عمیق تر از سفرهای روزمره و طبیعت گردی مرسوم است، بی‌آلایش، کوشا، حیران نسبت به محیط، اهل گفتگو، راکد نبودن حتی اگر شده با پیاده روی و سفر حیران زندگی و درون خود باشیم....

کانال پل‌چوبی
https://t.me/Isf_law_school
05.05.202509:30
آیا بازار آزاد می‌تواند کیفیت وکالت را بدون نیاز به مجوز دولتی تضمین کند؟

مدتی قبل گفت‌وگویی از آقای مرتضی کاظمی با موضوع «دولت همه‌کاره، دولت کمونیست» در رسانه پارسی منتشر شد. من چند بریده از این گفت‌وگو را که به موضوعاتی مانند انحصار در شغل وکالت و ناکارآمدی آموزش در ایران می‌پرداخت، در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم و چند روز بعد تصمیم گرفتم این نظر آقای کاظمی را در قالب یک یادداشت بسط و گسترش دهم. معمولا وقتی از انحصار در وکالت یا پزشکی صحبت می‌شود(که در این یادداشت تمرکز من بر وکالت است)، مدافعان این انحصار مدعی می‌شوند که اگر این گزینش‌ها از بین برود، حقوق «مردم» پایمال می‌شود، زیرا هر شخصی دلش خواست ادعای وکالت می‌کند، در صورتیکه مهارت و دانش کافی برای دفاع از حقوق موکل خود را ندارند. در این یادداشت قصد دارم توضیح دهم که اگر این انحصارها برداشته شوند، حرفه وکالت چگونه شکل خواهد گرفت و چرا چنین تغییری لزوماً به ضرر مردم نخواهد بود.

🔹سناریوی فرضی آزادی کامل ورود به حرفه وکالت
بیائید این سناریوی فرضی را در نظر بگیریم که آزمون وکالتی در کار نیست، برای وکالت نیاز به پروانه وکالت یا هر مجوز دیگری نیست و دادگستری نیز هر شخصی را که توسط طرفین دعوا به عنوان وکیل معرفی شود، می‌پذیرد؛ همچنین فرض کنیم برای بر عهده گرفتن وکالت، داشتن مدرک دانشگاهی حقوق نیز اجباری نیست.
در چنین شرایطی افراد پرونده‌های خود را به وکلای با تجربه، با سابقه و خوشنام می‌سپارند، زیرا خواهان پیروزی در دادگاه هستند و افراد تازه‌کار یا توانایی دفاع در دادگاه ندارند، یا قادر به اثبات توانایی خود به متقاضیان خدمات نیستند. وجود افرادی که به خاطر هزینه کمتر یا هر دلیل دیگر پرونده‌های خود را به تازه‌کارها می‌دهند را انکار نمی‌کنم؛ اما اگر آنها در دادگاه شکست خوردند، باید مسئولیت این اشتباه خود را بپذیرند.
تا اینجا به افرادی پرداختیم که متقاضی خدمات حقوقی هستند. حال ببینم اوضاع در سمت ارائه‌دهندگان این خدمات چگونه است. افراد تازه‌کار و بی‌تحربه‌ای که خواهان فعالیت در حوزه حقوقی هستند ناچارند که به وکلای قدیمی، با سابقه و خوشنام رجوع کنند و در دفتر آنها مشغول به کار شوند تا هم تجربه کسب کنند و هم اعتبار و شهرتی برای خود به دست آورند(در حال حاضر نیز، بعضی از دانشجوهای حقوق، هم‌زمان با تحصیل، در دفاتر حقوقی یا خدمات قضایی به طور پاره وقت کار می‌کنند). وکیل مذکور پس از یک مصاحبه شغلی/علمی او را به کار می‌گیرد و با توجه به توانایی‌اش مسئولیت‌هایی رابه او محول می‌کند. اگر مهارت کمی داشته باشد کارهایی مانند ثبت پرونده در دادگستری و کارهای اینچنینی را به او می‌سپارد و اگر مهارت بیشتری داشت کارهایی مانند صحبت با متقاضیان دریافت خدمات حقوقی و بررسی اولیه پرونده‌ها و ... را به او می‌سپارد.

🔹مسیر پیشرفت و کسب تجربه برای تازه‌کارها
نفع وکیل در درآمد بیشتر است؛ برای وکلای باسابقه انجام پرونده‌هایی با ارزش مالی کم مطلوبیت ندارد، او با به کار گرفتن افراد تازه‌کار و سپردن پرونده‌های ساده‌تر(که قیمت کمتری هم دارند) به آنها و نظارت بر کار آنها می‌تواند درآمد بیشتری کسب کند، برای مثال چهل درصد از دستمزد را خودش برمی‌دارد و شصت درصد را به کارآموزش که کارهای پرونده را انجام داده است می‌دهد. در چنین شرایطی هم متقاضی دریافت خدمات حقوقی اطمینان دارد که کارش زیر نظر یک وکیل مجرب انجام می‌شود، هم وکیل مذکور درآمد بیشتری کسب می‌کند(درآمدی که در غیراینصورت به دنبالش نمی‌رفت) و هم کارآموز در روند انجام این پرونده، زیر نظر وکیل مجرب، تجربیات جدید کسب می‌کند و پولی هم به جیب می‌زند(پول و تجربه‌ای که در غیر اینصورت نمی‌توانست به دست بیاورد، زیرا کسی حاضر نبود تا پرونده یا کار حقوقی خود را به او بسپارد، اما در شرایط مذکور به اعتبار وکیل مجرب، پیگیری یک پرونده را به عهده گرفته است). وکیل مجرب ناچار است با دقت تمام بر کارآموز خود نظارت کند، زیرا هر اشتباهی از سمت کارآموز به پای او نوشته می‌شود و شهرت و خوشنامی او را خدشه‌دار می‌کند؛ در واقع وکیل مجرب ناخواسته در حال انتقال تجربیات خود به کارآموز است. از طرفی نفع کارآموز در پیگیری پرونده و یادگیری هر چه بیشتر از وکیل مجرب است، زیرا هر چه بیشتر و سریعتر یاد بگیرد، می‌تواند پرونده‌های بیشتر/باارزش‌تر( از نظر مالی) دریافت کند و به طور کلی با کار کردن در دفتر حقوقی وکیل مجرب شبکه ارتباطی خود را گسترش می‌دهد و برای خود اعتبار کسب می‌کند. این روند می‌تواند در طول زمان بسیار پیچیده‌تر شود، اما برای طولانی نشدن یادداشت به همین مقدار بسنده می‌کنم.
🔹نقش بازار در تضمین کیفیت آموزش حقوق
پیش‌تر گفتم که وکیل مجرب برای جذب کارآموز یک آزمون (شبیه به آزمون تعیین سطح زبان انگلیسی) از او می‌گیرد تا اطمینان حاصل کند
(ادامه در پست بعدی)
02.05.202518:11
گزارش نشست گفت‌وشنود اقتصادی
در روزنامه دنیای اقتصاد

با موضوع
🔹 آسیب‌ها و فرصت‌های ملی‌گرایی

گفت‌وگوی

شهرام اتفاق
مصطفی صادق
و مرتضی کاظمی

آیا دستیابی به توسعه نیازمند رجوع به سنت‌هاست؟
در جست‌وجوی پیشران ترقی

دنیای اقتصاد : مسائل مرتبط با سیاست، اقتصاد و به‌طور کلی اندیشه، همواره جزو موضوعات چالشی در فضای عمومی و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی بوده‌اند و بحث بر سر مفاهیمی همچون «توسعه»، «سنت‌گرایی»، «ملی‌گرایی» و «هویت تاریخی» به شدت دنبال می‌شود.

 «دنیای‌اقتصاد» برای بررسی دقیق‌تر این موضوعات، به سراغ دو صاحب‌نظر این حوزه رفته است. در این جلسه که به میزبانی مرتضی کاظمی و با حضور مصطفی صادق و شهرام اتفاق برگزار شد، سوالاتی چون «آیا رسیدن به توسعه مستلزم بازگشت به سنت‌هاست؟»، «آیا مفاهیم و عناصر باستانی می‌توانند برای دنیای امروز مفید واقع شوند؟» و «مرز میان وطن‌دوستی و ناسیونالیسم افراطی کجاست؟» مورد بررسی قرار گرفت.
این جلسه به میزبانی مرتضی کاظمی و با مقدمه او آغاز شد. به گفته او، این پرسش وجود دارد که اساسا چرا باید به تاریخ ایران پرداخت؟ آیا بررسی تاریخ می‌تواند به فهم بهتر شرایط امروز کمک کند؟ او ادامه داد که برای مثال، در نشستی با دکتر غنی‌نژاد، این موضوع مطرح شد که کشورهای جوانی مانند سنگاپور یا امارات متحده عربی تا چه اندازه به گذشته تاریخی خود اهمیت می‌دهند؟ آیا آنها نیز درگیر تاریخ خویش هستند؟ برخی بر این باورند که ایران، به‌سبب تاریخ پرفراز و نشیب خود، گرفتار نوعی درنگ و وابستگی تاریخی شده که مانع توسعه و نوسازی است. از سوی دیگر، دیدگاهی نیز وجود دارد که معتقد است می‌توان با بهره‌گیری از ابزارهای علمی و فنی مدرن، نظیر سیاست‌های پولی و مالی دقیق، مشکلات اقتصادی را بدون رجوع به گذشته حل کرد، همان‌گونه که سنگاپور توانست ظرف چند دهه اقتصاد خود را سامان دهد.

در بند تاریخ؟

کاظمی افزود که در واقع، مساله اصلی این است: آیا ریشه مشکلات امروز ما در گذشته‌های دور نهفته است؟ یا آنکه باید با رویکردی فنی و معاصر به حل مسائل پرداخت؟ این مقدمه می‌تواند بستر طرح پرسش‌هایی عمیق‌تر درباره هویت تاریخی و چالش‌های فرهنگی ایران امروز باشد.

 او سپس بیان کرد که در این زمینه، آثار و دیدگاه‌هایی نیز مطرح شده‌اند که هر یک تلاش کرده‌اند بخشی از این گره تاریخی را توضیح دهند. برای نمونه، می‌توان به کتاب مشهور دکتر کاتوزیان با عنوان «ایران؛ جامعه کوتاه‌مدت» اشاره کرد. نویسنده در این کتاب تلاش دارد نشان دهد که تاریخ ایران از نوعی بی‌ثباتی نهادی و فقدان برنامه‌ریزی بلندمدت رنج می‌برد. در کنار این رویکرد، اندیشمندان دیگری نیز همچون دکتر رضا قلی، با آثار مهمی نظیر «جامعه‌شناسیع نخبه‌کشی» و «جامعه‌شناسی خودکامگی»، تلاش کرده‌اند با نگاهی جامعه‌شناختی به این موضوع بپردازند. در این آثار، فرض بر این است که ایران گرفتار ساختاری تاریخی است که در آن نخبگان مجال شکوفایی نمی‌یابند. رضا قلی با اشاره به پدیده «نخبه‌کشی» معتقد بود که ساختار اجتماعی ایران، به دلایل گوناگون، امکان پایداری برای نیروهای خلاق و کارآمد فراهم نمی‌کند. از سوی دیگر، در مباحثی مانند «جامعه‌شناسی خودکامگی» به این نکته اشاره می‌شود که در تاریخ ایران، نوعی الگوی قدرت‌محور و متمرکز وجود دارد که اجازه شکل‌گیری نهادهای مردمی و مسوولیت‌پذیر را نمی‌داده است. این نگاه، ایران را نه صرفا گرفتار گذشته، بلکه درگیر الگوهایی تاریخی می‌داند که همچنان بر ساختارهای امروزین سایه انداخته‌اند.
سپس کاظمی با طرح یک پرسش مقدمه خود را جمع‌بندی کرد و گفت که آیا ما در ایران، گرفتار نوعی قفس تاریخی و نهادی هستیم؟ و اگر چنین است، آیا امکان رهایی از این وضعیت وجود دارد؟ به‌طور خاص، اگر بخواهیم از بحران‌هایی نظیر فقر، تورم، فقدان سرمایه‌گذاری، یأس اقتصادی و ناتوانی ساختاری عبور کنیم، آیا الگویی جهانی برای رهایی وجود دارد؟ یا آنکه وضعیت ایران، به‌دلیل ویژگی‌های تاریخی و نهادی، نیازمند الگویی بومی و متفاوت است؟

ادامه...
26.04.202508:22
درباره‌ی پیشنهادات مرتضی کاظمی
در مصاحبه با رسانه پارسی

گذر از هزارتوی اقتصاد ایران؛
روایتی عمیق از نقد ساختاری


حمید علی‎پور صنوبری
نویسنده ماهنامه پیک تربت

گاهی اوقات یک گفتگو یا یک مصاحبه از تبادل نظرهای روزمره فراتر می‌رود و همچون نوری قوی، زوایای پنهان و تاریک واقعیتی پیچیده را روشن می‌سازد. گفتگوی اخیر رسانه پارسی در یوتیوب، با عنوان تکان‌دهنده و تأمل‌برانگیز حکومت همه کاره یا حکومت کمونیست که با اجرای عباس سوری در مصاحبه با مرتضی کاظمی، اقتصاددان و تحلیلگر، برگزار شد؛ دقیقاً از همین جنس بود. این عنوان، خود به تنهایی، چکیده‌ای از نقد بنیادینی است که کاظمی بر ساختار اقتصاد ایران وارد می‌کند؛ نقدی که نه تنها به علائم بیماری، بلکه به ریشه‌های عمیق آن می‌پردازد.
آنچه در ادامه می‌آید، تلاشی است برای بازآفرینی روایی سفر پرماجرایی که کاظمی مخاطبان را در مصاحبه به آن رهنمون می‎دارد؛ سفری به اعماق هزارتوی اقتصاد ایران، از نگاه نقادانه او. این روایت، برآمده از دل همان گفتگوی یوتیوبی است و می‌کوشد تا جان‌مایه تحلیل‌ها، نگرانی‌ها و حتی کورسوی امیدی که در کلام او موج می‌زد را به شما منتقل کند. پس آماده شوید تا همراه با راهنمایی کاظمی، قدم در این مسیر پرفراز و نشیب بگذاریم.
پا به درون هزارتویی می‌گذاریم که دیوارهایش بلند و مسیرهایش بی‌شمار و گیج‌کننده‌اند؛ این هزارتو، اقتصاد ایران است. بسیاری در ورودی آن سرگردان مانده‌اند، اما مرتضی کاظمی، با شجاعت یک راهنما و دقت یک جراح، چراغی به دست گرفته و ما را به سفری پرمخاطره اما روشنگر در اعماق آن فرا می‌خواند. او نقشه‌ای متفاوت پیش روی ما می‌گذارد، نقشه‌ای که نه تنها مسیرهای بن‌بست، بلکه ریشه‌های این بن‌بست‌ها را نیز آشکار می‌سازد.
سفر ما با رویارویی با یک حضور مسلط آغاز می‌شود: دولتی که نه تنها مرزبان این هزارتو، بلکه خود معمار بسیاری از دیوارهای بلند آن است. کاظمی تصویر دولتی را ترسیم می‌کند که از نقش سنتی تنظیم‌گر فراتر رفته و خود به یک ”تاجر بزرگ“ بدل شده است؛ تاجری که از فروش بنزین در پمپ بنزین گرفته تا تولید خودرو، صدور مدرک دانشگاهی و حتی ارائه بیمه، در همه چیز دستی بر آتش دارد. او این پدیده را با عبارتی تکان‌دهنده توصیف می‌کند: ”حکومت قادر مطلق“، ساختاری که بی‌شباهت به مدل‌های کنترل‌گرایانه کمونیستی نیست و در آن، روح رقابت و ابتکار فردی در زیر سایه سنگین مداخله دولتی، رنگ می‌بازد. این حضور فراگیر، همچون پیچکی سمج، تار و پود اقتصاد را در هم تنیده و مانع از جریان یافتن آزادانه انرژی و خلاقیت می‌شود.
اما نیروی محرکه این غول چیست؟ کاظمی ما را به اتاق فرمان آن می‌برد، به قلب تپنده اما بیمار بوروکراسی. آنچه می‌بینیم، ماشینی عظیم، کند و خودارجاع است؛ ارتشی از کارمندان که اغلب درگیر کاغذبازی‌های بی‌پایان و حفظ موقعیت خود هستند تا ارائه خدمت مؤثر. تخصص و کارآمدی، سکه‌های رایج این قلمرو نیستند. او با استعاره‌هایی تلخ و گزنده، این بوروکراسی را ”سرطان“ می‌نامد که ریشه‌هایش در تمام ارکان دوانده شده، ”عناصری مانع“ که همچون ”اراذل و اوباش“ خیابانی، راه را بر هر فعالیت مولدی می‌بندند. روایت شخصی او – اقتصاددانی با بالاترین سطح دانش که جایی در این ساختار نیافته – گواهی است بر این حقیقت تلخ که این ماشین، بیش از آنکه نیازمند مغزهای متفکر باشد، به دنبال پیچ و مهره‌هایی برای حفظ وضع موجود است. این بوروکراسی، فقط یک مانع اداری نیست، بلکه فرهنگی از ناکارآمدی و ایستایی را بازتولید می‌کند.
سپس، کاظمی لنز خود را به سمت نقاطی می‌چرخاند که زخم‌های این سیستم در آن عریان‌تر است. به مرزها سفر می‌کنیم؛ مناطقی که قاعدتاً باید به واسطه موقعیت استراتژیک خود، کانون‌های پررونق تجارت و تبادل باشند؛ اما آنچه می‌بینیم، تصویری وارونه است: مرزنشینانی که در فقر دست و پا می‌زنند و برای جابجایی کالاهای اساسی – کاری که باید طبیعی‌ترین حق اقتصادی‌شان باشد – با برچسب ”قاچاق“ و خطر مرگ روبرو می‌شوند. سوخت‌بران بلوچ و کولبران کرد، قربانیان این پارادوکس بی‌رحمانه هستند. داستان تکان‌دهنده جوانی که در سراوان به خاطر حمل چند کیسه برنج از مرز پاکستان جان خود را از دست می‌دهد، عمق این فاجعه و بی‌منطقی حاکم را آشکار می‌سازد. این سیاست‌ها نه تنها پتانسیل عظیم اقتصادی مرزها را به بند کشیده‌اند، بلکه بذر ناامیدی و محرومیت را در حاصلخیزترین زمین‌های اقتصادی می‌پاشند و حتی مانع از شکوفایی فعالیت‌های فرهنگی و هنری در این مناطق می‌شوند.

ادامه در پست بعدی
14.04.202511:21
ایران باستان برای قرن‌ها مهد آزادی اقتصادی بوده است؛

چگونه به رشد و آزادی اقتصادی برگردیم؟


تیم ورستال*
مرتضی کاظمی


در نخستین ماه از سال ۱۴۰۴ در شرایطی این یادداشت را می‌نویسیم که بخش عظیمی از مردم و جوانان ایرانی هر چند دل‌نگران اما مشتاق و در آرزوی پیشرفت برای ایران و همچنین برای زندگی شخصی هستند. نوروز در فرهنگ ایرانی و به صورت کلی اولین روزهای یک سال جدید، مشابه سایر کشورها و فرهنگ‌ها، مقطعی است برای نگاه به گذشته و تفکر در آنچه انجام داده‌ایم و همچنین زمان خوبی برای فکر کردن به آنچه در آینده باید انجام دهیم. هدف، در نهایت، این است که سال جدید را بهتر از سال گذشته بسازیم. اما در اصطلاحات اقتصادی، این «بهتر» معمولا به معنای «ثروتمندتر» توصیف می‌شود. اینجا وقتی به ثروتمندتر اشاره می‌کنیم به صورت کلی و در مجموع منظورمان ثروتمندتر به معنای واقعی و نه فقط انباشتن پول بیشتر است.

پول مفید است، البته که هست، اما هدف اصلی از تلاش و کوشش، خود پول نیست بلکه هدف اصلی، به دست آوردن زندگی بهتر برای تک‌تک ما در جامعه‌ای رو به رشد است. آنچه در اقتصاد با عنوان تولید ناخالص داخلی GDP می‌شناسیم معمولا به واحد پول سنجش می‌شود، اما واقعیت این است که این GDP فقط یک مفهوم انتزاعی یا یک سنجش به واحد پولی نیست، بلکه قرار است چیزی باشد که در زندگی روزمره به صورت واقعی لمس می‌کنیم. در نتیجه، با چنین رویکردی، اندازه و مقدار GDP یا تولید ناخالص داخلی می‌تواند معنایی فراتر از این شاخص داشته باشد.

اندازه GDP میزان ارزش افزوده‌ای است که از تلاش همه ما به طور جمعی به دست می‌آید. این GDP همچنین، در تعریفی دیگر، درآمد همه ما و نیز مقداری است که می‌توانیم به طور جمعی مصرف کنیم. خلاصه، با اینکه افزایش GDP و رشد اقتصادی تنها هدف برای یک زندگی خوب نیست، اما با توجه توضیحی که عرض شد می‌توان گفت بیشتر بودن و ثروتمندتر بودن به طور کلی، بهتر است. بنابراین، اگر رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی بزرگ‌تر چیزی باشد که فکر می‌کنیم ممکن است سال آینده را بهتر از سال گذشته کند و سپس سال بعد و بعد از آن، چه کاری می‌توانیم انجام دهیم تا این اتفاق بیفتد؟

اولین قدم این است که بپذیریم هیچ دلیل مفهومی وجود ندارد که ایران نتواند شبیه یا حتی ثروتمندتر از اروپای غربی باشد. دو هزار سال پیش ایران بسیار ثروتمند بود. قبلا در ویدئویی که از سوی «دنیای اقتصاد» منتشر شده عرض شد ایران در زمانی مهد آزادی اقتصادی و کانون ثروت بوده که حتی بخش‌هایی از اروپا در حد ایران آزاد و ثروتمند نبوده‌اند. همان‌طور که کارهای آنگوس مدیسون به ما می‌گوید زمانی پرشیا شاید به اندازه روم ثروتمند نبود، اما از بیشتر بخش‌های آن امپراتوری ثروتمندتر بود. کسانی که در سایر کشورها با ایرانی‌ها روبه‌رو شده باشند - همان‌طور که ما تجربه‌اش را داریم - تصدیق می‌کنند که نمی‌شود گفت ایرانی‌ها استعداد تجارت و کسب‌وکار ندارند. بلکه برعکس، همان‌طور که دیده‌ایم ایرانیان مهاجر معمولا از جوامع میزبان خود ثروتمندتر هستند.

لطفا به این نکته مهم توجه داشته باشیم که این سابقه تاریخی درخشان الزاما به دلیل وجود یا عدم وجود نفت یا گاز نیست. تنها منبع واقعی هر اقتصادی، مردمی هستند که در آن زندگی می‌کنند. ایران می‌تواند به همان نسبتی که پرشیا در گذشته ثروتمند بود امروزه نیز با توجه به وجود فناوری‌های مدرن حتی ثروتمندتر نباشد. این موضوع همچنین ربطی به موضوع اخلاقیات مردم یا حتی ارزش‌های شرعی ندارد.

هیچ شکل یا ساختاری از فعالیت اقتصادی مفید وجود ندارد که نتواند به شکلی با شریعت سازگار شود. حتی شاید واقعا ربطی به اشکالی از سوسیالیسم یا کاپیتالیسم هم نداشته باشد. مطمئنا ما فکر می‌کنیم کاپیتالیسم بسیار بهتر است، اما اگر بخواهیم کاپیتالیسم را درست تعریف کنیم در واقع کاپیتالیسم چیزی جز ابزاری مفید برای رعایت حقوق مالکیت خصوصی به منظور مولدسازی دارایی‌های اقتصادی نیست. ادعا می‌شود که ۹ مورد از ۵۰ زنجیره بزرگ خواربارفروشی در آمریکا متعلق به کارکنان هستند و شاید این حالت یک شکل اشتراکی از مالکیت است. لازم به ذکر است دو مورد از شش سوپرمارکت زنجیره‌ای و بزرگ بریتانیا به صورت جمعی و نه شخصی، مالکیت دارند.

موضوع را می‌توان با یک داستان توضیح داد. در سال ۱۹۸۹، بوریس یلتسین، که در آن زمان هنوز شهردار مسکو بود، به آمریکا سفر کرد و به یک سوپرمارکت محلی ...

متن کامل را اینجا ملاحظه بفرمایید

*تیم ورستال نویسنده و ژورنالیست بریتانیایی و عضو ارشد موسسه آدام اسمیت است. او درباره موضوعات محیط‌زیست‌گرایی و اقتصاد می‌نویسد. در سال 2010 وبلاگ او به عنوان یکی از 100 وبلاگ سیاسی برتر بریتانیا توسط Total Politics انتخاب شد. ورستال در مدرسه اقتصاد لندن تحصیل کرد. همچنین کتاب "بیست مغلطه اقتصادی" از این نویسنده به زبان فارسی ترجمه شده است.
29.03.202509:32
🔹راهکاری برای آزادسازی شرکت نفت

ویدیوی کامل در یوتیوب
ویدیوی کامل در اکوایران
نسخه صوتی

▫️موضوع «تجاری‌سازی شرکت ملی نفت ایران» در نشست‌های مختلفی مورد بحث قرار گرفته است. در آخرین همایش اقتصاد نفت که در جزیره کیش برگزار شد، این موضوع به میزبانی مرتضی کاظمی و با حضور عباس آخوندی، غلامحسین حسن‌تاش، علی سرزعیم، موسی غنی‌نژاد، شهرام اتفاق و شروین وکیلی بررسی شد.

▫️سوال محوری این نشست‌ها این بود که چگونه می‌توان شرکت ملی نفت را از یک اداره دولتی و غیرشفاف به یک شرکت تجاری و شفاف تبدیل کرد؟

▫️در این میزگرد، دیدگاه‌های یاسر میرزایی و علی سرزعیم درباره خصوصی‌سازی و خصولتی‌سازی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

▫️میرزایی و سرزعیم بر این باورند که کارنامه خصولتی‌ها در مقایسه با دولتی‌ها در بسیاری از موارد بهتر بوده و خصوصی‌سازی، حتی به بهای خصولتی‌سازی، می‌تواند بنگاه‌های حکومتی را به سمت بهره‌وری سوق دهد. در مقابل، آخوندی، حسن‌تاش، غنی‌نژاد، شهرام اتفاق و شروین وکیلی به نقد این پیشنهادات پرداختند.
显示 1 - 24 32
登录以解锁更多功能。